• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مدعیان بابیت در عصر امامت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



با ظهور اسلام مکتب انتظار منجی نیز تبیین می‌شود؛ چنانکه در ادیان گذشته مکتب انتظار به عنوان معرفتی نهائی و غائی اعلام می‌شد. با استمرار مکتب اسلام و رسیدن امامت به مهدی(عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) این عقیده وارد مرحله جدیدی در عرصه اجتماع شد. ارتباط آن حضرت با مردم از جمله مسائل مهمی بود که به صورت‌های مختلف انجام می‌پذیرفت؛ اما صورت موثر آن، ارتباط با واسطه وکلائی خاص و تعیین شده از سوی آن حضرت با عموم مردم بود که خلاء نبود ارتباط بی واسطه را پر می‌کرد. اما آسیب‌هائی که عده‌ای بی‌دین به این رویه وارد می‌کردند باعث شد تا آن حضرت به شیعیان هشدار دهد تا از دام گسترده شیادان در این راه مطلع شوند و این آسیب را کنترل کنند. در این مقاله به مدعیان ارتباط و بابیت با آن حضرت اشاره می‌کنیم.



ادعای بابیت منحصر به زمان غیبت صغری نسبت به امام زمان(علیه‌السّلام) نیست بلکه بعد از غیبت صغری و قبل از آن نسبت به ائمه(علیه‌السّلام) سابقه داشته و معمولا این افراد از جمله گزافه گویان و غالیان بوده‌اند که معتقد به الوهیت ائمه(علیه‌السّلام) می‌شدند. از جمله این افراد علی بن حسکه است که خود را باب و نائب و فرستاده امام هادی(علیه‌السّلام) معرفی می‌کرد و معتقد به الوهیت آن حضرت بود. همچنین حسن بن محمد بابای قمی با نمیری فعالیت‌های خود را انجام می‌داد. به همین دلیل امام هادی(علیه‌السّلام) و امام حسن عسگری(علیه‌السّلام) نمیری و حسن بن محمد بن بابای قمی را لعنت نمودند و به افشای سود جوئی ایشان از نام و مقام اهل بیت(علیه‌السّلام) پرداختند. او از شاگردان علی بن حسکه است و مدعی بود که باب و نائب امام حسن عسگری (علیه‌السّلام) است.


در زمان غیبت صغری نائبان حضرت ولی عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) توسط آن حضرت تعیین می‌شدند که در طول این دوران چهار نفر مسئولیت نیابت خاص آن حضرت را به عهده داشتند که عبارتند از: عثمان بن سعید العمری، محمد بن عثمان العمری، حسین بن روح نوبختی، علی بن محمد سمری. وجود نواب خاص قطعا در میان شیعیان باعث خنثی شدن بسیاری از فتنه‌ها و روشن شدن وظیفه شیعیان می‌شد؛ اما مقبولیت نیابت در جامعه شیعه با آسیب‌هایی روبرو بود، به همین دلیل در دوران این نواب عده‌ای سودجو ادعای نیابت از طرف حضرت حجت(عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) داشتند و خود را در ارتباط و ملاقات با امام عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) معرفی می‌کردند که علاوه بر انحراف مردم از مسیر حقیقی مهدویت و نیابت خاصه باعث خروج مساله مهدویت از یک رکن دینی به یک مساله عرفی شدند تا جائی که حتی برخی صوفیه چون حسین بن منصور حلاج برای پیشبرد اهداف خود ادعای نیابت می‌نمود. وجود نائبان خاص و فقهاء و علماء در این دوران آسیب رسانی مدعیان دروغین را به حداقل می‌رساند و دفع می‌کرد. اکنون به ذکر مدعیان دروغین نیابت خاصه در دوران غیبت می‌پردازیم که عبارتند از :

۲.۱ - ابومحمد حسن شریعی

او را از اصحاب امام هادی(علیه‌السّلام) و امام حسن عسگری معرفی کرده‌اند.
[۴] حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص۲۷۳، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۱ هـ ق.
او اولین کسی است که خود را به دروغ نائب امام عصر (علیه‌السّلام) معرفی کرده. او در این راه به خداوند و اولیاءش دروغ بست و به آنها نسبت‌هائی داد که از آن بیزارند. سپس دچار کفر و الحاد شد.
[۶] طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۴، مشهد مقدس، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ هـ ق.
شیعه بعد از اینکه او چنین مقام و عقایدی را اظهار نمود از او رویگردان شد و توقیعی از جانب امام (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) در بیزاری از او صادر شد.

۲.۲ - محمد بن نصیر نمیری

محمد بن نصیر از اصحاب امام حسن عسگری (علیه‌السّلام) بود و بعد از شهادت آن حضرت و بعد از شریعی ادعای مقام نیابت نمود. ابوجعفرمحمد بن عثمان بعد از ادعای محمد بن نصیر با او به مخالفت پرداخت و نمیری برای عذرخواهی و یا توجیه نزد محمد بن عثمان می‌رود ولی او نمیری را نمی‌پذیرد و نمیری مجبور می‌شود که با ورشکستی بازگردد. نمیری بعد از این مدعی نبوت شد و در حق امام هادی(علیه‌السّلام) غلو نمود. او همچنین به اباحه‌گری و فحشاء روی آورد.

۲.۳ - ابوطاهر محمد بن علی بن بلال

ابوطاهر نیز در زمان محمد بن عثمان ادعی نیابت نمود و اموالی که شیعیان به عنوان وجوهات برای او فرستاده بودند تا به نزد محمد بن عثمان ببرد را مصادره کرد. عده‌ای چون برادرش ابوطیب و ابن حرز و... همکار و هم‌پیمان او بودند. روزی محمد بن عثمان عمری نزد او و اطرافیانش می‌رود و در حضور آنان می‌گوید: تو را به خدا قسم، آیا امام زمان(عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) به تو دستور نداد اموال را به من تحویل دهی؟ گفت: بله. سپس محمد بن عثمان از نزد او خارج شد در حالی که حاضران همه سکوت کرده بودند. برادر ابوطاهر گفت: کجا امام زمان(عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) را دیدی؟ ابوطاهر گفت: محمد بن عثمان من را به خانه‌ای برد و امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) از بالای آن خانه ظاهر شد و به من امر فرمود که اموال را به محمد بن عثمان تحویل دهم. برادر ابوطاهر گفت: ازکجا فهمیدی او امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) است. گفت: چنان هیبتی از دیدار او بر من واقع شد که ترسیده بودم.

۲.۴ - احمد بن هلال کرخی

احمد بن هلال از اصحاب امام حسن عسگری(علیه‌السّلام) بوده و شیعیان بعد از عثمان بن سعید، به فرزندش محمد بن عثمان رجوع کردند و دلیلشان این بود که امام حسن(علیه‌السّلام) او را به وکالت خودش منصوب نموده (همچنین امام عصر نیز عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف او را به وکالت معین نمودند) اما احمد بن هلال با افرادی فتنه نمودند و منکر نیابت محمد بن عثمان شدند و خود مدعی نیابت شد. بعد از این حوادث در زمان نائب سوم (حسین بن روح نوبختی) نیز توقیعی از جانب امام عصر (علیه‌السّلام) مبنی بر برائت از احمد کرخی صادر شد.

۲.۵ - حسین بن منصور حلاج

ابوعبدالله حسین بن منصور فارسی ملقب به حلاج از اهالی بیضاء فارس بوده و در یکی از روستاهای این دیار به نام طور در سال ۲۴۴ هـ ق به دنیا آمد.
[۱۱] ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ص۱۴۰، بیروت، دار صادر، الطبعه مختلفه.
جد او از مجوسیان (زردشتی) بوده و گفته شده که علت ملقب شدن او به حلاج، پنبه زنی او بوده و یا اینکه فاش نمودن اسرار مردم اشتغال وی بوده است.
[۱۵] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، ص۹۰.
او برای پیش برد اهداف خود رو به حیله و نیرنگ و جادو آورده بود و این امور را از سفر به هند آموخته بود. از جمله حیله‌های وی برای شیعیان این بود که خود را نایب خاص امام زمان(علیه‌السّلام) اعلام می‌کرد و از علماء درخواست می‌کرد تا با وی در این زمینه مساعدت کنند. حلاج این مطلب را از عالم شیعی علی بن بابویه خواستار شد. علی بن بابویه با شناسائی او و رد درخواست بی جای وی او را چنان با غیرت از قم بیرون می‌کند که دیگر گذرش به قم نمی‌افتد. اما از طرف امام عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف نیز در لعن افرادی که به دروغ خود را به عنوان نایب ایشان معرفی می‌کردند توقیعی صادر شد. این توقیع برای هدایت مردم از ضلالت افراد فرصت طلب است که به دست نایب خاص ایشان ابی‌القاسم حسین بن روح نوبختی به شیعیان رسید. از جمله این افراد حسین بن منصور حلاج است.
[۱۷] طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۴.


۲.۶ - محمد بن علی شلمغانی

ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر از شلمغان یکی از روستاهای واسط برخاست. ابتداء نزد شیعه معتبر و مقامی بلند داشت. گفته شده که وی نزد شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی نیز جایگاه خاصی داشته است. او در واقع واسطه بین مردم و حسین بن روح بود. حوائج شیعیان را مکتوب می‌نمود و آنها را به نوبختی می‌رساند. در ایامی که هنوز به غلو کشیده نشده بود، مورد اطمینان بوده و به همین دلیل، اصحاب از او روایات متعددی نقل می‌نمودند.
[۲۰] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۸۸، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۹ هـ ق.
[۲۲] حلی، ابن داود، رجال ابن داود، ص۵۰۷، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ هـ ق.
همچنین او یکی از نویسندگان و مولفین شیعه امامیه بود. مولفات وی مورد رجوع و استفاده گسترده امامیه واقع می‌شد.
[۲۴] حلی، ابن داود، رجال ابن داود، ص۵۰۷، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ هـ ق.
بعد از ضلالت نیز به نوشتن کتب اشتغال داشت. فتنه و ادعای او به خاطر حسادتی بود که نسبت به مقام حسین بن روح نوبختی داشت.
[۲۵] حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص۲۵۴.
ادعای وی چنان بود که حسین بن روح نوبختی را دعوت به مباهله نمود و ادعا می‌نمود که خود مقام نیابت را دارد و اکنون مامور به اظهار چنین مقامی شده است.
او برای رسیدن به مقام، دعاوی خود را از درون دربار خلیفه شروع کرد؛ زیرا از مشاهیر و متنفذین کسانی که به وی گرویدند؛ حسین بن القاسم وزیر مقتدر خلیفه، ابو جعفر بن بسطام و ابوعلی بن بسطام و ابراهیم بن ابی عون و ابن شبیب الزیات و احمد بن محمد بن عبدوس و ابی عمران ابراهیم بن محمد بن المنجم که از کاتبان و درباریان خلیفه عباسی بودند.
[۲۸] اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۱۳۴، بیروت، عالم الکتب، ۱۹۸۳م، الطبعة الاولی.
ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی در تاریخ ذیحجه سال ۳۱۲ هـ ق توقیع شریف حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف را در لعن و برائت از ابن ابی العزاقر و کسانی که از او تبعیت کنند و راضی به گفته‌های او باشند و... را ظاهر نمود. او در سال ۳۲۳ اعدام شد.

۲.۷ - ابوبکر بغدادی

وی محمد بن احمد بن عثمان بن سعید است. نوه و براردرزاده دوتن از نائبان خاص حضرت حجت(عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) است. محمد بن عثمان(رحمة‌الله‌علیه) او را می‌شناخت و شیعیان را از او برحذر می‌داشت و او را از شیعیان نمی‌دانست. او در ابتدا با احتیاط ادعای نیابت نمود و این را برای طرفدارانش اعلام می‌کرد و وقتی شیعیان از اخبار ادعای او باخبر شدند منکر می‌شد. استاد شیخ صدوق یعنی محمد بن الحسن بن ولید، فرزندش و عده‌ای از شیعیان را به نزد ابوبکر بغدادی فرستاد تا از او در مورد ادعای نیابت سوال کنند که او در این جلسه منکر نیابت شد. سپس در بغداد به اطرافیان خود افزود و علنا اعلام نیابت نمود در حالی که بعد از وفات علی بن محمد سمری رحمة‌الله‌علیه بود و این خود دلیلی بر ضلات اوست.

۲.۸ - ابودلف کاتب مجنون

این شخص در ابتدا از فرقه مخمسه بوده زیرا اهل کرخ چنین اعتقادی داشتند و به واسطه افرادی با شیعه آشنا می‌شود. ابن قولویه از علماء بزرگ شیعه می‌گوید ما ابودلف را به عقاید الحادی می‌شناختیم، سپس غلو را اظهار نمود و کفر می‌گفت. وی مدعی نیابت بود در حالی که شیعه مدعیان نیابت بعد از علی بن محمد سمری را درغگو می‌دانستند.


۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۳۱۶، بیروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ ه ق.    
۲. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۵۲۰، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ه ش.    
۳. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۵۲۰، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ه ش.    
۴. حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص۲۷۳، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۱ هـ ق.
۵. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۳۹۷، قم، مؤسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۱ ه ق.    
۶. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۴، مشهد مقدس، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ هـ ق.
۷. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۳۹۸.    
۸. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۰۰.    
۹. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۳۹۹.    
۱۰. ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۱. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ص۱۴۰، بیروت، دار صادر، الطبعه مختلفه.
۱۲. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۲۶۰، بیروت، دارالملایین، ۱۹۸۰م.    
۱۳. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۲، ص۲۹۳، بیروت، دارالجنان، الطبعه الاولی، ۱۴۰۸ ه ق.    
۱۴. ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۵. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، ص۹۰.
۱۶. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۰۲.    
۱۷. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۴.
۱۸. جزری، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۶.    
۱۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۲۱، بیروت لبنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ ه ق.    
۲۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۸۸، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۹ هـ ق.
۲۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۵، ص۳۱.    
۲۲. حلی، ابن داود، رجال ابن داود، ص۵۰۷، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ هـ ق.
۲۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۵۸.    
۲۴. حلی، ابن داود، رجال ابن داود، ص۵۰۷، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ هـ ق.
۲۵. حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص۲۵۴.
۲۶. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۲۳.    
۲۷. جزری، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۶.    
۲۸. اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۱۳۴، بیروت، عالم الکتب، ۱۹۸۳م، الطبعة الاولی.
۲۹. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۱۹، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۸ ه ق.    
۳۰. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۱۲.    
۳۱. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۱۴.    
۳۲. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۱۳ ۴۱۲.    
۳۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۷۹.    
۳۴. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۱۲.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مدعیان بابیت در عصر غیبت».    



جعبه ابزار