• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سریه زید بن حارثه به حسمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وقوع سریه زید بن حارثه به حسمی، در ماه جمادی‌الآخر سال ششم هجری، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زید بن حارثه را به همراه پانصد نفر، برای سرکوبی و دستگیری غارتگران اعزام فرمود و دحیه‌ی کلبی که از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، به همراه او فرستادند. و سرانجام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امام علی (علیه‌السّلام) دستور دادند اسیران و اموال را از زید بن حارثه باز پس گیرند. که یاران زید بن حارثه هم آنچه را که گرفته بودند، بازگرداندند.



سریه در اصطلاح به سپاهی گفته می‌شود که به دستور رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می‌شدند، بدون آن که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همراه آنان باشد.


هنگامی که دِحیه‌ی کَلبِی
[۵] ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹هـ.ق.، ج۲، ص۶.
(دحیة بن خلیفة الکلبی، از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد. وی در جنگ احد و رویدادهای دیگر پس از آن به همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است. پیامبر در سال ششم او را به عنوان نماینده خویش به نزد قیصر روم اعزام فرمود.) به نزد قیصر روم رفته و از نزد او باز می‌گشت، به همراه او اموال و چند جامه اهدایی قیصر بود، در منطقه‌ی «حسمی» گروهی از مردم «قبیله‌ جذام»، با او برخورد کرده و راه را بر او بستند و اموال او را به غارت بردند. او در حالی به مدینه رسید که تنها جامه‌های پوسیده و پاره‌اش همراهش بود. کسانی که به دحیه حمله نمودند، "هنید بن عارض" و پسرش "عارض بن هنید" و گروه دیگری از مردم قبیله‌ی جُذام بودند.


دحیه مستقیماً به خانه‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده و در زد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: کیستی؟ و دحیه خود را معرفی کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او اجازه‌ی ورود داده و فرمودند: وارد شو. دحیه به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از اخبار سفر و جریان ملاقات دحیه با "هرقل" از او سؤال نمودند. پس از آن دحیه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گزارش داد: هنگامی که به حِسْمَی (نام منطقه‌ای در شام است که از آن مکان تا وادی‌القری به فاصله‌ی دو شب راه است.) رسیدم، گروهی از قبیله جذام به من حمله کرده و اموالم را غارت کردند. آنان تمامی اموال مرا بردند به گونه‌ای که با همین پیراهن پوسیده به مدینه آمدم! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از این سخن، خون "هَنِید" و پسرش را حلال اعلام کرده و گروهی را به سرپرستی "زید بن حارثه" به منظور سرکوبی هَنِید و پسرش روانه فرمودند.


رفاعه بن زید جذامی از افرادی بود که در گذشته به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیده بود، و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او اجازه سکونت در مدینه را داده بودند و او در مدینه اقامت داشت. رفاعه از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواست تا به منظور دعوت خویشانش به اسلام، نامه‌ای برای وی بنویسند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در پاسخ خواسته‌ی او نامه‌ای به این مضمون نوشته و به همراه رفاعه فرستادند:
«بسم الله الرحمن الرحیم، این نامه برای رفاعه بن زید نوشته شده تا آن را برای تمامی افراد قبیله خود و کسانی که همراه او هستند ببرد و آنها را به سوی خدا و رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرا خوانده و دعوت نماید. هر کس از قبیله‌ی رفاعه، این دعوت را بپذیرد، از حزب خدا و رسول‌خدا خواهد بود و هر کس که دعوت را نپذیرد، دو ماه به او امان داده خواهد شد! »
زمانی که رفاعه به نزد قوم خود رفت و نامه‌ی رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را برای آنان خواند، همه‌ی افراد قبیله‌ی او به درخواست او پاسخ مثبت داده و به سرعت اسلام آوردند. پس از آن، افراد قبیله به کسانی که به دحیه‌ی کلبی حمله کرده بودند، حمله کردند؛ اما آنان فرار کرده و پراکنده شدند.


زید بن حارثه موضوع حمله‌ی قبیله‌ی رفاعه و فرار حمله کنندگان به رفاعه را به اطلاع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رساند و رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را به همراه پانصد نفر، در ماه جمادی‌الآخر سال ششم هجری، برای سرکوبی و دستگیری غارتگران اعزام فرمود و دحیه‌ی کلبی را هم به همراه او فرستادند. زید بن حارثه، شب‌ها حرکت کرده و روزها کمین می‌کرد، راهنمایی از قبیله‌ی بنی‌عذره نیز همراه او بود. از سوی دیگر، قبایل «غطفان» و «وائل» و همچنین افراد قبیله «سلامات» و «بهراء» هنگامی که از آمدن زید بن رفاعه به همراه نامه‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آگاه شدند، همگی در کناره «رؤیه» که در سرزمین «بنی‌مازن» بود، جمع شده و به رفاعه پیوستند.


راهنمایی که زید بن حارثه را راهنمایی می‌کرد، آنان را به سوی هنید و یارانش راهنمایی کرد و زید بن حارثه و یارانش، به هنگام سپیده دم بر هَنِید و پسرش و افرادی که در آن محل بودند، حمله کردند. هَنِید و پسرش و گروه زیادی را کشتند، و شتران و دام‌های آنان را مصادره کردند. هزار شتر و پنج هزار گوسفند و یکصد نفر زن و بچه که به اسارت گرفته شدند، از غنائم به دست آمده بود.


هنگامی که قبیله‌ی «بنی‌ضبیب» شنیدند که زید بن حارثه به هَنِید و یارانش حمله کرده‌اند، برای جنگ با زید بن حارثه آماده شدند که از جمله‌ی این افراد "حبّان بن ملّه" و پسرش بودند. آنان به نزدیک سپاه مسلمانان آمدند و قرار گذاشتند که هیچ‌ کس غیر از حبّان بن ملّه با مسلمانان صحبت نکند. به علاوه‌ آنکه رمزی میان خود داشتند که هر کس بخواهد شروع به جنگ کند، بگوید: «قودی» (قودی یعنی بکش.) ! بنی‌ضبیب نزدیک لشکر مسلمانان رسیدند و تعداد و سیاهی غنایم و اسیران آشکار شد و مشاهده کردند که زنان و اسرا همگی به پیش می‌رفتند. اولین کسی که از مسلمانان با آنها برخورد کرد، سواری بود که نیزه به دست گرفته و غنایم و اسیران را با خود می‌آورد. یکی از همراهان حبّان گفت: «قودی»! حبّان گفت: صبر کن! هنگامی که بنی‌ضبیب به نزد زید بن حارثه رسیدند، حبّان گفت: ما مسلمانیم. زید به او گفت: سوره حمد را بخوان! و این امتحانی بود که زید از هر کس که ادعای مسلمانی داشت، می‌کرد و چیز دیگری نمی‌پرسید. حبّان سوره حمد را خواند. زید بن حارثه گفت: به اطلاع سپاه مسلمانان برسانند که چون آنان می‌توانند سوره حمد را بخوانند، آنچه از آنها گرفته‌ایم بر ما حرام است!


پس از آن، حبّان و یارانش بازگشتند. آنان در میان خانواده‌های خود شب را سپری کردند و مواظب سپاه زید بن حارثه بودند و گفتگوهای آنها را گوش می‌کردند. هنگامی که زید بن حارثه و افراد او آرام گرفته و خوابیدند، گروهی از همراهان حبّان، حرکت کردند و صبح زود خود را در منطقه «کراع» به نزد رفاعه بن زید رساندند. حبّان به صورت اعتراض به رفاعه گفت: تو در اینجا نشسته‌ای و بزها را می‌دوشی، در حالی که زنان قبیله جذام به اسارت گرفته شده‌اند و تمام اخبار و احوال را به او گفتند. رفاعه همراه آنان به راه افتاده و به مدینه و حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد. رفاعه نامه‌ای را که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نوشته بودند به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تقدیم کرد و هنگامی که پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از اخبار سؤال فرمود، آنان موضوع عملکرد زید بن حارثه را به اطلاع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رساندند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: در مورد کشته‌شدگان چه می‌توانم بکنم؟ رفاعه گفت: شما داناترید. شما هرگز حلالی را برای ما حرام و حرامی را حلال نفرموده‌اید. رفاعه اضافه کرد که دستور دهید زنده‌گان را آزاد کنند، کشته‌شدگان هم مهّم نیستند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: راست می‌گویی!


رفاعه و حبّان، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواستند تا کسی را به همراه آنان بفرستند تا اسیران و اموال را از زِید بن حارِثه باز پس گیرند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امام علی (علیه‌السّلام) دستور دادند تا همراه آنان حرکت کنند. امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: ممکن است زید بن حارثه از من اطاعت نکند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم شمشیر خویش را به عنوان نشان، به ایشان دادند. پس از آن امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: شتری هم برای سوار شدن ندارم. در این حال یکی از حاضران شتر خویش را در اختیار ایشان قرار داد. امام علی (علیه‌السّلام) به همراه آنان حرکت کردند تا به "رافع بن مکیث" که به عنوان مژده دهنده فتح زید بن حارثه، سوار بر ناقه‌ای از غنائم بود و به سوی مدینه در حرکت بود، برخورد فرمود. امام علی (علیه‌السّلام) شتر او را گرفت و به آنها بازگرداند و رافع بن مکیث همراه امام علی (علیه‌السّلام) حرکت کرد تا در منطقه «فحلتین» (نام مکانی بین مدینه و قبیله‌ی جذام و در سمت شمال مدینه واقع شده است. و نام این سرزمین در معجم البلدان به صورت «الفَحْلَتانِ» ذکر شده است.) به زید بن حارثه رسیدند. امام علی (علیه‌السّلام) به او فرمود: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به تو دستور داده‌اند که هر اسیر و مالی که از این قوم در دست تو است، به ایشان بازگردانی. زید گفت: در این مورد علامتی و نشانه‌ای از پیامبر داری؟ امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: این شمشیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. زید شمشیر را شناخت و پیاده شده و همراهان خود را صدا زد. هنگامی که یاران زید جمع شدند، گفت: در دست هر کس اسیری یا مالی هست، برگرداند که این فرستاده رسول‌خدا هست. یاران وی هم آنچه را که گرفته بودند، به افراد قبیله بازگرداندند.


۱.اندلسی‌، ابن عبد البر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، قاهره‌، وزارت اوقاف مصر، ۱۴۱۵ه.ق.، چاپ اول، ص۹۵.    
۲. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۵ه.ق.، چاپ اول، ج۳، ص۵.    
۳. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ه.ق.، چاپ اول، ج۸، ص۳۳۰.    
۴. ‌ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۴، ص۱۸۸.    
۵. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹هـ.ق.، ج۲، ص۶.
۶. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۵.    
۷.ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۷.    
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۲، ص۶۴۲.    
۹. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۵ه.ق.، چاپ اول، ج۴، ص۸۴.    
۱۰. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ج۶، ص۳۰۷.    
۱۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۶.    
۱۲.ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۷.    
۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۲، ص۶۴۲.    
۱۴. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ه.ق.، چاپ اول، ج۳، ص۲۵۸.    
۱۵. ابو الفتح، محمد بن سید الناس‌، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۱۴۶.    
۱۶. حموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت‌، دارصادر، ۱۹۹۵م.، چاپ دوم، ج۲، ص۲۵۹.    
۱۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۷.    
۱۸. حمیری معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۶۱۳.    
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۳، ص۱۴۱.    
۲۰. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ج۶، ص۸۸.    
۲۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۷.    
۲۲.ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۷، ص۳۰۲.    
۲۳. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۷.    
۲۴. حمیری معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۵۹۶.    
۲۵.ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۷، ص۳۰۲.    
۲۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۳، ص۱۴۰.    
۲۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۷.    
۲۸. حمیری معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۵۹۶.    
۲۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۱، ص۲۶۶.    
۳۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۳، ص۱۴۰.    
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۵.    
۳۲.ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۷.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۲، ص۶۴۱.    
۳۴. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۳۸۵ه.ق.، ج۲، ص۲۰۷.    
۳۵. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۷.    
۳۶. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۷.    
۳۷. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ه.ق.، چاپ اول، ج۳، ص۲۵۸.    
۳۸. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۷.    
۳۹. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۸.    
۴۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۸.    
۴۱. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ه.ق.، چاپ اول، ج۳، ص۲۵۸.    
۴۲. ابو الفتح، محمد بن سید الناس‌، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۱۴۶.    
۴۳. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۸.    
۴۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۸.    
۴۵. حمیری معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۶۱۴.    
۴۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۳، ص۱۴۲.    
۴۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۹.    
۴۸. حمیری معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۶۱۵.    
۴۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۸.    
۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ه.ق.، چاپ دوم، ج۳، ص۱۴۳-۱۴۲.    
۵۱. ابو الفتح، محمد بن سید الناس‌، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۱۴۶.    
۵۲. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ج۶، ص۸۹.    
۵۳. شراب، محمدحسن، المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، دمشق‌، دارالقلم‌، ۱۴۱۱ه.ق.، چاپ اول، ص۲۲۰.    
۵۴. حموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت‌، دارصادر، ۱۹۹۵م.، چاپ دوم، ج۴، ص۲۳۷.    
۵۵. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه.ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۵۹.    
۵۶. حمیری معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۶۱۵.    
۵۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۸.    
۵۸. ابو الفتح، محمد بن سید الناس‌، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ه.ق.، چاپ اول، ج۲، ص۱۴۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سریه زید بن حارثه به حسمی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۳.    






جعبه ابزار