• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مطالعات بلاغی قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



این نوشتار در مورد سیر پیدایش و پیشرفت مطالعات بلاغی قرآن از دوره پیدایش تا دوران معاصر را بررسی می‌کند.



مردم عرب در قرن نخست اسلامی بیشتر به گسترش جغرافیایی اسلام اهتمام ورزیده و بر اثر نبود ابزارها و مقدمات مطالعات علمی، شاهد تلاش قابل توجهی در عرصه مطالعات مربوط به بلاغت قرآن نیستیم، با این حال رگه‌هایی از مطالعه ادبی قرآن در مدرسه ابن عباس (م. ۶۸ ق.) به چشم می‌خورد؛ وی شعر را «دیوان عرب» و مرجع شناسایی واژگان دشوار قرآن می‌شمرد و خود در پاسخ به «مسائل ابن ازرق» نزدیک به ۲۰۰ پرسش از مفردات قرآن را با استناد به اشعار جاهلی تفسیر کرد.
[۴] الاعجاز البیانی للقرآن و مسائل ابن الازرق، ص۳۰۹-۶۰۰.
شرح مفردات غریب و مشکل قرآن در قرن دوم با شتاب زیادی ادامه یافته، زمینه مناسبی برای رشد و گسترش مطالعات ادبی قرآن فراهم آورد.


مطالعات ادبی این دوره به طور کامل از یکدیگر تفکیک نشده و از این رو بحثهای بلاغی ذیل عناوین متعددی و احیانا در کتابهای دستور زبان عربی مطرح می‌شد.

۲.۱ - معانی القرآن

در تالیفات موسوم به معانی القرآن شاهد پیدایش مطالعات جامع ادبی قرآن هستیم. در این نوع مطالعات به شرح و تحلیل واژگان و ترکیبها و ساختارهای گوناگون صرفی و نحوی و بلاغی پرداخته شده است.
رُؤاسی (م. ۱۷۰ ق.)، یونس بن حبیب (م. ۱۸۳ ق.)، کسائی (م. ۱۸۹ ق.)، قطرب (م. ۲۰۶ ق.)، فرّاء (م. ۲۰۷ ق.)، ابوعبیده معمر بن مثنی (م. ۲۰۹ ق.)، اخفش (م. ۲۲۱ ق.)، مبرّد (م. ۲۸۵ ق.)، ابن کیسان (م. ۲۹۹ ق.)، ابن انباری (م. ۳۲۸ ق.)، زجّاج (م. ۳۱۰ ق.) و نحاس (م. ۳۳۸ ق.) از مهم‌ترین ادیبان زبان عربی هستند که معانی القرآن نگاشته‌اند.
[۵] الفهرست، ص۳۷.


۲.۲ - غریب القرآن

غریب القرآن گونه دیگری از مطالعات ادبی قرآن بود که در آن به استناد اشعار عربی به شرح واژگان غریب و ساختارهای قرآن پرداخته می‌شد. مؤرج سدوسی (م. ۱۹۵ ق.)، ابو عبیده (م. ۲۰۹ ق.)، قاسم بن سلام (م. ۲۲۴ ق.)، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ ق.) و ابوزید بلخی (م. ۳۲۲ ق.) از مهم‌ترین مؤلفان غریب القرآن هستند.
[۶] الفهرست، ص۳۷.


۲.۳ - مطالعات واژگانی قرآن در موضوعات ریزتر

مطالعات واژگانی قرآن در موضوعات ریزتری چون واژگان متضاد که در دو معنای مخالف هم به کار می‌روند و مزیتی بلاغی به متن می‌بخشند، مورد توجه و مطالعه ادیبان سده‌های نخستین قرار گرفته است؛ اصمعی (م. ۲۱۲ ق.)، ابن سکّیت (م. ۲۴۴ ق.) و ابن انباری (م. ۳۲۸ ق.) کتاب الاضداد نوشته‌اند. از برخی تالیفات دیگر نیز در این دوره یاد شده که از عنوان آنها و نیز گزارشهای برجای مانده درباره آنها برمی آید که به مطالعه گوشه‌هایی از بلاغت قرآن پرداخته‌اند؛ مجاز القرآن ابوعبیده (م. ۲۰۹ ق.)، البیان عن بعض الشعر مع فصاحة القرآن حسن بن جعفر برجلی (م. قرن ۴) و اعجاز القرآن فی نظمه و تالیفه واسطی (م. ۳۰۶ ق.) از آن جمله است.
[۷] الفهرست، ص۳۷.
در عنوان نظم القرآن برای نخستین بار ساختار بلاغی قرآن به طور مستقل مطالعه و مقدمه‌ای برای پیدایش دانش بلاغت و نیز نظریه اعجاز بیانی پیموده شد. جاحظ (م. ۲۵۵ ق.)، ابن اخشید (م. ۳۲۶ ق.)
[۸] الفهرست، ص۴۱.
و ابوزید بلخی
[۹] هدیة العارفین، ج۱، ص۵۹.
از مهم‌ترین پدید آورندگان این نوع تالیفات هستند.


پرسش اصلی در مطالعات بلاغی به ملاک و معیار برتری ادبی متن مربوط می‌شود که آن را «المزیة» یا «الفضیلة» می‌نامیدند. مزیت به ویژگی یک ساختار بر ساختارهای مشابه در یک متن گفته می‌شود که ممکن است به شیوه چینش نقشهای دستوری یا به اصطلاح «نظم متن» مربوط شود و در علم معانی بحث می‌شود یا به شیوه دلالت بر معانی که در علم بیان بحث می‌شود. ادیبان زبان عربی در پاسخ به این پرسش که مزیت ادبی قرآن در چه نهفته است، به دو دسته عمده تقسیم شدند: گروهی مزیت را در الفاظ قرآن و گروهی دیگر در معانی آن جست و جو کردند.
[۱۱] اعجاز القرآن و اثره فی تطور النقد الادبی، ص۳۳.

اختلاف منشا پیدایش این دو دیدگاه به یک اختلاف کلامی کهن باز می‌گردد که با عنوان حدوث و قدم قرآن معروف است. معتزلیان که خلق و حدوث قرآن را باور داشتند، قرآن را همان الفاظی شمردند که در دوره تاریخی مشخصی بر پیامبر نازل شده و در نتیجه ویژگی خاص این متن را باید در همین الفاظ جست و جو کرد؛ اما اهل حدیث و در پی آنها اشاعره، قرآن را قدیم و ناآفریده و حیثی از حیثیات وجود الهی شمرده، در نتیجه ویژگی خاص آن را در معانی آن می‌دانستند.
[۱۲] اعجاز القرآن بین المعتزله و الاشاعره، ص۲۲۴-۲۲۵.
این خاستگاه کلامی در بحث بلاغت قرآن موجب شده نیروی عمده نویسندگان به جنبه‌های کلامی بحث کشیده شود و کمتر به موضوع بلاغت از منظر ادبی و بلاغی محض بنگرند. در عین حال تلاشهای قابل توجهی در تبیین بلاغت قرآن صورت گرفته است.

۳.۱ - نظر ابوالحسن رمانی

ابوالحسن رمانی (م. ۳۸۶ ق.) متکلم و ادیب معتزلی برای نخستین بار تلاش کرد نظریه‌ای جامع در تبیین بلاغت قرآن ارائه دهد. وی در تعریف بلاغت ابتدا دیدگاهی که آن را به روشنی و رسانندگی معنا یا دلالت کامل لفظ بر معنا تفسیر می‌کند،
[۱۳] البیان والتبیین، ج۱، ص۸۶.
به نقد کشیده، آن دو را شرط لازم و نه کافی می‌شمرد.
[۱۴] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۵.
سپس بلاغت را به رساندن معنا به ژرفای جان شنونده در زیباترین صورت الفاظ تعریف می‌کند.
[۱۵] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۶.
نقطه تمایز اساسی رمانی با گذشتگانش در توجه به ابعاد زیبایی شناختی بلاغت است که امری افزون بر رساندن معنا بوده و به کیفیت و نه کمیت معنا اشاره دارد، بر همین اساس وی می‌کوشد معیارهای کیفی مشخصی برای تحلیل سطح بلاغی متن ارائه دهد که عبارت‌اند از: ایجاز، تشبیه، استعاره، تلاؤم، فواصل، تجانس، تصریف معانی، تضمین، مبالغه و حسن بیان. این صنایع ادبی همگی به ابعاد هنری و زیبایی شناختی متن مربوط می‌شوند. قرآن در نگاه رمانی به شیوه‌ای کاملا ابداعی و بی همتا این صنایع را به کار گرفته است، به گونه‌ای که با عموم سبکهای متداول زبان عربی از شعر و سجع و خطابه و... متفاوت گشته و بر همه آنها برتری یافته است.
[۱۷] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۶-۱۱۴.

رمانی در تاکید بر تفاوت قرآن با دیگر متون ادبی، بلاغت را در سه طبقه اعلا و میانه و دون درجه بندی کرده، بلاغت قرآن را بالاترین درجه از نوع اعلا و معجزه شمرده است،
[۱۸] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۵-۷۶.
بر همین اساس سعی می‌کند ویژگیهای مشترک قرآن و برخی سبکهای ادبی عرب را به گونه‌ای تحلیل کند که این اشتراک از میان رفته، تفاوت قرآن در همه زمینه‌ها محفوظ بماند؛ برای نمونه وی شیوه سجع گویی قرآن را «فاصله» نامیده و با ارائه دو تعریف متفاوت، آن را چیزی غیر از سجع می‌شمارد. از نظر رمانی در سجع گویی، معانی تابع الفاظ‌اند و این آهنگ الفاظ است که معنایی را در ذهن شنونده می‌آفریند؛ اما فاصله‌ها آهنگهایی برخاسته و متناسب با معنا هستند که در الفاظ جلوه می‌کنند، بنابراین سجع بر اثر پیروی معانی از الفاظ از ارزش ادبی و بلاغی متن می‌کاهد؛ ولی فاصله به سبب پیروی الفاظ از معانی بر این ارزش می‌افزاید.
[۱۹] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۹۷-۹۸.
در واقع او در پی نقد سبک تکلف آمیز سجع بود که احیانا معانی نامربوط را تنها به دلیل حفظ وزن کنار هم می‌نشاند.

۳.۲ - نظر خطّابی

خطّابی (م. ۳۸۸ ق.) ادیب و محدث از گروه اهل حدیث در رساله بیان اعجاز القرآن بلاغت قرآن را امری قابل درک برای آشنایان به آن می‌شمرد که تبیین و تحدید آن بسیار دشوار است.
[۲۰] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۴.
او بلاغت را این گونه تعریف می‌کند: نشاندن هر یک از الفاظ در مناسب‌ترین جایگاه که اگر در آن قرار نگیرد یا معنای عبارت تغییر یافته، دچار فساد سخن می‌شویم یا رونق و زیبایی سخن از دست می‌رود.
[۲۱] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۹.
خطابی به سه عنصر اساسی در بلاغت: الفاظ، معانی و تطبیق الفاظ بر معانی توجه کرده،
[۲۲] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۵-۳۰.
با نظریه ترادف به شدت مقابله و برای هر لفظ تنها یک معنای دقیق و مناسب فرض می‌کند،
[۲۳] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ۲۹.
بنابراین مزیت بلاغی قرآن به ویژگیهای خداوند در نقش پدید آورنده آن باز می‌گردد، زیرا تنها اوست که می‌تواند به همه الفاظ و معانی احاطه داشته، بهترین گزینش را در شیوه تطبیق آن دو داشته باشد.
[۲۴] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۶-۲۷.


۳.۳ - نطر ابوبکر باقلانی

ابوبکر باقلانی (م. ۴۰۳ ق.) در نقش متکلمی اشعری مذهب به موضوع بلاغت قرآن توجهی ویژه نشان داده، با تاکید بر سطح اعجازی بلاغت قرآن، امکان تبیین و توصیف این ویژگی را به وسیله صناعتهای ادبی ـ آن گونه که رمانی ادعامی کرد ـ منتفی می‌شمارد و خود نیز هیچ گونه تبیین ادبی از مزیت بلاغی قرآن ارائه نمی‌دهد و تنها به این بسنده می‌کند که هر آشنا به زبان عربی در برخورد با قرآن اذعان می‌کند که سخن بشر نبوده، اوج بلاغت به شمار می‌آید؛ همچنین او هرگونه مقایسه بین شعر، سجع، خطابه و دیگر اسلوبهای زبان عربی با قرآن را منتفی شمرده، انجام چنین مقایسه‌ای را به معنای بشری شمردن قرآن و اعتقاد به صرفه در بحث اعجاز شمرده است. در واقع او در کتاب اعجازالقرآن در پی ارائه تقریری کلامی و نه ادبی از این مسئله بوده است، با این حال در خاتمه کتاب به بیان برخی ویژگیهای بلاغی سوره‌ها مانند تناسب فواتح و خواتم سور، مقاطع آیات پرداخته است.

۳.۴ - نظر قاضی عبدالجبار

قاضی عبدالجبار (م. ۴۱۵ ق.) به رغم رویکرد پر رنگ کلامی در آثار خویش، به موضوع بلاغت قرآن نیز توجه کرده و کوشیده تبیینی ادبی از آن ارائه دهد. وی مزیت سخن را به روانی و شیوایی الفاظ و زیبایی معانی تفسیر کرده، تاکید می‌کند که این ویژگی نه در مفردات که در بافت متن ظاهر می‌شود.
[۲۹] المغنی، ج۱۶، ص۱۹۷-۱۹۹.
پیش از او رمانی نیز دریافته بود که هر متنی از دو بخش مفردات و تالیف تشکیل شده، گستره دلالت مفردات، متناهی و محدود و گستره دلالت تالیف، غیر محدود و نامتناهی است،
[۳۰] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۱۰۷.
بر این اساس بلاغت قرآن را باید در بخش تالیف و بافت متن و نه یکایک مفردات و ترکیبهای اضافی و وصفی جست و جو کرد.
[۳۱] المغنی، ج۱۶، ص۱۹۹.
عبدالجبار نیز مانند دیگر معتزلیان، مزیت بلاغی متن را در معانی ندانسته، آن را در نقشها و ارتباطات زبانی الفاظ با یکدیگر در جمله جست و جو می‌کند، چرا که معنا واقعیتی ثابت بوده، قابلیت کم و زیادی ندارد؛ ولی الفاظ در شیوه دلالت بر معنا بی نهایت شکل به خود می‌گیرند.
[۳۲] المغنی، ج۱۶، ص۱۹۷-۱۹۹.


۳.۵ - نظر عبدالقاهر جرجانی

عبدالقاهر جرجانی (م. ۴۷۱ ق.) ادیب و متکلم اشعری، بر پایه مطالعات بلاغی پیشینیان برای نخستین بار از دانشی نوین با دو شاخه اساسی معانی و بیان یاد کرد و سه اثر مهم الرسالة الشافیه، اسرار البلاغه و دلایل الاعجاز را نگاشت. برترین طرح و سیستم در تحلیل نظریه نظم قرآن از عبدالقاهر جرجانی است که مواد اولیه بحث او بعدها توسط فخر رازی (م. ۶۰۶ ق.) در کتاب نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز بازسازی و سازماندهی شد و تطبیق عملی این نظریه در تفسیر کشاف زمخشری (م. ۵۲۸ ق.) نمایان گردید و بدین سان این نظریه باشکوه بلاغی در ارتباط با سبک قرآن به ظهور پیوست. وی همچون عبدالجبار بر بافت متن تکیه کرده، مزیت بلاغی را نه در کلمات و الفاظ که در ارتباط معنایی هر کلمه با کلمات دیگر درون جمله جست و جو می‌کند.
[۳۳] دلائل الاعجاز، ص۳۶-۳۸.
تاکید جرجانی بر نقش کلمات در جمله، او را به سوی دانش نحو کشانده، به این باور می‌رساند که نظم متن از شیوه چینش یکایک کلمات و ترکیبها پدید می‌آید، بنابراین بلاغت بر پایه‌های نحو استوار شده، متن بلیغ چیزی جز به کارگیری درست و دقیق قواعد و دستور العملهای نحو نیست.
[۳۴] دلائل الاعجاز، ص۶۴.
جرجانی به نحو نگاهی منطقی و خشک نداشته، شیوه چینش اجزای جمله بر مبنای نحو را نامحدود و غیر متناهی تلقی می‌کند و مزیت بلاغی متن و تفاوت نوشته‌ها در بلاغت را برخاسته از همین ویژگی می‌شمرد،
[۳۵] دلائل الاعجاز، ص۶۹.
بنابراین برای شناخت این مزیت نباید همچون رمانی به سراغ تشبیه، استعاره، مبالغه و دیگر صناعتهایی رفت که جدای از جمله در یک کلمه یا ترکیب ناقص قابل تحقق‌اند و نیز نباید همچون پیشینیان به کاوش غریب القرآن، معانی القرآن و مشکل القرآن پرداخت.
[۳۶] دلائل الاعجاز، ص۷۴-۸۵.

فرض امکان چینش اجزای جمله به شیوه‌های نامتناهی نوعی ساختار شکنی در مدرسه نحو سنتی به شمار آمده، نقش ابداع و آفرینش هنری را در قواعد زبان عربی مورد توجه جدی قرار می‌دهد.
[۳۷] نظریة اعجاز القرآن عند عبدالقاهر الجرجانی، ص۱۹۷-۳۴۴.
[۳۸] الاسلوب فی الاعجاز البلاغی، ص۱۸۲-۱۸۶.
[۳۹] الاسلوب فی الاعجاز البلاغی، ص۲۵۰-۲۶۲.

وی به رغم موافقت با عبدالجبار معتزلی در لزوم توجه به بافت متن، در مسئله لفظ و معنا شیوه اشعریانه خویش را دنبال کرده، مزیت بلاغی را در معانی که غرض و مقصود الفاظ هستند، می‌کاود
[۴۰] دلائل الاعجاز، ص۶۹.
و معتقد است که اگر توانستی معانی را در ذهن خویش به درستی چینش دهی، دیگر در چینش الفاظ مشکلی نخواهی داشت، چرا که الفاظ خادم و پیرو معانی
[۴۱] دلائل الاعجاز، ص۴۴.
و ظرف و قالب آنها به شمار می‌آیند
[۴۲] دلائل الاعجاز، ص۴۳.
و برای هر معنایی تنها یک معادل دقیق و کامل لفظی وجود دارد.
[۴۳] ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۱۱۷.
این عبارت جرجانی دقیقاً نقطه مقابل عبدالجبار به شمار می‌آید که برای هر معنا امکان وجود معادلهای فراوان و نامتناهی را فرض می‌کرد، بر همین اساس وی ویژگی اعجازی در ساختار زبانی قرآن را بازتابی از توانایی عقلانی گوینده و پدیدآورنده آن می‌داند.
[۴۴] دلائل الاعجاز، ص۵۰-۵۴.



دانش بلاغت به دست جرجانی به اوج پیشرفت خود رسید و آیندگان در حاشیه تلاشهای او متوقف ماندند و از این پس نویسندگان اعجاز قرآن به سختی توانسته‌اند نکته‌ای تازه بر آن بیفزایند. در بین این تلاشها به اثری مستقل درباره بلاغت قرآن که در آن به پژوهشی نظری در این باره پرداخته شده باشد، برنمی خوریم.
برخی به تفسیر بلاغی قرآن پرداخته، همه یا سوره‌هایی از قرآن را مورد بحث قرار داده‌اند.

۴.۱ - نظر زمخشری

زمخشری (م. ۵۲۸ ق.) در تفسیر الکشاف به ابعاد گوناگون ادبی و بلاغی قرآن توجه کرده، افزون بر اشتقاقات صرفی و ترکیبهای نحوی به سبکهای متنوع القای معانی، آرایه‌های بیانی و صناعتهای زیبای بدیع پرداخته است.
[۴۵] اعجاز القرآن بین المعتزلة و الاشاعره، ص۱۶۹-۲۰۰.
او در اثر دیگری به نام اعجاز سورة الکوثر به بیان ویژگیهای بلاغی این سوره به عنوان نمونه‌ای از اعجاز قرآن پرداخته است.
[۴۶] تراثنا، ش ۱۳، ص۱۹۵-۲۴۶.


۴.۲ - نظر بقالی

بقاعی (م. ۸۸۵ ق.) نیز در نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور که تفسیری است ترتیبی با تکیه بر ارائه تناسب معنایی آیات در یک سوره و سوره‌ها با یکدیگر، از ابزارها و مفاهیم دانش بلاغت برای اثبات فرضیه خود فراوان استفاده کرده است.
[۴۷] تفسیر بقاعی، ص۶۵-۶۹.

گروهی دیگر به شکل موضوعی کوشیده‌اند برای هریک از مباحث بلاغی، نمونه‌ای قرآنی یافته، فرهنگی از شواهد قرآنی بلاغت تدوین کنند. ابن ابی الاصبع مصری (م. ۶۵۴ ق.) در کتاب بدیع القرآن ـ که البته منظور از بدیع در عنوان آن، همه بخشهای دانش بلاغت است - در ۱۲۰ باب به ذکر اصطلاحات بلاغی و سپس نمونه‌های قرآنی هر یک پرداخته است. او در دو اثر دیگر با عناوین تحریر التحبیر و بیان البرهان فی اعجاز القرآن با دنباله روی از نظریه نظم قرآن جرجانی به مقابله با این دیدگاه باقلانی و دیگران پرداخته که قواعد بدیع بر قرآن قابل تطبیق نیست.
گروه دیگری به بازسازی مباحث بلاغی جرجانی پرداخته، تدوینی جدید از اندیشه نظم قرآن وی ارائه کرده‌اند. دو اثر گذشته ابن ابی الاصبع از این قبیل است.

۴.۳ - نظر فخر رازی

فخر رازی نیز در کتاب مختصر نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز کاری از همین قبیل ارائه کرده است. التبیان فی علم البیان المطلع علی اعجاز القرآن زملکانی (م. ۶۵۱ ق.) و الطراز المتضمن لاسرار البلاغة و علوم حقائق الاعجاز ابن حمزه علوی (م. ۷۵۴ ق.) نمونه‌های دیگری از این دسته آثارند.
در گونه‌ای دیگر از آثار بلاغی نیز به این دانش به شکل مستقل نظر افکنده شده که سهم قرآن در آنها در حد ذکر شواهد قرآنی مباحث بلاغی است. مفتاح العلوم سکّاکی (م. ۶۲۶ ق.) و خلاصه معروف آن با عنوان تلخیص المفتاح فی المعانی و البیان از خطیب قزوینی (م. ۷۳۹ ق.) و دو شرح مطول و مختصر تفتازانی بر این خلاصه از مهم‌ترین نمونه‌های این نوع آثار است.
در بسیاری از آثار مهم بلاغی نیز بی آنکه مستقلا به موضوع بلاغت قرآن بپردازند، کم و بیش از آیات قرآن به عنوان نمونه و شاهد استفاده شده است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: صناعتی النظم والنثر و خلاصه آن الصناعتین از ابوهلال عسکری (زنده در ۳۹۵ ق.)، سرالفصاحه از ابن سنان خفاجی (م. ۴۶۶ ق.) والمثل السائر از ابن اثیر (م. ۶۳۷ ق.)


مطالعه بلاغی قرآن در عصر حاضر با اقبال بیشتری از قرآن پژوهان مواجه شده است؛ مصطفی صادق رافعی (م. ۱۹۳۷ م.) در اعجازالقرآن و البلاغة النبویه و عبدالکریم خطابی در اعجاز القرآن دراسة کشفیة لخصائص البلاغة العربیة و معاییرها به نظم و ساختار زیبا و روحانیت و معنویت متن قرآن توجه کرده‌اند.
افزون بر این آثار کلامی فراوان در دفاع از اعجاز قرآن که کم و بیش به مباحث بلاغی نیز پرداخته‌اند، در مدرسه امناء منسوب به امین الخولی (م. ۱۳۸۵ ق.) به پژوهشهای ادبی چندی برمی خوریم که الفن القصصی فی القرآن محمد احمد خلف الله و الاعجاز البیانی و التفسیر البیانی عایشه بنت الشاطی (م. ۱۴۱۰ ق.) مهم‌ترین این آثارند. خلف الله به ابعاد هنری قصه‌های قرآنی پرداخته و بنت الشاطی در اثر نخست به جایگاه بلاغی حروف مقطعه و حروف موسوم به زاید و دلالتهای بلاغی در واژگان مترادف و برخی شیوه‌های بیانی مانند قسم پرداخته و در اثر دوم به تفسیر آیات شاخص قرآن در موضوع بلاغت اهتمام ورزیده است.
شخصیتهای مهم دیگری چون طه حسین (م. ۱۳۹۳ ق.) در فی الادب الجاهلی و فی الشعر الجاهلی به بررسی تعامل تاریخی متن مقدس قرآن با ادبیات عرب قبل از اسلام پرداخته و سید قطب (م. ۱۳۸۷ ق.) در التصویر الفنی فی القرآن و مشاهد القیامه به تصویرسازی و تجسم هنری در قرآن پرداخته و افزون بر نظریه پردازی در این حوزه، نمونه‌های فراوان قرآنی را به بحث گذارده است.
جواد علی (م. ۱۹۸۹ م.) نیز در بخشهای مختلف المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام و به ویژه در جلد هشتم به بررسی تاریخی زبان قرآن و جایگاه آن در بین گویشهای عربی و اسلوبهای بیانی عرب پرداخته است. عبدالله ابراهیم در موسوعة السرد العربی نیز بحثهای تاریخی مبسوطی درباره بلاغت قرآن ارائه کرده است. به کارگیری ابزارها و مفاهیم زبانشناسی جدید، نقد ادبی و روایت شناسی در مطالعات معاصر بلاغت قرآن از اختصاصات این دوره است که تحولی جدید در این شاخه از علوم قرآن را نوید می‌دهد.



الاتقان فی علوم القرآن؛ اثر القرآن فی تطور النقد العربی؛ الاحکام فی اصول الاحکام، ابن حزم؛ ادب الکاتب؛ ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم، ابی السعد؛ اسرار البلاغه؛ اسالیب البیان فی القرآن؛ الاسلوب فی الاعجاز البلاغی للقرآن الکریم؛ الاصفی فی تفسیر القرآن؛ اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن؛ الاعتقاد؛ الاعجاز البیانی للقرآن؛ اعجاز القرآن، باقلانی؛ اعجاز القرآن بین المعتزلة والاشاعره؛ اعجاز القرآن و اثره فی تطور النقد الادبی؛ الامثال فی القرآن؛ الامثال من الکتاب والسنه؛ الایضاح فی علوم البلاغه؛ بحارالانوار؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ البدیع؛ بدیع القرآن؛ البرهان فی علوم القرآن؛ بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب؛ البلیغ فی المعانی والبیان والبدیع؛ البیان والتبیین؛ تاویل مشکل القرآن؛ تاریخ آداب العربیه؛ تاریخ الادب العربی؛ تاریخ الادب العربی فی الجاهلیة و صدر اسلام؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ النقد الادبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تراثنا (فصلنامه)؛ ترتیب کتاب العین؛ التعاریف؛ التعریفات؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر و مفسران؛ تلخیص البیان فی مجازات القرآن؛ التلخیص فی علوم البلاغه؛ تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس؛ تیسیر الکریم الرحمن فی کلام المنان؛ ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة اشعار العرب؛ جواهرالبلاغة فی المعانی والبیان والبدیع؛ دلائل الاعجاز فی علم المعانی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ السجع فی القرآن؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ صبح الاعشی فی صناعة الانشاء؛ الصناعتین؛ صنایع معنوی و شواهد قرآنی؛ الطبقات الکبری؛ عرائس المجالس فی قصص الانبیاء؛ عمدة القاری؛ فتح القدیر؛ فجرالاسلام؛ فی الادب الجاهلی؛ القاموس المحیط؛ قواعد الشعر؛ کتاب الحیوان؛ کتاب الفهرست؛ کتاب النقائض (نقائض جریر والفرزاق)؛ الکشاف؛ کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون؛ الکلیات معجم فی المصطلحات والفروق اللغویه؛ مؤلفات جرجی زیدان الکامله؛ المثل السائر؛ مجاز القرآن؛ مجمع الامثال؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مختصر المعانی؛ مذاهب التفسیرالاسلامی؛ المسائل الصاغانیه؛ المستطرف فی کل فن مستظرف؛ المستقصی فی امثال العرب؛ المطول فی شرح تلخیص المفتاح؛ معانی الشعر؛ معانی القرآن، فراء؛ المعتبر فی شرح المختصر؛ معجم مقاییس اللغه؛ معجم الفروق اللغویه؛ المغنی فی ابواب التوحید والعدل؛ مفتاح العلوم؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مقدمه ابن خلدون؛ الممتع فی عالم الشعر؛ منهاج البلغاء و سراج الادباء؛ موسوعة السرد العربی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ الناصریات؛ نظریة اعجاز القرآن عندالجرجانی؛ نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، بقاعی؛ النکت فی اعجاز القرآن؛ واژه‌های دخیل در قرآن مجید؛ هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین.


۱. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۴ - ۲۵.    
۲. البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۹۳ - ۲۹۴.    
۳. الاتقان، ج۱، ص۳۴۶ - ۳۴۷.    
۴. الاعجاز البیانی للقرآن و مسائل ابن الازرق، ص۳۰۹-۶۰۰.
۵. الفهرست، ص۳۷.
۶. الفهرست، ص۳۷.
۷. الفهرست، ص۳۷.
۸. الفهرست، ص۴۱.
۹. هدیة العارفین، ج۱، ص۵۹.
۱۰. الکلیات، ص۴۲۲ - ۴۲۳.    
۱۱. اعجاز القرآن و اثره فی تطور النقد الادبی، ص۳۳.
۱۲. اعجاز القرآن بین المعتزله و الاشاعره، ص۲۲۴-۲۲۵.
۱۳. البیان والتبیین، ج۱، ص۸۶.
۱۴. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۵.
۱۵. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۶.
۱۶. تاریخ النقد العربی، ص۶۶-۶۷.    
۱۷. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۶-۱۱۴.
۱۸. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۷۵-۷۶.
۱۹. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۹۷-۹۸.
۲۰. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۴.
۲۱. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۹.
۲۲. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۵-۳۰.
۲۳. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ۲۹.
۲۴. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۶-۲۷.
۲۵. اعجاز القرآن، ص۱۰۷-۱۱۱.    
۲۶. اعجاز القرآن، ص۱۱۳.    
۲۷. اعجاز القرآن، ص۵۶-۶۵.    
۲۸. اعجاز القرآن، ص۳۰۰-۳۰۳.    
۲۹. المغنی، ج۱۶، ص۱۹۷-۱۹۹.
۳۰. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۱۰۷.
۳۱. المغنی، ج۱۶، ص۱۹۹.
۳۲. المغنی، ج۱۶، ص۱۹۷-۱۹۹.
۳۳. دلائل الاعجاز، ص۳۶-۳۸.
۳۴. دلائل الاعجاز، ص۶۴.
۳۵. دلائل الاعجاز، ص۶۹.
۳۶. دلائل الاعجاز، ص۷۴-۸۵.
۳۷. نظریة اعجاز القرآن عند عبدالقاهر الجرجانی، ص۱۹۷-۳۴۴.
۳۸. الاسلوب فی الاعجاز البلاغی، ص۱۸۲-۱۸۶.
۳۹. الاسلوب فی الاعجاز البلاغی، ص۲۵۰-۲۶۲.
۴۰. دلائل الاعجاز، ص۶۹.
۴۱. دلائل الاعجاز، ص۴۴.
۴۲. دلائل الاعجاز، ص۴۳.
۴۳. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۱۱۷.
۴۴. دلائل الاعجاز، ص۵۰-۵۴.
۴۵. اعجاز القرآن بین المعتزلة و الاشاعره، ص۱۶۹-۲۰۰.
۴۶. تراثنا، ش ۱۳، ص۱۹۵-۲۴۶.
۴۷. تفسیر بقاعی، ص۶۵-۶۹.



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله بلاغت قرآن.    



جعبه ابزار