• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فدک

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





‌«فدک» دهکده‌ایست در حجاز، و در نزدیکی مدینه است.



«فدک» دهکده‌ایست در حجاز، که فاصله‌ی آن تا مدینه دو یا سه روز، در فاصله چند کیلومتری در شرق خیبر، در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است. این منطقه‌، با آب‌ و هوای خوش و محصولات فراوان کشاورزی، در نزدیکی خیبر واقع و محل سکونت یهودیان در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است.


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال هفتم هجری برای جنگ با یهودیان منطقه‌ی خیبر فرمان جهاد صادر نمودند. پس از فتح خیبر، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اهالی فدک را که از هم‌پیمانان خیبریان بودند به اسلام دعوت کرد. آنان نیز که از سرانجام هم‌کیشان خیبری خود آگاهی یافته بودند و توان مقابله با مسلمانان را در خود نمی‌دیدند با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به صلح نشستند. مردم فدک از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خواستند که اگر مال و جانشان محفوظ باشد، هر شرطی را می پذیرند. بدین ترتیب فدک بدون جنگ به پیامبر (صلی الله علیه وآله) واگذار شد. با واگذاری نیمی از اراضی فدک به رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیمی دیگر در تملک یهودیان باقی‌ماند.


از آنجا ‌که فدک بدون دخالت لشگریان اسلام و به صورت مصالحه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) واگذار گردیده ‌بود؛ لذا طبق آیین الهی اسلام ملک خاص حضرت گردید و مسلمانان را حقی در آن نبود.


درپی نازل شدن آیه‌ی «و آت ذاالقربی حقه» و به دستور پروردگار، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را به دخترشان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) عطا کردند. طبق گزارش قطب‌راوندی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی (علیه‌السّلام) را طلبیدند و از ایشان خواستند، این بخشش را به کتابت در‌آورد، آنگاه علی (علیه‌السّلام) و "ام‌ایمن" بر این بخشش شاهد گرفته ‌شدند. فدک تسلیم فاطمه (سلام‌الله‌علیها) شد و ایشان امور آن را سرپرستی می‌کردند. عوائد فدک علاوه‌ بر گذران زندگی، در امور خیری، مانند کمک به در راه‌ماندگانو خرج ازدواج جوانان بنی‌هاشم مصرف می‌شد.


فدک ارزش مالی فراوانی داشت، به گونه‌ای که محصول خرمای آن را از خیبر بیشتر دانسته‌اند. در‌آمد حاصل از فروش محصولات فدک به حدی بود که "ابوبکر" در مواجهه با فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌گوید که درآمد فدک را برای تجهیز سپاهیانِ جنگ‌های «رده» اختصاص داده است.
با درگذشت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، متصدیان خلافت که از ارزش فدک آگاه بودند، باقی بودن آن‌ را بر تملک اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر نتافته، حق فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را نادیده انگاشتند و فدک را به تصرف خویش درآوردند. آنها مدعی شدند که فدک در ملکیت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باقی‌بوده و ملک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از ایشان صدقه و برای تمامی مسلمین است. اینان عامل خود را به فدک فرستاده، کارگزاران فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را از آنجا اخراج کردند.
استدلال اینان سخنی منسوب به رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که راوی آن ابوبکر بود و به گفته‌ی او پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده‌ بود: «ما انبیا چیزی به ارث نمی‌گزارریم، آنچه از ما می‌ماند، صدقه است».


هنگامی که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) با تصرف ملکش از سوی حاکمان وقت مواجه می‌شود، نزد ابوبکر آمده، بازگرداندن فدک را خواستار می‌شود و بیان می‌دارد که فدک به ایشان واگذار شده‌است و بر این واگذاری سند و شاهد ارائه می‌کنند؛ اما خلیفه‌ی اول با ذکر سخن ادعا شده‌ی بالا که به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منسوب کرده‌ بود، مسیر دادخواهی را عوض کرده، بحث را به ارث مرتبط می‌کند. حضرت در مقابل با استناد به سخن قرآن که فرزندان انبیا از آنان ارث می‌برند، سخن خلیفه را رد می‌کنند، (یعنی بر فرض فدک ارث باشد من وارث پیامبرم و فدک باز هم به من میرسد، این چه سخن خلاف قرآنی‌ست که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت می‌دهید)؛ اما خلیفه بر سخن خود پای فشرده از رد فدک به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) خودداری می‌کند.


از آن‌جا که در این میان هم حق فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) پایمال شده و هم سخنی بی‌اساس به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسب داده ‌شده ‌بود، علی (علیه‌السّلام) به یاری مظلوم شتافته، با غاصبان به احتجاج بر‌می‌خیزد و با استدلال‌های خویش باطل را آشکار می‌نماید؛ اما از آ‌نجا که فدک نباید به صاحب آن رد می‌شد، هیات حاکمه همچنان بر رایشان پای فشردند.


بودن فدک در تصرف فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) موضع اهل‌بیت را در شرایط سیاسی آن روز در مقابله با حاکمان وقت تقویت می‌کرد؛ لذا باز پس‌ دادن آن به صلاح هیئت حاکمه نبود. با پای‌فشاری حکومت بر موضع خود، هر چند احتمال رد فدک نمی‌رفت؛ اما باید از سوی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) کاری انجام می‌گرفت؛ لذا ایشان تصمیم گرفت، در انظار عمومی سخنرانی نمایند و قضاوت در این مساله را به تاریخ وا‌گذارند‌. حضرت در معیت بانوانی که ایشان را همراهی می‌کردند، وارد مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شدند، در حالی که مسلمانان و غاصبان فدک در مسجد حضور داشتند، پرده‌ای آویخته ‌شد و دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خطبه ایستادند.


حضرت (سلام‌الله‌علیهم) خطبه‌ای غراء ایراد فرمودند که به‌دلیل طولانی بودن، از آوردن متن آن خودداری کرده، تنها به محورهای آن اشاره می‌کنیم.
ایشان پس از حمد و ثنای الهی و ترسیمی از رسالت نبوی به این موارد توجه دارند:
الف) یاد‌آور می‌شوند که ما اهل‌بیت یادگاری از پیامبریم که در میان شما به امانت نهاده شده‌ایم.
ب) معرفی خود و بیان زحمات علی (علیه‌السّلام) برای پیشرفت اسلام.
ج) گذری بر رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ماجراهای پس از آن.
د) توبیخ غاصبان فدک.
ه) خطاب به انصار: «ای یادگاران زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و‌ای یاوران دین و دژهای محکم اسلام، این چه سستی‌است، در کمک به من و چه کوتاهی است، درباره‌ی حق من و چه خوابی است که در مورد ظلم به من شما را فرا گرفته است؟... شما قدرت کمک به آن‌چه من طلب می‌کنم و قوت بر گرفتن آن‌چه در پی آن هستم، دارید. در این فراز حضرت این نکته را یاد‌آور می‌شود که در واقع سستی مسلمانان این حوادث را به دنبال داشته است و آنان نز در این حوادث بی‌تقصیر نیستند.»
در آخر می‌گویند: «این سخنان به خاطر رسیدن جان به لبم بود،... و اتمام حجتی برای شما بود.»


حضرت پس از این سخنرانی به منزل آمده و گزارش شده ‌است، تا آخر عمر با غاصبان سخن نگفتندو هر چند آنان در صدد دل‌جویی برآمدند، حضرت از موضع خود عقب ننشستند.


در روزگار "معاویه" وی فدک را به "مروان ‌بن حکم" به اقطاع داد؛ اما بعدها آن را از مروان پس ‌گرفت. با روی کار آمدن مروان فدک دوباره به تصرف وی در آمده، مروان آن را به پسرش "عبدالعزیز" بخشیده، از وی به پسرش عمر ‌بن عبدالعزیز رسید. "عمر بن عبدالعزیز" با توجه به شرایط سیاسی دوران خود فدک را به اولاد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) رد کرد؛ اما پس از وی امرای اموی فدک را باز پس‌ گرفتند. خلیفه‌ی عباسی، "سفاح" فدک را به فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌دهد؛ اما منصور آن‌ را پس ‌می‌گیرد.
در روزگار "مامون" گروهی از سادات به وی شکایت بردند که فدک را پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بخشیده و حضرت از "ابوبکر" رد آن را خواستار بوده‌است، ابوبکر از وی طلب شهود کرده آن جناب هم علی (علیه‌السّلام) و "ام‌ایمن" را به شهادت فراخوانده‌است. مامون فقها را فراخوانده، آنان بر تمام‌ بودن شهادت علی (علیه‌السلام) و ام‌ایمن فتوی می‌دهند لذا فدک به اولاد فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) رد می‌شود؛ اما به روال سابق حاکمان بعدی فدک را به تصرف خود در می‌آورند و این غصب همچنان باقی است.


در حال حاضر به جای فدک شهری آباد و پررونق با نام الحائط قرار دارد.


مدینه شناسی، جلد دوم، بخش مربوط به نبرد خیبر.
مقاله فدک نماد مظلومیت اهل بیت، محمد تقی رهبر، مجله میقات حج، شماره ۳۴، زمستان ۷۹، ص۱۸۳ـ۱۵۸.


۱. حموی، یاقوت، معجم‌البلدان، ج۴، ص۲۳۸.    
۲. حموی، یاقوت، معجم‌البلدان، ج۴، ص۲۳۹.    
۳. واقدی، محمدبن عمر، کتاب‌المغازی، ج۲، ص۶۳۳.    
۴. طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ ‌الامم‌ والملوک، ج۳، ص۱۴- ۱۵.    
۵. واقدی، محمدبن عمر، کتاب‌المغازی، ج۲، ص۷۰۶.    
۶. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌الاشراف، ج۱، ص۳۵۲.    
۷. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌الاشراف، ج۱، ص۳۵۲.    
۸. طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ‌ الامم ‌والملوک، ج۳، ص۱۵.    
۹. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۵۳.    
۱۰. طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ ‌الامم ‌والملوک، ج۳، ص۱۵.    
۱۱. ابن خیاط، ابو عمرو بن ابی هبیره، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۴۰.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.    
۱۳. کوفی، فرات‌بن ابراهیم‌، تفسیر فرات‌ کوفی، ص۲۳۹.    
۱۴. طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر‌القرآن، ج۶، ص۴۶۸.    
۱۵. طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع‌البیان، ج۶، ص۲۴۳.    
۱۶. راوندی (قطب)، سعیدبن عبدالله، الخرائج‌ والجرائح، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۷. راوندی (قطب)، سعیدبن عبدالله، الخرائج‌والجرائح، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۸. طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر‌القرآن، ج۶، ص۴۶۹.    
۱۹. رازی، حسین‌بن علی، روض‌الجنان و روح‌الجنان فی تفیسر‌القرآن، ج۱۲، ص۲۱۴.    
۲۰. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح‌البلدان، ص۳۸.    
۲۱. حلبی، ابوالفرج، السیرة‌الحلبیة، ج۳، ص۷۴.    
۲۲. حموی، یاقوت، معجم‌البلدان، ج۴، ص۲۳۸.    
۲۳. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱- ۲۱۴.    
۲۴. طبرسی، فضل‌بن حسن، الاحتجاج، ج۱، ص۹۰.    
۲۵. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۹-۵۲۰.    
۲۶. رازی، حسین‌بن علی، روض‌الجنان و روح‌الجنان فی تفیسر‌القرآن، ج۱۲، ص۲۱۴.    
۲۷. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۹.    
۲۸. ابن سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۲، ص۲۴۱-۲۴۲.    
۲۹. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۹.    
۳۰. طبرسی، فضل‌بن حسن، الاحتجاج، ج۱، ص۹۱.    
۳۱. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱.    
۳۲. ابن‌طیفور، احمد ابن ابی طاهر، بلاغات‌النسا، ص۱۲- ۲۰.    
۳۳. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱- ۲۱۵.    
۳۴. ابن سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۲، ص۲۴۰.    
۳۵. دینوری، ابن‌قتیبة، الامامة ‌والسیاسة، ج۱، ص۳۱.    
۳۶. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۳.    
۳۷. طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ ‌الامم‌ والملوک، ج۵، ص۲۹۳.    
۳۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵- ۳۰۶.    
۳۹. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۶.    
۴۰. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۹.    
۴۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶۹.    



جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۹۶.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فدک»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۳۰.    






جعبه ابزار