• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نیابت عام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



به رهبری جامعه از سوی امام غایب ، در غیبت کبرا نیابت عام گفته می شود.



پس از پایان دوران غیبت صغرا و نیابت خاص و با آغاز غیبت کبرا هدایت شیعیان با عنوان نیابت عام از سوی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکل گرفت؛ به این صورت که امام ، ضابطه‌ای کلی و صفات و مشخصاتی عام به دست داد که در هرعصر، فرد شاخصی که آن ضابطه( از هرجهت و در همۀ ابعاد) بر او صدق کند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از او در امر دین و دنیا ، سرپرست جامعه باشد؛ سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفش حرام خواهد بود.

۱.۱ - روایت اسحاق بن یعقوب

در این باره روایاتی چند نقل شده است؛ از جمله:
اسحاق بن یعقوب ، دربارۀ تکلیف شیعیان در غیبت کبرا از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسید و توقیع ذیل در پاسخ او صادر شد:
«... و اما الحوادث الوقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم؛ ... و اما در پیشآمدهایی که برای شما رخ می‌دهد، باید به راویان اخبار ما( دانشمندان علوم دینی)رجوع کنید؛ ایشان حجت من بر شماهستند و من، حجت خدا بر آنانم.»
این روایت، از روشن‌ترین روایات در بیان ولایت عام است. بیشتر افرادی که به این روایت تمسک کرده‌اند، بیشتر به فقرۀ دوم آن، «فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» توجه داشته‌اند.

۱.۲ - روایت امام حسن عسکری

امام عسکری (علیه‌السّلام) از پدر بزرگوارش نقل کرده است که فرمود:
«لو لا من یبقی بعد غیبة قائمکم من العلماء الداعین الیه و الدالین علیه و الذابین عن دینه بحجج الله و المنقذین لضعفاء عباد الله من شباک ابلیس و مردته و من فخاح النواصب لما بقی احد الا ارتد عن دین الله و لکنهم الذین یمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة کما یمسک صاحب السفینة سکانها اولئک هم الافضلون عند الله عز و جل؛
[۵] لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص۲۲۳.
اگر نبود دانشمندانی که پس از غیبت قائم شما، به سوی او دعوت می‌کنند و به سوی او رهنمون می‌شوند و از دین او دفاع می‌کنند و بندگان ناتوان را از دام‌های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می‌دهند، کسی باقی نمی‌ماند، مگر این که از دین خدا بازمی گشت؛ ولی این دانشمندان، زمام دل ضعیفان را به دست می‌گیرند؛ همان گونه که ملوان‌ها، زمام کشتی را به دست می‌گیرند و سرنشین‌های کشتی را از خطر مرگ نگه می‌دارند. این‌ها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.»

۱.۲.۱ - ویژگی‌های فقیهان راستین

امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) دربارۀ فقیهان راستین، ویژگی‌های آن‌ها و مسؤولیت جامعه برابر آن‌ها، فرموده است:
«... و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه...؛ ... و اما هریک از فقیهان که بر نفس خود مسلط باشد و دین خود را حفظ کند، با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است از او تقلید کنند.»

۱.۳ - مقبوله عمر بن حنظله

مرحوم کلینی ، شیخ صدوق و شیخ طوسی روایتی را که به « مقبوله عمر بن حنظله » معروف است، از امام صادق (علیه‌السّلام) به مضمون ذیل نقل کرده‌اند:
«... من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما...؛ ... هرکدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما صاحب نظر باشد و احکام ما را بداند، او را به حکومت برگزینند که من او را بر شما حاکم قرار دادم....»


به راستی همین نایبان عام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که در طول غیبت کبرا ، دین مقدس اسلام را از انحراف نگه داشته‌اند، مسایل موردنیاز را برای مسلمانان بیان کرده‌اند و دل‌های شیعیان را بر اساس باورهای درست، استوار ساخته‌اند. تمام موفقیت‌های گوناگون، با مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیر محدثان و فقیهان شیعه -از اواخر غیبت صغرا تا به امروز-بوده و حیات، شادابی و پویایی تشیع را کرده است.


یکی از دانشوران معاصر، دربارۀ چگونگی نیابت عام و بروز اندیشۀ ولایت فقیه چنین نوشته است:
شیعیان، تا زمانی که امیدی به تشکیل حکومت نداشتند، به طور ارتکازی و با الهام گرفتن از امثال روایات عمر بن حنظله و ابو خدیجه و توقیع صادر از ناحیۀ مقدسه، نیازهای روزمره خو را با رجوع به فقهای بلاد برطرف می‌کردند... با گسترش این مباحث در میان توده‌ها، حکام و سلاطین شیعه برای مشروع جلوه دادن حکومتشان کوشیدند موافقت فقهای بزرگ را به دست آورند...
ولی ظاهرا در هیچ عصری، هیچ سلطانی حاضر به تحویل دادن قدرت به فقیه واجد شرایط نبوده؛ چنان که هیچ فقیهی هم امیدی به دست یافتن به چنین قدرتی نداشته است.
در واقع، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که عملا ولایت فقیه به معنای واقعی کلمه تحقق یافت و نیاز به بررسی‌های دقیق دربارۀ مبانی و فروع آن آشکار گشت.
[۹] محمد تقی مصباح یزدی، «اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها»، فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۱.



امام خمینی درباره تکلیف مسلمانان در عصر غیبت و چگونگی اداره امور مسلمین در این دوره، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسد: اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک‌وتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی‌خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این‌که اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بی‌حالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری می‌خواهند بکنند. و ما اگر کارهای آن‌ها را امضا نکنیم، رد نمی‌کنیم. آیا باید این‌طور باشد؟ یا این‌که حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیه‌السّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بی‌شماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، می‌توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.
به عقیده امام خمینی فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت حضرت ولی‌الله الاعظم (ارواحنافداه)، نه تنها بر ایتام و سفها و مجانین فاقد ولی قهری و وصی او ولایت دارد بلکه ولایت او بر جامعه اسلامی در جمیع صور است. همان‌گونه که حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) ‌ ولایت داشتند.
امام خمینی برای جلوگیری از هرگونه غلو و افراط گرایی و برداشت‌ها و خیالات ناروا، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسند: «وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیه‌السّلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ‌کس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیه‌السّلام) و رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست؛ بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه این‌که برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به‌عبارت‌ دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه‌ای خطیر است.
«ولایت فقیه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیه‌السّلام) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد.»
نکته دیگر این‌که گرچه فقیه در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد لیکن تولی امور و تشکیل حکومت امری است که به آرای اکثریت مسلمین بستگی دارد که در صدر اسلام از آن به بیعت با ولی مسلمین تعبیر می‌شده است.
امام خمینی (قدس‌سره) در این خصوص ‌که «در چه صورت فقیه جامع‌الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» در ۲۹ دی ۱۳۶۶ مطابق با ۲۸ جمادی‌ الاول ۱۴۰۸ و به دنبال استفتاء نمایندگان خویش در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور، می‌فرماید:
«بسمه‌ تعالی‌ ولایت‌ در جمیع‌ صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی‌.»
بنابراین ولایت فقیه جامع شرایط فی‌نفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رای آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعاً ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد، حتی نسبت به بعض مراتب مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، مشروط به اعلم بودن فقیه نیست. و اما در امر تقلید، در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط و همچنین در قاضی اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آن‌ها موجب حرج نیست.


غیبت کبرا؛ حکومت اسلامی؛ ولایت فقیه؛ ولی فقیه.


۱. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۲۹۰، ح ۲۴۷.    
۲. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۳، ح ۴.    
۳. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰.    
۴. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۶۰.    
۵. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص۲۲۳.
۶. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۳۱، ح ۳۳۴۰۱.    
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۷، ح ۱۰.    
۸. شیخ طوسی، التهذیب، ج۶، ص۲۱۸، ح ۶.    
۹. محمد تقی مصباح یزدی، «اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها»، فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۱.
۱۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۰.    
۱۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۱.    
۱۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی ج۱۰، ص۷۷۱، سؤال ۱۲۸۲۸.    
۱۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۴، العروة الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی، ج۱، ص۱۶، الاجتهاد و التقلید، مسالة ۶۸.    
۱۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۴، المقدمة، مسالة ۵.    
۱۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۳۵، کتاب القضاء، القول فی صفات القاضی و ما یناسب ذلک، مسالة ۱.    



فرهنگ‌نامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۴۵۶، برگرفته از مقاله «نیابت عام»    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فقهی امام خمینی




جعبه ابزار