• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سعید بن عثمان بن عفان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سعید بن عثمان بن عفان پسر خلیفه سوم، کنیه‌اش ابوعثمان، و بزرگ شده در مدینه بوده، و او را یکی از سه نفری می‌دانند که تفسیر این آیه شامل آن‌ها است: «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان»



از چهره‌های تاریخی صدر اسلام که هم دارای پست‌های ویژه و هم انسان سرشناسی در عرصه جنگ و دین به شمار می‌رود، می‌توان از سعید بن عثمان نام برد. وی که پسر خلیفه سوم بوده، به جهت فضایی که اموی‌ها در ارج نهادن به خاندان خود ایجاد نمودند، خیلی سریع توانست جایگاه خاص و مهمی‌ در ارکان دولتی برای خود دست و پا کند.
وی که متوفی سال ۶۲ هجری است،
[۲] حلبی، سبط ابن عجمی، کنوز‌الذهب فی تاریخ حلب، ج۲، پاورقی ص۴۲، حلب، دارالقلم، ۱۴۱۷ق.
تا قبل از مرگ پدرش در مدینه زندگی می‌کرد، لذا او را بزرگ شده در مدینه عنوان می‌کنند کنیه سعید ابوعثمان بود. در روایتی که از اسحاق بن راهویه در سندی که از طریق زبیر بیان گردیده، او را یکی از سه نفری می‌داند که تفسیر این آیه شامل آن‌ها است : «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان» که عین عبارت این است: قال: منهم عثمان بن عفان، و سعید بن عثمان، و علقمة بن عثمان الانصاریان. که البته این تفسیر در کتب تفسیری اهل شیعه ذکر نگردیده است. نام مادر او ام‌عبدالله، فاطمة بنت ولید بن مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم بود، که در روزی که عثمان کشته شد او نیز در آن حادثه به قتل رسید.
[۷] محجوب، فاطمه، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، ج۲۸، ص۴۳۷، قاهره، انتشارات دارالفدا العربی.



سعید بن عثمان که به عنوان یکی از فاتحین از او یاد می‌شود، در زمان خلافت پدرش در جنگ‌ها شرکت می‌رد و بعد از مرگ پدرش، به معاویه پیوست
[۸] حسینی خطیب، سید عبدالزهراء، مصادر نهج‌البلاغه و اسانیده، ج۱، ص۱۷۲، بیروت، دارالزهراء، ۱۳۶۷.
و خلافت امام علی‌ (علیه‌السّلام) را نپذیرفت و معاویه نیز به او ولایت خراسان را داد. لذا سعید در سال ۵۶ هجری به فرماندهی خراسان منصوب شد. پیش از او عبدالرحمن بن زیاد والی خراسان بود که معاویه از کار او راضی نبود و لذا وی را برکنار کرد و سپس سعید بن عثمان را با وجود نارضایتی او از این سمت به خراسان فرستاد، حتی بیان شده که به درشتی با خلیفه سخن گفت
[۱۱] ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۵۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
تا بتواند حرف خود را به کرسی بنشاند که موفق نشد و لذا به خراسان رفت. بعد از ورود وی به خراسان، به سرعت به سوی سمرقند لشکر کشید و آن را فتح کرد، البته در البلدان آمده است که وی ابتدا به بخارا لشکر کشید و بعد از فتح آن به سمرقند رفت
[۱۳] ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۶۹، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
از وی به عنوان نخستین فردی نام برده می‌شود که رود بلخ را از عرب قطع کرد در جنگ با مردم سمرقند بود که قثم بن عباس نیز با او بود. قثم کسی بود که امام علی (علیه‌السّلام) بعد از رسیدن به حکومت او را حاکم مدینه کرد،
[۱۵] ابن ابی‌الحدید، عزالدین ابوحامد، جلوه تاریخ در شرح نهج‌البلاغه، ج۷، ص۵۵، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۵ش.
قثم بن عباس در نبرد سمرقند کشته شد
[۱۶] نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۴۰، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
و سعید در این جنگ یکی از یاران بزرگش را از دست داد. کشته شدن قثم نشان از به وقوع پیوستن جنگ می‌دهد، زیرا در برخی کتب بحث از صلح در این حادثه ذکر گردیده است و با قتل قثم خلاف این ادعا آشکار می‌شود، در البدایة و النهایه آمده که در این جنگ مردم زیادی کشته شدند؛ اما در برخی کتب آمده که سمرقند با صلح به تصرف سعید بن عثمان و یارانش درآمد. البته در البلدان این طور آمده که قثم بن عباس بن عبدالمطلب در مرو بدرود حیات گفت
[۱۹] ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
و کشته نشد.
بیهقی در مورد ورود وی به خراسان این طور می‌گوید: «سعید بن عثمان بن عفان امیر خراسان بود، از راه اصفهان به ناحیت بست آمد و از آن جا به ناحیت رخ رفت، چون به قصبه بیشک رسید بیمار شد، و در آن‌جا با زنی ازدواج کرد، و او را پسری آمد، محم نام کرد، فهو محم بن سعید بن عثمان بن عفان، و دختری آمد او را عین نام کرد، و عین در حباله امام محمد بن النصر البیشکی بود.»
[۲۰] ابن فندق، علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ص۱۲۶، بی‌جا، کتابفروشی فروغی، ۱۳۶۱ش.


۲.۱ - فتوحات سعید

وی در دوره حکومتش در خراسان، به چند نمونه از فتوحات دست زد، هم‌چون بخارا، سمرقند و طخارستان که با این فتوحات، او اولین مسلمان فاتحی بود که به ماوراء‌النهر رسید.
[۲۱] ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
در همین دوره خلافت معاویه، او به گرگان لشکرکشی کرد و آن جا را فتح نمود هر چند که بعد از مدتی مردم گرگان دست به طغیان زدند و به قول یعقوبی مرتد شدند که در این زمان یزید بن مهلب به آن جا حمله برد و برای بار دوم گرگان را فتح نمود خراجی که برای گرگان در نظر گرفته شد ده میلیون درهم بود.
[۲۳] ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۵۳، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.


۲.۲ - جز راویان

در مورد نقل روایت از وی چیزی در منابع بیان نگردید به جز نقل قولی از او که از ذوالنون نقل نمود که عین عبارت آن آورده می‌شود: عن سعید بن عثمان قال: سمعت ذا‌النون یقول: «اللّهمّ متّع ابصارنا بالجولان فی حلالک بسهرها عمّا نامت عنه قلوب الغافلین، و اجعل قلوبنا معقودة بسلاسل النور، و علّقها باطناب الفکر، و نزّه ابصارنا عن سرّ مواقف المتحیرین، و اعطها من الانس فی خدمتک مع الجوّالین» که با این اوصاف می‌توان وی را جز راویان تلقی نمود.

۲.۳ - کار اشتباه سعید

از جمله کارهای او پناه دادن به مالک پسر ریب مازنی بود کسی که راهزن بود و یکی از انصار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (نام این انصاری در منابع ذکر نگردیده است.) مامور دستگیری او بود که به دست مالک کشته شد. مالک مدتی فراری بود و پس از این که سعید بن عثمان حاکم خراسان شد به او پیوست.
[۲۵] بغدادی، یاقوت حموی، معجم‌البلدان، ترجمه، ج۲، ص۲۲۷، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۳ش.
که این کار او از کارهای اشتباه او تلقی می‌گردد که قاتل یک انصاری را پناه داد، چرا که از چشم دیگران افتاد.

۲.۴ - خصلت‌های سعید

در مورد سعید بن عثمان آمده است که وی فردی اعور و بخیل بوده است
[۲۶] نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
و به جمع‌آوری اموال همتی مضاعف به خرج می‌داد
[۲۷] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، ص۷۴، ترجمه، تهران، انتشارات ترجمه و نشر کتاب، سال ۲۵۳۶ش.
که در واقع همین خصلت در نهایت موجب عزل او از فرمانداری خراسان توسط معاویه گردید


در مورد عزل او چند قول ذکر گردیده است که در البلدان این طور آمده است: رئیس خراج خراسان اسلم بن زرعه کلابی بود، پس سعید بن عثمان از وی خواستار مال شد، اما اسلم چیزی باو نداد و مال را نزد عبیداللّه بن زیاد که امیر بصره بود، می‌فرستاد، سپس اسلم بن زرعه از خراسان گریخت و قضیه خویش را و این که سعید بن عثمان خواستار گرفتن مال بوده است، به معاویه گزارش داد، پس معاویه، سعید بن عثمان را برکنار کرد.
[۲۸] ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
حادثه برکناری او از سوی معاویه، خلیفه وقت، در سال پنجاه و هفت روی داد و او درست بعد از یک سال فرمانداری خراسان از کار خود برکنار شد؛ اما این واقعه در همین جا خاتمه نیافت. معاویه بعد از عزل سعید بن عثمان، اسلم بن زرعه را والی خراسان گردانید. اسلم به همراه یارانش به سمت خراسان رهسپار شد و در منطقه مروشاهجان با سعید روبرو شد و به جهت کینه‌ای که از سعید در دل داشت برخی از یارانش به سوی سعید حمله‌ور شدند و با نیزه‌ای به سراپرده سعید بن عثمان فرو بردند که در این واقعه کنیز سعید کشته شد که این حادثه موجب شد، معاویه هر دوی آن‌ها را احضار کند. معاویه اسلم را نیز عزل کرد و عباد بن زیاد والی خراسان گردید
[۳۰] ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.



بعد از مرگ معاویه او به مدینه بازگشت و چون انسان نان به روز خوری بود به یزید گرایش پیدا کرد و از او حمایت نمود و او را امیرالمؤمنین نامید.
[۳۲] دمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۷۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ه.
در زمان فتوحات خود، او تعدادی اسیر به مدینه آورد که آنان سغدی بودند و به جهت بخل و بد رفتاری که از سوی سعید بن عثمان دیده بودند، روزی به در خانه سعید آمدند و وارد خانه او شدند و در را از پشت بستند. به او حمله کردند و او را کشتند و چون مردم فهمیدند و به طرف آنان آمدند تا آنان را دستگیر کنند، همه آنان خودکشی نمودند.
[۳۳] نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
در کتاب تاریخ بخارا در بحث مرگ سعید از اغانی مطلبی آمده به این ترتیب: صاحب اغانی هم واقعه سعید را یاد کرده و نوشته است که: سی نفر از مردم سغد که به بردگی گرفته، به آن‌ها فرمان کرده بود برای او خانه بسازند، در وقتی که سعید به خانه خود نشسته، و چند تن از دوستانش با او بودند، به خانه‌اش در آمدند، و او را کشتند. یکی از جلساء مجلس به نام ابو قطیفه دو بیت در مرثیه سعید و چگونگی کشتن او سروده که در اغانی یاد شده است.
[۳۴] نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
در همین کتاب، ادامه ماجرا را از فرای می‌آورد که می‌گوید: مردم از واقعه قتل سعید با خبر شدند، امیر شهر سوار شد، و به در خانه سعید آمد، در قفل بود، در دیوار سوراخی حفر کردند، و سعید و دیگران را مرده یافتند
[۳۵] نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
و به این ترتیب وی در سال ۶۲ هجری به قتل رسید.
[۳۶] حلبی، سبط ابن عجمی، کنوز‌الذهب فی تاریخ حلب، ج۲، ص۴۲، حلب، دارالقلم، ۱۴۱۷ق
و کتاب زندگی او بسته شد.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۵.    
۲. حلبی، سبط ابن عجمی، کنوز‌الذهب فی تاریخ حلب، ج۲، پاورقی ص۴۲، حلب، دارالقلم، ۱۴۱۷ق.
۳. زرکلی، خیر‌الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۳، ص۹۷، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.    
۴. صدفی مصری، عبدالرحمن بن احمد بن یونس، تاریخ ابن یونس مصری، ج۱، ص۲۰۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۵.    
۶. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۹۶، بیروت، دارالکتب، ۱۴۱۵ه.    
۷. محجوب، فاطمه، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، ج۲۸، ص۴۳۷، قاهره، انتشارات دارالفدا العربی.
۸. حسینی خطیب، سید عبدالزهراء، مصادر نهج‌البلاغه و اسانیده، ج۱، ص۱۷۲، بیروت، دارالزهراء، ۱۳۶۷.
۹. دمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۷۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ه.    
۱۰. زرکلی، خیر‌الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۳، ص۹۷، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.    
۱۱. ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۵۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۱۲. زرکلی، خیر‌الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۳، ص۹۷، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.    
۱۳. ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۶۹، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۱۴. حلبی، سبط ابن عجمی، کنوز‌الذهب فی تاریخ حلب، ج۲، ص۴۲، حلب، دارالقلم، ۱۴۱۷ق.    
۱۵. ابن ابی‌الحدید، عزالدین ابوحامد، جلوه تاریخ در شرح نهج‌البلاغه، ج۷، ص۵۵، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۵ش.
۱۶. نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۴۰، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
۱۷. دمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۷۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ه.    
۱۸. ابن جعفر، قدامه، الخراج و صناعة الکتابة، ص۴۰۸، بغداد، دارالرشید للنشر، ۱۹۸۱م.    
۱۹. ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۲۰. ابن فندق، علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ص۱۲۶، بی‌جا، کتابفروشی فروغی، ۱۳۶۱ش.
۲۱. ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۲۲. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، ص۹۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۲ه.    
۲۳. ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۵۳، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۲۴. ابن عثمان، موفق‌الدین، مرشد الزوار الی قبور الابرار، ج۱، ص۳۸۲، قاهره، الدار المصریة اللبنانیه، ۱۴۱۵ه.    
۲۵. بغدادی، یاقوت حموی، معجم‌البلدان، ترجمه، ج۲، ص۲۲۷، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۳ش.
۲۶. نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
۲۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، ص۷۴، ترجمه، تهران، انتشارات ترجمه و نشر کتاب، سال ۲۵۳۶ش.
۲۸. ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۲۹. زرکلی، خیر‌الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۳، ص۹۷، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.    
۳۰. ابن فقیه، احمد بن محمد بن اسحاق همدانی، ترجمه مختصر البلدان، ص۷۴، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۳۱. زرکلی، خیر‌الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۳، ص۹۷، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.    
۳۲. دمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۷۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ه.
۳۳. نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
۳۴. نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
۳۵. نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۲۳۸، حواشی و تعلیقات، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
۳۶. حلبی، سبط ابن عجمی، کنوز‌الذهب فی تاریخ حلب، ج۲، ص۴۲، حلب، دارالقلم، ۱۴۱۷ق



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سعید بن عثمان بن عفان» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱۸.    






جعبه ابزار