• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقش قصد لذت در حرمت نگاه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بعضی افعال که باعث لذت جنسی می‌شوند، مثل نگاه کردن به موی زن مسلمان و لمس بدن او، به طور مطلق حرام هستند و بعضی دیگر مثل خواندن داستان و شنیدن صدای زن نامحرم فی حد نفسه مباح به شمار می‌روند. برخی افعال وجود دارند که به خودی خود و به صورت اولی حرمت ندارند، ولی به صورت ثانوی حرمت به آنها تعلق می‌گیرد.
حال باید دید باتوجه به وسعت دایره لذت‌ها و هیجان‌های جنسی رفتارهایی که آنها را ایجاد می‌کنند اما به صورت اولی حرمت ندارند، به چه حکم تعلق می‌پذیرند؟

فهرست مندرجات

۱ - چکیده
۲ - کلید واژه‌ها
۳ - روابط جنسی
۴ - حصول لذت جنسی از مباحات
۵ - قصد لذت؛ معیار حرمت
۶ - حصول لذت، معیار حرمت
۷ - فرق حصول لذت و قصد حصول لذت
       ۷.۱ - دیدگاه شیخ انصاری
       ۷.۲ - دیدگاه حکیم
       ۷.۳ - دیدگاه آیت الله خوئی
۸ - ادله حرمت
       ۸.۱ - ادله حرمت مطلق
              ۸.۱.۱ - اجتناب امیرمؤمنان از سلام کردن به زنان جوان
              ۸.۱.۲ - روایت محمد بن سنان
              ۸.۱.۳ - اجماع بر حرمت
              ۸.۱.۴ - ارتکاز متشرعه
       ۸.۲ - ادله حرمت مختص به نگاه کردن
              ۸.۲.۱ - آیه غض
              ۸.۲.۲ - مرسله عبداللّه بن فضل
۹ - ادله جواز تلذذ بدون قصد لذت
       ۹.۱ - ادله جواز لذت بدون قصد حاصل از غیر نگاه
              ۹.۱.۱ - آیات ترغیب کننده به بهشت
              ۹.۱.۲ - رفتار حضرت موسی
              ۹.۱.۳ - عدم وجود نهی صریح
       ۹.۲ - ادله جواز لذت بدون قصد حاصل از نگاه کردن
              ۹.۲.۱ - موثقه حبیب معلی
              ۹.۲.۲ - روایات مجوز افعال همراه با لذت
              ۹.۲.۳ - روایت زرعة بن محمد
              ۹.۲.۴ - روایات دیگر
۱۰ - نتیجه
۱۱ - فهرست منابع
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع


اسلام بعضی از رفتارها مانند نگاه کردن به موی زن نامحرم را که اغلب هیجان جنسی در پی دارند به طور مطلق ممنوع دانسته و بین حصول لذت و عدم آن و قصد لذت و عدم آن تفاوتی نمی‌گذارد. رفتارهای بسیار دیگری نیز وجود دارد که گاه با تلذذ همراهند اما به صورت اولی حرام نشده‌اند. آیا صرف حصول میل جنسی باعث حرمت این اعمال می‌گردد؟ دو مقوله قصد لذت و علم به حصول لذت در حرمت این اعمال چه تأثیری دارند؟ بنابر آیات، روایات و اقوال علما به دست می‌آید که رفتارهای ایجادکننده لذت جنسی در صورت عدم قصد لذت حرمتی ندارد و تنها مکروهند ولی کارهایی را که به قصد لذت جنسی انجام می‌شوند باید ترک کرد.


لذت جنسی، قصد تلذذ، علم به حصول لذت، حلیت، حرمت.


یکی از موضوعاتی که در همه زمان‌ها بشر را با خود درگیر کرده روابط جنسی است. در جامعه امروز در هر جایی که ارتباط اجتماعی وجود داشته باشد تهییج و تحریک جنسی کم یا بیش خودنمایی می‌کند.
بسیاری از انسانها متوجه مقادیر ضعیف این حس درونی نمی‌باشند و به عنوان مثال ممکن است منکر لذت حاصل از حضور در محیطی مختلط شوند. گاهی خستگی کمتر یا رغبت بیشتر در عملی نشانه مقادیر خفیفی از این لذت است. با داخل کردن موارد ضعیف این حس در دایره لذت جنسی گستره شمول آن بسیار زیاد و فراگیر می‌شود. در این مقاله مقصود از لذت جنسی تمام احساساتی است که حتی گاهی به صورت مخفی در ارتباط دو جنس مخالف بروز می‌کند، بنابراین میل بسیار اندکی که هر زن و مردی به همصحبتی با هم دارند و لذتی که داستان‌های عاشقانه را پرطرفدارتر می‌کند و حتی علاقه‌ای که به مطالعه احکام فقهی مربوط به مسائل جنسی وجود دارد، همه اینها و موارد شدیدتر، در دایره این بحث می‌گنجد.


حصول لذت جنسی از مباحات به دو حالت تقسیم می‌شود:
۱. حالتی که شخص رفتار همراه با لذت را به قصد رسیدن به این لذت انجام می‌دهد؛
۲. حالتی که شخص به قصد لذت بردن رفتاری را انجام نمی‌دهد اما این لذت ناخواسته برای او حاصل می‌شود. در این صورت نیز ممکن است علم به حصول لذت از قبل وجود داشته باشد یا نه.
برای مثال، گاه انسان برای کمک به جنس مخالف تمایل بیشتری دارد؛ تمایلی که نشانه اندک لذتی در ارتباط با جنس مخالف است. آیا کمک کردن، در صورتی که به حصول چنین میلی علم داشته باشد، یا ادامه دادن، در صورتی که علمی به این میل نباشد، به علت همراهی با لذت جنسی حرام است؟ حکم فقهی این رفتار با قصد حصول لذت چیست؟ این سوال درباره بسیاری از کارهای روزمره مثل تماشای فیلم، حضور در محیطی مختلط و گفت وگو با جنس مخالف پیش می‌آید که ممکن است همراه با قصد لذت باشد یا بدون آن. به عبارت دیگر، هدف این مقاله بررسی موضوعیت قصد لذت در حرمت اعمالی است که ایجاد لذت می‌کنند، اما بدون لذت حرمتی ندارند. آیا حرکت وابسته به قصد است یا صرف حصول لذت سبب حرمت می‌شود؟ بدیهی است در صورتی که ملاک حرمت حصول لذت باشد، علم، گمان و شک به حصول لذت، حکم علم، گمان و شک به ارتکاب حرام را دارد که بحث دیگری می‌طلبد.
بنابراین تقسیم، پرسش اصلی این نوشته این است که چیستی حکم رفتارهایی است که سبب لذت جنسی می‌شوند؛ در دو حالت همراه با قصد لذت و بدون قصد لذت.
فقیهان به این مسئله کمتر توجه کرده‌اند، در بسیاری از موارد به ظرافت مسئله بی توجه بوده‌اند و گاه گفتارهایی متناقص گفته‌اند، اما بعضی از عبارت‌های ایشان اشاره‌ای نه چندان صریح به نظر آنان دارد:


شیخ مفید در مقنعه می‌نویسد:
ولا یحل له النظر الی وجه امرأة لیست له بمحرم لیتلذذ بذلک دون ان یراها للعقد علیها ولایجوز له ایضا النظر الی امة لایملکها لتلذذ برؤیتها من غیر عزم علی ذلک لابتیاعها. ولا بأس بالنظر الی وجوه نساء اهل الکتاب وشعورهن لأنهن بمنزلة الماء ولایجوز النظر الی ذلک منهن لریبة؛
نگاه به صورت زن نامحرم برای لذت بردن حلال نیست مگر اینکه برای عقد به او نگاه کند. همچنین جایز نیست برای لذت بردن به کنیزی که مالکش نیست بدون قصد خرید نگاه کند… و نگاه به صورت زنان اهل کتاب و موی آنها برای ریبه اشکال دارد.
شیخ طوسی نیز گفته است:
والنظر الی نساء اهل الکتاب وشعورهن لا بأس به لانهن بمنزلة الإماء اذا لم یکن النظر لریبة او تلذذ فاما اذ کان کذالک فلایجوز النظر الیهن علی حال؛
نگاه به زنان اهل کتاب و موی آنها اگر برای ریبه و تلذذ نباشد اشکالی ندارد و اگر این گونه باشد به هیچ وجه نگاه جایز نیست.
محقق حلی نیز عین عبارت بالا را با اضافه‌ای چنین بیان کرده است:
ویجوز ان ینظر الرجل الی مثله ما خلا عورته… مالم یکن النظر لریبة او تلذذ وکذا المرأة؛
نگاه مرد به مرد غیر از عورت اگر برای لذت و ریبه نباشد جایز است، همچنین است نگاه زن به زن.
از این رو اگر نگاه برای لذت بردن نباشد اما گاه سبب لذت شود، حتی با علم به حصول لذت بی اشکال است.


شیخ مفید در جای دیگر از مقنعه عبارتی متفاوت از عبارت پیشین آورده است:
واذا زوج الرجل امته من حر او عبد حرم علیه وطؤها، والنظر الی وجهها ولم یجز له تقبیلها بشهوة، ولا التلذذ منها بشیء…؛
اگر مردی کنیزش را به ازدواج مرد دیگری درآورد… لذت بردن از او به هر ترتیبی جایز نیست. در اینجا مورد عدم جواز، مطلق تلذذ است نه قصد تلذذ.
شیخ طوسی نیز در جای دیگر از نهایه فرموده:
اذا أراد الانسان شراء أمة جاز له ان ینظر الی وجهها ومحاسنها نظرا من غیر شهوة؛
اگر کسی کنیزش را به ازدواج دیگری درآورد جایز است که به صورت و زیبایی هایش بدون شهوت نگاه کند.
بنابراین عبارت نگاه همراه با شهوت، چه با قصد و چه بدون قصد جایز نیست. گفتنی است شاید شیخ طوسی از عبارت (من غیر شهوة) بدون علت شهوت یعنی بدون قصد تلذذ را قصد کرده باشد که در این صورت جزء فتاوای قبل دسته بندی می‌شود و اگر تلذذ به معنای طلب لذت باشد، چنانچه ممکن است، عبارت شیخ مفید هم داخل در دسته اول خواهد بود.
علامه حلی در تذکرة الفقها می‌فرماید:
لایجوز للرجل النظر الی الرجل بشهوة وریبة… وان خلا عن الریبة والشهوة جاز له ان ینظر الیه والی جسده عاریا ما عدا العورة و…؛
نگاه مرد به مرد با شهوت و ریبه جایز نیست و اگر با ریبه و شهوت نباشد جایز است به غیر عورت نگاه کند.
اما بعد از آن می‌فرماید:
یجوز للمرأة النظر الی المرأة کما فی نظر الرجل الی الرجل ولایجوز لریبة وتلذذ؛
نگاه زن به زن مانند مرد به مرد جایز است اما برای ریبه و لذت بردن جایز نیست.
توجه به اختلاف عبارات علمای متقدم از جهت اجماع اهمیت بیشتری دارد؛ به دلیل اینکه در جایی شرط عدم جواز نگاه را نظر همراه با لذت و در جایی دیگر نظر برای لذت بردن دانسته‌اند. از این رو چنین می‌نماید که این اختلاف به دلیل بی توجهی به فرق دو لفظ حاصل شده و بنابراین اجماع و شهرتی در حرمت صرف حصول لذت وجود ندارد.
اختلاف عبارت یاد شده در بسیاری از کتب مثل مسالک شهید ثانی و حتی کتب مراجع معاصر نیز دیده می‌شود، به طوری که در رساله‌ها معمولاً قید قصد لذت در ملاک حرمت گرفته شده اما در کتب دقیق تر مثل تحریر الوسیله امام خمینی و جامع المسائل مرحوم آیت اللّه بهجت ،
[۱۰] بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج۳، ص۴۱۵.
مطلق تلذذ بیان شده، مگر اینکه گفته شود خود تلذذ به معنای قصد لذت داشتن است، چنان که در معانی باب تفعل آورده شده ولی هم اکنون این معنا در کتاب‌های لغت به چشم نمی‌آید. بحث مربوط به عبارت ریبه مجال دیگری می‌طلبد که در اینجا فقط بحث لذت در پی می‌آید.



۷.۱ - دیدگاه شیخ انصاری

شیخ انصاری در این مسئله اولین کسی است که به فرق (حصول لذت) و (قصد حصول لذت) پرداخته و بیان کرده است:
ان النظر اذا کان بقصد التلذذ حرام اجماعا کما ادعاه غیر واحد… اما اذا لم یقصد به التلذذ ولکن علم بحصول اللذة بالنظر، أو لم یعلم به ولکن تلذذ فی اثناء النظر، فهل یجب الکف‌ام لا؟ الظاهر:الثانی، لاطلاق الادلة ولأن النظر الی حسان الوجوه من الذکور والأناث لاینفک عن التلذذ غالباً بمقتضی الطبیعة البشریة المجبولة علی ملائمة الحسان فلو حرم النظر مع حصول التلذذ لوجب استثناء النظر الی حسان الوجوه مع انه لاقائل بالفصل بینهم وبین غیرهم ویؤید ما ذکرنا ما رواه فی الکافی عن علی بن سوید فی الصحیح، قال:قلت لابی الحسن علیه السلام:انی مبتلی بالنظر الی المرأة الجمیلة فیعجبنی النظر الیها، فقال لا بأس یا علی اذا عرف اللّه من نیتک الصدق وایاک والزنا فانه یمحق البرکة ویزهق بالدین. فان مراد السائل انه کثیرا ما یتفق لا الابتلاء بالنظر الی المرأة الجمیله وانه حین نظر الیها والمکالمة معها لمعامله او غیرها یتلذذ بالنظر لمکان حسنها ولعل ذلک من جهة کون الراوی من اهل الصنائع والحرف التی یکثر فیه مخالطتهم للنساء کالسابغ والبزاز حیث یکثر تردد النساء الیهم سیما نساء البوادی الاتی لایسترن فسأل عن أنه یجب الکف عن النظر عند التلذذ‌ام لا؟ فأجاب علیه السلام بأنه لابأس بذلک اذا علم اللّه من قصدک مطابقة ما تظهره من ان نظرک لیس لمجرد التلذذ وحیث عبرت عن مخالطتک معهن (بالابتلاء بهن) وانک کاره لاعجابک الحاصل حین النظر…؛
نگاه اگر به قصد لذت بردن باشد، همان طور که عده‌ای گفته‌اند، بنابر اجماع حرام است، اما آیا در صورتی که قصد لذت نداشته باشد و دانسته یا نادانسته لذت آور به شمار آید، نیز باید از آن پرهیز کرد یا نه؟ ظاهر دومی است؛ به دلیل اطلاق ادله و اینکه نگاه کردن به زیبارویان مذکر و مؤنث به اقتضای طبیعت بشری اغلب لذت آور است و اگر نگاه همراه با لذت حرام باشد باید نگاه به زیبارویان استثنا شود، در صورتی که کسی به تفاوت بین زیبایان و غیر آنها معتقد نیست. این مطلب بنابر حدیثی صحیح در کافی نیز تأیید می‌شود:(به حضرت ابوالحسن علیه‌السلام گفتم:من گرفتار نگاه به زنان زیبا شده‌ام و از این نگاه لذت می‌برم. حضرت فرمود:‌ای علی! اگر خداوند صداقت از نیت تو ببیند اشکالی ندارد و از زنا برحذر باش که برکت را از بین می‌برد و دین را نابود می‌کند.) مراد سوال کننده این بوده که بسیار اتفاق می‌افتد که مبتلا به نگاه به زن زیبا می‌شود و در هنگام نگاه و سخن گفتن با او برای معامله یا مثل آن از زیبایی‌اش لذت می‌برد و شاید این به این دلیل بوده که شغل راوی به گونه‌ای بوده که مانند زرگر و پارچه فروش با زنان و به ویژه زنان بی‌حجاب زیاد برخورد داشته است. بنابراین سؤال کرده که آیا هنگام تلذذ باید از نگاه اجتناب کند یا نه؟ امام نیز جواب می‌دهند که اگر خداوند بداند که قصد تو آن طور که گفته‌ای لذت بردن نیست و اینکه تو آن طور که از عبارت (بالابتلاء بهن) برمی‌آید از این لذت ناراحت هستی….

۷.۲ - دیدگاه حکیم

مرحوم حکیم هم به این فرق پرداخته است و با بیان اینکه ظاهر عبارات بعضی علمای سلف جواز است با رد استدلال شیخ، حکم به حرمت را می‌پذیرد و آورده است:
هل یختص التحریم بقصد التلذذ کما یظهر من عبارة الشرایع والقواعد وغیرها حیث ذکر فیها انه لا یجوز النظر لتلذذ او ریبة او یعم ما اذا حصل التلذذ فی حال النظر وان لم یکن واقعاً بقصد التلذذ فیجب الکف مع التلذذ؟ وجهان. وفی رسالة لشیخنا الاعظم:الظاهر الاول لإطلاق الادلة و… وفیه ان الظاهر من المرتکزات الشرعیه حرمة النظر مع التلذذ، فیقید به الاطلاق اما ما ذکره ثانیا ففیه، ان التلذذ الذی هو محل الکلام التلذذ الشهوی وما تقتضیه الطبیعة البشریة المجبوله علی ملائم الحسان هو التلذذ غیر الشهوی کالتلذذ الحاصل بالنظر الی المناظر الحسنة، کاالحدائق النظرة والعمارات الجمیلیة والاشعة الکهربائیة المنظم علی نهج معجب نحو ذلک وکل ذلک لیس مما نحن فیه واما صحیح علی بن سوید فالظاهر منه الاضطرار الی النظر لعلاج ونحوه قرینیة قوله (علیه السلام):اذا عرف اللّه من نیتک الصدق یعنی الصدق فی ان نظرک للغایة اللازمة لا ما ذکره (قده) ولا ما ذکر فی کشف اللثام والجواهر من النظر الاتفاقی، اذ النظر الاتفاقی لانیة فیه؛
[۱۴] حکیم، سیدمحسن، متمسک العروة الوثقی، ج۱۴، ص۳۱.

آیا طبق ظاهر عبارت شرایع و قواعد و دیگران که گفته‌اند نگاه برای تلذذ و ریبه جایز نیست، حرمت مختص به قصد لذت است یا آنکه مورد حصول لذت را هرچند به قصد لذت نباشد دربر می‌گیرد و اجتناب واجب است؟ این مسئله دو احتمال دارد و شیح اعظم در رساله خود گفته به دلیل اطلاق ادله و… ظاهر احتمال اول ظاهر است اما این نظر اشکالی دارد؛ اینکه ظاهر مرتکزات شرعی حرمت نگاه همراه با تلذذ است و با همین مطلقات مقید می‌شوند. دلیل دوم نیز این اشکال را دارد که تلذذ موردنظر، تلذذ شهوانی است، اما آنچه طبیعت انسانی بر میل به زیبارویان اقتضا می‌کند تلذذ غیرشهوی است که از نگاه به مناظر زیبا مانند باغهای سرسبز و بناهای مجلل و انوار منظم مهیج حاصل می‌شود و آنچه ما درباره‌اش سخن می‌گوییم از این موارد نیست. درباره حدیث صحیحه علی بن سوید نیز به قرینه گفته امام که فرموده اند:(هنگامی که خدا صداقت نیت تو را بداند) مقصود اضطرار به نگاه برای معالجه و مانند آن است و معنای قول امام این است که خداوند صداقت نگاه تو را بداند که نگاهی لازم بوده است، نه آن طور که شیخ انصاری گفته و نه آن طور که در کشف اللثام و قواعد و دیگران گفته اند.

۷.۳ - دیدگاه آیت الله خوئی

مرحوم خوئی نیز تا آنجا که بررسی شده به تفصیل مذکور به طور مشخص نپرداخته اما به تفکیکی عجیب درباره لذت معتقد است و فرموده:
[۱۷] خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، ج۱۲، ص۸۱:(فقد یلتذ الانسان من النظر الی وجه الولد الجمیل من دون ان یخطر بباله انبعاث هذه اللذة عن الشهوة والغریزة الجسمیه، وکذا غیر ولده من الامثله المتقدمه، فهذا التفکیک متحقق حتی فی النظر الی المرأة الجمیلة الاجنبیه کما هو ظاهر… ).

نظر به زن زیبا هم می‌تواند هر دو حالت را داشته باشد که اگر جنسی باشد حرام و اگر غیرجنسی باشد غیرحرام است هرچند در پایان حکم به احتیاط وجوبی در ترک نظر، به طور کلی داده‌اند.
[۱۸] خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، ج۱۲، ص۸۱:(لکن مع ذلک کله فی النفس شیء والجزم به مشکل جدا ولامناصمن الحتیاط الوجوبی فی المقام).



بر حرمت عمل باعث تلذذ که فاعل از انجامش قصد لذت بردن ندارد، دلایلی آورده‌اند که در پی می‌آید:
تلذذ گاهی به واسطه نگاه حاصل می‌شود و گاه به وسیله رفتارهای دیگر. بسیاری از ادله حرمت مطلقند اما بعضی به نگاه اختصاص دارند. در ابتدا دلیل‌های مطلق در پی می‌آید:

۸.۱ - ادله حرمت مطلق

ادله حرمت مطلق بهره مندی‌های جنسی از غیر همسر یا کنیز

۸.۱.۱ - اجتناب امیرمؤمنان از سلام کردن به زنان جوان

حسنه ربعی بن عبداللّه در من لایحضره الفقیه از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده است:
وکان رسول اللّه علیه السلام یسلم علی النساء ویرددن علیه وکان امیرالمؤمنین یسلم علی النساء وکان یکره ان یسلم علی الشابة منهن ویقول:اتخوف ان یعجبنی صوتها فیدخل من الاثم علی اکثر مما اطلب من الاجر؛
[۱۹] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۰۰، حدیث ۱۴۳۶.

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بر زنان سلام می‌کرد و آنها جواب می‌دادند و امیرمؤمنان علیه‌السلام بر زنان سلام می‌کرد و اکراه داشت که بر زنان جوان سلام کند و می‌گفت می‌ترسم از صدای آنها خوشم آید و بیشتر از ثوابی که طلب کرده‌ام گناه کنم.
این روایت با تفاوتی اندک اما مهم در کافی نیز آمده است:
اتخوف ان یعجبنی صوتها فیدخل علی اکثر مما طلبت من الأجر؛
می‌ترسم که از صدایشان خوشم آید و بیشتر از ثوابی که طلب کرده‌ام ضرر کنم.
در روایت کافی لفظ اثم وجود ندارد، اما در روایت من لایحضره الفقیه لفظ (اثم) در مقام فاعل (یدخل) آمده که (اکثر) است، یعنی آنچه بر اثر اعجاب حاصل می‌شود اثم است که در گناه ظهور دارد. پس می‌توان نتیجه گرفت حصول اعجاب یا همان لذت اگر مثل این مورد به قصد کار مستحب نیز باشد اثم و حرام است.
در تضعیف استدلال به این دلایل می‌توان گفت که بنابر فرمایش حضرت صادق علیه‌السلام اگر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بر زنها سلام می‌فرمود اما حضرت علی علیه‌السلام اکراه داشت بر زنان سلام کند، لفظ اکراه بیانگر مکروه بودن این اقدام است و این مطلب از سیاق کل روایت هم فهمیده می‌شود و علما نیز آن را دلالت گر بر کراهت سلام کردن جوان به زن‌های جوان گرفته‌اند، هرچند با نگاه دقیق تر به روایت باید گفت سلام به زنها اگر خوف تلذذ از صدایشان باشد، مکروه است.
دو دیگر آنکه لفظ (اثم) در روایت کافی نیامده است. پس وجود آن در اصل کلام امام معلوم نیست. مرحوم نراقی می‌گوید:
فلو دلت فانما هی باعتبار قوله (من الاثم) واکثر النسخ خال عنه فلا دلالة فیها معتبرة؛
اگر بر گناه دلالت کند فقط به اعتبار عبارت (گناه) است، در حالی که بیشتر نسخه‌ها خالی از آن هستند. بنابراین دلالت معتبری بر این مطلب وجود ندارد.
سه دیگر آنکه اگر بنابر احتیاط لفظ (اثم) را داخل در روایت بدانیم باز روایت در کراهت اظهر است و ممکن است مقصود از (گناه) در روایت، گناه اعمال دیگری باشد که ممکن است در پی این سلام سر بزند یا آسیب معنوی‌ای که در اثر به وجود آید.
شیخ انصاری درباره دلالت این روایت بر حرمت انجام عملی که از آن تلذذ حاصل می‌شود، می‌فرماید:
فان الروایة علی انه علیه السلام کان یکره التسلیم علیهن لاحتمال التذذ بصوتهن فصورة العلم بالتلذذ اولی بالمراعاة الا أن حمله علی الکراهة مما لا غائلة فیه خصوصاً بعد جعله التقابل بین اجره ‌ای ما یرد علیه من الجزاء و اجر السلام المستحب، وان کان الوارد علی ذلک اکثر، لکن لاتبلغ درجة الحرمة، فتدبر؛
این روایت بر این است که حضرت به دلیل احتمال تلذذ از صدای زنان جوان، از سلام دادن به آنان کراهت داشته است. پس در صورت علم به تلذذ، این مراعات اولویت دارد، اما در اینکه این کار مکروه است، شکی نیست، به ویژه به دلیل اینکه ضرر حاصل از این کار را در مقابل اجر سلام مستحب قرار داده است، هرچند این ضرر بیشتر باشد اما به حد حرمت نمی‌رسد پس دقت کنید!
شیخ در اینجا حمل روایت بر کراهت را قطعی می‌داند، هرچند استدلالی که به آن تمسک کرده برای تأیید این حمل خالی از اشکال نیست.

۸.۱.۲ - روایت محمد بن سنان

روایت دیگری که بر حرمت تمام رفتارهای لذت بخش دلالت می‌کند، روایتی است که بهترین سندش در عیون اخبارالرضا به این صورت آمده است:
حدثنا ابوجعفر محمدبن موسی البرقی رضی اللّه عنه بالری قال حدثنا علی بن ماجیلویه عن احمد بن محمد بن خالد عن محمد بن سنان.
این روایت هشت سند دارد که غیر از این سند باقی ضعیف هستند. البته محمد بن موسی البرقی در هیچ یک از کتب رجالی توصیف نشده ولی شیخ صدوق نامش را با رضی اللّه عنه آورده است. دیگر اینکه درباره محمد بن سنان اختلاف فراوانی است، به طوری که عده‌ای او را کذاب و روایت از او را غیرجایز می‌دانند و عده‌ای او را ثقه می‌دانند و روایاتی نیز در تمجید او از ائمه نقل شده است. از این رو گویا مشهور او را ثقه می‌دانند پس شایسته است به آن عمل شود.
متن این روایت بلند درباره علل احکامی است که امام رضا علیه‌السلام در جواب مسائلی برای محمد بن سنان مرقوم فرموده‌اند. در بخشی از آن آمده است:
… وحرم النظر الی شعور النساء… لما [۱۸]     من تهییج الرجال و ما یدعو التهییج الیه من الفساد والدخول فیما لایحل ولا یجمل وکذلک ما اشبه الشعور؛
[۲۳] شیخ صدوق، عین اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۱۰۴.

و نگاه به موی زنان… حرام شد به دلیل اینکه باعث تهییج مردان می‌شود و تهییج نیز باعث فساد و ورود به غیرحلال و غیرشایسته می‌شود و همین طور است چیزهای دیگری غیر از مو….
از آنجا که علت تحریم ، تهییج بیان شده، پس طبق روال احکام منصوص العله که علت معمم و مخصص است، هرجا که علت یافت شود حرمت هم هست.
گویا این روایت در مقام بیان حکمت حکم است نه علت، همان طور که مرحوم محقق داماد
[۲۴] محقق داماد، کتاب الصلاة، ص۲۹.
و تبریزی
[۲۵] ارشاد الطالب الی التعلیق علی المکاسب، ج۱، ص۱۱۹.
نیز فرموده اند؛ چون اگر بیان علت بود باید در جایی که تهییج وجود ندارد نیز حکم به جواز داده شود، در صورتی که این طور نیست و از این نوع بیانات کم نیستند که هیچ کدام باعث تعمیم و تخصیص حکم نمی‌شوند. در ضمن ادله فراوان جوازی که ذکر خواهد شد در مقابل ضعف دلالت روایت قطعاً آن را غیر قابل معارضه می‌گرداند. مرحوم نراقی نیز در جواب به استدلال حرمت بیانی دارند که به دور از مناقشه نیست. می‌فرمایند چون دلالت روایت بر مطلب، عام است با ادله جواز دچار تعارض می‌شود. پس به اصل رجوع می‌شود و بعد در بیان علت دوم می‌فرماید:
مضافا الی ان العلة فیه مجموع التهییج وما یدعو الیه من الفساد وتحقق ذلک فی کل نظر بتلذذ او النظر الی کل شیء او بالنسبة الی کل شخص غیر معلوم؛
علاوه بر اینکه چون علت در این روایت، هم تهییج و هم انگیزه فساد است، از این رو صدق این علت درباره هر نگاه با تلذذ و به هر چیز و برای هر کسی نامعلوم است.
بر کلام وی می‌توان خرده گرفت که شاید مقصود از جمع با (واو) در روایت جمع به صورت علی البدل باشد یا می‌توان گفت هرگونه تلذذ تحریک بسیار کمی نسبت به هرشخص، به سمت فساد دارد. به هرحال رد استدلال حرمت تمام دارد، اگرچه با ضمیمه کردن ادله جواز که خواهد آمد.

۸.۱.۳ - اجماع بر حرمت

اجماع دلیل دیگر حرمت است که معمولاً بدان نیز استناد می‌کنند. چنان که در ابتدای بحث گذشت به دلیل وجود ابهام در عبارات فقها در این بحث اجماعی نشده است. شیخ انصاری نیز وقتی جواز نگاه همراه با لذت بدون قصد را بیان می‌کند به اجماع و یا شهرت مخالف در بین علما اشاره‌ای نکرده، در حالی که شیخ به تحقیق اقوال علما توجه زیادی دارد.

۸.۱.۴ - ارتکاز متشرعه

دلیل آخر که مرحوم سید محسن حکیم آن را دلیل اصلی خود در مستمسک العروه
[۲۶] حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، ج۱۴، ص۳۱.
بیان کرده ارتکاز متشرعه است. تلقی هر مسلمان متشرع از حصول لذت جنسی اعم از وجود قصد یا عدم آن، حرمت است. این مطلب نشان می‌دهد که حکم در بین متشرعان واضح است.
به این دلیل اشکالات گوناگون کرده اند:
ییکم. اصل چنین ارتکازی ثابت نیست. متشرعان چنین ارتکازی ندارند که حصول هر تلذذ جنسی حتی اگر متلذذ قصد آن را هم نداشته باشد حرام است. آیا همه متشرعان معتقدند کاسبی که روزانه چندین بار با زنان رودررو می‌شود که به صورت قهری اندکی لذت برایش می‌آورد اگر مجبور به این کار نباشد باید از معامله با زنان پرهیز و شغل خود را تعطیل کند؟ ظاهر این است که اگر ارتکاز جمیع، جواز چنین اشتغالی نباشد حرمت آن هم نیست.
دوم. حتی اگر متشرعان از حیث نظری بر این باور باشند در عمل به خلاف آن پایبندند. برای مثال آیا دین دارانی که می‌دانند رفتنشان به زیارت مرقد حضرت زینب در سوریه قطعاً باعث نظرها و یا گذرهای اتفاقی می‌شود که تلذذ ناخواسته هرچند اندکی حاصل می‌کند، از این زیارت باید چشم پوشند؟
واضح است که چنین نمی‌کنند. باید توجه داشت در صورت حکم به حرمت، این حکم شامل بسیاری از اعمال مستحب مثل بسیاری از زیارت‌ها و صله رحم‌های مستحبی نیز می‌شود و در این صورت حرمت حصول تلذذ ، با استحباب آنها در تضاد است و باید مستحباتی که علم به حصول مصادیق بسیار خفیف لذت در آنها وجود دارد، ترک شود.
باتوجه به این رویه عملی حتی اگر متشرعان در نظر، معتقد به حرمت هرگونه تلذذ جنسی باشند؛ چون در عمل این نظر را رعایت نمی‌کنند ممکن است ارتکاز آنها ناشی از کم توجهی به مصادیق گسترده آن و عدم تبیین موضوع باشد و بنابراین اعتبار استدلال از بین می‌رود.

۸.۲ - ادله حرمت مختص به نگاه کردن


۸.۲.۱ - آیه غض

آیه سی سوره نور می‌فرماید:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ؛
به مؤمنان بگو چشم‌های خود را فرو گیرند و فروج خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزه تر است.
ظاهر امر آیه، فرو گرفتن نگاه‌های جنسی است و قید (جنسی بودن) را از سیاق آیات و صحیحه‌ای که شأن نزول آیه را بیان کرده به دست می‌آوریم.
اطلاق آیه یا حداکثر برداشت احتیاطی از آیه شامل غض بصر از تمام زنان اعم از حر و کنیز ، مسلمان و کافر و همه بدن زنان اعم از دست ، صورت و مو و حتی زنان پوشیده نیز می‌شود که البته مقید بودن آن از ادله دیگر فهمیده می‌شود. به عبارت دیگر آیه می‌فرماید:مردان در نگاه جنسی برای خود محدودیت ایجاد می‌کنند.
بعضی آیه را مجمل می‌دانند اما باتوجه به مبنای احتیاطی که در این بحث در پیش خواهیم گرفت احتیاطانه ترین احتمال عقلایی را در حکم باید لحاظ کرد. بنابراین در صورت اجمال نیز بر همان معنای مذکور باید بنا گذاشت.
عبارت (ذلک ازکی لهم) نکته دیگر آیه است که در استحباب ظهور دارد، اما باتوجه به (یحفظوا فروجهم) که وجوبش از ادله دیگر فهمیده می‌شود، بر عدم وجوب دلالت ندارد.
با نگاه به گستردگی بحث‌ها درباره این آیه در کتاب‌های فقهی این بیان موجز کامل ترین و محتاطانه ترین بیان است، یعنی اطلاق آیه از نگاه‌های مرتبط با زنان نهی می‌کند. این نگاه چه به عکس و فیلم باشد یا حتی به سنگ ، به شرط اینکه ارتباط با جنس مخالف داشته باشد، در اطلاق آیه داخل است. این اطلاق وسیع قطعاً به بسیاری از ادله دیگر مقید می‌شود که بعضی از آنها خواهد آمد.

۸.۲.۲ - مرسله عبداللّه بن فضل

قلت اینظر الرجل الی المرائة یرید تزویجها فینظر الی شعرها ومحاسنها قال لا بأس بذلک اذا لم یکمن متلذذ؛
گفتم آیا مردی که می‌خواهد با زنی ازدواج کند می‌تواند به مو و زیبایی هایش نگاه کند؟ حضرت فرمود اگر با لذت نباشد اشکالی ندارد.
بنابر مفهوم این روایت نگاه همراه با لذت حتی به زنی که خواستگاری می‌شود اشکال دارد.
مرحوم نراقی در مستند الشیعه به عنوان دلیل تقیید جواز نظر به عدم تلذذ و ریبه از مفهوم این روایت استفاده کرده و سپس آن را به این بیان رد می‌کند:
… اذ مفاده البأس فی النظر الی مجموع شعر من یراد تزوجها ومحاسنها لاغیر، وانما یتعدی الی غیر ذلک بالاولویة وعدم الفصل وجریانها فی جمیع المواضع ممنوع، بل لایثبت منه فی غیر الشعر والمحاسن والعورة من غیر المراد تزوجها من الاجنبیات والمحارم شیء؛
چون مفادش تنها این است که نگاه به مجموع مو و زیبایی کسی که می‌خواهد با او ازدواج کند اشکال دارد و توسعه به غیر از این موارد، فقط با اولویت و عدم فصل، ممکن است. بنابراین، در همه موارد جاری نمی‌شود، بلکه در صورت عدم اراده تزویج چیزی را ثابت نمی‌کند.
علاوه بر نظر مرحوم نراقی در خصوص مورد روایت (نظر به موی زن خواستگاری شده) عده‌ای به جواز لذت بردن در صورت عدم قصد تلذذ معتقد شده‌اند و این به دلیل مطلق مجوز و حصول غالبی لذت است. در مورد این مسئله نیز روایت در مقابل دلایل دیگر به دلیل ضعف دلالت و سند معارضه نمی‌کند.


هرکدام از ادله جواز به بخشی از موضوع مورد بحث پرداخته و بعضی از آنها مختص به نگاه است.

۹.۱ - ادله جواز لذت بدون قصد حاصل از غیر نگاه



۹.۱.۱ - آیات ترغیب کننده به بهشت

برخی آیات با توصیف زنان بهشتی آنان را باعث تلذذ و تهییج بیان کرده‌اند و چه بسا هدف همین است تا خواننده به زنان بهشتی تحریک و تهییج شود و برای وصال آنها تلاش کند، مانند:
ان للمتقین مفازاً • حدائق واعناباً • و کواعب اتراباً •
مصباح المنیر می‌گوید:(کعب المرئة:نتأ ثدیها فهی کاعب) ونتأ یعنی ارتفع واتراب جمع (ترب) به معنی هم سن و سال است. (کواعب) به معنای دختران پستان برجسته هم سن و سال است. آیا این آیه بدون ایجاد لذت می‌تواند تحضیض به بهشت داشته باشد؟ به این آیه و آیات بسیار دیگری که بهشت را وصف می&zwn بر کلام وی میj;نمایند روایات کامل کننده این توصیفات را نیز باید افزود. آن گاه ظاهر می‌شود که این نصوص، تحریک و تهییج به آن نعمتها و زیبایی‌های جنسی است. پس نمی‌توان گفت هرچه باعث تحریک و تلذذ شود حرام است. علاوه بر این نوع عبارات، آیات و روایات دیگری در مقام عبرت دادن، وقایع و داستانهای شهوانی را نقل می‌کنند. روایاتی نیز در مقام بیان حکم شرعی، بدون محدودیت در عبارت، از بیانات محرک استفاده می‌نمایند. مجموع این عبارات، دلالت بر عدم عموم حکم حرمت تلذذ دارد. البته این دلیل فقط شامل تلذذ از غیرنگاه می‌شود.

۹.۱.۲ - رفتار حضرت موسی

وما ورد ماء مدین وجد علیه امة من دون الناس یسقون ووجد من دونهم امرأتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لانسقی حتی یصدر الرعاء وابونا شیخ کبیر. فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر. فجاءته احدهما تمشی علی استحیاء قالت ان ابی یدعوک لیجزیک اجرما سقیت لنا. فلما جاءه وقص علیه القصص قال لاتخف نجوت من القوم الظالمین. قالت احدهما یأبت استأجره…؛
موسای جوان علیه‌السلام بعد از فرار از فرعونیان به مدین رسید و وقتی دید دو دختر جوان
[۳۴] در تفسیر علی بن ابراهیم تعبیر به جاریتین کرده و در روایت دیگر دختران شعیب گفته شده.
جدای از جمعیت، گوسفندان خود را نگه داشته‌اند و آنها را برای آب دادن به نزدیک چاه نمی‌برند، نزد آن دو رفت و علت کارشان را پرسید و سپس گوسفندان آنها را آب داد و به جای قبلی خود بازگشت. بعد از رفتن دو دختر یکی از آنها بازگشت و در حالی که با حیا گام می‌نهاد نزد موسی علیه‌السلام رفت و از او دعوت کرد به خانه بیاید تا پدرش اجر کار او را به او بدهد. بعد از آمدن موسی علیه‌السلام یکی از دو دختر که از قدرت و امانت موسی علیه‌السلام خوشش آمده بود به پدر پیشنهاد کرد او را به عنوان اجیر نزد خود نگه دارند.
چند نکته از این داستان فهمیده است:
۱. سخن گفتن مرد جوان با دو دختر جوان به هر حال خوشایند هر دو طرف است. حتی اگر حضرت موسی علیه‌السلام را به هر دلیل به دور از این میل طبیعی بدانیم نمی‌توان تمایل غریزی آن دو دختر را به هم صحبتی با موسای جوان منکر شد و علاقه‌ای که هر جوان به هر کلامی با جنس مخالف دارد نیز خود مصداق ضعیفی از میل جنسی است. باتوجه به این، گویا حضرت موسی علیه‌السلام به دلیل کسب ثواب کمک به دیگران، از این تلذذ دوری نکرد.
۲. حضرت شعیب
[۳۵] پدر دو دختر حضرت شعیب معرفی شده در تفسیر علی بن ابراهیم و روایات صفوان در من لایحضره الفقیه.
برای کار مستحب پرداختن اجر به موسی، دختر خود را فرستاد تا او را با خود به خانه بیاورد و این آمد و برگشت هم دست کم برای دختر همراه با تمایلی هرچند اندک بوده است.
۳. اگر گفته شود از نقل داستانی در قرآن نمی‌شود حکمی فهمید؛ چون قرآن در مقام بیان حکم نبوده و اعمال حضرت موسی علیه‌السلام بعد از نبوت هم برای ما حجیت ندارد؛ چون احکام ادیان مختلف با هم فرق داشته چه برسد به اینکه این داستان قبل از نبوت آن حضرت بوده است، در جواب می‌گوییم:هر چند هرکدام این اشکالات جای بحث دارد، اما نمی‌خواهیم بگوییم خدای متعال در مقام بیان حکم فقهی است، ولی گویا داستان رسول خود را به دلیل تعلیم بیان می‌کند؛ حضرت موسی علیه‌السلام به افراد ضعیف کمک می‌کنند و به طور مطلق کارهای خیر انجام می‌دهد، اگرچه در موردی غریزه جنسی نیز متمایل به آن باشد.
اگر قرآن در این مورد به کار نیاید پس داستان‌های قرآنی با این تعداد چه فایده‌ای خواهند داشت؟ در حالی که خدای متعال در قسمتی از نقل داستان که دختر شعیب بازمی گردد تا موسی علیه‌السلام را به دریافت اجر دعوت کند از راه رفتن باحیای او یاد می‌کند و این بیانگر این است که قرآن به روابط دو جنس و الگودهی آن در نقل این داستان توجه داشته است.
اشکال:
هر دو دلیل سطح بسیار خفیف لذت جنسی را اثبات می‌کنند، در حالی که پرسش اصلی از سطح شدیدتر لذت است. لذت ناچیز متعارف، حالتی عادی است که حرمت آن باعث اختلال نظام زندگی می‌شود و بنابراین نیاز به بحث ندارد. در مورد لذت‌های شدیدتر نیز این دو دلیل اثبات کننده نیستند.
پاسخ:
واضح است که طبیعت انواع خفیف و شدید لذت، یکی است و همه آنها به گونه یکسان تحت عنوان لذت جنسی قرار می‌گیرند و هرگاه طبیعت لذت حاصل شود حکم آن نیز ثابت است. امکان مرزگذاری واضح بین درجه‌های مختلف لذت وجود ندارد و این خود نشان از عدم تفاوت مراتب آن در حکم شرعی است.
شارع بعضی موارد حاصل کننده این لذت را حرام کرده اما هیچ تفصیلی در شدت و ضعف این لذت نداده است و فقط در بعضی موارد مثل روایت سلام امیرمؤمنان علیه‌السلام حکمی را برای حصول مطلق آن بیان کرده است. بنابراین نمی‌توان بدون ملاک شرعی و استفاده از متون، میان درجات مختلف این لذت تفاوت گذاشت.
اختلال نظام نمی‌تواند دلیل حلیت همیشگی عملی باشد بلکه تنها در مواقع وجود حرج ، حرمت را به صورت موقت برطرف می‌کند. بنابراین نمی‌توان لذت‌های خفیف و متعارف را به دلیل اختلال نظام، خارج از بحث دانست؛ چون در بسیاری از موارد که ترک آنها باعث حرج و سختی شدید نیست یا عمل مستحبی باعث به وجود آمدن آن می‌شود، ترک آن لازم است.

۹.۱.۳ - عدم وجود نهی صریح

عدم وجود نهی صریح از تمام کارهای همراه با تلذذ با توجه به شدت ابتلای این موضوع دلیل دیگری بر جواز حصول لذت است. برای نمونه در زمان امامان علیه‌السلام بسیاری از تجارت‌ها و مسافرت‌ها به سرزمین‌های اهل کتاب ، بسیاری از شعرخوانی‌ها و غزل سرایی‌ها و نقل داستان‌ها بر سر زبان‌ها افتاده که محرک‌های عادی موجود در زندگی مردم بوده است. بازارها و مراکز اجتماع شهرهای مسلمین و نمونه بروز شدیدتر این موضوع که در زمان حال وجود ندارد، بازار داغ خرید و فروش کنیزها و در کل، حضور بسیار کنیزهای جوان در بین مسلمانان است. از توجه به بدون اصالت بودن و دست به دست شدن اکثر آنها و احکام خاص استفاده از آنها (مثل جواز اباحه کنیزها) و توجه به نقل‌های تاریخی تا حدی وضعیت فرهنگی محرک اجتماع آن زمان معلوم می‌شود، چنان که در روایتی زنان مدینه با عبارت (هن فواسق) یاد می‌شوند. اکنون باتوجه به فضای فرهنگی آن زمان و عدم وصول منع صریحی درباره مطلق تلذذهایی که در این فضا حاصل می‌شده حتی به دید احتیاطی اطمینان به عدم حرمت حاصل می‌شود.
دلیل هایی که ارائه شد به نوع خاصی از موضوع اشاره داشتند. دلیل هایی که در ادامه می‌آید به لذت حاصل از نگاه می‌پردازند.

۹.۲ - ادله جواز لذت بدون قصد حاصل از نگاه کردن



۹.۲.۱ - موثقه حبیب معلی

تهذیب به سند موثق از حبیب بن معلی الخثعمی آورده است:
قال:قلت لابی عبداللّه علیه‌السلام انی اعترضت جواری بالمدینه فأمذیت فقال اما لمن یرید الشراء فلیس به بأس واما لمن لایرید ان یشتری فانی اکرهه؛
به امام صادق علیه‌السلام گفتم من به سراغ کنیزانی در مدینه رفتم و این کار باعث شد که مذی از من خارج شود. حضرت فرمود برای کسی که برای خرید این کار را انجام داده اشکالی ندارد اما من کراهت دارم کسی که قصد خرید ندارد این کار را انجام دهد.
نکات این روایت که جواز را ثابت می‌کند:
۱. عبارت فأمذیت نشان دهنده تلذذ و تحریک شدید راوی از تعرض و برخورد با کنیزان مدینه است که در این برخورد قطعاً نگاه نیز صورت گرفته است؛
۲. ظاهر روایت بر کراهت در صورت تلذذ از عدم قصد خرید دلالت می‌کند؛ چون هم حضرت از لفظ کراهت استفاده کرده‌اند و هم آن را به خودشان نسبت می‌دهند و نمی‌فرمایند این کار کراهت دارد بلکه می‌فرمایند من کراهت دارم؛
۳. قصد غیرخرید که حضرت آن را کراهت دارند، شامل تمام قصدهای دیگر مثل قصد کسب اطلاع از بازار اماء، قصد عبور و حتی قصد تلذذ می‌شود، اما قصد تلذذ را به دلیل قطعی اجماع و ادله دیگر، حرام و دیگر موارد تحت حکم کراهت می‌ماند.
در اقوال علما به این روایت بسیار کم پرداخته است، در صورتی که به جای توضیح و بررسی بسیار نیاز دارد. مرحوم مجلسی در ملاذ الاخیار ذیل این روایت بیان می‌دارد:
لعل المراد بالکراهه، الحرمة کذا أفاده الوالد العلامه طاب ثراه؛
[۳۸] مجلسی، محمدباقر، ملاذ الخیار فی فهم تهذیب الاخبار، ج۱۱، ص۴۵۸.

شاید مراد از کراهت، حرمت باشد. پدر علامه‌ام نیز به همین صورت این روایت را توضیح داده است.
اما ریاض المسائل در بحث نگاه به امه برای خرید می‌فرماید:
بل المستفاد من بعض الاخبار الجواز مطلقا مع الکراهه، منها (لا احب للرجل أن یقلب جاریه الاجاریة یرید شرائها) وفی آخر انی اعترضت جواری بالمدینة…؛
آنچه از بعضی از اخبار استفاده می‌شود جواز نگاه به طور مطلق اما همراه با کراهت است. از جمله این اخبار اینهاست:(من دوست ندارم که مردی کنیزی را برانداز کند مگر مردی که می‌خواهد او را بخرد) و در مورد دیگر:(من به سراغ کنیزانی در مدینه رفتم و… ).
با دقت بیشتر به این روایت به نظر می‌رسد مقصود از غیر قصد شراء، قصد تلذذ است؛ چون غیر از قصد خرید، تنها قصد معمول برای توجه به کنیزان تلذذ است و چون از ادله دیگر حرمت عمل به قصد لذت فهمیده می‌شود باید بنابر احتیاط لفظ کراهت را در روایت بر حرمت حمل کرد و بنابراین روایت بر جواز دلالتی ندارد.

۹.۲.۲ - روایات مجوز افعال همراه با لذت

برخی روایات افعالی را جایز دانسته‌اند که اکثر مصداق هایشان به صورت قهری با تلذذ همراه است. بعضی از این روایات عبارتند از:
کافی: عن علی بن براهیم عن ابیه عن النوفلی
[۴۰] درباره نوفلی توثیق خاصی نرسیده اما علما به روایاتش عمل نموده و آنرا موثق می‌دانند.
عن السکونی عن ابی عبداللّه علیه‌السلام قال:قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله:لاحرمة لنساء اهل الذمة ان ینظر إلی شعورهن وایدیهن؛
حرمتی برای نگاه به مو و دستان زنان اهل ذمه نیست.
علل الشرایع : حدثنا محمد بن موسی بن المتوکل رحمة اللّه قال حدثنا عبداللّه بن جعفر الحمیری عن احمد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن عباد بن صهیب قال سمعت اباعبداللّه علیه السلام یقول:لا بأس بالنظر الی رؤوس اهل تهامة والاعراب واهل السواد من اهل الذمة لأنهن اذا نهین لاینتهین قال المغلوبة لابأس بالنظر الی شعرها وجسدها مالم یتعمد ذلک؛ این روایت با کمی اختلاف متن در کافی ، من لایحضر الفقیه و وسائل نیز آمده است.
نگاه به سر زنان اهل تهامه و اعراب و بادیه نشینان اهل ذمه اشکالی ندارد؛ چون اگر آنها را نهی کنند دست بردار نیستند. فرمود نگاه به مو و بدن زن دیوانه نیزا گر عمدی نباشد اشکال ندارد.
وسایل الشیعه: محمد بن یعقوب عن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمر عن غیر واحد عن ابی عبداللّه علیه السلام قال:النظر الی عورة من لیس بمسلم مثل نظرک الی عورة الحمار؛
نگاه به عورت کسی که مسلمان نیست مانند نگاه به عورت حمار است.
روایت اول روایتی است که به آن اعتماد شده و علمای اخیر به آن عمل می‌کنند. این روایت به طور عام هر حرمتی را درباره نگاه به زنان اهل ذمه نفی می‌کند.
روایت دوم نیز معتبر است اما در کتب مختلف با متن‌های متفاوت نقل شده است. در تمام نقل‌های این روایت در کتب مختلف، علوج
[۴۷] العلج:الکافر ویاقل للرجل القوی الضخیم من الکافر:علج(لسان العرب)، ج۲، ص۳۲۶.
یا اهل ذمه نام برده شده و حرمت از نظر به مو یا سرشان که همان مو است برداشته شده است.
نکته این روایت قید (اذ لم یتعمد ذلک) است که در آخر روایت وارد شده است. هرچند شاید قید مربوط به (المجنونه) و (المغلوبة علیها) باشد، به لحاظ احتیاط در اجمال نص باید مربوط به کل فقرات روایت گرفته شود.
وقتی (یتعمد) به وزن معلوم خوانده شود، معنای عبارت (وقتی قصد آن را نداشته باشد) خواهد بود. فاعل (یتعمد)، ضمیری است که به ناظر اشاره دارد و (ذلک) اشاره به نظر به سرهای زنان می‌کند، یعنی وقتی نگاه جایز است که مرد قصد نگاه نداشته باشد. بعضی علما همین معنا را از روایت برداشت کرده‌اند و حکم داده‌اند که حضور در محل هایی که زنان مذکور بدون حجاب حضور دارند و نگاه اتفاقی به آنها اشکالی ندارد اما نگاه عمدی جایز نیست اما در جایی که زنان غیرمذکور بدون حجاب حضور دارند نباید وارد شد چون نگاه اتفاقی هم جایز نیست و دوری از آنجا لازم است. این علما برای اینکه بین دسته‌ای از زنان که در روایت ذکر شده و دسته دیگر فرقی گذاشته باشند و در عین حال حکم به جواز به نظر به موی زنان مذکور نداده باشند و به قید آخر روایت هم توجه کرده باشند حکم داده‌اند اما این ظهور مشکلاتی دارد:
۱. این روایت، عبارت (لا بأس بالنظر) را به کار برده که بیشتر به نظر با قصد نزدیک است، نه نظر اتفاقی. در ضمن قید در آخر روایت آمده که بعید است عبارت اول را به این شدت مقید کند.
۲. نظر اتفاقی به هر چیزی جایز است و اصولاً محلی برای حکم تکلیفی ندارد؛ چون از دایره اختیار خارج است و فتوای مذکور از بعضی علما در حل این مشکل از ظاهر روایت دور است.
۳. روایات دیگر جواز نظر، همه ظاهر در نظر با قصد نظر هستند و نمی‌شود ظهور همه را به این قید مقید کرد.
۴. در روایت دیگری نیز در ظاهر از (تعمد) معنای قصد تلذذ اراده شده مثل:
عن سعید الاعرج انه سئل اباعبداللّه علیه السلام عن الرجل ینزل المرائة من المحمل فیضمها الیه وهو محرم فقال لا بأس الا ان یتعمد…؛
از امام صادق علیه‌السلام درباره مردی پرسیدند که در حالی که مُحرم است زن [۳۶]     را از محمل پیاده می‌کند و او را به خود می‌چسباند. حضرت فرمود اگر عمدی نیست اشکال ندارد.
لایحل للمرئة ان ینظر عبدها الی شیء من جسدها الا غیر متعمد لذالک؛
برای زن حلال نیست که بنده‌اش به بدن او نگاه کند مگر بدون عمد.
باتوجه به این دلایل (اذا لم یتعمد) بهترین معنا و باید بگوییم معنای ظاهرش همان عدم قصد تلذذ است.
شیخ حر عاملی ذیل روایت شماره دو قید (مالم یتعمد) را به معنای بدون شهوت گرفته که این معنا هرگز از ظاهر قید فهمیده نمی‌شود.
این بحث مربوط به جایی بود که عبارت (یتعمد) به صورت معلوم باشد اما اگر به وزن مجهول خوانده شود اسم اشاره نائب فاعل خواهد شد و اسم اشاره به عدم انتهای زنان اشاره دارد، یعنی اگر بی حجابی شان عمدی نباشد. عمدی نبودن بی حجابی به معنای بی حجابی سهوی نیست، به دلیل عبارت (لانهن اذا نهین لاینتهین)، پس گویا مقصود این است که در صورتی نگاه جایز است که بی حجابی به مقصود خودنمایی، به دلیل تلذذ و فتنه نباشد.
به هرحال سوئه عبارت مشخص نیست و اگر براساس احتیاط نظر دهیم باید هر دو قید را در حکم اخذ کرد.
روایت شماره سوم نیز معتبر است و به طور مطلق نظر به عورت کافر را جایز می‌داند. این روایت باتوجه به اطلاقش نسبت به زن و مرد قطعاً مؤید روایات قبلی خواهد بود.
از مجموع این روایات و روایاتی که به دلیل اختصار ذکر نشد نتیجه گرفته می‌شود که دست کم نگاه به موی زنان اهل کتاب جایز است، در حالی که این نوع نگاه در اکثر موارد باعث تلذذ هرچند اندک می‌شود، اما در هیچ کدام از روایات قیدی درباره تلذذ آورده نشده و آوردن قید از ارتکاز متشرعه و امثال آن باعث تخصیص اکثر می‌شود و این تصرف جایز نیست.
نمونه دوم که البته مربوط به نگاه نیست اما از مواردی است که مصداق‌های تلذذ در آن بسیار یافت می‌شود و بدون قید تلذذ جایز شمرده شده مصافحه زن با مرد از روی پارچه است.
وسائل الشیعه: محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابی ایوب الخزار عن ابی بصیر عن ابی عبداللّه قال قلت له هل یصافح الرجل المرئة لیست بذات المحروم فقال لا الا من وراء الثیاب؛
از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم آیا مرد با زن نامحرم دست بدهد؟ حضرت فرمود:نه مگر از روی لباس.
در روایت دیگر شرط (ولایغمز کفها) (دستش را فشار ندهد) نیز در انتها آمده است. هر دو روایت معتبر به شمار می‌رود و به هرحال نبود شرط عدم تلذذ در حالی که بسیاری از مصادیق قطعاً با آن همراه است دلیل عدم دخالت در حکم است.

۹.۲.۳ - روایت زرعة بن محمد

کافی:عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی عن علی بن الحکم عن زرعة بن محمد قال کان رجال بالمدینه وکان له جاریة نفیسة فوقعت فی قلب رجل واعجب بها فشکا ذلک الی ابی عبداللّه علیه‌السلام قال تعرض لرؤیتها وکلما رأیتها فقل اسئل اللّه من فضله…؛
مردی در مدینه کنیز باجمالی داشت. مردی شیفته این کنیز شد. مرد عاشق شکایت این واقعه را به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد. حضرت فرمود خود را در معرض دیدن او قرار ده و هرگاه او را دیدی بگو از فضل خدا طلب می‌کنم….
ظاهر روایت این است که حضرت به آن مرد سفارش می‌فرمایند که برای مشاهده آن کنیز به جایی رود تا او را ببیند و هرگاه او را دید از فضل خدا طلب کند. قطعاً حضرت مرد را امر به نظر حرام به جاریه نکرده‌اند اما همین امر به تعرض و در معرض نظر قرار گرفتن حتی از پشت سر و یا از روی حجاب به او نظر کردن و او را در نظر آوردن و از خدا خواستن همه باعث تلذذ مرد می‌شده که حضرت برای رفع مشکل مرد طبق روایت او را به این تعرض توصیه می‌فرمایند. این روایت در باب جواز نظر به جاریه‌ای که قصد خرید آن است آورده شده اما نگاهی که امام به آن توصیه می‌کنند:
اولاً بعد از میلم رد برای صاحب شدن آن است و مرد شکی در انتخاب او ندارد تا با نگاه بیشتر برای خرید مطمئن تر شود؛
ثانیاً صاحب کنیز او را برای فروش عرضه نکرده است تا کسی جایز باشد برای انتخاب به او نگاه کند؛
ثالثاً به نظر می‌آید امر امام پرداختن به دعا بعد از آن است که می‌فرماید (کلما رأیتها فقل اسئل اللّه من فضله).
بنابراین توصیه امام به رؤیت، ذیل جواز نظر برای خرید کنیز قرار نمی‌گیرد، بلکه افعالی را جایز می‌کند که از آنها تلذذ حاصل می‌شوند اما به قصد تلذذ انجام نمی‌شوند.

۹.۲.۴ - روایات دیگر

روایات دیگری وجود دارد که نمی‌توان به عنوان استدلال از آنها استفاده کرد و آنها را مؤید شمرد:
۱. روایت علی بن سوید: قلت لأبی الحسن انی مبتلی بالنظر الی المرئة الجمیلة فیعجبنی النظر الیها فقال یا علی لا بأس اذا عرف اللّه من نیتک الصدق وایاک والزنا فانه یمحق البرکه ویهلک الدین؛
به حضرت ابوالحسن علیه‌السلام گفتم من گرفتار نگاه به زنان زیبا شده‌ام و از این نگاه لذت می‌برم. حضرت فرمود:‌ای علی اگر خداوند صداقت از نیت تو ببیند اشکالی ندارد و از زنا برحذر باش که برکت را از بین می‌برد و دین را نابود می‌کند.
سند روایت معتبر است و درباره ظهور متن این روایت در بعضی کتب مثل کتاب نکاح شیخ و مستند العروه مرحوم حکیم و موسوعه مرحوم خویی بحث هایی شده، اما روایت از بعضی جهات مجمل است و آنچه به ظهور نزدیک تر می‌نماید جواز نظر متلذذانه بدون قصد تلذذ است.
۲. روایت ابوبصیر: قال کنت أقری إمرئة کنت اعلمها القرآن فمازحتها بشیء فقدمت علی ابی جعفر علیه السلام فقال‌ای شی قلت للمرئة (فغطیت وجهی) فقال لاتعودن الیها؛
به زنی قرائت قرآن می‌آموختم روزی با او شوخی کردم و پس از مدتی به نزد امام باقر علیه‌السلام رفتم. حضرت فرمود به آن زن چه گفتی؟ من از خجالت صورت خود را پوشاندم. پس حضرت فرمود دیگر هرگز تکرار نکن.
خود ابوبصیر انسان بزرگواری است و کارش در زمان معصوم تبیین کننده است و مهم تر اینکه امام به شوخی ابوبصیر با آن زن اشکال کرده‌اند و در ابتدا به اصل تعلیم زن در پیش مرد اشکال نکرده‌اند، در حالی که می‌توان گفت در چنین آموزش‌های مختلطی، تلذذ هرچند اندک حاصل می‌شود.
۳. آیه پنجم تا هفتم سوره مؤمنون می‌فرماید:
والذین هم لفروجهم حافظون • الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین • فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون.
کلمه (ابتغی) به معنای طلب کردن است. بنابراین صفت تجاوزکار به کسانی داده می‌شود که رفتار جنسی فراتر از همسر و کنیز خود را طلب می‌کنند، نه کسانی که لذت جنسی ناخواسته بر ایشان حاصل می‌شود. به عبارت دیگر قصد لذت ملاک تجاوز شمرده شده است، نه حصول آن. با وجود این، چون این عبارت مفهوم ندارد تنها حرمت افعال همراه با قصد تلذذ را ثابت می‌کند و درباره جواز غیر آن ساکت است و بیش از مؤید نیست.

شارع بعضی افعال را که باعث گسترش فساد در جامعه می‌شود بدون قید حصول لذت یا قصد لذت، حرام کرده است. علاوه بر موارد قطعی حرام انجام هر رفتاری به قصد شهوت رانی و تلذذ از غیر همسر یا کنیز ممنوع است. غیر از این دو مورد کلی طبیعتاً بسیاری از رفتارهای عادی زندگی روزمره که به تناسب شغل و فعالیت هرکس متفاوت است، درجات مختلفی از تحریک و تلذذ جنسی را دربر دارد که از مجموعه دلیل هایی که ارائه شد برداشت می‌شود که نمی‌توان آنها را به دو شرط زیر حرام دانست:
ییکم. از عمالی باشند که به عنوان اولیه حرام نیستند؛
دوم. هم در ابتدا و هم در ادامه بدون قصد لذت انجام شوند.
باید توجه داشت که شرط دوم بسیار دقیق و تحقق آن بسیار مشکل است. بسیاری از کارهای متعارف به قصد تلذذ شروع نمی‌شوند اما در صورت بی توجهی به این شرط با این قصد ادامه می‌یابند یا افعال حرامی در ضمن آن صورت می‌گیرد.
به عبارت دیگر اگر عوامل غیرشهوانی به تنهایی انگیزه کافی برای انجام عملی را ایجاد می‌کنند و تلذذ نقشی در انجام آن ندارد، هیچ دلیل شرعی برای حرمت لذتی که در این حین تحقق می‌یابد، وجود ندارد، اما تشخیص چنین حالتی نیاز به تأمل کافی دارد.
البته مشخص است که انجام اعمال همراه با تلذذ و تحریک، موردپسند شارع نیستند و در دایره مکروهات دسته بندی می‌شوند. درجه کراهت آنها نیز ظاهراً وابسته به شدت تهییجی است که در پی دارند، به طوری که در روایت سلام امیرمؤمنان علیه‌السلام آورده شده که ایشان ثواب سلام را به دلیل کراهت حصول لذت ترک می‌کردند.


(۱) قرآن کریم.
(۲) ارشاد الطالب الی التعلیق علی المکاسب، تبریزی، جواد، مؤسسه اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۶.
(۳) جامع المسائل، بهجت، محمدتقی، قم، چاپ اول، بی نا، بی تا.
(۴) تحریر الوسیله، امام خمینی، دارالکتب العلمیه، انتشارات اسماعیلیان، قم، بی تا.
(۵) تذکره الفقهاء، علامه حلی، مکتبه الرضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، بی تا.
(۶) التهذیب، شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیه، الطبعة الرابعة، ۱۳۶۵ ش.
(۷) ریاض المسائل، الطباطبائی، السید علی، موسسه النشر الاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین بقم، الطبعة الاولی، ۱۴۱۹ ق.
(۸) شرایع الاسلام، المحقق الحلی، مطبعة الاستقلال، طهران، الطبعة الثانیة، ۹۰۱۴ ق.
(۹) علل الشرایع، الشیخ الصدوق، المکتبة الحیدریة، ۱۲۸۶ ه.
(۱۰) عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، الشیخ الصدوق، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۴۰۴ ق.
(۱۱) قواعد الاحکام، علامه الحلی، موسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳ ق.
(۱۲) الکافی، الشیخ الکلینی، دارالکتب الاسلامیة، الطبعة الثانیة، ۱۲۸۶ ه.
(۱۳) کتاب الصلاة، تقریر المحقق الداماد للآملی، موسسة النشر الاسلامی، قم، الطبعة الاولی، ۱۴۰۵ ق.
(۱۴) کتاب النکاح، الشیخ الانصاری، مطبعة الباقری، قم، الطبعة الاولی، ۱۴۱۵ ق.
(۱۵) مسالک الافهام، شهید ثانی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۶ ق.
(۱۶) مستدرک الوسائل، المحقق النوری الطبرسی، الحسین، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۸ ق.
(۱۷) مستمسک العروة، الحکیم، السید محسن، مکتبة السید المرعشی، ۱۴۰۴ ق.
(۱۸) مستند الشیعة، النراقی، احمد، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، مشهد، الطبعة الاولی، ۱۴۱۹ ق.
(۱۹) المقنعه، الشیخ المفید، جامعه المدرسین، قم، ۱۴۱۰ ق.
(۲۰) مجلسی دوم، محمدباقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۶.
(۲۱) من لایحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، جامعة المدرسین، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۴ ق.
(۲۲) موسوعة الامام الخوئی، الخوئی، سیدابوالقاسم، بی نا، بی تا.
(۲۳) النهایة فی مجرد الفقه والفتوی، الشیخ الطوسی، دار الاندلس، بیروت، اوفست منشورات قدس، قم، بی تا.
(۲۴) وسائل الشیعه، العاملی، الشیخ الحر، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۴ ق.


۱. شیخ مفید، المقنعه، ص۵۲۱.    
۲. شیخ طوسی، النهایه، ص۴۸۴.    
۳. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۴۹۵.    
۴. شیخ مفید، المقنعه، ص۵۴۵.    
۵. شیخ طوسی، النهایه، ص۴۱۲.    
۶. علامه حلی، تذکرة الفقها، ج۲، ص۵۷۳.    
۷. علامه حلی، تذکرة الفقها، ج۲، ص۵۷۳.    
۸. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۷، ص۴۵.    
۹. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۴۴.    
۱۰. بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج۳، ص۴۱۵.
۱۱. شیخ کلینی، کافی، ج۵، ص۵۴۲.    
۱۲. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۳۱.    
۱۳. للشیخ الانصاری، کتاب النکاح، ص۵۳.    
۱۴. حکیم، سیدمحسن، متمسک العروة الوثقی، ج۱۴، ص۳۱.
۱۵. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۴۹۵.    
۱۶. علامه الحلی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۶.    
۱۷. خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، ج۱۲، ص۸۱:(فقد یلتذ الانسان من النظر الی وجه الولد الجمیل من دون ان یخطر بباله انبعاث هذه اللذة عن الشهوة والغریزة الجسمیه، وکذا غیر ولده من الامثله المتقدمه، فهذا التفکیک متحقق حتی فی النظر الی المرأة الجمیلة الاجنبیه کما هو ظاهر… ).
۱۸. خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، ج۱۲، ص۸۱:(لکن مع ذلک کله فی النفس شیء والجزم به مشکل جدا ولامناصمن الحتیاط الوجوبی فی المقام).
۱۹. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۰۰، حدیث ۱۴۳۶.
۲۰. شیخ کلینی، کافی، ج۵، ص۵۳۵.    
۲۱. نراقی، احمد، مستند الشیعه فی احکام الشریعة، ج۱۶، ص۶۳.    
۲۲. شیخ انصاری، کتاب النکاح، ص۵۵.    
۲۳. شیخ صدوق، عین اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۱۰۴.
۲۴. محقق داماد، کتاب الصلاة، ص۲۹.
۲۵. ارشاد الطالب الی التعلیق علی المکاسب، ج۱، ص۱۱۹.
۲۶. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، ج۱۴، ص۳۱.
۲۷. نور/ سوره، آیه۳۰.    
۲۸. شیخ کلینی، کافی، ج۵، ص۵۲۱.    
۲۹. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۸۸، حدیث ۲۵۱۰۴.    
۳۰. نراقی، احمد، مستند الشیعه، ج۱۶، ص۶۲.    
۳۱. سوره نبأ، آیات ۳۱ تا ۳۳.    
۳۲. مثل روایات کتاب وسائل الشیعه باب:(ان من ملک جاریة فوطئها او مسها او نظر الی عورتها ونحوها بشهوة حرمت علی ابیه وابنه)، ج۲۰، ص۴۱۷.    
۳۳. قصص/ سوره، آیه ۲۳- ۲۶.    
۳۴. در تفسیر علی بن ابراهیم تعبیر به جاریتین کرده و در روایت دیگر دختران شعیب گفته شده.
۳۵. پدر دو دختر حضرت شعیب معرفی شده در تفسیر علی بن ابراهیم و روایات صفوان در من لایحضره الفقیه.
۳۶. شیخ طوسی، التهذیب، ج۷، ص۲۵۳.    
۳۷. شیخ طوسی، تهذیب، ج۷، ص۲۳۶.    
۳۸. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الخیار فی فهم تهذیب الاخبار، ج۱۱، ص۴۵۸.
۳۹. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، (ط. ج)، ج۱۰، ص۶۴، احکام النظر.    
۴۰. درباره نوفلی توثیق خاصی نرسیده اما علما به روایاتش عمل نموده و آنرا موثق می‌دانند.
۴۱. شیخ کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۲۴.    
۴۲. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۵۶۵.    
۴۳. کافی، ج۵، ص۵۲۴.    
۴۴. من لا یحضر الفقیه، ج۳، ص۴۶۹.    
۴۵. وسال الشیعه، ج۲۰، ص۲۰۶.    
۴۶. کافی، ج۶، ص۵۰۱.    
۴۷. العلج:الکافر ویاقل للرجل القوی الضخیم من الکافر:علج(لسان العرب)، ج۲، ص۳۲۶.
۴۸. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۳۶۲.    
۴۹. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۲۳.    
۵۰. عاملی، شیخ حر، ج۲۰، ص۲۰۸.    
۵۱. عاملی، شیخ حر، ج۲۰، ص۲۰۸.    
۵۲. شیخ کلینی، کافی، ج۵، ص۵۵۹.    
۵۳. شیخ کلینی، کافی، ج۵، ص۵۴۲.    
۵۴. عاملی، شیخ حر، وسایل الشیعه، ج۲۰، ص۱۹۸.    



برگرفته از مقاله «نقش قصد لذت در حرمت نگاه» -مجله فقه- دفتر تبلیغات اسلامی، شماره۶۲.    



جعبه ابزار