• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روایات نکوهش مردم مکه و مدینه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اولین روایت را چنین شرح می‌دهیم که نسبت دادن کفر به اهل مکه و مدینه، به جهت این است که برخی اهالی مکه و مدینه با این‌که دلایل روشنی برای وجود خدا بود، از روی عناد و دشمنی و تکبر، منکر خدا می‌شدند؛ به گونه‌ای که آن‌ها را از جاده و مسیر اسلام و مسلمانی خارج می‌کرد. هم‌چنین به جهت این‌که برخی مردم مکه و مدینه با خاندان پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) اظهار دشمنی می‌کردند. روایت دوم: احتمالاً این کلام در زمان بنی‌امیه صادر شده که برخی مردم اهل شام به زبان اظهار اسلام می‌کردند و در دل کافر بودند. آن‌ها کسانی بودند که امام علی (علیه‌السلام) را سب و لعن می‌کردند و این خود کفر به خدای بزرگ بود؛ ولی نصارا و اهل روم چنین کاری نمی‌کردند. پس بدین سبب این‌ها بدتر از اهل روم بودند.
توجه به این نکته لازم است که این دسته از روایات همه مردم این مناطق را شامل نمی‌شود؛ چون میان آن‌ها مردمی مسلمان و مؤمن به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) بوده و هستند و تنها کسانی که با عنادورزی و لجاجت، بعد از شناختن حق و حقیقت، آن را نمی‌پذیرند، شامل تعابیر این دسته از روایات هستند و اهل نجات نیستند؛ اما انسان‌هایی که در سرزمین‌های مکه، مدینه، شام و روم قاصر بوده و عناد و دشمنی نداشتند، با لطف و رحمت الهی اهل نجات خواهند بود.



در این باره دو دسته از روایات را بررسی می‌کنیم:


عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن عثمان بن عیسی عن سماعة عن ابی‌بصیر عن احدهما (علیه‌السلام) قال: «ان اهل مکة لیکفرون بالله جهرة و ان اهل المدینة اخبث من اهل مکة اخبث منهم سبعین ضعفا».
تمام راویان این حدیث توثیق شده‌اند؛ ازاین‌رو این روایت از جهت سندی صحیح است.

۲.۱ - روایتی از ابوبصیر

ابوبصیر از امام باقر (علیه‌السلام) یا امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است: «همانا اهل مکه آشکارا به خداوند کفر ورزند، و اهل مدینه از اهل مکه خبیث‌ترند، هفتاد بار خبیث‌ترند».


برای فهم و برداشت صحیح این روایت به نکاتی باید توجه داشت:

۳.۱ - نکته اول

اگر به جریانات مردم مکه از زمان پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به بعد بنگریم، می‌یابیم که معمولاً اهل مکه همان‌طوری که بودند، خود را نشان می‌دادند؛ یعنی اگر به خدا و پیامبر ایمان آورده بودند، همان را ابراز می‌کردند و اگر مشرک بودند، شرک می‌ورزیدند و عمل‌کرد و موضع‌گیری آن‌ها نسبت به پیامبر و مسلمانان معلوم بود و نفاق و دو‌رویی نداشتند.
اما معمولاً اهل مدینه این‌گونه نبودند، و از وقتی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از مکه به مدینه آمد، نفاق میان برخی از کسانی که خود را به ظاهر پیرو و طرف‌دار پیامبر می‌دانستند، شیوع یافت؛ و این گروه از منافقان، چنان از حق و حقیقت عاری، و چنان بر کار خود مسلط بودند که می‌توانستند خود را در صف مسلمانان راستین جا بزنند؛ بدون این‌که کسی متوجه آن‌ها بشود؛ قرآن کریم بر مجموعه‌ای از منافقان تأکید کرده، انگیزه‌های آنان و صفاتشان را برملا ساخت و در سوره‌های بقره، آل‌عمران، مائده، توبه، عنکبوت، احزاب، محمد، فتح، حدید، مجادله، حشر و منافقون آنان را تهدید کرد. این دلالت می‌کند که منافقان، گروه مهمی در جامعه اسلامی بودند، برخی به نام نفاق شناخته می‌شدند، برخی با عنوان دروغ و کسانی هم ناشناخته بودند، چون نقاب ایمان و علاقه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بر چهره زده بودند. اگر منافقان گروه اندک و بی‌اهمیتی بودند، قرآن کریم تا این اندازه به آنان نمی‌پرداخت.
[۲] سبحانی، جعفر، سیمای عقاید شیعه (ترجمه دلیل المرشدین الی الحق الیقین)، ص۳۲۹، مترجم: محدثی، جواد، نشر مشعر، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
چنان‌که در قرآن کریم می‌خوانیم: «و من اهل المدینة مردوا علی النفاق»؛ «و از اهل مدینه نیز کسانی با نفاق و دورویی خو گرفته‌اند».

۳.۲ - نکته دوم

نسبت دادن کفر به اهل مکه، به جهت این است که برخی اهالی مکه و مدینه با این‌که دلایل روشنی برای وجود خدا بود، از روی عناد و دشمنی و تکبر، منکر خدا می‌شدند؛ به گونه‌ای که آن‌ها را از جاده و مسیر اسلام و مسلمانی خارج می‌کرد. هم‌چنین به جهت این‌که برخی مردم مکه و مدینه با خاندان پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) اظهار دشمنی می‌کردند که تا به امروز هم برخی از آن‌ها این‌گونه هستند.
اهل مکه و بسیاری از مردم حجاز به بنی‌هاشم ـ و به ویژه به امام علی (علیه‌السلام) ـ و خاندانش تمایلی نداشتند؛ و به رهبران سقیفه و پس از آنان به بنی‌امیه گرایش پیدا کردند. امام سجاد (علیه‌السلام) از این حقیقت پرده برداشته، می‌فرماید: «در مکه و مدینه بیست تن دوست‌دار نداشتیم».
ابوجعفر اسکافی در این باره می‌گوید: «همه اهل مکه با علی (علیه‌السلام) دشمن بودند و همه قریش در جبهه مخالف او قرار داشتند و همه مردم همراه بنی‌امیه علیه او هم‌داستان بودند».

۳.۳ - نکته سوم

بعضی گفته‌اند: این‌که اهل مکه به کفر نسبت داده شده‌اند، برای این است که آن‌ها نافرمانی یا پرستش غیر خدا را می‌کردند، و یا اولیای خدا را دوست نداشتند؛ زیرا خدای تعالی می‌فرماید: «و من یرد فیه بالحاد بظلم نذقه من عذاب الیم»؛ «هر که بخواهد در آن‌جا به ستم (از حق) منحرف شود، او را از عذابی دردناک می‌چشانیم».

۳.۳.۱ - روایتی از امام صادق

در روایت دیگری آمده حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرمود: «هر کسی در مکه پرستش غیر خدا را کند یا جز دوستان خدا را در آن دوست بدارد، او به ستم ملحد و مشرک شده و بر خداست که از عذاب دردناکش به او بچشاند».


محمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسین بن سعید عن فضالة بن ایوب عن سیف بن عمیرة عن ابی‌بکر الحضرمی قال: قلت لابی عبدالله (علیه‌السلام) اهل الشام شر‌ام اهل الروم فقال: «ان الروم کفروا و لم یعادونا و ان اهل الشام کفروا و عادونا».
تمام راویان این حدیث توثیق شده‌اند؛ ازاین‌رو این روایت از جهت سندی صحیح است.

۴.۱ - روایتی از حضرمی

ابوبکر حضرمی گوید: از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: اهل شام بدترند یا اهل روم؟ آن حضرت فرمود: «مردمان روم کافرند؛ ولی با ما دشمنی نکنند، و اهل شام هم کافرند و هم با ما دشمنی کنند».

۴.۲ - توضیح

احتمالاً این کلام در زمان بنی‌امیه صادر شد که اهل شام از بنی‌امیه و پیروانشان بودند و برخی از آن‌ها منافق بودند که به زبان اظهار اسلام می‌کردند و در دل کافر بودند، و منافق از کافر بدتر است. آن‌ها کسانی بودند که امام علی (علیه‌السلام) را سب و لعن می‌کردند و این خود، کفر به خدای بزرگ بود؛ ولی نصارا و اهل روم چنین کاری نمی‌کردند. پس بدین سبب این‌ها بدتر از اهل روم بودند؛ و تفاوت بین این شهرها برای این بوده است که بیش‌تر مخالفان در آن زمان از ناصبیان منحرف از اهل بیت (علیهم‌السلام) بوده‌اند و سبب اختلافشان تفاوت آن‌ها در دشمنی اهل بیت (علیهم‌السلام) از جهت شدت و ضعف بوده است؛ به همین جهت شبهه‌ای نیست در این‌که ناصبی‌ها خبیث‌تر از کفارند.

۴.۳ - روایتی درباره نسائی

«نسائی» صاحب کتاب «السنن الکبری» (یکی از کتاب‌های روایی اهل‌ سنت) وقتی وارد شام می‌شود، متوجه می‌گردد که مردم آن‌جا نسبت به امام علی (علیه‌السلام) شدیداً بغض و کینه دارند و حضرت را مورد مذمت قرار می‌دهند؛ لذا وی در مناقب و فضائل امام علی (علیه‌السلام) کتابی تألیف می‌نماید، این کار بر مردم شام سخت تمام شده و از نسائی می‌خواهند که در فضائل معاویه نیز کتابی تألیف کند. او قبول نمی‌کند و در جواب مردم می‌گوید: من برای معاویه هیچ فضیلتی نمی‌دانم؛ مگر این‌که پیامبر فرمود: «خداوند شکم معاویه را سیر نکند».
[۱۵] طیالسی، ابوداوود سلیمان بن داود، مسند ابی‌داوود الطیالسی، ج۴، ص۴۶۴، محقق: ترکی، محمد بن عبد المحسن، دار هجر، مصر، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۱۶] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل الی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) (صحیح مسلم)، ج۴، ص۲۰۱۰، محقق: عبدالباقی، محمدفؤاد، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
نسائی با این سخن مورد خشم مردم قرار می‌گیرد و او را آن‌قدر می‌زنند تا مریض شده و بر اثر آن مریضی می‌میرد.
[۱۷] هروی قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۱، ص۲۶، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
[۱۸] حسین، میر سید‌حامد، عبقات الانوار فی اثبات امامة الائمة الاطهار، ج۱۳، بخش اول، ص۱۸۱، کتاب‌خانه امیرالمؤمنین، اصفهان، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.


۴.۴ - بیان دو نکته

به هر حال توجه به این نکته لازم است که این دسته از روایات، همه مردم این مناطق را شامل نمی‌شود؛ به دو دلیل:

۴.۴.۱ - اول

قطعاً میان آن‌ها مردمی مسلمان و مؤمن به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و ائمه اطهار (علیه‌السلام) بوده و هستند.

۴.۴.۲ - دوم

از قرآن و روایات استفاده می‌شود که مستضعفین، یعنی کسانی که توان دست‌یابی به راه‌نما را نداشته و امکان مهاجرت به سایر بلاد و... را نیز نداشته‌اند؛ اما طبق فطرت خود «انسان» زیسته‌اند، از رحمت الهی برخوردار خواهند شد. پس تنها کسانی که با عنادورزی و لجاجت، بعد از شناختن حق و حقیقت، آن را نمی‌پذیرند و هم‌چنین کسانی که در شناخت حقیقت تساهل به خرج داده و مقصر شناخته شوند، شامل تعابیر این دسته از روایات هستند و اهل نجات نیستند؛ اما انسان‌هایی که در سرزمین‌های مکه، مدینه، شام و روم قاصر بوده و عناد و دشمنی نداشتند، با لطف و رحمت الهی اهل نجات خواهند بود.


۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۴۱۰، محقق و مصحح:غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۲. سبحانی، جعفر، سیمای عقاید شیعه (ترجمه دلیل المرشدین الی الحق الیقین)، ص۳۲۹، مترجم: محدثی، جواد، نشر مشعر، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
۳. توبه/سوره۹، آیه۱۰۱.    
۴. محدث بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۵، ص۱۸۳ ۱۸۴، محقق و مصحح:ایروانی، محمدتقی، مقرم، سیدعبدالرزاق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.    
۵. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۱، ص۲۲۰، محقق و مصحح:رسولی محلاتی، هاشم، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.    
۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۶، ص۶۰ ۶۱، محقق و مصحح:قوچانی، عباس، آخوندی، علی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.    
۷. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات او الاستنفار و الغارات، ج۲، ص۵۷۳، محقق و مصحح:محدث، جلال‌الدین، انجمن آثار ملی، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.    
۸. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۴، ص۱۰۴، محقق و مصحح:ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبة آیة‌الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.    
۹. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۴، ص۱۰۳، محقق و مصحح:ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبة آیة‌الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.    
۱۰. سروی مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، ج۱۰، ص۱۰۸، محقق و مصحح:شعرانی، ابوالحسن، المکتبة الاسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.    
۱۱. حج/سوره۲۲، آیه۲۵.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۳۳۷، محقق و مصحح:غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۴۱۰، محقق و مصحح:غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۱، ص۲۱۹ ۲۲۰، محقق و مصحح:رسولی محلاتی، هاشم، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.    
۱۵. طیالسی، ابوداوود سلیمان بن داود، مسند ابی‌داوود الطیالسی، ج۴، ص۴۶۴، محقق: ترکی، محمد بن عبد المحسن، دار هجر، مصر، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
۱۶. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل الی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) (صحیح مسلم)، ج۴، ص۲۰۱۰، محقق: عبدالباقی، محمدفؤاد، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
۱۷. هروی قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۱، ص۲۶، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۸. حسین، میر سید‌حامد، عبقات الانوار فی اثبات امامة الائمة الاطهار، ج۱۳، بخش اول، ص۱۸۱، کتاب‌خانه امیرالمؤمنین، اصفهان، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «روایات نکوهش مردم مکه و مدینه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۲.    






جعبه ابزار