• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فعلیت بهشت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از برخی تعابیر بکار رفته در قرآن مجید ، مانند اعداد جنت برای متقین و دوزخ برای کافرین و یا مشاهده دوزخ و جنت و دخول به آن استفاده می شود که بهشت موعود، در حال حاضر مخلوق و موجود است.



بهشت موعود، در حال حاضر موجود و خلق شده است:

۱.۱ - آیه اول

•«وسارعوا الی مغفرة من ربکم وجنة... اعدت للمتقین:و شتاب كنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و براى پرهیزگاران آماده شده است.»در این آیه تصریح شده است كه این بهشت، با آن عظمت، براى پرهیزگاران آماده شده است (أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ‌) اكنون این سؤال پیش مى‌ آید كه: آیا بهشت و دوزخ هم اكنون آفریده شده و وجود خارجى دارند یا بعدا در پرتو اعمال مردم ایجاد مى‌ شوند؟ اكثر دانشمندان اسلامى معتقدند كه این دو هم اكنون وجود خارجى دارند و ظواهر آیات قرآن نیز این نظر را تایید مى ‌كند، در آیه مورد بحث و در آیات فراوان دیگرى تعبیر به" اعدت" اى هیئت یعنى آماده و مهیا گردید یا تعبیرات دیگرى از همین ماده، گاهى در مورد بهشت و گاهى در باره دوزخ، آمده است ‌از این آیات استفاده مى‌ شود كه بهشت و دوزخ هم اكنون آماده شده‌ اند اگر چه بر اثر اعمال نیك و بد انسانها توسعه مى ‌یابند.«اعدت» دلالت دارد که بهشت در حال حاضر موجود است.و گرنه اگر قرار بود بعدا موجود شود «اعدت» معنا نداشت.در تفسیر بیضاوی در ذیل آیه چنین آمده است:«أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ‌ هیئت لهم، و فیه دلیل على أن الجنة مخلوقة و إنها خارجة عن هذا العالم.» کلمه اعداد به معنی آماده كردن است ،كه نوعى شمردن می باشد.بنابراین اعدت به معنای این است که خداوند بهشت و جهنم را قبلا خلق نموده و آندو در حال حاضر فعلیت داشته و موجوداند.

۱.۲ - آیه دوم

•«اعد الله لهم جنت...:خداوند براى آنها باغ هایى از بهشت فراهم ساخته كه نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند بود؛ و این است رستگارى (و پیروزى) بزرگ!»این آیه نیز دلالت دارد که پاداش مجاهدان، از پیش آماده شده است و بهشت، آفریده شده و هم اكنون موجود است. این آیه دلالت می كند بر ردّ كسانى كه گفتند بهشت و جهنم هنوز خلق نشده ‌اند و در قیامت خلق می شوند و بر ردّ كسانى كه منكر معاد جسمانی شدند و فقط معاد روحانى گفتند و بر ردّ كسانى كه منكر خلود هستند كلمه" اعداد" به معناى فراهم آوردن و تهیه دیدن است، و اگر اینطور تعبیر كرد و نفرمود" خدا وعده بهشت هایى به ایشان داده كه ..." براى این است كه خاتمه امر ایشان معلوم نبود، یعنى معلوم نبود كه همه مؤمنین در آخر و سرانجام با ایمان از دنیا مى‌ روند یا نه، لذا متناسب نبود بفرماید:" خداوند وعده فلان و فلان داده" زیرا وعده امرى است حتمى و واجب الوفا، بخلاف تهیه دیدن كه منافات ندارد كه خداوند تهیه ببیند ولى مؤمنین بر آن صفاى ایمان و صلاح اعمال باقى نمانند، و خداوند هم تخلف نكرده باشد، آرى، نه اصول قرآنى مى ‌سازد و نه فطرت سلیم راضى مى‌ شود به اینكه خداى تعالى به خود نسبت دهد كه یكى از بندگان را بخاطر عمل صالحى كه كرده است مهر مغفرت و جنت بر دلش بزند، و آن گاه یكباره رهایش كند تا هر چه مى‌ خواهد بكند.و لذا مى‌ بینیم خداى سبحان هر جا وعده ‌اى داده آن را معلق و مشروط به عنوانى از عناوین عمومى از قبیل ایمان و عمل صالح نموده تا وجود و عدمش دائر مدار وجود و عدم آن شرط باشد.

۱.۳ - آیه سوم

•«والسبقون الاولون من المهـجرین... واعد لهم جنت...:پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و كسانى كه به نیكى از آنها پیروى كردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغ هایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزى بزرگ!»«اعد»در آیه ُ دلیل بر وجود فعلی جنت است كه خداوند آنرا خلق نموده و در حال حاضر موجود است.

۱.۴ - آیه چهارم

•«...وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیرا:...و جهنم را براى آنان آماده كرده؛ و چه بد سرانجامى است‌»یعنی " جهنم را براى آنها از هم اكنون فراهم ساخته، و چه بد سرانجامى است آن‌.
َ

۱.۵ - آیه پنجم

•«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی‌ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرینَ:پس اگر چنین نكنید- كه هرگز نخواهید كرد- از آتشى بترسید كه هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها (بتها)است، و براى كافران، آماده شده است!»«أُعِدَّتْ لِلْكافِرِینَ»: یعنی (آتشى كه) براى كافران آماده شده است. با این كه همه گناهكاران و فاسقان در آتش خواهند بود علت اینكه در این آیه آتش را فقط براى كفّار بیان می كند، این است كه تنها دست ه‌اى كه براى همیشه در آتش خواهند ماند كفّارند. و یا از این جهت است كه بیشتر جهنمیان را كافران تشكیل می دهند. و نیز گفته شده است به علت آن است كه این (نار) آتش مخصوصى مى‌باشد كه فقط براى كفّار است نه گناهكاران مسلمان. همان طورى كه در آیه دیگر می فرماید «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در طبقه زیرین جهنّم ‌اند).این آیات كه براى اثبات نبوت پیامبر اسلام و معجزه بودند قرآن استدلال می كند و می گوید: اگر در باره نبوت محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم و قرآن تردید دارید. سوره‌ اى نظیر آن بیاورید. خود جواب كسانى است كه می گویند ما نمى‌توانیم باستدلالات عقلى استناد كنیم و بر پایه عقل و استدلال افكار و نظریات (و اعتقادات) خود را استوار سازیم معتقدند عقل یك سره باید كنار رود یا تنها در مسائل اعتقادى باید آن را كنار گذارد. و نكته دیگرى كه از این آیه بعضى استفاده كرده ‌اند این است كه از جمله «أُعِدَّتْ لِلْكافِرِینَ» بر مخلوق و موجود بودن فعلى جهنم استدلال نموده می گویند اگر جهنم فعلًا موجود نبود چگونه خداوند می فرماید آتش كه براى كفّار مهیا است؟پس چیزى كه مهیا شده است مسلما باید وجود داشته باشد.و نظیر این استدلال نیز از جمله‌ «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» (بهشتى كه براى پرهیزكاران آماده است)براى وجود فعلى بهشت نموده‌ اند.

۱.۶ - آیه ششم

•«الذین تتوفیهم الملـئکة طیبین یقولون سلـم علیکم ادخلوا الجنة...:همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‌گیرند در حالى كه پاك و پاكیزه‌ اند؛ به آنها مى‌گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى كه انجام مى‌دادید!»»برخى گویند: هنگامى كه فرشتگان آنها را به سلامت و آسایش، بشارت مى‌ دهند، گویى بهشت خانه آنها مى‌ شود و آنها در خانه خویش هستند. بنا بر این وقتى كه فرشتگان به آنها گویند: بر اثر كردار نیكتان داخل بهشت شوید، یعنى: بهشت از آن شماست. برخى گویند: فرشتگان این جمله را هنگامى گویند كه: مؤمنان از قبرها خارج مى‌ شوند.بر طبق این آیه هنگامى كه فرشتگان آنها را قبض روح می کنند،به آنها مى‌گویند: ... وارد بهشت شوید، پس باید بهشت قبلا خلق شده و موجود باشد تا آنها داخل در آن شوند، یا در روایات آمده است که قبر؛ یا گودالى از دوزخ است، یا باغى از بهشت.

۱.۷ - آیه هفتم

•«سابقوا الی مغفرة من ربکم وجنة... اعدت للذین ءامنوا...:به پیش تازید براى رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است و براى كسانى كه به خدا و رسولانش ایمان آورده ‌اند؛ آماده شده است، این فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مى‌دهد؛ و خداوند صاحب فضل عظیم است!»در حقیقت مغفرت پروردگار كلید بهشت است همان بهشتى كه پهنه آسمان و زمین را فرا مى ‌گیرد، و از هم اكنون آماده براى پذیرایى مؤمنان است، تا كسى نگوید بهشت نسیه است، و بر نسیه دل نباید نهاد، گرچه به فرض نسیه بود از هر نقدى نقدتر محسوب مى ‌شد، چرا كه از سوى خدایى وعده داده شده كه قادر بر همه چیز است، تا چه رسد به اینكه كاملا نقد و الان موجود است.(أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا)یعنى ذخیره شده و آماده گردیده براى مؤمنین.




۲.۱ - مشاهده بهشت

رؤیت و مشاهده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از بهشت و سدرة المنتهی، در معراج:
•«ولقد رءاه نزلة اخری عند سدرة المنتهی عندها جنة الماوی:و بار دیگر نیز او را مشاهده كرد، نزد «سدرة المنتهى»، كه «جنت المأوى» در آنجاست!»عند سدرة المنتهی ظرف براى رؤیت است، نه براى نازل شدن، و مراد از رؤیت هم رؤیت آن جناب است جبرئیل را به صورت اصلیش. و معناى جمله این است كه: جبرئیل یك بار دیگر به صورت اصلیش در برابر رسول خدا (ص) در آمد، تا به معراجش ببرد، و این جریان كنار سدرة المنتهى واقع شد.پس از آنچه كه گذشت صحت این نظریه هم روشن شد كه بگوییم ضمیر مفعولی به خداى تعالى برگردد. و مراد از رؤیت هم رؤیت قلبى، و مراد از نزله اخرى هم نازل شدن رسول خدا (ص) در معراج در كنار سدرة المنتهى باشد، آن وقت مفاد آیه چنین مى‌شود كه: رسول خدا (ص) یك بار دیگر نزد سدرة المنتهى نازل شد، و این وقتى بود كه به معراج مى‌رفت، و در آن نزله خدا را مانند نزله اول با قلب خود دیدار كرد." عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌ إِذْ یغْشَى السِّدْرَةَ ما یغْشى‌" كلمه" سدر" به معناى جنس درخت سدر، و كلمه" سدرة" به معناى یك درخت سدر است، و كلمه" منتهى"- گویا- نام مكانى است، و شاید مراد از آن، منتهاى آسمان ها باشد به دلیل اینكه مى‌ فرماید: جنت ماوى پهلوى آن است، و ما مى‌ دانیم كه جنت ماوى در آسمان ها است، چون در آیه فرموده:" وَ فِی السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ" .و اما اینكه این درخت سدره چه درختى است؟ در كلام خداى تعالى چیزى كه تفسیرش كرده باشد نیافتیم، و مثل اینكه بناى خداى تعالى در اینجا بر این است كه به طور مبهم و با اشاره سخن بگوید، مؤید این معنا جمله‌" إِذْ یغْشَى السِّدْرَةَ ما یغْشى‌" است، كه در آن سخن از مستورى رفته است، در روایات هم تفسیر شده به درختى كه فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى‌ رود." عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌"- یعنى بهشتى كه مؤمنین براى همیشه در آن منزل مى‌ كنند، چون بهشت دیگرى هست موقت، و آن بهشت برزخ است كه مدتش تا روز قیامت تمام مى ‌شود، و" جنت ماوى" بعد از قیامت است. و این جنت الماوى به طورى كه آیه ۲۲ سوره ذاریات دلالت مى‌ كرد، در آسمان واقع است. ولى بعضى‌از مفسرین آن را به جنت برزخی تفسیر كرده ‌اند.«عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌» یعنى: در كنار سدرة المنتهى اقامتگاه بهشت قرار دارد كه این بهشت همان بهشت جاویدان است كه در آسمان هفتم و بقولى در آسمان ششم مى‌ باشد.از جبائى و قتاده نقل شده است كه این بهشت همان بهشتى است كه حضرت آدم (ع) در آن سكونت یافته بود، و ارواح شهدا نیز به آنجا می روند.از حسن نقل شده است كه جنة المأوى بهشتى است كه بهشتیان به آن مى روند.از عطاء از ابن عباس نقل شده است كه جنة المأوى بهشتى است كه جبرئیل و دیگر فرشتگان در آن سكونت دارند.در مورد معراج پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از جَنَّةُ الْمَأْوى دو برداشت شده است که بعضی آنرا بهشت برزخی و موقت و برخی آنرا بهشت موعود و جاودانی بعد از قیامت تفسیر کرده اند.چنانکه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورده و شیخ طوسی در التبیان جَنَّةُ الْمَأْوى را به معنای بهشت موعود دانسته است.«و هی جنة الخلد، و هی فی السماء السابعة»

۲.۲ - مشاهده دوزخ

•«لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَینَ الْیقِینِ:اگر علم الیقین داشتید دوزخ را مشاهده مى ‌كردید سپس به عین الیقین آن را مى ‌دیدید»‌: ظاهر كلام بر مى ‌آید كه مراد از دیدن جحیم، دیدن آن در دنیا و قبل از قیامت و به چشم بصیرت است‌.ولى بعضى از مفسرین گفته اند، مراد از رؤ یت اولى ، قبل از دخول در جحیم ، و مراد از دومى بعد از دخول در آن است ، و خلاصه منظور از هر دو رؤ یت در قیامت است .بعضى دیگر گفته اند: منظور از رؤ یت اولى معرفت ، و از دومى دیدن و مشاهده است .بعضى هم گفته اند. مراد یک رؤ یت است ، و تکرارش صرفا براى فهماندن استمرار و خلود در دوزخ است .و بعضى وجوهى دیگر گفته اند، که همه آنها ضعیف است .بر اساس آیه افراد براستى و روشنى دوزخ را می نگرید! زیرا رؤیت دریافت مرئى است آن گاه كه در قوه بینایى منعكس می شود، خواه بصورت متعارف و از خارج ذهن باشد یا بصورت غیر متعارف و از باطن ذهن، از این جهت همین كه چیزى را مى‌ بینیم و پس از آن چشم را بهم گذاریم و ذهن را كاملا متوجه آن نمائیم باز در این حال آن را مى ‌نگریم. بنا بر این اگر علم مبهم و اجمالى به چیزى، در پرتو برهان یا ایمان به حد یقین یعنى ثبوت و وضوح رسید و غبار غفلت و شبهات آن را از نظر نپوشاند، از طریق ذهن بصورت مرئى درمى‌آید.


بهشت، مهیا و آماده برای ورود مؤمن آل یاسین:
•«قیل ادخل الجنة قال یــلیت قومی یعلمون:(سرانجام او را شهید كردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى كاش قوم من مى دانستند ...» خطاب در این آیه به رجل نامبرده است- به طورى كه از سیاق برمى‌ آید- اشاره مى ‌كند به اینكه مردم قریه آن مرد را كشتند، و خداى تعالى از ساحت عزتش به وى خطاب كرد كه داخل بهشت شو.بنا بر این مراد از" جنت" بهشت برزخ است نه بهشت آخرت . و اینكه: بعضى‌ از مفسرین گفته ‌اند:" منظور بهشت آخرت است، و معناى آیه این است كه: به زودى در قیامت به او گفته مى‌ شود داخل بهشت شو، و اگر عبارت را به ماضى آورد، و فرمود:" قیل- به او گفته شده" براى این است كه بفهماند این دستور محققا صادر مى ‌شود" صحیح نیست، و خود را بى ‌جهت و بدون دلیل به زحمت انداختن است.بعضى‌ دیگر گفته‌ اند:" خداى تعالى او را به آسمان برد، و در آنجا به وى گفته شد:داخل بهشت شو، در نتیجه او هم چنان زنده است و تا روز قیامت در بهشت متنعم خواهد بود" و این وجه هم مثل وجه قبل صحیح نیست.بعضى‌ هم گفته‌ اند:" گوینده" ادخل الجنة" خود مردم بودند كه در هنگام كشتن او به عنوان استهزا به او گفته ‌اند:" ما تو را مى‌ كشیم و لحظه ‌اى بعد داخل بهشت شو" اشكال این وجه این است كه: با خبرى كه دنبالش خداى تعالى داده و فرموده:" قالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ ...- گفت اى كاش مردم مى‌ فهمیدند كه چگونه خدا مرا بیامرزید، و از محترم اینم قرار داد" نمى‌ سازد، چون ظاهر این خبر این است كه: وى بعد از شنیدن نداى‌" ادْخُلِ الْجَنَّةَ" آرزو كرد اى كاش قومم حال و وضع مرا مى ‌دانستند. و اگر جمله‌" ادْخُلِ الْجَنَّةَ"كلام مردم در هنگام كشتن او بوده باشد، دیگر موردى براى این آرزو نمى ‌ماند.جالب اینكه این تعبیر نشان مى‌ دهد كه شهادت این مرد مؤمن همان، و داخل شدن او در بهشت همان، آن چنان فاصله میان این دو كم و كوتاه بوده است كه قرآن مجید در تعبیر لطیفش به جاى ذكر شهادت او دخول او را در بهشت بیان كرده، و چه نزدیك است راه بر شهیدان، راه بهشت و سعادت جاویدان! روشن است منظور از بهشت در اینجا بهشت برزخى است، چرا كه هم از آیات و هم از روایات استفاده مى‌ شود كه بهشت جاویدان در قیامت نصیب مؤمنان خواهد شد همانگونه كه دوزخ نیز در مورد بدكاران چنین است.بنا بر این بهشت و دوزخ دیگرى در عالم برزخ است كه نمونه ‌اى از بهشت و دوزخ رستاخیز مى‌ باشد، چنان كه در روایت امیر مؤمنان على ع در مورد قبر وارد شده است:القبر اما روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران:" قبر یا باغى از باغ های بهشت است یا حفره ‌اى از حفره ‌های دوزخ "! و اینكه بعضى احتمال داده ‌اند این جمله اشاره به خطابى است كه در روز قیامت به این مؤمن با شهامت و ایثارگر مى ‌شود، و جنبه مستقبل دارد نه حال، بر خلاف ظاهر آیه است.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۱۲.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲۹.    
۴. بیضاوی، ناصرالدین، انوار التنزیل واسرار التاویل، ج۲، ص۳۸.    
۵. قرشی بناییی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۲۹۹.    
۶. توبه/سوره۹، آیه۸۹.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۴۸۸.    
۸. توبه/سوره۹، آیه۱۰۰.    
۹. فتح/سوره۴۸، آیه۶.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۳۵.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴.    
۱۲. نسا/سوره۴، آیه۱۴۵.    
۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲۹.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۵۳.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۴۵.    
۱۸. حدید/سوره۵۷، آیه۲۱.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۵۹.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۹۹.    
۲۱. نجم/سوره۵۳، آیه۱۳.    
۲۲. نجم/سوره۵۳، آیه۱۴.    
۲۳. نجم/سوره۵۳، آیه۱۵.    
۲۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۲.    
۲۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۴۹.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۹۲.    
۲۷. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۹، ص۴۲۶.    
۲۸. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۶.    
۲۹. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۷.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۶۰۲.    
۳۱. یس/سوره۳۶، آیه۲۶.    
۳۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۱۱۵.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۵۴.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۳۵، برگرفته از مقاله «فعلیت بهشت».    


رده‌های این صفحه : بهشت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار