• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پرکلس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




پِرُکْلُس، یا بُرُقلُس، فیلسوف نوافلاطونی یونان متأخر و نویسنده آثار فلسفی در قرن پنجم میلادی که فلسفه فلوطین (افلوطین) و اتباع او از جمله از طریق آثار وی در فلسفه اسلامی وفلسفه مدرسی تأثیر کرده است.

فهرست مندرجات

۱ - مشخصات
۲ - گرویدن به فلسفه
۳ - وفات
۴ - آثار
       ۴.۱ - آثاری نسبت داده شده به او
              ۴.۱.۱ - شرح‌های برقلس
              ۴.۱.۲ - کتاب اصول (یا عناصر) الهیات
              ۴.۱.۳ - کتاب عناصر طبیعت یا اصول طبیعت
              ۴.۱.۴ - الهیات افلاطونی
              ۴.۱.۵ - سه رساله
              ۴.۱.۶ - هجده دلیل در ازلیت عالم
              ۴.۱.۷ - رموز دینی
              ۴.۱.۸ - آثاری در ریاضیات و نجوم
       ۴.۲ - برخی از کتب که به نام برقلس به دست آمده
       ۴.۳ - آثار متعلق به برقلس
              ۴.۳.۱ - کتاب الایضاح فی الخیرالمحض
              ۴.۳.۲ - نظر آلبرت کبیردر مورد اثر
              ۴.۳.۳ - نظر بدوی در مورد اثر
۵ - آرا و عقاید برقلس
       ۵.۱ - قول به تعالی، علیّت و صدور
              ۵.۱.۱ - بسط سه ضربی
       ۵.۲ - نفس، سرنوشت، اخلاق
       ۵.۳ - ازلیّت عالم
۶ - تأثیر برقلس در عالم اسلام
۷ - فهرست منابع
۸ - پانویس
۹ - منبع


نام او در یونانی پروکلوس است.
در منابع اسلامی از او با عنوان «دیادوخُس» (یا دیدوخس) برقلس نام برده‌اند که در یونانی به معنای عَقیب (از پی آینده/ جانشین) است.
[۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
[۲] علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، ج۱، ص۸۹، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.

برقلس را از آن رو بدین لقب خوانده‌اند که افلاطونی مذهب و رئیس مدرسه افلاطون در آتن (آکادمی) بوده است.
مسلمانان نام او را علاوه بر برقلس، به صورتهای اَبَرقُلُس،
[۳] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۵۷، قاهره ۱۹۵۵.
بُرقلیس
[۴] محمدبن یوسف عامری، الامَد علی الابد، ج۱، ص۸۳، چاپ اورت ک روسن، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
و فورقلس
[۵] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۷، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
و نیز برقلس افلاطونی
[۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
و برقلیس دهری
[۷] محمدبن یوسف عامری، الامَد علی الابد، ج۱، ص۸۳، چاپ اورت ک روسن، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
گفته اند.
صفت دهری از آن‌جا بر وی اطلاق شده که در رساله ای از اندیشه یونانی قدَمِ عالَم دفاع کرده است.
برقلس در قسطنطنیه به دنیا آمد.
[۸] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۴۹، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۹] زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).

تاریخ تولد او را به اختلاف، ۴۱۰ یا ۴۱۲ میلادی
[۱۰] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
ذکر کرده اند.
قفطی، به نقل از یحیی نحوی ، می نویسد که وی در زمان دقلطیانوس قبطی می‌زیسته
[۱۱] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
که اگر مقصود دیوکلتیانوس (حک: ۲۸۴ـ۳۰۵ میلادی) باشد که حکومت مصر و حوزه آسیایی روم آن روزگار را بر عهده داشته
[۱۲] علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «دقلطیانوس»، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ش.
[۱۳] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ص۲۳۸، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۴] شارل دو لاندلن، تاریخ جهانی، ج۱، ص۳۰۲، پیش از تاریخ تا قرن شانزدهم، ترجمه احمد بهمنش، تهران ۱۳۷۰ش.
نمی تواند درست باشد.
پدر و مادرش در اصل اهل لیقیه بودند و وی تحصیلات مقدماتی را درکسانتوس، شهری در ساحل جنوبی لیقیه، گذراند.
[۱۵] زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).

لیقیه (لوکیا) نام منطقه ای در جنوب آسیای صغیر در کناره مدیترانه بوده است.
قفطی به نقل از مختاربن عبدون بن بُطلان، طبیب نصرانی (متوفی ۴۴۴)، برقلس را اهل لاذقیه می‌داند
[۱۶] علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، ج۱، ص۸۹، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
که شاید همان لیقیه باشد.
[۱۷] علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «لاذقیه»، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ش.

همچنین در فهرست ابن ندیم
[۱۸] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
برقلس اهل اطاطریه و در تاریخ الحکمای قفطی
[۱۹] علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، ج۱، ص۸۹، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
اهل اطاطوله ذکر شده که ممکن است هر دو تصحیف و تحریف شده آناطولی باشد.
منبع متأخری مانند محبوب القلوب بخطا وی را از اهالی افریقیه معرفی می‌کند.
[۲۰] محمدبن علی شریف لاهیجی، محبوب القلوب، ج۱، ص۲۰۲، نسخه عکسی.



امروزه، اطلاع ما از زندگی برقلس از آن رو دقیق است که شاگرد وی، مارینوس، در حدود ۴۹۰میلادی در نوشته ای تحت عنوان زندگی برقلس شرح احوال وسیرت استاد خود را نگاشته است.
[۲۱] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۶۶، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.

به نوشته وی، برقلس در پی تحول روحی به فلسفه و مذهب نوافلاطونی روی آورد.
[۲۲] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.

او نخست در اسکندریه خطابه خواند، اما در سفری به بوزنطیه ( قسطنطنیه ) به فلسفه روی آورد و در بازگشت به اسکندریه شاگرد لامفیذورُس (اُلَمپیودوروس) و هرون ریاضیدان شد.
[۲۳] وگل، ج۳، ص۵۶۲.
[۲۴] زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).

برقلس اسکندریه را به قصد آتن ترک گفت و در آن‌جا با سوریانوس (متوفی حدود ۴۳۰ میلادی) و به واسطه او با فلوطَرخُس آتنی (پلوتارک، متوفی ۴۳۱ یا ۴۳۲ میلادی)، پسر نِسطوریوس، آشنا شد.
[۲۵] وگل، ج۳، ص۵۶۵.

برقلس آثار ارسطو و افلاطون را نزد سوریانوس خواند
[۲۶] وگل، ج۳، ص۵۶۴.
و با آموزشهای منظم مهیای جانشینی افلاطون و اداره مدرسه آتنیِ مذهب نو افلاطونی شد.
برقلس در سراسر زندگی به تفکر ، عبادت ، تعلیم و تألیف مشغول بود، از خوردن گوشت حیوانات احتراز می‌کرد، روزه می‌گرفت و هر روز در حین طلوع و غروب و ظهر نیایش می‌کرد.


وی در ۴۸۵میلادی در آتن درگذشت.
بریه تاریخ وفات او را ۴۸۴ نوشته است.
پس از وی دیری نپایید که فرمان تعطیلی آکادمی صادر شد (۵۲۹ میلادی).
[۲۷] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۳، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۲۸] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.



برقلس تألیفات بسیاری داشت که مسلمانان برخی از آن‌ها را می‌شناختند، از جمله ابن ندیم
[۲۹] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
از چهارده اثر او نام برده است.
رساله‌ها و کتابهای او به این ترتیب دسته بندی می‌شود:

۴.۱ - آثاری نسبت داده شده به او

این آثار که بعضی از آن‌ها باقی‌مانده است و بعضی مفقود شده، و از بعض آن‌ها قطعاتی بر جای مانده، عبارت‌اند از:

۴.۱.۱ - شرح‌های برقلس

شرحهای برقلس بر محاورات افلاطونی با عناوین سیاست نامه (به تعبیر متون اسلامی : کتاب السیاسه)؛ القیبیادس (آلکیبیادس) اول؛ طیماؤس (تیمائوس)؛ برمانیدس (پارمنیدس)؛ قراطولوس (کراتولوس)؛ فیله بوس؛ فِدِروس، فادن (فائدون)؛ تئه تتوس؛ غورغیاس (گرگیاس)؛ سوفسطائی.
ویلیام اهل موئربکه، در قرن سیزدهم میلادی، شرحهای طیماؤس و برمانیدس را به لاتین برگردانده است.
[۳۰] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۵ـ۶، قاهره ۱۹۵۵.

ویکتورکوزن برخی از این شروح را منتشر کرده است.
[۳۱] وگل، ج۳، ص۵۶۳.
[۳۲] وگل، ج۳، ص۵۶۵.
[۳۳] زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
[۳۴] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۵ـ۶، قاهره ۱۹۵۵.

در میان این گروه از آثار برقلس، ابن ندیم
[۳۵] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
از این تألیفات نام برده است: تفسیر فادن در باب نفس که به سریانی بوده و ابن زُرعه اندکی از آن را به عربی ترجمه کرده است؛ سه مقاله در شرح قول افلاطون که نفس نامیراست؛ و کتابی درباره مُثُلی که افلاطون در کتاب خود به نام غورغیاس گفته و به سریانی ترجمه شده است.
برقلس شرحهایی نیز بر آثار ارسطو و تاسوعات فلوطین نوشته است که فقط قطعاتی از دومی در دست است.
[۳۶] زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).


۴.۱.۲ - کتاب اصول (یا عناصر) الهیات

این کتاب بهترین منبع درباره مبادی و اصول هستی شناختی برقلس و دستگاهی است مرکب از قضایا با براهین استنتاجی بدون تعاریف و اصول متعارفه.
[۳۷] وگل، ج۳، ص۵۶۵.

ویلیام موئربکی این کتاب را نیز به لاتین ترجمه کرده است.
[۳۸] فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۷.
[۳۹] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۵، قاهره ۱۹۵۵.

درباره این‌که آیا اصول الهیات به عربی ترجمه شده بوده است رأی قطعی وجود ندارد.
بدوی می‌گوید: مراد ابن ندیم و قفطی از کتاب الثّالوجیای برقلس (فقره ششم الفهرست) ترجمه عربی همین کتاب بوده است.
[۴۰] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۶ـ۲۰، قاهره ۱۹۵۵.

حاجی خلیفه الثّالوجیا را یک بار به برقلس و بار دیگر به اشتباه به اسکندر افرودیسی نسبت داده و مترجم آن را ابوعثمان دمشقی ذکر کردهاست.
[۴۱] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، قاهره ۱۹۵۵.


۴.۱.۳ - کتاب عناصر طبیعت یا اصول طبیعت

ابن ندیم
[۴۲] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
در شماره اول از مصنّفات برقلس از اسطوخوسیس الصغری نام برده که ناظر به همین اثر اوست.
[۴۳] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۵۷، قاهره ۱۹۵۵.

این کتاب که به صورت مجموعه ای از قضایا و براهین است، تماماً براساس طبیعیات ارسطو تدوین شده است.
[۴۴] وگل، ج۳، ص۵۶۵.


۴.۱.۴ - الهیات افلاطونی

الهیات افلاطونی که منبع اصلی برای کل فلسفه برقلس است و وی احتمالاً آن را در دوران کمال خود نگاشته است.

۴.۱.۵ - سه رساله

سه رساله به نامهای ده پرسش درباره عنایت ، درباره عنایت و سرنوشت و درباره ماهیت شُرور که اصل یونانی آن‌ها مفقود اما ترجمه لاتینی آن‌ها به قلم ویلیام موئربکی موجود است.
شماره ۲ یا ۱۴ از فهرست کتابهای برقلس در الفهرست شاید ناظر به رساله اول باشد.
چند رساله دیگر از این قبیل وجود داشته که امروزه در دست نیست.
[۴۵] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
[۴۶] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۴۹، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.


۴.۱.۶ - هجده دلیل در ازلیت عالم

اصل یونانی این کتاب مفقود است، اما در ردیه ای که یحیی نحوی (ژان فیلوپونوس) بر این اثر نوشته جز دلیل اول بقیه دلایل به یونانی موجود است.
[۴۷] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، قاهره ۱۹۵۵.

ابن ندیم تحت عنوان «هجده مسئله که یحیی نحوی آن‌ها را نقض کرده» از این اثر برقلس نام برده و قفطی در ذکر ردّیه یحیی نحوی بخطا آن را شانزده مقاله بیان کرده و نوشته است که کتاب یحیی نحوی نزد او موجود است.
[۴۸] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
[۴۹] ۳۵۶، علی بن یوسف قفطی، ج۱، ص۸۹، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
[۵۰] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، قاهره ۱۹۵۵.

بدوی ترجمه عربی نُه دلیل اول کتاب برقلس را منتشر کرده است.
نُه دلیل اول آن، ترجمه اسحاق بن حنین و بقیه از مترجمی دیگر بوده است که اکنون مفقود است.
[۵۱] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۱، قاهره ۱۹۵۵.


۴.۱.۷ - رموز دینی

آثار مفقود برقلس با عناوین درباره رموز دینی، درباره صنعت سحرنیکان، بر ضد مسیحیت و مانند اینها که اطلاع ما از آن‌ها تنها از طریق قطعاتی است که فیچینو (متوفی ۱۴۹۹ میلادی) از کتابی یونانی به نام درباره تقدس و سحر به لاتین ترجمه کرده است.
[۵۲] وگل، ج۳، ص۵۶۵.


۴.۱.۸ - آثاری در ریاضیات و نجوم

آثار برقلس در ریاضیات و نجوم، از جمله شرحی بر مقاله اول اصول اقلیدس .
وی در شرح خود، اطلاعاتی درباره وضع افلاطونی، ارسطویی و نوافلاطونی و دیگر مذاهب در فلسفه ریاضی به دست می‌دهد.
[۵۳] عبدالرحمان بدوی، موسوعه الفلسفه، ذیل ماده، بیروت ۱۹۸۴.
[۵۴] پانویس ۱۸، فردریک کاپلستون، ج۱، ص۵۴۹ـ۵۵۰، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.

این آثار نشانه معرفت جامع او به ریاضیات هزار ساله یونان است که در غیر این صورت برای ما ناشناخته می‌ماند.
[۵۵] زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).

برقلس در اثر دیگر خود، به نام طرح فرضیه های اخترشناسان، شرح منقّحی از دستگاه فلک خارج و فلک تدویر که در هیئت بطلمیوسی فرض شده عرضه داشته است.
[۵۶] زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).


۴.۲ - برخی از کتب که به نام برقلس به دست آمده

برخی از کتابها که به نام برقلس به دست آمده، ولی با وضع فکری و آثار مسلّم او سازگاری ندارد.
از این دسته، بدوی مسائل فرقلیس فی الاشیاء الطبیعیه را چاپ و منتشر کرده است.
[۵۷] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۴۳ـ۴۹، قاهره ۱۹۵۵.

این کتاب مشتمل بر هشت مسئله است که در صدر آن، مترجم کتاب اسحاق بن حنین معرفی شده است.
بدوی می‌نویسد که نمی‌داند آیا مراد از فرقلیس همان برقلس است یا خیر، و هر چه پژوهش کرده به پاسخ روشنی نرسیده است.
[۵۸] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۶، قاهره ۱۹۵۵.

دیگر از این دسته شرحی است بر اشعاری که‌ به‌طور منحول به فیثاغورس نسبت داده شده و ابن ندیم از آن با عنوان «تفسیر وصایای ذهبی فیثاغورس » نام برده و درباره آن نوشته که حدود صدبرگ است، سریانیِ آن یافت می‌شود و ثابت بن قره سه برگ از آن را از سریانی به عربی ترجمه کرده ولی آن را به انجام نرسانده است.
این شرح را نیز بخطا به برقلس نسبت داده‌اند و ظاهراً این انتساب بر اثر اشتباه در قرائت برقلس و هیروقلس پیش آمده است.
[۵۹] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.


۴.۳ - آثار متعلق به برقلس

برخی از کتابها که در اصل از برقلس بوده، اما به ارسطو نسبت داده شده است.

۴.۳.۱ - کتاب الایضاح فی الخیرالمحض

کتاب الایضاح فی الخیرالمحض از این زمره است که تأثیر برقلس در عالم اسلام و فلسفه مدرسی بیش‌تر از طریق همین کتاب بوده است.
بدوی
[۶۰] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱ـ۳۰، قاهره ۱۹۵۵.
از سرگذشت این اثر بتفصیل سخن گفته است.
ایضاح...در حقیقت از اصول الهیات برگرفته شده است و در منابع اسلامی آن را به ارسطو منتسب کرده اند.
پیش از همه در قرن ششم، عبداللطیف بن یوسف بغدادی ، از آن با عنوان ایضاح الخیر و پس از وی ابن ابی اصیبعه با عنوان ایضاح الخیر المحض و ابن سبعین (متوفی ۶۶۸) با نام الخیرالمحض یاد کرده اند.
[۶۱] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۵، قاهره ۱۹۵۵.
[۶۲] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۸، قاهره ۱۹۵۵.
[۶۳] ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۱۰۵، چاپ نزار رضا، بیروت.

در مغرب زمین ترجمه این کتاب از عربی به لاتین را غالباً به ژرار کرمونی (متوفی ۵۸۳/۱۱۸۷)، مترجم مشهور طُلَیطَله، نسبت داده اند.
[۶۴] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲، قاهره ۱۹۵۵.
[۶۵] فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۷.

این کتاب، که لاتینیان آن را به اختصار کتاب خیر محض می‌خواندند، بعدها ـ شاید به این جهت که بحثی است درباره علت اول و صدور موجودات از آن ـ به کتاب علل مشهور شد.
[۶۶] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲ـ۳، قاهره ۱۹۵۵.


۴.۳.۲ - نظر آلبرت کبیردر مورد اثر

آلبرت کبیر (متوفی ۱۲۸۰ میلادی) با اشاره به این کتاب، با عباراتی غامض و مبهم، مؤلف آن را داود یهودی دانسته که آن را از رساله ای از ارسطو اخذ کرده است، اما شاگرد او توماس آکوئینی (متوفی ۱۲۷ میلادی) احتمالاً پس از ترجمه موئربکی از اصول الهیات، متوجه رابطه این دو شده و کتاب علل را تألیف یکی از فیلسوفان عرب ( مسلمان ) و تلخیص از اصول الهیات دانسته است.
با اینهمه لاتینیان آن را همچنان به ارسطو نسبت می‌دادند، خاصه آن‌که آن را رسماً مکمل ما بعد الطبیعه ارسطو می‌شمردند و تا اوایل قرن هفدهم، جزو مؤلفات او، طبع و تدریس می‌کردند
[۶۷] فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۸.
[۶۸] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳ـ۷، قاهره ۱۹۵۵.
هر چند ژیل اهل رم (متوفی ۱۳۱۶ میلادی) که شرحی بر این کتاب نگاشته، آن را به فارابی نسبت داده است.
[۶۹] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۷، قاهره ۱۹۵۵.
[۷۰] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۳، قاهره ۱۹۵۵.

این اثر در فلسفه قرون وسطا نیز از تألیفات فارابی دانسته شده است.
[۷۱] فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۷.


۴.۳.۳ - نظر بدوی در مورد اثر

بدوی
[۷۲] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۸ـ۲۸، قاهره ۱۹۵۵.
با نقل و ردّ آرای برخی از مستشرقان درباره مؤلف این کتاب، می نویسد که به اعتقاد وی، کتاب الخیرالاول که ابن ندیم آن را در شمار آثار برقلس ذکر کرده، ناظر به همین کتاب خیرمحض بوده است؛ زیرا تعبیر «خیراول» دو مرتبه در دو سطر متوالی در این کتاب
[۷۳] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، قاهره ۱۹۵۵.
آمده است.
وی سپس با قیاس با آنچه در میان لاتینیان درباره عنوان این کتاب پیش آمده، می گوید که بعید نیست در عالم اسلام نیز ابتدا آن را «کتاب خیر اول» و سپس «خیر محض» نامیده باشند؛ و این تعویض عنوان احتمالاً، بر اثر استعمال عبارت «خیرمحض» برای دلالت بر «اول» یا « اللّه »، در کتاب شفای بوعلی ، روی نموده است.
بر این اساس، بدوی قائل می‌شود که این کتاب تلخیص یکی از شاگرد انبرقلس یا یکی از نوافلاطونیان از اصول بوده که آن را به برقلس نسبت داده است؛ و مترجم آن را به عربی ، از مترجمان بزرگ و توانا باید دانست.
[۷۴] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۵ـ ۱۶، قاهره ۱۹۵۵.
[۷۵] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، قاهره ۱۹۵۵.





۵.۱ - قول به تعالی، علیّت و صدور

از مطالب مهم در تاریخ فلسفه مسئله قول به تعالی در برابر قول به حلول است که در کتب ما با عنوان قیام صدوری و قیام حلولی مطرح شده است.
پرسش آن است که آیا موجودات قائم به حق به قیام صدوری‌اند یا حلولی ؟ حکمای مسلمان جملگی قائل به قیام صدوری اند، به این معنی که عالم از خدا صادر شده اما موجودی که صادر شده با او یکی نیست.
حق را با موجودات نسبتی است که بعضی از آن به اضافه اشراقی تعبیر کرده اند، یعنی حق تجلی می‌کند و در این تجلی چنان نیست که معلول عین علت باشد.
همین مسئله یعنی قیام صدوری، در باب وجود ذهنی و علم و ادراک انسان و همچنین در باب رؤیت و ابصار نیز طرح شده است.
[۷۶] محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، ج۱، ص۲۶۳ـ۲۶۸، چاپ افست قم.
[۷۷] مرتضی مطهری، درسهای الهیات شفا، ج۲، ص۳۹۷ـ۴۱۴، تهران ۱۳۷۰ش.
[۷۸] محمدتقی آملی، دررالفوائد، ج۱، ص۴۹۴ـ ۴۹۵، و هو تعلیقه علی شرح المنظومه للسبزواری، تهران ۱۳۷۷.

این نظر، با آن‌که سابقه اش به فلوطین و نوافلاطونیان می‌رسد، با تنزیه و تسبیح حق و تعالیِ او، چنانکه در اسلام و قرآن بر آن تأکید شده، سازگار است.
فلوطین، مؤسس مذهب نوافلاطونی ، با این قول ارسطو ، که دو لفظ « وحدت » و « وجود » را می‌توان به جای یکدیگر به کار برد، همچنین با عقیده رواقیان به حلول، مخالف و به تقدم واحد بر وجود قائل است.
[۷۹] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۴۴۵، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۸۰] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۴۵ـ۲۴۶، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۸۱] فلوطین، دوره آثار فلوطین، ج۳، ص۱۰۷۶ـ۱۰۸۰، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ش.

برقلس، با تأسی به فلوطین، ابتدا به اثبات تقدم واحدبر کثیر و علت بر معلول و سپس به تقدم خود بسنده بر آنچه خود بسنده نیست، و تأخّر همه آنچه خود بسنده است نسبت به خیر مطلق، و وابستگی هر آنچه هست به علت متفرّد واحد، پرداخته است.
[۸۲] وگل، ج۳، ص۵۶۵ ـ۵۶۶.

وی با اقامه برهان خلف در اصول الهیات ، قضیه اصلی این رساله را که بریه از آن به قضیه تعالی تعبیر کرده، چنین مطرح کرده است: امری که در همه اجزای یک سلسله یکسان حضور دارد نمی‌تواند به همه آن‌ها افاضه کند مگراینکه، نه در یکی از آنها، نه در همه آنها، بلکه مقدم بر همه آن‌ها موجود باشد.
بر حسب این قضیه، برقلس در هر سلسله از اشیایی که دارای وجه مشترکی باشند، مثلاً سلسله اشیای نیکو، این حدود سه ‌ ‌گانه را از یکدیگر تمییز می‌دهد: حدی که غیر مُفیض یعنی متعالی است، و آن نیکی است؛ حدی که مفیض است، یعنی همه اشیا از آن فیض می‌برند و در آن با یکدیگر مشارکت می‌جویند و آن نیک است؛ و حدی که مستفیض است یعنی شی یا اشیایی که به وصف نیک متّصف می‌شوند.
اگر اصطلاح منطقی به کار بریم، می توان گفت که غیرمفیض مفهوم تصور است، مستفیض مصداق آن است و مفیض رابطه مفهوم و مصداق با یکدیگر است.
[۸۳] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۸ـ۲۷۹، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.

برقلس در بیان این اصطلاحات احتمالاً پیرو یامبلیخوس و سوریانوس است.
[۸۴] وگل، ج۳، ص۵۶۵.


۵.۱.۱ - بسط سه ضربی

یکی دیگر از مطالبی که برقلس از یامبلیخوس برگرفته اما با دقت آن را به کار برده بسط سه ضربی (یا سه تایی/ سه بخشی) در صدور موجودات از احد به عنوان برترین اصل تا فروترین مرحله و‌ به‌طور کلی در نظام جدالی نوافلاطونی است.
صدور یا فیضان یا چنان‌که فلوطین می‌گفت فراشد یا برآمد
[۸۵] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۴۹، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
از مسائل اساسی در فلسفه نوافلاطونی است.
به اعتقاد برقلس، در هر فراشدی معلول یا وجودی که صادر می‌شود تا اندازه ای شبیه به علت یا منشأ صدور و تا اندازه ای غیر شبیه به آن است.
تا آن‌جا که شبیه به منشأ خویش است به عنوان وجودی ملاحظه می‌شود که تا اندازه ای با اصلش یکی است.
از سوی دیگر، چون صدور هست، باید چیزی در وجود صادر شونده باشد که با اصل یکی نباشد.
همچنین هر وجودی که صادر می‌شود در آن، تمایل طبیعی به سوی « خیر» هست یعنی بازگشت به منشأ بی واسطه صدور.
به این ترتیب، برقلس سه مرحله بسط باز می‌شناسد: «مونه» یا ماندن در اصل؛ «پروئودوس» یا صدور از اصل؛ «اپیستروفه» یا بازگشت به اصل.
این بسط سه ضربی برتمامی سلسله صدورات حاکم است.
[۸۶] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۰، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۸۷] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۵ـ۲۷۶، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۸۸] عبدالرحمان بدوی، موسوعه الفلسفه، ذیل ماده، بیروت ۱۹۸۴.

برقلس، در مراتب فیض به سلسله های پنجگانه به ترتیب ذیل قائل است: وَحَدات الهی یا ایزدان، وجود ، حیات ، عقل ، نفس .
مبدأ کل این مراتب احد است، زیرا سیر قهقرایی تا بی نهایت را نمی‌توان پذیرفت.
[۸۹] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۰ـ۲۸۲، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۹۰] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۰ـ۵۵۱، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.


۵.۲ - نفس، سرنوشت، اخلاق

در فلسفه فلوطین نفس در مملکت مابعدالطبیعه سیر می‌کند، اما در فلسفه برقلس چنین امکانی برای آن نیست.
[۹۱] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۲، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.

به اعتقاد برقلس، نفس در عالم ، حرکتی ادواری دارد و هر نفسی را، به طور متناوب و ادواری، صعود و نزولی بی وقفه است؛ امکان سعادت ابدی (جدایی کامل نفس از بدن ) یا کیفر ابدی (نابودی کامل نفس) پذیرفتنی نیست.
[۹۲] وگل، ج۳، ص۵۷۹ـ۵۸۰.
[۹۳] وگل، ج۳، ص۵۸۶.

همچنین وی درباره وحدت شر و ماده با افلوطین هم عقیده نیست.
به اعتقاد او شر امری کاملاً سلبی است که اصلاً نمی تواند علت چیزی باشد و تمایل نفوس به سطحی پایینتر ناشی از آرزوها و تمایلات خود آنهاست.
[۹۴] وگل، ج۳، ص۵۸۲.
[۹۵] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۱ـ۵۵۲، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.

به اعتقاد برقلس، سرنوشت ساحت فرودین عنایت است چنان‌که ما آن را می‌بینیم.
اگر معرفت ما درباره واقعیت کامل بود، آنچه برای ما به عنوان ضرورت مکانیکی ظاهر می‌شود به عنوان جزئی از عنایت ظاهر می‌شد.
عنایت فقط کلی نیست آنطور که سلسوس معتقد بود و با تعالیم مسیحی براساس آن مخالفت می‌کرد بلکه به جزئیها نیز گسترش می‌یابد.
[۹۶] وگل، ج۱، ص۵۸۲ـ۵۸۵.

به نوشته شهرستانی ،
[۹۷] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۶۱، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
از برقلس نقل می‌شود که وی بر خلاف ارسطو به تعلق علم باری به جزئیات نیز قائل بوده است.
از آن‌جا که احد همان خیر است، اخلاق برقلسی همان مابعدالطبیعه او در قوس صعودی و بازگشت به خیر است.
برقلس در عروج نفس پس از مرحله عشق (اِروس) و مرحله حقیقت که نفس را به ماورای عشق به زیبا رهنمون می‌شود و او را از معرفت پر می‌کند، از مرحله ایمان سخن گفته است که «نوع اعلای شهود » و سکوت عرفانی است در حضور درک نشدنی و بیان نکردنی.
[۹۸] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۲، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.


۵.۳ - ازلیّت عالم

شهرت برقلس در عالم اسلام عمدتاً به سبب قول او به قِدَم عالم بوده است.
برقلس در اثرش مسیحیان را مخاطب کلام خود ساخته از اعتقاد آنان به خلق از عدم انتقاد می‌کند؛ زیرا این عقیده با اعتقاد نوافلاطونیان به نظام ازلی عالم منافات و تعارض دارد.
[۹۹] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۳، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.

در مقابل او، یحیی نحوی از عقیده مسیحیان دفاع کرده است.
در عالم اسلام ، محمد بن زکریای رازی در الشکوک علی البرقلس، به هجده دلیل در ازلیت عالم برقلس اشاره می‌کند و چه بسا شخصاً ازکتاب یحیی نحوی استفاده کرده باشد.
ابوالحسن عامری نیشابوری نیز در کتاب الامد علی الابد در مسئله حدوث و قدم عالم، می نویسد که در این باب در مذهب افلاطون اختلاف هست، زیرا افلاطون ، در کتاب خود بولوطیقوس گفته است که عالم غیر مکوَّن، ابدی و دائم البقاست و نظر برقلس دهری به این گفته او تعلق دارد؛ و سپس در کتاب طیماؤس ذکر کرده که عالم مکوَّن است و باری تعالی آن را از بی نظمی ابداع کرده است و ارسطو به شرح و جمع این دو قول او پرداخته است.
ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند دست کم سه بار از کتاب یحیی نحوی نقل کرده است.
[۱۰۰] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
[۱۰۱] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
[۱۰۲] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۸۹، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.

ابن خمار در مقاله ای، دلیل یحیی نحوی بر حدوث عالم را از دلیل متکلمان پذیرفتنی تر دانسته است.
[۱۰۳] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۴۷، قاهره ۱۹۵۵.
[۱۰۴] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۵ـ۳۶، قاهره ۱۹۵۵.

ابوحامد غزالی هرچند در تهافت الفلاسفه از یحیی نحوی نام نبرده اما احتمال استفاده او از کتاب وی بسیار قوی است.
[۱۰۵] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۴، قاهره ۱۹۵۵.

شهرستانی
[۱۰۶] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۷، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
در بخش نحله‌ها به برخی از دلایل برقلس در ازلیت عالم متعرّض شده و گفته است که اعتقاد به قدم عالم از زمان ارسطو شهرت یافته است.
شهرستانی
[۱۰۷] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۸ـ۱۵۹، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
هشت شبهه از شبهات برقلس را نقل کرده، می نویسد که در هر یک از آن‌ها نوعی مغالطه هست و بسیاری از آن‌ها تحکمات اند.
وی در مفرده ای که اکنون در دست نیست، به رد و نقض شبهات ارسطو و برقلس و تقریرات بوعلی سینا در این باره پرداخته است
[۱۰۸] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۵، قاهره ۱۹۵۵.

به طور کلی، برقلس بیش‌تر به بیان منظم آرای پیشینان خود اهتمام کرده و حداقل در «اصول»، بیشتر دستگاه ساز است تا مُبدع.
[۱۰۹] وگل، ج۳، ص۵۶۵.
[۱۱۰] عبدالرحمان بدوی، موسوعه الفلسفه، ذیل ماده، بیروت ۱۹۸۴.
[۱۱۱] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۴۹ـ۵۵۰، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.

وی فلسفه خود را با دین یونان قدیم و طریقت جدالی خود را با علم الاسمای یونانی آمیخته است.
یونانیان آن روزگار، چنانکه ابوریحان بیرونی نیز متعرض شده، ستارگان را ( موجودات ) الهی می‌دانستند و آن‌ها را می‌پرستیدند.
[۱۱۲] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.

عقاید آنان که تفصیل برخی از آن‌ها را در «سرود خورشید » اثر برقلس می‌توان باز یافت، بی تأثیر از آیین مهر نبوده است.
[۱۱۳] امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۶۳ـ۲۶۴، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.



گذشته از آنچه در این باب آورده شد، گفتنی است که کتاب ایضاح درباره خیر محض برقلس یکی از دو کتاب منحول است که در نفوذ آرای نوافلاطونیان در فلسفه حکمای مسلمان تأثیر داشته است.
کتاب دیگر اثولوجیا ی (ربوبیت) فلوطین است که همانند ایضاح به ارسطو نسبت داده شده است.
[۱۱۴] حنا فاخوری و خلیل جر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج۲، ص۳۳۷، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۵۸ش.

کتاب عیون المسائل فارابی به همان مسئله می‌پردازد که کتاب ایضاح درباره خیر محض بدان متعرض شده است.
فارابی در قسم اول از «مدینه فاضله» در بیان صدور جمیع موجودات از حق تعالی، و در باب کیفیت صدور کثیر از واحد و در باب موجودات ثانی و همچنین در کتاب السیاسات المدنیه از این کتاب تأثیر پذیرفته است.
ابن سینا نیز در مقاله نهم از الهیات شفا، بویژه در فصلی با عنوان «در باب کیفیت صدور افعال از مبادی عالیه»، و‌ به‌طور آشکارتر، در نمط ششم کتاب الاشارات و التنبیهات ، در بحث از «غنی تام»، از این کتاب تأثیر پذیرفته و عباراتش متناظر با عبارات آن است.
[۱۱۵] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، قاهره ۱۹۵۵.

ابن سینا در فصل ششم از مقاله هشتم و در فصل سوم از مقاله نهم الهیات شفا از خدا با صفت «خیر محض» نام برده است.
[۱۱۶] ابن سینا، الشفاء، ج۲، ص۳۵۵ـ۳۵۶، الالهیات، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۱۱۷] ابن سینا، الشفاء، ج۲، ص۳۹۴، الالهیات، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.

آرای برقلس در ابوالبرکات بغدادی (متوفی ۵۴۷) و در کتاب المعتبر او (بویژه فصل دوازدهم از قسم سوم) مؤثر افتاده؛ هر چند وی از برقلس نام نبرده است.
[۱۱۸] الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۱، قاهره ۱۹۵۵.

ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند اقوالی از برقلس درباره نفس ناطقه و تذکر و نسیان نقل کرده است.
[۱۱۹] بیرونی، ماللهند، ج۱، ص۴۴، ص ۶۵، محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.



(۱) محمدتقی آملی، دررالفوائد، و هو تعلیقه علی شرح المنظومه للسبزواری، تهران ۱۳۷۷.
(۲) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت.
(۳) ابن بی بی، اخبار سلاجقه روم، تهران ۱۳۵۰ش.
(۴) ابن سینا، الشفاء، الالهیات، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۵) ابن ندیم، الفهرست، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
(۶) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۷) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۸) الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۹۵۵.
(۹) عبدالرحمان بدوی، موسوعه الفلسفه، بیروت ۱۹۸۴.
(۱۰) امیل بریه، تاریخ فلسفه، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
(۱۱) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ش.
(۱۲) زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
(۱۳) محمدبن علی شریف لاهیجی، محبوب القلوب، نسخه عکسی.
(۱۴) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
(۱۵) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، چاپ افست قم.
(۱۶) محمدبن یوسف عامری، الامَد علی الابد، چاپ اورت ک روسن، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
(۱۷) حنا فاخوری و خلیل جر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۵۸ش.
(۱۸) فلوطین، دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۹) علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
(۲۰) فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
(۲۱) شارل دو لاندلن، تاریخ جهانی، پیش از تاریخ تا قرن شانزدهم، ترجمه احمد بهمنش، تهران ۱۳۷۰ش.
(۲۲) مرتضی مطهری، درسهای الهیات شفا، تهران ۱۳۷۰ش.
(۲۳) وگل.
(۲۴) فلسفه قرون وسطا؛


۱. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۲. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، ج۱، ص۸۹، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
۳. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۵۷، قاهره ۱۹۵۵.
۴. محمدبن یوسف عامری، الامَد علی الابد، ج۱، ص۸۳، چاپ اورت ک روسن، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
۵. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۷، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۶. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۷. محمدبن یوسف عامری، الامَد علی الابد، ج۱، ص۸۳، چاپ اورت ک روسن، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
۸. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۴۹، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۹. زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
۱۰. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۱۱. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۱۲. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «دقلطیانوس»، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ش.
۱۳. محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ص۲۳۸، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۴. شارل دو لاندلن، تاریخ جهانی، ج۱، ص۳۰۲، پیش از تاریخ تا قرن شانزدهم، ترجمه احمد بهمنش، تهران ۱۳۷۰ش.
۱۵. زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
۱۶. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، ج۱، ص۸۹، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
۱۷. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «لاذقیه»، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ش.
۱۸. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۱۹. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، ج۱، ص۸۹، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
۲۰. محمدبن علی شریف لاهیجی، محبوب القلوب، ج۱، ص۲۰۲، نسخه عکسی.
۲۱. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۶۶، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۲۲. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۲۳. وگل، ج۳، ص۵۶۲.
۲۴. زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
۲۵. وگل، ج۳، ص۵۶۵.
۲۶. وگل، ج۳، ص۵۶۴.
۲۷. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۳، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۲۸. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۷، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۲۹. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۳۰. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۵ـ۶، قاهره ۱۹۵۵.
۳۱. وگل، ج۳، ص۵۶۳.
۳۲. وگل، ج۳، ص۵۶۵.
۳۳. زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
۳۴. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۵ـ۶، قاهره ۱۹۵۵.
۳۵. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۳۶. زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
۳۷. وگل، ج۳، ص۵۶۵.
۳۸. فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۷.
۳۹. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۵، قاهره ۱۹۵۵.
۴۰. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۶ـ۲۰، قاهره ۱۹۵۵.
۴۱. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، قاهره ۱۹۵۵.
۴۲. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۴۳. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۵۷، قاهره ۱۹۵۵.
۴۴. وگل، ج۳، ص۵۶۵.
۴۵. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۴۶. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۴۹، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۴۷. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، قاهره ۱۹۵۵.
۴۸. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۴۹. ۳۵۶، علی بن یوسف قفطی، ج۱، ص۸۹، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
۵۰. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، قاهره ۱۹۵۵.
۵۱. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۱، قاهره ۱۹۵۵.
۵۲. وگل، ج۳، ص۵۶۵.
۵۳. عبدالرحمان بدوی، موسوعه الفلسفه، ذیل ماده، بیروت ۱۹۸۴.
۵۴. پانویس ۱۸، فردریک کاپلستون، ج۱، ص۵۴۹ـ۵۵۰، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۵۵. زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
۵۶. زندگینامه علمی دانشوران، زیرنظر احمد بیرشک، ذیل «پروکلوس»، تهران ۱۳۶۹ ش ـ، (از گلن ر مورو).
۵۷. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۴۳ـ۴۹، قاهره ۱۹۵۵.
۵۸. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۶، قاهره ۱۹۵۵.
۵۹. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۱۷، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
۶۰. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱ـ۳۰، قاهره ۱۹۵۵.
۶۱. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۵، قاهره ۱۹۵۵.
۶۲. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۸، قاهره ۱۹۵۵.
۶۳. ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۱۰۵، چاپ نزار رضا، بیروت.
۶۴. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲، قاهره ۱۹۵۵.
۶۵. فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۷.
۶۶. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲ـ۳، قاهره ۱۹۵۵.
۶۷. فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۸.
۶۸. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳ـ۷، قاهره ۱۹۵۵.
۶۹. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۷، قاهره ۱۹۵۵.
۷۰. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۳، قاهره ۱۹۵۵.
۷۱. فلسفه قرون وسطا، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۷.
۷۲. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۸ـ۲۸، قاهره ۱۹۵۵.
۷۳. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، قاهره ۱۹۵۵.
۷۴. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۱۵ـ ۱۶، قاهره ۱۹۵۵.
۷۵. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، قاهره ۱۹۵۵.
۷۶. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، ج۱، ص۲۶۳ـ۲۶۸، چاپ افست قم.
۷۷. مرتضی مطهری، درسهای الهیات شفا، ج۲، ص۳۹۷ـ۴۱۴، تهران ۱۳۷۰ش.
۷۸. محمدتقی آملی، دررالفوائد، ج۱، ص۴۹۴ـ ۴۹۵، و هو تعلیقه علی شرح المنظومه للسبزواری، تهران ۱۳۷۷.
۷۹. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۴۴۵، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۸۰. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۴۵ـ۲۴۶، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۸۱. فلوطین، دوره آثار فلوطین، ج۳، ص۱۰۷۶ـ۱۰۸۰، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ش.
۸۲. وگل، ج۳، ص۵۶۵ ـ۵۶۶.
۸۳. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۸ـ۲۷۹، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۸۴. وگل، ج۳، ص۵۶۵.
۸۵. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۴۹، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۸۶. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۰، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۸۷. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۷۵ـ۲۷۶، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۸۸. عبدالرحمان بدوی، موسوعه الفلسفه، ذیل ماده، بیروت ۱۹۸۴.
۸۹. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۰ـ۲۸۲، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۹۰. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۰ـ۵۵۱، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۹۱. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۲، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۹۲. وگل، ج۳، ص۵۷۹ـ۵۸۰.
۹۳. وگل، ج۳، ص۵۸۶.
۹۴. وگل، ج۳، ص۵۸۲.
۹۵. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۱ـ۵۵۲، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۹۶. وگل، ج۱، ص۵۸۲ـ۵۸۵.
۹۷. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۶۱، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۹۸. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۵۲، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۹۹. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۸۳، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۱۰۰. محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۱۰۱. محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۱۰۲. محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۸۹، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۱۰۳. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۴۷، قاهره ۱۹۵۵.
۱۰۴. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۵ـ۳۶، قاهره ۱۹۵۵.
۱۰۵. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۴، قاهره ۱۹۵۵.
۱۰۶. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۷، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۱۰۷. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۸ـ۱۵۹، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۷۵/۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۱۰۸. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۳۵، قاهره ۱۹۵۵.
۱۰۹. وگل، ج۳، ص۵۶۵.
۱۱۰. عبدالرحمان بدوی، موسوعه الفلسفه، ذیل ماده، بیروت ۱۹۸۴.
۱۱۱. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۵۴۹ـ۵۵۰، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ش.
۱۱۲. محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۱۱۳. امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۶۳ـ۲۶۴، دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ش.
۱۱۴. حنا فاخوری و خلیل جر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج۲، ص۳۳۷، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۵۸ش.
۱۱۵. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، قاهره ۱۹۵۵.
۱۱۶. ابن سینا، الشفاء، ج۲، ص۳۵۵ـ۳۵۶، الالهیات، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۱۱۷. ابن سینا، الشفاء، ج۲، ص۳۹۴، الالهیات، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۱۱۸. الافلاطونیه المحدثه عندالعرب، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۲۱، قاهره ۱۹۵۵.
۱۱۹. بیرونی، ماللهند، ج۱، ص۴۴، ص ۶۵، محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بُرُقلُس»، شماره۱۰۰۰.    


رده‌های این صفحه : تراجم | فلاسفه | فلاسفه یونان




جعبه ابزار