• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پاکی از حیض (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بر اساس آیات قرآن پس از پاکی زنان از حیض و تحصیل طهارت آمیزش جایز است.



جواز آمیزش با زنان، پس از پاکی آنان از حیض و تحصیل طهارت:
• «...فاعتزلوا النساء فی المحیض ولا تقربوهن حتی یطهرن فاذا تطهرن فاتوهن...؛و از تو درباره عادت زنانه مى‌پرسند، بگو: آن نوعى آزار و ناراحتى است. پس از (آمیزش با) زنان در زمان عادت كناره‌گیرى نمایید و تا پاك نشوند به آنها نزدیك نشوید و چون (از عادت) پاك شدند (یا غسل كردند) از همان جا كه خدا دستور داده با آنان آمیزش نمایید، همانا خداوند كسانى را كه زود و زیاد توبه مى‌كنند و كسانى را كه كوشا در پاكى‌اند دوست دارد.»


جمله یطهرن به گفته بسیارى از مفسران به معنى پاك شدن زنان از خون حیض است، و اما جمله فَإِذا تَطَهَّرْنَ‌ را بسیارى به معنى غسل كردن گرفته‌اند، بنابراین طبق جمله اول، به هنگام پاك شدن از خون، آمیزش جنسى جایز است هر چند غسل نكرده باشد و طبق جمله دوم، تا غسل نكند جایز نیست ‌دومى مفهوم شرط، و اولى مفهوم غایت است. بنا بر این آیه خالى از ابهام نیست، ولى با توجه به اینكه جمله دوم تفسیرى است بر جمله اول و نتیجه آن به نظر مى‌رسد كه تطهرن نیز به معنى پاك شدن از خون است، بنا بر این با پاك شدن از عادت، آمیزش مجاز است، به خصوص اینكه در آغاز آیه هیچ سخنى از وجوب غسل در میان نبود و این همان قولى است كه فقهاى بزرگ نیز در فقه به آن فتوا داده‌اند كه بعد از پاك شدن از خون حتى قبل از غسل، آمیزش جنسى جایز است، ولى بدون شک، بهتر این است كه بعد از غسل كردن باشد.


معناى طهارت و بررسى منشا پیدایش مفهوم طهارت و نجاست در بین مردم‌:
كلمه (طهارت؛ پاكى) كه در مقابلش كلمه (نجاست؛ پلیدى) قرار دارد از كلماتى است كه معنایش در ملت اسلام دایر است، و احكام و خواصى براى آنها تشریع شده، و قسمت عمده‌اى از مسائل دینى را تشكیل مى‌دهد، و این دو كلمه به خاطر اینكه بسیار بر سر زبان‌ها است، حقیقتی شرعی و یا حداقل حقیقت متشرعه‌ای گردیده است كه معناى این دو جور حقیقت در فن اصول بیان شده. اما معناى طهارت، چیزى است كه همه مردم با وجود اختلافى كه در زبان‌هایشان هست مى‌دانند، و از همین جا باید دانست كه طهارت از آن معانى است كه اختصاص به یك قوم و دو قوم یا یك عصر و دو عصر ندارد، بلكه تمامى انسان‌ها در زندگى خود با آن سروكار دارند.
چون اساس زندگى بر تصرف در مادیات، و بوسیله آنها رسیدن به هدف‌هاى زندگى است، باید از مادیات استفاده كند تا به مقاصد زندگى خود برسد، آرى انسان هر چه را كه مى‌خواهد و طبعش متمایل به آن مى‌شود بدین جهت است كه در آن فایده و خاصیتى سراغ دارد، و به خاطر آن فایده به سوى آن چیز جذب مى‌شود، و از همه فوایدى كه آدمى دارد، فایده‌هاى مربوط به تغذیه و تولید دامنه‌دارتر است، و با خیلى چیزها سروكار دارد. این چیزهایى كه مورد استفاده خوردن و تولید واقع مى‌شود، گاهى مورد هجوم عوارضى واقع مى‌شود، كه آن صفات رغبت انگیزش را كه بیشتر رنگ و بو و طعم است از دست مى‌دهد، و دیگر انسان به آن چیزها رغبتى پیدا نمى‌كند، بلكه طبع آدمى از آن متنفر مى‌شود، آن حالت اولى طهارت، و حالت دومى نجاست، نامیده مى‌شود پس طهارت و نجاست‌ دو صفت وجودى است كه در اشیا هست، اگر صفت اولى در چیزى وجود داشت، و مایه رغبت انسان در آن شد، آن چیز طاهر است و اگر صفت دومى پیدا شد، آن چیز پلید است.


اسلام دین توحید است و تمام فروع آن به همان اصل بر مى‌گردد؛ اصل توحید طهارت و بقیه معارف آن نیز طهارت‌ها هستند:
اسلام دین توحید است، و تمامى فروع آن به همان اصل واحد بر مى‌گردد، و آن اصل واحد است، كه در تمامى فروع دین منتشر شده است. از اینجا روشن مى‌گردد كه اصل توحید، طهارت هم هست، طهارت كبرا نزد خداى سبحان، و بعد از این طهارت كبرا و اصلى، بقیه معارف كلیه نیز طهارت‌هایى است براى انسان، و بعد از آن معارف كلیه اصول اخلاق فاضله نیز طهارت (باطن از رذائل) است، و بعد از اصول اخلاقى احکام عملی نیز كه به منظور صلاح دنیا و آخرت بشر تشریع شده طهارت‌هایى دیگر است، و آیات مذكوره نیز بر همین مقیاس انطباق دارد. حال مى‌گوئیم طهارت در جمله: (حَتَّى یطْهُرْنَ) به معناى قطع شدن جریان خون از زنان است، و در جمله: (فَإِذا تَطَهَّرْنَ)یا به معناى شستن محل خون است، و یا به معناى غسل كردن است، و جمله: فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ‌ ...، امرى است كه تنها جواز را مى‌رساند، و دلالت بر وجوب ندارد، چون بعد از نهی واقع شده، و مى‌خواهد بطور کنایه بفهماند: بعد از پاك شدن، و یا غسل كردن زن، نزدیكى كردن با او جایز است، و این ادبى است الهى و لایق به قرآن کریم، و اگر امر نامبرده را مقید كرد به قید (أَمَرَكُمُ اللَّهُ)براى این بود كه آن ادب را تكمیل كرده باشد چون عمل جماع در نظر بدوى امرى است لغو، و لهو، لذا آن را مقید كرد به امر خدا، و با این قید از امورى قرارش داد كه خدا تكوینا به آن امر كرده، تا دلالت كند بر اینكه جماع یكى از امورى است كه تمامیت نظام نوع انسانى هم در حیاتش و هم در بقایش منوط به آن است، پس سزاوار نیست چنین امرى را بازیچه قرار داد، بلكه باید از دیدگاه یكى از اصول نوامیس تكوینی‌اش نظر كرد.


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۶۹.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۳، ترجمه موسوی همدانی.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۵، ترجمه موسوی همدانی.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۲۴۷، برگرفته از مقاله «پاکی از حیض».    






جعبه ابزار