• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تصریف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مشابه: تصریف (علوم دیگر).

تَصْریف (inflection)، شیوه‌ای در واژه‌سازی، که در جریان آن، افزایش وندهای مختلف به ریشه‌های واژگانی گوناگون، باعث ظهور صورت‌های واژگانی مختلف می‌شود.



در دستور سنتی، حوزه عملکرد تصریف بسیار وسیع و تقریباً معادل کل صرف یا ساخت ـ واژه (morphology) زبان است.
تصریف در لغت به معنای «معرفت اصولی است که در آن کمیت ابنیه کلمات (عرب) و کیفیت اوزان و تغییرات لاحقه بدان ‌را بدون اعتبار اعراب و بنا معلوم کنند».
[۱] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ذیل صرف، به نقل از نفائس الفنون.
در سنت زبان‌شناسی اسلامی، حوزه‌های اصلی برای مطالعه زبان صرف و نحو است. صرف یا علم‌التصریف به ساختار واژه‌ها می‌پردازد و صورت‌های صرفی افعال را وصف می‌کند. از سوی دیگر، هدف نحو یا علم‌الاعراب، مطالعه روابط واژه‌ها در جمله و ساختار درونی جمله‌های زبان است، و همین مطلب نشان می‌دهد که تصریف سنتی، اعراب (و به تبع آن، حالت‌بخشی به اسم) را شامل نمی‌شود.
از سوی دیگر، تصریف و صرف کردن، مفهوم دیگری را نیز به ذهن متبادر می‌کند. معمولاً زمانی که صحبت از صرف کردن به میان می‌آید، به یاد صورت‌هایی چون «رفتم، رفتی، رفت،...» می‌افتیم، ولی البته باید به خاطر داشت که مورد یادشده، نمونه‌ای از صرف یا تصریف فعل (conjugation) است و صرف کردن فقط به فعل محدود نمی‌شود، و اسامی و صفات هم می‌توانند صرف شوند. صرف اسم و صفت را تصریف نام (declension) می‌نامند.
نشانه‌های تصریف فعل می‌تواند بیانگر شخص، شمار، زمان، جنس دستوری، ساخت امری یا صورت مصدری باشد.
[۲] Bussman, H, Routledge Dictionary of Language and Linguistics, London/New York, ۱۹۹۶، ج۱، ص۹۴.
نمونه‌های این تصریف در زبان فارسی برای تمامی افعال موجود است.


در چهارچوب زبان‌شناسی جدید، تصریف شیوه‌ای ساختواژی است که توسط آن صورت‌های مختلفی از یک واژه برای نمایاندن نقش یا کارکرد آن واژه در جمله تولید می‌شود. گرد آمدن صورت‌های تصریفی هر واژه نیز به ایجاد مجموعه‌ای می‌انجامد که صیغگان (paradigm) نامیده می‌شود.
[۳] Bauer, A Glossary of Morphology, Edinburgh, ۲۰۰۴، ج۱، ص۵۵.

چنان‌که گفته شد، بجز تصریف فعل، تصریف نام هم وجود دارد که ناظر بر تحولات صرفی اسم یا صفت به هنگام دریافت حالت‌های گوناگون نحوی است، یعنی زمانی که اسامی یا صفات پایانه‌های ویژه‌ای دریافت می‌کنند و بر اساس آن‌ها دسته‌بندی می‌شوند.
[۴] Trask, R L, A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics, London/New York, ۱۹۹۳، ج۱، ص۷۲.
یکی از انواع پایانه‌هایی که اسم و صفت می‌توانند دریافت کنند، پایانه‌های حالت است که اسم یا صفت را در حالات مختلفی چون فاعلی، مفعولی، ندایی، بایی و جز آن‌ها رده‌بندی می‌کنند. زبان فارسی امروز که از حرف اضافه برای نمایاندن حالت‌های گوناگون نحوی استفاده می‌کند، تصریف نام ندارد، و شاید فقط بتوان پایانه ندایی -â را در کلمه‌ای چون سعدیا، نمونه‌ای از تصریف نام در زبان فارسی دانست. با این‌همه، تصریف نام در بسیاری از زبان‌های دنیا مشاهده می‌شود و گستره آن در زبان‌هایی چون فنلاندی (که تا ۱۶ حالت اسمی دارد) بسیار وسیع است.


تصریف دارای نقشی به عنوان فرایندی ساختواژی است.

۳.۱ - نقش وند

تصریف در بسیاری از زبان‌ها (از جمله زبان فارسی) از رهگذر افزودن وند به پایه کلمه شکل می‌گیرد، و معمولاً در تقابل با مفهوم اشتقاق تعریف می‌شود. دلیل این تقابل آن است که اصولاً تکواژهای دستوری (grammatical morphemes) بر اساس نقش‌هایشان به دو دسته تصریفی و اشتقاقی (derivational) تقسیم می‌شوند. منظور از نقش در این رویکرد، ساخت واژه جدید است. مثلاً تکواژی که اسم را به صفت تبدیل می‌کند، چون حاوی نقش است، تکواژی اشتقاقی است، اما تکواژی که اسم را جمع می‌بندد، چون از آن اسم کلمه‌ای دیگر با معنی جدید نساخته است، تکواژ تصریفی به‌شمار می‌آید.
وندهای تصریفی به پایه کلمات اضافه می‌شوند، ولی نه مفهوم پایه را عوض می‌کنند و نه طبقه دستوری آن را تغییر می‌دهند. این‌گونه وندها فقط صورت جدیدی از کلمه موجود به دست می‌دهند و نمی‌توانند واژه جدیدی بسازند.
[۵] Bauer, L, English Word،Formation, Cambridge, ۱۹۸۳، ج۱، ص۲۲.
[۶] Bauer, L, English Word،Formation, Cambridge, ۱۹۸۳، ج۱، ص۲۹.
[۷] Trask, R L, A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics, London/New York, ۱۹۹۳، ج۱، ص۱۴۲.
[۸] Spencer, A, Morphological Theory, Oxford/ Cambridge, ۱۹۹۱، ج۱، ص۹.
در مورد فعل، وندهای تصریفی مفاهیمی چون شمار، زمان، وجه و جز آن‌ها را به همراه دارند. به عبارت دیگر، این وندها معنی فعل را عوض نمی‌کنند و واژه جدیدی نمی‌سازند.
[۹] Payne, Th E, Describing Morphosyntax: A Guide for Field Linguists, Cambridge/New York, ۱۹۹۷، ج۱، ص۲۶.
[۱۰] Payne, Th E, Describing Morphosyntax: A Guide for Field Linguists, Cambridge/New York, ۱۹۹۷، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۴.
[۱۱] Quirk, R et al, A Comprehensive Grammar of the English Language, London, ۱۹۸۵، ج۱، ص۱۵۴۸.
[۱۲] Fromkin, V, et al, An Introduction to Language, Boston, ۲۰۰۳، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.


۳.۲ - عدم نقش نحوی وندها

در مطالعات ساختواژی، وندهای تصریفی را واجد نقش نحوی می‌دانیم، زیرا افزودن آن‌ها به کلمه، باعث می‌شود که آن کلمه بتواند در ساختی نحوی ظاهر شود. مثلاً تکواژی چون -hâ وندی تصریفی است، زیرا به مطابقه اسم و فعل جمع در زبان فارسی کمک می‌کند. شناسه‌های فعلی نیز در زبان فارسی وندهای تصریفی هستند، زیرا رابطه فعل را با فاعل آن نشان می‌دهند.
از سوی دیگر، عملکرد وندهای تصریفی وسیع است و کمتر استثنا می‌پذیرد، به این مفهوم که وند تصریفی می‌تواند تقریباً با همه اعضای یک مقوله از کلمات همراه شود، از این‌رو، زایایی این نوع وند بسیار است. مثلاً همان تکواژ جمع تقریباً می‌تواند هر اسمی را به شمار جمع درآورد. به لحاظ عدد، شمار این وندها محدود است، از این‌رو، وندهای تصریفی به گروه بسته تکواژهای زبان تعلق دارند.
[۱۳] Trask, R L, A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics, London/New York, ۱۹۹۳، ج۱، ص۱۱.
[۱۴] Katamba, F, Morphology, Basingstoke, ۱۹۹۳، ج۱، ص۴۵.
این در حالی است که تکواژهای اشتقاقی معمولاً طبقه دستوری واژه را تغییر می‌دهند، زایایی چندانی ندارند، شمارشان نسبتاً بسیار است و به عبارت فنی‌تر در گروه باز تکواژهای زبان قرار دارند، واژه جدید می‌سازند، مطابقت را نشان نمی‌دهند، در مقایسه با وندهای تصریفی به پایه واژه نزدیک‌ترند، به هر پایه‌ای متصل نمی‌شوند (به همین سبب در آن‌ها خلأ دیده می‌شود)، معنی و عملکردشان قابل پیش‌بینی نیست، و مهم‌تر آن‌که در خدمت صرف یا ساختواژه زبان‌اند، زیرا عناصری جدید را به ذخیره واژگانی زبان می‌افزایند.
[۱۵] Katamba, F, Morphology, Basingstoke, ۱۹۹۳، ج۱، ص۴۵.
[۱۶] Crystal, D, A Dictionary of Linguistics and Phonetics, Oxford, ۱۹۹۱، ج۱، ص۹۹.

تصریف می‌تواند در کنار اشتقاق در ساختواژه زبان به کار رود. یعنی یک ساخت واژگانی پیچیده می‌تواند هم حاوی وند تصریفی باشد و هم وند اشتقاقی. با این‌همه، باید به خاطر داشت که فاصله وندهای تصریفی از پایه واژه بیش‌تر از وندهای اشتقاقی است. در زبان فارسی معمولاً هر کلمه بیش از یک تکواژ تصریفی نمی‌تواند داشته باشد. مثلاً در ساخت پیچیده‌ای چون دانشگاهیان، وندهای اشتقاقی -eš، -gâh، و -i بلافاصله پس از پایه (dân-) آمده‌اند و با وند تصریفی -ân، سازه کامل شده است و وند دیگری نمی‌پذیرد. البته گاه استثنائاتی چون مقرراتی، عملیاتی و خسروانی هم مشاهده می‌شود که در آن‌ها وند اشتقاقی پس از وند تصریفی آمده است، ولی الگوی غالب وندافزاییِ فارسی همان است که گفته شد.

۳.۳ - نقش تصریف

در مجموع، می‌توان گفت که تصریف در زبانی چون فارسی با افزایش وند تصریفی به پایه واژه حاصل می‌شود. وندهای تصریفی مقوله را تغییر نمی‌دهند، در مقایسه با تکواژهای اشتقاقی شمارشان کم‌ است، زایایی بیشتری دارند، واژه‌های جدید نمی‌سازند (بلکه صورت جدیدی از واژه را به دست می‌دهند)، در زبانی مثل فارسی معمولاً در انتهای کلمه می‌آیند، معمولاً مطابقه‌های دستوری را نشان می‌دهند، در کاربرد آن‌ها خلأ دیده نمی‌شود (یعنی به هر پایه‌ای می‌چسبند)، از نظر معنایی منظم‌اند (یعنی معنی قابل پیش‌بینی تولید می‌کنند)، و مهم‌تر آن‌که اصولاً در خدمت نحو زبان‌اند، چرا که روابط نحوی از قبیل حالت، شمار، مطابقه، وجه، نمود و امثال آن‌ها را نشان می‌دهند.
نمونه‌هایی از وندهای تصریفی در زبان فارسی عبارت‌اند از: -ân و -hâ (نشانه‌های جمع)، -i (نشانه نکره)، -tar (نشانه صفت تفضیلی) و -tarin (نشانه صفت عالی)، و می‌توان al- معرفه‌ساز، -ân در اسامی مثنا، -un در اسامی جمع سالم و امثال آن‌ها را از وندهای تصریفی عربی دانست.


(۱) دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا.
(۲) Bauer، L، English Word-Formation، Cambridge، ۱۹۸۳.
(۳) Bauer، A Glossary of Morphology، Edinburgh، ۲۰۰۴.
(۴) Bussman، H، Routledge Dictionary of Language and Linguistics، London/New York، ۱۹۹۶.
(۵) Crystal، D، A Dictionary of Linguistics and Phonetics، Oxford، ۱۹۹۱.
(۶) Fromkin، V، et al، An Introduction to Language، Boston، ۲۰۰۳.
(۷) Katamba، F، Morphology، Basingstoke، ۱۹۹۳.
(۸) Payne، Th E، Describing Morphosyntax: A Guide for Field Linguists، Cambridge/New York، ۱۹۹۷.
(۹) Quirk، R et al، A Comprehensive Grammar of the English Language، London، ۱۹۸۵.
(۱۰) Spencer، A، Morphological Theory، Oxford/ Cambridge، ۱۹۹۱.
(۱۱) Trask، R L، A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics، London/New York، ۱۹۹۳.


۱. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ذیل صرف، به نقل از نفائس الفنون.
۲. Bussman, H, Routledge Dictionary of Language and Linguistics, London/New York, ۱۹۹۶، ج۱، ص۹۴.
۳. Bauer, A Glossary of Morphology, Edinburgh, ۲۰۰۴، ج۱، ص۵۵.
۴. Trask, R L, A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics, London/New York, ۱۹۹۳، ج۱، ص۷۲.
۵. Bauer, L, English Word،Formation, Cambridge, ۱۹۸۳، ج۱، ص۲۲.
۶. Bauer, L, English Word،Formation, Cambridge, ۱۹۸۳، ج۱، ص۲۹.
۷. Trask, R L, A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics, London/New York, ۱۹۹۳، ج۱، ص۱۴۲.
۸. Spencer, A, Morphological Theory, Oxford/ Cambridge, ۱۹۹۱، ج۱، ص۹.
۹. Payne, Th E, Describing Morphosyntax: A Guide for Field Linguists, Cambridge/New York, ۱۹۹۷، ج۱، ص۲۶.
۱۰. Payne, Th E, Describing Morphosyntax: A Guide for Field Linguists, Cambridge/New York, ۱۹۹۷، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۴.
۱۱. Quirk, R et al, A Comprehensive Grammar of the English Language, London, ۱۹۸۵، ج۱، ص۱۵۴۸.
۱۲. Fromkin, V, et al, An Introduction to Language, Boston, ۲۰۰۳، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.
۱۳. Trask, R L, A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics, London/New York, ۱۹۹۳، ج۱، ص۱۱.
۱۴. Katamba, F, Morphology, Basingstoke, ۱۹۹۳، ج۱، ص۴۵.
۱۵. Katamba, F, Morphology, Basingstoke, ۱۹۹۳، ج۱، ص۴۵.
۱۶. Crystal, D, A Dictionary of Linguistics and Phonetics, Oxford, ۱۹۹۱، ج۱، ص۹۹.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تصریف»، شماره۵۹۵۲.    


رده‌های این صفحه : زبان فارسی | علم صرف | واژه شناسی




جعبه ابزار