• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رسم (منطق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رسم (معرف)، از اصطلاحات علم منطق بوده و به تعریف مرکب از ذاتیات و عَرَضیات معرَّف یا عَرَضیات تنها گفته می‌شود.



رسم (معرف)، از اصطلاحات علم منطق بوده و به تعریف مرکب از ذاتیات و و عَرَضیات معرَّف یا عَرَضیات تنها گفته می‌شود.


مُعرِّف به لحاظ نوع تالیف، دو نوع است: حد و رسم.

۲.۱ - حد

۱-حد، معرِّف یا تعریفی است که از ذاتیات یک شیء فراهم آمده باشد.

۲.۲ - رسم

۲- رسم تعریفی است که از ذاتیات و عَرَضیات معرَّف یا از عَرَضیات تنها تشکیل شده باشد.


رسم بر دو قسم است: رسم تام و رسم ناقص.

۳.۱ - رسم تام

رسم تام: تعریفی که از جنس قریب و عَرَض خاص فراهم آید؛
مانند «حیوان ضاحک یا حیوان کاتب یا حیوان متمدن یا حیوان هنرمند و یا حیوان افزار ساز» در تعریف انسان، و مانند «شکلی که زوایای آن مساوی دو قائمه باشد» در تعریف مثلّث.

۳.۲ - رسم ناقص

رسم ناقص: تعریفی که از انضمام جنس بعید با عَرَض خاص یا انضمام عَرَض عام با عَرَض خاص حاصل شود؛
مانند «جسم ضاحک یا جوهر ضاحک یا جسم نامی کاتب و یا رونده ضاحک» در تعریف انسان.
البته بعضی از اهل منطق، تعریف مرکّب از جنس بعید با عَرَض خاص را از مصادیق رسم تام دانسته و رسم ناقص را منحصر در تعریف مرکب از عَرَضیات دانسته‌اند.
بر این مبنا که تعریف باید جامع و مانع باشد در تعریف رسمی ناچار از ذکر عَرَض خاص (که لازمِ مساوی معرَّف است) هستیم، ولی گاهی در تعریف، از چند امر عَرَضی استفاده می‌شود که هیچ‌یک مساوی معرَّف نیست، اما مجموع آن‌ها مساوی معرَّف است و به این طریق، شرط جامعیت و مانعیت تعریف تامین می‌شود. چنین رسمی را «خاصه مرکبه» می‌گویند.
آنچه که برایش رسم (معرِّف) آورده می‌شود «مرسوم» نام دارد و آنچه که برایش حد (معرِّف) آورده می‌شود «محدود» نام دارد.


غرض از تعریف شیء تنها این نیست که شیء را از همه اشیای دیگر متمایز کند، بلکه مراد این است که ماهیت شیء آن‌چنان که هست در ذهن متصور شود. این مقصود فقط از طریق حد و به نحو کامل، فقط از طریق حدّ تام حاصل می‌شود. البته با شناخت ماهیت معرَّف، تمییز آن از سایر اشیا هم به دست می‌آید. این در حالی است که در تعریف رسمی به سبب ذکر آثار و ممیزات عَرَضی، تصور مبهمی از شیء به دست می‌آید و تنها افراد ماهیت مورد نظر از افراد ماهیت‌های دیگر تمایز پیدا می‌کند و باعث شناسایی و تمیز افراد می‌شود، ولی ممیزات ذاتی شیء مورد نظر معلوم نمی‌شود.
البته باید توجه داشت چیزی را که می‌خواهیم بشناسانیم اگر دارای ذات بسیط و غیر مرکب باشد (مثل مقولات عشر که مرکب از جنس و فصل نیستند) قابل تحدید به حد تام نیستند و تنها از طریق رسم می‌توان آنها را معلوم ساخت. در صورتی که چنین رسمی مشتمل بر لوازمی باشد که اقتضای انتقال ذهن از آن لوازم به ملزوم را داشته باشند چنین رسمی در افاده تصور مطلوب، دست کمی از حد ندارد.

۴.۱ - رعایت ترتیب بین اجزای حد

بیشتر منطقیان، رعایت ترتیب بین اجزای حد را شرط دانسته‌اند و معتقدند جزء اعم باید قبل از جزء اخص آورده شود و اگر بر خلاف این عمل شود (مانند تعریف انسان به ناطق حیوان که ترکیب طبیعی آن حیوان ناطق است) تبدیل به رسم می‌شود، ولی برخی ترتیب را شرط ندانسته‌اند.
کسانی که ترتیب را شرط می‌دانند استدلال می‌کنند که تصور و معرفت اجزا باید مطابق وضع طبیعت باشد و چون جزء عام بسیط‌تر است طبعاً بر خاص تقدم جوهری دارد و در صورتی که ترتیب رعایت نشود اجزا به طور صحیح تصور نمی‌شوند و تعریف حدی نخواهد بود بلکه تعریف رسمی خواهد بود.
آنان که ترتیب را شرط صحت نمی‌دانند می‌گویند که هر چند بهتر است ترتیب رعایت شود، ولی لازم نیست، زیرا مقصود از حد، تصور اجزای ماهیت است به هر صورتی که حاصل شود.


برخی از اهل منطق، ملاک تام یا ناقص‌بودن تعریف رسمی را این امر دانسته‌اند که سبب تمایز تام یا تمایز ناقص می‌شود. اگر باعث تمایز تام شود رسم تام خواهد بود و اگر سبب تمایز ناقص شود رسم ناقص می‌شود. بر این مبنا، جامعیت و مانعیت، ویژگی همه تعاریف نخواهد بود،
اما بعضی دیگر، مرکب یا مفرد بودن تعریف رسمی را ملاک تام یا ناقص‌بودن رسم دانسته‌اند و رسم مرکب (تعریف به خواص و اعراض) را رسم تام، و رسم مفرد (تعریف مشتمل بر ذاتیات و عَرَضیات) را رسم ناقص دانسته‌اند. دسته سوم، جنس قریب را محور تقسیم قرار داده و ذکر آن را در تعریف، ملاک تام بودن رسم دانسته‌اند.
[۵] فرصت شیرازی، محمد نصیر، اشکال المیزان، ص۴۱.
[۶] ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ص۱۳۶.
[۷] همنیاربن مرزبان، التحصیل، ص۱۹۳.
[۱۰] تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدین، الحاشیه، ص ۲۱۰.
[۱۱] تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدین، الحاشیه، ص ۵۰.
[۱۲] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (المنطق)، ج ۱، جزء ۱، ص۴۹.
[۱۳] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (المنطق)، ج ۱، جزء ۱، ص۵۶.
[۱۴] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (المنطق)، ج ۳، جزء ۲، ص۶۲.
[۱۵] ابو‌البركات ابن ملكا، هبة الله بن علی، الكتاب المعتبر فى الحكمة، جزء ۱ ، ص۴۴.
[۱۶] ابو‌البركات ابن ملكا، هبة الله بن علی، الكتاب المعتبر فى الحكمة، جزء ۱ ، ص۴۸.
[۱۷] ابو‌البركات ابن ملكا، هبة الله بن علی، الكتاب المعتبر فى الحكمة، جزء ۱ ، ص۵۴.
[۲۱] قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۷۹.
[۲۲] ابن سینا، حسین بن عبدالله، دانش نامه علائى، ص۱۱۵.
[۲۳] شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، جزء۲، ص۴۴.
[۲۴] شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، جزء۲، ص۴۷.
[۲۵] مجتهدخراسانی(شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۴۲.
[۲۶] صلبیا، جمیل، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ص۲۵۵-۲۵۹.
[۲۷] شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات، ص۱۵.
[۲۹] گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۸۶.



۱. مشکوة الدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه تالیف صدرالدین شیرازی، ص۲۲۳.    
۲. مشکوة الدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه تالیف صدرالدین شیرازی، ص۲۲۹.    
۳. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۴۱.    
۴. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۴۱۵.    
۵. فرصت شیرازی، محمد نصیر، اشکال المیزان، ص۴۱.
۶. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ص۱۳۶.
۷. همنیاربن مرزبان، التحصیل، ص۱۹۳.
۸. حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۱۹۳.    
۹. حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۲۲۸-۲۲۹.    
۱۰. تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدین، الحاشیه، ص ۲۱۰.
۱۱. تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدین، الحاشیه، ص ۵۰.
۱۲. ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (المنطق)، ج ۱، جزء ۱، ص۴۹.
۱۳. ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (المنطق)، ج ۱، جزء ۱، ص۵۶.
۱۴. ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (المنطق)، ج ۳، جزء ۲، ص۶۲.
۱۵. ابو‌البركات ابن ملكا، هبة الله بن علی، الكتاب المعتبر فى الحكمة، جزء ۱ ، ص۴۴.
۱۶. ابو‌البركات ابن ملكا، هبة الله بن علی، الكتاب المعتبر فى الحكمة، جزء ۱ ، ص۴۸.
۱۷. ابو‌البركات ابن ملكا، هبة الله بن علی، الكتاب المعتبر فى الحكمة، جزء ۱ ، ص۵۴.
۱۸. مظفر، محمد رضا، المنطق، ص۱۱۳.    
۱۹. مظفر، محمد رضا، المنطق، ص۱۱۶.    
۲۰. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة، ص۵-۸.    
۲۱. قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۷۹.
۲۲. ابن سینا، حسین بن عبدالله، دانش نامه علائى، ص۱۱۵.
۲۳. شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، جزء۲، ص۴۴.
۲۴. شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، جزء۲، ص۴۷.
۲۵. مجتهدخراسانی(شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۴۲.
۲۶. صلبیا، جمیل، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ص۲۵۵-۲۵۹.
۲۷. شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات، ص۱۵.
۲۸. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، منطق المشرقیین، ص۱۰.    
۲۹. گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۸۶.



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «رسم (معرف)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۹.    






جعبه ابزار