• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مستندات قاعده لا ضرر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از مشهورترین قواعد فقهی که در بیشتر ابواب فقه مانند عبادات و معاملات به آن استناد می‌شود، قاعده لا ضرر است که مستند بسیاری از مسائل فقهی محسوب می‌شود.



اهمیت قاعده مذکور به حدی است که بسیاری از فقها از گذشته دور در تالیفات و تقریرات خود رساله مستقلی را به آن اختصاص داده‌اند.




۲.۱ - عقل

مهم‌ترین دلیل برای نفی ضرر و ضرار، منبع چهارم فقه یعنی عقل است. در واقع باید گفت که مدلول این قاعده جزء « مستقلات عقلیه » است که عبارتند از اموری که بدون حکم شرع خود عقل به آن‌ها می‌رسد. (برای آگاهی بیشتر در مورد مستقلات عقلیه رجوع کنید به: نگارنده، مباحثی از اصول فقه، دفتردوم، مبحث عقل.)
علاوه بر عقل که به موازات ادله و مدارک دیگر بر حاکمیت و اعتبار قاعده لا ضرر گواهی می‌دهد، به شرح مندرج در قرآن مجید و مضمون روایاتی که در این باب وارد شده قاعده لا ضرر بر روابط و مناسبات بین مردم حاکم است.

۲.۲ - کتاب

در قرآن مجید آیاتی وجود دارند که با تصریح به واژه « ضرر » و مشتقاتش در موارد خاص، احکامی را ارائه کرده‌اند که از باب تعلیق حکم بر وصف، حاوی معنای عام هستند و «لا ضرر» را به صورت یک قاعده می‌توانند تثبیت کنند که در ادامه به ذکر چند نمونه از این آیات می‌پردازیم:
[۱] اسبوع الفقه الاسلامی، ص۲۵.

۱. «لا تضار والدة بولدها و لا مولود له بولده»؛ . یعنی هیچ مادری نباید به فرزندش ضرر برساند و نیز هیچ پدری نباید به فرزندش زیان بزند. طبق این آیه، از جمله مادران ، نهی شده‌اند که با قطع شیر ، موجب زیان و ضرر فرزند خود شوند.
۲. «و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا»؛ . یعنی نگاه ندارید آن زنان را تا تعدی کنید. در مورد این آیه توضیحی لازم است. ظاهرا گروهی از مردان، زنان خود را طلاق می‌گفتند و بعد به آن‌ها رجوع می‌کردند؛ البته نه به علت رغبتی که به آن‌ها داشتند، بلکه با نیت تجاوز و تعدی و گاه پایمال کردن حقوق مالی ناشی از زوجیت که به زنان تعلق می‌گرفت. قرآن کریم در این آیه مردان را از این عمل نهی کرده است. بر اساس تفسیری که فاضل مقداد در کتاب کنز العرفان فی فقه القرآن از این آیه کرده، «ضرارا لتعتدوا» یعنی ضرر وارد آوردن بر زن و آزار رساندن به او تعدی از حدود الهی است؛ و به تعبیری ضرر رساندن به آن‌ها تعدی و تجاوز است، آن هم تعدی و تجاوز از حدود الهی. (کنز العرفان، ذیل آیه فوق)
۳. «من بعد وصیة یوصی بها او دین غیر مضار»؛ . یعنی پس از وصیتی که بدان وصیت می‌شود یا دینی، «غیر ضرر رساننده». طبق این آیه، ترکه بعد از آن که مورد وصیت یا دین از آن خارج گردید بین ورثه تقسیم می‌شود، مشروط بر این که موصی زیان رساننده نباشد؛ یعنی وصیتی که در آن، موصی به ورثه ظلم نکرده و ضرر نزده باشد نافذ و لازم الاجرا است؛ چون چه بسا موصی به قصد اضرار به ورثه به دینی اقرار کند یا وصیتی ظالمانه کند و بدین وسیله ورثه را از میراث محروم سازد.

۴. «و لا یضار کاتب و لا شهید»، . یعنی کاتب و گواهی دهنده دین نباید ضرر برساند؛ بدین معنا که کاتب و تنظیم کننده دین و معامله (سندنویس) نباید امری را که غیر واقع است بنویسد و هم چنین شاهد باید دقیقا به چیزی که اتفاق افتاده گواهی دهد و چیزی از آن نکاهد.

۲.۳ - روایات

در خصوص لا ضرر، روایات بسیار زیادی وارد شده که از فرط تعدد به صورت تواتر اجمالی درآمده‌اند؛ به این معنا که هر چند همه روایات مذکور به یک لفظ نیستند، ولی مضمون واحدی دارند. چون ذکر همه آنچه فقها و محدثان در باب قاعده لا ضرر به صورت روایت نقل کرده‌اند، غیر ممکن است، اجمالا به ذکر شمه‌ای از آن‌ها می‌پردازیم.

۲.۳.۱ - داستان سمرة بن جندب

معروف‌ترین حدیث در این مورد، مربوط به داستان سمرة بن جندب است که در ذیل آن، جمله «لا ضرر و لا ضرار» دیده می‌شود. این داستان به طرق گوناگون نقل شده و مشایخ ثلاثه که تدوین کنندگان کتب اربعه شیعه هستند نیز آن را نقل کرده‌اند. این سه بزرگوار که به محمدون ثلاثه (سمرة حسب آنچه در کتب فقها و محدثان آمده و به ویژه بنابه نوشته مرحوم ممقانی در کتاب رجال و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ، مردبسیار بدی بوده و از دشمنان سرسخت اهل بیت علیه‌السّلام به شمارمی رفته و اکاذیب زیادی در جهت مخدوش ساختن چهره‌های اسلامی جعل کرده است. ابن ابی الحدید در مورد وی می‌نویسد: معاویه هزار درهم به سمره داد تا از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل کند که آیه «و من الناس من یشرینفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤفبالعباد»: و از مردم است آنکه بفروشد خود را در راه به دست آوردن خشنودی خدا و خداوند به بندگان مهربان است) که درباره علی بن ابی طالب علیه‌السّلام نازل شده، مربوط به ابن ملجم مرادی است و آیه «و من الناس من یعجبکقوله فی الحیاة الدنیا و یشهد اللهعلی ما فی قلبه و هو الد الخصام» در مورد علی علیه‌السّلام بوده است: و از مردم است آن که گفتارش تو را به شگفت وامیدارد درزندگانی دنیا . و خدا رابر آنچه در دل دارد گواه گیرد در حالی که او سخت‌ترین دشمنان است). وی نخست نپذیرفت، ولی وقتی معاویه بر مبلغ افزود تا به چهار هزار درهم رسید. آنگاه سمره پذیرفت و به جمع مردم رفت و روایت را جعل کرد و به مردم ابراز داشت. طبری در مورد وی می‌گوید: زیاد بن ابیه ، ولایت بصره را به سمره دادو او برای تحکیم حکومت بنی امیه، هشت هزار نفر از مردم آنجا را به قتل رسانید. وقتی از او پرسیدند آیا از خدا نمی‌ترسی که اگر یک نفر از این عده، بی گناه باشدچه عقوبتی خواهد داشت؟ او پاسخ داد: اگر چنین هم باشد، ترسی ندارم! نیز طبری و ابن اثیر نقل می‌کنند که سمره گفت به خدا قسم اگر به همان اندازه که از معاویه اطاعت می کنم از خدا اطاعت کنم، خداوند هیچ گاه مرا عقوبت نمی‌کند.) مشهورند با اختلافات جزئی داستان سمره را در کتب خود آورده‌اند.

۲.۳.۲ - روایت مرحوم کلینی

مرحوم کلینی در کتاب کافی از ابن مسکان از زراره نقل می‌کند که امام باقر علیه‌السّلام فرموده است:
در زمان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سمرة بن جندب در جوار خانه مردی از انصار ، درخت خرمایی داشت که راه رسیدن به آن از داخل ملک آن مرد انصاری می‌گذشت. سمره برای سرکشی به آن درخت و انجام امور آن بارها سرزده وارد ملک مرد انصاری می‌شد و بدین ترتیب باعث مزاحمت خانواده او می‌گردید تا این که عرصه بر صاحب خانه تنگ شد و به سمره گفت تو بدون اعلام و اطلاع وارد منزل من می‌شوی، در حالی که ممکن است اعضای خانواده‌ام در وضعیتی باشند که تو نباید آن‌ها را ببینی. از این رو، بعد از این، هنگام عبور اعلام کن و اجازه بخواه، تا اهل خانه‌ام مطلع باشند. سمره گفت من از میان خانه تو به سوی باغ خودم می‌روم و چون حق عبور دارم لزومی به اعلام و اخذ اجازه نمی‌بینم. مرد انصاری مجبور شد به رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم شکایت کند. حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به سمره گفت بعد از این به هنگام عبور، حضور خودت را اعلام کن. سمره گفت این کار را نخواهم کرد. حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم گفت از این درخت دست بردار و به ازای آن درخت دیگری با این اوصاف به تو می‌دهم. سمره قبول نکرد. آنگاه حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود در مقابل آن درخت، ده درخت بگیر و دست از آن بردار و سمره بازهم قبول نکرد. پس حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود دست از درخت بردار و به جایش در بهشت یک درخت خرما به تو خواهم داد؛ اما آن ملعون این بار هم نپذیرفت تا این که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «انک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار علی مؤمن»؛ یعنی تو مرد ضررزننده‌ای هستی، و به مؤمن کسی نباید ضرر بزند. بعد از آن دستور داد آن درخت را کندند و نزد سمره انداختند. این روایت با اندکی اختلاف به گونه‌ای دیگر نیز نقل شده است؛ مثلا به این صورت که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به مرد انصاری فرمود: «اذهب فاقلعها وارم بها الیه فانه لا ضرر و لا ضرار»( ابن ابی الحدید می‌گوید: سمره از زمان پیغمبر تا زمان امام حسین علیه‌السّلام زنده بود و در قضیه کربلا جزء سپاه عبید الله زیاد بود و مردم را به جنگ باامام حسین علیه‌السّلام تحریک می‌کرد.) یعنی برو و آن را از جا بکن و به نزد او انداز، زیرا ضرر و ضراری وجود ندارد.
این دو روایت مربوط به یک داستان است که به طرق مختلف نقل گردیده است. فرق این دو روایت این است که در روایت اول، عبارت «علی مؤمن» وجود دارد و در دومی وجود ندارد. در بعضی از اسناد، جمله «فی الاسلام» نیز آمده است. وصول روایات با تعبیرهای مختلف ناشی از نقل به معنا است، ولی مضمون قاعده لا ضرر به حال خود محفوظ است.
[۱۲] نراقی، احمد بن محمد مهدی، مشارق الاحکام، ص۱۸۵.

جمله لا ضرر و لا ضرار در ذیل روایات گوناگونی دیده می‌شود که از جمله، ذیل روایت شفعه است که مرحوم کلینی از عقبه بن خالد و او از حضرت صادق علیه‌السّلام نقل کرده که آن حضرت علیه‌السّلام فرمود: «و قضی رسول الله بالشفعه بین الشرکاء فی الارضین و المساکن و قال:
لا ضرر و لا ضرار»، یعنی حضرت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مورد شفعه بین شرکا در زمین و مسکن قضاوت کرد و فرمود لا ضرر و لا ضرار.

۲.۳.۳ - برداشت از حدیث

از این حدیث معلوم می‌شود که علت و حکمت اعتبار حق شفعه در حقوق اسلامی برای شریک همان لزوم نفی ضرر و ضرار است؛ زیرا انسان به هر شریکی راضی نیست.
[۱۶] نگارنده، اخذ به شفعه، ص۳۰.
این سخن در اموال مشاعی که قابل قسمت باشد، قبل از تقسیم مصداق دارد و لذا بعد از افراز و تقسیم، دیگر حق شفعه مطرح نیست. در دنباله حدیث، پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌فرمایند: «اذا رفت الارف و حدث الحدود فلا شفعة»؛ یعنی اگر در زمین علامت گذاشته شد، و حدود مالکیت‌ها تعیین گردید، دیگر شفعه‌ای در کار نیست.

۲.۳.۴ - روایت دعائم الاسلام

حدیث دیگر، روایت دعائم الاسلام است از حضرت صادق علیه‌السّلام بدین شرح: از حضرت علیه‌السّلام پرسیده شد دیواری بین دو خانه حدفاصل و ساتر بوده که خراب شده و مالک دیوار حاضر نیست آن را دوباره بنا کند. آیا به درخواست همسایه مجاور می‌توان مالک دیوار را به تجدید بنای دیوار ملزم ساخت؟ حضرت علیه‌السّلام پرسید، آیا مالک بنا بر حق یا شرطی متعهد به این کار است؟ و چون پاسخ منفی داده شد، فرمود: چنین الزامی وجود ندارد و همسایه مجاور می‌تواند به منظور ایجاد ساتر برای ملک خود، دیوار را دوباره به هزینه خودش بسازد. در همین مورد از حضرت صادق علیه‌السّلام پرسیده شد در چنین فرضی بدون این که دیوار خود به خود خراب شود، آیا مالک دیوار بدون هر گونه ضرورتی حق دارد به منظور اضرار به همسایه، آن را خراب کند؟ حضرت علیه‌السّلام فرمود:چنین حقی ندارد، زیرا بنا به فرموده رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم لا ضرر و لا ضرار.
[۱۷] مستدرک الوسائل، ج۳، ص۱۵۰.

در روایاتی که نقل شد به نوعی، جمله «لا ضرر و لا ضرار» به چشم می‌خورد. باید دانست روایات دیگری نیز از ائمه اطهار علیه‌السّلام نقل شده‌اند که هر چند در آن‌ها جمله فوق الذکر نیامده، ولی روایت از نظر معنا و مدلول بر آن استوار است. مثلا صاحب کافی از هارون بن حمزه غنوی از حضرت صادق علیه‌السّلام روایتی بدین نحو نقل کرده است که شخصی شتر مریضی را به قیمتی کم می‌خرد تا بکشد و از گوشت و پوستش استفاده کند، اما شخصی می‌آید و پوست و سر شتر را از خریدار می‌خرد و بعد از آن اتفاقا شتر سلامتی خود را بازمی یابد و در نتیجه قیمتش بالا می‌رود و شخص ثالث پوست و سر شتر را مطالبه می‌کند. در این مورد امام علیه‌السّلام فرمود: مقدار ترقی قیمت پوست و سر شتر را به مبلغ پرداختی ثالث اضافه کرده به او بدهند و سپس فرمود مشتری حق ندارد نحر شتر و تسلیم سر و پوست آن را مطالبه کند؛ زیرا این درخواست موجب اضرار خریدار شتر می‌گردد.

۲.۳.۲ - روایت مرحوم کلینی

به موجب روایت دیگری که مرحوم کلینی نقل کرده: شخصی به نام محمد بن حسین می‌گوید: به حضرت ابی محمد علیه‌السّلام نوشتم که شخصی قناتی دارد و دیگری در جوار او قصد حفر قنات دارد. با توجه به وضعیت محل چه مقدار باید رعایت حریم کند که به صاحب قنات دیگر ضرر نرساند. حضرت علیه‌السّلام در پاسخ نوشت: «علی حسب ان لا تضر احداهما بالاخری»، یعنی به گونه‌ای که یکی به دیگری ضرر نرساند.
[۱۹] مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۴۲، حدیث ۱.

از سؤال و پاسخ معلوم است که در ذهن سؤال کننده لزوم عدم اضرار به غیر، جزء باورش بوده و به همین علت می‌پرسد چقدر فاصله بگیرد که موجب ضرر دیگری نشود؟ یعنی سؤال از اصل حکم نیست که آیا عمل می‌تواند موجب اضرار باشد یا خیر، بلکه فقط می‌پرسد چه مقدار باید فاصله بگیرد؟ و به عبارت دیگر، شبهه حکمیه نیست،بلکه مصداقیه است. منشا این سابقه ذهنی، متداول بودن مفهوم عدم جواز اضرار در عرف جامعه بوده؛ یعنی عقلای جامعه بر اعتبار این اصل عقلی مهر تایید زده بوده‌اند و سؤال کننده نیز به عنوان یکی از آحاد جامعه، به متابعت از این مفهوم و اعتقاد تثبیت شده به طرح سؤال پرداخته است. البته ممکن است این مفهوم، ریشه شرعی نیز داشته باشد.

۲.۳.۶ - روایت وسائل الشیعة

روایت دیگر در وسائل الشیعة آمده و شرحش این است: راوی می‌گوید به حضرت ابی جعفر علیه‌السّلام در خصوص شخصی نوشتم که در پایین نهری آسیابی دارد. نهر متعلق به قریه‌ای است و صاحب قریه تصمیم به تغییر مسیر نهر می‌گیرد و بدین ترتیب، آب آسیاب قطع می‌شود. آیا صاحب قریه (صاحب آب) حق دارد چنین کند؟ امام علیه‌السّلام در پاسخ نوشته است: از خدا بپرهیزد و به نیکی رفتار کند و به برادر مؤمن خود ضرر نرساند.
[۲۰] مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۴۳، حدیث ۱.

روایت دیگر نیز در وسائل الشیعة است، بدین مضمون که شیخ صدوق از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم روایت می‌کند که پرسیده شد اگر شخصی به زن خود ضرری برساند تا با تسلیم مال درخواست طلاق کند، حکم قضیه چیست؟ حضرت علیه‌السّلام فرمود: خدا در مورد چنین کسی جز به آتش ، عقوبت دیگری نمی‌دهد و اضافه فرمود کسی که به مسلمانی ضرر برساند، از ما نیست و ما هم در دنیا و آخرت از او نیستیم.
[۲۱] مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۸۹.

فخر المحققین در کتاب ایضاح الفوائد فی شرح القواعد در باب رهن ، ادعای تواتر این گونه احادیث را می‌کند
[۲۲] ایضاح الفوائد، ج۲، ص۴۸.
و شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعة بابی به نام باب «انه لا یجوز الاضرار بالمؤمن» ترتیب داده و تعدادی از احادیث را همان جا نقل کرده و تعدادی دیگر را در ابواب احیای موات و شفعه و سایر ابواب نقل کرده است.


صرف نظر از دلایل لفظی در مورد قاعده ضرر، به نظر می‌رسد بنای عقلا پشتوانه محکمی برای این قاعده محسوب است. بی تردید بنای عقلا در این امر محقق است که در زندگی اجتماعی و مدنی، زیان رساندن به دیگران اولا امری ناپسند است و ثانیا عامل زیان در مقابل زیان دیده مسئول پرداخت خسارت است و لذا این اصل در کلیه سیستم‌های حقوقی پذیرفته شده و در مورد چنین بنایی از ناحیه شرع مقدس ، ردع و منعی واصل نشده که از این رهگذر، امضای شارع احراز می‌گردد.
البته این نکته از نظر دور نماند که با توجه به این دلیل، بسیاری از مشکلات در مورد قاعده لا ضرر از میان برداشته می‌شود. برای مثال، بحث این که آیا قاعده لا ضرر می‌تواند وضع ضمان کند یا خیر ناشی از تفسیر «لا» در جمله لا ضرر و لا ضرار است، ولی در تمسک به بنای خردمندان طبعا پاسخ روشن است.


۱. اسبوع الفقه الاسلامی، ص۲۵.
۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۴. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۰۷.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۰۴.    
۸. کافی، ج۵،ص۲۹۴، کتاب المعیشة، باب ضرار، حدیث ۲.    
۹. کافی، ج۵،ص ۲۹۳، کتاب المعیشه، باب ضرار، حدیث ۸.    
۱۰. وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۳۴۱، کتاب احیاءموات، باب ۱۲، حدیث ۳.    
۱۱. منیة الطالب، ج۲، ص۲۹۸.    
۱۲. نراقی، احمد بن محمد مهدی، مشارق الاحکام، ص۱۸۵.
۱۳. موسوی بجنوردی، حسن، القواعدالفقهیه، ج۱، ص۲۱۱.    
۱۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، ج۵،ص ۲۸۰، کتاب المعیشه، باب الشفعة، حدیث ۴     .
۱۵. وسائل الشیعة، ج۱۷،ص۳۱۹، کتاب شفعه، باب ۵، حدیث ۱.    
۱۶. نگارنده، اخذ به شفعه، ص۳۰.
۱۷. مستدرک الوسائل، ج۳، ص۱۵۰.
۱۸. مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۹.    
۱۹. مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۴۲، حدیث ۱.
۲۰. مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۴۳، حدیث ۱.
۲۱. مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۸۹.
۲۲. ایضاح الفوائد، ج۲، ص۴۸.



قواعد فقه،ج ۱،ص۱۳۱،برگرفته از مقاله«مستندات قاعده لا ضرر»    



جعبه ابزار