• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قوای محرکه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مشهور فلاسفه در تعریف نفس گفته‌اند: "نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی است".
[۱] صدر الدین محمد شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸ ص۱۶، بیروت داراحیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.
[۲] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۲، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
در توضیحی که در تشریح اجزای این تعریف بیان گردیده است، در تفسیر قید آلی اینگونه آمده است که قید آلی به این اشاره دارد که نفس اعمال خود را توسط ابزاری انجام می‌دهد.



پس منظور از قید آلی این است که نفس به جسمی تعلق دارد که آن جسم طبیعی مرکب از آلات یا اعضاء باشد.
[۳] جمیل صلیبا.
[۴] فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدری، مدخل نفس، تهران انتشارات حکمت۱۳۶۶.
البته در توضیحی که ملا صدرا از این قید، یعنی آلت، داده است گفته که مقصود از "آلت"در تعریف مورد بحث، اعضای جسمانی نیست، بلکه مراد قوایی نظیر قوه غاذیه ( قوه تغذیه )، نامیه ( قوه رشد ) و مولده ( قوه تولید مثل ) در نفس نباتی و قوایی همچون حس و خیال در نفس حیوانی است.
[۵] محمد تقی مصباح یزدی، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ج۱، ص۸۴، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷.
از همین جا رشته بحث آغاز می‌گردد که نفس توسط این قوا چه نوع افعالی را انجام می‌دهد، همین تعدد افعال نفس، خود، نشانه‌ای بر تعدد قوای نفسانی گردیده است؛ زیرا که هر یک از این افعالی که نفس انجام می‌دهد از سنخ واحدی نیستند و به جهت این عدم سنخیت میان افعال این نکته بر ما آشکار می‌گردد که منشا این افعال نیز یک منشا واحد نیست.


امام‌ خمینی در آثار خود برای نفس تعریف‌های مختلفی ذکر کرده ‌است و نفس را کمال اول برای جسم طبیعی می‌داند، ایشان کمال اول را چیزی می‌داند که با پیوستن به شیء ناقص آن را کامل می‌کند. و در مواردی کمال را چیزی می‌داند که قوام آثار مختص به اشیاء و عوارض مخصوصه آنها به آن منوط می‌باشد همچنین در موضع دیگری مراد از کمال اول را چیزی می‌داند که نوع در ذات خود با آن کامل می‌گردد و معتقد است که علت اینکه نفس، کمال است این است که کمال آن ‌چیزی است که شیء به واسطه آن از قوه و نقص خارج می‌شود و نفس از آن جهت که صورت است و ماده به وسیله آن از قوه به سوی فعل خارج می‌گردد و از آن حیث که فصل حقیقی است و جنس مبهم ناقص به واسطه او از نقص رهایی می‌یابد، کمال می‌باشد.
امام‌ خمینی نیز معتقد است، کمال برای جسم و بدن، بدون نفس ممکن نیست. وجه این‌که ایشان کمال نامیدن نفس را ذکر کرده‌ است، این است که تبدیل قوه به فعل، خود کمال است و این امر در موجوداتی که از نفس برخوردارند روشن و قطعی است، بنابراین می‌توان نفس را کمال اشیاء دانست.
ایشان با توجه به تعریف نفس به «کمال اول لجسم طبیعی آلی» معتقد است با قید «اول» کمالات ثانویه مانند علم که از توابع کمال اول است، از طریق نفس خارج می‌شوند و با قید «جسم» کمالات مجردات یعنی فصول منوعه آنها از تعریف خارج می‌شوند. همچنین با قید جسم، جسم صناعی از تعریف خارج می‌شود. و مقصود از آلت چیزی مثل قواست نه اعضاء. با تبیین و تحلیلی که ذکر شد این تعریف‌ها شامل نفس سماوی و فلکی نیز می‌شود؛ زیرا برای نفوس سماوی و فلکی نیز قوه دراکه خیالیه، حساسه و محرکه که همان طبیعت خامسه فلک است می‌باشد.


در یک تقسیم اولی افعال نفس را به سه گونه اصلی می‌توان تقسیم کرد:
۱. افعال مشترک میان حیوان و گیاه : مثل تغذیه، رشد و تولید مثل.
۲. افعال مشترک میان اکثر حیوانات که گیاه هیچ نوعی از آن را ندارد: مثل احساس، تخیل و حرکت ارادی .
۳. افعال مختص به انسان: مثل تعقل معقولات، یاد گرفتن صنایع، دیدن کائنات و تفاوت گذاشتن میان زشت و زیبا.
[۱۰] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۱، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.

پس ما سه گونه اصلی از افعال را در نفوس سه گانه (نفس گیاهی، حیوانی و انسانی) می‌بینیم که هر کدام از این نفوس به جهت افعال گوناگونی که از آنها ظهور می‌کند دارای قوایی هستند. بر این اساس می‌توان اینگونه گفت: هر کدام از نفس نباتی، حیوانی و انسانی برای انجام افعال خود احتیاج به قوایی دارد که بعضی از این افعال مشترک میان نفوس سه گانه‌اند و بعضی مختص حیوان و انسان است و گروه سوم قوا، فقط به نفس انسانی اختصاص دارد. در این مبحث ما به یک قسم از قوای حیوانی می‌پردازیم؛ یعنی قوایی که قسمتی از آنها مشترک میان حیوان و انسان است و به نام قوای حیوانی شناخته می‌شوند و نفس نباتی بهره‌ای از آنها ندارد.


قوای نفس حیوانی دو دسته‌اند یک دسته که در میان حیوان و گیاه مشترک است و عبارت‌اند از قوه غاذیه که کار جذب غذا را انجام می‌دهد؛ منمیه که کار رشد دادن به بدن را در اختیار دارد و مولده که کار تولید مثل را در گیاه و حیوان عهده‌دار است. دسته دوم قوایی هستند که متعلق به نفس حیوانی‌اند و در نفس گیاهی وجود ندارند؛ این قوا خود به دو دسته کلی قوای مدرکه و محرکه تقسیم می‌گردند. قوای مدرکه همان حواس ظاهری مانند بینایی، شنوایی، بویایی و... و قوای باطنی مانند، قوه خیال، قوه واهمه، حس مشترک و... ‌اند که کار ادراک را عهده دار‌اند. نفس حیوانی به غیر از این قوای ادراکی گونه‌ای دیگر از قوا را در اختیار دارد که کارهای حرکتی در بدن حیوان و یا انسان را عهده‌دار است؛ یعنی کارهایی که سنخیتی با قوای مدرکه ندارند، پس منشا دیگری غیر از قوای مدرکه دارند.


قوه حیوانی، مادامی که به امری مشتاق نگردد بر انگیخته نمی‌شود و به جانب آن حرکت نمی‌کند؛ منشا این شوق قوای مدرکه نیستند، زیرا قوای مدرکه جز ادراک و حکم کردن کار دیگری را انجام نمی‌دهند، این مطلب به این دلیل است که این قوا وقتی امری را توسط حواس یا وهم ادراک می‌کنند، اینگونه نیست که حتما به سوی آن اشتیاق پیدا کنند یا از آن نفرت پیدا کنند. زیرا چه بسیار مردم گوناگون را مشاهده می‌کنیم که در ادراک آنچه که حس می‌کنند و یا خیال می‌کنند تفاوتی ندارند و ادراکات‌شان به یک کیفیت است ولی اشتیاق یا نفرت آنها نسبت به آنچه درک کرده‌اند گوناگون است. یعنی این قوای مدرکه آنها نیست که در یکی اشتیاق ایجاد می‌کند و در دیگری یا اشتیاق ایجاد نمی‌کند یا درجه پایین‌تری از اشتیاق را موجب می‌گردد. علاوه بر این انسانی را تصور کنید که غذایی را می‌بیند یعنی آن را بواسطه یکی از قوای مدرکه خود درک می‌کند، حال اگر کار تحریک به سوی غذا بر عهده قوای مدرکه بود می‌بایست انسان هر وقت که غذایی را می‌دید به سمت آن مشتاقانه حرکت کند در حالی که در بسیاری از حالات مشاهده می‌کنیم که اینگونه نیست، زیرا همان فرد هنگامی که سیر باشد هیچ گونه اشتیاقی به آن غذا ندارد و حتی شاید یک گونه حالت تنفری هم از غذا در او به و وجود آید؛ پس به این نتیجه می‌رسیم که کار تحریک به سوی غذا منشایی دیگر غیر از قوای اداراکی دارد.
[۱۱] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۶۷-۲۶۸.
که این منشا همان قوای محرک بدن هستند، گر چه این قوای محرکه با کمک صوری که از قوای مدرکه می‌گیرد کار تحریک را انجام می‌دهد ولی باز هم قوه‌ای مستقل است؛ زیرا کار تحریک را به تنهایی انجام می‌دهد.


این قوای محرکه بدن خود دو قسم دارد:

۶.۱ - قوه شوقیه

قوه‌ای که انگیزه حرکت را ایجاد می‌کند و بر دو قسم است:

۶.۱.۱ - قوه شهوانیه

قوه‌ای که پس از تخیل اموری که برای بدن ضروری و مفید است، منشا تحریک برای نزدیک شدن به آنها می‌شود.

۶.۱.۲ - قوه غضبیه

قوه‌ای که پس از تخیل اموری که برای بدن مضر است یا موجب فساد آن می‌شود، فعال شده و منشا ایجاد حرکت برای دفع آن امور می‌شود.
خوف و غم و حزن از عوارض قوه غضبیه هستند، خوف در هنگامی است که قوه غضبیه قصد ترک صورت عقلی یا خیالی را داشته باشد. حالت غم در هنگام عدم کامیابی بر دفع آن صورت خیالی‌ای که قوه غضبیه برای آن بر انگیخته شده بود، پیدا می‌گردد. شادمانی هم از دیگر عوارض این قوه است، این حالت هنگامی پیش می‌آید که غلبه نسبت به امر مورد غضب حاصل شود. این قوه یک غایت هم دارد که در واقع شادمانی یا همان فرح است، این حالت هنگام کامیابی برای نفس حاصل می‌گردد.
[۱۲] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۶۹.
این حالت با "سرور"که از عوارض قوای مدرکه هست متفاوت است.
[۱۳] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۷۰.


۶.۱.۳ - علت غایی حرکت

قوه شوقیه به سبب اینکه انگیزه حرکت را ایجاد می‌کند، علت غایی حرکت نیز محسوب می‌شود. این قوه با قوه متخیله همکاری نزدیکی دارد؛ هر گاه صورت شیء مطلوب یا منفور در قوه خیالی نقش بندد، این صورت خیالی موجب می‌شود که قوه محرک به کار افتد و بدن را برای انجام فعل تحریک کند.
[۱۴] جمعی از نویسندگان زیر نظر اکبری، رضا، ملا صدرا به روایت ما، ص۱۲۳، تهران، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام ، ۱۳۸۶.


۶.۱.۴ - منشا فعال شدن قوه شهویه

منشا فعال شدن قوه شهویه ، تخیل صورت‌های مطلوب و شهوت انگیز است. غایت این قوه نیز لذت بردن از طریق دستیابی به واقعیت خارجی صورت‌های مزبور است. منشا فعال شدن قوه غضبیه نیز تخیل صورت‌های نا مطلوب و نفرت انگیز است.
[۱۵] نیکزاد، عباس، معرفت نفس از دیدگاه حکیمان، ص۱۰۸-۱۰۹، قم، انجمن معرف اسلامی ایران، ۱۳۸۲.


۶.۲ - قوه فاعلی

قسم دوم از قوای محرکه قوه فاعلی است: این قوه وظیفه حرکت دادن به عضلات را به عهده دارد.
[۱۶] محمد تقی مصباح یزدی، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ص۲۶۳-۲۶۵.
این قوه در تمام اعضا و عضلات بدن پراکنده است و وظیفه حرکت دادن عضلات را عهده دار می‌باشد. این حرکت بر چند نوع است:

۶.۲.۱ - حالت جذب

عضلات و رباط‌هایی که آنها را به استخوان‌ها متصل می‌کنند و تارهای عصبی موجود در عضو منقبض می‌شوند و به سوی محلی که نیروی محرک از آنجا وارد می‌شود، جمع می‌شوند و به عبارت دیگر، حالت جذب پیدا می‌کنند.

۶.۲.۲ - حالت رخوت

گاهی نیز حالت رخوت و سستی در عضلات ایجاد می‌شود، به گونه‌ای که کاملا رها می‌شوند. در این صورت، مقاومت در مقابل عوامل خارجی تقلیل می‌یابد.

۶.۲.۳ - حالت کشیدگی

عضلات به همراه رباط‌ها و تارهای عصبی دچار نوعی انبساط می‌گردند، به گونه‌ای که از مبدا نیرو دور شده، حالت کشیدگی و امتداد پیدا می‌کند.
[۱۷] جمعی از نویسندگان زیر نظر اکبری، رضا، ملا صدرا به روایت ما، ص۱۲۴-۱۲۳.



۱. صدر الدین محمد شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸ ص۱۶، بیروت داراحیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.
۲. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۲، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
۳. جمیل صلیبا.
۴. فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدری، مدخل نفس، تهران انتشارات حکمت۱۳۶۶.
۵. محمد تقی مصباح یزدی، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ج۱، ص۸۴، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷.
۶. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۶۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۷. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۵۹۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۸. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۵۹۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۹. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۵۹۴-۵۹۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۰. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۱، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
۱۱. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۶۷-۲۶۸.
۱۲. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۶۹.
۱۳. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۷۰.
۱۴. جمعی از نویسندگان زیر نظر اکبری، رضا، ملا صدرا به روایت ما، ص۱۲۳، تهران، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام ، ۱۳۸۶.
۱۵. نیکزاد، عباس، معرفت نفس از دیدگاه حکیمان، ص۱۰۸-۱۰۹، قم، انجمن معرف اسلامی ایران، ۱۳۸۲.
۱۶. محمد تقی مصباح یزدی، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ص۲۶۳-۲۶۵.
۱۷. جمعی از نویسندگان زیر نظر اکبری، رضا، ملا صدرا به روایت ما، ص۱۲۴-۱۲۳.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«قوای محرکه».    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فلسفی امام خمینی




جعبه ابزار