• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ولید بن‌ عبدالملک‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بر اساس گزارشات تاریخی می‌توان حدس زد که ولید بن‌ عبدالملک ‌بن‌ مروان به سال ۵۰ قمری و بنا به نقلی سال ۴۷ قمری در زمان حکومت معاویه در مدینه متولد شد. کنیه‌اش ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس‌ بن ‌جزء بن حارث عبسی بود.
او لهجه مغلوط داشت (به عربی خوب سخن نمی‌گفت) و هنگام غضب بی‌خود می‌شد و از نتیجه کار غافل می‌ماند
[۳] مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج‌۳، ص۱۵۸، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
و در خون‌ریزی بی‌باک بود و او جباری لجوج و ستمگری نابکار بود.
[۵] مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج‌۳، ص۱۵۸، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
او به کم‌خردی و نادانی معروف بود و می‌گفت: شایسته نیست خلیفه را قسم دهند، و نباید او را به دروغ‌گویی نسبت دهند، و نباید کسی او را به نامش بخواند، و بر آن عقوبت کرد. چهارده پسر از او ماند. یکی یزید بن ‌ولید ناقص که مدت پنج ماه حکومت کرد و درگذشت، دیگری ابراهیم بن ‌ولید که دو ماه حکومت کرد و بعد خود را از خلافت خلع کرد و با مروان بن ‌ولید بیعت کرد.



درباره زندگی ولید بن ‌عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله:
در سال ۷۷ قمری ولید بن‌ عبدالملک در نبرد با قوای روم شرکت کرد و از رومیان تعداد زیادی را کشت و بازگشت.
در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن ‌سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و ترور او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی‌ شد.


وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فرا خواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعه‌ها و نیرنگ‌ها، رنگ خود را از دست داده‌اند، و قضای الهی فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون کنیز فرزند مرده بر من تر مگردان. پس از مرگ، مرا بشویید، کفنم کنید و بر من نماز بخوانید. عمر بن ‌عبدالعزیز را فرا خوانید تا مرا در گور گذارد. تو به سوی مردم برو در حالی که پوست پلنگ بر تن کرده‌ای، بر منبر بنشین و مردم را به بیعت خود فرا خوان. هر کس از بیعت با تو خودداری کرد، او را با شمشیر بترسان، در مورد دوست و کسی که نزدیک توست سختگیر باش و در مورد کسی که از تو دور است، آسان بگیر. در مورد حجاج خوش‌گمان باش، او کسی است که می‌تواند فتنه‌ها را کنار زند و شرایط را برای خلافت تو آماده سازد. ولید پس از مرگ عبدالملک و دفن پدر در همان روز به مسجد بزرگ دمشق رفت و مردم پیش او آمدند و با او بیعت کردند.
ولید بالای منبر رفت و مرگ پدرش را اعلام کرد و گفت: ‌ای مردم بر شما باد به فرمان بردن و همراهی با جماعت. اگر کسی مخالفت کند سر از تن او جدا می‌کنم و هر کس خاموش بماند، با اجل خویش بمیرد. سپس از منبر پایین آمد. اولین اقدام او آن بود که هر خانه‌ای را که بین قصر عبدالملک تا قبر او بود، ویران ساخت. چنان‌که هیچ‌گونه بلندی بر پای نماند. پس از آن‌ نامه‌هایی را به گوشه و کنار سرزمین‌ها فرستاد و از آنان برای خود درخواست بیعت کرد.


ولید در سال چهارم حکومت خود، به سال ۸۷ قمری، هشام بن اسماعیل مخزومی‌ را از امارت مدینه عزل کرد و عمر بن عبدالعزیز را به جای او گماشت و به عمر دستور داد که هشام را از کارهایش بازدارد، چون هشام روش بد در پیش گرفته، در احکام بیداد کرده و بر آل پیامبر ستم ورزیده بود، پس چون عمر به مدینه رسید، هشام به اوگفت: جز از علی‌ بن‌ حسین (علیه‌السّلام) بیم ندارم. در همین حال امام علی‌ بن‌ حسین (علیه‌السّلام) بر او گذشت و سلام کرد. پس هشام به او گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالاته، خدای بهتر داند، رسالت خویش را کجا قرار دهد. ولید از مردم مدینه سپاهی خواست و به عمر نوشت و او هم دو هزار مرد از آنان بیرون فرستاد. هم‌چنین بدو نامه نوشت که مسجد را توسعه دهد و خانه‌های همسران پیامبر (علیه‌السّلام) را داخل آن نماید، سپس نماینده‌ای به سوی پادشاه روم به قسطنطنیه فرستاد تا کارگرانی که در کار ساختمان مهارت داشته باشند نزد وی گسیل دارد و او درخواست وی را اجابت کرد و کسانی را به سوی او فرستاد که منظور وی را درباره مساجد مزبور تکمیل کردند. هم‌چنین ولید سی هزار دینار نزد خالد بن عبدالله قسری فرمان‌دار مکه فرستاد و آن‌ها را بصورت تخته‌های نازک پهن درآوردند و بر در کعبه و ستون‌های داخلی و ارکان کعبه و ناودان زدند و ولید نخستین کسی در اسلام بود که کعبه را زرنگار کرد.


ولید بن‌ عبدالملک مسجد بنی‌امیه را در دمشق بنا کرد. گویند که او چهارصد صندوق که هر صندوق چهارصد هزار دینار بود صرف بنای آن نمود و از جمله کارگران دوازده هزار مرمر تراش بوده‌اند و گویند ششصد زنجیر طلا، جهت آویختن قندیل از سقف آن آویزان بود. تا جایی که دیدگان را خیره می‌ساخت. پس عمر بن عبدالعزیز آن‌ها را فرود آورد و به بیت المال بازگردانید.
چون ولید بن ‌عبدالملک آهنگ افزودن در بنای مسجد نمود فرمان داد تا کنیسه نصارا را خراب کنند. این کنیسه چسبیده به مسجد بود و ماریوحنا نام داشت و کنیسه را داخل در مسجد کردند. گویند که عبدالملک خواسته بود که کنیسه را به او واگذارند؛ ولی آنان نپذیرفتند. ولید بن‌ عبدالملک چهل هزار دینار عوض داد باز هم امتناع کردند، این بود که آن را خراب کرد و چیزی هم به آنان نداد.


در زمان خلافت عبدالملک‌ بن‌ مروان، موسی‌ بن‌ نصیر با کمک عبدالعزیز، برادر عبدالملک‌ فرمانده سپاه فتوحات در آفریقا شد. وقتی که عبدالعزیز، موسی بن نصیر را حاکم گردانید حسان‌ بن‌ نعمان ـ نماینده عبدالملک ـ را بر کنار کرد. عبدالملک از موضوع آگاه و ناراحت شد و از رأی و نظر عبدالعزیز بیزاری جست و تصمیم گرفت تا موسی را برکنار کند، اما مصمم شد رأی عبدالعزیز را در مورد موسی باطل نگرداند. موسی خود را به آفریقا رسانده، سپس نیزه‌ای خواست و به دست عبدالله پسرش داد و وی را فرمانده جنگ کرد. این جنگ به عنوان جنگ بزرگان و اشراف خوانده شد.
این اولین جنگی بود که در دریای آفریقا صورت گرفت.عبدالله در جنگ به منطقه صقلیه رسید و شهری را که در آن منطقه بود فتح کرد، از این روی همراهان عبدالله به مقدار زیادی غنیمت دست یافتند. مسلمانان همراه وی را از حدود ۹۰۰ تا هزار نفر گفته‌اند. پس از آن عبدالله برگشت.
بعد از مرگ عبدالملک و پس از بیعت مردم با ولید، ولید عده‌ای را برای گرفتن بیعت به سوی موسی فرستاد و موسی بیعت کرد، سپس ولید او را در مقامش نگاه‌ داشت.
طارق بن زیاد فرمانده موسی از دریا گذشت و وارد سرزمین‌ اندلس شد و شهر طلیطله را فتح کرد و در آن‌ جا سفره‌ای یافت که اهل کتاب گفتند از آن سلیمان‌ بن‌ داوود بوده و بعضی از پادشاهان عرب، به هنگام چیره شدن بر بنی‌اسرائیل، از بیت‌المقدس آن را بدان‌ جا بردند و آن آمیزه‌ای بود از طلا و نقره با سه طوق از مروارید و یاقوت و زبرجد. موسی بن نصیر همراه با جنگ‌جویان خود از طلیطله بیرون رفت، همه شهرها را یکی پس از دیگری فتح کرد تا این که‌ اندلس نیز تحت فرمان وی در آمد.


حجاج، یزید بن‌ مهلب را از خراسان عزل کرده و قتیبة بن مسلم باهلی را که عامل او در ری بود، والی خراسان قرار داد. قتیبه از ری رهسپار شد تا به مرو آمد، سپس قتیبه رهسپار بخارا شد و آن را فتح کرد و چندین شهر آن را گشود.
[۳۳] نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۶۷، ترجمه ابو نصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۳.

سپس حجاج لشکری به فرمان‌دهی محمد بن قاسم پسرعموی خود، به سوی ماوراءالنهر فرستاد و او پیش رفت و به هیچ سرزمینی نمی‌رسید، مگر آن‌که بر آن غالب می‌شد و بر شهری عبور نمی‌کرد، مگر آن‌که آن را به صلح یا به زور می‌گرفت و از رود سند عبور کرد و به سوی سهبان رهسپار شد و آن را فتح کرد،
[۳۶] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۶۱۲، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چاپ اول، ۱۳۳۷ش.
تا این‌که او به هند رسید و آنجا را فتح کرد و محمد مژده فتح را به حجاج نوشت‌.


مرگ حجاج در سال ۹۵ در سن ۵۴ سالگی بود. او بیست سال ‌امیر عراق و حجاز بود و از بزرگان و اشراف صد و بیست هزار نفر را گرفت و در حبس خود کشت، به غیر از توده مردم و آن‌ها که در میدان‌های نبرد کشته شدند. در زندان او پنجاه هزار مرد و سی هزار زن مردند و پیش از مرگ او پسرش محمد بن حجاج و برادرش محمد بن یوسف در یک شب مردند.


ولید بن عبدالملک به نزد مردم شام از همه خلیفگان بهتر بود. نخستین کسی بود که بیمارستان برای بیماران، و مهمان‌خانه ساخت، و نخستین کسی بود که برای کوران و بینوایان و جذامیان مقرری خواروبار برقرار کرد، و نخستین کس بود که خوراک دادن در ماه رمضان را در مساجد مقرر داشت، و نخستین کس بود که اشخاص را فقط به واسطه گمان می‌گرفت و با آن دو، مردان را می‌کشت، و در حکومت او در سال ۹۴ زمین لرزه‌هایی اتفاق افتاد که هر چیز را ویران ساخت و چهل روز ادامه داشت. نخستین کس که بر مسجد نبوی افزود عمر بود، که از ستون‌هایی که امروز مقصوره‌اند، تا دیوار سمت قبله را بر آن افزوده، سپس عثمان سمت قبله را تا جای امروز (زمان مولف) گسترش داد، سپس ولید بر آن افزود، نه برای خدا، بلکه چون خانه حسن بن حسن بن علی در آن‌جا ‌بود، و در آن به مسجد باز می‌شد و هنگام برگزاری نماز از آن بیرون می‌آمد. پس آن را با سنگ نقاشی شده بساخت، و عمر بن ‌عبدالعزیز مأمور ساختمان بود.


ولید می‌خواست برادر خود سلیمان را خلع کند و برای پسرش عبدالعزیز بیعت بگیرد. سلیمان تن به خلع خود نمی‌داد. ولید به عمال خود نامه نوشت تا مردم را بدین امر دعوت کنند. جز حجاج و قتیبه و برخی از خواص او، هیچ‌کس او را اجابت ننمود. تا روزی سلیمان را نزد خود فرا خواند و سلیمان در آمدن درنگ کرد. ولید تصمیم گرفت که نزد او رود و خلعش کند؛ ولی قبل از رسیدن به آن‌جا، مرگ او را در بر گرفت. چون ولید مرد، در همان روز با سلیمان‌ بن ‌عبدالملک بیعت کردند و این امر در رمله واقع شد.


۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج‌۹، ص۱۶۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.    
۲. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۴، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بی‌تا (افست قم:مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة.    
۳. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج‌۳، ص۱۵۸، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
۴. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۴، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بی‌تا (افست قم:مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة.    
۵. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج‌۳، ص۱۵۸، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
۶. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۹۱، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۷. بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج‌۸، ص۶۶، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹.    
۸. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج‌۳، ص۹۰، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۹. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج‌۸، ص۳۱۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.    
۱۰. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۳۲۵ ۳۲۶، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.    
۱۱. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۸۱، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۱۲. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج‌۲، ص۶۸، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰.    
۱۳. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۸۴، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۱۴. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۴۲۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۱۵. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج‌۲، ص۶۸ ۶۹، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰.    
۱۶. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج‌۶، ص۲۹، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۱۸. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۱۱، ص۶۳۱ ۶۳۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۱۹. ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج‌۴، ص۵۳۲ ۵۳۳، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۲۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۸۴ ۲۸۵، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۲۱. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج‌۲، ص۲۷۱، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۲۸، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چاپ اول، ۱۳۳۷ش.    
۲۳. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج‌۲، ص۷۲، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰.    
۲۴. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۷۷، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۲۵. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج‌۲، ص۷۶، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰.    
۲۶. ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج‌۵، ص۱۹۲، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۲۷. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج‌۲، ص۸۲، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰.    
۲۸. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج‌۲، ص۸۱، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰.    
۲۹. ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج‌۴، ص۵۴۰، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۳۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۸۵، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۳۱. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۳۹۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۳۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج‌۹، ص۶۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.    
۳۳. نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۶۷، ترجمه ابو نصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۳.
۳۴. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۴۴۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۳۵. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۴۴۲ ۴۴۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۳۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۶۱۲، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چاپ اول، ۱۳۳۷ش.
۳۷. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۴۹۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۳۸. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۸۹، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۳۹. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۴۹۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۴۰. ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج‌۴، ص۵۸۷، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۴۱. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج‌۶، ص۴۲، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.    
۴۲. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۴۹۶، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷.    
۴۳. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۹۰، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۴۴. بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج‌۸، ص۷۲ ۷۳، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹.    
۴۵. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص۲۹۱، بیروت، دار صادر، بی‌تا.    
۴۶. مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص۸۱، قاهره، مکتبة مدبولی، الطبعة الثالثة، ۱۴۱۱/۱۹۹۱.    
۴۷. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج‌۵، ص۱۳، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۴۸. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج‌۳، ص۸۶، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۴۹. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج‌۵، ص۱۳، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۵۰. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج‌۳، ص۸۶، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۵۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج‌۹، ص۱۶۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ولید بن عبدالملک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۳۱.    





جعبه ابزار