• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثنی (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





ثِنَی (به کسر ثاء و فتح نون) از واژگان قرآن کریم به معنای عطف است. از مشتقات این کلمه در قرآن کریم عبارتند از؛ اِثْنَان (به کسر الف و سکون ثاء) به معنای يكى بر ديگرى عطف است و روی هم حساب می‌شوند است. ثَنَا (به فتح ثاء و نون) به معنای در مدح صفات نيک به يكديگر عطف می‌شوند.



ثِنَی: در مجمع البیان ذيل آیه ۵ سوره هود می‌گويد: ثنى در اصل به معنى عطف است، به عدد دو از آن جهت اثنان گويند كه يكى بر ديگرى عطف است و روی هم حساب می‌شوند و به درود ثنا گويند زيرا كه در مدح صفات نيک به يكديگر عطف می‌شوند، استثناء نيز از آن است زيرا كه مستثنى بر مستثنى منه عطف می‌شود و روی هم حساب می‌گردند.


(أَلا إِنَّهُمْ‌ يَثْنُونَ‌ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ ...) «بدان آن‌ها سينه‌هايشان را بر می‌گردانند تا خود را از قرآن و شنيدن آن مخفى بدارند، گویى سينه‌هايشان را به هم مى‌پيچند و تا می‌كنند تا قرآن را نشنوند.»
(إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ‌) «قسم‌ خوردند كه حتما حتما محصول را بچينند و استثناء نمی‌كردند» اين آيه در داستان صاحبان آن باغ است كه می‌خواستند محصول را جمع كنند و چيزى به فقرا ندهند مراد از «لا يَسْتَثْنُونَ» چنانكه ارباب تفسير گفته‌اند انشاء اللّه گفتن و كار را منوط به اراده خدا كردن است و نمی‌گفتند: اگر خدا بخواهد. و اين براى آن است كه ترتيب علل و اسباب كارها از عهده بشر خارج است و اراده خدا در طول اراده بشر است بايد اوّل خدا بخواهد بعد بشر انجام دهد.
(وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‌) (و شما چيزى را نمى‌خواهيد مگر اين‌كه خدا بخواهد.)
لذا خدا به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) فرموده‌:
(وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‌ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ ...) (و هرگز در مورد كارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‌دهم، مگر اين‌كه خدا بخواهد.)
بیضاوی احتمال می‌دهد معنى‌ «لا يَسْتَثْنُونَ‌» آن باشد كه حق فقرا را خارج نمی‌كردند.
(... إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ‌ اثْنَيْنِ‌ ...) يعنى: «آن‌گاه كه كفّار او را بيرون كردند در حال اين كه دوّم دو نفر بود و شخص ثالثى با آن دو نبود.» «ثانِيَ» حال است از ضمير مفعول در «أَخْرَجَهُ».
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ... ثانِيَ‌ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ...) «بعضى از مردم درباره خدا مجادله می‌كند بى‌آن‌كه دانشى داشته باشد ... در حالى مجادله می‌كند كه متكبر و خود خواه است و می‌خواهد ديگران را از راه خدا گمراه كند.» «ثانِيَ‌ عِطْفِهِ» حال است از فاعل‌ «يُجادِلُ» و عطف به كسر اوّل به معنى جانب و طرف است كه شخص در موقع اعراض روى خود را به آن طرف برمی‌گرداند گویى اعراض كننده روى خود را بر جانب خود می‌گذارد به هر حال، اين تركيب كنايه از تكبّر و اعراض است.
(فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ ...) (و با زنان پاک مورد علاقه خود ازدواج نماييد، دو يا سه يا چهار همسر.) «مثنى» چنان كه در ثلاث گذشت به معناى دو دو است.
(وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ‌ الْمَثانِي‌ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ‌) «ما به تو هفت آيه كه بر هم عطف شونده است، و قرآن عظيم را داديم.»
مراد از سبع مثانى سوره حمد است چنان كه در روايات نبوى و ائمه (علیهم‌السّلام) آمده است و اين كه بعضى هفت سوره بزرگ يا حاميم‌هاى هفتگانه و يا هفت صحيفه از صحف انبياء گفته‌اند، قابل اعتنا نيست و از كتاب و سنت دليلى ندارد در تهذیب‌ از محمدبن‌ مسلم روايت كرده كه گويد: از امام صادق (علیه‌السّلام) از سبع مثانى و قرآن عظيم پرسيدم كه آيا آن فاتحة الکتاب است؟ فرمود: آرى گفتم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ• نيز از آن هفت است؟ فرمود: آرى افضل آن هاست.
درباره «مثانى» بايد معناى اوّلى آنرا در نظر بياوريم كه همان عطف است ظاهر آن است كه مثانى جمع مثنيّه اسم مفعول از ثنى است يعنى عطف شونده‌ها. چون آيات سوره حمد يكديگر را توضيح و روشن می‌كنند لذا به يكديگر عطف می‌شوند و به يكديگر ميل می‌كنند. در آيه ديگر همه قرآن مثانى خوانده شده‌ است.
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ‌ ...) (خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش در لطف و زيبايى و عمق و محتوا همانند يكديگر است) اين از آن جهت است كه تمام آيات قرآن به يكديگر ميل می‌كنند و يكديگر را توضيح و بيان مى‌نمايند و شبيه همديگر هستند «كِتاباً مُتَشابِهاً ...».
در كلام حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) در صفت قرآن آمده كه: بعضى بعض ديگر را تصديق می‌كند، و از علی (علیه‌السّلام) نقل است كه «بعضى بر بعضى ناطق و بعضى بر بعضى شاهد است» يا اين كه آن جمع مثنى به معنى تكرير و اعاده است و كنايه است از اين كه بعضى از آيات بعضى ديگر را بيان و روشن می‌كنند. . چون بيان الميزان در اين باره كافى بود به آن اكتفا گرديد.
به هر حال معنى مثانى در هر دو آيه آن است كه آيات به يكديگر عطف می‌شوند و همديگر را روشن می‌كنند و ميان آن‌ها التيام و ارتباط و انعطاف وجود دارد.
و ظاهر آن است كه «من» در «مِنَ الْمَثانِي» به معناى تبعيض است و در اين صورت «مثانى» به معنى‌ تمام قرآن است و آيه می‌گويد: ما از مثانى، هفت آيه به تو داديم ولى در اين صورت عطف‌ «وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» بر «سَبْعاً مِنَ‌ الْمَثانِي‌» چندان دل‌چسب نيست. احتمال قوى آن است كه «من» از براى بيان باشد يعنى ما به تو، سبع مثانى و قرآن عظيم را داديم. مقابل افتادن سبع مثانى با قرآن با آن كه خود از قرآن است اهميّت سوره حمد را به خوبى روشن می‌كند و شايد از براى آن است كه سوره حمد، شامل مجموع فشرده همه معانى قرآن است و لذاست كه نماز بدون حمد نداريم و نماز ميّت نماز نيست بلكه دعاست‌. «لَا صَلَوةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ»


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۳۱۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۱۷۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین ت-الحسینی، ج۱، ص۷۳.    
۴. هود/سوره۱۱، آیه۵.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۱۶.    
۶. هود/سوره۱۱، آیه۵.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۴۷.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۱۸.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۱۶.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۰.    
۱۱. قلم/سوره۶۸، آیه۱۸.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۷۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۲۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۵.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۲۲۷.    
۱۶. انسان/سوره۷۶، آیه۳۰.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۰.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۴۳.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۳۰.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۲۶.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۱۹۱.    
۲۲. کهف/سوره۱۸، آیه۲۳.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۶.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۷۱.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۷۷.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۱.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۴۰.    
۲۸. بیضاوی، ناصرالدین عبدالله، تفسیر البیضاوی (انوار التنزیل واسرار التاویل)، ج۵، ص۳۷۱.    
۲۹. توبه/سوره۹، آیه۴۰.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۷۹.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۳۷۴.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۸.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۹۶.    
۳۴. حج/سوره۲۲، آیه۹.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۴۹.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۹۳.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۱۶.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۸۴.    
۳۹. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۷۷.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۶۷.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۲۶۶.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۱.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۹.    
۴۵. حجر/سوره۱۵، آیه۸۷.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۸۳.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۰.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۱۳.    
۵۰. طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۸۹.    
۵۱. زمر/سوره۳۹، آیه۲۳.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۱.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۵۵.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۸۸.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۷۲.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۶۷.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۵۵.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۸۸.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ثنی»، ج۱، ص۳۱۸.    






جعبه ابزار