• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اقسام حدیث ضعیف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این نوشتار به بررسی احادیثی می‌پردازیم که از اقسام حدیث ضعیف هستند، به این معنا که اصل اولیه اقتضا می‌کند، این روایت ضعیف باشد، ولی گاهی به جهت وجود دلیل و قرینه‌ای خاص، روایت معتبر شده است، بلکه آن را صحیح شمرده‌اند، مثلا از اقسام روایات ضعیف مرسله می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - اقسام احادیث ضعیف
       ۲.۱ - مرسل
              ۲.۱.۱ - تعریف شهید اول
              ۲.۱.۲ - تعریف مشهور
       ۲.۲ - مضمر
              ۲.۲.۱ - اعتبار حدیث مضمر
              ۲.۲.۲ - وجه اضمار روایات
       ۲.۳ - مضطرب
              ۲.۳.۱ - اضطراب در سند
              ۲.۳.۲ - اضطراب در متن
       ۲.۴ - مهمل
       ۲.۵ - مجهول
              ۲.۵.۱ - مجهول اصطلاحی
              ۲.۵.۲ - مجهول لغوی
       ۲.۶ - مقلوب
              ۲.۶.۱ - قلب در سند
              ۲.۶.۲ - قلب در متن
       ۲.۷ - مدلس
              ۲.۷.۱ - تدلیس در سند
       ۲.۸ - معضل
       ۲.۹ - مطروح
       ۲.۱۰ - موقوف
       ۲.۱۱ - منقطع
       ۲.۱۲ - موضوع
       ۲.۱۳ - محرف
       ۲.۱۴ - معلل
              ۲.۱۴.۱ - حدیث با بیان علت در متن
              ۲.۱۴.۲ - حدیث بانقص درسندیامتن
       ۲.۱۵ - مقطوع
              ۲.۱۵.۱ - فرق مقطوع و مرسل
              ۲.۱۵.۲ - اعتبار حدیث مقطوع
۳ - پانویس
۴ - منبع


همان طور که سابق یادکردیم، ارسال به حدیث ضرر می‌رساند و باعث ضعف آن می‌شود، ولی پاره‌ای از مرسلات، معتبر و حجت است، مثل مرسلات مشایخ ثلاثه و اصحاب اجماع. قطع، نیز باعث ضعف روایت است، ولی گاهی بعضی از راویان ثقه یافت می‌شوند، که فقها گفته‌اند، قطع روایات به وسیلة آن‌ها، ضرری ندارد. در مورد اضمار، نیز همین سخن را می‌توان گفت، پس اقسام آینده حدیث، این گونه نیست، که تمام آن‌ها ضعیف باشند، بلی! اگر ثابت شد که روایتی مدلس و یا موضوع است، صحت و اعتبار آن، معنایی ندارد.


و اما اقسام احادیث ضعیف و توضیح مخصوص هر یک به شرح ذیل است:

۲.۱ - مرسل

تعریف‌های مختلفی از حدیث مرسل ارائه شده است.

۲.۱.۱ - تعریف شهید اول

الف) شهید در کتاب الرعایة «مرسل» را چنین تعریف می‌کند: «هو ما رواه عن المعصوم من لم یدرکه؛
[۱] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۶.
[۲] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۴۰.
[۳] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۱۹۵.
[۴] شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۴۸.
[۵] قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۳.
مرسل، روایتی است، که شخصی آن را از معصوم نقل کند، در حالی که او را درک نکرده است.»
مراد از ادراک، تلاقی معصوم در همان حدیث است، بنا بر این، ممکن است صحابی، از پیامبر حدیث نقل کند، و در عین حال، حدیث او مرسل باشد، بدین معنا که احادیث را از پیامبر، ولی از طریق صحابی دیگری نقل کند.
محقق مددی در حاشیه الرعایة می‌فرماید: روایت ابن عباس از پیامبر، این گونه است، زیرا هر چه از پیامبر روایت کرده است، از طریق علی (علیه‌السّلام) و سایر صحابه می‌باشد.
[۶] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۶.


۲.۱.۲ - تعریف مشهور

ب) اطلاق معروف در نزد فقهای شیعه، آن است، که مرسل به حدیثی گویند که تمام راویان زنجیره سند آن، یا برخی از آن‌ها حذف شده باشد و یا به الفاظ مبهم و مجملی، همچون عن بعض، عن رجل... آورده شده باشد.
[۷] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۸.

شهید می‌فرماید: به مرسل، منقطع و معضل نیز می‌گویند. منقطع، آن است که از سلسله سند آن یک راوی قطع شده باشد، و معضل آن است، که بیشتر از یک راوی ساقط شده باشد.
[۸] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۷.


۲.۲ - مضمر

علمای حدیث و فقها، به روایتی «مضمر» اطلاق می‌کنند، که راوی به اسم امام (علیه‌السّلام) تصریح نکرده و با ضمیر به او اشاره کرده باشد، مانند جمله «قلت له» که به این حدیث مضمره و راوی آن را مضمر، گویند،
[۱۰] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۲.
البته گاهی راوی به پس از جمله «قلت له»، جمله «علیه السلام» را ذکر می‌کند که قرینه‌ای بر آن است، که مروی عنه، معصوم است.
علامه اردبیلی می‌نویسد: یک قرینه بر این که اضمار حدیث ضرری ندارد و حدیث به طور یقین از امام (علیه‌السّلام) رسیده، جایی است که بعد از اضمار، جمله «علیه السلام» ذکر شود.
نویسنده ریاض نیز می‌نویسد: روایتی که در آن از عبد صالح روایت می‌شود، مضمره نخواهد بود، بلکه این کلمه خود دلالت دارد که مراد، امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) است.
[۱۳] اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ج۲، ص۴۶۱.


۲.۲.۱ - اعتبار حدیث مضمر

علما، مضمرات بعضی از راویان را در حکم روایت مسنده دانسته و اضمار آن را دلیل بر ضعف نشمرده‌اند، مثلا روایات مضمره زراره را حجت می‌دانند. شیخ انصاری و دیگر اصولیان در مبحث استصحاب، برای حجیت استصحاب به سه مضمره از زراره استناد کرده‌اند و ذیل هریک تصریح دارند که اضمار، ضرری به آن نمی‌زند (لا یضرها الاضمار).
[۱۵] خویی، ابوالقاسم، الهدایة الی الاصول، ج۴، ص۱۵.
[۱۸] انصاری، مرتضی، رسائل، ج۲، ص۵۶۳.

علامه اردبیلی می‌گوید: مضمرات و مقطوعات زراره حجت است، زیرا وی از غیر امام (علیه‌السّلام) نقل نمی‌کند.
[۲۵] موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۳۳.
[۲۶] موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۷۶.
[۲۷] بهایی عاملی، محمد بن الحسن، مشرق الشمسین، ص۳۸۵.


۲.۲.۲ - وجه اضمار روایات

وجه اضمار در این گونه روایات این است، که در ابتدای هر گروه از احادیث منقول از امام به نام امام (علیه‌السّلام) تصریح می‌کرده و بعد، ضمیر را به آن ارجاع می‌داده و می‌گفته‌اند: «سالته عن کذا و سالته عن کذا»، تا روایت به پایان می‌رسید، سپس راویان حدیث، این روایات را نقل می‌کردند و در نقل آن، روایات را متفرق و در ابواب مختلف قرار می‌دادند که در نتیجه این کار، اضمار در حدیث به وجود آمد.
[۳۳] موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۳۳.
[۳۴] موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۷۶.
[۳۵] بهایی عاملی، محمد بن الحسن، مشرق الشمسین، ص۳۸۵.

محدث بحرانی نیز نظیر این سخن را در حدائق درباره اضمار روایات آورده و می‌فرماید: «اضمار در اخبار ما بسیار، و عالمان درباره آن بسیار گفته‌اند. این اضمار، ضرری به مقصود نمی‌رساند و اعتماد به آن جایز است.
وی می‌گوید: منشا اضمار از دیدگاه من، عادت اصحاب اصول است، که در ابتدای کلام می‌گوید «سالت فلانا» و نام امامی را می‌برد که از آن حدیث نقل می‌کند، ولی پس از آن می‌گوید «سالته» و نظیر آن و خبر یا اخبار را به پایان می‌برد. اصولی که در دسترس ماست، مانند کتاب علی بن جعفر و قرب الاسناد و... این مدعا را اثبات می‌کند. به جهت این که مشایخ ثلاثه، اخبار را مرتب و مبوب ساختند و هر قطعه‌ای از حدیث را به همان صورتی که از اصل اولی انتزاع کرده بودند، در باب خود قرار دادند، خواننده دچار اشتباه می‌شود و خیال می‌کند مسئول عنه غیر از امام است و این را آمیزه طعن بر حدیث می‌کند.
شیخ اعظم انصاری نیز قریب به همین سخن را آورده است.
این یادآوری لازم است، که «سماعه» از جمله راویانی است، که در روایات او اضمار بسیار واقع شده است، اما غالب علما آن را پذیرفته و اضمار آن را مضر ندانسته‌اند،
[۴۰] برغانی، محمد صالح، غنیمة المعاد، ج۷، ص۶۱.
ولی پاره‌ای نیز آن را باعث ضعف روایت شمرده‌اند.
[۴۱] خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۹۴.
[۴۳] مکی عاملی، محمد، غایة المراد، ج۲، ص۵۲۴.
[۴۴] خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ص۱۲۲.
[۴۵] خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ص۱۸۴.
[۴۶] خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ص۳۷۴.
[۴۷] موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۳۶۱.

خلاصه بحث در باب روایات مضمره آن است، که اصل اولیه، ضعف آن می‌باشد، زیرا اضمار، از اسباب ضعف حدیث است و بر این اساس، [[|شهید اول]] و ثانی و عده‌ای از فقیهان دیگر، مضمرات را مطلقا معتبر ندانسته‌اند،
[۴۹] جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۳، ص۱۳۷.
[۵۰] جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۶، ص۲۲۷.
[۵۱] مکی عاملی، محمد، الروضة، ج۱، ص۱۳۳.
[۵۲] مکی عاملی، محمد، الروضة، ج۲، ص۲۲۷.
بلکه شهید ثانی روایات علی بن جعفر را نیز به جهت اضمار رد کرده است،
[۵۳] جبعی عاملی، زین الدین، روض الجنان، ص۶۱.
[۵۴] حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۱۷۶.
با آن که معروف علما با آن معامله متصل کرده‌اند. ولی سایر علماء در مورد مضمرات، قائل به تفصیل شده و گفته‌اند: اگر راوی، از راویان برجسته، ثقه و معروف باشد، اضمار او ضرری ندارد، در غیر این صورت موجب ضعف خواهد بود.
[۵۵] خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ج۱، ص۱۴۱.


۲.۳ - مضطرب

اضطراب دو گونه است. اضطراب گاهی در سند و گاهی در متن واقع می‌شود.

۲.۳.۱ - اضطراب در سند

شهید می‌فرماید: اضطراب در سند این گونه است که راوی، یک بار از جدش و دیگر بار از پدرش و او از جدش، و مرتبه سوم از غیر آن‌ها حدیث کند.
[۵۷] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۴۷.
[۵۹] قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۲.
[۶۰] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۸۶.
[۶۱] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۶۲.

مرحوم صدر می‌فرماید: مضطرِب به صیغه اسم فاعل درست است و کسانی که آن را به صیغه اسم مفعول به کار برده‌اند، اشتباه کرده‌اند. تعریف‌های والد شیخ بهایی و محقق داماد درباره مضطرب، متقارب است و تمام آن‌ها اضطراب را به معنای اختلاف گرفته‌اند.
[۶۳] بهایی عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ص۱۱۲.

نمونه‌ای از اضطراب در سند روایت مضطرب، مانند عبد الله بن بکیر از زرارة بن اعین از امام باقر (علیه‌السّلام) قال: «سمعته یقول: الطلاق الذی یحبه الله.» ، (طلاقی که خداوند آن را دوست دارد) شهید ثانی در ذیل این حدیث در روضه می‌فرماید: سخن شیخ در تایید ابن بکیر مردود است، زیرا وی فطحی المذهب است، علاوه بر آن، در سند حدیث اختلاف وجود دارد، زیرا یک بار آن را به رفاعة و بار دیگر به زرارة و مرتبه سوم به خودش نسبت داده است.
اضطراب سند از دیدگاه شیخ الطائفه: شیخ، معتقد است، که اگر یک راوی، حدیثی را بدون واسطه و در سند دیگر آن را با واسطه از امام (علیه‌السّلام) نقل کند، این گونه اختلاف در نقل، باعث اضطراب و روایت از درجه اعتبار ساقط می‌شود.

۲.۳.۲ - اضطراب در متن

اضطراب گاهی در متن واقع می‌شود، از جمله روایات مضطرب المتن، روایت عامی است، که شیخ انصاری در اول مکاسب آن را به بحث گذاشته است.
[۶۹] انصاری، مرتضی، المکاسب، (کلانتر)، ج۱، ص۶۶.

آیت‌الله خویی نیز در بحث طهارت به بحث درباره بیع بول و غایط پرداخته و فرموده است: «دلیل چهارم، روایتی است که شیخ طوسی در الخلاف و علامه در بعضی از کتاب‌ها نقل کرده، که نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «ان الله اذا حرم شیئا حرم ثمنه»، (خدای متعال وقتی چیزی را حرام کند، قیمت آن را نیز حرام می‌کند) چون بول از همه جهات و یا در اکثر منافع حرام است، ثمن آن نیز حرام خواهد بود. این حدیث، گرچه در بعضی از کتاب‌های شیخ و علامه موجود است، ولی نگارنده، نه در کتاب‌های عامه و نه خاصه بر ماخذ آن واقف نشد. بلی، احمد بن حنبل در مسند خویش آن را نقل کرده، ولی ظاهرا این روایت، روایت مورد نظر ما نیست، زیرا در برخی موارد آن، کلمه «اکل» وجود دارد، در حالی که در همین کتاب ابن حنبل، در موضع دیگر این کلمه ساقط شده است.
[۷۶] ابن حنبل، احمد، مسند، ج۱، ص۳۲۲.
این روایت را «دمیری» نیز در حیاة الحیوان بدون این کلمه نقل کرده و آن را به ابو داود مستند ساخته و این نیز خطاست، زیرا این کلمه، در خود سنن ابی داود موجود است، پس این روایت قابل استناد نیست.»
لازم به یادآوری است که شهید ثانی می‌فرماید: از شرایط روایت مضطربه، تساوی دو روایت از جهت رتبه است، پس اگر دو روایت داشته باشیم، که یکی به سبب اضبط بودن یا... بر دیگری ترجیح داشته باشد، در این صورت، بر روایت مرجوح، مضطرب اطلاق نمی‌شود، بلکه وصف اضطراب زمانی صادق است، که هر دو روایت در صحت و سایر شرایط، مساوی باشند.
[۸۴] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۴۶.


۲.۴ - مهمل

«مهمل» حدیثی است که نام بعضی از راویان سند آن، در کتاب‌های رجالی نیامده یا بیانی از روش، عقیده و مرام آنان نشده باشد.
[۸۵] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۹۷.

مرحوم علامه مامقانی در فهرستی که برای تنقیح المقال تهیه کرده، موقعیت راویان را یک به یک، با کلمه‌ای مشخص کرده است، که در آن فصل می‌توان اسامی بسیاری از آنان را که مهمل می‌باشند، پیدا کرد
[۸۶] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۴-۱۷۰.
و نیز در خاتمه المعین علی معجم رجال الحدیث چنین فهرستی از کتاب معجم الرجال الحدیث استخراج شده است.

۲.۵ - مجهول

درباره «مجهول» نیز همان تعریف «مهمل» بیان شده، ولی مرحوم میر داماد آن را به اصطلاحی و لغوی تقسیم کرده است:

۲.۵.۱ - مجهول اصطلاحی

مراد آن است که ائمه رجال در مورد بعضی از رجال آن، حکم به جهالت کرده باشند، نطیر اسماعیل بن قتیبة از اصحاب امام رضا (علیه‌السّلام) و فتح بن یزید جرجانی که به جهالت آن‌ها در کتب رجال تصریح شده است. علامه حلی درباره او فرموده: «و الرجل مجهول و الاسناد الیه مدخول.»
[۸۸] حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الرجال، ص۲۴۷.


۲.۵.۲ - مجهول لغوی

راویانی هستند که نامشان درکتاب‌های رجالی برده نشده باشد، سپس میر داماد می‌افزاید: روایت قسم اول، قطعا ضعیف است، ولی حکم به صحت یا ضعف قسم دوم نمی‌توان کرد.
اگر در کتب رجال، درباره راوی تصریح به مجهولیت شده باشد و یا اصلا ذکر راوی نشده باشد، بسیاری از فقها هر دو را باعث ضعف می‌دانند، ولی بعضی همچون میر داماد معتقدند که تصریح علمای رجال به مجهولیت، باعث ضعف سند است، ولی ذکر نشدن راوی در کتب رجالی دلیل بر ضعف او نمی‌شود.
[۹۸] شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۱، ص۳۱.

مرحوم آیت الله بروجردی تصریح می‌فرماید که عدم ذکر راوی در کتب رجال، دلیل ضعف راوی نیست.
[۱۰۰] بروجردی، حسین، نهایة التقریر، ج۱، ص۲۷۱.


۲.۶ - مقلوب

«مقلوب» دو گونه است. قلب گاهی در سند و گاهی در متن واقع می‌شود.

۲.۶.۱ - قلب در سند

قلب در سند روایت به آن است، که روایت به طریق خاصی نقل شده باشد، ولی راوی و محدث آن را به شکل دیگری نقل کند یا لااقل بعضی از راویان آن را تغییر دهد تا سند روایت بهتر شده و رغبت بیشتری به آن ایجاد کند.
[۱۰۱] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۵۰.
[۱۰۲] بهایی عاملی، محمد بن الحسین، الوجیزه، (ترجمه مرعشی)، ص۴۳.
[۱۰۳] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۹۱.
[۱۰۴] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۹۱.

قلب، با جا به جایی نیز محقق می‌شود، بدین معنا که محدث هنگام نوشتن حدیث، راوی مقدم را مؤخر، و مؤخر را مقدم می‌آورد. این نوع قلب، در اسناد خبر، رخ می‌دهد.

۲.۶.۲ - قلب در متن

قلب در متن روایت نیز رخ می‌دهد و قلب در متن سند، منجر به اضطراب در متن و سند و در نهایت، موجب اجمال می‌شود. قلب، اگر عمدی نباشد، نوعی از تصحیف و اگر عمدی باشد، نوعی تحریف است.

۲.۷ - مدلس

«مدلس» خبری ضعیف است و شرایط عمل به آن وجود ندارد، ولی مؤلف کتاب حدیثی، راوی ضعیف را از سلسله سند آن حذف می‌کند تا حدیث را معتبر نشان دهد.
[۱۰۵] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدیة، ج۱، ص۳۷۶.
[۱۰۶] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۷۰.
[۱۰۷] شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۵۸.
[۱۰۸] سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ص۱۱۴.
[۱۰۹] قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۲.
[۱۱۰] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۲۳.

علامه صدر می‌فرماید: «المدلس ما خفی عیبه.» (مدلس، روایتی است که عیب آن پنهان باشد.)

۲.۷.۱ - تدلیس در سند

تدلیس گاهی در اسناد و گاهی در متن واقع می‌شود. تدلیس در اسناد به این است، که راوی به گونه‌ای وانمود کند، که مروی عنه را ملاقات کرده است و از او حدیث نقل می‌کند و حدیث مرسل را به شکل متصل نشان دهد.
علامه کرکی و نووی گفته‌اند: تدلیس در اسناد به این است، که از کسی که او را ملاقات کرده روایت کند، ولی از او حدیث نشنیده و توهم ایجاد کند، که از او حدیث شنیده است یا از معاصر خود روایت کند و توهم ایجاد کند، که او را ملاقات کرده و از او حدیث شنیده، حال آن که او را ملاقات نکرده است.
[۱۱۳] نووی، ابوزکریا محیی الدین، مقدمة المنهاج شرح صحیح مسلم، ج۱، ص۳۳.


۲.۸ - معضل

«معضل» روایتی است که دو راوی یا بیشتر، پشت سر هم از سند آن حذف شده باشد.
[۱۱۴] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۵.
[۱۱۵] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۱۱.
[۱۱۶] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۶۹.
[۱۱۷] قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۰.
[۱۱۹] شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۵۱.

در وجه تسمیه حدیث به معضل گفته شده، که از «امر معضل» یعنی مستغلق و شدید گرفته شده است. میر داماد در رواشح خدشه کرده، که اعضال به معنای استغلاق و اشتداد، فعل لازم است و اسم مفعول آن استعمال نشده است، ولی اعضال متعدی، به معنای «اعیا» است، بنابر این معضل به معنای متغلق ـ یعنی چیزی که در سختی و شدت و گره باشد ـ نیست.
[۱۲۱] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۵ و ۳۳۶.
[۱۲۲] سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ص۱۰۵.
[۱۲۳] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۳.

با مراجعه به کتاب‌های لغت، (اعظل الامر: اشتد و استغلق و یقال: اعظله فلان و اعظل به: اعیاء.) فرمایش میر داماد تایید می‌شود، بنابراین، بعید به نظر نمی‌رسد، که معضل از همان معنای متعدی گرفته شده است و حدیثی که در آن شدت و سختی ناشی از سند حدیث وجود دارد، معضل نام گیرد.
ابن فارس گفته است: «الامر المعضل هو الشدید الذی یعی اصلاحه و تدارکه.» (امر معضل، یعنی امر سختی که اصلاح و جبران آن مشکل باشد.)
در این گونه حدیث، راوی با حذف واسطه، مستمع را به سختی و مشقت انداخته است.
علامه مامقانی تاکید دارد، که در حدیث معضل، حتما از سند آن باید حداقل دو راوی حذف شده باشد و اگر یک راوی حذف شود، معلق، و اگر از آخر آن یک راوی حذف شود، مرسل خواهد بود.
[۱۲۶] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۶ و ۳۳۷.


۲.۹ - مطروح

«مطروح» روایتی است، که مورد توجه علما قرار نگرفته و طرد شده است و این طرد، یا به جهت ضعف سند و یا اجمال در متن و یا اضطراب، اضمار، وقف، ارسال و مخالفت آن با اصول و قواعد مسلم اسلامی است. گاهی مطروح به معنای محدودتری، یعنی به روایت مخالف دلیل قطعی که قابل تاویل نباشد، اطلاق می‌گردد.
[۱۲۷] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۱۴.
[۱۲۸] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۷۰.

در کتاب‌های استدلالی فقه، مطروح به همان معنای عام اطلاق شده است،
[۱۳۱] طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۳، ص۲۷۹.
ولی در کتاب‌های علم درایه، اصطلاح اخیر مورد نظر است.
در مقباس می‌نویسد: «المطروح ما کان مخالفا للدلیل القطعی و لم یقبل التاویل.»
[۱۳۶] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۱۴.
[۱۳۷] سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ص۹۵.
[۱۳۸] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۷۰.
(مطروح، روایتی است، که مخالف دلیل قطعی باشد و تاویل نپذیرد.)
عامه، مطروح را به گونه‌ای دیگر تعریف کرده و آن را تا درجه‌ای پائین تر از ضعیف و بالاتر از موضوع قرار داده‌اند.
[۱۳۹] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۹۶ (تعلیقه).


۲.۱۰ - موقوف

«موقوف» در اغلب موارد، بر حدیثی اطلاق می‌شود که از شخص مصاحب معصوم نقل شده باشد، پیامبر باشد یا امام، گفتار باشد یا فعل، متصل باشد یا منقطع.
[۱۴۰] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۲.
[۱۴۲] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۱۹.
[۱۴۳] شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۴۳.
[۱۴۴] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۱۸۴.
[۱۴۵] صبحی صالح، علوم حدیث و مصطلحه، ص۲۰۸.

موقوف از ماده وقف به معنای سکون است و این اصطلاح، در کلمات فقها بسیار به چشم می‌خورد و در نتیجه به حدیثی گویند، که قائل آن مشخص نشده و حدیث به معصوم اتصال پیدا نکرده باشد. فرق آن با مضمر، این است که در مضمر، قائل با ارجاع ضمیر، مشخص شده، که امام معصوم است، پس اتصال آن به معصوم مشخص است، لکن در موقوف چنین نیست.
بر موقوف، مقطوعه نیز اطلاق می‌شود و علامه مامقانی این اطلاق را از اکثر فقها نقل کرده است،
[۱۴۷] فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، ص۱۰۱.
[۱۴۸] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۲.
[۱۵۰] سبزواری، محمد باقر، ذخیرة المعاد، ج۱، ص۴۹۵ .
همان طور که به آن، مضمر نیز می‌گویند یا بر مضمر، موقوف و مقطوع نیز اطلاق می‌کنند و اطلاق مقطوع بر مرسل در کلمات فقها نیز دیده می‌شود.
[۱۵۲] جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۱، ص۱۳۳.
[۱۵۳] جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۲، ص۳۳۵.
[۱۵۵] موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۰۱.
[۱۵۹] طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۲، ص۱۰۲ (چاپ سنگی).


۲.۱۱ - منقطع

سخاوی می‌گوید: «منقطع» بر مقطوع اطلاق شده است. شهید نیز هر دو را یکی دانسته،
[۱۶۲] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۵.
[۱۶۳] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۰۷.
و شیخ بهایی می‌نویسد: منقطع روایتی است که در وسط زنجیره آن، یک راوی ساقط شده باشد،
[۱۶۴] بهائی عاملی، محمد بن الحسین، الوجیزة، (ترجمه مرعشی)، ص۲۸.
آیت الله خویی معتقد است، که تمام روایاتی که ابن ابی عمیر بدون واسطه از زراره نقل می‌کند، یک راوی از سند آن حذف شده است.
[۱۶۵] خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۵۰.


۲.۱۲ - موضوع

حدیث «موضوع»، در تعریف شهید این است، که آن را وضع و دروغ پرداز، ساخته باشد: «الحدیث الموضوع المختلق المصنوع»
[۱۶۶] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۵۲.
[۱۶۷] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۹۸.
[۱۶۸] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۲۶۳.
[۱۶۹] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۷۴.
[۱۷۰] شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۷۷.
، (حدیث موضوع، دروغ و ساخته شده است.)
البته این گونه نیست، که حدیث شخص کاملا دروغ گو، موضوع باشد، زیرا ممکن است، گاهی راست بگوید. بدترین انواع حدیث ضعیف، همین روایت موضوع است. نظیر همین تعریف را مرحوم صدر در نهایه نیز آورده است.نسبت راوی به وضع حدیث، از مهمترین ادله ضعف روایت است.
[۱۷۲] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۵۲.


۲.۱۳ - محرف

حدیث «محرف»، حدیثی است، که شخص، آگاهانه و عمدا متن آن را تغییر دهد یا از آن کم کند. علما، این گونه تغییرات را تحریف می‌گویند.
[۱۷۴] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۶۵.
[۱۷۵] ابوریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۲۹۴.
اگر شخص، بر متن حدیث چیزی بیافزاید، این نیز نوعی تحریف است، البته حدیث محرف، غیر از حدیث مزید است. درصورتی که اصل حدیث محرف، مشخص و واضح باشد، می‌توان به آن استناد کرد و تحریف آن باعث سقوط روایت نمی‌شود، ولی به هر حال، روایت محرف در زمره روایات ضعیف شمرده شده است.

۲.۱۴ - معلل

«معلل» نزد علما دو اصطلاح و دو معنا دارد:

۲.۱۴.۱ - حدیث با بیان علت در متن

حدیث همراه با بیان علت حدیثی که در آن «علت» ذکر شده باشد،
[۱۷۶] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۴.
[۱۷۷] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۶۶.
معلل نامیده می‌شود.
فوائد تعلیل عبارتند از:
الف) تعلیل در روایت، باعث بالا رفتن اعتبار دلالت روایت و تقویت و ظهور آن در مقصود می‌شود. شاید دلیل این که همه متاخران، به صحیحه ابن بزیع از حضرت رضا (علیه‌السّلام) عمل کرده‌اند
[۱۷۸] حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ص۴.
این باشد که علت حکم در حدیث ذکر شده است. صحیحه فوق چنین است: «ماء البئر واسع لایفسده شئ الا ان یتغیر ریحه او طعمه فینزح حتی یذهب الریح و یطیب طعمه لان له مادة.»
ب) علت، باعث تعمیم حکم می‌شود. این، همان «قیاس منصوص العله» است، که در کلمات فقها بسیار دیده می‌شود. از روایت فوق، به جهت تعلیل آن، در سایر موارد نیز استفاده شده است.
[۱۸۵] تستری (کاظمی)، اسدالله، مقابس الانوار، ص۷۷.

ج) تعلیل در روایت، باعث تقدم حدیث در مقام تعارض نیز می‌شود.
[۱۸۶] مکی عاملی، محمد، غایة المراد، ج۱، ص۶۹.
[۱۸۸] جبعی عاملی، زین الدین، روض الجنان، ص۱۴۴.
[۱۹۱] موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۳، ص۱۲.
[۱۹۲] سبزواری، محمد باقر، ذخیرة المعاد، ج۱، ص۱۸۵.


۲.۱۴.۲ - حدیث بانقص درسندیامتن

نوع دوم از حدیث معلل، حدیثی است، که در سند یا متن آن نقصی باشد،
[۱۹۴] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۴.
[۱۹۵] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۷۹.
[۱۹۶] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۵۱.
[۱۹۸] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۶۶.
و عوامل نقص در سند یا متن متعدد است، که عبارتند از:
۱. اضطراب در سند یا متن و یا هر دو؛
۲. وقف راوی؛
۳. اشتراک اسامی راویان؛
۴. ارسال؛
۵. اضمار؛
۶. ادخال حدیث در حدیث دیگر.
[۱۹۹] مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۴.

شهید فرموده است: اگر روایت مشتمل بر علت خفیه باشد، «معلل» نامیده می‌شود و این تعلیل، گاهی در سند و گاهی در متن است و کسی از تعلیل روایت اطلاع پیدا می‌کند، که اهل فن و خبره باشد. در جای دیگری می‌فرماید: شناخت حدیث معلل از اجل علوم حدیث و دقیق‌ترین آن است.
علمای عامه، شرط روایت صحیح را عدم علت آن دانسته‌اند،
[۲۰۰] شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۱۵.
[۲۰۱] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۶۳.
[۲۰۲] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۴۵.
ولی اصحاب امامیه چنین شرطی را قرار نداده‌اند،
[۲۰۳] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۷۷.
[۲۰۵] مامقانی، عبدالله، قباس الهدایة، ج۱، ص۱۵۳.
بنابراین از دیدگاه شیعه، حدیث صحیح به معلل و غیر معلل تقسیم می‌شود،
[۲۰۶] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۴۱.
که می‌توان معلل را از اقسام مشترک حدیث شمرد، البته در تعبیرات فقها از این گونه روایت به «معلول» تعبیر می‌شود.
[۲۰۷] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۵۱.
[۲۰۹] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۶۸.


۲.۱۵ - مقطوع

حدیث «مقطوع»، نزد علمای امامیه، روایتی است، که بعضی از راویان آن مجهول باشند، و یا متصل به معصوم نباشند.
علامه صدر در نهایة الدرایة از قول «ابن ابی جمهور احسائی» در رساله «کاشفة الحال عن امر الاستدلال» نقل می‌کند که: «المقطوع ما کان بعض رواته مجهولا او کان غیر معلوم الاتصال بالمعصوم (علیه‌السّلام) ».
مقطوع در اصطلاح فقیهان بیشتر به همین بخش اخیر تعریف اطلاق می‌شود و بخش اول را مرسله می‌گویند.
[۲۱۴] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۰.
ولی در تعریف عامه چنین آمده: «المروی عن التابعین قولا لهم او فعلا»،
[۲۱۵] سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۱۹۴.
[۲۱۶] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۵.
[۲۱۷] صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۲۰۹.
[۲۱۸] شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۴۳.
(آنچه از تابعین روایت شده باشد، گفتار باشد یا کردار.)
والد شیخ بهایی فرموده است: قطع در اسناد، گاهی به آسانی معلوم می‌شود، مثل این که انسان بداند راوی، مروی عنه را ملاقات نکرده است. گاهی این قطع خفی است و درک آن، بر انسان آگاه از علم رجال و مراتب رجال، مقدور است.

۲.۱۵.۱ - فرق مقطوع و مرسل

از این که بسیاری از علما هر دو را با هم و یا به شکل عطف می‌آورند، دلیل بر افتراق آن دو است. «محقق»، در المختصر النافع فرموده: درباره این حکم، روایتی نقل شده، ولی مقطوعه است. سیدمحمد عاملی در شرح آن، می‌نویسد: این روایت مرسل است، پس برای اثبات حکم، حجت نیست، ولی این روایت را مصنف، مقطوع قرار داده است و این خلاف اصطلاح است.
[۲۲۲] طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۲، ص۱۰۳ (طبع سنگی).

شهید ثانی در ذیل روایت می‌فرماید: «این حدیث، مرسله مقطوعه است.» روایت چنین است: «روی زرارة قال: قلت: السمکة تثب من الماء فتقع علی الشط فتضطرب حتی تموت فقال: کلها، زراره می‌گوید: گفتم: ماهی از آب می‌پرد، و در ساحل قرار می‌گیرد، تکان می‌خورد تا می‌میرد. امام فرمود: آن را بخور.»
از آن جا که سلسله سند ذکر نشده، مرسل است و به جهت معلوم الاتصال نبودن به معصوم (علیه‌السّلام)، مقطوعه خواهد بود، پس مقطوع با مرسل فرق دارد.
این تذکر لازم است، که بعضی از فقها در خیلی از موارد، روایتی را به جهت مقطوع، مرسل و یا مضمر بودن آن حجت ندانسته و از عمل به آن پرهیز کرده‌اند، ولی دیگران بر مسند آن دست یافته و به آن عمل کرده‌اند.
[۲۲۶] حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۷، ص۳۹۲.
و این، اهمیت مراجعه به منابع را می‌رساند، که امام خمینی (قدس سره الشریف) بر آن اصرار دارد.

۲.۱۵.۲ - اعتبار حدیث مقطوع

روایت مقطوعه را در کتاب‌های علم درایه، در زمره روایات ضعیفه شمرده‌اند.
[۲۳۰] جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۵.
[۲۳۱] سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ج۱۱۲.
[۲۳۲] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۰.
در بحث پیش اشاره کردیم، که قطع، باعث ضعف حدیث می‌شود، ولی این گونه نیست، که هر روایت مقطوع، معتبر نباشد، زیرا ممکن است یک روایت، مقطوع باشد، ولی جهتی در آن وجود دارد، که موجب تقویت آن می‌شود، همان طور که پاره‌ای از مضمرات و مرسلات حجت است.
[۲۳۳] برغانی، محمدصالح، غنیمة المعاد فی شرح الارشاد، ج۷، ص۱۰.

ذکر این نکته خالی از فایده نیست، که به روایت مقطوعه، موقوفه و به روایت مضمره، مقطوعه نیز اطلاق می‌شود.
[۲۳۴] کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۷.
[۲۳۶] کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۲۱۱.
[۲۳۸] جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۱، ص۱۳۷.
[۲۳۹] جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۲، ص۳۳۵.
[۲۴۲] جبعی عاملی، زین الدین، روض الجنان، ص۴۰.
[۲۴۴] حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۱، ص۱۷۲.
[۲۴۶] سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ص۴۹۵.
[۲۴۷] طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۳۰۶.



۱. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۶.
۲. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۴۰.
۳. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۱۹۵.
۴. شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۴۸.
۵. قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۳.
۶. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۶.
۷. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۸.
۸. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۷.
۹. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۲۰۶.    
۱۰. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۲.
۱۱. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۴۹.    
۱۲. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۱۲، ص۳۷۰.    
۱۳. اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ج۲، ص۴۶۱.
۱۴. خویی، ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج۳، ص۱۳.    
۱۵. خویی، ابوالقاسم، الهدایة الی الاصول، ج۴، ص۱۵.
۱۶. طباطبایی حکیم، محسن، حقایق الاصول، ج۲، ص۴۰۰.    
۱۷. خراسانی، کاظم، کفایة الاصول، ص۳۸۹.    
۱۸. انصاری، مرتضی، رسائل، ج۲، ص۵۶۳.
۱۹. الغریفی، محیی الدین، قواعد الحدیث، ص۲۱۵.    
۲۰. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۱۵۲.    
۲۱. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۲۷۱.    
۲۲. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۷ ص۱۳۶.    
۲۳. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۴۵۷.    
۲۴. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۸۱.    
۲۵. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۳۳.
۲۶. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۷۶.
۲۷. بهایی عاملی، محمد بن الحسن، مشرق الشمسین، ص۳۸۵.
۲۸. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۱۵۲.    
۲۹. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۲۷۱.    
۳۰. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۷ ص۱۳۶.    
۳۱. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۴۵۷.    
۳۲. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۸۱.    
۳۳. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۳۳.
۳۴. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۷۶.
۳۵. بهایی عاملی، محمد بن الحسن، مشرق الشمسین، ص۳۸۵.
۳۶. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۴۷۹.    
۳۷. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۶۲۵.    
۳۸. انصاری، مرتضی، الطهارة، ج۱، ص۳۲۲.    
۳۹. عاملی، حسن، منتقی‌الجمان، ج۱، ص۳۹.    
۴۰. برغانی، محمد صالح، غنیمة المعاد، ج۷، ص۶۱.
۴۱. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۹۴.
۴۲. فاضل آبی، حسن بن ابی طالب، کشف الرموز، ج۲، ص۵۷۵.    
۴۳. مکی عاملی، محمد، غایة المراد، ج۲، ص۵۲۴.
۴۴. خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ص۱۲۲.
۴۵. خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ص۱۸۴.
۴۶. خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ص۳۷۴.
۴۷. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۳۶۱.
۴۸. خویی، ابوالقاسم، التنقیح، کتاب الطهارة، ج۲، ص۳۸۸.    
۴۹. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۳، ص۱۳۷.
۵۰. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۶، ص۲۲۷.
۵۱. مکی عاملی، محمد، الروضة، ج۱، ص۱۳۳.
۵۲. مکی عاملی، محمد، الروضة، ج۲، ص۲۲۷.
۵۳. جبعی عاملی، زین الدین، روض الجنان، ص۶۱.
۵۴. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۱۷۶.
۵۵. خوانساری، جمال، حاشیة الروضة، ج۱، ص۱۴۱.
۵۶. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۴۷۹.    
۵۷. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۴۷.
۵۸. عاملی، حسن، منتقی‌الجمان، ج۱، ص۹.    
۵۹. قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۲.
۶۰. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۸۶.
۶۱. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۶۲.
۶۲. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۲۲۴.    
۶۳. بهایی عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ص۱۱۲.
۶۴. میرداماد، محمد باقر، الرواشح السماویة، ص۱۹۰.    
۶۵. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، ج۸، ص۳۵-۳۶.    
۶۶. مجلسی، محمد باقر، ملاذ الاخیار، ج۱۳، ص۷۸.    
۶۷. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۶، ص۳۹.    
۶۸. طوسی، محمد بن الحسن، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۵۴.    
۶۹. انصاری، مرتضی، المکاسب، (کلانتر)، ج۱، ص۶۶.
۷۰. طوسی، محمد بن الحسن، الخلاف، ج۳، ص۱۸۴.    
۷۱. طوسی، محمد بن الحسن، الخلاف، ج۳، ص۱۸۵.    
۷۲. حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق، ص۴۹۶.    
۷۳. احسائی، محمد بن علی، عوالی اللئالی، ج۲، ص۱۱۰.    
۷۴. ابن حنبل، احمد، مسند، ج۴، ص۴۱۶.    
۷۵. ابن حنبل، احمد، مسند، ج۳۱، ص۲۹۱.    
۷۶. ابن حنبل، احمد، مسند، ج۱، ص۳۲۲.
۷۷. بیهقی، احمد بن الحسین، السنن الکبری، (دارالکتب)، ج۶، ص۲۱.    
۷۸. بیهقی، احمد بن الحسین، السنن الکبری، (دار الکتب)، ج۹، ص۵۹۴.    
۷۹. دمیری، محمد بن موسی، حیاة الحیوان، ج۱، ص۳۷۱.    
۸۰. سجستانی، سلیمان، سنن ابو داود، ج۳، ص۲۸۰.    
۸۱. خویی، ابوالقاسم، التنقیح، کتاب الطهارة، ج۱، ص۴۷۵.    
۸۲. خویی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۸.    
۸۳. حسینی شاهرودی، سید علی، محاضرات فی الفقه الجعفری، ج۱، ص۱۹-۲۰.    
۸۴. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۴۶.
۸۵. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۹۷.
۸۶. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۴-۱۷۰.
۸۷. میرداماد، محمد باقر، الرواشح السماویة، ص۶۰.    
۸۸. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الرجال، ص۲۴۷.
۸۹. طوسی، محمد بن الحسن، رجال طوسی، ص۳۵۳.    
۹۰. اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ص۱۰۱.    
۹۱. میرداماد، محمد باقر، الرواشح السماویة، ص۶۰.    
۹۲. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۳۴.    
۹۳. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۴۹.    
۹۴. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۶۳.    
۹۵. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۶، ص۷۹.    
۹۶. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۶، ص۸۳.    
۹۷. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۷، ص۳۴۰.    
۹۸. شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۱، ص۳۱.
۹۹. سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۱۲۲.    
۱۰۰. بروجردی، حسین، نهایة التقریر، ج۱، ص۲۷۱.
۱۰۱. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۵۰.
۱۰۲. بهایی عاملی، محمد بن الحسین، الوجیزه، (ترجمه مرعشی)، ص۴۳.
۱۰۳. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۹۱.
۱۰۴. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۹۱.
۱۰۵. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدیة، ج۱، ص۳۷۶.
۱۰۶. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۷۰.
۱۰۷. شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۵۸.
۱۰۸. سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ص۱۱۴.
۱۰۹. قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۲.
۱۱۰. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۲۳.
۱۱۱. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۲۹۵.    
۱۱۲. کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۲۸۳.    
۱۱۳. نووی، ابوزکریا محیی الدین، مقدمة المنهاج شرح صحیح مسلم، ج۱، ص۳۳.
۱۱۴. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۵.
۱۱۵. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۱۱.
۱۱۶. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۶۹.
۱۱۷. قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث، ص۱۳۰.
۱۱۸. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۲۰۰.    
۱۱۹. شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۵۱.
۱۲۰. میرداماد، محمد باقر، الرواشح السماویة، ص۱۷۲.    
۱۲۱. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۵ و ۳۳۶.
۱۲۲. سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ص۱۰۵.
۱۲۳. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۳.
۱۲۴. مجموعة من المؤلفین، المعجم الوسیط، ج۲، ص۶۰۷.    
۱۲۵. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ۳۴۵.    
۱۲۶. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۶ و ۳۳۷.
۱۲۷. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۱۴.
۱۲۸. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۷۰.
۱۲۹. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۱، ص۱۴۶.    
۱۳۰. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۱، ص۱۶۴.    
۱۳۱. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۳، ص۲۷۹.
۱۳۲. همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۱، ص۹۵.    
۱۳۳. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۲۶۰.    
۱۳۴. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۳۵.    
۱۳۵. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۱، ص۴۶۵.    
۱۳۶. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۱۴.
۱۳۷. سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ص۹۵.
۱۳۸. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۷۰.
۱۳۹. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۹۶ (تعلیقه).
۱۴۰. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۲.
۱۴۱. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۱۹۸.    
۱۴۲. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۱۹.
۱۴۳. شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۴۳.
۱۴۴. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۱۸۴.
۱۴۵. صبحی صالح، علوم حدیث و مصطلحه، ص۲۰۸.
۱۴۶. الغریفی، محیی الدین، قواعد الحدیث، ص۲۱۶.    
۱۴۷. فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، ص۱۰۱.
۱۴۸. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۲.
۱۴۹. الغریفی، محیی الدین، قواعد الحدیث، ص۲۱۶.    
۱۵۰. سبزواری، محمد باقر، ذخیرة المعاد، ج۱، ص۴۹۵ .
۱۵۱. سبزواری، محمد باقر، ذخیرة المعاد، ج۱، ص۱۶۰.    
۱۵۲. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۱، ص۱۳۳.
۱۵۳. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۲، ص۳۳۵.
۱۵۴. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۶، ص۲۲۷.    
۱۵۵. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۰۱.
۱۵۶. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۹۵.    
۱۵۷. موسوی عاملی، محمد، نهایة المرام، ج۱، ص۱۸۱.    
۱۵۸. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج۱۴، ص۸۷.    
۱۵۹. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۲، ص۱۰۲ (چاپ سنگی).
۱۶۰. خوانساری، احمد، جامع المدارک، ج۴، ص۲۴۹.    
۱۶۱. سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، فتح المغیث، ج۱، ص۱۹۹.    
۱۶۲. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۵.
۱۶۳. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۰۷.
۱۶۴. بهائی عاملی، محمد بن الحسین، الوجیزة، (ترجمه مرعشی)، ص۲۸.
۱۶۵. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۵۰.
۱۶۶. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۵۲.
۱۶۷. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۹۸.
۱۶۸. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۲۶۳.
۱۶۹. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۷۴.
۱۷۰. شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۷۷.
۱۷۱. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۳۰۹.    
۱۷۲. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۵۲.
۱۷۳. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۳۰۹.    
۱۷۴. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۶۵.
۱۷۵. ابوریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۲۹۴.
۱۷۶. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۴.
۱۷۷. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۶۶.
۱۷۸. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ص۴.
۱۷۹. موسوی عاملی، سید محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۵۵.    
۱۸۰. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۲۵.    
۱۸۱. حیدری، علی نقی، اصول الاستنباط، ص۳۳۰.    
۱۸۲. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱، ص۲۱.    
۱۸۳. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۳۲.    
۱۸۴. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۹۶.    
۱۸۵. تستری (کاظمی)، اسدالله، مقابس الانوار، ص۷۷.
۱۸۶. مکی عاملی، محمد، غایة المراد، ج۱، ص۶۹.
۱۸۷. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۹، ص۱۵۷.    
۱۸۸. جبعی عاملی، زین الدین، روض الجنان، ص۱۴۴.
۱۸۹. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۳، ص۲۶۷.    
۱۹۰. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۴، ص۸۸.    
۱۹۱. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۳، ص۱۲.
۱۹۲. سبزواری، محمد باقر، ذخیرة المعاد، ج۱، ص۱۸۵.
۱۹۳. همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۱۲.    
۱۹۴. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۴.
۱۹۵. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۷۹.
۱۹۶. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۵۱.
۱۹۷. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۲۹۳.    
۱۹۸. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۶۶.
۱۹۹. مدیر شانه چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۸۴.
۲۰۰. شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۱۵.
۲۰۱. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۶۳.
۲۰۲. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۴۵.
۲۰۳. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۷۷.
۲۰۴. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۲۳۵.    
۲۰۵. مامقانی، عبدالله، قباس الهدایة، ج۱، ص۱۵۳.
۲۰۶. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۴۱.
۲۰۷. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۵۱.
۲۰۸. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ج۱، ص۲۹۴.    
۲۰۹. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۶۸.
۲۱۰. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۶۲۴.    
۲۱۱. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۷، ص۳۴۹.    
۲۱۲. سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۱، ص۱۵۱.    
۲۱۳. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۱۹۸.    
۲۱۴. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۰.
۲۱۵. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۱۹۴.
۲۱۶. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۵.
۲۱۷. صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص۲۰۹.
۲۱۸. شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص۴۳.
۲۱۹. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۲۰۰.    
۲۲۰. حلی، جعفر بن الحسن، المختصر النافع، ص۱۷۹.    
۲۲۱. موسوی عاملی، محمد، نهایة المرام، ج۱، ص۱۸۱.    
۲۲۲. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۲، ص۱۰۳ (طبع سنگی).
۲۲۳. خوانساری، احمد، جامع المدارک، ج۴، ص۲۴۹.    
۲۲۴. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۷، ص۲۴۰.    
۲۲۵. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۷.    
۲۲۶. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۷، ص۳۹۲.
۲۲۷. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۰، ص۹۸.    
۲۲۸. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۱، ص۱۹۵.    
۲۲۹. موسوی خمینی، روح الله، البیع، ج۳، ص۱۰۲.    
۲۳۰. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایة، ص۱۳۵.
۲۳۱. سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ج۱۱۲.
۲۳۲. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۳۳۰.
۲۳۳. برغانی، محمدصالح، غنیمة المعاد فی شرح الارشاد، ج۷، ص۱۰.
۲۳۴. کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۷.
۲۳۵. کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۱۳۲.    
۲۳۶. کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۲۱۱.
۲۳۷. حلی، احمد بن فهد، المهذب البارع، ج۱، ص۲۳۵.    
۲۳۸. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۱، ص۱۳۷.
۲۳۹. جبعی عاملی، زین الدین، الروضة، ج۲، ص۳۳۵.
۲۴۰. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۶، ص۲۲۷.    
۲۴۱. جبعی عاملی، زین الدین، مسالک الافهام، ج۳، ص۱۳۷.    
۲۴۲. جبعی عاملی، زین الدین، روض الجنان، ص۴۰.
۲۴۳. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۸، ص۳۷۷.    
۲۴۴. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۱، ص۱۷۲.
۲۴۵. فاضل هندی، محمد بن الحسن، کشف اللثام، ج۲، ص۱۷۶.    
۲۴۶. سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ص۴۹۵.
۲۴۷. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۳۰۶.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اقسام حدیث ضعیف»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۳۰    







جعبه ابزار