• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یحیی‌ بن اکثم‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یحیی بن اکثم بن محمد تمیمی متولد ۱۵۹هجری و متوفی سال ۲۴۲ هجری قمری، از بزرگان اهل سنت زمان خود بود



پدرش نیز از بزرگان زمان محسوب می‌شد.
[۴] .ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، محقق، تعدادی از محققان، اشراف، شعیب الارناؤوط، ج۱۲، ص۶، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، ۱۴۰۵ق.

یحیی به مدت بیست سال منصب قضاوت را در اختیار داشت.
[۵] .بکجری مصری حکری، مغلطای بن قلیج، اکمال تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، محقق، ابو عبد الرحمن عادل بن محمد، ابو محمد اسامة بن ابراهیم، ج۱۲، ص۲۸۱، الفاروق الحدیثة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.



او نزد مامون دارای جایگاه رفیعی شد
[۶] .ابن منظور انصاری، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، محقق، روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، ج۲۷، ‌ ص۲۰۴، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
و حتی توانست منصب قاضی القضات را در زمان مامون به دست آورد.

از یحیی مناظرات علمی بسیاری نقل شده است، به طوری که حتی مامون از او خواست تا در مورد جانشین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با همدیگر گفت‌وگو و مناظره کنند.
علاوه بر اینها، یحیی بن اکثم، مناظرات و مکاتباتی نیز با برخی از ائمه اطهار (علیه‌السّلام) داشت که به دو مورد آنها اشاره می‌کنیم:

۳.۱ - مناظره اول ابن اکثم

۱.یکی از معروف‌ترین مناظرات یحیی بن اکثم، مناظره او با امام جواد (علیه‌السّلام) در زمان کودکی حضرتشان بوده است.این مناظره در زمان حساسی واقع شد که پیروزی امام در این مناظره در تثبیت جایگاه‌شان نزد عوام و خواص، نقش مهمی داشت.خلاصه جریان این مناظره چنین است:
زمانی که مامون خواست دختر خود؛ امّ الفضل را به همسری امام جواد (علیه‌السّلام) در بیاورد، اقوام و بزرگان بنی‌عباس نزد او آمده و گفتند: تو را قسم می‌دهیم؛ منصبی که به چنگ آورده‌ایم را از دست ما خارج مساز، و لباس عزّت و شوکتی را که پوشیده‌ایم درنیاور...مامون گفت: او از شما به خدا ، پیامبر ، سنّت و احکام الهی؛ فقیه‌تر و داناتر است،
و در قرائت قرآن از همه شما آگاه‌تر، و به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، خاصّ و عامّ، تنزیل و تاویل آن عالم‌تر می‌باشد.پس از وی پرسش کنید، اگر مطلب همان بود که شما گفتید از شما می‌پذیرم، و اگر مطلب همان بود که من گفتم خواهید دانست که او بهتر از شما است.آنان از نزد مامون خارج شده و به دنبال یحیی بن اکثم فرستادند که در آن روز قاضی القضات بود، پس حاجت خویش را به او عرضه داشتند و وی را با هدایایی چند به طمع‌انداختند که با حیله و نیرنگ مسئله‌ای مشکل در فقه برای آن‌حضرت طرح کند تا در جوابش درماند و نداند حکم آن چیست.
همگی حاضر شدند و امام جواد (علیه‌السّلام) نیز حاضر شد، گفتند: اگر اجازه بدهید این قاضی سؤال کند، مامون گفت: ‌ای یحیی از ابو جعفر مسئله‌ای فقهی بپرس تا دریابی جایگاه او در فقه و علم دین چگونه است، یحیی گفت: ‌ای ابو جعفر درباره فردی که در حال احرام، شکاری را بکشد؛ نظرت چیست؟ فرمود: «آیا او را در حَرَم کشته یا خارج از آن؟ دانای به حکم بوده یا جاهل؟ از روی عمد کشته یا به خطا؟ بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ بار نخستش بوده یا قبلاً نیز انجام داده؟ صید از پرندگان بوده یا از دیگر جانوران؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ بر کاری که کرده اصرار دارد یا پشیمان است؟ آیا در شب و در لانه‌اش آن‌را کشته یا به روز و آشکارا؟ آیا آن فرد در حال احرام حجّ بوده یا احرام عمره؟» (با شنیدن این توضیحات‌) یحیی به گونه‌ای درمانده و زبون شد که آن امر بر هیچ‌یک از اهل مجلس پوشیده نماند، و همه از پاسخ امام (علیه‌السّلام) غرق در حیرت شدند.(در ادامه روایت، امام حکم تک تک این مصادیق را ذکر کرد).

۳.۱.۱ - روایت دیگری از مناظره ابن اکثم با امام جواد

برخی منابع در ادامه مناظره، سؤال و جواب دیگری را نیز نقل کرده‌اند:
آن‌گاه امام (علیه‌السّلام) به او فرمود: «تو چه گویی درباره مردی که بامداد زنی بر او حرام بود هنگام برآمدن روز حلال شد و در نیمه روز بر او حرام و سپس ظهر حلال گشت و آن‌گاه عصر حرام شد و سپس در مغرب حلال و نیمه شب بر او حرام و سپیده دم حلال گشت و با بر آمدن روز حرام شد و آن‌گاه در نیمه روز حلالش گردید؟» یحیی و فقیهان جملگی مبهوت شده و گنگ ماندند.آن‌گاه مامون گفت: ‌ای ابا جعفر، خدایت عزیز دارد، این مسئله را برای ما توضیح بفرما.امام فرمود: «این مرد به کنیزی که بر او حلال نبود نگریست، بعد او را خرید و برایش حلال شد، سپس وی را آزاد کرد و بر او حرام شد، آن‌گاه او را به همسری گرفت و حلالش شد، پس ظِهارش کرد و بر او حرام گشت؛ بعد کفّاره ظهار را پرداخت و حلالش شد، آن‌گاه او را یک طلاق داد و بر وی حرام گشت، سپس از طلاق خود رجوع کرد و حلالش شد، بعد مرد از اسلام برگشت و [ زنش ] بر او حرام شد، بعد توبه کرد و به اسلام باز آمد و زنش به همان نکاح پیشین به همسری او بازگشت و حلال شد».

۳.۲ - مناظره دوم ابن اکثم

۲. موسی بن محمد بن رضا - برادر امام‌هادی (علیه‌السّلام) – می‌گوید یحیی بن اکثم نامه‌ای به وی نوشت و در آن نامه از وی سؤال‌هایی کرد، از جمله درباره آیه «فَاِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ»، روی سخن با کیست؟ اگر با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد لازمه‌اش این می‌شود که آن‌جناب به آنچه به او نازل شده شک داشته باشد و اگر روی سخن با غیر آن‌جناب باشد، لازمه‌اش این است که قرآن بر غیر آن‌حضرت نازل شده باشد.
موسی می‌گوید: من این سؤال را از برادرم پرسیدم، و آن‌حضرت فرمود: «...اما مخاطب در این آیه....رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، ولی آن‌جناب نسبت به آنچه به وی وحی شده بود شک و تردید نداشت، و از آن‌جا که جاهلان می‌پرسیدند چطور شد که خدا فرشته‌ای به سوی ما مبعوث نکرد و چگونه فردی مبعوث کرد که در بی‌نیاز نبودن از خوردن و نوشیدن و راه رفتن در بازارها مثل همه مردم است؛ لذا خداوند به پیامبرش وحی کرد(که اگر ادله تو برای آنان قانع کننده و مؤثر واقع نشد، این دلیل را برایشان بیاور) که نخست اهل کتاب را نزد خود و ایشان حاضر سازی، و در پیش روی این جاهلان از اهل کتاب بپرسی مگر پیامبران شما غیر بشر بودند؟ و مگر غذا نمی‌خوردند و نوشیدنی نمی‌نوشیدند؟ و مگر در بازارها قدم نمی‌زدند؟! (وقتی همه گفتند: آری، پیامبران ما همه از جنس بشر بودند و همه این لوازم بشری را داشتند، آن وقت به ایشان بگو) خوب، پیامبر شما هم فردی مانند آن پیامبران است، و من نیز مثل آنها هستم.پس، اگر در این آیه فرموده: "اگر تو در شک هستی" با این‌که آن‌جناب شکی نداشته، خواسته است از دیدگاه جاهلان مردد سخن گفته باشد، هم‌چنان که در آیه شریفه، "فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ"، با این‌که خداوند می‌داند رسول گرامی‌اش دروغ نمی‌گوید، و رسالت او را می‌رساند، با این‌حال؛ آن‌جناب را مانند افراد مقابلش جایز الخطاء قلمداد کرده تا در مخاصمه، رعایت انصاف کرده باشد و گرنه هم خدا می‌دانست که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دروغ نمی‌گوید و هم آن‌حضرت می‌دانست که راست‌گو است، و تنها خواست تا در مقام احتجاج رعایت انصاف کرده باشد».

علاوه بر اینها، موارد دیگری نیز وجود دارد که یحیی بن اکثم با یکی از امامان به مناظره و گفت‌وگو نشست.
[۱۷] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج۲، ص۴۵۴، مشهد، مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق


۱. . ابن خلکان برمکی اربلی، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، محقق، احسان عباس، ج۶، ‌ص ۱۴۷، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۰۰م.    
۲. . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۸، ص۱۳۸، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م     .
۳. . ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج۴، ص۳۶۱، ‌ بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.    
۴. .ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، محقق، تعدادی از محققان، اشراف، شعیب الارناؤوط، ج۱۲، ص۶، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، ۱۴۰۵ق.
۵. .بکجری مصری حکری، مغلطای بن قلیج، اکمال تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، محقق، ابو عبد الرحمن عادل بن محمد، ابو محمد اسامة بن ابراهیم، ج۱۲، ص۲۸۱، الفاروق الحدیثة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۶. .ابن منظور انصاری، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، محقق، روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، ج۲۷، ‌ ص۲۰۴، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
۷. . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۸۳، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق     .
۸. .شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۱۹۹،    
۹. .قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ‌ ج۱، ص۱۸۲، ‌ قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق     .
۱۰. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص۴۵۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق     .
۱۱. . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۱۴۷.    
۱۲. یونس/سوره دهم،آیه ۹۴،    
۱۳. آل عمران/سوره سوم، ۶۱    
۱۴. . عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی،‌هاشم، ج۲، ص۱۲۸، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.    
۱۵. شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص۹۱، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.    
۱۶. . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج۱۳، ص۷۲۸،    
۱۷. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج۲، ص۴۵۴، مشهد، مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق



پایگاه اسلام کوئیست، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۶/۲۷    



جعبه ابزار