• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابطح

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




ابطح، مکانی شریف در ناحیه‌ی شمال مکه، حد فاصل این شهر و سرزمین منا است که حضرت آدم به امر الهی تا طلوع فجر در این مکان درنگ کرد. اجداد پیامبر را قمر البطحاء، ابوالبطحاء خوانده‌اند. برخی در این ناحیه با رسول خدا بیعت کردند. از آن در باب حج سخن گفته شده است.



ابطح (جمع: اَباطِح) به معنای رودی فراخ است که کف آن را سنگریزه پوشانیده باشد. نیز به کف و داخل دره، ریگزار، مسیل آکنده از سنگریزه و گذرگاه سیل تنگ یا فراخ و به هرجای فرورفته، ابطح گفته‌اند.


جا‌های فراوان به نام ابطح شهرت یافته‌اند؛ اما مشهورترین آن‌ها ناحیه‌ای در شمال مکه، حد فاصل این شهر و سرزمین منا و ‌اندکی نزدیک‌تر به منا، میان دو کوه حجون و جبل نور و متصل به المُعَلّی است.
[۵] . ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۹.
اکنون بیشترین بخش ابطح در محدوده شهری مکه در منطقه مُعابده قرار گرفته است. در منابع از این سرزمین افزون بر ابطح به خیف (منزلگاه) بنی‌کنانه و مُحَصَّب یاد شده؛ زیرا از سنگریزه و شن پوشیده شده است. در گزارشی نیز از آن به ذی طُوی‌ٰ تعبیر شده که یاقوت حموی آن را رد کرده است. این مکان را به سبب هموار بودنش سیل فرامی‌گرفته است.
[۸] ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۳۲۹.
[۹] ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۳، ص۳، ‌۳۱۶.



به نقل از امام صادق (علیه‌السلام)، حضرت آدم (علیه‌السلام) به امر الهی تا طلوع فجر در ابطح درنگ کرد. برخی بر این باورند که این سرزمین را ابطح نامیدند، زیرا ایشان در آن‌جا درنگ کرد.
[۱۳] . شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۹۲-۱۹۳.
سپس وی به دستور جبرئیل (علیه‌السلام) شیطان را در منا رجم کرد. به نقل ازرقی، ابراهیم (علیه‌السلام) نیز در ابطح حضور یافته است.
[۱۶] . ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۷۴.

بر پایه گزارش‌هایی، قصی بن کلاب، جد چهارم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در پی مرگ حلیل خزاعی بزرگ مکه، از این رو که داماد و جانشین او بود یا در پی نبرد با قبایل خزاعه و بنی‌بکر و چیرگی بر ایشان در ابطح، ریاست مکه را به دست گرفت. از کارهای مهم وی در دوران ریاستش آن بود که تیره‌های قریش را از پیرامون آن شهر فراخواند و برخی را در ابطح و شماری دیگر را در حومه مکه اسکان داد که به ترتیب به «قریش بطاح» (بطائح) و «قریش ظواهر» شهرت یافتند.


خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از قریش بطاح بودند. عبدمناف و عبدالمطلب، اجداد رسول خدا و ابوطالب عموی ایشان را به ترتیب قمر البطحاء، ابوالبطحاء و سیدالبطحاء خوانده‌اند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نیز همانند اجداد خود ابطحی بود.


به نقل طبری، جبرئیل (علیه‌السلام) در آن‌جا بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرود آمد. دعوت آشکار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هم در ابطح آغاز شد. هنگامی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) عمرة القضاء را به سال هفتم ق. انجام داد، از ورود به خانه‌های مکه خودداری کرد و در ابطح چادر زد.
[۳۳] ابن سعد، الطبقات، ج۲، ص۱۲۲.
در روز فتح مکه به سال هشتم ق. نیز خیمه خود را در آن مکان برافراشت.
[۳۵] ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۱۶۱.
پس از فتح آن شهر، چند تن از زنان، از جمله هند همسر ابوسفیان، به جایگاه استقرار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در ابطح آمدند و با ایشان بیعت کردند. از همین مکان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به مصاف قبیله هَوازِن رفت و نبرد حنین رخ داد. در حجة الوداع به سال دهم ق. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) پس از حرکت از منا نماز ظهر و عصر را در ابطح به جای آورد. گویا ایشان چند بار در بازگشت از برخی غزوه‌ها و نیز پس از مناسک حج، در سال دهم ق. در ابطح فرود آمده و نماز خوانده است.
[۴۰] ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۲۳-۲۲۵.



جای داشتن سرزمین ابطح در جوار بیت الله الحرام، سکونت برخی از تیره‌های ممتاز قریش در آن‌جا، و قرار داشتنش در مسیر حرکت حاجیان به منا و به عکس، مایه قداست این مکان گشته است. از این‌رو، برخی از قریش به خود نسبت ابطحی می‌داده و بدان افتخار می‌کرده‌اند؛ چنان‌که معاویه در مقام مفاخره به امام حسن (علیه‌السلام) گفت: من پسر بطحاء و مکه‌ام. سپس ایشان با بیان افتخارات خود بدو پاسخ داد. نیز آن‌گاه که هشام اموی هنگام طواف کعبه، امام سجاد (علیه‌السلام) را دید و وانمود کرد که ایشان را نمی‌شناسد، فرزدق شاعر گفت که او کسی است که سنگریزه‌های سرزمین بطحاء او را می‌شناسند:
هذالذی تعرف البطحاء وطاته ••••• و البیت یعرفه و الحل و الحرم
بیشتر فقیهان شیعه بلند گفتن لبیک در ابطح را سنت و مستحب دانسته و در این حکم تفاوتی میان سواره و پیاده قائل نشده و استحباب استمرار آن را تا هنگام خروج به سرزمین منا یادآور شده‌اند. حر عاملی بابی با عنوان «استحباب بلند گفتن لبیک در ابطح در حج تمتع» گشوده است. نیز گفته‌اند که مستحب است حاجیان برای تاسی به سیره پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) پس از رسیدن به ابطح‌ اندکی توقف و استراحت کنند و سپس به مکه وارد شوند. سیره امام باقر (علیه‌السلام) همانند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) توقف کوتاه مدت در آن‌جا بوده است.
گویند: در ابطح مسجدی بوده که اکنون از آن اثری نیست. برخی از فقیهان اهل‌ سنت خواندن نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در این سرزمین، سنت می‌دانند. گویند: ابوبکر نماز ظهر را در ابطح خوانده است. از دیگر سنن، استحباب ورود به مکه از بلندای آن و ابطح است؛ زیرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از این سوی به مکه درآمده است.


(۱) اخبار مکه: الازرقی (م،۲۴۸ق.) ، بیروت، دار الاندلس، ۱۴۱۶ق.
(۲) الاستبصار: الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، به کوشش موسوی الخرسان، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
(۳) اضواء البیان: محمد امین الشنقیطی (م. ۱۳۹۳ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۴) انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۵) البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۶) تاج العروس: الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۷) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م،۳۱۰ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
(۸) تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۹) تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) جواهر الکلام: النجفی (م. ۱۲۶۶ق.) ، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۱) دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م. ۳۶۳ق.) ، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۳ق.
(۱۲) سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی.
(۱۳) (م. ۹۴۲ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۱۴) السیرة الحلبیه: الحلبی (م. ۱۰۴۴ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
(۱۵) الصحاح: الجوهری (م. ۳۹۳ق.) ، به کوشش احمد العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
(۱۶) الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر.
(۱۷) الکافی: الکلینی (م. ۳۲۹ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۱۸) لسان العرب: ابن منظور (م. ۷۱۱ق.) ، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
(۱۹) مجمع البحرین: الطریحی (م. ۱۰۸۵ق.) ، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق.
(۲۰) المحبّر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۲۱) مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق.) ، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۲۲) مستدرک الوسائل: النوری (م. ۱۳۲۰ق.) ، بیروت، آل‌ البیت:، ۱۴۰۸ق.
(۲۳) معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۲۴) المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۲۵) المغنی و الشرح الکبیر: عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق.) و عبدالرحمن بن قدامه (م. ۶۸۲ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۲۶) المقنع: الصدوق (م،۳۸۱ق.) ، قم، مؤسسة الامام الهادی۷، ۱۴۱۵ق.
(۲۷) مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م،۵۸۸ق.) ، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
(۲۸) من لایحضره الفقیه: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
(۲۹) النهایه: الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۰ق.
(۳۰) وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق.) ، قم، آل‌ البیت:، ۱۴۱۲ق.


۱. ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۴۱۳.    
۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۲۱۰، «بطح.    
۳. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۷۴.    
۴. جوهری، اسماعیل، الصحاح، ج۱، ص۳۵۶، «بطح.    
۵. . ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۹.
۶. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۲۱۰.    
۷. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۷۴.    
۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۳۲۹.
۹. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۳، ص۳، ‌۳۱۶.
۱۰. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۹۳.    
۱۱. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۹.    
۱۲. نجفی جواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۱۹، ص۷۳.    
۱۳. . شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۹۲-۱۹۳.
۱۴. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۷۴.    
۱۵. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۶.    
۱۶. . ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۷۴.
۱۷. ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۵۷.    
۱۸. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰.    
۱۹. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۰.    
۲۰. بلاذری‌، احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱.    
۲۱. ابن حبیب، المحبّر، ص۱۶۷.    
۲۲. ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۱.    
۲۳. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱، ص۲۷۲.    
۲۴. شنقیطی، محمدامین، اضواء البیان، ج۲، ص۶۲.    
۲۵. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱، ص۲۶۲.    
۲۶. البطحاء حلبی، ابو الفرج، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۱.    
۲۷. زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲۴، ص۲۴۵.    
۲۸. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۴.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۸.    
۳۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲.    
۳۱. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴.    
۳۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۲۹.    
۳۳. ابن سعد، الطبقات، ج۲، ص۱۲۲.
۳۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۳۰.    
۳۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۱۶۱.
۳۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۵۰.    
۳۷. ابن سعد، الطبقات، ج۸، ص۲۳۶.    
۳۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۰۹.    
۳۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۳.    
۴۰. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۲۳-۲۲۵.
۴۱. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۱۳.    
۴۲. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۱۷، ص۱۴۹-۱۵۰.    
۴۳. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۴۰۰.    
۴۴. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۰۶.    
۴۵. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۳۸.    
۴۶. شیخ طوسی، الاستبصار، ج۲، ص۲۵۱.    
۴۷. شیخ صدوق، المقنع، ص۲۶۷-۲۶۸.    
۴۸. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۸۸.    
۴۹. شیخ طوسی، النهایه، ص۲۴۸.    
۵۰. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۹۶.    
۵۱. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۲۳.    
۵۲. مغربی، قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۳۲.    
۵۳. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۲.    
۵۴. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۲.    
۵۵. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۳۷۶.    
۵۶. ابن قدامه، مقدسی، المغنی، ج۳، ص۴۰۳.    
۵۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۸.    
۵۸. ابن قدامه، مقدسی، المغنی، ج۳، ص۳۶۴    



دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابطح»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۰۵/۰۴    






جعبه ابزار