• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قرآن در سیره پیشوایان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و عترتش علاوه بر توجه خاص به قرآن و شناخت کامل آن، انس ویژه‌ای با آن داشتند. سیره زندگی درخشانشان در عمل آکنده از دستورهای قرآن بود، هرگز از قرآن از نظر فکر و عمل در همه ابعاد جدا نشدند، بلکه تندیس قرآن و به عبارت روشن تر، تجلی گاه قرآن و مفسر و همدم آن بوده‌اند از این رو به عنوان قرآن ناطق معرفی شده‌اند.



نظر به این که حقیقت قرآن، کلام الله است و از این جهت از توحید افعالی الهی نشات می‌گیرد، مقام بسیار ارجمندی دارد که در مقایسه با عترت، گرامی تر است. از این رو در وصیت معروف رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمده: "من در میان شما دو یادگار گران قدر را می‌گذارم که اگر از این دو پیروی کنید، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد و این دو قرآن و عترت من هستند که از همدیگر جدا نشوند تا در قیامت در کنار حوض کوثر نزد من آیند، بنگرید که چگونه این دو را جانشین من خواهید کرد. "
در این تعبیر آمده: "احدهما اعظم من الاخر، کتاب الله حبل ممدود من السما الی الارض؛ مقام یکی از این دو، یعنی قرآن کتاب خدا، ارجمندتر از دیگری (عترت) است که ریسمان (وحی) کشیده شده از آسمان به سوی زمین است. "
[۱] صحیح ترمذی، ج۲، ص۳۰۸.
[۳] مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۰۹.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم این دو (قرآن و عترت) را ثقلین نامید. واژه ثقل به معنای خطیر، عظیم و گران قدر است، سپس قرآن به عنوان ثقل اکبر و عترت به عنوان ثقل اصغر (و به تعبیر بعضی، قرآن به عنوان ثقل کبیر، و عترت به عنوان ثقل صغیر) نامیده شده‌اند.
بنابراین حقیقت قرآن از نظر مقام دردرجه بسیار بالایی بوده و معجزه جاوید پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است که چیزی بلند مقام تر از قرآن نداریم.
البته پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در این وصیت، به طور مکرر تذکر داد که این دو (قرآن و عترت) از هم جدا نشوند، یعنی اگر کسی فقط قرآن را پیروی کند و بگوید "حسبنا کتاب الله؛ قرآن برای ما کافی است" معنایش این است که قرآن را برخلاف وصیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از عترت جدا نموده است، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به قدری به موضوع عدم افتراق این دو توجه داشت که در خطبه غدیر خم در حضور بیش از صد هزار مسلمان، دست علی علیه‌السّلام را گرفت و بالا برد و به مردم نشان داد و فرمود: "هذا علی مع القرآن والقرآن مع علی لا یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ این علی علیه‌السّلام با قرآن است و قرآن با علی علیه‌السّلام است، این دو از همدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر در قیامت با هم بر من وارد گردند. "
[۴] المراجعات شرف الدین، ص۲۲.



بی تردید، احترام به قرآن با دو موضوع به دست می‌آید:
۱. آن را بشناسیم و دستورات و احکام نورانی آن را در ابعاد مختلف شناسایی و کشف نماییم.
۲. به آن عمل نموده و دستورهایش را در زندگی فردی و اجتماعی و در همه عرصه‌ها اجرا و پیاده کنیم.
در آیات قرآن به طور مکرر به این دو موضوع تصریح و تاکید شده؛ مثلا در مورد موضوع اول (شناخت قرآن) می‌فرماید: "افلا یتدبرون القرآن‌ام علی قلوب اقفالها؛ آیا آنها در قرآن تدبر نمی‌کنند، یا بر دل هایشان قفل نهاده شده است؟ "
نیز می‌فرماید: "یا ایها الناس قد جاتکم موعظه من ربکم وشفا لما فی الصدور وهدی ورحمه للمومنین؛ ‌ای مردم! کتابی از طرف خدا به سوی شما آمد که سراسرش اندرز و شفای دل‌های شما بوده، و مایه هدایت و رحمت بر مومنان است. ".
بنابراین قرآن موعظه، یعنی نابودکننده غرورها و برطرف کننده موانع رشد و کمال انسانی، و شفابخش بیماریهای معنوی است، و موجب صفای روح و هدایت و رحمت می‌باشد. به تعبیر دیگر: (چنان که در آیه اول سوره ابراهیم آمده) انسان را از تیرگی‌های جهل و گناه به سوی نور علم و ایمان بکشاند. این است وصول به حقیقت قرآن. به عنوان مثال:
به گفته فلاسفه هر چیزی چهار وجود دارد: وجود لفظی، ذهنی، خطی و حقیقی. آن چه انسان را به هدف می‌رساند وجود حقیقی است. البته وجودهای دیگر مقدمه آن هستند. اگر انسان تشنه باشد و هزاران بار واژه آب را تلفظ کند یا در دفتری بنویسد و یا هزاران لیتر آب زلال را در ذهن خود تصور نماید، تشنگی او برطرف نخواهد شد، بلکه زمانی از او رفع تشنگی می‌شود که به سوی حقیقت آب که در لیوان قرار دارد برودو آن را بیاشامد.
در مورد قرآن نیز حقیقت آن یعنی عمل به دستورهای آن. همین کارساز و نجات بخش است، اما خواندن و نوشتن و در ذهن آوردن آیات آن، منهای عمل به دستورهای آن، هرگز مایه شفا، هدایت و رحمت نخواهد بود. برهمین اساس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در تفسیر آیه یتلونه حق تلاوته؛ مومنان کتاب آسمانی را آن گونه که شایسته آن است، تلاوت می‌کنند.
فرمود: "یتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه که سزاوار پیروی است، از قرآن پیروی می‌کنند. "
[۸] تفسیر الدرالمنثور سیوطی، ج۱، ص۱۱۱.

از سوی دیگر فرمود: "رب تال القرآن والقرآن یلعنه؛ چه بسیارند تلاوت کنندگان قرآن، که قرآن آنها را لعنت می‌کند. "


امام باقر علیه‌السّلام در یک تجزیه و تحلیل کوتاه درباره قاریان قرآن چنین فرمود:
"قرآن خوانان بر سه گروه‌اند: عده‌ای خواندن قرآن را سرمایه کسب مادی خود قرار داده و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند (از آنها صله بگیرند) و در برابر مردم بزرگ نمایی کنند، برخی در خواندن قرآن، زیبایی حروف (و تجوید آن را) رعایت کنند، ولی حدود و مرزها و برنامه‌های قرآن را تباه سازند که قرآن برای آنها همانند جام نگهدارنده است که هنگام تشنگی و سودجویی از آن بهره می‌برند و هنگام سیرابی، آن ظرف را مانند سواره به پشت سر خود می‌افکنند (این دو گروه هرگز نجات نمی‌یابند) گروه سوم نیز قرآن می‌خوانند و داروی قرآن را بر دل بیمارشان می‌نهند و با تلاوت قرآن، شب زنده داری کرده و نمازشان را براساس آن برپا دارند. سوگند به خدا چنین گروهی، اهل نجاتند، ولی این گونه افراد از کبریت احمر کمیاب تر می‌باشند. "
[۱۰] اقتباس از اصول کافی، ج۲، ص۲۷.

امام صادق علیه‌السّلام فرمود: "هنگامی که قیامت برپا شود و خداوند همه خلایق رادر صحرای محشر جمع کند، ناگاه آن‌ها شخص زیبایی را بنگرند که هرگز چهره‌ای زیباتر از آن را ندیده‌اند، آن شخص به سوی آن‌ها آید، وقتی مومنان آن را بنگرند، گویند: این قرآن است و از ما است که نظیرش را ندیده‌ایم، آن شخص از آنها بگذرد و به شهیدان برسد، شهیدان نیز گویند: این قرآن است، آن شخص از شهیدان نیز بگذرد و به پیامبران مرسل برسد، پیامبران نیز می‌گویند: این قرآن است. از آنها نیز بگذرد، تا به سمت راست عرش برسد و در آن جا بایستد. آن گاه خداوند جبار می فرماید: "به عزت و جلالم سوگند امروز گرامی بدارم آن کس که تو را در دنیا گرامی داشت و خوار کنم آن کس را که تو را خوار کرد. "


پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و امامان علیه‌السّلام مصداق روشن و کامل عباد الرحمن (بندگان ممتاز خدا) هستند که خداوند در وصف آن‌ها می‌فرماید:
"والذین اذا ذکروا ب آیات ربهم لم یخروا علیها صما وعمیانا؛ آنها کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگارشان به آنها گوشزد شود کر و کور روی آن نمی‌افتند. "
نیز آنها مصداق واقعی سخن حضرت علی علیه‌السّلام هستند که در شان قرآن فرمود: "و تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفا الصدور؛ قرآن را فراگیرید که بهترین گفته هاست، در آن بیندیشید که بهار قلب‌ها است، و از نورش شفا بجویید که شفای دل‌های بیمار است. "
برای درک اینکه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و عترتش علاوه بر توجه خاص به قرآن و شناخت کامل آن، انس ویژه‌ای با آن داشتند؛ به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

۴.۱ - نمونه اول

رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در خطبه شعبانیه که در سال دوم هجرت و در آخرین جمعه ماه شعبان در شان ماه رمضان در مسجد ایراد کرده می‌فرماید: "و من تلا فیه آیه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ کسی که از شما یک آیه قرآن را در این ماه بخواند، پاداشش معادل یک ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پایان) در ماه‌های دیگر است. "
[۱۴] عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۹۵.


۴.۲ - نمونه دوم

امامان علیه‌السّلام آن چنان با قرآن خو گرفته و با آن انس داشتند که امام سجاد علیه‌السّلام فرمود: "اگر همه موجودات و انسان‌های شرق و غرب جهان بمیرند و من تنها بمانم، پس از آن که قرآن با من باشد، هیچ گونه وحشتی نخواهم داشت. "
این موضوع جلوه عینی همان سخنی است که حضرت علی علیه‌السّلام فرمود: "کسی که با تلاوت قرآن انس و الفت گرفت از جدایی دیگران به وحشت نمی‌افتد. "
[۱۶] غرر الحکم، باب المیم.

حضرت علی علیه‌السّلام روزی به یاد یارانش که اهل قرآن بودند افتاد و آه جگر سوزی کشید و فرمود: "اوه علی اخوانی الذین تلوا القرآن فاحکموه؛ آه بر برادرانم، همان‌ها که قرآن را تلاوت می‌کردند و به کار می‌بستند. "

۴.۳ - نمونه سوم

وقتی که آیه جهنم نازل شد "وان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعه ابواب...؛ دوزخ میعادگاه شیطان و پیروانش است و دارای هفت در می‌باشد... " پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم گریه شدیدی کرد، به طوری که اصحاب از گریه او گریه افتادند. یکی ازاصحاب که می‌دانست پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با دیدار حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهم شاد می‌شود، به خانه زهرا سلام‌الله‌علیهم رفت تا او را نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بیاورد. دید حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهم مشغول آسیا کردن گندم یا جو است و (از آن جا که با قرآن مانوس بود) این آیه را مکرر می‌خواند: "وما عند الله خیر وابقی؛ آن چه در نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است. سلام کرد و گریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها خبر داد. زهرا سلام‌الله‌علیها نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم شتافت و از علت گریه پرسید، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آیه مذکور را خواند. فاطمه سلام‌الله‌علیها آن چنان تحت تاثیر قرار گرفت که با صورت بر زمین افتاد و مکرر می‌گفت: "الویل لمن دخل النار؛ وای بر کسی که وارد دوزخ گردد. " وقتی حضرت علی علیه‌السّلام نیز این آیه را شنید آن چنان منقلب شد که فرمود: "ای کاش مادرم نازا بود و مرا به دنیا نمی‌آورد تا این آیه را نمی‌شنیدم" و در حالی که می‌گریست می‌گفت: "وا بعد سفراه، وا قله زاداه؛ وای از دوری سفر و کمی توشه راه سفر. "

۴.۴ - نمونه چهارم

فضه شاگرد تربیت شده حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آن چنان با قرآن انس داشت که همواره با آیات قرآن سخن می‌گفت، و مردم را به تفسیر و تاویل قرآن آشنا می‌کرد، چنان که ماجرای او با عبدالله مبارک و گفت وگوی عبدالله با او بیان گر این مطلب است و سرانجام پسران فضه گفتند: "این بانو مادر ما است که کنیز حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بوده و بیست سال است که به غیر از قرآن سخن نمی‌گوید. "

۴.۵ - نمونه پنجم

امام حسن علیه‌السّلام نیز با قرآن مانوس بود و همواره با قرآن سخن می‌گفت. شخصی از آن حضرت پرسید در شما یک نوع تکبر و بزرگ منشی می‌نگرم، فرمود: بلکه در من عزت هست (و تو عزت مرا با تکبر اشتباه گرفته‌ای) و قرآن می‌فرماید: "ولله العزه ولرسوله وللمومنین ؛ عزت از آن خدا و رسول خدا و مومنان است. "
نیز روایت شده: یکی از کنیزان آن حضرت، شاخه گلی به امام حسن علیه‌السّلام اهدا کرد. حضرت، کنیز را آزاد نمود. یکی از حاضران به امام عرض کرد: به راستی به خاطر یک شاخه گل بی ارزش، کنیز را آزاد کردی؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: "قرآن ما را چنین تربیت کرده، آن جا که می‌فرماید: "واذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها؛ هنگامی که کسی به شما تحیت گوید پاسخ او را به طور بهتر یا همان گونه بدهید. " لذا پاسخ بهتر همان آزاد کردن او است.
[۲۷] فصول المهمه ابن صباغ مالکی، ص۱۳۸.

روزی آن بزرگوار به سوی مسجد می‌رفت و زیباترین لباس هایش را پوشیده بود. شخصی خطاب به او گفت: ‌ای پسر رسول خدا چرا زیباترین لباس خود را در نماز می‌پوشی؟ در جواب فرمود: خداوند زیبا است و زیبایی‌ها را دوست دارد و در قرآن می‌فرماید: "خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ زینت و زیبایی خود را هنگام رفتن به مسجد برگیرید. "

۴.۶ - نمونه ششم

امام حسین علیه‌السّلام بعد از ظهر تاسوعا، برادرش حضرت عباس علیه‌السّلام را در کربلا نزد دشمن فرستاد تا به آنها چنین پیام دهد: "امشب را به ما مهلت دهید، زیرا: هو یعلم انی احب الصلاه له وتلاوه کتابه؛ خداوند می‌داند و گواه است که من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. امشب را به خاطر انجام نماز و تلاوت قرآن به ما مهلت دهید. "
[۳۰] تاریخ طبری، ج۶، ص۳۳۷.
[۳۱] نفس المهموم، ص۱۱۳.

آن حضرت در روز عاشورا، این آیه قرآن را می‌خواند: "فمنهم من قضی نحبه؛ در میان مومنان مردانی هستند به سر عهد خود صادقانه ایستادند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند، و بعضی در انتظار آنند... "
[۳۲] تفسیر صافی، ذیل آیه ۲۳ احزاب.


۴.۷ - نمونه هفتم

در سیره امامان دیگر نیز با کمال وضوح دیده می‌شود که همواره به قرآن دل بسته و با آن در فکر و عمل، انس مخصوصی داشتند، مثلا در مورد امام سجاد علیه‌السّلام روایت شده: هنگامی که در نماز سوره حمد را قرائت می‌کرد به آیه "مالک یوم الدین" که می‌رسید آن قدر این آیه را با خضوع ویژه‌ای تکرار می‌کرد که نزدیک بود جانش به لب برسد و آن چنان قرآن را با صدای شیوا و دلنشین می‌خواند، که وقتی سقاها در کنار خانه اش عبور می‌کردند، همان جا توقف می‌کردند تا صدای دلنشینش را بشنوند.
امام صادق علیه‌السّلام نیز با حالت ملکوتی خاصی آیات قرآن را در نماز تلاوت می‌کرد، به طوری که از حال عادی خارج می‌شد. روزی یکی از حاضران از او پرسید: این چه حالی بود که به شما دست داد؟ فرمود: "پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده‌اش شنیده‌ام. "
[۳۵] بحار، ج۸۴، ص۲۴۸.

از انس و الفت حضرت رضا علیه‌السّلام با قرآن این که هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت می‌کرده و می‌فرمود: "اگر خواسته باشم که در کمتر از سه روز قرآن را ختم کنم می‌توانم، ولی هرگز هیچ آیه‌ای را نخوانده‌ام، مگر این که در معنای آن اندیشیدم و درباره این که آیه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده فکر کردم، از این رو هر سه روز قرآن را می‌خوانم، وگرنه کمتر از سه روز، همه آن را تلاوت می‌کردم. "
[۳۶] مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۶۰.


۴.۸ - نمونه هشتم

در سیره امام هادی علیه‌السّلام آمده: یک نفر مسیحی با زنی مسلمان زنا کرد. او را نزد متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسی) آوردند.
متوکل خواست حد اسلامی را (که اعدام بود) بر او جاری کند، ولی او هماندم مسلمان شد، یحیی بن اکثم قاضی القضاه وقت گفت: او با مسلمان شدنش، شرک و گناهش را نابود کرد، بعضی از علما گفتند: باید سه حد بر او جاری گردد، بعضی سخن دیگر گفتند. متوکل دستور داد در ضمن نامه‌ای این مسئله را از امام هادی علیه‌السّلام بپرسند، نامه‌ای نوشتند وقتی که نامه به دست امام رسید، امام در پاسخ نوشت: "باید آن قدر به او شلاق بزنند تا در زیر شلاق بمیرد. "
وقتی جواب امام به متوکل رسید، و او آن را برای علما خواند، علما منکر شدند و از متوکل خواستند تا در ضمن نامه‌ای علت آن را از امام هادی علیه‌السّلام بخواهد. متوکل در نامه‌ای علت چنین حکمی را از امام خواست، امام هادی علیه‌السّلام در پاسخ نوشت: در قرآن می‌خوانیم: "فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده وکفرنا بما کنا به مشرکین فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا...؛ هنگامی که آنها (فرعونیان و...) عذاب شدید ما را دیدند، گفتند هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آورده و به معبودهایی که همتای او می‌شمردیم کافر شدیم، اما هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای آنها سودی نداشت... ".
وقتی این پاسخ از سوی امام هادی علیه‌السّلام به متوکل رسید، آن را پذیرفت و دستور داد آن نصرانی زناکار را آن قدر شلاق زدند که جان سپرد.
آری! این بود نمونه‌هایی از رابطه تنگاتنگ پیشوایان اسلام با قرآن که به ما می‌آموزد تا هرگز قرآن را مهجور قرار ندهیم، تا مبادا در روز قیامت در پیشگاه قرآن روسیاه شده و از شفاعتش محروم گردیم.


۱. صحیح ترمذی، ج۲، ص۳۰۸.
۲. ذخائرالعقبی طبرانی، ص۱۶.    
۳. مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۰۹.
۴. المراجعات شرف الدین، ص۲۲.
۵. محمد/سوره۴۷، آیه۲۴.    
۶. یونس/سوره۱۰، آیه۵۷.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۲۱.    
۸. تفسیر الدرالمنثور سیوطی، ج۱، ص۱۱۱.
۹. بحار، ج۸۹، ص۱۸۴.    
۱۰. اقتباس از اصول کافی، ج۲، ص۲۷.
۱۱. اقتباس از اصول کافی، ج۲، ص۶۰۲.    
۱۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۳.    
۱۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.    
۱۴. عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۹۵.
۱۵. اصول کافی، ج۲، ص۶۱۰.    
۱۶. غرر الحکم، باب المیم.
۱۷. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.    
۱۸. حجر/سوره۱۵، آیه۴۳.    
۱۹. حجر/سوره۱۵، آیه۴۴.    
۲۰. قصص/سوره۲۸، آیه۶.    
۲۱. بحار، ج۴۳، ص۸۷.    
۲۲. بحار، ج۴۳، ص۸۶.    
۲۳. بحار، ج۴۳، ص۸۷.    
۲۴. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۲۵. بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۲۵.    
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۸۶.    
۲۷. فصول المهمه ابن صباغ مالکی، ص۱۳۸.
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۳۱.    
۲۹. بحار، ج۸۰، ص۱۷۵.    
۳۰. تاریخ طبری، ج۶، ص۳۳۷.
۳۱. نفس المهموم، ص۱۱۳.
۳۲. تفسیر صافی، ذیل آیه ۲۳ احزاب.
۳۳. اصول کافی، ج۲، ص۶۰۲.    
۳۴. اصول کافی، ج۲، ص۶۱۶.    
۳۵. بحار، ج۸۴، ص۲۴۸.
۳۶. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۶۰.
۳۷. مومن/سوره۴۰، آیه۸۴.    
۳۸. مومن/سوره۴۰، آیه۸۵.    
۳۹. تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۵۳۷.    



سایت بلاغ، پاسدار اسلام، ش ۲۵۴، برگرفته از مقاله «قرآن در سیره پیشوایان»



جعبه ابزار