• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرع (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





شَرْع (به فتح شین و سکون راء) از واژگان قرآن کریم و به معنای راه آشکار است. شرع در اصل مصدر بوده، سپس اسم به معنای راه آشکار گردیده است؛ و به آن شرع (بفتح و کسر اول) و شریعت گفته شده و به طور استعاره به طریقه خدائی اطلاق شده است.



شَرْع به معنای راه آشکارا است. «شَرَعْتُ‌ لَهُ طَرِیقاً» یعنی راهی به او نمودم و آشکار کردم. شرع در اصل مصدر بوده، سپس اسم به معنای راه آشکار گردیده است؛ و به آن شرع (بفتح و کسر اول) و شریعت گفته شده و به طور استعاره به طریقه خدائی اطلاق شده است.
در مجمع البیان فرموده: شرعه و شریعت هر دو یکی است و آن طریقه واضحه است و اصل آن بمعنی ظهور می‌باشد.


(ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی‌ شَرِیعَةٍ مِنَ الْاَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ اَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ‌) «سپس تو را در راه آشکاری از امر دین قرار دادیم، از آن پیروی کن و از هواهای نادانان پیروی نکن.»
(شَرَعَ‌ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهِیمَ وَ مُوسی‌ وَ عِیسی‌ اَنْ اَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ‌) یعنی «برای شما از دین آنچه به نوح‌ توصیه کرده آشکار و روشن کرده است و آنچه را که به تو وحی کرده‌ایم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی وصیت کرده‌ایم. دین را با حفظ و عمل بپا دارید و در آن فرقه فرقه نشوید.»
ظاهر سیاق آنست که‌ «لَکُمْ» خطاب است به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امّتش و چون‌ «اَوْحَیْنا اِلَیْکَ» با شرع نوح مقابل آمده، ظاهر مراد از آن مختصات اسلام است. و نیز ظاهر می‌شود که اولو العزم این پنج نفراند و شریعت اسلام جامع تمام شریعت‌هاست و تمام شریعت‌ها، شریعت این پنج نفر است، و لازمه این سخن آنست که پیش از حضرت نوح شریعتی که شامل قوانین اجتماعی و رافع اختلافات اجتماع بوده باشد، وجود نداشته است.
(اِذْ تَاْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ‌ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَاْتِیهِمْ...) شرع لازم و متعدی هر دو آمده است و شارع به معنی شریعت‌گذار و قانونگذار و همچنین به معنی آشکار است. شرّع در آیه، جمع شارع و به معنی آشکار می‌باشد یعنی: «در روز سبت ماهیان آنها آشکار می‌آمدند و روی آب ظاهر می‌شدند و در غیر سبت آشکار نمی‌شدند.»
(وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ اَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ‌ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ..)
در سابق گفتیم که شرعه و شریعت هر دو یکی است. نهج البلاغه و منهاج نیز به معنی طریق واضح است. علی هذا فرقی بین شریعت و منهاج از لحاظ مصداق بنظر نمی‌آید و ظاهرا منهاج قید توضیحی شرعه است. از آیه شریفه استفاده می‌شود اوّلا شریعت‌های انبیاء با هم فرق داشته‌اند(لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ‌ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً.) ثانیا علت اختلاف، امتحان‌ مردم است و چون امتحان لازم است نسبت به استعداد باشد، لذا با ملاحظه استعداد و ترقی و تکامل بشریّت برای هر دوره امتحانی و شریعتی آمده است. و خلاصه شریعت‌ها امتحان است و امتحان هر دوره نسبت به نحوه قابلیّت آن دوره است و این موجب تفاوت شریعت‌هاست.
شرایع در اصول متحدند و در فروعات با هم فرق دارند.


مراجعه به قرآن نشان می‌دهد که شریعت از دین اخصّ است. مثلا اگر آیه‌ (اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْاِسْلامُ..) و آیه‌ (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ...) را مقایسه کنیم با آیه‌ (لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ‌ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً) و آیه‌ (ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی‌ شَرِیعَةٍ مِنَ الْاَمْرِ) اعم بودن دین روشن خواهد شد که دین شامل شریعت‌های تمام انبیا است، ولی شریعت‌ها نسبت به پیامبران جداگانه است.
و از آیه‌ (شَرَعَ‌ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهِیمَ..) بدست می‌آید که دین شامل ادیان همه انبیا است و اسلام به وسیله‌ «اَوْحَیْنا اِلَیْکَ» شریعت خاصی گردیده است. و در عین حال شامل همه آنهاست.
ولی ملت که به معنی راه و روش و طریقه است با دین مرادف می‌باشد. ملت از املال و املاء است. دین را ملت گفته‌اند زیرا که از طرف خدا املاء شده است، چنانکه از مفردات راغب استفاده می‌شود در دو آیه زیر به دین صریحا ملت اطلاق شده است‌. (قُلْ اِنَّنِی هَدانِی رَبِّی اِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ اِبْراهِیمَ..) (وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ اَبِیکُمْ اِبْراهِیمَ..)
فرق ملت با دین چنانکه گفته‌اند آنست که دین به خدا و پیامبر و فرد اضافه می‌شود، گفته می‌شود: دین خدا، دین محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دین زید و عمرو، ولی ملت فقط به پیامبر اضافه می‌شود و گفته می‌شود: ملت ابراهیم، ملت موسی، ملت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ولی گفته نمی‌شود ملّت خدا یا ملّت زید. پس فرق میان دین و ملّت اعتباری است. دین در اصل به معنی طاعت و جزا است. راه و طریقه پیامبر را دین گویند که در آن طاعت و جزا هست. و ملت گویند که از طرف خداوند املاء شده است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۵-۱۸.    
۲. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۵۰.    
۳. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۴۰.    
۴. جاثیة/سوره۴۵، آیه۱۸.    
۵. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۸، ص۲۸.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۳.    
۸. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۹. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۵۰.    
۱۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۱۱. آل عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۱۲. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۱۳. جاثیة/سوره۴۵، آیه۱۸.    
۱۴. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۱۵. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۱۶. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شرع»، ج۴، ص۱۵-۱۸.    






جعبه ابزار