• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عوامل استضعاف (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن عوامل استضعاف مردم در چند مورد بیان شده است: اختلاف، استکبار ، افساد، ظلم .



خداوند می فرماید، ايجاد تفرقه بين مردم یکی از عوامل استضعاف آنان می باشد: «إنّ فرعون علا فى الأرض وجعل أهلها شيعا يستضعف طـائِفة مّنهم يذبّح أبناءهم ويستحى نساءهم إنّه كان من المفسدين» فرعون برتريجوئي در زمین كرد و اهل آنرا به گروههاي مختلفي تقسيم نمود، گروهي را به ضعف و ناتواني مي‌كشاند، پسران آنها را سرمي بريد و زنان آنها را (براي كنيزي) زنده نگه مي‌داشت، او مسلما از مفسدان بود.
«علو» در زمین کنایه از ستمگرى و بلند پروازى است . و کلمه «شیع » جمع ( شیعه ) و به معناى فرقه است ، در مجمع البیان گفته : (کلمه «شیع » به معناى فرقه ها است ، و هر فرقه یک شیعه است ، و اگر شیعه نامیدند، بدین جهت است که بعضى بعض دیگر را پیروى مى کنند. ). و گویا مراد از اینکه فرمود: (فرعون اهل زمین را شیعه شیعه کرد)، این باشد که اهل زمین را- که گویا منظور از آنان اهل مصر باشد، و الف و لام در «الارض »براى عهد بوده باشد - از راه القاى اختلاف و تفرقه افکنى دسته دسته کرد، تا کلمه آنان متفق نشود، و یک دل و یک جهت نباشند، تا نتوانند بر او بشورند، و علیه او قیام نموده وامور را بر او دگرگون سازند، آن طور که عادت همه ملوک است ، که چون مى خواهند قدرت خود را گسترش داده و سلطنت خود را تقویت کنند، این نقشه را به کار مى برند. و کلمه «یستحیى » از ( استحیاء ) است ، که به معناى زنده نگاه داشتن است و حاصل معناى آیه این است که : فرعون در زمین علو کرد، و با گستردن دامنه سلطنت خود بر مردم ، و انفاذ قدرت خویش در آنان بر مردم تفوق جست ، و از راه تفرقه افکنی در میان آنان ، مردم را دسته دسته کرد، تا یک دل و یک جهت نشوند، و نیروى دسته جمعى آنان ضعیف گشته ، نتوانند در مقابل قدرت او مقاومت کنند، و از نفوذ اراده او جلوگیرى نمایند

۱.۱ - قوم بنی اسرائیل

و منظور از یک طایفه در جمله «یستضعف طائفة منهم » بنى اسرائیل است ، و بنى اسرائیل فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام مى باشند که از زمان حضرت یوسف علیه السلام که پدر و برادران خود را به مصر خواند، و در آنجا منزل داد، در مصر ماندند، و پس از سالها زاد و ولد عده شان به هزاران نفر رسید و فرعون معاصر حضرت موسی علیه السلام با بنى اسرائیل معامله بردگان را مى کرد، و در تضعیف آنان بسیار مى کوشید، و این کار را تا بدانجا ادامه داد که دستور داد هر چه فرزند پسر براى این دودمان به دنیا مى آید سر ببرند، و دختران آنان را باقى بگذارند، که معلوم است سرانجام این نقشه شوم چه بود، او مى خواست به کلى مردان بنى اسرائیل را نابود کند، که در نتیجه نسل آنان به کلى منقرض مى شد.


استكبار اشراف قوم ثمود ، باعث استضعاف بخشى از مردم آن قوم شده است:«قال الملأ الّذين استكبروا من قومه للّذين استضعفوا لمن ءامن منهم أتعلمون أنّ صــلحا مّرسل مّن رّبّه ...‌» (ولي) اشراف متكبر قوم او، به مستضعفاني كه ایمان آورده بودند گفتند آيا (راستي) شما یقین داريد صالح از طرف پروردگار خود فرستاده شده است ؟

۲.۱ - مخالفت ملاء

جمعیت اشراف و ثروتمندان خوش ظاهر و بد باطن که از آنها تعبیر به ملاء (چشم پر کن ) شده است ، سررشته مخالفت با این پیامبر بزرگ الهى را به دست گرفتند، و از آنجا که عده قابل ملاحظه اى از توده هاى خوشفکر و پاکدل که همواره در بند اسارت اشراف گرفتار بودند، دعوت صالح را پذیرفته و اطراف او جمع شده بودند، مخالفت خود را با این گروه شروع کردند و همانطور که قرآن مى گوید این جمعیت اشرافى و متکبر از قوم صالح به افرادى از مستضعفان که ایمان آورده بودند گفتند: (آیا به راستى شما مى دانید که صالح از طرف خداوند براى راهنمائی ما فرستاده شده است ؟)
البته هدف آنها از این سؤ ال جستجوى حق نبود، بلکه مى خواستند با القاى شبهات در دل آنها وسوسه ایجاد کنند و روحیه آنان را تضعیف نمایند، و به گمان اینکه همانند دورانى که در بند بودند مطیع و فرمانبردار آنهایند از حمایت صالح دست بردارند. ولى بزودى با پاسخ قاطع آنان که حکایت از تصمیم و اراده قوى مى کرد روبرو شدند و این پاسخ را از آنان شنیدند که (ما نه تنها مى دانیم صالح فرستاده خدا است بلکه ما به آنچه او ماموریت دارد، و دعوت به سوى آن مى کند ایمان آورده ایم.)

۲.۲ - ضعفاء

استكبار مستكبران در دنيا، از عوامل استضعاف و پيروى مستضعفان از آنان شده است:«و برزوا للّه جميعا فقال الضّعفـؤا للّذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعا فهل أنتم مّغنون عنّا من عذاب اللّه من شىء ...‌.‌»و (قيامت) همه آنها در برابر خدا ظاهر مي‌شوند در اين هنگام ضعفاء (پيروان نادان) به مستكبران مي‌گويند ما پيروان شما بوديم، آيا (اكنون كه بخاطر پيروي از شما گرفتار مجازات الهي شده‌ايم) شما حاضريد سهمي از عذاب الهي را بپذيريد و از ما برداريد؟
کسانى که چشم و گوش بسته دنبال این و آن مى افتند و به اصطلاح افسار خود را به دست هر کس مى سپارند افراد ناتوان و بى شخصیتى هستند که قرآن از آنها تعبیر به (ضعفاء) کرده است و سرنوشت آنها و پیشوایانشان هر دو یکى است ، و این بینوایان حتى در سخت ترین حالات نمى توانند از حمایت این رهبران گمراه بهره گیرند، و حتى ذره اى از مجازاتشان را تخفیف دهند، بلکه شاید با سخریه ، به آنها پاسخ مى دهند که بیهوده جزع و فزع نکنید که راه خلاص و نجاتى در کار نیست .

۲.۳ - سخن مستضعفان با مستكبران

«... ولو ترى إذ الظّـلمون موقوفون عند ربّهم يرجع بعضهم إلى بعض القول يقول الّذين استضعفوا للّذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين • قال الّذين استكبروا للّذين استضعفوا أنحن صددنـكم عن الهدى بعد إذ جاءكم ... • و قال الّذين استضعفوا للّذين استكبروا بل مكر الّيل والنّهار إذ تأمروننا أن نّكفر باللّه و نجعل له أندادا ...‌.‌» ...اگر ببيني هنگامي كه اين ستمگران در پيشگاه پروردگارشان (براي حساب و جزا) بازداشت شده‌اند (از وضع آنها تعجب ميكني) در حالي كه هر كدام گناه خود را به گردن ديگري مياندازد، مستضعفان به مستكبران مي‌گويند: اگر شما نبوديد ما مومن بوديم! •(اما) مستكبران به مستضعفان پاسخ ميدهند: آيا ما شما را از هدایت بازداشتيم بعد از آن كه به سراغ شما آمد (و آنرا به خوبي در يافتيد) ...•
مستضعفان به مستكبران مي‌گويند وسوسه‌هاي فريبكارانه شما در شب و روز (مايه گمراهی ما شد) هنگامي كه به ما دستور ميداديد كه به خداوند كافر شويم و شريكهائي براي او قرار دهيم ... . تعبیر به عند ربهم اشاره به این است که آنها در پیشگاه کسى حاضر میشوند که مالک و پروردگار آنها بوده ، و چه شرمسارى از این برتر و بالاتر که انسان نزد کسى احضار گردد که هرگز به او و فرمانهایش ایمان نیاورده در حالى که تمام وجودش غرق نعمتهاى او بوده است . در این حال (مستضعفین ) همان افراد بى خبرى که چشم و گوش ‌ بسته دنباله رو دیگران بوده اند به (مستکبرین ) یعنى همانها که راه کبر و غرور و سلطه جوئى بر دیگران و دادن خط فکرى شیطانى به آنها را میپیمودند چنین مى گویند: اگر شما نبودید، اگر وسوسه هاى فریبنده شیطنت آمیز شما نبود، ما در صف مومنان بودیم .
آنها میخواهند به این وسیله تمام گناهان خویش را بر گردن این مستکبران بى رحم بیندازند، هر چند در دنیا حاضر نبودند چنین برخورد قاطعى با آنها داشته باشند، چرا که ضعف و زبونى بر وجودشان چیره شده بود، و حریت خویش را از دست داده بودند، اما اکنون که آن مفاهیم کاذب که مستکبران را از آنها جدا میکرد بر باد رفته ، و نتائج اعمال همه آشکار گشته ، رو در روى آنها میایستند و با صراحت سخن مى گویند و پرخاش میکنند. ولى مستکبران خاموش نمى مانند، در پاسخ به مستضعفین مى گویند: آیا ما شما را از طریق هدایت باز داشتیم بعد از آنکه هدایت به سراغ شما آمد و به قدر کافى اتمام حجت شد و پیامبران گفتنیها را گفتند .

۲.۴ - محاجه در آتش

«و إذ يتحاجّون فى النّار فيقول الضّعفـؤا للّذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعا فهل أنتم مّغنون عنّا نصيبا مّن النّار» به خاطر بياور هنگامي را كه در آتش دوزخ با هم محاجه مي‌كنند، ضعفا به مستكبران مي‌گويند: ما پيرو شما بوديم آيا (امروز) سهمي از آتش را بجاي ما پذيرا مي‌شويد.
سیاق آیه این نکته را افاده مى کند که ضمیر در جمله «یتحاجون » به آل فرعون بر مى گردد، دلیل دیگرش هم تغییر سیاق در جمله «و قال الّذین فى النار» است . و معنایش این است که : عذاب سوء بر آل فرعون وقتى نازل شد که در آتش محاجه مى کردند و یا این است که : به یاد آر از بدى عذاب آل فرعون ، وقتى که در آتش محاجه مى کنند. ضعفاى ایشان به اقویاى متکبر مى گویند: ما در دنیا تابع شما بودیم ، و لازمه اش این است که شما در مواقع حاجت به کمک ما بشتابید و در شداید یارى مان کنید و هیچ حاجت و شدتى شدیدتر از وضعى که امروز داریم نیست ، حال آیا مى توانید کارى براى ما بکنید و مقدارى از این آتش و عذاب را از ما بردارید؟ توقع نداریم که همه این عذاب را بردارید، بلکه مقدارى را هم بردارید ما قانعیم .
این سخن از ایشان در حقیقت ظهور (ملکه ) تملقى است که در دنیا نسبت به اقویا و بزرگان خود داشتند که در هر شدتى به آنها پناهنده مى شدند، نه به خداى تعالى و گرنه اگر ظهور قهرى آن ملکه نباشد، چگونه چنین درخواستى مى کنند، با اینکه مى دانند که خود اقویا گرفتارترند و در وضعى و روزگارى قرار دارند که هیچ کس به درد هیچ کس نمى خورد، روزى که امر همه به دست خداست ، و از اینگونه ظهورها نظائرى در قرآن کریم از مردم دوزخ حکایت شده ، مثل اینکه در آنجا همان دروغگویى دنیا را از سر مى گیرند و سوگند دروغ مى خورند، و کارهایى که کرده اند حاشا مى کنند و یکدیگر را تکذیب مى نمایند و از این قبیل اظهارات که همه از باب ظهور ملکات دنیوى است .


خوى تبه‌كارى فرعون ، علّت استضعاف مردم مصر: «إنّ فرعون علا فى الأرض وجعل أهلها شيعا يستضعف طـائِفة مّنهم ... إنّه كان من المفسدين»فرعون برتريجوئي در زمين كرد و اهل آنرا به گروههاي مختلفي تقسيم نمود، گروهي را به ضعف و ناتواني مي‌كشاند، ... او مسلما از مفسدان بود.


ستم مشركان، عامل استضعاف مسلمانان در صدر اسلام :«و ما لكم لاتقـتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن الّذين يقولون ربّنآ أخرجنا من هـذه القرية الظّالم أهلها ...‌» چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكاني كه (به دست ستمگران) تضعيف شده‌اند پيكار نمي‌كنيد؟، همان افراد (ستمديده‌اي) كه مي‌گويند خدايا ما را از اين شهر ( مکه ) كه اهلش ‌ ستمگرند بيرون ببر و براي ما از طرف خود سرپرست قرار بده. و از براي ما از طرف خود يار و ياوري تعيين فرما. .


۱. قصص/سوره‌۲۸، آیه۴.    
۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۴۱۳.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۱.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه ۷۵.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۳۷.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۵۷۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۸. ابراهیم/سوره ۱۴، آیه ۲۱.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص۳۲۴- ۳۲۵.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۵۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۱. سبأ‌/سوره ۳۴، آیه ۳۱- ۳۳.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۰۰.    
۱۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص ۵۷۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۴. غافر/سوره ۴۰، آیه ۴۷.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۵۰۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۲۲.    
۱۷. قصص/سوره‌۲۸، آیه۴.    
۱۸. نساء‌/سوره ۴، آیه ۷۵.    
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص۶۷۲، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۹- ۱۰.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۳۴، برگرفته از مقاله «عوامل استضعاف».    


رده‌های این صفحه : استضعاف | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار