• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رود (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





رَوْد (به فتح راء وسکون واو) از واژگان قرآن کریم به معنای طلب کردن و خواستن است. این واژه مشتقاتی دارد که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: اِرادَة (به کسر الف و فتح دال) به معنای خواستن، مُراوَدَة (به ضم میم و فتح واو و دال) به معنای طلب و رُوَیْد (به ضم راء و فتح واو) به معنای قلیل.



رَوْد به معنای طلب كردن و خواستن است. در اقرب گويد «رَادَهُ‌ رَوْداً و رِيَاداً: طَلَبَهُ» أَرَادَهُ به معنى قصد از همين ماده است‌.


(قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ‌ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً ...) (آن زن گفت: كيفر كسى كه بخواهد نسبت به خانواده تو خیانت كند....)

۲.۱ - استعمال در جماد

اين كلمه گاهى در جماد بكار رفته مثل‌ (فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ) «در آن قریه ديوارى يافتند كه می‌خواست بيافتد آن را بپا داشت.» راغب می‌گويد اراده گاهى با قوّه تسخيرى و حسّى است و گاهى با قوه اختيارى و لذا در جماد بكار رفته مثل‌ «يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ» و گويند: اسب من كاه اراده می‌كند «فَرَسِي‌ يُرِيدُ التِّبْنَ» طبرسی فرموده وصف جدار با اراده مجاز است معنايش آن است كه نزديک بود بيافتد و مشرف بر انهدام بود و آن از فصيح كلام عرب است و در اشعارشان زياد است. شاعر در وصف نیزه خود می‌گويد:
يُرِيدُ الرُّمْحُ صَدْرَ أَبِي بِرَاءٍوَ يَرْغَبُ عَنْ دِمَاءِ بَنِي عَقِيلٍ

نيزه سينه ابا براء را می‌خواهدو از خون فرزندان عقيل اعراض می‌كند.

آنگاه اشعار ديگرى در اين زمينه آورده است. و خلاصه آنكه اين استعمال معروف است.

۲.۲ - مراوده

مراوده از رَود به معنى طلب است در مجمع گويد: مراوده خواستن چيزيست با نرمى و مدارا. راغب گويد: مراوده آن است كه با ديگرى در اراده نزاع كنى و قصد كنى آنچه را كه او قصد نمی‌كند و يا بطلبى چيزی را كه او نمی‌طلبد. در اقرب آن را آنگاه كه با «عن» يا «على» همراه باشد مخادعه و فريفتن معنى كرده است.
[۱۲] اقرب الموارد، ذیل واژه «رود».

اين هر سه قول كه نقل شد نزديک بهم‌اند. (وَ راوَدَتْهُ‌ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ ...) (و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد.)
ناگفته نماند مراوده كه در آيات ۲۳، ۲۶، ۳۲، ۵۱ سوره یوسف آمده است همه قيد «عَنْ نَفْسِهِ» دارند و در آیه ۳۷ قمر آمده‌ «وَ لَقَدْ راوَدُوهُ‌ عَنْ ضَيْفِهِ» و نيز آمده‌ (قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ) در اين دو آيه «عن» آمده ولى «نفسه» ندارد معلوم است كه مراوده در قسمت اولى درباره نفس يوسف و كام خواستن از او بوده است به خلاف دو آيه بعدى. بايد در اينجا سه نكته را ياد آورى كنيم:
اوّل آنكه مفاعله در اين آيات براى مبالغه است نه بين الاثنين.
دوم اينكه «عن» به معنى تعليل است. قاموس و اقرب و المنجد تصريح كرده‌اند كه تعليل يكى از معانى «عن» است. و آيه‌ (وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ) (و استغفار ابراهيم براى پدرش (سرپرستش كه در آن زمان، عمويش آزر بود)، فقط بخاطر وعده‌اى بود كه به او داده بود.) را شاهد آورده‌اند.
[۲۵] المنجد، ذیل واژه «عن».

سوم اينكه لازم است مراوده را در آيات فوق به معنى قصد بگيريم كه از مصاديق طلب است مثلا آيه‌ (وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ) را اينطور معنى كنيم: «زنی كه یوسف در خانه او بود يوسف را به شدّت قصد كرد به جهت نفس او و كام گرفتن از او» (وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ) يعنى «لوط را قصد كردند به علت ميهمانانش و می‌خواستند آنها را از او بگيرند.» (قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ) يعنى: «به زودى براى آوردن او پدرش را قصد می‌كنيم و به پيش او می‌رويم.» اگر اينطور بگوئيم معنى آيات كاملا درست و مطابق معناى اوّلى كلمه خواهد بود و الحمد للّه.
زمخشری و بیضاوی مراوده را رفت و آمد گفته‌اند. و آن به تصريح صحاح و قاموس يكى از معانى «رود» است ولى آنچه ما گفتيم صحيح‌تر و مطابق معناى اوّلى است. و مثلا در آيه‌ «وَ لَقَدْ راوَدُوهُ‌ عَنْ ضَيْفِهِ» رفت و آمد درست نمی‌آيد مگر آنكه گفته شود بارها به او مراجعه كرده بوده‌اند.

۲.۳ - روید

(فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ‌ رُوَيْداً) (حال كه چنين است کافران را فقط اندكى مهلت ده (تا سزاى اعمالشان را ببينند)!)
رُوَيد به معنى قليل است چنانكه طبرسى، زمخشرى و بيضاوى و ديگران گفته‌اند و آن در آيه صفت مفعول محذوف است يعنى «امهلهم امهالا رويدا» و آن به تصريح قاموس تصغیر «رود» است.

۲.۴ - معنای اراده خدا

اراده خدا يعنى چه؟ در بسيارى از آيات قرآن از اراده خدا سخن رفته نظير:
(إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‌ءٍ إِذا أَرَدْناهُ‌ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) (زيرا وقتى چيزى را اراده مى‌كنيم، سخن ما اين است كه مى‌گوييم: «موجود باش!» بى‌درنگ موجود مى‌شود.)
(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) (فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‌گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‌درنگ موجود مى‌شود.)
(ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا) (منظور خداوند از اين مثال چه بوده است؟!)
(وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ) (و هنگامى كه خدا براى قومى به خاطر اعمالشان بدى و عذاب بخواهد، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد.) و امثال اين‌ها.

۲.۴.۱ - فرق اراده خدا و بشر

اراده در بشر چنانكه می‌دانيم توأم با انقلاب و شوق و تغيير فكر و غيره است ولى خداوند ثابت و لا يتغير است و حتما اراده خدا مثل اراده بشر نيست تعالى الله عن ذلك علوّا كبيرا. در اين صورت اينكه می‌گوئيم. خدا اراده فرمود. خدا مريد است يعنى چه؟ تدبر در آيات قرآن نشان می‌دهد كه اراده خدا به معنى حكم و دستور خداست و حكم و اراده هر دو يكى هستند مثلا (وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ) روشن می‌كند كه اراده همان دستور و حكم است كه توأم با وقوع خارجى است و اگر مثل اراده و فكر بشرى بود «فَلا مَرَدَّ» صحيح نبود بلكه لازم بود گفته شود «اذا اوصل اللّه سوءا بقوم فلا مردّ له» ايضا آيه‌ (فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما) (و پروردگار تو مى‌خواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را بيرون آوردند.) كه اراده خدا همان دستور به آن عالم بود كه ديوار را مرمّت كرد.

۲.۴.۲ - نسبت اراده و قول و امر خدا

دو آيه زير (إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‌ءٍ إِذا أَرَدْناهُ‌ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) (سخن ما اين است كه مى‌گوييم: «موجود باش!» بى‌درنگ موجود مى‌شود.)
(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) (فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‌گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‌درنگ موجود مى‌شود.) نشان می‌دهد كه اراده خدا سابق بر امر خداست ولى بايد گفت: كه اين اعتبارى است و گرنه قول و امر و اراده هر سه يكى است.
راغب در مفردات گفته: اراده‌ در خدا به معنى حكم و امر است. در المیزان ذيل آیه ۴۰ نحل بعد از بررسى آيات فرموده: با اين روشن معلوم می‌شود كه اراده و حكم خدا هر دو يكى است و آن به حسب اعتبار بر قول و امر مقدم است.

۲.۴.۳ - نسبت اراده و علم خدا

مرحوم مجلسی در بحار ذيل حديث صفوان بن یحیی كه خواهد آمد فرموده: اكثر متكلمين امامیّه بر آنند كه اراده خدا همان علم اوست به خير و نفع و اصلح و متكلمين در خدا جز علم اثبات نمی‌كنند. علامه طباطبائی در پاورقى آن فرموده: اين تصوير اراده ذاتيّه است كه عين ذات می‌باشد (اگر تصويرشان صحيح باشد) و امّا اراده‌ای كه در اخبار است آن اراده‌ای است كه از صفات افعال است مثل رزق و خلق و آن عين موجود خارجى است مثل زيد و عمرو و زمين و آسمان چنان‌كه شیخ مفید (رحمه‌اللّه) گفته است.

۲.۴.۴ - نسبت اراده و فعل خدا

در نهج البلاغه خطبه ۱۷۹ فرموده‌ : «مُتَكَلِّمٌ لَا بِرَوِّيَّةٍ. مُرِيدٌ لَا بِهِمَّةٍ. صَانِعٌ لَا بِجَارِحَةٍ» «سخن مى‌گويد امّا نه اين كه قبلًا نياز به انديشه باشد. اراده مى‌كند امّا نه اين‌كه پيش از آن نيازمند به فكر و تصميم باشد. صانع و سازنده است امّا نه با اعضا و جوارح.»
در اصول کافی باب اراده از صفات فعل است ... چند حديث درباره اراده خدا نقل شده از جمله از صفوان بن يحيى نقل می‌كند كه به امام رضا (علیه‌السّلام) گفتم: بفرمائيد اراده خدا چيست؟ و اراده خلق كدام است؟ فرمود: اراده از خلق تفكّر است و آنچه بعد از تفكر كرده می‌شود (قصد و فعل در اينجا مصداق اراده‌اند) و امّا از خدا پس اراده خدا ايجاد خداست لا غير كه او تأمل و قصد و فكر نمی‌كند و اين صفات از او منتفى است و آنها صفات خلق‌اند پس اراده خدا فعل است لا غير به آن می‌گويد: كُنْ فَيَكُونُ• بدون لفظ و بدون تكلم با زبان ...
عبارت عربى چنين است : «وَ أَمَّا مِنَ اللَّهِ‌ فَإِرَادَتُهُ‌ إِحْدَاثُهُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَا يُرَوِّي وَ لَا يَهُمُّ وَ لَا يَتَفَكَّرُ وَ هَذِهِ الصِّفَاتُ مُنْتَفِيَةٌ عَنْهُ وَ هِيَ مِنْ صِفَاتِ الْخَلْقِ، فَإِرَادَةُ اللَّهِ الْفِعْلُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ يَقُولُ لَهُ‌ كُنْ فَيَكُونُ• بِلَا لَفْظٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ وَ لَا هِمَّةٍ وَ لَا تَفَكُّرٍ وَ لَا كَيْفَ لِذَلِكَ، كَمَا أَنَّهُ لَا كَيْفَ لَهُ.»
اين حديث و نظائر آن در كافى و بحار چنانكه قبلا گفته شد موجود است و نيز در توحید صدوق نقل شده است.
اينكه امام (عليه‌السّلام) فرموده اراده خدا با فعل خدا يكى است و آن‌كه گفته شد اراده خدا حكم خداست. تفاوت ندارد كه حكم خدا نيز فعل خداست و می‌توان گفت كه فعل و ايجاد خدا راجع به اراده تكوينى و حكم و دستور راجع به اراده تشريعى است.
ناگفته نماند: اراده تكوينى خدا تخلّف پذير نيست ولى اراده تشريعى تخلّف پذير است رجوع شود به «شى‌ء».


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، ج۳، ص۱۴۴.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۷۱.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۵۵.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۴۵۵.    
۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۵.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۸.    
۷. کهف/سوره۱۸، آیه۷۷.    
۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۷۱.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۲.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۰.    
۱۱. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۷۱.    
۱۲. اقرب الموارد، ذیل واژه «رود».
۱۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۸.    
۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳.    
۱۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۶.    
۱۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۲.    
۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۱.    
۱۹. قمر/سوره۵۴، آیه۳۷.    
۲۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۱.    
۲۱. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۵.    
۲۳. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۱۲۱۷.    
۲۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۳، ص۶۵۰.    
۲۵. المنجد، ذیل واژه «عن».
۲۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳.    
۲۷. قمر/سوره۵۴، آیه۳۷.    
۲۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۱.    
۲۹. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۴۵۴.    
۳۰. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۶۰.    
۳۱. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج، ص.    
۳۲. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۲۸۴.    
۳۳. قمر/سوره۵۴، آیه۳۷.    
۳۴. طارق/سوره۸۶، آیه۱۷.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۱۶.    
۳۷. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۷۳۷.    
۳۸. بیضاوی، محمود بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۵، ص۳۰۴.    
۳۹. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۲۸۴.    
۴۰. نحل/سوره۱۶، آیه۴۰.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۱.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۴۸.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۶۱.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۶.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶۰.    
۴۶. یس/سوره۳۶، آیه۸۲.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۵.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۱۴.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۷۰.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۹.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۴۴.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۹۰.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۱۴۰.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۶۶.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۰۳.    
۵۸. رعد/سوره۱۳، آیه۱۱.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۰.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۴۸.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۳۸.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۴.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۱۵.    
۶۴. رعد/سوره۱۳، آیه۱۱.    
۶۵. کهف/سوره۱۸، آیه۸۲.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۲.    
۶۷. نحل/سوره۱۶، آیه۴۰.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۱.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۴۸.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۶۱.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۶.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶۰.    
۷۳. یس/سوره۳۶، آیه۸۲.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۵.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۱۴.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۷۰.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۹.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۴۴.    
۷۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۷۱.    
۸۰. نحل/سوره۱۶، آیه۴۰.    
۸۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۴۹.    
۸۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۷.    
۸۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۷.    
۸۴. نهج‌البلاغه، تحقیق الحسون، خطبه۱۷۹، ص۳۹۹.    
۸۵. مکارم شیرازی، ناصر، نهج‌البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۳۹۹.    
۸۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۰۹.    
۸۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۷.    
۸۸. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۳۳۶-۳۴۴.    
۸۹. صدوق، محمد بن علی، التوحید، باب صفات الذات وصفات الأفعال، ص۱۳۹-۱۶۳.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رود»، ج۳، ص۱۴۴.    






جعبه ابزار