• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قیاس عکس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قیاس عکس، به‌معنای قیاس مؤلَّف از مقابل نتیجه یک قیاس با یکی از مقدمات آن برای اثبات مقابل مقدمه دیگر است.



برای بعضی از مصادیق قیاس به دلیل ویژگی آنها، اسم خاصی قرار داده شده است. قیاس عکس یا عکس قیاس و قیاس معکوس یکی از این موارد است، و آن قیاسی است که از تالیف مقابل نتیجه یک قیاس (به تقابل ضد یا نقیض) با یکی از مقدمات آن حاصل می‌شود تا مقابل مقدمه دیگر را نتیجه بدهد (البته در بعضی تالیفات، برای این که بتواند مطلوب را انتاج کند، عکس مقدمه یا عکس نتیجه را به جای مقدمه و نتیجه به کار می‌برند). به عبارت دیگر قیاس معکوس عبارت است از اثبات مقابل مقدمه به وسیله مقابل نتیجه. مثلاً در قیاس: "هر انسانی حیوان است، و هیچ حیوانی جاودان نیست، پس هیچ انسانی جاودان نیست" از تالیف نقیض نتیجه با مقدمه کبرا قیاسی به صورت: "بعضی انسان‌ها جاودان هستند، و هیچ حیوانی جاودان نیست، پس بعضی انسان‌ها حیوان نیستند" پدید می‌آید که عکس قیاس یا قیاس عکس برای قیاس اول است و نتیجه آن، نقیض صغرای قیاس اصل است.


چنان که از تعریف قیاس عکس برمی آید این قیاس، همیشه بعد از یک قیاس دیگر قابل تحقق است. قیاس عکس به صورت قیاس حملی تشکیل می‌شود و در کیفیت انتاج، نظیر قیاس خلف است؛ زیرا نتیجه‌اش از طریق ابطال لازم نقیض مطلوب به دست می‌آید و به این جهت برخی آن را رد قیاس حملی مستقیم به خلف شمرده‌اند.
قیاس عکس چنین تشکیل می‌شود که نقیض یا ضد نتیجه و مطلوب را به جای یکی ازدو مقدمه که مورد وفاق و مسلّم است قرار داده و با مقدمه دیگر ترکیب می‌نمایند، نقیض یا ضد همان مقدمه محذوفه را که مسلّم و مورد اتفاق است نتیجه می‌دهد، و آن محال می‌باشد و هر قضیه‌ای که محال باشد دروغ است. و کذب این نتیجه از جهت ترکیب و صورت قیاسی و یا از ناحیه مقدمه دیگر این قیاس نیست زیرا صحت صورت و صدق مقدمه دیگر مسلم است، بنابراین کاذب بودن نتیجه به واسطه کذب مقدمه‌ای است که نقیض مطلوب می‌باشد و چون نقیض مطلوب باطل است اصل مطلوب صحیح خواهد بود.
[۵] ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۲، ص۵۰۶.
[۶] ابوالبركات ابن‌ملكا، هبه‌الله بن علي، الکتاب المعتبر فی الحکمة، ص۱۸۱.



در منطق، این قیاس برای اثبات نتایج شکل دوم و سوم به کار برده می‌شود.
مثال (از شکل دوم): "بعضی از حیوان‌ها خندان نیستند، و هر انسانی خندان است، پس: بعضی از حیوان‌ها انسان نیستند". برای اثبات صحت این ضرب و نتیجه، از قیاس عکس استفاده می‌کنیم به این شکل که نقیض نتیجه (هر حیوانی انسان است) را صغرا، و کبرای قیاس اصل را کبرا قرار می‌دهیم تا شکل اول پدید آید: "هر حیوانی انسان است، و هر انسان خندان است، پس: هر حیوانی خندان است". این نتیجه، نقیض صغرای قیاس اصل و کاذب است، زیرا با فرض صحت صغرا، نقیض آن ممکن نیست صادق باشد و کذب نتیجه به واسطه باطل بودن صغرای قیاس جدید است که همان نقیض نتیجه قیاس اصل می‌باشد، پس نقیض نتیجه باطل و عین آن صحیح می‌باشد که همان مطلوب است.
مثال دیگر (با استفاده از ضد نتیجه): "هر انسانی حساس است، و هیچ سنگی حساس نیست، پس: هیچ انسانی سنگ نیست". این قیاس را با بکار بردن ضد نتیجه تبدیل به قیاس عکس کرده و می‌گوییم: "همه انسان‌ها سنگ هستند، و هیچ سنگی حساس نیست، پس: هیچ انسانی حساس نیست". نتیجه این قیاس ضد صغرای اصل و کاذب است. و کذب آن به واسطه باطل بودن صغرای قیاس جدید (قیاس عکس) است که همان ضد نتیجه قیاس اصل بود. پس ضد نتیجه قیاس اصل باطل بوده و عین آن صحیح می‌باشد.
[۸] شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۴۸.
[۹] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۳۳۱.



قیاس عکس در علوم کمتر به کار می‌رود ولی در جدل و امتحان و مغالطه بسیار کاربرد دارد. نمونه‌ای از موارد استفاده قیاس عکس در علوم این است که گاهی مطلوبی را از طریق قیاس خلف ثابت کرده‌اند و می‌خواهند آن را به برهان مستقیم برگردانند. مثال: قیاس "اگر مدعا (این چوب را آتش رسیده است) کاذب باشد نقیض آن (این چوب را آتش نرسیده است) صادق خواهد بود، و هر چوب که آتش به او نرسیده باشد سوخته نبُوَد، پس این چوب سوخته نیست. و لیکن سوخته فرض کردیم، پس این خلف باشد" در قالب قیاس خلف است و اگر بخواهیم تبدیل به برهان مستقیم کنیم با استفاده از قیاس عکس چنین می‌گوییم: "این چوب سوخته است، و هر چوب که آتش به او نرسیده باشد سوخته نباشد، پس این چوب آتش نارسیده نیست؛ یعنی آتش رسیده است".
در امتحان و مغالطه، وقوع عکس چنان است که در ابطال مقدمه مورد نزاع (از قیاسی که مقدمه دیگرش مورد وفاق است) مقابل نتیجه را با عبارتی دیگر به طریق تلبیس، در قیاسی دیگر ایراد کنند تا مستمع آن را مقدمه دیگر تخیّل کند و مسلّم دارد، و از تالیف آن با مقدمه مورد وفاق، مقابل مقدمه مورد نزاع انتاج شود.
[۱۰] خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ص۲۰۶.
[۱۱] شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات، ص۶۲.
[۱۲] ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۱۷۸.



قیاس عکس، در اصطلاح اصولی اثبات نقیض حکم اصل برای فرع به دلیل فقدان جامع بین آن دو است. این قیاس، مقابل قیاس طرد (عام) بوده و به قیاسی گفته می‌شود که به خاطر افتراق فرع و اصل (فقدان جامع میان اصل و فرع) نقیض حکم اصل برای فرع اثبات می‌گردد؛ برای مثال، در جایی که دانسته می‌شود نماز شرط صحت اعتکاف نیست، از راه «قیاس عکس» حکم می‌شود که روزه، شرطِ صحت اعتکاف است؛ به این بیان که اگر روزه شرط صحت اعتکاف نمی‌بود به سبب نذر کردن نیز شرط صحت اعتکاف نمی‌شد مثل نماز که شرط صحت اعتکاف نیست و به واسطه نذر نیز شرط صحت آن نمی‌شود و این در حالی است که روزه به دلیل نذر، شرط صحت اعتکاف می‌گردد، پس نتیجه این می‌شود که روزه به عکس نماز شرط صحت اعتکاف است.


قیاس عکس در واقع قیاس نیست، زیرا از تعریف قیاس خارج است.
[۱۳] جعفری لنگرودی، محمد جعفر، دانش‌نامه حقوقی، ج۲، ص۵۰۵.
« فخررازی » معتقد است قیاس عکس در واقع برهان است و از تلازم بین مقدم و تالی استفاده می‌شود.
[۱۴] فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم اصول الفقه، ج۵، ص۱۵.
[۱۵] غزالی، محمد بن محمد، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۲۴۷.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق).
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
• خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی.
• ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
• شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.
• جعفری لنگرودی، محمد جعفر، دانش‌نامه حقوقی.
• ابوالبركات ابن‌ملكا، هبه‌الله بن علي، الکتاب المعتبر فی الحکمة.
• فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم اصول الفقه.
• غزالی، محمد بن محمد، المستصفی من علم الاصول.
ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة.    
• ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.
مجاهد، محمد بن علی، مفاتیح الاصول.    
علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.    
ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات.    
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.    
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.    


۱. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۱۸۳.    
۲. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۵۵۵.    
۳. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۰۹-۳۱۰.    
۴. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة، ص۹۹.    
۵. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۲، ص۵۰۶.
۶. ابوالبركات ابن‌ملكا، هبه‌الله بن علي، الکتاب المعتبر فی الحکمة، ص۱۸۱.
۷. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۱۷.    
۸. شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۴۸.
۹. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۳۳۱.
۱۰. خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ص۲۰۶.
۱۱. شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات، ص۶۲.
۱۲. ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۱۷۸.
۱۳. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، دانش‌نامه حقوقی، ج۲، ص۵۰۵.
۱۴. فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم اصول الفقه، ج۵، ص۱۵.
۱۵. غزالی، محمد بن محمد، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۲۴۷.
۱۶. مجاهد، محمد بن علی، مفاتیح الاصول، ص۶۵۹-۶۵۸.    



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «قیاس عکس»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۳۰.    
فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۶۵۶، برگرفته از مقاله «قیاس عکس».    

رده‌های این صفحه : اصطلاحات منطقی | قیاس




جعبه ابزار