• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیوند عاطفی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




قرآن برای ایجاد روح دوستی و همکاری و همبستگی بین مؤمنان و در جامعه دینی
[۱] سیدقطب، فی ظلال القرآن، ج ۷، ص ۵۳۰، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
آنان را برادر یکدیگر خوانده است.





۱.۱ - قرآن

برخی مفسّران، تعبیر برادری بین مؤمنین را تشبیه بلیغ، برخی استعاره
[۳] محمودبن عبدالله آلوسی، روح المعانی، ج۲۶، ص۱۵۱، چاپ محمود شکری آلوسی، بیروت (بی تا).
و برخی قراردادِ (اُخُوَةٌ اعتباریّةٌ) دینی با آثار اجتماعی خاصّ دانسته‌اند و حتی به نقل فخر رازی
[۵] محمد بن عمرفخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۱۲۹، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
از برخی لغت نویسان عرب، کاربرد کلمه «اِخْوَة» (برادران نَسَبی) به جای اِخْوان (= برادرانی که با یکدیگر دوست اند) در این آیه به منظور تأکید بر این پیوند بوده است.
[۶] ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
طباطبائی این گزارش قرآنی را، گذشته از جنبه اخباری آن، متضمّن انشاء نیز می‌داند، بدین بیان که مؤمنان باید با یکدیگر برادر باشند. لازمه قطعی این برادری، البته دعوت به اصلاح و پرهیز از نزاع و اختلاف در مناسبات اخلاقی و در سطح اجتماعی است
[۸] احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۶، ص۱۳۱، بیروت ۱۹۸۵.
[۹] سیدقطب، فی ظلال القرآن،ج ۷، ص ۵۳۰، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷
در قرآن نیز بر نقش ایمان در نابود کردن کینه‌ها و منازعات و ایجاد روح دوستی و همدلی و به تعبیر قرآن برادری، تأکید شده است.

۱.۲ - احادیث

در احادیث به جنبه‌های گوناگون «برادری دینی» اشاره شده است، از جمله این‌که برادری دینی از هر پیوند نَسَبی و خویشاوندی پایدارتر است
[۱۱] عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۹۴، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
و گسستن آن نکوهیده باید همواره از حال برادر دینی، بویژه اگر مدتی غایب شود، خبر گرفت. راز برادر دینی را نگاه داشت، عیب او را باز نگفت در سختی و آسودگی باید به او نیکی کرد از جدال، مباهات، فخر فروشی، عنادورزی و حسد نسبت به برادر دینی دوری جست و با او به انصاف و عطوفت رفتار کرد.


نشانه‌های برادر دینی خصلت‌هایی چون: مواسات، یاری رساندن در راه فرمانبرداری از خدا، گوشزد کردن لغزش‌های انسان به او، خیرخواهی، پوزش پذیری، بی نیاز سازی به هنگام نیاز، ترس زدایی از انسان و از همه مهم‌تر اهتمام ورزی به نماز است
[۱۹] عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۳۷، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۰] عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۵۰، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۱] عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۵۳، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.



براساس بسیاری از روایات، پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم میان هر دو تن از صحابه خود پیوند برادری برقرار کرد که در تاریخ اسلام با نام «مؤاخاة» شناخته می‌شود.
[۲۵] ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۵۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت (بی تا).
[۲۶] ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
[۲۷] ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۵۰۷، بیروت (بی تا).
[۲۸] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
برخی از منابع شیعی این کار را پس از نزول آیه ۱۰ سوره حجرات دانسته اند.
[۳۰] هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۷ بنقل از طوسی، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش.
امّا بنابر گزارش‌های دیگر مؤاخاة دوبار انجام شده است؛ بار نخست، پیش از هجرت و در میان مسلمانان مکه و بار دوم در نخستین ماه‌های پس از هجرت، میان مهاجرین و انصار بود.
[۳۱] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
[۳۲] ابن اثیر، اسدالغابة، ج۴، ص۱۶، تهران ۱۳۳۶ ش.
در شماره اشخاصی که مؤاخاة بین آنان انجام گرفت اختلاف نظر هست. به گفته برخی، تعداد آنان نود تن بوده است که بعدها اشخاص دیگری نیز به آنان اضافه شده اند
[۳۳] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۲۱۷، بیروت ۱۴۰۵.
و به گفته برخی دیگر، تا سیصد تن نیز می‌رسیده است. در منابع تاریخی و حدیثی، نام‌های کسانی که با یکدیگر «برادر» شدند، آمده است.
[۳۵] ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
[۳۶] محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴، بیروت (بی تا).
[۳۷] ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۵۱ـ۱۵۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت (بی تا).
طبق این منابع، پیوند برادری گاهی بین دو تن از مهاجران، گاهی بین دو تن از انصار و گاهی بین یک نفر از مهاجران و یک نفر از انصار بر قرار شده بود.


پیوند برادری بین صحابه بر اساس رعایت حق و مواسات نسبت به دیگری بود.
[۳۹] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۲، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
برخی، ارث بردن از یکدیگر (توارُث) را نیز به آن اضافه کرده و گفته‌اند که پس از نزول آیه «وَاُولُو اْلاَرحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللّهِ» (به حکم کتاب خدا، خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند) توارث فسخ شده است.
[۴۲] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
[۴۳] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
در برابر، به اعتقاد برخی محقّقان، توارث از مواد مؤاخاة نبود، بلکه عده ای از مسلمانان چنین گمان کرده بودند و با نزول آیه مذکور، خلاف آن روشن شد. گواه بر این نکته، اجرا نشدن توارث میان کشتگان بدر بود، با این‌که این جنگ قبل از نزول آیه روی داد.
[۴۴] جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی اله علیه وآله وسلم، ج۳، ص۵۸، قم ۱۴۰۳.



بیشتر مورّخان و سیره نویسان به برقراری پیوند برادری میان پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و علی علیه السّلام، در پایان واقعه مؤاخاة اشاره کرده‌اند و گزارش آن را با عباراتی مشابه آورده اند.
[۴۵] ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
[۴۶] محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۵، ص۶۳۶، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت (بی تا).
[۴۷] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
[۴۸] عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، ج۲، ص۷۶، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۹] احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۲۶۸، مدینه (بی تا).
[۵۰] محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴، بیروت (بی تا).
[۵۱] علی بن احمد سمهودی، وفاءالوفا، ج۱، ص۲۶۸، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت (بی تا).
[۵۲] ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، ج۱، ص۳۷ـ۳۹، چاپ محمدباقر بهبودی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۳] علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۰۵، ج ۱۳، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۹۸۵.
در متون حدیثی شیعه نیز همین گزارش آمده است
[۵۵] ابن بطریق، عمد عیون صحاح الاخبار، ج۱، ص۲۱۵، چاپ محمودی و بهادری، تهران ۱۴۱۲.
افزون بر این واقعه، پیامبر اسلام در مواردی دیگر نیز بر برادری خود با علی علیه السّلام تأکید کرده است.
[۵۷] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۱۱۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۵۸] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۲۲۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

ازینرو حضرت علی پس از در گذشت پیامبر در مواردی به این پیوند استناد می‌کرد. به نوشته ابن عبدالبرّ
[۵۹] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
و ابن شهر آشوب
[۶۰] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب،ج۲، ص ۱۸۶، قم (۱۳۷۹).
علی علیه‌السلام بارها می‌گفت که من بنده خدا و برادر پیامبرم، و هر که جز من چنین سخنی بگوید دروغگوست. پیوند برادری پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم با علی علیه السّلام در بین مردم شهرت بسیار داشت و به نوشته ابن ابی الحدید
[۶۲] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۲۲۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
در روزگار بنی امیّه آنگاه که عدیِّ بن اَرطاة به آن حضرت ناسزا گفت، حسن بصری با گریه بانگ بر آورد: «امروز به کسی ناسزا گفته شد که برادر پیامبر در دنیا و آخرت بود».


با اینهمه، برخی از مؤلفان، ماجرای مؤاخاة بین مهاجران بویژه مؤاخاة پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و علی علیه السّلام را انکار کرده‌اند از آنرو که کاری لغو و بی ثمر بوده است
[۶۳] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری،ج ۷، ص ۲۱۷ به نقل از ابن تیمیّه، بیروت ۱۴۰۵.
[۶۴] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
در برابر، گفته شده است که این مناقشات، از قبیل رد گزارشی مستند بر پایه ذهنیّات و ناشی از غفلت و ناآگاهی به فلسفه مؤاخاة است؛ زیرا مهاجران از نظر ثروت پیوندهای خانوادگی و توانایی‌های دیگر، یکسان نبودند و پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم بین آنان پیوند برادری بر قرار ساخت تا از یکدیگر بهره ور شوند. برادری پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، علی علیه السّلام نیز برخاسته از همبستگی نزدیک آن دو از دوران کودکیِ علی علیه السّلام بود که همچنان ادامه داشت.


(۱) قرآن.
(۲) محمودبن عبدالله آلوسی، روح المعانی، چاپ محمود شکری آلوسی، بیروت (بی تا).
(۳) عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۵) ابن اثیر، اسدالغابة، تهران ۱۳۳۶ ش.
(۶) ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار، چاپ محمودی و بهادری، تهران ۱۴۱۲.
(۷) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت ۱۴۰۵.
(۸) ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت (بی تا).
(۱۰) ابن حنبل، فضائل الصحابة، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
(۱۲) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
(۱۳) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، قم (۱۳۷۹).
(۱۴) ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
(۱۶) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۷) ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، چاپ محمدباقر بهبودی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۸) ابن منظور، لسان العرب، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۹) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت (بی تا).
(۲۰) هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش.
(۲۱) محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت (بی تا).
(۲۲) محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت (بی تا).
(۲۳) محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۴) احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مدینه (بی تا).
(۲۵) علی بن احمد سمهودی، وفاءالوفا، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت (بی تا).
(۲۶) عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت ۱۹۸۱.
(۲۷) محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
(۲۸) حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلاء (بی تا).
(۲۹) جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی اله علیه وآله وسلم، قم ۱۴۰۳.
(۳۰) محمد بن عمرفخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
(۳۱) سیدقطب، فی ظلال القرآن، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
(۳۲) علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج ۱۳، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۹۸۵.
(۳۳) محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۵) محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم ۱۳۶۲ ش.
(۳۶) احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، بیروت ۱۹۸۵.


۱. سیدقطب، فی ظلال القرآن، ج ۷، ص ۵۳۰، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.    
۳. محمودبن عبدالله آلوسی، روح المعانی، ج۲۶، ص۱۵۱، چاپ محمود شکری آلوسی، بیروت (بی تا).
۴. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۱۶۳۱۷، بیروت ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.    
۵. محمد بن عمرفخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۱۲۹، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
۶. ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۱۵، بیروت ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.    
۸. احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۶، ص۱۳۱، بیروت ۱۹۸۵.
۹. سیدقطب، فی ظلال القرآن،ج ۷، ص ۵۳۰، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷
۱۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۱۱. عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۹۴، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۳. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۹، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلاء (بی تا).    
۱۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۸۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۵. محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۸، ص۵۰۳، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۳۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۹۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۸. محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۸، ص۵۰۳، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۹. عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۳۷، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۰. عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۵۰، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۱. عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۵۳، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۹۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۳. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج۱، ص۴۲۶۴، قم ۱۳۶۲ ش.    
۲۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۲۲۱ ۲۷۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۵. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۵۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت (بی تا).
۲۶. ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
۲۷. ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۵۰۷، بیروت (بی تا).
۲۸. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
۲۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۴۰ به نقل از ابن شهر آشوب، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۳۰. هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۷ بنقل از طوسی، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش.
۳۱. ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
۳۲. ابن اثیر، اسدالغابة، ج۴، ص۱۶، تهران ۱۳۳۶ ش.
۳۳. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۲۱۷، بیروت ۱۴۰۵.
۳۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۳۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۳۵. ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
۳۶. محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴، بیروت (بی تا).
۳۷. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۵۱ـ۱۵۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت (بی تا).
۳۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۳۹. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۲، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
۴۰. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
۴۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۴۲. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
۴۳. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۴۴. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی اله علیه وآله وسلم، ج۳، ص۵۸، قم ۱۴۰۳.
۴۵. ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
۴۶. محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۵، ص۶۳۶، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت (بی تا).
۴۷. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
۴۸. عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، ج۲، ص۷۶، بیروت ۱۹۸۱.
۴۹. احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۲۶۸، مدینه (بی تا).
۵۰. محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴، بیروت (بی تا).
۵۱. علی بن احمد سمهودی، وفاءالوفا، ج۱، ص۲۶۸، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت (بی تا).
۵۲. ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، ج۱، ص۳۷ـ۳۹، چاپ محمدباقر بهبودی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۳. علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۰۵، ج ۱۳، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۹۸۵.
۵۴. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب،ج ۲، ص ۱۸۴۱۸۹، قم (۱۳۷۹    
۵۵. ابن بطریق، عمد عیون صحاح الاخبار، ج۱، ص۲۱۵، چاپ محمودی و بهادری، تهران ۱۴۱۲.
۵۶. محمد باهقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۰۳۴۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۵۷. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۱۱۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۵۸. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۲۲۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۵۹. ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
۶۰. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب،ج۲، ص ۱۸۶، قم (۱۳۷۹).
۶۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۴ به نقل از صدوق و طوسی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۶۲. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۲۲۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۶۳. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری،ج ۷، ص ۲۱۷ به نقل از ابن تیمیّه، بیروت ۱۴۰۵.
۶۴. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «پیوند عاطفی»، شماره۸۵۵.    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | الفت | دوستی ها | محبت




جعبه ابزار