• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



«منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة»، اثر میرزا حبیب الله هاشم خویی ، معروف به امین الرعایا است. این شرح، به زبان عربی فصیح نگاشته شده و از گستره معلومات ادبی، روایی، قرآنی ، تاریخی نویسنده حکایت می‌کند.



مؤلف، انگیزه خود را از نگارش این شرح، فقدان شرحی درخور و شایسته بر « نهج البلاغة » دانسته و این شرح را به انگیزه حل مشکلات و آسان ساختن دشواری‌های آن نگاشته است.
[۱] منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة،میرزا حبیب الله هاشم خویی،ج۱،ص۱.

در میان شرح‌هایی که در قرن سیزدهم هجری بر «نهج البلاغة» نگاشته شده، این شرح، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این کتاب که یکی از گسترده‌ترین شرح‌های «نهج البلاغة» به شمار می‌رود، شرحی از آغاز «نهج البلاغة» تا پایان خطبه دویست و بیست و هشتم بوده و در چهارده مجلد انتشار یافته است.
کتاب حاضر، در آغاز با خطبه‌ای شیوا و بلیغ و رسا آغاز می‌شود. این خطبه در عین اینکه از عذوبت خاصی برخوردار است، از لحاظ تعبیر هم از فخامت ویژه‌ای بهره مند است. مرحوم میر حبیب الله خویی پس از این که شرح خود را با آن خطبه افتتاح می‌کند، مقدمه‌ای را تمهید می‌کند که بسیار مفصل است. در این مقدمه، انگیزه خود را برای اقدام به تدوین شرحی بر «نهج البلاغة» ذکر می‌کند و یادآور می‌شود که کتاب «نهج البلاغة» میان فضلا و دانشمندان و برجستگان، اهمیت، شهرت و حیثیت خاصی کسب کرده و در نتیجه علما، به شرح و گزارش «نهج البلاغة» روی آورده‌اند و شروح زیادی بر آن نوشته‌اند که در میان این شروح، چند شرح دارای شهرت بیشتری است؛ یکی از آن شروح، هم نام همین شرح است و از قطب الدین راوندی می‌باشد. شارح، در ادامه، از شرح ابن ابی الحدید معتزلی و شرح ابن میثم بحرانی یاد کرده است.


وی، با وجود اینکه این شروح را از بهترین شروح معرفی می‌کند، خود انتقاداتی بر آنها دارد و در دیباچه کتاب متذکر می‌شود؛ بدین ترتیب که شرح قطب الدین راوندی را، خالی از خصیصه تحقیق می‌شمارد و شرح ابن ابی الحدید را تقریبا به عنوان کالبدی بی روح معرفی می‌کند و معتقد است که در عین حال گرفتار نوعی اطناب ممل است و مباحث آن، بسیار کم رمق و بی جان است. او، هم چنین می‌گوید: مباحثی که ابن ابی الحدید آورده، نمی‌تواند انسان را به جان، روح و ژرفای سخنان علی علیه‌السّلام رهنمون سازد و با وجود اینکه از میان این شروح، نظر خوش تری نسبت به شرح ابن میثم بحرانی دارد، مع ذلک چون ملاحظه کرده است که این شرح، با آمیزه‌ای از مباحث کلامی و حکمی آمیخته است و در گزارش سخنان امیر المؤمنین، به روایات عامه استناد جسته، آن را هم مورد انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید: چون این شروح، دارای عیب، نقص و نوعی کمبود است، من شرحی نسبتا جامع و رسا و کافی و تقریبا خالی از عیب و نقص آغاز کردم.


ایشان، در مرحله‌ای پس از اهتمام به آیات، در شرح و توضیح سخنان امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام ، عنایت ویژه‌ای نسبت به اخبار و احادیث ائمه معصومین علیه‌السّلام ، مبذول می‌کند و خیلی پای بند است که در زمینه گزارش سخنان علی علیه‌السّلام ، به روایات ائمه علیه‌السّلام ، استناد جسته و به آنها استشهاد بکند.
شاید نکته‌ای که موجب ناخوشنودی او نسبت به شروح دیگر «نهج البلاغة» شده و باعث شده است که خود، از نو، با سبک خاص به شرح «نهج البلاغة» بپردازد، با همین مطلب پیوند می‌خورد.
وی، عنایت خاصی به ابعاد بلاغی «نهج البلاغة» داشته و لذا در این زمینه مقدمه‌ای بر آن نگاشته است. در این مقدمه مقداری از مباحث مهم علوم بلاغی را می‌آورد که می‌توان آن را در حقیقت کتاب مستقلی در علم بلاغت تلقی کرد.


دیگر از ویژگی‌های این شرح، تقطیع گزارش و توضیح خطبه به فصول و ذیل‌ها و تنبیه‌ها است؛ یعنی یک باره و کلی خطبه را شرح نکرده است، بلکه آن را در ضمن فصول و تنبیهات و... شرح داده است.
ایشان، شرح هر خطبه را در بخش‌های مربوط به لغات و واژه‌ها و مفاهیم و معانی آنها و تفسیر و اعراب و قواعد زبان عربی دنبال کرده است.
دیگر از مزایای این شرح، استفاده از روش شرح مزجی است، البته شاید شارحان دیگر نیز از این روش استفاده کرده باشند، ولی ایشان به عنوان یکی از خصیصه‌های شرح خودش، این مطلب را یاد می‌کند و می‌گوید: «هدف من این بوده است که مطالعه کننده وقتی که خطبه‌ها را توام با شرح می‌خواند، احساس گسستگی در بیان و کلام نکند؛ یعنی کافه سخن امیرالمؤمنین با سخنی که خود شارح به عنوان شرح ذکر کرده، هم دوش و همراه و هم آهنگ است و از هم گسسته نیست».
در این دیباچه، به عنوان مقدمه، مباحثی مطرح است که این مباحث به ضمیمه مباحثی که ایشان تحت عنوان مطالب مهم ذکر کرده است، می‌تواند خود یک کتاب مستقلی در ادب عربی یا در فن بلاغت باشد.


در مقدمه این دیباچه، در چهار مبحث سخنانی دارد:
نخست، اقسام چهارگانه لفظ را از لحاظ اتحاد و تکثر خود لفظ و معنی مطرح می‌کند؛ در مبحث دوم، انواع دلالت لفظ را که عبارت از مطابقه، تضمن، التزام و اقسام آنها است، بازگو می‌کند، چرا که این بحث‌ها بر آنچه که در شرح او ذکر شده، اشراف دارد؛ یعنی گاهی در آن جا صحبت از مطابقه، تضمن و التزام می‌کند که مطالعه کننده این شرح، باید قبل از ورود، در آن زمینه آگاهی پیدا کند. در مبحث سوم، راجع به لفظ مفرد و اقسام آن بحث می‌کند که عبارت از جزیی و کلی است و اقسام کلی؛ یعنی کلی متواطی و مشکک. در مبحث چهارم، اقسام لفظ مرکب را بیان می‌کند.


او، پس از مقدمه، چند مطلب را یادآور می‌شود:
در مطلب اول، سخنی از حقیقت و مجاز به میان می‌آورد و بعد این حقیقت و مجاز را از لحاظ لغوی بررسی می‌کند؛ مثلا حقیقت و مجاز از لحاظ لغوی؛ یعنی چه؟ و چرا به آنها حقیقت و مجاز گفته‌اند؟ و در ادامه بحث انواع حقیقت و مجاز، مثل حقیقت لغویه، حقیقت شرعیه و حقیقت عقلیه، هم چنین مجاز عقلیه و مجاز شرعیه و نظایر اینها را ذکر می‌کند و بعد وارد بحث مشترک و انواع اشتراک می‌شود.
در مطلب دوم، پاره‌ای از مسائل و مباحث بلاغی را ذکر می‌کند و معتقد است که بسیاری از این مباحث و هنرها در سخن‌های امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به کار رفته است. مباحثی که ایشان برمی شمارد، یکی، تشبیه است با تمام ارکانش، دوم، استعاره و انواع آن، سوم، کنایه و اقسام آن، به اضافه محسنات بدیعیه، از قبیل: حسن ابتدا، تخلص، طباق، مقابله، مراعات النظیر و...


در پایان بحث محسنات بدیعیه، عنوان حذف را ذکر می‌کند و آن را شرح داده، می‌گوید: حذف، این است که انسان در سراسر سخن یا نوشته خود، یک یا چند حرف از حروف تهجی را به کار نبرد و یا انسان در سراسر سخنش از حروف بی نقطه استفاده بکند، چنان که امیرالمؤمنین، علی علیه‌السّلام ، خطبه‌ای دارد که هرگز در آن حرف الف را استفاده نکرده و خطبه‌ای که در آن فقط از حروف بی نقطه استفاده کرده است.
مرحوم میر حبیب الله خویی، معتقد است که امیرالمؤمنین در سایر محسنات بدیعیه نیز بسیار چیره دست بوده است.
مرحوم خویی ، بعد از ذکر این مقدمه مبسوط و بسیار گسترده، به شرح زندگانی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام ، آن گونه که فراخور این کتاب است، می‌پردازد و هر یک از مباحث را زیر عنوان «نور» مطرح می‌کند؛ مثلا می‌گوید: نور فی میلاده، نور فی اسمه الثانی، نور فی نسبه الشریف، نور فی کناه الرفیعة، نور فی القابه الشامخة، نور فی شکله و صفته.


استاد حسن حسن زاده آملی ، با نگارش تکلمه‌ای در پنج مجلد و مرحوم استاد محقق محمد باقر کمره‌ای نیز با نگارش دو مجلد دیگر به همان سبک و سیاق این شرح ناتمام را به اتمام رسانده‌اند؛ در نتیجه، دوره کامل شرح، دارای بیست و یک جلد بوده که محصول تلاش این سه عالم فرزانه است. لازم به یادآوری است که ناتمام ماندن شرح مرحوم خویی، به علت وفات ایشان در سال ۱۳۲۴ ق، بوده است.


۱. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة،میرزا حبیب الله هاشم خویی،ج۱،ص۱.



نرم افزار سید رضی،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی



جعبه ابزار