• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالجواد فلاطوری حکیمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبدالجواد فلاطوری (متوفای : ۱۳۷۵ ش) از دانشمندان و نویسندگان معاصر بود.



سوم فروردین ۱۳۰۴ ش. در محله بیدآباد اصفهان ، در خانه‌ای ساده که با نور آیات الاهی منور و با عطر عترت پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم -معطر بود، نوزادی چشم به جهان گشود که بهار خجسته را نوید داد و پیوندی میان صبح و ساحل سعادت را پدید آورد.
این مولود فرخنده را «عبدالجواد» نام نهادند و ستون زندگی اش را با اذان و اقامه برپا داشتند تا بعدها ادامه دهنده راه نیای گرانقدرش حکیم الهی مرحوم آخوند ملا اسماعیل (ملا اسماعیل اصفهانی استاد حاج ملاهادی سبزواری بود.) اصفهانی باشد.
عبدالجواد تا ۱۵ سالگی در دامن پرمهر مادر و آغوش پرعطوفت پدر بالید و نهال وجودش شکل گرفت. دوران دبستان را در مدرسه اقدسیه و مدرسه ایران در شهر اصفهان گذرانید و در سال ۱۳۲۲ هـ. ش. دوره متوسطه را در هنرستان صنعتی اصفهان به پایان برد.
[۱] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۷، ص۷.



سرو سرفراز زاینده رود، از روزهای نخستین حیاتش، با سرچشمه زلال نور و زندگی آشنا شد و در حالی که پانزدهمین بهار زندگی را پشت سر می‌گذاشت، در جرگه حوزویان درآمد
[۲] میراث ماندگار، مؤسسه کیهان، ۱۳۶۹، ضرورت تبادل فرهنگ‌ها، دانشگاه اصفهان، ص۷.
تا با بهره گیری از فضای معنوی این پایگاه پاک، راه سعادت پیش گیرد و عطش آموختن را با قرائت برگهایی از دفتر فضیلت مشعلداران مکتب توحید فرونشاند.


فلاطوری پس از دانش اندوزی در شهر گنبدهای فیروزه‌ای در سال ۱۳۲۳، با هدف تکمیل اندوخته‌های علمی، همراه خانواده اش به تهران شتافت و در مدرسه مروی از دانشورانی فرهیخته چون حاج شیخ محمدتقی قمشه‌ای و آیة الله حاج شیخ محمدتقی شاه آبادی بهره مند گردید.
[۳] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۷.



نابغه اصفهان در سال ۱۳۲۶ برای ادامه تحصیل در جوار هشتمین آفتاب فروزان آسمان ولایت ، حضرت علی بن موسی الرضا -علیه‌السّلام -پناه برد از دریای دانش ستارگان حریم رضوی بهره مند شد در شمار دانشجویان این فرهیختگان قرار گرفت و به جمع حجره نشینان مدرسه حاج حسن (واقع در بالاخیابان) مشهد مقدس شد فلاطوری که در مشهد با شهرت «حکیمی» (نام خانوادگی عمو و عموزادگانش) شناخته می‌شد، پیوست.
[۴] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۷.

در آن دیار از محضر فقیهان فرزانه‌ای چون شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب ثانی)، میرزا احمد مدرس یزدی ، شیخ کاظم دامغانی ، شیخ هاشم قزوینی ، شیخ هادی کدکنی، شیخ مجتبی قزوینی ،
[۵] سپیده باوران، محمدرضا حکیمی، ۱۳۷۹، ص۱۲۳.
حجة الاسلام ممجد ، حاج محمدرضا کلباسی و حاج شیخ محمد رضا ترابی خراسانی ،
[۶] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۸.
بهره برد. دانشجوی کوشای اصفهان به زودی در شمار دانشوران جای گرفت و نزد مراجع از اعتباری بایسته برخوردار شد. او در سال ۱۳۲۹ در سن ۲۴ سالگی، پس از مباحثه‌های علمی با فقید برزگوار حاج شیخ محمدرضا کلباسی پیرامون کتاب « جواهر الکلام » بدون در خواست شخصی از محضر وی، به اخذ اجازه روایت و گواهی اجتهاد ائل گردید.
[۷] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ ها، ص۹.



فلاطوری در سال ۱۳۳۰ ش. به تهران بازگشت و در مدرسه مجد از محضر این فقیهان نامور شیعه فیض برد:
۱. شیخ محمدتقی آملی
۲. آیة الله میرزا احمد آشتیانی
۳. علامه سید محمد حسین طباطبایی
۴. آیة الله میرزا مهدی آشتیانی
۵. آیة الله شیخ محمدرضا کلباسی
[۸] میراث ماندگار، ص۲۶.

۶. آیة الله شیخ محمد عرفانی خویی
[۹] فلاطوری در مدرسه سپهسالار قدیم نزد این استاد مغنی را آموخت تاریخ فرهنگ معاصر، ج۲۲ـ۲۱، ص۴۳۷.



آقای دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی استاد و رئیس سابق دانشکده حقوق و نویسنده دایرة المعارف علوم اسلامی، هم بحث فلاطوری بود.
[۱۰] فلاطوری در مدرسه سپهسالار قدیم نزد این استاد مغنی را آموخت تاریخ فرهنگ معاصر، ج۲۲ـ۲۱، ص۴۳۸.



فلاطوری پس از اتمام رشته معقول در دانشکده الهیات تهران در سال ۱۳۳۳ پس از ۱۵ سال تحصیل علوم حوزوی برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه و علوم انسانی به کشور آلمان هجرت کرد. رشته‌های فلسفه ، روان شناسی ، علوم تربیتی ، علوم اجتماعی و تطبیق ادیان را به پایان رساند و با نگارش رساله‌ای در باره اخلاق عملی کانت، به اخذ درجه دکترا نائل آمد. او در این دوران زبان لاتین و یونانی را نیز فراگرفت پس از تالیف مقالات و رساله‌های گوناگون به نوشتن رساله استادی پیرامون «دگرگونی بنیادی فلسفه یونانی در اثر طرز اندیشه اسلامی» همت گمارد و بعد از به دست آوردن درجه استادی به تدریس پرداخت. فلاطوری قبل از انقلاب با مساعدت دوستانش آکادمی علمی اسلامی در شهر کلن آلمان را بنیاد نهاد تا در گستره تحقیق و تدوین و عرضه اسلام به زبان فکری اروپا به فعالیت پردازد.
[۱۱] فلاطوری در مدرسه سپهسالار قدیم نزد این استاد مغنی را آموخت تاریخ فرهنگ معاصر، ج۲۲ـ۲۱، ص۲۶.

پروفسور فلاطوری، ضمن تدریس در دانشگاه کلن، در راستای گسترش اسلام و پیام انقلاب شکوهمند اسلامی ایران کنگره‌ها و کنفرانسهای متعدد در کشورهای مختلف اروپایی برگزار کرد. اکنون در مؤسسه اطلاع رسانی پارسا، سایتی مخصوص درباره زندگی، آثار مکتوب و کنفرانسهای زنده یاد پروفسور فلاطوری موجود است.
مرحوم پروفسور فلاطوری درباره فعالیتهایش در غربت چنین گفته است
«... از سال ۱۳۴۴ ش. با پشتیبانی مقامات مسؤول دانشگاه، مرکز تحقیقات علوم و عقاید شیعی اعم از فقهی، اصولی، کلامی، رجالی، فلسفی، تاریخی، ادبی و غیره در مؤسسه که قبل از آن حتی یک کتاب شیعی هم در آن وجود نداشت، جمع آوری نموده است. از سال ۱۳۴۷ ش. که این جانب توفیق گزارش این امر را با «بیان اهمیت تحقیق علوم و عقاید شیعی برای اسلام شناسی» در کنگره خاورشناسان آلمان در شهر ورتسبورگ حاصل نمودم، تاکنون توجه خاصی به این امر پدیدار گشته است. کم‌ترین نشانه ی آن این است که در این مدت بیش از ده نوشته (کتاب و مقاله) هم از طرف خود سمینار کلن (از آقای پروفسور اروین گرف ـ رئیس سمینار و... این جانب) و هم در ارتباط با این سیمنار انتشار یافته است و قریب ده کتاب و مقاله دیگر نیز در دست تالیف است.
[۱۲] یادنامه علامه امینی، ص۴۴۵ - ۴۴۶.



میرزا مهدی آشتیانی (۱۳۰۶-۱۳۷۲ ق.) مشهور به فیلسوف شرق، چنین نگاشته است:
«... فاضل کامل و صاحب نظر استوار رای... عبدالجواد حکیمی فلاطوری... ژرفای مطالب حکمت و عرفان را فراگرفت. او اینک به درجه شامخی از این علوم و معارف رسیده است، صلاحیت تدریس کتاب‌هایی را داراست که در این رشته‌ها فراهم شده است. با این همه نزد دانش پژوهان و طالبان حقایق ناشناخته و مجهول القدر است، پس لازم دیدم از تلاش‌های او تشکر کنم و تمام طالب علمان و دانشجویان را سفارش کنم تا از او، سرچشمه‌های دانش الهی و معارف ربانی و اصول حکمت و عرفان را فرا گیرند.»
[۱۳] میراث ماندگار، ج۱، ص۲۶.

علامه سید محمد حسین طباطبایی ، صاحب تفسیر المیزان ، فلاطوری را در مباحث فلسفی، صاحب کنجکاویهای حکیمانه و انتقادات محققانه معرفی می‌کند و از نظر اندیشه عمیق و تفکرات علمی بلند، وی را مایه افتخار ایران می‌شمارد.
[۱۴] راهنمای کتاب، سال پنجم، شماره ۶، سال ۱۳۴۱، ص۴۸۸.

آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی فلاطوری را چنین می‌ستاید:
«آقای فلاطوری متوجه فلسفه و حکمت متعالیه شدند و الحمد الله ایشان هم در رشته خودشان به کمال رسیدند و از مفاخر مملکت ما هستند و از پرچمداران به حق در فلسفه اسلامی هستند...»
[۱۵] میراث فرهنگی، سال اول، شماره ۶، شهریور ۱۳۶۳.

استاد محمدرضا حکیمی می‌نویسد:
«پروفسور فلاطوری، پس از سالها کوشش و تحمل تلخی‌ها و سختی‌ها و دست یافتن به اعتبار علمی در کشوری مانند آلمان ، به آن خدمت درخشان توفیق یافت و همین پاداش او را بس... و آیا تصور می‌کنید اگر خدمات گران ارجی را که فلاطوری برای انجام دادن آن‌ها آماده گشت و انجام داد، قرار بود با برنامه ریزی‌ها و هزینه گذاری‌ها و اعزام‌های متعارف انجام یابد، چقدر زمان می‌برد و چه اندازه «نیرو» می‌خواست و چه مبلغ هزینه می‌طلبید؟.
[۱۶] سپیده باوران، ص۱۴۴.

.. حق فلاطوری در ترویج دین اسلام و مذهب تشیع در اروپا، و تصحیح مطالب مربوط به اسلام و تشیع در کتابهای درس چندین کشور اروپایی و تاسیس کتابخانه مهم و معتبر «مآخذ شناخت تشیع در دانشگاه کلن آلمان و توجه دادن صاحب نظران و جویندگان معارف اسلامی به این معارف، بس سنگین است و در خورشناخت و تجلیل.
[۱۷] سپیده باوران، ص۱۴۶.

از ویژگیهای دیگر پروفسور فلاطوری حریت علمی او بود ویژگی‌ای که در خور تکریم بسیار است و یک تجربه پنجاه ساله‌ای علمی و عمیق و مستقل اندیشانه را در تفکر و شناخت نشان می‌دهد. در یکی از سفرهایش به ایران، پس از انقلاب، به او گفتم:
شما بیایید به ایران و در دانشگاه‌ها فلسفه تدریس کنید.
در پاسخ بی درنگ گفت:
«من اگر بیایم قرآن تدریس می‌کنم، نهج البلاغه تدریس می‌کنم....» و این سخن علمی‌ترین سخن است در جای خود و از عقلانیتی مستقل و نیرومند پرده بر می‌دارد و بسیار جالب توجه و قابل تامل است و خود یک اصل است در سازندگی عقلی و صیرورت شناختی. اگر انسانی بی خبر از اضافه‌های تفکر بشری و مکتب‌های گوناگون فلسفی این سخن را بگوید، چه بسا مهم تلقی نشود لیکن اکنون استادی مسلم در فلسفه و عرفان اسلامی و شرقی و متبحر در فلسفه غربی ، به ویژه فلسفه کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴ م.) آن هم پس از ۳۰ سال زندگی در محیط‌های علمی اروپایی و نشست و برخاست و بحث و گفت و گو با دهها دانشمند فلسفه و آکادمیسین و متفکران گوناگون و خواندن ده‌ها کتاب و مقاله و کند و کاو در ابعاد معرفت و سلوک آن مردم، در سطوحی چند و رسیدن به مقام پروفسوری در دانشگاه‌های آلمان با اعتبار علمی، چنین می‌گوید: و این همان استقلال در اندیشه و استغنا در معرفت و رهیدن از مرعوب شدن فکری و مغلوب شدن تشخیصی و از نتایج تشجیع کننده مبانی تفکیکی خراساناست و می‌نمایاند که متفکر در عین توجه به فلسفه‌های عقلانی و برهانی، در قلمرو صیرورت متعالی علمی و عملی انسان و جامعه‌های انسانی، در برابر هیچ چیز مرعوب نگشته است و هیچ فروغی او را از رسیدن به سرچشمه خورشید باز نداشته است و این چگونگی می‌تواند برای هر دانشمند و هر متفکر مستقل اندیش سرمشق باشد.
[۱۸] سپیدهباوران، ص۱۴۵ -۱۴۶.

علامه حکیمی در فراز دیگری می‌نویسد:
«این اسلام شناس مجاهد و پرشور که در جهاد فرهنگی و عظیم شناساندن صحیح اسلام در اروپا فعالیتی بسزا کرده، از جهاد سیاسی و مبارزات ضد استعماری نیز غافل نبود. او با توجه به اهمیت این گونه مبارزات، برای آگاه سازی مردم و دل دادن به ملت و معرفی هرچه بیشتر دشمنان دین و کشور و شگردهای گوناگون استعمارگران، به سوی « عروة الوثقی » (کتاب سیدجمال الدین اسدآبادی ) رفت و در صدد بر آمد تا این کتاب انقلابی و ضد استعماری را در ضمن چند رساله (جزوه) ترجمه و تفسیر کند و در دسترس ملت قرار دهد. شماره ی نخست این رساله با نام «تشکیل جبهه آزاد» (جنبش سیاسی ـ نهضت دینی) در سال ۱۳۷۱ هـ. ق. منتشر شد... در این رساله با قلمی پرشور و حماسی به معرفی سید و اهداف و مجاهدات او و ارزش‌های «عروة الوثقی» و اهمیت ظهور سید جمال الدین در تاریخ شرق و اسلام می‌پردازد و افتخار «حسینی» بودن او را نیز به یادها می‌آورد... در جهان، دانشمند بسیار است، انسانهای آگاه نیز هستند، مجاهد هم یافت می‌شود لیکن «دانشمند آگاه مجاهد» اندک است و اگر به «مجاهد» قید ارزشی آن را بیفزاییم و بگوییم: «مجاهد راه حق» (و به تعبیر قرآن کریم: «فی سبیل الله»، دایره فراگیری آن محدودتر می‌شود و شماره اندک تر.
بر این اوصاف دو قید دیگر بیفزایید، یعنی، « اخلاص » و «غربت» تا برسیم به ترسیمی از سیمای پروفسور فلاطوری... که این اوصاف در او پدید آمد. دانشمندی آگاه و مجاهد در راه حق و فضیلت، مخلص و تنها در دیار غربت غربتی در غرب و غروب....
فلاطوری، یعنی سالها در جست و جوی دانش کوشیدن و از مردان بزرگ دین و معرفت
[۱۹] سپیده باوران، ص۱۵۴ و ۱۵۵.
آموختن و «معارف ثابته» را شناختن و نسبت به شناساندن آن‌ها احساس تکلیف کرد.»
هدف از هجرت به اروپااستاد فلاطوری با هدف کشف حقیقت به اروپا شتافت. این هجرت برایش بسیار سازنده بود. البته او گمشده اش را در غرب نیافت، ولی با مشاهده تنگدستی متفکران آن دیار، به زودی حقیقت را شناخت. استاد خود هدف و رهاورد معنوی این هجرت بزرگ را چنین بیان کرده است.
«من اصلا برای همین به اروپا رفتم و به دنبال حقیقت می‌گشتم و می‌دیدم فلسفه ملاصدرا مرا قانع نمی‌کند، باز اشکالاتی دارد دیدم آنها بیچاره تر از ما هستند. بهترین منبع و مرجع برای معرفی خدا خود « قرآن کریم» است. ما جوری گرفتار تصورات خودمان شده‌ایم که ورای آن را نمی‌توانیم تصور کنیم. من هرچه که پیش می‌روم بیشتر به معنویت قرآن می‌رسم. من اگر در اروپا تبلیغ اسلام می‌کنم و بحمدالله مقبول افتاده است ولی در این امر یک ذره از اندیشه عقلی را در تبیین اسلام نمی‌آورم. خود قرآن بهترین بیان کننده اسلام است. دوری ما از قرآن اسفبار است. تا چندی قبل هرکس در حوزه تفسیر قرآن می‌گفت، می‌گفتند بی سواد است. عالم کسی بود که فقه و اصول درس بدهد... به هرحال ما باید این نقدها را بکنیم تا بتوانیم راه دیگری پیدا کنیم.
... و آن راه (ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنه و جادلهم باللتی هی احسن) است.»
[۲۰] مجله دانشگاه انقلاب، شماره ۹۸ و ۹۹، تابستان و پاییز ۱۳۷۲.



شماری از کارهای جاودان و مؤثر پروفسور فلاطوری که ارزش بین المللی دارد، عبارت است از:
۱. تاسیس مرکز تحقیقات شیعه در کنار دانشگاه کلن و گنجاندن متون اسلام شناسی در دروس خود برای دانشجویان دانشگاههای آلمان.
وی هزاران جلد کتاب از منابع مرجع و معتبر شیعی را به هزینه شخصی گرد آورد و به یاری دوستان کتاب شناس ایرانی، عرب و آلمانی اش فهرست نویسی کرد و برای پژوهشگران جهان قابل استفاده ساخت. این اقدام فرهنگی ـ پژوهشی فلاطوری در جهان اسلام بی نظیر می‌نماید.
۲. تاسیس آکادمی علوم اسلامی
همت بلند و آینده نگری فلاطوری او را بر آن داشت تا در آن سوی مرزها به جهاد فرهنگی دست یازد. وی در سال ۱۳۵۵ش. از آلمان به ایران آمد و جهت تحول بنیادین در مسلمانان جهان با دوستانش به رایزنی پرداخت. رهاورد این تلاشها تاسیس آکادمی علوم اسلامی بود که با استقبال و حمایت مالی دوستانش رو به رو شد و مرحوم فلاطوری پشتیبانی علمی و برنامه‌های کاربردی آن را به عهده گرفت.
آری، اسلام مرز نمی‌شناسد و شکست برایش معنا ندارد. ابرقدرتها نیز از همین خصلت مسلمانان می‌ترسند. فلاطوری در حال برنامه ریزی بلند مدت برای این آکادمی بود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در میان بهت و حیرت جهانیان پیروز شد. این پیروزی، پیروزی فرهنگ اسلام بود نه تشکیلات سیاسی و یا سلاح نظامی مسلمانان از این رو، با مقاومت جهانی ابر قدرتها و تحمیل نبردی هشت ساله رو به رو شد.
پروفسور فلاطوری، پس از فروکش شدن شعله‌های جنگ تحمیلی هشت ساله صدام، برای دوستانش در ایران چنین نوشت:
اکنون که به یاری خداوند تبارک و تعالی، آتش جنگ خاموش و امکان تشکیل جلسه مجمع عمومی اعضای مؤسس (آکادمی علوم اسلامی) ممکن گشته است... ، از حضرت عالی به عنوان عضو مؤسس برای شرکت در جلسه مورد نظر دعوت می‌نمایم....
این جلسه مهم در سال ۱۳۶۷ ش. در محل آکادمی در کلن آلمان تشکیل شد و مجمع عمومی، پس از دو هفته بحث پرشور در مورد مسائل فرهنگی و مالی و اداری، تصمیم گرفت آکادمی را ابقا کند و به پروفسور فلاطوری اجازه دهد، در جهت اجرای برنامه پیشنهادی خویش در خصوص کتب درسی، گام بردارد.


فرهنگستان علوم اسلامی، دستاورد اندیشه بنیادین فلاطوری بود که در سال ۱۹۵۵ میلادی نخستین بحث خود را در خصوص ادیان صاحب کتاب ( اسلام ، مسیحیت و یهود ) و رابطه آنان با خدا و با یکدیگر ارائه داد. آکادمی بر این اعتقاد بود که منازعات پیروان این ادیان از منظر خدای متعال بی معنا است. از این رو، پروژه گفت و گوی ادیان ابراهیمی را در اکتبر ۱۹۷۸ م. با انتشار اطلاعیه زیر در مطبوعات، مطرح کرد:
با تماس فزاینده میان شرق و غرب فرهنگ اسلامی و دنیای جدید غرب مشکلات و سوء تفاهم‌هایی را با خود به همراه داشته است. آکادمی علوم اسلامی، با پژوهش در باره روابط متقابل با فرهنگ و تاریخ فکری مغرب زمین، هدف خود را این قرار داده است که از این مواجهه به عنوان فرصتی برای گفت و گوی دو جانبه بهره برداری کند. این مؤسسه روش‌ها و لوازم کمکی را جست و جو می‌کند تا مانع از خود بیگانگی کامل انسانهایی شود که با این فرهنگ پرورش یافته‌اند و همچنین از تاثیرات منفی حاصل از این از خود بیگانگی در جامعه‌ای که این انسانها در آن زندگی می‌کنند پیشگیری به عمل آورد. این مؤسسه همت خود را بر گفت و گوی واقعی با مسیحیان، یهودیان و سایر ادیان جهانی قرار می‌دهد. آکادمی علوم اسلامی نخستین مؤسسه‌ای از این نوع است که از جانب مسلمانان به طور مستقل تاسیس و به لحاظ مالی تامین می‌شود.»
[۲۱] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۱.



مرحوم پروفسور فلاطوری برای ایجاد مباحثه و تفاهم و همفکری میان پیروان ادیان مختلف و نیز مذاهب اسلامی، می‌کوشید. وی با داشتن شناخت ژرف و گسترده از جهان پیچیده ی نوین و مطالعه زبان اقوام و ملل و نحل مختلف با همتی بلند و تفاهم مرز بین قومیتها و ملیتها را شکست و تا آن جا که می‌توانست در جهت ایجاد مفاهمه کوشید. شماری از آثار او عبارت است از:
۱. اسلام در دیالوگ، ۲ جلد، حاوی مجموعه مقالات پروفسور فلاطوری که در سال ۱۹۷۹ م. منتشر شد. این اثر تاکنون پنج نوبت تجدید چاپ شده است.
[۲۲] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۲.

۲. فهرست بخش کوچکی از کتابهای آکادمی اسلامی، در سال ۱۳۶۷ ش. انتشار یافت.
۳. فهرست کامل کتابهای آکادمی اسلامی، در سال ۱۳۷۴ ش. در ۶ جلد منتشر شد.
[۲۳] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۵.

۴. پروژه اصلاح کتب درسی آلمان در ۶ مجلد.
تصحیح کتب درسی مدارس آلمان و سپس دیگر کشورهای اروپایی، ازکارهای بنیادین و مهمی بود که این دانشور بزرگوار در آکادمی علمی ـ اسلامی کلن به ثمر رساند. وی این کار سترگ را با کمک استادان، خاورشناسان اروپایی و مؤلفان کتابها انجام داد و توانست پس از سالها پشتکار، مسافرت، سخنرانی و بحث این آثار را از مطالب نادرست پیراسته سازد کاستیهاشان را اصلاح کند و آنها را به عنوان مرجعی مطمئن برای نویسندگان کتابهای درسی آلمان و دیگر کشورهای اروپایی در آورد.
محتوای این کتابها چنین است:
الف) خدا و الاهیات
ب) حضرت محمد -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم -
ج) قرآن عظیم
د) اعمال مذهبی
هـ) رابطه ادیان یهودی، مسیحی و اسلام
و) تاریخ
ز) موقعیت کنونی اسلام در جهان و در کشور آلمان فدرال
استاد فلاطوری پس از اتمام پروژه اصلاح کتب درسی، در گزارشی به هیات مدیره آکادمی در ایران ، چنین می‌نویسد:
برادران عزیز! خوشوقت از آنم که در این لحظه به یاری خداوند می‌توانم بشارت به ثمر رسیدن پروژه اصلاح کتب درسی مدارس آلمان غربی را در مورد آموزش و عرضه اسلام به دانش آموزان دبستانی، دبیرستانی و مدارس حرفه‌ای به حضورتان عرض کنم: آکادمی موفق شده است، پس از ماه‌ها تلاش و تحمل مرارت، این کتب را در سلسله انتشارات معتبرترین و رسمی‌ترین انستیتوی بین المللی تحقیق کتب درسی منتشره ساخته، به آن‌ها رسمیت ببخشد.
[۲۴] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۶ - ۱۷.

وی پس از رسیدن به این موفقیت بزرگ در آلمان ، در جهت گسترش این طرح در سراسر اروپا گام برداشت سمپوزیومهایی در کلن تشکیل داد و در چهارمین سمپوزیوم بین المللی آکادمی علمی ـ اسلامی شهر کلن در سال ۱۹۹۱ م. که در سالن اجتماعات آکادمی برگزار شد، از نمایندگان آکادمی چهارده کشور اروپایی دعوت به عمل آورد.
دکتر فلاطوری، پس از پایان این سمپوزیوم سه روزه ، در گزارشی چنین می‌نویسد:
«مهمتر از همه این که طبق گزراش‌های پروژه اروپایی ما به شورای اروپا در استراسبورگ معرفی شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت... این جریانات وضع پروژه ما را بدون تردید یک وضع رسمی اروپایی بخشید و در این موفقیت که ما در آستانه اتحاد ملل اروپا قرار گرفته‌ایم، این پروژه می‌تواند نقش اساسی داشته به یاری خداوند به اسلام در اروپا و جهه نوینی ببخشد.»
[۲۵] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۶ - ۱۷.

اسلام شناس دانشگاه «اکستر» آقای پروفسور عزیز العظمه در سال ۱۹۹۳ م. در خصوص فعالیتهای فلاطوری در زمینه تصحیح کتب درسی اروپاییها، چنین نوشت:
«سه مورد تحریف در اسلام از طرف غربیان به وجود آمده که لطمه شدیدی به اسلام زده است:
۱. قبل از اصلاح طلبی قرن ۱۶، اسلام به عنوان دین متعصب و مظهر بدی به صورت کاریکاتور در آمد.
۲. در طول عصر روشنگری ( رنسانس ) قرن ۱۸ به صورت مذهبی بیگانه و نسبتا مضحک ارائه شد.
۳. در دوران معاصر به عنوان ایمانی که نسبت به آن بیم و هراس وجود دارد و متصور گردید.
و آقای پروفسور فلاطوری (این حکیم برجسته) در این عصر توانست حقایق اسلامی را در کتب درسی کشورهای غربی و بیگانه با اسلام و مسلمین وارد کند.»
[۲۶] اسلام گرایی و تجدد، ص۷۸.

آری، مجاهد نستوه فلاطوری توانست با عزمی راسخ و همتی سترگ طبق برنامه‌ای زمان بندی شده تا سال ۱۹۹۴ م. کتابهای درسی ۱۷ کشور اروپایی را از پیش داوریهای مغرضان بزداید و اسلام ناب، چهره مسلمانان واقعی و قرآن (قانون و منشور بین المللی) و پیام آور رحمت و اسوه کامل بشریت را چنان که ـ هست ـ معرفی کند.
[۲۷] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۸.



یکی از آرمانهای والای پروفسور فلاطوری، در جهت آموزش صحیح اسلام به مسلمانان جهان و غیر مسلمانان مشتاق، شناخت حقیقتی اسلام تاسیس دانشکده علوم اسلامی در اروپا بود.
وی، پس از رایزنیهای مداوم، نتوانست نظر صاحب نظران و سرمایه گذاران ایران را جلب کند و تصمیم گرفت در این برنامه از همکاری دانشگاه الازهر مصر بهره گیرد. به تدریج، با نگارش و تصویب اساسنامه و آیین نامه این دانشکده، مقدمات تاسیس آن فراهم آمد ولی این همکاری، با درگذشت نا به هنگام دانشمند بزرگ و دوستدار انقلاب اسلامی شیخ محمد غزالی که از دوستان نزدیک و صمیمی پروفسور فلاطوری بود و نیز درگذشت شیخ الازهر (شیخ جادالحق) به فاصله یک ماه بعد از غزالی، ناتمام ماند. البته فرزند حوزه و دانشگاه حکیم فلاطوری نومید نشد و همچنان مصمم و نستوه برای به ثمر رساندن این طرح مهم گام برداشت. در پرتو تلاشهای وی، آکادمی به هامبورگ منتقل شد و مقدمات تاسیس دانشکده و دیگر امور به انجام رسید ولی دریغ متفکر فرهیخته عبدالجواد حکیمی فلاطوری در سن ۷۱ سالگی خاکیان را بدرود گفت و اجرای این طرحها ناتمام ماند.
[۲۸] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۸.



از دیگر آثار جاودان پروفسور فلاطوری مجموعه مصاحبه‌ها، سخنرانیها و مقالات است که عناوین آنها چنین است:
الف) برای عرضه به غرب چه داریم، با کدام شیوه؟ (مصاحبه در حضور جمعی از فرهیختگان دانشگاه)
[۲۹] میراث ماندگار، مؤسسه کیهان، تهران، ۱۳۶۹، ص۲۵-۴۲.

ب) رابطه دین و فلسفه (مصاحبه با مجله دانشگاه انقلاب)
[۳۰] مجله دانشگاه انقلاب، ش ۹۸ و ۹۹، ۱۳۷۲، ص۳۹-۵۳.

ج) ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها (مقاله‌ای در خصوص برخورد با غرب و دیگر فرهنگ)
[۳۱] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۶۳-۶۸.

د) دو اندیشه شرق و غرب (مقاله)
[۳۲] نشریه گروه تحقیقاتی دانشکدهی اللهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، ش ۳۵، ص۱۲۷ـ۱۵۱.

هـ.) موانع بنیادین گفت و گو میان اسلام و مسیحیت (مقاله)
[۳۳] نامه فرهنگ، سال دوم، ش ۴.

و) فارابی و تبادل فرهنگ‌ها (مقاله)
[۳۴] نامه فرهنگ، سال چهارم، ش ۲ و ۳، سال ۱۳۷۳.

ز) اسلام در مدارس آلمان
[۳۵] کیهان فرهنگی، سال سوم، ش ۳، ص۲۸ـ۳۰.
(سخنرانی)
ح) روش تحقیق عقاید و علوم شیعی (سخنرانی در کنگره شیخ طوسی در مشهد در سال ۱۳۴۸)
[۳۶] هزاره شیخ طوسی، به اهتمام علی دوانی.

ط) تحول بنیادین فلسفه یونان در پرتو اندیشه اسلامی (سخنرانی)
[۳۷] یادنامه علامه طباطبایی، ش ۲، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگ، تهران ۱۳۶۳.

ی) اندیشه فلسفی بیرونی براساس اصل تکامل تدریجی (سخنرانی)
[۳۸] یادنامه بیرونی، سال ۱۳۵۳، ص۵۱۱-۵۲۰.

ک) روش ابتکاری مرحوم مهندس بازرگان در پژوهش‌های قرآنی (سخنرانی)
[۳۹] مجله کیان، ش ۲۸.

ل) مجموعه مباحثات با علامه طباطبایی در باره حرکت جوهری
[۴۰] یادنامه علامه طباطبایی، سال ۱۳۶۳، ص۲۱۷.

م) مبانی فکری انسانی و اجتماعی در نهج البلاغه (مقاله)
[۴۱] فصلنامهی پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه، سال اول، ش ۳ و ۲، زمستان ۸۰ و بهار ۸۱، ص۱۰۰.
[۴۲] فصلنامهی پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه، سال اول، ش ۳ و ۲، زمستان ۸۰ و بهار ۸۱، ص۱۱۶.



نوشته‌های استاد عبدالجواد فلاطوری در خصوص مبانی فکری، انسانی و اجتماعی نهج البلاغه بسیار با ارزش می‌نماید. او می‌نویسد:
«سخنان مولاعلی از آغاز تا به امروز منبع الهامات و سرچشمه اشاراتی برای صاحبان ذوق و معرفت و ارباب علم و دانش، در زمینه‌های مختلف علم و عمل، بوده و هست. عرفا ، حکما، زهاد، متکلمان، فقها و حکام با ایمان و متعهد همه و همه از پیروان تشیع و خواه از برادران و خواهران اهل تسنن ، از این منبع لایزال استمداد جسته و می‌جویند.
سخن ما در باره مبانی فکری، انسانی و اجتماعی نهج البلاغه از دیدگاهی غیر از دیدگاه سنتی است. از دیدگاه پرسش‌ها و مشکلاتی است که دنیای امروز و جوامع بشری عصر حاضر مطرح کرده و می‌کند. اهمیت کلام مولا به عنوان منبع و مرجع سخن از دو لحاظ است:
یکی این که سخنان مولا سخنان انتزاعی ناشی از قیاسات منطقی ـ علمی که از اندیشه و تفکر در گوشه عزلت یا پشت میز تحریر باشد به گونه که شیوه فیلسوفان و یا عبادت متفکران بوده و هست، نیست. بلکه فرمایش‌های آن بزرگوار از متن زندگی برخاسته و نتیجه یک برخورد زنده و مشخص با انسانها، آن هم در دوره‌ای پر از تلاطم و بحران، است یعنی در دوره آزمایش انسانهایی که تحت تربیت قرآن و سنت خود ساخته بودند و یا در طریق خودسازی قدم می‌زدند و یا لااقل خود را این گونه وانمود می‌کردند و در عین حال در برابر حق و باطل، در جست و جوی راه نجات از حیرت و سرگردانی بودند.»
[۴۳] فصلنامه پژوهشی نهج البلاغه، ش ۲ و ۳، سال اول، ص۱۰۰.


۱۴.۱ - ویژگی سخنان مولا

استاد فلاطوری نهج البلاغه را شرح قرآن کریم می‌داند و می‌نویسد:
«قسمت اعظم نهج البلاغه از انسان گفت و گو می‌کند از انسانی که منبع تضادها و تناقضات است یعنی از آن انسانی که محکوم دو قطب متضاد « ایمان » و « خدا » و « شیطان » بوده و مسؤول ساختن سرنوشت خویش در حرکت به این سو یا آن سو است انسانی ثابت و پابرجا و یا انسانی متلون و مغیر....
مولا علی -علیه السلام - با این پدیده‌ها برخورد می‌کند و در این برخوردها چون شمع می‌سازد ولی خود از غصه و درد و رنج ‌سوزد. خود می‌سوزد تا سوختنش چراغ هدایت دیگران گردد. آری، سخنان مولا شارح کلام الله است و شارح قرآن و دقایق اسرار آن و از این رو، روشن نمودن مبانی فکری، انسانی و اجتماعی نهج البلاغه در حقیقت روشن نمودن این پدیده‌ها از دید وحی محمدی است.»
[۴۴] فصلنامه پژوهشی نهج البلاغه، ش ۲ و ۳، سال اول، ص۱۰۱.



جلال آل احمد با استاد بسیار صمیمی بود و دغدغه هایش را با وی در میان می‌گذاشت. او در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۲، به فلاطوری می‌نویسد:
«حضرت فلاطوری، عذرهای فراوان از این که تا به حال نرسیده‌ام از آن محبت‌ها تشکر کنم... دلم می‌خواست بدانم آن «مسجد هامبورک» تمام شده یانه؟ لابد خبر دارید که آن کتاب ماه (مجله‌ای که زیر نظر جلال آل احمد چاپ می‌شد و به سبب چاپ بخشی از «کتاب غربزدگی » توقیف گردید.) ، همان در غیاب ما توقیف شد. ولاmistakeضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۶ - ۱۷.یت ما جوری است که اگر دست به عصا و پا به راه رفتی که رفتی و گرنه قلمت را خرد می‌کنند. قلم پایت را. البته و همین که ما هنوز زنده‌ایم خودش یک دنیا شکر دارد.»
[۴۵] نامه‌های جلال آل احمد، ج۱، ص۹۷ - ۹۸.

جلال در نامه‌ای دیگر، در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۴۳، به مرحوم فلاطوری چنین نوشت:
حضرت آقای فلاطوری،.... و اما کاروزارت جلیله حقیر همچنان آق معلم است. حقیر تا دو روز دیگر می‌رود سفر حج. کار دیگری که در این ولایت نمی‌شود کzwnj;

۱۵.۱ - ویژگی سخنان مولا

رد، جز غنیمت دانستن کوچک‌ترین فرصتی که برای احساس آزادی می‌دهند و من همیشه از هر فرصتی استفاده کرده‌ام... فعلا در رکاب اعاظم رجال دهاتی‌ها که از وردل گاو و گوسفندهاشان راهی شده‌اند برای احکام حج . فقیر هم راهی شده است. خوبه! جلال
[۴۶] نامه‌های جلال آل احمد، ج۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴.



با استناد به فرازی از خطبه شقشقیه علی -علیه‌السّلام -در نهج البلاغه، می‌گوید:
«به نگرش من، همان آتشی که در سینه سید جمال الدین و اقبال لاهوری و دکتر شریعتی شعله ور بود و آنان را دمی آرام نمی‌گذاشت و همان پیمانی که به گفته امیرالمؤمنین-علیه السلام - «خدا از دانشمندان پیمان گرفته است که لحظه‌ای در برابر پرخوری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان آرام نگیرند» در سینه فلاطوری فروزان بود و می‌خواست پیمان خدایی را به سر رساند.»
[۴۷] تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ۶، شماره ۱ و ۲، ص۴۶۸.

استاد فلاطوری، به عنوان اسلام شناس و متخصص در فلسفه و کلام قدیم و جدید و تاریخ اسلام و تاریخ جهان بالاتر از همه دارای شناخت ژرف و گسترده از جهان پیچیده نوین و دانستن زبان اقوام و ملل و نحل مختلف، همت مردانه خود را بر آن نهاد که اسلام مظلوم در اروپا و تشیع مظلوم تر در جهان و به ویژه در جهان اسلام را ـ چنان که هست و حقیقت دارد ـ به جهانیان بشناساند نه آن چنان که قلم دشمن مغرض و دوست نادان نگاشته است.
دکتر مهدی محقق نیز درباره این استاد گرانقدر می‌گوید:
«همان رنج و تعب خود را در راه علم که در مدرسه حاج حسن (تهران) متحمل می‌شد به هامبورک منتقل کرد.»
[۴۸] روزنامه اطلاعات، ۲۴/ ۱۰/ ۱۳۷۵.

آری، فلاطوری با تحمل رنجهای فراوان در راه کسب دانشهای قدیم و جدید در ایران و آلمان و تحصیل و تدریس در ایران ، موفق به احراز کرسی استادی در دانشگاه کلن آلمان شد اما نه برای استفاده از عنوان برجسته «پروفسوری»، نه برای بهره مندی از حقوق کلان مادی، نه برای تکیه زدن بر کرسی استادی بلکه برای معرفی مکتب والای اسلام و معرفی چهره واقعی دین به دانشورانی که در دیگر کشورها، به ویژه کشورهای اروپایی، تشنه معرفت زلال دینی‌اند ـ در این مسیر گام نهاد و تا واپسین روزهای زندگی اش به کوشش ادامه داد.


قلب فلاطوری این دانشور وارسته ایران زمین، پس از ۷۱ سال عمر با برکت، از تپش ایستاد. او به خدا پیوست و جسمش با خاموشی و سکون پیوند خورد. آری، سرانجام گرد باد مرگ، وزیدن گرفت و در روز یکشنبه نهم دی ماه ۱۳۷۵ ریشه‌های یکی از کهن سال‌ترین درختان حوزه‌های عملیه و دانشگاهها را از خاکهای مادیت بیرون آورده، با خود به جهان ناپیدای جاودانگی برد و دوستداران دانش و حکمت را به سوگ نشاند.
پیکر پاک پروفسور عبدالجواد حکیمی فلاطوری طی مراسمی از آلمان به ایران منتقل شد و از مقابل دانشگاه اصفهان بر دستهای مؤمنان مشتاق اصفهانی تشییع و در بیست و یکم دی ماه ۱۳۷۵
[۴۹] ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۱۹.
در جوار تربت پاک شهیدان اصفهان در تکیه فاضل اصفهانی (هندی) به خاک سپرده شد. و بدین گونه شعله‌های بیداری اسلامی و فریادگر جهاد فرهنگی در عرصه بین المللی به خاموشی گرایید و حماسه فلاطوری در این دنیای خاکی پایان یافت.


۱. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۷، ص۷.
۲. میراث ماندگار، مؤسسه کیهان، ۱۳۶۹، ضرورت تبادل فرهنگ‌ها، دانشگاه اصفهان، ص۷.
۳. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۷.
۴. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۷.
۵. سپیده باوران، محمدرضا حکیمی، ۱۳۷۹، ص۱۲۳.
۶. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۸.
۷. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ ها، ص۹.
۸. میراث ماندگار، ص۲۶.
۹. فلاطوری در مدرسه سپهسالار قدیم نزد این استاد مغنی را آموخت تاریخ فرهنگ معاصر، ج۲۲ـ۲۱، ص۴۳۷.
۱۰. فلاطوری در مدرسه سپهسالار قدیم نزد این استاد مغنی را آموخت تاریخ فرهنگ معاصر، ج۲۲ـ۲۱، ص۴۳۸.
۱۱. فلاطوری در مدرسه سپهسالار قدیم نزد این استاد مغنی را آموخت تاریخ فرهنگ معاصر، ج۲۲ـ۲۱، ص۲۶.
۱۲. یادنامه علامه امینی، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
۱۳. میراث ماندگار، ج۱، ص۲۶.
۱۴. راهنمای کتاب، سال پنجم، شماره ۶، سال ۱۳۴۱، ص۴۸۸.
۱۵. میراث فرهنگی، سال اول، شماره ۶، شهریور ۱۳۶۳.
۱۶. سپیده باوران، ص۱۴۴.
۱۷. سپیده باوران، ص۱۴۶.
۱۸. سپیدهباوران، ص۱۴۵ -۱۴۶.
۱۹. سپیده باوران، ص۱۵۴ و ۱۵۵.
۲۰. مجله دانشگاه انقلاب، شماره ۹۸ و ۹۹، تابستان و پاییز ۱۳۷۲.
۲۱. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۱.
۲۲. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۲.
۲۳. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۵.
۲۴. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۶ - ۱۷.
۲۵. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۶ - ۱۷.
۲۶. اسلام گرایی و تجدد، ص۷۸.
۲۷. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۸.
۲۸. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۱۸.
۲۹. میراث ماندگار، مؤسسه کیهان، تهران، ۱۳۶۹، ص۲۵-۴۲.
۳۰. مجله دانشگاه انقلاب، ش ۹۸ و ۹۹، ۱۳۷۲، ص۳۹-۵۳.
۳۱. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگها، ص۶۳-۶۸.
۳۲. نشریه گروه تحقیقاتی دانشکدهی اللهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، ش ۳۵، ص۱۲۷ـ۱۵۱.
۳۳. نامه فرهنگ، سال دوم، ش ۴.
۳۴. نامه فرهنگ، سال چهارم، ش ۲ و ۳، سال ۱۳۷۳.
۳۵. کیهان فرهنگی، سال سوم، ش ۳، ص۲۸ـ۳۰.
۳۶. هزاره شیخ طوسی، به اهتمام علی دوانی.
۳۷. یادنامه علامه طباطبایی، ش ۲، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگ، تهران ۱۳۶۳.
۳۸. یادنامه بیرونی، سال ۱۳۵۳، ص۵۱۱-۵۲۰.
۳۹. مجله کیان، ش ۲۸.
۴۰. یادنامه علامه طباطبایی، سال ۱۳۶۳، ص۲۱۷.
۴۱. فصلنامهی پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه، سال اول، ش ۳ و ۲، زمستان ۸۰ و بهار ۸۱، ص۱۰۰.
۴۲. فصلنامهی پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه، سال اول، ش ۳ و ۲، زمستان ۸۰ و بهار ۸۱، ص۱۱۶.
۴۳. فصلنامه پژوهشی نهج البلاغه، ش ۲ و ۳، سال اول، ص۱۰۰.
۴۴. فصلنامه پژوهشی نهج البلاغه، ش ۲ و ۳، سال اول، ص۱۰۱.
۴۵. نامه‌های جلال آل احمد، ج۱، ص۹۷ - ۹۸.
۴۶. نامه‌های جلال آل احمد، ج۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
۴۷. تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ۶، شماره ۱ و ۲، ص۴۶۸.
۴۸. روزنامه اطلاعات، ۲۴/ ۱۰/ ۱۳۷۵.
۴۹. ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‌ها، ص۱۹.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«عبدالجواد فلاطوری حکیمی».    

titr



جعبه ابزار