• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وحدت فقهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وحدت میان مذاهب اسلامی عمدتاً در قالبی توصیه‌ای مطرح گشته است.



طرح شدن وحدت در این قالب، ضمانت‌های لازم را برای تحقق یافتن در جامعه و حضوری فعال و مستمر در فراز و فرودهای اجتماعی با خود همراه ندارد. راه برون رفت از این بن بست، طرح اندیشه وحدت در دامان فقه است؛ عرصه‌ای که جدی‌ترین و التزام آورترین نگرش‌های اسلامی را در مذاهب گوناگون، همیشه پذیرا بوده و یا زمینه سازی می‌کرده است. تنها با کشاندن وحدت به اندیشه فقهی است که مناسبات درونی و تاریخ مشترک مذاهب اسلامی، زمینه‌ای برای شکوفا شدن می‌یابد. امتیاز نگاه‌ها و تلاش‌های فقیهان مصلح در عرصه وحدت را در این باید جست که مصلحان غیر فقیه اگرچه به عمق ضرورت وحدت اسلامی پی برده‌اند، سخنانشان در موارد بسیار کاربردی بیش از شکل‌دهی به زمینه‌های آشنایی با این مقوله حساس در بر نداشته است. در حالی که فقیهان مصلح افزون بر آگاهی‌دهی و آشناسازی نسبت به اهمیت و ضرورت وحدت می‌توانند تأثیراتی جدی را در برطرف نمودن مشکلات فراروی اجرایی نمودن آن بر جای گذارند. اگر بپذیریم بخش مهمی از مشکلات فراروی تحقق وحدت به ابهاماتی باز می‌گردد که در حوزه فقه معنی می‌یابد، تصویری روشن‌تر از سطح موفقیت فقه وحدت و وحدت فقهی به دست خواهیم آورد.
در عمق نگاه شرف الدین به وحدت، عناصر بسیاری از فقه و استنباط را می‌توان مشاهده نمود.
بررسی این موضوع را در سه محور پی می‌گیریم:


تعیین قلمرو، مرزها، عناصر یا مؤلفه‌های تشکیل دهنده موضوع وحدت برای دست‌یابی به حکم شرعی آن، گام نخست را تشکیل می‌دهد. باید اذعان کرد که در موارد بسیار تنها تراکم و گرد آمدن مؤلفه‌های چند ضلعی و چند لایه، می‌تواند انتقال درست فقیه را از ایستگاه موضوع‌شناسی به سمت استنباط حکم تضمین نماید؛ زیرا منطقاً پیدایش موضوع‌شناسی درست، برآیندی از عمق نگاه، اندیشه، سطح عقلانیت و درک عمیق فقیه است که از مقتضیات زمانه شکل می‌گیرد. بی‌گمان بخش‌های شکل دهنده موضوعی همچون وحدت ـ که به مثابه بستری برای پدیده‌ها و پدیدارهای اجتماعی در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی عمل می‌کند ـ فراتر از آنچه ما گمان می‌کنیم، به صورت بیشتری در مقایسه با موضوعات دیگر با خصلت‌های زمانه پیوند خورده است. این درک عمیق و چند لایه دقیقاً در نگاه شرف الدین به موضوع وحدت اتفاق افتاده است. سه محور زیر نگاه این علامه بزرگ را به ماهیت وحدت و عناصر آن، آشکار می‌سازد:

۲.۱ - ماهیت وحدت و ماهیت تفرقه

شرف الدین در نگاه موضوع‌شناسانه خود به وحدت، واقعیت آن را وضعیتی مشحون از صلاح، خیر و مصلحت می‌دید و ماهیت تفرقه بین مسلمانان را فساد ، شکست و عقب ماندگی به شمار می‌آورد. او طبق این منطق، عوامل تفرقه‌انگیز را در زمره مفسدان قرار می‌دهد.
وی می‌گوید:
(منینا بقوم همهم تفریق المسلمین ودأبهم بث العداوة بین الموحدین (وهم یحسبون أنهم یحسنون صنعا ألا إنهم هم المفسدون ولکن لایشعرون).)
[۱] السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، الفصول المهمة، ص۴۴.

و نیز می‌گوید:
(إن هذا التدابر بینهم عبث محض، وسفه صرف بل فساد فی الارض، وإهلاک للحرث والنسل).

۲.۲ - دست نکشیدن از آموزه‌های اصلی مذهبی

رهیافت دست کشیدن از بخشی از آموزه‌های اعتقادی به دلایل متعدد از توان کافی برای ایجاد وحدتی ماندگار و ریشه‌ای برخوردار نیست. پایه‌های وحدت از نظر شرف الدین بیش از آن‌که بر توافقی ابتدائاً اخلاقی بنا شده باشد، براساس فهم مشترک و یا دست کم تقریب افهام استوار است. گذشته از این، نباید از نظر دور داشت که دم فرو بستن بر بخشی از آموزه‌های مذهبی ـ که براساس رویکردی سلبی به وحدت انجام می‌گیرد ـ نمی‌تواند انتخاب همیشگی و نهایی مذاهب باشد؛ چرا که بسیاری از این آموزه‌ها معمولاً در کانون اصلی هر مذهب قرار دارند و انعکاس تلاش‌های محوری آن مذهب برای اثبات و تمایز بخش به خود به شمار می‌رود. اتخاذ استراتژی سکوت و نادیده انگاری شاید در کوتاه مدت و به مثابه روشی عملی برای کاهش سطح اختلافات مذهبی مغتنم و به همین دلیل ارزشمند باشد، ولی واقعیت آن است که چنگ‌اندازی به چنین رویکردی اگر با تأکید و تثبیت بسیار دنبال شود و به الزامی ‌تاریخی بدل گردد، در نهایت از مسئله وحدت پای فراتر می‌نهد و به کیان هر مذهب حمله‌ور می‌شود؛ چرا که بخشی از اصلی‌ترین بخش مذاهب برای اثبات و شکل‌دهی به خویش را به محاق می‌فرستد و با اتخاذ رویکردی عملی مباحث نظری مربوط به آن‌ها را به حوزه تاریک نااندیشگی گسیل می‌دارد.

۲.۳ - تلقی‌های واقعی سنیان نه افراط‌گری‌های متعصبان

سنیان و شیعیان هر یک در گذر تاریخ ، تجربه‌های انحصاری خود را داشته‌اند، ولی در کنار این تجربه‌ها تجربه‌هایی نیز بوده که به زندگی مشترک آن‌ها باز می‌گردد؛ محصول هر دو نوع از تجارب در برخی موارد به صورت مرتکزاتی پذیرفته شده در جای جای ذهن سنیان و شیعیان جای خوش کرده است. جالب آن‌که برخی از این رفتارها و نگره‌ها در دوران‌های بعدی به لحاظ نظری و اعتقادی به چالش کشیده شده، ولی همچنان به صورت رسوبی ته‌نشین شده در فضای ذهنی پیرامون هر یک از این مکاتب به ویژه مردم عادی باقی‌مانده است و اگرچه به صورت تصریحاتی ذهنی به جای نمانده، تأثیرهای خود را در روش‌ها و نوع پندارها یا رفتارها به جای نهاده است.
برای مثال می‌توان به موضوع اهل‌بیت اشاره کرد: این که اهل‌بیت در تاریخ چه جایگاهی داشته‌اند و امروزه چه جایگاهی برای آن‌ها در نظر گرفته می‌شود، می‌تواند منبعی برای مطالعه مرتکزات باشد. به یقین، مفهوم اهل بیت مفهومی ناشناخته برای ادبیات اسلامی نیست؛ این که این واژه و واژگان نظیر آن چه فضای ذهنی و عقیدتی را برای گذشتگان تصویر می‌کرده است و مقایسه آن با وضعیت امروزی و تصریحات علمی فعلی ـ که به صراحت باید میان آن‌ها و مرتکزات دست کم در برخی زمینه‌ها تفکیکی قائل شد ـ از ارزش‌های علمی بالایی برخوردار است؛ ارزش‌هایی که می‌تواند نوع تطور و شیوه تحول در مسیر شکل گیری اندیشه فعلی را به صورت روشن‌تر و تصریح شده‌ای توضیح دهد.

۲.۴ - کارکردی فراتر از انتظار

مرحوم شرف الدین در چارچوب این مبنای دقیق و عالمانه، توجه عالمان اهل سنت را به بخش‌هایی از تاریخ خود که به دست افراط‌گرایان شکل گرفته، یادآور می‌شود و نشان می‌دهد که چگونه چنین رویکردهایی مرزهای مرتکزات واقعی سنیان را شکسته و کارکردی فراتر از انتظار یافته است. برای نمونه: مرحوم شرف الدین به قضاوت یکی از عالمان اهل سنت که اهل‌بیت علیهم‌السلام و یا مکتب آنان را بدعت گزار می‌خواند، توجه کرد. بی‌گمان این ارزیابی نه تنها با مجموعه گسترده‌ای از روایات سنیان در تضاد است بلکه با برداشت‌ها و تلقی‌های مذهبی آن‌ها از اهل‌بیت نیز نقطه اشتراکی نمی‌یابد، ولی به هر روی واقعیت آن است که این مسئله در میان اهل سنت از سوی افراطیان آنان مطرح شده و فضایی منفی را پدید آورده است.
[۲] السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، النص والاجتهاد، ص۵۳۹.



شرف الدین برای دست یابی به دیدگاه فقهی در زمینه اختلافات مذهبی ـ و در مقام استنباط حکم وحدت ـ به قرآن و سنت توجه ویژه نشان داده است:

۳.۱ - قرآن

پاسخ شیعه و سنی به نیاز فزاینده‌شان به وحدت به انجام گفت‌وگوهایی وابسته است که در چارچوبی قرآنی و عقلانی انجام گیرد. شیعه و اهل سنت از سرمایه بسیار مهمی همچون قرآن برای آغاز فرایند کاهش اختلافات و افزایش وحدت میان خود برخوردار هستند.
قرآن به وضوح و با صراحت، همه لوازم و مفروضات برداشتی تا به این میزان عقلانی از گفت‌وگو را به رسمیت شناخته است. قرآن نه تنها با چنین گفت‌وگویی سر ناسازگاری ندارد بلکه در برخی از فرازهای خویش مسلمانان را به انجام چنین گفت‌وگوهایی دعوت کرده است. اهمیت این مسئله در ارتباط با موضوع مورد مطالعه ما هنگامی ‌دوچندان می‌گردد که به نقش یگانه و بی‌مثال این کتاب در ایجاد وحدت میان شیعیان و سنیان توجه کنیم، بی‌گمان پس از خداوند و پیامبر، قرآن سومین سرمایه مشترک میان همه مذاهب اسلامی است. مرحوم شرف الدین در گفتگوهای پرمایه و پردوام خود با سنیان به این منطق قرآنی پاسخ مثبت می‌دهد و در گفتگوهای خود با آنان فصل مشبعی از مطالعات وحدت مدارانه را به ذکر آیات قرآنی برای اثبات وحدت اختصاص داده است. بنابراین وی هم با تن دادن به گفتگوهای علمی راه کاری درست و وحدت آفرین را از قرآن به دست می‌آورد و هم در عرصه گفتگو از آیات ناظر به وحدت، لزوم و اتحاد را استنباط می‌کند. مطالعه دو کتاب الفصول المهمة و النص والاجتهاد این حقیقت را آشکار می‌سازد.

۳.۲ - سنت

به رغم تفاوت‌های بسیار و تا حدّی جدّیِ شیعه و سنی در نگاه به سنت و تعریف مصادیق آن، میراث این دو از هم‌گرایی و هماهنگی در موارد قابل توجه خالی نیست؛ البته با پیش تاختن زمان به جلو و دور شدن از دوران پیامبر و امامان (علیهم‌السلام)، هر روز جلوه‌های این هم‌گرایی و هماهنگی کم رنگ‌تر شده و در اثر رسوخ نوعی ادبیات انتقادی تند، عرصه‌های مشترک تا حدودی ناپیدا مانده است. یکی از راه‌های گذر از وضعیت فعلی، بررسی میراث‌های بر جای مانده از اوّلین سال‌هایی است که شیعه و سنی در مقابل یکدیگر و در قالب دو مکتب روایی صف آرایی کردند. با دقت در آن دوران و میراث بر جای مانده از آن به حجم گسترده‌ای از روایات برمی‌خوریم که میان آنان، مشترک و یا نزدیک به هم است. این روایات، افزون بر این‌که خود مواد مشترکی را میان شیعه و سنی تشکیل می‌دهند و در نتیجه مظهری از اتفاق به شمار می‌آیند، می‌توانند افق‌هایی دل‌پذیر و مهم را بر نگرش فقهی ما در زمینه فقه وحدت بگشایند. مرحوم شرف الدین در نگاه فقهی به وحدت به ذکر آن دسته از روایات مشترک که نظر به وحدت و مبانی آن دارند، علاقه بسیاری از خود نشان داده و از آن‌ها نتیجه‌گیری وحدت گرایانه کرده است. مطالعه کتاب الفصول المهمه، گواه این مدعاست.


بعد از آن‌که گزاره فقهی ـ که متشکل از موضوع و حکم است ـ شکل گرفت نوبت به تطبیق آن بر موارد (مصادیق) فرا می‌رسد. این که چه مواردی مصادیق تفرقه و در نتیجه حرام است و چه مواردی مصادیق کوشش در جهت وحدت و در نتیجه واجب به شمار می‌رود، در این مرحله انجام می‌گیرد. علامه شرف الدین در پاره‌ای از کتاب‌های خود به ذکر این مصادیق پرداخته است. در میان این مصادیق به تکفیر توجه ویژه‌ای نشان داده و آن را مصداقی بارز برای تفرقه‌افکنی به شمار آورده است. وی با تمسک به روایات شیعی و سنی تکفیر هر یک نسبت به دیگری را حرام می‌داند. (كيف نكفر المسلمين, وقد قال إمامنا الذي نهتدي بهديه, ونكون نصب أمره ونهيه أبوجعفر محمد بن علي الباقر عليه‌السلام في صحيح حمران ابن أعين من كلام رفعه إليه: والإسلام ما ظهر من قول أو فعل, وهو الذي عليه جماعة الناس من الفرق كلها, وبه حقنت الدماء, وعليه جرت المواريث وجاز النكاح, واجتمعوا على الصلوة والزكوة والصوم والحج, فخرجوا بذلك عن الكفر وأضيفوا الى الايمان).
وی نه تنها خود به تکفیر به چشم حکمی قطعی می‌نگرد که آن را در مذهب شیعه بدیهی می‌داند. در واقع، قطعیت حرمت از دیدگاه او برآمده از بداهت حرمت در شیعه است.
(ان الشیعة لم تکفر اهل السنة بإنکارها إمامة الائمة من اهل البیت علیهم‌السلام مع أن إمامتهم من أصول الدین علی رأی الشیعة)
[۳] السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، الفصول المهمة، ص۲۰۸.

شیعه اهل سنت را به دلیل انکار امامت اهل بیت (علیهم‌السلام) تکفیر نکرده است، با آن‌که بنابر نظر آنان امامت اهل بیت از اصول دین به حساب می‌آید.
تکیه کلام‌ها و تعبیرهای شرف الدین، قطعیت حرمت تکفیر را به خوبی می‌نماید. کلماتی از قبیل (نعوذ بالله) و (نبرأ إلی الله) ـ که نوعاً در مورد گناهان بزرگ و غیر قابل انکار استعمال می‌گردند ـ را می‌توان در تعابیر وی نسبت به تکفیر مشاهده نمود. وى در جايى مى‌گويد:
(نعوذ بالله من تكفير المسلمين، والله المستعان على كل معتد أثيم، همّاز مشاء بنميم،كيف يجوز على الشيعة أن تكفر أهل الشهادتين والصلوة والصوم والزكوة والحج).
و در جاى ديگرى مى‌گويد:
(ونبرأ إلى الله من تكفير أحد من أهل الإيمان بالله ورسوله واليوم الآخر، والصلوات الخمس إلى القبلة، والزكوة المفروضة وصوم الشهر وحج البيت، ووجوب العمل بالكتاب والسنة)
وی در برابر این پرسش که اگر حرمت تکفیر تا این اندازه قطعی و بدیهی است، پس چرا در تاریخ فقه مواردی از تکفیر را گاه می‌توان مشاهده نمود، می‌گوید:
(ولو فرض أن فی بعض کتبهم المعتبرة شیئا من تکفیر مخالفیهم، فلیس المراد من التکفیر هنا معناه الحقیقی وإنما المراد إکبار المخالفة لأئمة أهل البیت وتغلیظها نظیر ما ثبت فی الصحاح من تکفیر التارک للصلوة والمقاتل للمسلم و…).
[۴] السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، أجوبة مسائل جارالله، ص۴۷.

اگر فرض گردد که در پاره‌ای از کتاب‌های معتبر شیعه، چیزی از تکفیر به چشم می‌آید، مراد از آن تکفیر به معنای حقیقی آن نیست بلکه مراد بزرگ شمردن مخالفت با اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و غلظت بخشیدن به آن است، نظیر آنچه در صحاح درباره تکفیر تارک نماز و قتال کننده با مسلمان و… آمده است.


(۱) السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، الفصول المهمة.
(۲) السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، النص والاجتهاد.
(۳) السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، أجوبة مسائل جارالله.


۱. السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، الفصول المهمة، ص۴۴.
۲. السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، النص والاجتهاد، ص۵۳۹.
۳. السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، الفصول المهمة، ص۲۰۸.
۴. السيد عبدالحسين شرف الدين الموسوی، أجوبة مسائل جارالله، ص۴۷.



برگرفته از مقاله وحدت فقهی - مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره۴۲    



جعبه ابزار