• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فتوحات دوره خلفا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




فتوحات دوره خلفا به کشورگشایی‌های زمان خلافت سه خلیفه بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اطلاق می‌شود. پس از رحلت رسول گرامی اسلام، در دوره زمامداری ابوبکر، عمر و عثمان تاکید بسیاری بر کشورگشایی صورت گرفت و حوزه حکومت اسلامی تا عصر عثمان گسترش چشمگیری یافت. در تحلیل و بررسی این فتوحات، تبیین اموری چند از جمله انگیزه کشورگشایی‌ها، هدف شرکت‌کنندگان در جنگ‌ها، دلایل عدم حضور امام علی (علیه‌السلام) و... سزاوار است.



در اواخر سال دوازدهم هجری پس از دوره نبرد با مخالفان و مرتدان در حکومت ابوبکر، راه برای گشودن سرزمین‌های همسایه هموار گردید. شام و عراق نخستین مناطقی بودند که ابوبکر بدان‌ها لشکر کشید.
اعزام سپاهیان به جانب شام در همین سال (۱۲ ق.) و به سوی عراق در سال ۱۳ ق. آغاز گردید. روآوری به ایران نیز پس از فتح عراق صورت گرفته و پیروزی آن در عصر خلیفه دوم نصیب مسلمانان گشته است.


ابوبکر برای عزیمت لشکریان به شام نخست خالد بن سعید بن عاص را فرمانده سپاه ساخت اما از آنجا که او از هواداران علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام) بود با اصرار عمر از این سمت برکنار گردید و ابوبکر به جای وی ابوعبیده جراح را امیر سپاه گردانید و یزید بن ابی سفیان را فرمانده جانشین او تعیین کرد. این دو فرمانده و نیز عمرو بن عاص به جانب حمص، شام و فلسطین حرکت کردند. به موجب شدت گرفتن نبرد رومیان و مسلمانان، عمرو بن عاص از هجوم کارساز به سوی فلسطین و فتح آنجا به جانب سپاه ابوعبیده و یزید شتافت و جنگ میان سپاه مسلمانان و لشکریان هرقل (هراکلیوس، امپراتور روم شرقی) سه ماه در آستانه سال ۱۳ ق. (ماه صفر، ربیع الاول و ربیع الثانی) به طول انجامید و هربار سپاه هرقل متحمل شکستی می‌شد. اما تکلیف نبرد معلوم نمی‌گشت. در همین زمان بود که ابوبکر، خالد بن ولید را برای کمک از عراق روانه شام کرد و او را فرمانده کل سپاه قرار داد.
با رسیدن قشون خالد، رومیان شکست خوردند و در همین روزها بود که خبر وفات ابوبکر به سپاهیان خالد رسید. عمر ضمن خبردادن مرگ ابوبکر، خالد را از فرماندهی برکنار و ابوعبیده جراح را به طور موقت به جای او نصب کرد.
گرچه ابوعبیده به جای خالد بن ولید به فرماندهی منصوب شد، استانداری شام در دست یزید بن ابی سفیان قرار داشت. سیاست اعطای استانداری به فرزند ابوسفیان، تا حدود زیادی بنی امیه و بزرگ آنان (ابوسفیان) را آرام می‌ساخت. چنان که نوشته‌اند حکم استانداری یزید (برادر معاویه) در حقیقت حق سکوتی بود که به ابوسفیان پرداخته می‌شد. به همین سبب ابوسفیان پس از این حکم، دست از مخالفت با حکومت ابوبکر برداشت.یزید بن ابی سفیان چون به بهترین فرد سفیانیان معروف بود به یزید الخیر معروف گردید. روز فتح مکه اسلام آورد و در غزوه حنین شرکت کرد. وی از مادر از معاویه بن ابی سفیان جدا بود و به سال نوزده هجری به مرض طاعون درگذشت.


عراق در گذشته وسیع‌تر از سرزمین کنونی بوده است و ایران بزرگ آن روزگار شامل بخشی از نواحی عراق کنونی نیز می‌شد. بنابراین عراق در آن عصر به نواحی مرزهای غربی امپراتوری ایران گفته می‌شد. لشکرکشی به عراق در آغاز سال ۱۳ ق. در ماه محرم و به فرماندهی خالد بن ولید صورت گرفت.
خالد نخست به شهر حیره (شهری بین کوفه و نجف کنونی که اینک اثری از آن نیست. این دو شهر اینک به هم پیوسته‌اند.) حمله برد و حاکم شهر با پرداخت نودهزار درهم، با خالد از در آشتی درآمد و شهر تسخیر مسلمانان شد. خالد پس از آن به شهر انبار حمله برد و آنجا را نیز فتح کرد.
گفته می‌شود که انگیزه ابوبکر در تصاحب عراق، روانه ساختن سپاه به سوی ایران بوده است. زیرا مثنی بن حارثه شیبانی (رئیس قبیله بکر بن وائل) که در عراق می‌زیست به خلیفه خبر داده بود که وضع این ناحیه از عراق برای هجوم به ایران مساعد است. مثنی پیش از فرمان ابوبکر بارها به مرزهای غربی ایران یورش برده و به غارت پرداخته بود و در صورتی که سپاهی هم از مدینه به کمک وی نمیآمد، خود برای حمله به ایران آماده بود.


دامنه کشورگشایی در عصر خلیفه دوم گسترش یافت و همه نواحی شام، فلسطین، منطقه لبنان کنونی، ارمنستان، بخش وسیعی از ایران، اسکندریه، مصر، طرابلس (لیبی) و اردن را در برگرفت. به طور اختصار پیرامون فتح بعضی از این نواحی نکاتی خواهیم نوشت.

۴.۱ - فتح ایران

با درگذشت ابوبکر، مثنی بن حارثه شیبانی که از سوی ابوبکر در عراق بود و برای هجوم به سرزمین دولت ساسانی (ایران) در تدارک سپاه بود، با زمامداری عمر، کار خود را دنبال کرد. هجوم به سوی ایران به فرماندهی ابوعبید ثقفی (پدر مختار) و به جانشینی مثنی در سال ۱۳ ق. آغاز گردید. در آن روزگار پادشاهی ایران را جوانی دلیر و کوشا به نام ((یزدگرد سوم)) به عهده داشت.
درگیری میان سپاه ایران و لشکریان خلیفه حدود یک سال در چند مرحله با فاصله‌های زیاد رخ داد و هربار با شکست و پیروزی آمیخته بود. پس از یک شکست سخت مسلمانان، حمله‌ای در سال ۱۴ ق. آغاز شد و چهار روز ادامه یافت و رستم فرخ زاد (فرمانده سپاه یزدگرد) کشته شد و با شکست سپاه، درفش کاویان به دست مسلمانان افتاد. این پیروزی، در شهامت مسلمانان چندان تاثیر نهاد که آن‌ها بی درنگ به سوی پایتخت دولت ساسانی حرکت کردند و مداین را به محاصره گرفتند.
این محاصره حدود دو سال طول کشید ولی در صبحگاهی که صدای اذان به آسمان برخاست، معلوم گشت که مردم ستم کشیده دیگر نخواسته‌اند ستم پذیر دولت شاهنشاهی باشند.
دیگر بار در نزدیکی خانقین امروزی نبردی میان مسلمانان و سپاهیان ساسانی رخ داد که به نبرد ((جلولا)) معروف است و همچون گذشته به شکست ساسانیان انجامید. آخرین مرحله جنگ (چهارمین بار) که به سقوط کامل حکومت انجامید در نزدیکی نهاوند رخ داد. این درگیری هرچند سه روز بیشتر طول نکشید، تلفات بسیاری داشت. زیرا یزدگرد خود آن را فرماندهی می‌کرد. او که از جنگ تیسفون گریخته بود تصمیم داشت تهاجم را به دامنه کوهستانهای غربی ایران بکشاند. در همین مدت مسلمانان خوزستان را تصرف کردند و از آن سو، یزدگرد نیز همه سرداران و مرزبانان را با پیغامی گردآورد و لشکری افزون بر صدو پنجاه هزار نفر جمع کرد اما این بار نیز شکست خورد. (وی با شکست در این جنگ، با هزاران تن ازخویشاوندان و زنان و... به فارس گریخت و آن گاه به خراسان رفت و سال‌ها از شهری به شهر دیگر می‌رفت تا در سال ۳۱ ق. در مرو کشته شد.)
با این پیروزی که به فتح الفتوح مشهور شد (سال ۲۱ ق.) شهرهای ایران یکی پس از دیگری بدون مقاومت مهمی به قلمرو اسلام درآمد.

۴.۲ - فتح بیت المقدس

پس از فتح دمشق، ابوعبیده بن جراح به سوی بیت المقدس تاخت. وی مدت چهارماه شهر ((ایلیا)) را در آنجا محاصره کرد اما مردم آن تسلیم نشدند. در اواخر سپاه ابوعبیده دچار سختی و سرما شدند و اهالی شهر نیز اظهار کردند: در صورتی که خلیفه مسلمانان خود به سرزمین آنان قدم نهد، با پذیرش پرداخت جزیه، تسلیم خواهند شد.
چون پیک ابوعبیده به خلیفه رسید وی از اطرافیانش نظرخواهی کرد و تنها امام علی (علیه‌السّلام) بود که فرمود: رفتن خلیفه به بیت المقدس به صلاح مسلمانان و موجب پیروزی آنان است. از همین رو عمر به بیت المقدس رفت و فرموده علی (علیه‌السّلام) تحقق یافت.


حال به منظور روشن شدن انگیزه آن کشورگشایی‌ها به نکاتی اشاره می‌شود:

۵.۱ - علت عدم شرکت امام علی

تردید نیست که علی بن ابی طالب و فرزندانش (علیهم‌السّلام) در هیچ یک از این کشورگشایی‌ها شرکت نجسته‌اند و مردم نیز می‌دانستند که با توجه به سابقه دلاوری و شهامت آن حضرت، این سیاست نه به دلیل انزوا و بی تفاوتی حضرت پیش گرفته شده است و نه به موجب ترس از مرگ. تنها علت آن بود که علی (علیه‌السّلام) نمی‌خواست خود را در خدمت کسانی قرار دهد که آنان را غصب کننده حق خود می‌دانست. این همکاری، دور از شان علی (علیه‌السّلام) و تاییدکننده سیاست خلیفه وانمود می‌شد و به رفتار خلیفه و سپاهیانش در این جنگ‌ها اعتبار و مشروعیت می‌بخشید. جز این‌ها، اطلاع علی (علیه‌السّلام) از انگیزه آن کشورگشایی‌ها مانع از آن بود که وی بدین آسانی، در آن نبردها شرکت جوید.

۵.۲ - شرکت یاران امام علی در فتوحات

آنچه برای امام علی (علیه‌السّلام) روا بود و از آن جلوگیری نمی‌کرد، شرکت یاران و پیروانش در آن نبردها بود. حضور آنان افزون بر آن که مایه دلگرمی سپاهیان بود، از رخ دادن بسیاری رفتارهای غیر اسلامی و بلکه غیر انسانی سربازان مسلمانان جلوگیری می‌کرد.
تاریخ نویسان، جز سلمان فارسی که در حکومت عمر، با اجازه امام علی (علیه‌السّلام) عهده دار استانداری مداین گشت، افراد ذیل را در زمره جنگجویان نبردهای خلفا برشمرده‌اند:
عمار بن یاسر: فرمانده سواره نظام در فتح مصر و سرزمین بکر.
[۵] ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۳۶.
[۶] ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۵۹.

مقداد بن اسود: با همکاری عمار بن یاسر در فتح مصر و سرزمین بکر شرکت داشت.
[۷] ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۵۹.

حذیفه بن یمان: در فتح اردبیل و جنگ نهاوند و شوشتر.
مالک اشتر: در جنگ با رومیان نواحی شام.
هاشم بن عتبه (مرقال): فرمانده سپاه پنج هزار نفری در فتح بیت المقدس و فتح آذربایجان
براء بن عازب: در فتح قزوین و شوشتر.
[۱۴] ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۵۹.

حجر بن عدی: در جنگ قادسیه و جلولا.

۵.۳ - ماحصل فتوحات خلفا

آنچه ما امروز فتوحات خلفا می‌شناسیم در نگاه جامعه شناختی ـ بدور از تعصب ـ چیزی جز گسترش قلمرو سیاسی و جغرافیایی به وسیله خشونت و لشکرکشی نبود؛ پدیده‌ای که با دیدگاه و روش رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچ همخوانی نداشت و هیچ ضرورتی هم آن کردار شتابانه را توجیه نمی‌کند.
قرآن هدف بعثت پیامبران را گسترش عدالت و تربیت انسان یاد کرده است و آنچه در دوره خلفا رخ داد جز کوشش برای تاسیس امپراتوری و کسب غنائم و برده گیری فراگیر چیزی نبود. روآوری به گشودن دروازه‌های کشورهای همسایه زمانی انجام می‌گرفت که مسلمانان هنوز جز الفبایی از اسلام چیزی نمی‌دانستند. ارزش‌های جاهلی درنهان زندگی ایشان ریشه داشت و ارزش‌های اعتقادی در عمق وجودشان نفوذ نکرده بود. گروه جنگنده پیشتاز، از شهامت و رزم آوری چیزی کم نداشت، اما از بینش و تربیت دینی محروم بود. آن‌ها زمانی در گرداب جنگ‌ها فرو افتادند که برخی هنوز جز آیاتی چند از قرآن، از دین هیچ نیاموخته بودند. این ضعف عمیق، آنگاه که با پیروزی چشمگیر مادی درآمیخت و طعم لذت و غنیمت را به آنان چشاند، همان معنویت اندک را هم از ایشان زدود و به خوشگذرانی عادت داد و از ادامه راهی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای استواری آن، رنج‌ها کشیده بود دورکرد و از مسلمانان عناصری ساخت که با حفظ دنیایشان، از هر خلیفه‌ای پیروی می‌کردند.
۳ ـ راستی آن تازه مسلمانان جنگجو و کشورگشا که آن چنان، با شتاب به فتح سرزمین‌های همسایه روآورده بودند برای ساکنان آن سرزمین‌ها چه رهاوردی داشتند؟!
آیا تصمیم داشتند آنان را از مواهب مادی بهره‌مند کنند ـ که خود بهره‌مندتر بودند ـ یا طرح و فکر سازنده‌ای برای ایشان تدارک دیده بودند؟
هیچ تاریخ‌نویسی ننوشته است که در پی باز شدن دروازه‌های اسلام به روی دیگر مردمان سرزمین‌ها، فرهنگ اسلامی و آداب قرآنی به آنان تعلیم داده شده باشد. ‌ای کاش به همین اکتفا شده بود. نخستین بخشنامه پس از فتح این کشورها، ممنوعیت نقل و نگارش حدیث پیامبر به بهانه مشغول داشتن مردم به قرآن بود. آن طرح، طرح حمایت از قرآن معرفی شد ولی در باطن جز دور افکنی زیرکانه سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبود. در پی این بخشنامه هیچ فرد صحابی حق نداشت کمترین حدیثی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کند، هرچند آن حدیث در تفسیر یا توضیح آیه‌ای از قرآن باشد. نه تنها مردم، که اهل بیت آن حضرت نیز که مفسران واقعی قرآن شناخته می‌شدند، از این کار بازداشته شدند.
با این طرح، سنت و بدعت درهم آمیخت و بازشناسی آن‌ها سخت دشوار گردید و شبهات و خرافات، بیش از حدیث رونق گرفت و انجام فعالیت فرهنگی برای آن کسی که بخواهد پس از این، جامعه را به سوی اسلام راستین بازگرداند، بسیار مشکل و بلکه ناممکن شد. در چنین برهه از زمان، برای خلفا و جانشینان ایشان، خام کردن مردم و رام کردن آن‌ها برای پذیرش اهداف حکومت کاری آسان گردید و چون معیارهای حق و باطل و صحیح و ناصحیح درهم شده بود بانگ مخالفتی نیز از کسی برنمی خاست و آن که فریادی برمیآورد یک صد فریاد علیه او بپا می‌خاست تا از پای درآید.
۴ ـ با ورود پرهیبت اسلام به سرزمین‌ها، پیروان آیین زرتشت، مسیح و یهود و حتی بودا، عقب نشستند و خود را در برابر آن ناتوان دیدند. اما از آن جا که این هیبت، از سوی خلفا پشتیبانی فرهنگی و علمی نمی‌شد، سایه سنگین آن به زودی برطرف شد و دیگر بار پیروان آیین‌ها جان تازه‌ای گرفتند. از آن پس تا سال‌ها نیز هیچ تبلیغ و توسعه فرهنگی برای شناساندن دین از سوی جانشینان خلفا صورت نگرفت.

۵.۴ - عوامل موفقیت مسلمانان

برپایه آنچه گذشت باید اعتراف کرد که پیروزی‌های چشمگیر مسلمانان و سرفرود آوردن دشمن نتیجه توان نظامی و تبلیغ صحیح اسلام نبود. ایمان برگرفته از تعلیمات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اعتقاد به پیروزی یا شهادت بود که آن‌ها را پیش می‌برد و با تأسف همین دو عامل، از سوی خلفا وسیله سودجویی قرار گرفت. افزون براین، چند عامل دیگر را می‌توان در زمره رموز موفقیت و پیروزی مسلمانان دانست:
الف ـ ایجاد انگیزه در مردم برای به دست آوردن غنیمت و تصاحب اسیران زن و مرد.
ب ـ سادگی سربازان مسلمان در مقایسه با حشمت و عظمت نیروهای غیر مسلمان.
ج ـ ناخشنودی مردم آن سرزمین‌ها از حکومت خود.
(این فتوحات مال و ثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کرد.... (این ثروت) به جای این که به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسیم شود، غالبا در اختیار افراد و شخصیت‌ها قرار گرفت. مخصوصا در زمان عثمان این شیوه فوق العاده قوت گرفت.)


پیرامون انگیزه خلفا در گسترش فتوحات به دو نکته مهم اشاره می‌شود:
۱ ـ راه‌اندازی جبهه‌های جنگ با نام جهاد در راه خدا بهترین وسیله برای جلوگیری از اختلافات داخلی و مخالفت‌های اصولی بود. در آن موقعیت اگر کسی می‌خواست برای ارجمندترین حق پایمال شده خود دادخواهی کند هر چند شریف‌ترین مردم می‌بود، فردی دنیا دوست یا ریاست طلب معرفی می‌شد. بنابراین، آن دوره برای حکومتیان بهترین زمان برای نیل به اهداف سیاسی و تثبیت موقعیت شناخته می‌شد.
۲ ـ با توجه به آن که پس از فتح سرزمین‌های تازه، کمترین کوششی برای ترویج فرهنگ دینی و احادیث نبوی صورت نمی‌پذیرفت، تردید نیست که انگیزه آن کشورگشایی‌ها تبلیغ آیین نبوی نبوده است. بهترین بهره حکومت از آن هجوم‌ها گسترش قدرت و محدوده دولت مرکزی و نیز تفکر سیاسی و دینی آن بود. از این رو تا عصر حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) در سراسر ایران از سوی خلفا جز آیینی که مورد پسند خلفا باشد، چیزی انتشار نیافت.


۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۴۳۴.    
۲. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۳۹۹.    
۳. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۳۴.    
۴. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۷، ص۵۵.    
۵. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۳۶.
۶. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۵۹.
۷. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۵۹.
۸. ذهبی، شمس الدین، العبر، ج۱، ص۱۹.    
۹. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۳۰۱.    
۱۰. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴۲.    
۱۱. واقدی، محمد بن عمر، فتوح الشام، ج۱، ص۲۲۰.    
۱۲. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۸۳.    
۱۳. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۲۷۷.    
۱۴. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۲، ص۵۹.
۱۵. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۶. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۲۵۸-۲۶۰.    



غلامی، یوسف، فصلنامه فرهنگ کوثر، سال ۱۳۷۹، ش۴۷، برگرفته از مقاله «فتوحات دوره خلفا (انگیزه ها و پیامدها)»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۱/۰۶.    






جعبه ابزار