• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پایان حضانت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضانت به معنای حفظ و نگهداری والدین از کودک، از جمله ولایت، سلطنت، نظافت، پرستاری و تربیت است.
طبق دیدگاه علما با استناد بر روایات، پسر و دختر هرگاه به سن بلوغ و رشد برسند مالک نفس خویش می‌گردند و می‌توانند در امور خویش دخالت نمایند. به تعبیری دیگر، ولایت بر آن‌ها از جمله ولایت بر حضانت، به اتمام می‌رسد.



بود و نبود حق حضانت بستگی دارد به این که کودک به بلوغ رسیده باشد یا نه؛ و همچنین به این که در حال بلوغ رشید باشد و یا سفیه یا مجنون.

۱.۱ - حضانت قبل از بلوغ

این که حضانت کودک قبل بلوغ و رشد او با چه کسی است تابع اموری چند است که در پی می‌آید.
امام خمینی در تحریرالوسیله می‌نویسد: «مادر به حضانت فرزند و تربیت او و آنچه که به حضانت او تعلق دارد از جهت مصلحت حفظ بچه در مدت شیر دادن -یعنی دو سال- سزاوارتر است، در صورتی که مادر حرّ و مسلمان و عاقل باشد، چه بچه پسر باشد یا دختر، چه او را خودش شیر دهد یا دیگری، پس برای پدر جایز نیست که او را در این مدت از مادر بگیرد اگرچه بنابر احوط (وجوبی)، مادر او را از شیر گرفته باشد. پس اگر مدت شیر دادن تمام شود پدر سزاوارتر به پسر و مادر سزاوارتر به دختر است تا اینکه به هفت سال برسد، سپس پدر احق به او است. و اگر پدر از مادر با فسخ یا طلاق قبل از آن‌که دختر به هفت سال برسد، جدا شود، حق مادر ساقط نمی‌شود مادامی‌که با دیگری ازدواج ننماید، پس اگر ازدواج نمود حق مادر از پسر و دختر، ساقط می‌شود و حضانت مال پدر می‌شود. و اگر شوهر دومی از او جدا شد، بعید نیست که حق مادر برگردد و احوط (استحبابی) آن است که تسالم و تصالح نمایند.»

۱.۱.۱ - حضانت با وفات پدر

«اگر پدر بعد از انتقال حضانت به او یا قبل از آن بمیرد، مادر سزاوارتر به‌ حضانت‌ فرزند است از وصی پدر او اگرچه ازدواج کرده باشد، خواه بچه پسر باشد یا دختر، و همچنین از باقی خویشان پدر حتی پدر پدر او و مادر پدر او، تا چه رسد به غیر آن‌ها. چنان که اگر مادر در زمان حضانتش بمیرد پس پدر از غیر او به آن احق است.

۱.۱.۲ - حضانت با فوت والدین

«اگر پدر و مادر نبودند حضانت‌ مال پدر پدر است و اگر او هم نبود و پدر پدر وصی نداشته باشد پس خویشان فرزند بر اساس ترتیب مراتب ارث، حضانت‌ او را دارند و نزدیک‌تر ایشان مانع دورتر است. و در صورت متعدد بودن و مساوی بودن مرتبه آن‌ها و نزاع آنان، بین آن‌ها قرعه‌ انداخته می‌شود. و اگر یکی از آن دو (پدر و پدر پدر) وصی داشته باشند، پس در اینکه امر به همین صورت است یا حضانت‌ مربوط به وصی است و پس از وصی مربوط به خویشان می‌شود دو وجه است، که احتیاط به مصالحه و تسالم، ترک نشود.»

۱.۱.۳ - سلب حضانت از دارنده‌ اولویت

امام خمینی در پاسخ به استفتاء دادستان کل کشور مبنی بر این‌که: «اگر عمل به حق الحضانه مستلزم عسر و حرج فوق‌العاده نسبت به دیگری باشد، مثل این‌که گرفتن فرزند از مادر بعد از دو سال و رد به پدر باعث مشقت غیر قابل تحمل برای او باشد که این مشقت اضافه بر اصل مشقت فراق است که معمولاً متوجه مادر می‌شود و یا عمل به حق الحضانه باعث فساد و انحراف اخلاقی و تربیتی باشد و کودک در معرض فساد قرار گیرد، در این صورت باز حق ثابت است یا به حکم حرج و فساد ساقط می‌شود؟» پاسخ داده‌اند:
«بسمه تعالی، در صورت دوم که کودک در معرض فساد دینی یا اخلاقی قرار می‌گیرد، پدر صلاحیت حضانت را مادام که چنین است ندارد و در صورت اول که مشقت غیرقابل تحمل برای مادر است پدر نباید فرزند را از مادر جدا کند» از قید «مادام که چنین است» بر می‌آ‌ید که با برطرف شدن مانع، حق حضانت هم برمی‌گردد.

۱.۲ - حضانت بعد از بلوغ

با رسیدن کودک به سن بلوغ و رشد، حضانت پایان می‌یابد و هیچ‌کس حتّی پدر و مادر حق حضانت کودک را ندارد، چرا که حضانت، نوعی ولایت است و کسی بر فرد بالغ و رشید ولایت ندارد، بنابراین بعد از بلوغ، فرزند می‌تواند نزد هرکدام از پدر و مادر یا غیر آن دو که بخواهد، بماند.

مرحوم محقّق حلی در این‌باره می‌نویسد: «با رسیدن کودک به سن رشد، ولایت پدر و مادر نسبت به او پایان می‌یابد و می‌تواند نزد هر کدام از آن دو که تمایل داشت، بماند». شهید ثانی نیز می‌گوید: «این حکم مورد توافق فقها است».
امام خمینی می‌نویسد: تنتهی‌ الحضانة ببلوغ الولد رشیداً، فاذا بلغ رشیداً لیس لاحد حقّ الحضانة علیه حتّی الابوین، بل هو مالک لنفسه ذکراً کان او انثی.
یعنی: فرزندی که با داشتن رشد بالغ شود (نه با حال جنون و یا سفاهت) حضانتش تمام می‌شود، پس اگر در حالی که رشید است بالغ گردد، هیچ کس حتی پدر و مادر حق حضانتی بر او ندارند، بلکه او مالک نفس خودش است؛ پسر باشد یا دختر.


۱. اصل، با این تقریب که گفته شود اصل، عدم ولایت فردی بر دیگری است، زمان کودکی و عدم بلوغ طفل به مقتضای دلیل، از این اصل خارج شده و بعد از بلوغ تردید پیدا می‌شود که آیا ولایت باقی است یا خیر؟ اصل، عدم بقای آن است.

۲. اطلاق ادّله بلوغ نیز این مورد را شامل می‌شود، مانند کلام خداوند متعال که می‌فرماید: یتیمان را بیازمایید تا هنگامی که به حدّ بلوغ برسند (در آن وقت) اگر در آن‌ها رشد کافی یافتید، اموالشان را در اختیارشان قرار دهید، «وَابتَلُوا الیَتَامَی حَتَّّی اِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَاِن آنَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا اِلَیهِم اَموَلَهُم».
به مقتضای این آیه، آزمایش و امتحان یتیم و دیگر اطفال قبل از بلوغ به‌جهت این است که معلوم شود آیا توانایی اداره اموال و دیگر امور زندگی خود را دارند یا خیر؟. هم‌چنین از این آیه، با کمک روایاتی که ذیل آن وارد شده است، استفاده می‌شود رشد و خروج طفل از یُتم (حالتی که نیاز به سرپرست داشته باشد) با رسیدن او به سن بلوغ تحقّق می‌یابد و بعد از آن، نسبت به امور خویش دارای اختیار است و نیاز به سرپرست و حضانت ندارد.

۳. در روایات بسیاری که در حدّ استفاضه، بلکه تواتر معنوی است، بیان شده، بعد از آن‌که کودک به حدّ بلوغ رسید مالک امر خود است و می‌تواند در امور خویش دخالت نماید، مانند این‌که امام باقر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: آنگاه که پسر محتلم شد یا به سن پانزده سالگی رسید ... مشمول اجرای حدود الهی به صورت کامل قرار می‌گیرد ... هم‌چنین دختر وقتی به سن نُه سالگی رسید، جایز است در امر خرید و فروش دخالت داشته باشد. (قالَ: ... اِذا احتَلَمَ اَو بَلَغَ خَمسَ عَشَرَةَ سَنَةً... اُقیمَت عَلَیهِ الحُدُودُ التّامَّةُ... اِنَّ الجارِیةَ اِذا تَزَوَّجَت... وَ لَها تِسعُ سِنینَ... و جازَ اَمرُها فی الشَّراءِ وَ البَیعِ...).


۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۳۶، کتاب النکاح، القول:فی احکام الولادة و ما یلحق بها، مسالة ۱۶.    
۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۳۶، کتاب النکاح، القول:فی احکام الولادة و ما یلحق بها، مسالة ۱۷.    
۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۳۷، کتاب النکاح، القول:فی احکام الولادة و ما یلحق بها، مسالة ۱۷.    
۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۰، استفتائات امام خمینی، ج۹، ص۳۶۳، سؤال ۱۰۸۱۳.    
۵. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۶، ص۳۹.    
۶. ابن ادریس، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۶۵۳.    
۷. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۷، ص۵۴۹.    
۸. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب النکاح)، ص۵۶۵.    
۹. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۵۶۸.    
۱۰. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۸، ص۴۳۶.    
۱۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۳۷، کتاب النکاح، القول:فی احکام الولادة و ما یلحق بها، مسالة ۱۸.    
۱۲. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۱۳. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۴، باب۴ من ابواب مقدمات العبادات، ح۶.    
۱۴. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۵، باب۴ من ابواب مقدمات العبادات، ح۹.    
۱۵. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۳، باب۴ من ابواب مقدمات العبادات، ح۲.    



انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۸، برگرفته از بخش «فصل هفتم حضانت، تعلیم و تربیت کودک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۰/۱۸.    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.






جعبه ابزار