• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید حیدر آملی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سید حیدر آملى از عرفاى بزرگ شیعه و از شاگردان فخر المحققین، فرزند علامه حلی، است. وى مفسر، محدث، فقیه، متکلم و عارف است. اصلیت او از آمل مازندران، ولى بزرگ شده در بغداد و حله است و بنا به تقاضاى فخر الدین رساله رافعه الخلاف را تألیف نمود. علامه آملى در زمره اولین فقیهان و متکلمانی بود که میان تشیع و تصوف پیوند وثیق برقرار کرد. گرایش آملى بیشتر به تصوف بود; به طورى که وى صوفیان را شیعیان خاص مى‌نامید.
[۱] اعیان الشّیعه، ج ۶، ص ۲۷۱.
[۲] الذریعه، ج ۲، ص ۷۲.
[۳] روضات الجنات، ج ۲، ص ۳۷۷.






۱.۱ - گزارش اول

زمانی که منابعی جز تذکره‌ها در دسترس نبود اطلاعات بسیار اندکی از زندگی حیدر آملی داشتیم. اینک با توجه به دو گزارشی که حیدر آملی در شرح احوال خود نوشته است اطلاعات بیشتری داریم.
از نظر زمانی، نخستین این گزارش‌ها گزارشی است که در پایان مقدمه تفسیر بزرگ عرفانی، المحیط الاعظم، آمده که حیدر آملی در سال ۷۷۷ به پایان رساند. این گزارش جزئیات مربوط به «سالهای آموزش»، جوانی و داعیه‌های تصمیم مهم حیدر آملی را در خود دارد که او را به زائر تنهایی که سرزمین ایران را به سوی اماکن مقدسه شیعی در قم ترک می‌کرد تبدیل کرد. با کمال تاسف این گزارش ناگهان در پایین ورقی به پایان می‌رسد که مؤلف در مهاجرت به سوی مکه جزئیات اقامت طولانی خود را در اصفهان نقل می‌کند. از آنجایی که گزارش در نسخه خود مؤلف به طور ناقص آمده است امید نمی‌رود که بتوانیم روزی دنباله آن را پیدا کنیم. آیا گزارش ناتمام مانده و دنباله آن نوشته نشده است؟ به هر حال این گزارش ناتمام ما را از اطلاعاتی محروم می‌کند که حیدر آملی قصد داشت درباره نیمه دوم زندگی خود ارائه دهد.

۱.۲ - گزارش دوم

دومین گزارش در مقدمه نص النصوص یعنی تفسیر فصوص الحکم ابن عربی آمده است که حیدر آملی در سال ۷۸۲ در نجف به پایان برد. ترجمه این گزارش پایین‌تر خواهد آمد. حیدر آملی در این گزارش به صورت خلاصه تری از خاطرات دوره جوانی و بحران روحی که او را به زیارت اماکن مقدسه هدایت کرد سخن می‌گوید. در عوض، این گزارش ناقص نیست و مؤلف فعالیت‌های نویسندگی و فهرست نوشته‌های خود را می‌آورد که برای ما دارای اهمیت بسیاری است. با در کنار هم قرار دادن این گزارش‌ها منحنی حیات سید حیدر در برابر ما رسم می‌شود.


همراه با آقای عثمان یحیی، ما میان دوره ایرانی تا زمان «توجه به خدا» (۷۵۰ هجری) و دوره عراقی که با ورود به اماکن مقدسه آغاز می‌شود (۷۵۱ هجری) تمایز قائل می‌شویم. دوره عراقی نیز می‌تواند با توجه به ملاحظات کتابشناختی به دو بخش تقسیم شود. بنا بر این باید سه دوره را در زندگی حیدر آملی از هم تمیز دهیم؛ ما این سه دوره را به ترتیب دوره‌های الف، ب و ج خواهیم نامید.

۲.۱ - ولادت

با توجه به گزارش دوم می‌توانیم تاریخ تولد سید حیدر را در آمل با اختلاف یک سال معلوم نماییم: ۷۲۰ (و شاید ۷۱۹). سید حیدر بن علی بن حیدر عبید حسینی آملی به یکی از خانواده‌های بزرگ سید آمل تعلق دارد، شهری که ساکنان آن از همان آغاز شیعی بودند.




۳.۱ - دوران تحصیل

اگر فاصله یک ساله میان حرکت از آمل و ورود به اماکن مقدسه اسلام در سال ۷۵۱ را به حساب نیاوریم می‌توانیم بگوییم که دوره ایرانی سید حیدر از سال ۷۲۰ تا ۷۵۰ هجری بوده است. بنابر این سید حیدر آمل را در سال ۷۵۰ هجری ترک کرد. در همان سالی که امیر او به قتل رسید. خود او می‌گوید که در این زمان سی ساله بوده است. در این فاصله سید حیدر آموزش‌های اصلی را دیده و نخستین تجربه خود را از زندگی کسب کرده بود. او در جامع الاسرار می‌گوید که از همان آغاز جوانی-و حتی کودکی-با علاقه فراوان به مطالعه عرفان شیعی دوازده امامی پرداخت. گزارش نخست به بهترین وجهی خطوط اساسی شخصیت اخلاقی و معنوی سید حیدر را رسم کرده است و ما در اینجا مطالب آن را خلاصه می‌کنیم به علت تعلق به خانواده‌ای سید، آملی از همان آغاز به بیان شجره نامه خود می‌پردازد؛ این شجره نامه به امام چهارم، امام زین العابدین علیه‌السّلام فرزند امام حسین علیه‌السّلام ، شهید کربلا می‌رسد. در این اثر نیز مانند جامع الاسرار حیدر آملی می‌گوید که از زمان کودکی تا سی سالگی از دیدگاه ظاهر شریعت به «تحصیل عقاید اجداد معصوم» خود پرداخته است. حیدر آملی سپس به تحصیل علوم معقول و منقول مشغول می‌شود؛ در ابتدا او در آمل به تحصیل می‌پردازد و سپس جهت تحصیل به استراباد خراسان می‌رود و از آنجا به اصفهان رفته و مدت زمانی رحل اقامت می‌افکند. دوره تحصیلات سید حیدر حدود بیست سال طول کشیده است و بنا بر این در حدود بیست و پنج سالگی سید حیدر به زادگاه خود آمل برمی گردد. در این زمان فرمانروای طبرستان فخر الدوله حسن فرزند شاه کیخسرو بن یزدگرد بود.


افزون بر حیدر آملی از جد آنان، حسام الدوله اردشیر یاد می‌کند که شاعرانی مانند ظهیر الدین فاریابی و سراج الدین قمری به تجلیل از او پرداخته‌اند.
سید حیدر به صراحت به اصل این سلسله اشاره کرده است. افتخار سید حیدر به نسب این امیران که به پادشاهان ساسانی ایران پیش از اسلام می‌رسد به طور جالب توجهی نشانگر وجدان ایرانی است. وفاداری شیعه ایرانی نسبت به نسب امامان و تبار پادشاهان ایران باستان، چنانکه گاهی اوقات گفته می‌شود، صرف یک جعل سیاسی نیست.


ملک فخر الدوله سید حیدر را بسیار گرامی داشت؛ او را در زمره نزدیکان و محرمان راز قرار داد و سرانجام وزیر خود کرد.
به نظر می‌آید که سید در این زمان از همه مواهب زندگی این جهانی استفاده کرده باشد. موقعیت خانوادگی، افتخار، ثروت، قدرت، روابط، اقامتگاه مجلل، دوستان و یاران موافق نشانه‌هایی هستند بر اینکه سید حیدر از هیچ چیز محروم نبوده است. اما چنانکه در تاریخ، این گونه تغییر احوال به تکرار دیده شده است حیدر آملی در اوج این زندگی مرفه که نشان از آینده‌ای درخشان دارد، تلخی و پوچی آن را احساس می‌کند. سید حیدر می‌نویسد:
«و استمر الامر علی هذا المنوال حتی غلب فی باطنی دواعی الحق و کشف الله لی فساد ما انا فیه من الغفلة و الجهل و النسیان و ظهر لی ضلالی من طریق الحق، و الاستقامة علی سبیل الزیغ و الطغیان. فناجیت ربی فی السر و طلبت منه الخلاص عن الکل، و حصل لی شوق تام الی الترک و التجرید و التوجه الی الحضرة الحق بقدم التوحید. و ما کنت اتمکن من هذا فی صحبة هولاء الملوک و لا فی الوطن الاصلی المالوف، مع صحبة الاخوان و الاصحاب».


زائر ما با ترک همه چیز از مال دنیا جز خرقه‌ای ژنده نگه نمی‌دارد و برای زیارت اماکن مقدسه تشیع و سپس بیت المقدس و مکه قدم در راه می‌گذارد. در سر راه، حیدر آملی از قزوین، ری و اصفهان گذر می‌کند شهری که در گذشته مدتی در آنجا اقامت گزیده و از مواهب ایام شباب برخوردار شده بود. این بار سید حیدر جز با صوفیان مراوده نمی‌کند و با اهل فتوت پیمان مودت می‌بندد. سید حیدر به طور خاصی به شیخ نور الدین تهرانی ارادت می‌ورزید. «این شیخ، عارفی بزرگ و زاهدی بود که خواص او را می‌شناختند...» با کمال تاسف با این عبارت ناتمام، گزارش به پایان می‌رسد و چنانکه گفته شد امید نمی‌رود که دنباله آن در جای دیگری پیدا شود. در باره تجربه‌های روحانی سید حیدر در اصفهان نیز اطلاع زیادی نداریم مگر ارزش دو رؤیایی که پایین‌تر بدان اشاره خواهیم کرد. از مضمون گزارش دوم که به دوره بعد از تصمیم به مهاجرت مربوط می‌شود خواهیم دانست که فعالیت و آثار سید حیدر در این دوره دوم زندگی اش چه بوده است.


بدین ترتیب دوره عراقی یا بهتر بگوییم نخستین مرحله این دوره آغاز می‌شود.

۷.۱ - مسافرت‌ها

سید حیدر به مکه و مدینه می‌رود، جایی که قصد داشت رحل اقامت افکند (خود او تاریخ این زیارت را سال ۷۵۱ هجری ذکر می‌کند) اما به علت وضع مزاجی ناگزیر به عراق بازمی گردد. از آنجایی که تاریخ نوشته شدن دومین رساله‌ای که در اینجا چاپ می‌کنیم سال ۷۶۸ هجری در نجف می‌باشد ما همین تاریخ را به عنوان شاخصی برای تعیین-لا اقل در مورد کتابشناسی سید حیدر-مرحله دوم دوره عراقی قبول خواهیم کرد.

۷.۲ - اساتید

تذکره نویسان می‌گویند که در نخستین مرحله این دوره سید حیدر از تعلیمات دو شیخ بزرگوار، مولانا نصیر الدین کاشانی حلی (در گذشته ۷۷۵ هجری) و شیخ فخر الدین محمد بن حسن بن مطهر حلی معروف به فخر المحققین (۷۷۱-۶۸۲ هجری) استفاده کرد. فخر المحققین فرزند علامه حلی (۷۲۶-۶۴۸ هجری) بود و همو بود که در نزد نصیر الدین طوسی و کاتبی قزوینی تعلیم دید و خود یکی از اساطین کلام شیعی این دوره بود.

۷.۳ - کتاب شناسی

سید حیدر در سال ۷۶۱ هجری از فخر المحققین اجازه دریافت کرد و به درخواست فخر المحققین رساله رافعة الخلاف را نوشت و برای مدتی به مکاتبه علمی با او پرداخت. این را نیز بگوییم که یگانه اطلاع قابل اعتمادی که در باره کتابشناسی سید حیدر در دست داریم همانی است که خود سید حیدر در گزارش دوم آورده است. یادآور می‌شویم که آخرین تاریخ به تاریخ تحریر رساله العلوم العالیة یعنی سال ۷۸۷ هجری مربوط می‌شود. در این زمان سید حیدر شصت و پنج ساله بود. از این پس دیگر اطلاعی از حیدر آملی نداریم و نمی‌دانیم در چه زمان و شرایطی این دنیا را ترک گفته است.


بالاتر گفتیم که گزارش دوم در مقدمه شرح فصوص الحکم ابن عربی آمده است که حیدر آملی در سال ۷۸۲ به پایان رساند.
در این زمان حیدر آملی شصت و دو سال داشت و سی و دو سال بود که زادگاه خود ایران را ترک کرده بود. سید حیدر می‌نویسد:
«ان الله تعالی لما امرنی بترک ما سواه، و التوجه الیه حق التوجه، الهمنی بطلب (کذا) مقام و منزل اسکن فیه و اتوجه الی عبادته و طاعته، بموجب امره و اشارته، - (مکان) لا یکون اعلی منه و لا اشرف، فی هذا العالم».
«فتوجهت الی مکة-شرفها الله تعالی-بعد ترک الوزارة و الریاسة و المال و الجاه و الوالد و الوالدة و جمیع الاقارب و الاخوان و الاصحاب. و لبست خرقة ملقاة خلقا، لا قیمة لها. و خرجت من بلدی الذی هو الآمل و الطبرستان، من طرف خراسان».
«و کنت وزیرا للملک الذی (هو) بهذا البلد، و کان من اعظم ملوک الفرس، لانه کان من اعظم اولاد کسری، و کان اسمه الملک السعید فخر الدولة بن الملک المرحوم شاه کتخدا-طاب (کذا) الله ثراهما و جعل الجنة مثواهما-و کان عمری فی هذه الحالة ثلاثین سنة».
«و قد جری علی الی حین الوصول الی مکة، فی هذه الصورة، انواع من البلیات، و اصناف من المجاهدات، لا یمکن شرحها الا بمجلدات، و مع ذلک کان اکثر الحالات جاریا علی لسانی قول الله-جل ذکره: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله و کان الله غفورا رحیما» ۴: ۱۰۰، و قول العارف المشتاق مثلی، و هو قوله:
ترکت الخلق طرا فی رضاکا و ایتمت العیال لکی اراکا
فلو قطعتنی اربا فاربا لما حن الفؤاد الی سواکا
«و علی الجملة، (ما زال هکذا شانی) حتی وصلت الی مکة و حججت وجوبا و قمت بالفرائض و النوافل، من المناسک و غیرها، سنة احدی و خمسین و سبع مائة من الهجرة. و اردت المجاورة بها، فحصل لی شوق الی المجاورة بالمدینة؛ فانی ما کنت زرت رسول الله- صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - و لا اولاده و اصحابه».
«فتوجهت الی المدینة، و زرت رسول الله- صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم -و عزمت علی المجاورة. فحصل لی ایضا مانع من الموانع، اعظمها المرض الصوری، بحیث وجب الرجوع الی العراق، و (الی) المکان المالوف الذی هو المشهد الغروی المقدس-سلام الله علی مشرفه-».
«فرجعت بالسلامة الیه، و سکنت فیه، مشتغلا بالریاضة و الخلوة و الطاعة و العبادة، التی لا یمکن (ان یکون) ابلغ منها، و لا اشد و لا اعظم.
ففاض علی قلبی من الله تعالی، و (من) حضراته الغیبیة، فی هذه المدة، غیر ما قلته من تاویل القرآن و شرح الفصوص، من المعانی و المعارف و الحقائق و الدقائق، التی لا یمکن تفصیلها بوجه من الوجوه، لانها من کلمات الله الغیر القابلة للحصر و العد و الانتهاء و الانقطاع».


این فقرات فقط قلمرو خارجی و گاهشناسی یک ماجرای روحانی را بر ما معلوم نمی‌کند بلکه سر و راز درونی مردی را آشکار می‌کند که در نهایت صلابت و اصالت است. این فقرات سرشار از هیجانی است که مبین استعداد و قریحه ویژه حیدر آملی است. برای توضیح آنچه که به بهترین وجهی مبین شخصیت او است می‌توان به خیال خلاق او یعنی توانایی مشاهده عالم معقول در مرتبه عالم مثال اشاره کرد. این قوه به مرتبه‌ای از درک شهودی می‌رسد که گاهی در رویا و گاهی در عالم مثال عمل می‌کند.


حیدر آملی گزارش‌هایی درباره رویاها و خلسه‌های خود نوشته است بویژه گزارش دو خوابی که در اصفهان در جریان سفر از زادگاه خود طبرستان به اماکن متبرکه شیعی دید.
«اعلم انی کنت فی حاله السلوک باصفهان، و کنت عازما» الی بغداد لزیارة المشاهد المقدسة للائمة... فی وسط سوق البزازین به (کذا! ) و اشاهد جسمی علی الارض... ممدودا بالطول و هو میت، ملفوف بالکفن الابیض و انا اتفرج علیه و اتعجب من هذا: بانی کیف انا واقف و کیف انا میت مرمی؟ و لا زلت علی هذه الحالة حتی انتبهت... و رایت مرة اخری ایضا، فی اصفهان، انی قاعد علی دکان بعض الاصحاب... و علی کتفی ظرف من الرصاص المذهب، کظرف بعض السقائین الذین هم یدورون علی الناس و یسقونهم... و انا اسقی الحاضرون (کذا! ) هناک و اتفرج علی نفسی...» .
هریک از این خواب‌ها مبین حالت درونی سید حیدر بعد از قطع رابطه با حالات جوانی برای عبادت خداست. بدین ترتیب حیدر آملی در خواب تجربه‌ای را به چشم می‌بیند که در علم النفس عرفانی ولادت معنوی انسان نو نامیده می‌شود. از حیدر آملی گزارش خواب‌های دیگر، و بویژه خواب جدولی شعله‌ور در آسمان شبابه بغداد (سید حیدر تصریح نمی‌کند که این واقعه در خواب اتفاق افتاده یا در عالم مثال) در دست است که اشتیاق و شور شیعی وی در آنها تجلی پیدا می‌کند: اسامی چهارده معصوم نوشته شده با حروفی آتشین بر روی دوایری لاجوردین و تعبیه شده در چهار گوشه بزرگی در زیر آسمان پر ستاره. اگر درست است که بگوییم «هر کس همان ارزد که می‌ورزد» و بنا بر این هر کسی را فقط با توجه به عشق او و علت وجودی و معنای زندگی او می‌توان فهمید پس خواب‌های حیدر آملی (و همفکران او: روزبهان، شمس لاهیجی و میرداماد ...) را بایستی با توجه به آثار او مورد تفسیر قرار داد زیرا که محرمانه‌ترین اسرار خود را به این آثار سپرده است. بدین ترتیب طرح حیدر آملی که عشق او به عنوان بیان آن طرح با آن پیوند دارد کاملا روشن است.


حیدر آملی یک شیعی امامی است و برای او تشیع، تمامی اسلام و باطن آن است.

۱۱.۱ - اعتقاد به شریعت، طریقت و حقیقت

تشیع از این نظر تمامی اسلام است که بر مبنای شریعت، طریقت و حقیقت گذاشته شده است: همین طور تشیع از این نظر باطن اسلام است که حقیقت، باطن شریعت و شریعت، ظاهر حقیقت است و کسانی که خود گنجینه و هم خازن معرفت باطنی هستند امامان معصوم‌اند. وضعیتی که در برابر حیدر آملی قرار دارد چنین است که شیعیان از صوفیان و صوفیان از شیعیان بد می‌گویند. شیعیان به صرف شریعت، ظاهر دیانت بسنده می‌کنند و صوفیان با فراموش کردن اصل خرقه خود، حقیقت را در خلاء رها می‌کنند. شیعیان و صوفیان با قول به اینکه تعلیمات امامان معصوم به علوم عالیه مربوط نمی‌شود-و حال آنکه آنان تعلیم دهندگان علوم عالیه بودند-مرتکب خطا می‌شوند. مؤمن ممتحن کسی است که با اعتقاد به آرمان و تعلیمات امامان معصوم به تمامی شریعت، طریقت و حقیقت باور دارد. به همین دلیل در برابر شیعه‌ای که به شریعت بسنده می‌کند شیعه حقیقی، صوفی است اما در برابر عارفی که اصل خرقه خود را فراموش کرده است شیعه تام صوفی حقیقی است.


همه کوشش حیدر آملی در جامع الاسرار مصروف قانع ساختن دو گروه صوفی و شیعه خواهد بود که یکی نمی‌تواند از دیگری صرف نظر کند. اساسی‌ترین بحث کتاب بزرگ جامع الاسرار این است که شیعیان حقیقی صوفیانند-عبارتی که معنای آن جز با نظر به عکس آن فهمیده نمی‌شود: صوفیان حقیقی شیعیانند. قرائت فاتحه و خاتمه کتاب به دنبال هم بسیار جالب توجه است. در اینجا صفحات پایانی، «خاتمه کتاب» را برجسته خواهیم ساخت که صورت وصیت‌نامه معنوی دارد؛ چنین صفحاتی بهتر از هر ملاحظه دیگری معرف شخصیت سید حیدر است و با آشکار ساختن جهان معنوی او اهمیت و جسورانه بودن طرح او را به ما می‌نمایاند.
سید حیدر می‌گوید:
و ینبغی ان تعرف ایضا انه لیس مرادنا من هذا البحث معک و مع غیرک العصبیة و الجدال، نعوذ بالله منه! بل المقصود اصلاح ذات البین، و ایصال کل واحد منکم الی حقه لقوله تعالی «لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس»
و الا، بعنایة الله و حسن توفیقه، فانا فارغ من امثال ذلک، لانی، منذ عشرین سنة، شاهدت الحال علی ما هی علیه، کما ذکرت فی المقدمة. و خصلت من هذه الظلمات، و خرجت عن هذه الدرکات،‌ای ظلمات المعارضة و المجادلة، و درکات العصبیة و الجدال، و الحمد لله علی ذلک «الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله»
«یهدی الله لنوره من یشاء»
«و الله ذو الفضل العظیم»
و فیه (ان فی هذا الحال الذی انا علیه) اقول ما قد قیل (سابقا)، فانه مناسب لحالی، و هو (فی) اکثر الاوقات جار علی لسانی،
احبک حبین حب الهوی و حبا لانک اهل لذاکا» -شعر از رابعه،
[۸] فهرست اشعار نقل شده در کتاب حیدر آملی، ذیل حرف کاف.
در این سطور، هم چنانکه در فقرات دیگر، شخصیت حیدر آملی ناگهان به روشنی آشکار می‌شود. پایین‌تر عباراتی از خاتمه کتاب را می‌آوریم که در آن، مؤلف توضیح می‌دهد که چرا گاهی به عربی و گاهی دیگر به فارسی نوشته است.
سپس او در خطاب به صوفیان و شیعیان توضیح می‌دهد که به چه کسانی از آن میان توجه دارد و به آنان بیانی را متذکر می‌گردد که در مقدمه کتاب آورده بود.
در آخرین صفحه، تکرار یکی از مشهورترین اشعار ابن عربی به مثابه نوایی طنین می‌اندازد که در یک قطعه موسیقی قوی به اوج خود رسیده باشد.
فان لا یختلف (ای قول الله) باختلاف الالسنة حقیقة و ان اختلف مجازا، حیث ظهر بالعبرانیة و السریانیة و العربیة و غیر ذلک «و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» -فکذلک قول هؤلاء القوم، فانه لا یختلف باختلاف العبارات و شتیت الالسنة، عربیة کانت او عجمیة هندیة کانت او رومیة. فاذن لا ینبغی (لهم) ان یذموه (ای کلام المصنف) برکاکة الالفاظ و ضعف الترکیب، فانه (ای المصنف) مقر بذلک...
همینطور حیدر آملی با خطاب به شیعیان توضیح می‌دهد که منظور او شیعیان دوازده امامی است و نه دیگر شاخه‌های تشیع، زیرا که شیعیان امامی کسانی هستند که اصول آنان مبتنی به نص و عصمت امامان و فروع آنان مبتنی بر نقل صحیح از پیامبر و امامان است. اینان کسانی هستند که در حق آنان این آیه وارد شده است که: «فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه» به این ترتیب آخرین صفحات جامع الاسرار نظرات آنان را خلاصه می‌کند که در متن کتاب به تفصیل آمده است. در میان آنان کسانی وجود دارند که می‌توان آنها را صوفیان محض و شیعیان صرف نامید؛ این دو بایستی با علم به اینکه مکمل همدیگر هستند به یکدیگر احترام بگذارند.

۱۲.۱ - شیعه کامل و صرف و مؤمن ممتحن

اما این فقط نخستین مرحله است که بر مبنای آن، خاتمه کتاب، با ادامه تعریفی دوباره از شیعی حقیقی و شیعی کامل تمامی مباحث را به اختصار می‌آورد.
و شرف الطائفتین المذکورتین (ای الشیعة الامامیة و الصوفیة) و منزلت ما، بل حقیقتها، (هو) بانهما حاملا اسرار الانبیا و الاولیا-علیهم السلام-ظاهرا و باطنا، لان الانبیاء و الاولیا کانوا جامعین لجمیع الاسرار الآلهیة ظاهرا و باطنا. فالشیعة قاموا بحمل احکامهم و اسرارهم بحسب الظاهر و الشریعة، و الصوفیة قاموا بحمل اسرارهم و حقایقهم بحسب الباطن و الحقیقة، و ان کانت الصوفیة بالحقیقة ایضا هی الشیعة، کما عرفته عند بحث المؤمن الممتحن و غیر الممتحن.
در واقع حیدر آملی با تکیه بر سنت امامان بحثی اساسی را در متن کتاب به تفصیل آورده است. مؤمن ممتحن شیعه کامل است و نه شیعه صرف که فراتر بدان اشاره شد و به عمل به ظاهر دیانت بسنده می‌کند. همینطور مؤمن ممتحن، «صوفی محض» بد گوی شیعه، نیست که منشا خرقه خود و اینکه نخستین صوفیان مریدان امامان بوده‌اند فراموش کرده است. حیدر آملی چند سطر بالاتر از صوفیان حقیقی سخن گفته است. او می‌توانست به آن اسامی، نام سعد حموئی را نیز اضافه کند زیرا که (در جای دیگری)نام او را آورده است و حیدر آملی می‌بایستی به پیوند معنوی و شخصی او با امام غایب آگاهی داشته باشد.
این مفهوم «مؤمن ممتحن» است که اجازه می‌دهد تا با برجسته ساختن خاستگاه‌های تصوف و تشیع از رویارویی آنان فراتر رویم. فرد معنوی، شیعه کاملی که از این بیان برمی آید، برابر مقدمه کتاب، همان شخصی است که حیدر آملی آگاهانه خود را نماینده آن در این جهان می‌داند. همینطور حیدر آملی می‌داند که اطرافیان او به چنین شخصی توجه دارند و اگر بعضی از برادران تحریر کتاب جامع الاسرار را از او خواستار شده‌اند به این دلیل است که آنان معنویت شیعه کامل، جامع شریعت و حقیقت را بر ناصیه او دیده‌اند که جز به تدوین تعلیمات امامان معصوم نمی‌پردازند.
[۱۱] جامع الاسرار، ص۴، ص۵.


۱۲.۲ - پیشداوری شیعیان صرف و صوفیان سنی

اینجا بایستی پیشداوری مشترک شیعیان صرف و صوفیان سنی را (که به نوعی بی آنکه خود بدانند در میان اهل‌سنت نمایندگان تشیع هستند) مبنی بر اینکه امامان معصوم به علوم عالیه آگاهی نداشتند پشت سر گذاشت. حیدر آملی به عنوان سخنگوی تمامی عرفای شیعی می‌گوید که در حقیقت «معرفتی وجود ندارد که از امامان سرچشمه نگرفته باشد؛ سری وجود ندارد که آنان، کان آن سر نبوده باشند. امامان رؤسای شریعت، اهل طریقت، و اقطاب اساطین حقیقت‌اند».
[۱۲] جامع الاسرار، فصل ۱۴ ص۱۹.

منظور حکیم شیعی از این بیان نه شخص جسمانی امامان و ظهور گذاری تاریخی آنان بلکه وجود ازلی و تعلق آنان به عالم حقیقت محمدیه است. حیدر آملی می‌نویسد: «آنان خلفای خدا بر روی زمین و آسمان و مظاهر کبریا و جلال او در ملک و ملکوت‌اند.»
[۱۳] جامع الاسرار، فصل۱۴ ص۱۹.

به همین دلیل است که شیعی تا زمانی که فرد کامل معنوی را که از همان آغاز توسط امامان طرح شده است نتواند در خود تحقق بخشد به حقیقت خود نمی‌تواند نایل شود.


حیدر آملی نه فردی نو آور است و نه در حد خود یگانه. احادیثی را که او در کتاب‌های خود آورده است او را همچون بیانگر و امانت‌دار تعلیمات کامل امامان معرفی می‌نماید. آرمان معنوی وی در زندگی و شخص وی، حتی زمانی که تصمیمی دردناک در جهت اهداف خود می‌گیرد، همان فرد معنوی است که نمایندگان در تشیع ایرانی، علیرغم تشتت آن، افرادی همچون میرداماد، صدرای شیرازی، محسن فیض، قاضی سعید قمی، شیخ احمد احسائی و دیگران هستند.
منها انه (ینبغی ان) لا یحکم باعتقاد صاحبه (ای صاحب هذا- الکتاب او هذا المقام) الا علی الوجه الذی تقرر فی هذا الکتاب من اوله الی آخره، لکن بعد تامله و تحققه علی ما ینبغی، اعنی لا ینبغی ان یعرف الا جامعا بین اسرار الانبیاء و الاولیاء-علیهم السلام-بحسب الظاهر و الباطن، المعبر عنها بالشریعة و الطریقة و الحقیقة، و الجمع بینهما (ای بین الظاهر و الباطن)
بالحقیقة، الذی هو اکمل المقامات و اعظم المراتب، المشار الیه مرارا، بحیث لا یعد من الشیعة الصرفة و لا (من) الصوفیة المحضة، بل متصفا بالمقام المحمدی الذی هو الجامع بین المقامین، لقوله-علیه السلام «قبلتی ما بین المشرق و المغرب» المعبر عنه بالدین القیم فی قوله تعالی «ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون» لان غیر ذلک یکون ظنا فی حقه، و «ان بعض الظن اثم» و «ان الظن لا یغنی من الحق شیئا» و لذلک اقول فیه ما قد قال اکمل الخلق و اعظمهم، و هو قوله تعالی «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله، ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون» «الحمد لله الذی هدانا لهذا، و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله» ۷: ۴۳ «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم»
و اقول ایضا فی آخر الکتاب ما قد قلت فی اوله، لان النهایات هی الرجوع الی البدایات، و اقطع الکتاب علیه، و هو هذا:
لقد کنت قبل الیوم انکر صاحبی اذا لم یکن قلبی الی دینه دان
لقد صار قلبی قابلا کل صورة فمرعی لغزلان و دیرا لرهبان
و بیتا لاوثان و کعبة طائف و الواح توراة و مصحف قرآن
ادین بدین الحب انی توجهت رکائبه ارسلت دینی و ایمانی


المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تفسیر کتاب الله العزیز الحکیم
التأویلات الارکان
جامع الاسرار
رساله نقد النقود
رساله رافعه الخلاف.
[۱۹] جامع الاسرار، سید حیدرآملى.



۱. اعیان الشّیعه، ج ۶، ص ۲۷۱.
۲. الذریعه، ج ۲، ص ۷۲.
۳. روضات الجنات، ج ۲، ص ۳۷۷.
۴. نساء/سوره۴، آیه۱۱۴.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۴۳.    
۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۵.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۵.    
۸. فهرست اشعار نقل شده در کتاب حیدر آملی، ذیل حرف کاف.
۹. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    
۱۰. مائده/سوره۵، آیه۵۴.    
۱۱. جامع الاسرار، ص۴، ص۵.
۱۲. جامع الاسرار، فصل ۱۴ ص۱۹.
۱۳. جامع الاسرار، فصل۱۴ ص۱۹.
۱۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۱۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲.    
۱۶. یونس/سوره۱۰، آیه۳۶.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۱۵۳.    
۱۸. حدید/سوره۵۷، آیه۲۱.    
۱۹. جامع الاسرار، سید حیدرآملى.



نرم افزار عرفان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار