• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماتریدیه (خداشناسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بشر با هر مذهب و مسلکی به حکم خواست فطری خویش در هر زمان و مکانی درباره نظام کلی عالم و آغاز و انجام آن به تفکر پرداخته و اظهار نظر نموده است؛ تا آنجا که از این رویکرد، متفکرین بزرگی در جهان به وجود آمده‌اند و از این رهگذر دو مکتب رئالیسم و سوفیسم پدید آمد و پس از آنکه اندیشمندان مکتب رئالیسم، اصل وجود دیگری ماورای این جهان مادی را پذیرفتند، فلسفه جزمی را بنا نهادند و گفتند شناخت آن موجود (خدا) ممکن است؛ ولی عده دیگری اظهار عجز کرده و گفتند شناخت بشر از دو طریق میسر است: ۱. حواس؛ ۲. عقل و خطای هر دو در بسیاری موارد روشن شده است و بدین ترتیب مکتب سپتی‌سیسم (شکاکان) به وجود آمد.
[۱] طاهری آکردی، حبیب الله، شناخت‌شناسی، ص۸، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۶۱، چاپ اول، با اندکی تلخیص.
[۲] مطهری، مرتضی، مسئله شناخت، ص۱۱، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۷، چاپ اول، با اندکی تلخیص.





مبحث خداشناسی در کلام و اندیشه ماتریدیان نیز اهمیت بسزایی داشته و هیچ یک از متکلمان ماتریدی از این بحث فروگذار نکرده‌اند. تقریباً در بین تمام متکلمان الهی این اعتقاد وجود دارد که به اصل و کُنه ذات حضرت باری تعالی نمی‌توان شناخت پیدا کرد؛ زیرا شناخت کُنه ذات باری‌تعالی مستلزم احاطه به آن شئ می‌باشد و احاطه بر خدا به خاطر محدودیت ادراک ما و عدم محدودیت خداوند جل و اعلی امکان‌پذیر نمی‌باشد. به این مطلب در قرآن کریم تصریح شده است. آنجا که می‌فرماید:

۱.۱ - آیه ۱۱۰ سوره طه

«وَ لَا یحُِیطُونَ بِهِ عِلْمًا»؛ علم آنان او را در بَر نگیرد».

۱.۲ - توضیح

این عقیده در میان ماتریدیان عین عقیده دیگر متکلمان (عدم احاطه به ذات باری‌تعالی) است؛ هر چند به صورت مستقل به این بحث نپرداخته‌اند، اما از لابه‌لای مباحث دیگرشان به‌راحتی می‌توان به این نتیجه رسید.
[۵] ماتریدی، ابومنصور، التوحید، ص‌۸۱، تحقیق: فتح الله خلیف، مصر – اسکندریه، دارالجامعات، بی‌تا.




در مورد اصل پذیرفتن صفات الهی، ماتریدیان معتقدند که شناخت صفات و اوصاف الهی هم واجب است. هر چند بعداً در همین مرحله بین آنها اختلاف است که آیا این وجوب شناخت خدا و اوصافش واجب عقلی است یا شرعی.

۲.۱ - دلیل اول

اکثر ماتریدیه چون از نظر کلام پیرو ابومنصور ماتریدی می‌باشند و ابومنصور هم از نظر عقاید به شدت به عدلیه نزدیک می‌باشد، این وجوب را وجوب عقلی دانسته و اعتقاد دارند اگر خدا پیامبری را هم نمی‌فرستاد، باز شناخت خدا عقلا واجب بود؛ ولی بعدها برخی (مثل بزودی)
[۶] بزودی، محمد بن عبدالکریم، اصول الدین، ص۲۰۷، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۸۳ ق.
آمده و این وجوب را شرعی دانستنه‌اند.
در این طرف ابومنصور معتقد است این عقل نیست که شناخت خدا را واجب می‌کند؛ بلکه خدا به واسطه عقل، شناخت خود را واجب کرده است. بنابراین عقل سبب آن الزام و وجوب است.
[۷] صابونی، نورالدین، البدایه من الکفایه، ص۱۴۹، تحقیق: فتح الله خلیف، اسکندریه، دار المعارف، ۱۹۶۹ م.


۲.۲ - دلیل دوم

دلیل دیگری که اقامه می‌کنند این است که اثبات واجب شرعی چندین مرتبه بعد از شناخت خداست؛ یعنی ابتدا باید خدا و صفاتش را با عقل شناخت و بعداً با همین عقل [[|پیامبر]] خدا را هم شناخت تا بتوان به شرع مقید شد. بنابراین شناخت خدا از طریق عقل قطعی می‌شود.
در آن طرف هم مخالفان برای خود استدلالاتی می‌آورند و به این آیه شریفه استدلال می‌کنند که می‌فرماید:

۲.۲.۱ - آیه ۱ سوره نوح

«أَنْ أَنذِرْ قَوْمَکَ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَهُمْ عَذَابٌ أَلِیم‌»؛ «قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید!».

۲.۲.۲ - آیه ۱۵ سوره اسراء

«ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً»؛ «ما هیچ قومی را عذاب نمی‌کنیم تا آن گاه که پیامبری بفرستیم».

۲.۲.۳ - توضیح

می‌گویند که این آیات دلالت بر عدم لزوم شناخت خدا قبل از بعثت می‌کند و در نتیجه شناخت خدا عقلی نبوده؛ بلکه شرعی می‌باشد. البته طرف‌داران گروه اول که شناخت را عقلی می‌دانند، نوع عذاب را حمل بر عذاب استیصال کرده‌اند، نه اینکه منظور از این عذاب، عذاب قیامت باشد که از ظاهر آیه هم همین برداشت می‌گردد.


نتیجه‌ای که این دو گروه می‌خواهند از این مطلب استفاده کنند، این است که افراد بالغی - و هم‌چنین صبی عاقلی
[۱۰] صابونی، نورالدین، البدایه من الکفایه، ص۱۴۹، تحقیق: فتح الله خلیف، اسکندریه، دار المعارف، ۱۹۶۹ م.
- که پیش از دست یافتن به دعوت انبیا از دار دنیا بروند و خدا را از طریق عقل خود نشناسند، بنابر دیدگاه دسته اول، کافر از دنیا رفته و در قیامت عذاب خواهند دید؛ اما در دیدگاه دسته دوم این افراد در قیامت مستحق خلود در آتش نبوده و حکم آنان همانند حکم مجانین و اطفال می‌باشد.
در این مقاله کلیاتی از مباحث خداشناسی مطرح شد؛ اما تفصیل این مباحث نیاز به بحث‌های دیگری دارد که علاقه‌مندان می‌توانند به کتب مربوطه مراجعه نمایند.



۱. طاهری آکردی، حبیب الله، شناخت‌شناسی، ص۸، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۶۱، چاپ اول، با اندکی تلخیص.
۲. مطهری، مرتضی، مسئله شناخت، ص۱۱، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۷، چاپ اول، با اندکی تلخیص.
۳. عاملی، شیخ حر، الفصول المهمه فی اصول الائمه، ج۱، ص۹۰، تحقیق و إشراف:محمد بن محمد الحسین القائینی، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا (ع)، ۱۴۱۸.    
۴. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۰.    
۵. ماتریدی، ابومنصور، التوحید، ص‌۸۱، تحقیق: فتح الله خلیف، مصر – اسکندریه، دارالجامعات، بی‌تا.
۶. بزودی، محمد بن عبدالکریم، اصول الدین، ص۲۰۷، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۸۳ ق.
۷. صابونی، نورالدین، البدایه من الکفایه، ص۱۴۹، تحقیق: فتح الله خلیف، اسکندریه، دار المعارف، ۱۹۶۹ م.
۸. نوح/سوره۷۱، آیه۱.    
۹. اسراء/سوره۷۱، آیه۱۵.    
۱۰. صابونی، نورالدین، البدایه من الکفایه، ص۱۴۹، تحقیق: فتح الله خلیف، اسکندریه، دار المعارف، ۱۹۶۹ م.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عقاید خداشناسی ماتریدیه».    








جعبه ابزار