• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماهیت اساطیر (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اسطوره‌های پیشینیان، اموری غیر واقعی از دیدگاه مشرکان عصر بعثت تلقی می‌شدند.








۲.۱ - آیه ۲۵ سوره انعام


• «وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛ پاره‌اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرا مى‌دهند؛ ولى بر دل‌هاى آنان پرده‌ها افکنده‌ايم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگينى قرار داده‌ايم. و (آنها به‌قدرى لجوج‌اند که) اگر تمام نشانه‌هاى حق را ببينند، ايمان نمى‌آورند؛ تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى‌آيند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‌گويند: «اين‌ها فقط افسانه‌هاى پيشينيان است!».

۲.۱.۱ - مراد از آیه

(اکنه) جمع (کن) بکسر کاف، به معناى چادر و پرده‌اى است که در آن چیزى را پنهان و پوشیده مى‌دارند، و (وقر) به معناى سنگینى گوش است، و (اساطیر) جمع اسطوره و بنا بر آنچه از مبرد نقل شده به معناى دروغ و خدعه است؛ و گویا ریشه این لغت سطر بوده که به معناى صفى از نوشته و یا از درخت و یا از انسان است، آنگاه در مجموعه و منظومه‌اى از اخبار کاذب غلبه استعمال پیدا کرده است.
ظاهر سیاق اقتضا مى‌کرد که بدون ذکر کفار بفرماید: (یقولون ان هذا الا اساطیر الاولین) شاید جهت اینکه نام گوینده (کفار) را اظهار کرد و فرمود: (یقول الذین کفروا) این باشد که خواست بفهماند چه چیز آنان را بر این داشت که چنین نسبت ناروایى به قرآن دهند.

۲.۱.۲ - نکته

از این‌که مشرکان و کافران، در نفی و انکار قرآن و وعده معاد، آن‌ها را اساطیر پیشینیان قلمداد می‌کردند، استفاده می‌شود که آن‌ها اساطیر را اموری موهوم و غیر واقعی می‌دانسته‌اند.

۲.۲ - آیه ۳۱ سوره انفال


• «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ؛ و هنگامى که آيات ما بر آنها خوانده مى‌شود، مى‌گويند: «شنيديم؛ (چيز مهمى نيست؛) ما هم اگر بخواهيم مثل آن را مى‌گوييم؛ اينها همان افسانه‌هاى پيشينيان است!» (ولى دروغ مى‌گويند، و هرگز مثل آن را نمى‌آورند.)».

۲.۲.۱ - بیان آیه

در آیه نخست مى‌گوید: (هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده شود مى‌گویند آن را شنیدیم (اما چیز مهمى نیست) اگر بخواهیم مثل آن را مى‌گوییم)! (و اذا تتلى علیهم ایاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا).
(اینها که محتواى مهمى ندارد، همان افسانه‌هاى پیشینیان است)! (ان هذا الا اساطیر الاولین). این سخن را در حالى مى‌گفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند، آنها به‌خوبى مى‌دانستند که توانایى بر معارضه با قرآن ندارند، ولى از روى تعصب و کینه‌توزى و یا براى اغفال مردم مى‌گفتند این آیات مهم نیست ما هم مثل آن را مى‌توانیم بیاوریم؛ اما هیچ‌گاه نیاوردند، این یکى از منطقه‌اى نادرستشان بود که با ادعاهاى تو خالى و بى‌اساس مانند همه جباران تاریخ - سعى داشتند کاخ قدرتشان را چند روزى برپا دارند.

۲.۳ - آیه ۲۴ سوره نحل

• «وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛ و هنگامى که به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» مى‌گويند: «اين‌ها (وحى الهى نيست؛) همان افسانه‌هاى دروغين پيشينيان است!».

۲.۳.۱ - مراد از سطر

راغب در مفردات مى‌گوید (سطر)، هم به فتحه سین و سکون طاء و هم به فتحه هر دو استعمال مى‌شود که هم در کتابت و نوشته به ردیف و هم در درختان کاشته شده به ردیف، و هم در مردمى که به ردیف ایستاده باشند، به‌کار مى‌رود، و جمع آن اسطر و سطور و اسطار مى‌آید.

۲.۳.۲ - مراد از اساطیر

اما در مورد کلمه (اساطیر) در آیه مورد بحث، مبرد گفته: جمع (اسطوره) است؛ مانند کلمه اراجیح که جمع ارجوحه و اثافى که جمع اثفیه و احادیث که جمع احدوثه است، و اساطیر الاولین به معناى نوشته‌هایى از دروغ و خرافات است که اهلش به خیال خود آن را مقدس ‌مى‌شمرده‌اند؛ هم‌چنان که خدای تعالی بدان اشاره نموده و در نقل کلام کفار فرموده که: درباره قرآن گفتند: (اساطیر الاولین اکتتبها فهى تملى علیه بکرة و اصیلا) این بود کلام مبرد، و غیر او گفته‌اند: اساطیر جمع اسطار است، که گفتیم (اسطار هم) جمع سطر است، و بنا به گفته آنان کلمه مذکور جمع الجمع خواهد بود.

۲.۳.۳ - مراد از جمله و اذا قیل لهم...

و در جمله (و اذا قیل لهم ما ذا انزل ربکم) ممکن است قائل این پرسش بعضى از مؤمنین بوده باشند که از کفار این سؤال را کرده بودند، تا آنان را امتحان کنند، و نظریه آنان را درباره دعوت نبوى استفهام نمایند، و ممکن هم هست گوینده آن بعضى از مشرکین بوده باشند، که به منظور تقلید در آوردن و استهزا مؤمنین، این سؤال را از یک‌دیگر کرده باشند، و ممکن هم هست شخص متحیرى که راستى در حقانیت این دعوت شک داشته، این سؤال را کرده باشد، و آیه بعدى و هم‌چنین آیه (و قیل للذین اتقوا ما ذا انزل ربکم) یکى از دو وجه اخیر را تأیید مى‌کند.

۲.۳.۴ - مراد از اساطیر الاولین

(قالوا اساطیر الاولین)، یعنى این چیزى که از آن پرسش مى‌شود، اکاذیب و خرافاتى است که گذشتگان نوشته و ثبت کرده و براى آیندگان باقى گذاشته‌اند، که لازمه این پاسخ این است که این قرآن از ناحیه خداى سبحان نازل نشده باشد.

۲.۴ - آیه ۸۳ سوره مؤمنون


• «لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ؛ اين وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده؛ اين فقط افسانه‌هاى پيشينيان است!».

۲.۴.۱ - تفسیر آیه

کلمه (اساطیر) به معنای اباطیل و احادیث خرافی است و مفرد آن اسطوره می‌باشد؛ مانند اکاذیب که مفردش (اکذوبه)، و نیز اعاجیب که مفردش (اعجوبه) است. و اگر مسأله بعث را که یک چیز است با اساطیر که جمع است تعبیر فرموده، از این باب است که همین مفرد (بعث) مجموع وعده‌هایی است که هر یک آنها اسطوره‌ای است مانند احیای مردگان و همه را یکجا جمع کردن و محشور نمودن و به حساب همه رسیدن. و نیز مانند بهشت و دوزخ و سایر خصوصیات قیامت. و کلمه (هذا) اشاره به داستان بعث است، و کلمه (من قبل) به طوری که از سیاق جمله برمی‌آید، متعلق به کلمه (وعدنا) است.
معنای آیه این است که: وعده بعث یک وعده قدیمی است و حرف تازه‌ای نیست، ما سوگند می‌خوریم که همین وعده را قبلا نیز به ما و به پدران ما دادند و این وعده جز یک مسأله خرافی که انسان‌های اول آن را به صورت زنده شدن مردگان، و رسیدگی به حساب اعمال و جمعی را به بهشت و گروهی را به دوزخ بردن، درآوردند چیز دیگری نیست و برهان عقلی بر آن قائم نمی‌باشد.
بلکه برهان بر خرافی بودن آن هست و آن این است که پیغمبران از قدیم الایام همواره این حرف را به ما می‌زدند، و ما را از به پا شدن قیامت می‌ترساندند، در حالی که سال‌های سال از این وعده خرافی می‌گذرد و قیامتی قائم نشده. اگر این حرف صحیح است، پس چرا واقع نشده؟.
از همین جاست که معلوم می‌شود اولا اینکه گفتند: (من قبل) برای این بوده که زمینه را برای برهانی که بعدا اقامه کردند فراهم سازند؛ و ثانیا
اینکه کلام ایشان سیاق ترقی را دارد، به همین معنا در آیه قبلی که می‌گفتند: (ءاذا متنا و کنا ترابا و عظاما ءانا لمبعوثون) اساس ‌ حرف، صرف استبعاد بود که بعید است چنین روزی باشد؛ ولی در آیه مورد بحث مطلب را ترقی داده و می‌گویند: اصلا چنین روزی نیست؛ و در آخر هم دیدید چه برهان سستی بر مدعای خود اقامه کردند.

۲.۵ - آیه ۵ سوره فرقان


• «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا؛ و گفتند: «اين همان افسانه‌هاى پيشينيان است که وى آن را رونويس کرده، و هر صبح و شام بر او املا مى‌شود».

۲.۱.۱ - مراد از آیه

این آیه به یکى دیگر از تحلیل‌هاى انحرافى و بهانه‌هاى واهى آنان در مورد قرآن پرداخته، می‌گوید: (آنها گفتند این همان افسانه‌هاى پیشینیان است که وى آن را رونویس کرده)! (و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها).
او در واقع از خود چیزى ندارد، نه علم و دانشى و نه ابتکارى ، تا چه رسد به وحی و نبوت، او از جمعى کمک گرفته و مشتى از افسانه‌هاى کهن را گردآورى نموده و نام آن را وحى و کتاب آسمانی گذارده است.
او براى رسیدن به این مقصد، همه روز از دیگران بهره‌گیرى می‌کند (و این کلمات هر صبح و شام بر او املا می‌شود)! (فهى تملى علیه بکرة و اصیلا).
او در مواقعى که مردم کمتر در صحنه حضور دارند؛ یعنى به هنگام صبح و هنگام شام براى منظور خود کمک مى‌گیرد.
این سخن در حقیقت تفسیر و توضیحى است بر تهمت‌هایى که در آیه قبل از آنها نقل شده بود.
آنها در این چند جمله کوتاه مى‌خواستند، چند نقطه ضعف بر قرآن تحمیل کنند:
نخست اینکه قرآن مطلقا مطلب تازه‌اى ندارد و مشتى از افسانه‌هاى پیشین است!
دیگر اینکه پیامبر اسلام حتى یک روز بدون کمک دیگران نمى‌تواند به کار خود ادامه دهد، باید صبح و شام مطالب را بر او املا کنند و او بنویسد.
و دیگر اینکه او خواندن و نوشتن را می‌داند، و اگر می‌گوید درس ‌نخوانده‌ام این هم سخن خلافى است!
در واقع آنها با این دروغ‌ها و تهمت‌هاى واضح مى‌خواستند مردم را از گرد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پراکنده کنند؛ در حالى که تمام کسانى که عقل داشتند و در آن جامعه مدتى زندگى کرده بودند به‌خوبى می‌دانستند پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) نزد کسى درس نخوانده بود، به‌علاوه با جمعیت یهود و اهل کتاب سر و کارى نداشت، و اگر همه روز صبح و شام از دیگران الهام می‌گرفت، چگونه ممکن بود بر کسى مخفى شود؟ از این گذشته آیات قرآن در سفر و حضر در میان جمع و در تنهایى و در همه حال بر او نازل می‌شد.

۲.۶ - آیه ۶۸ سوره نمل


• «لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ؛ اين وعده‌اى است که به ما و پدرانمان از پيش داده شده؛ اين‌ها همان افسانه‌هاى خرافى پيشينيان است!».

۲.۲.۱ - بیان آیه

آیه شریفه (وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَ ءِذَا کُنَّا تُرَباً وَ ءَابَاؤُنَا أَ ئنَّا لَمُخْرَجُونَ)، حجتى را از مشرکین حکایت مى‌کند که بر نبود بعث و قیامت اقامه کرده‌اند و اساس آن بر استبعاد است و حاصلش این است که: چگونه ممکن است ما از دل زمین به صورت انسانى تام الخلقه درآییم، همان‌طور که الان هستیم، با اینکه بعد از مردن می‌دانیم که همه خاک مى‌شویم و پدرانمان نیز همه خاک شدند؟
و جمله (لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ) حجتى دیگر است از ایشان، که اساس آن نیز بر استبعاد است و آن این است که: این بعث را قبلا هم انبیاى گذشته به ما و به پدران ما وعده دادند و چیز نو ظهورى نیست؛ بلکه خیلى قدیمى است و اگر درست بود و خبرى صادق بود تا به امروز اتفاق مى‌افتاد و مردم گذشته از قبرهایشان برمى‌خاستند، و چون برنخاستند، مى‌فهمیم که جزو خرافاتى است که گذشتگان آن را درست کرده‌اند؛ چون آنان خیلى در جعل اوهام و خرافات و شنیدن داستان‌هاى خرافى علاقه‌مند و حریص بودند.

۲.۷ - آیه ۱۷ سوره احقاف


• «وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ؛ و کسى که به پدر و مادرش مى‌گويد: «اف بر شما! آيا به من وعده مى‌دهيد که من روز قيامت مبعوث مى‌شوم؟! در حالى که پيش از من اقوام زيادى بودند (و هرگز مبعوث نشدند)! و آن دو پيوسته فریاد مى‌کشند و خدا را به يارى مى‌طلبند که: واى بر تو، ايمان بياور که وعده خدا حق است؛ اما او پيوسته مى‌گويد: «اين‌ها چيزى جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست!».

۲.۴.۱ - تفسیر آیه

در آیات قبل سخن از مؤمنانی در میان بود که در پرتو ایمان و عمل صالح و شکر نعمت‌های حق، و توجه به حقوق پدر و مادر و فرزندان، به مقام قرب الهی راه می‌یابند، و مشمول الطاف خاص ‌او می‌شوند.
اما در آیات مورد بحث سخن از کسانی است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، افرادی بی‌ایمان و حق‌نشناس و عاق پدر و مادر می‌فرماید:
(و آن کسی که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که من روز قیامت مبعوث می‌شوم؟ در‌حالی‌که قبل از من اقوام زیادی بودند و مردند و هرگز مبعوث نشدند)! (والذی قال لوالدیه اف لکما اتعداننی ان اخرج و قد خلت القرون من قبلی ).
اما پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند خیره‌سر تسلیم نمی‌شدند، آنها فریاد می‌کشند و خدا را به یاری می‌طلبند که وای بر تو ای فرزند! ایمان بیاور که وعده خدا حق است ): و هما یستغیثان الله ویلک آمن ان وعد الله حق).
اما او هم‌چنان به لجاجت و خیره‌سری خود ادامه می‌دهد، و با تکبر و بی‌اعتنایی می‌گوید: (اینها چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست)! (فیقول ما هذا الا اساطیر الاولین).
اینکه می‌گویید معادی و حساب و کتابی در کار است، از خرافات و داستان‌های دروغین اقوام گذشته است، و من هرگز در برابر آن تسلیم نخواهم شد.
اوصافی که از این آیه درباره آن گروه استفاده می‌شود، چند وصف است: بی‌احترامی و اسائه ادب نسبت به مقام پدر و مادر، زیرا (اف) در اصل به معنی هر چیز کثیف و آلوده است، و در مقام توهین و تحقیر گفته می‌شود.
بعضی نیز گفته‌اند به معنی چرکی است که در زیر ناخن جمع می‌شود که هم آلوده است و هم ناچیز.
دیگر اینکه نه‌تنها ایمانی به قیامت و روز رستاخیز ندارند، بلکه آن را به باد مسخره گرفته، جزء افسانه‌ها و پندارهای خرافی می‌شمرند.
وصف دیگرشان این است گوش شنوا ندارند، تسلیم در برابر حق نیستند و روحشان از غرور و جهل و خودخواهی انباشته است.
آری پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش و کوشش می‌کنند که او را از گرداب جهل و بی‌خبری نجات دهند تا این فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناک الهی نشود، او هم‌چنان در کفر خود پافشاری می‌کند و اصرار می‌ورزد، و سرانجام ناچار او را رها می‌کنند.

۲.۸ - آیه ۱۵ سوره قلم

• «إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ؛ هنگامى که آيات ما بر او خوانده مى‌شود مى‌گويد: «اين‌ها افسانه‌هاى خرافى پيشينيان است!».

۲.۳.۲ - مراد از اساطیر

کلمه (اساطیر) جمع اسطوره است، و اسطوره به معناى داستان‌هاى خرافى است، و آیه شریفه جنبه تعلیل دارد و کلمه (لا تطع) را تعلیل مى‌کند.

۲.۹ - آیه ۱۳ سوره مطففین


• «إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ؛ (همان کسى که) وقتى آيات ما بر او خوانده مى‌شود، مى‌گويد: «اين افسانه‌هاى پيشينيان است!».

۲.۹.۱ - مراد از آیات خدا

منظور از آیات خدا در اینجا همان آیات قرآن است، برای اینکه سخن از تلاوت آن آیات دارد، و کلمه (اساطیر) جمع اسطوره است، که به معنای نوشته شده سطر به سطر است، و منظور کفار این بوده که این آیات قرآنی اباطیل امت‌های گذشته است.
و معنای آیه این است که چون آیات قرآن بر آنان تلاوت می‌شود، آیاتی که ایشان را از گناه و نافرمانی خدا برحذر داشته و از روز قیامت و جزای آن انذار می‌کنند، در مقابل می‌گویند اینها اباطیل‌اند.
اعمال زشت صفا و جلای نفس را تیره کرده، به آن نقش و صورتی می‌دهند که از درک حق مانع می‌گردد.


۱. انعام/سوره۶، آیه۲۵.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۷۲، ترجمه موسوی همدانی.    
۳. انفال/سوره۸، آیه۳۱.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۵۲.    
۵. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۳۴، ترجمه موسوی همدانی.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۳۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۳.    
۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۷۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۷۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۵.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۱.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۲.    
۱۴. نمل/سوره۲۷، آیه۶۸.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۵۵۴، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۶. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۷.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۳۷.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۳۸.    
۱۹. قلم/سوره۶۸، آیه۱۵.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۲۳، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۱. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۳.    
۲۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۸۵، ترجمه موسوی همدانی.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۸۶، برگرفته از مقاله «ماهیت اساطیر».    


رده‌های این صفحه : اساطیر | قیامت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار