• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عکس نقیض سالبه کلیه وجودیه لادائمه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عکس نقیض سالبه کلیه وجودیه لادائمه، به‌معنای جابجایی موضوع و محمول قضیه سالبه کلیه وجودیه لادائمه همراه با تبدیل محمول یا هر دو طرف، به نقیض خود است.



چهار قضیه سالبه (اعم از کلیه و جزئیه) دارای عکس نقیض مشترک هستند. این قضایا عبارتند از: وجودیه لادائمه؛ وجودیه لاضروریه؛ منتشره و وقتیه. عکس نقیض این قضایا، مطلقه عامه است؛ به صورت سالبه جزئیه (در عکس نقیض موافق) یا موجبه جزئیه (در عکس نقیض مخالف).
[۱] قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۱۳۶.

۱. مثال وجودیه لادائمه: "لاشئَ من الانسان بمتنفّسٍ بالفعل لادائماً". عکس نقیض موافق: "لیس بعضُ غیرِ متنفّسٍ بغیر انسان بالفعل". عکس نقیض مخالف: "بعضُ غیرِ متنفّسٍ انسانٌ بالفعل".
۲. مثال وجودیه لاضروریه: "لاشئَ من الانسان بمتنفّسٍ بالفعل لابالضرورة". عکس نقیض موافق: "لیس بعضُ غیرِ متنفّسٍ بغیر انسان بالفعل". عکس نقیض مخالف: "بعضُ غیرِ متنفّسٍ انسانٌ بالفعل".
۳. مثال منتشره: "لاشئَ من الانسان بمتنفّسٍ بالضرورة وقتاً مّا لادائماً". عکس نقیض موافق: "لیس بعضُ غیرِ متنفّسٍ بغیر انسان بالفعل". عکس نقیض مخالف: "بعضُ غیرِ متنفّسٍ انسانٌ بالفعل".
۴. مثال وقتیه: "لاشئَ من القمر بمنخسفٍ وقت التربیع لادائماً". عکس نقیض موافق: "لیس بعضُ غیرِ منخسفٍ بغیر قمرٍ بالفعل". عکس نقیض مخالف: "بعضُ غیرِ منخسفٍ قمرٌ بالفعل".
[۲] قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد، شرح المطالع یا لوامع الاسرارفی شرح مطالع الانوار، ص۱۹۹.



مدّعا: اگر قضیه اصل (سالبه کلیه یا جزئیه) یعنی: " لاشئ (یا: لیس بعض) (ج) (ب)" (با تقیید به یکی از جهات چهارگانه مذکور) صادق باشد، عکس نقیض آن به صورت مطلقه عامه یعنی: "بعضُ لا (ب) (ج) بالفعل" صادق خواهد بود.
برهان: اگر (د) را به عنوان یکی از مصادیق موضوع یعنی (ج) فرض می‌کنیم پس: "(د) لا (ب) است". و به مقتضای قید لادوامِ اصل، "(د) (ج) است بالفعل". نتیجه ترکیب این دو قضیه (که قیاس شکل سوم را تشکیل می‌دهند) قضیه: "بعضُ لا (ب) (ج) بالفعل" است که همان مطلوب ما است.
اما اینکه چرا قید لادوام یا لاضرورت (که در قضایای اصل بود) در قضیه عکس نقیض نیامده، از آن جهت است که گاهی وصف عنوانی موضوع یعنی (ج)، برای (د) ضروری است؛ در این صورت نمی‌توان گفت: " (د) لیس (ج) بالامکان". مثلاً قضیه: "لیس بعض الانسان بلاکاتبٍ لابالضرورة" صادق است اما قضیه: "بعض الکاتب انسانٌ لابالضرورة" کاذب است؛ زیرا: "کلّ کاتبٍ انسانٌ بالضرورة".
[۳] فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۱۰۵-۱۰۶.
[۵] تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۸۲-۸۴.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال‌ المیزان.
• تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق.
علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.    
• قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه.
• قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد، شرح المطالع یا لوامع الاسرارفی شرح مطالع الانوار.
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.    


۱. قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۱۳۶.
۲. قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد، شرح المطالع یا لوامع الاسرارفی شرح مطالع الانوار، ص۱۹۹.
۳. فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۱۰۵-۱۰۶.
۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۹۴-۹۵.    
۵. تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۸۲-۸۴.
۶. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۳۸۸-۳۹۰.    



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «عکس نقیض سالبه کلیه وجودیه لادائمه»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۸.    



جعبه ابزار