• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رسائل‌ اخوان‌ الصفا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رسائل اخوان الصفا، نام مجموعه نوشته‌هایی با عنوان رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا،که مؤلفان این نوشته‌ها نام‌هایشان را عمداً پنهان داشته‌اند. متن‌هایی که اکنون از رسائل در دست است، ۵۲ رساله را در بر می‌گیرد، این بخش‌ها، چنانکه در فهرست آمده، بدین ترتیب است: الف ـ رسائل ریاضی، ب ـ رسائل جسمانی طبیعی، ج ـ رسائل نفسانی عقلی، د ـ رسائل قانون‌های الٰهی و شریعت‌های دینی. اخوان در رسائل خود کوشیده‌اند که خوانندگان گزیده‌ای را با همۀ بخش‌های دانش‌ها و هنرهای نظری و عملی دوران خودشان آشنا کنند و هدفشان از این کوشش‌ها «راهنمایی گمراهان و ارشاد سرگشتگان و بیدار کردن غافلان» بوده است. ایشان در این زمینه‌ها ادعایی ندارند، بلکه آنچه از دانش‌ها به آنان رسیده است، به برادرانشان منتقل کرده‌اند وگرنه خود نیز به همۀ کلیات دانش‌ها احاطه ندارند و آنچه از مقدمات دانش‌ها در رسائل آورده‌اند، یا خود به آنها پی برده‌اند، همه برگرفته از کتاب‌های حکیمان و پیشینیان در هنرهای علمی است و آنچه مربوط به دانش‌های حقیقی و اسرار قانون‌های الٰهی است، از جانشینان پیامبران و یاران و پیروان ایشان گرفته‌اند، در حالی که خود به بسیاری از هنرها نپرداخته‌اند و به بسیاری از دانش‌ها و شناخت کنه آنها نرسیده‌اند.



در تاریخ فرهنگ اسلامی، پدیدۀ اخوان الصفا پدیده‌ای یگانه است. مجموعۀ نوشته‌هایی با عنوان رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، طی قرنها سرنوشتی ویژه، مبهم و پرسش‌انگیز داشته است. در طی صد و اندی سال گذشته، پژوهشگران در غرب و شرق کوشیده‌اند که ابهام‌ها را دربارۀ این نوشته‌ها از میان بردارند. در این میان، بارزترین ابهام مربوط به نویسندگان این نوشته‌هاست. نخستین پرسش این است که ایشان چه کسانی بوده‌اند و در چه زمانی این رسائل را که همۀ زمینه‌های دانشهای زمانشان را در بر دارد، تألیف کرده‌اند؟ پرسش دوم و مهم‌تر این است که قصد و هدف ایشان از تألیف رسائل چه بوده است؟ تاکنون به این دو پرسش، پاسخی یقینی و قطعی داده نشده است.


نخست باید این نکته را یاداور شد که مؤلفان این نوشته‌ها ــ هر انگیزه‌ای که بوده است و در این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد ــ نامهایشان را عمداً پنهان داشته‌اند و آنچه تاکنون دربارۀ ایشان می‌دانیم، در منابع دیگر و در شکلهای گوناگون آمده است. در این میان، پیش از همه، این پرسش به میان می‌آید که چرا نویسندگانِ رسائل خود را «برادران صفا و دوستان وفا» نامیده‌اند؟ در این نوشته‌ها، در چندین‌جا، پس از عبارت اخوان‌الصفا و خلان الوفا، اینگونه عبارات دیده می‌شود: اهل العدل و ابناء الحمد، ابناءالحمد و ارباب الحقائق و اصحاب المعانی. از سوی دیگر، اخوان خودشان را کسانی می‌شمارند که «ذهنهایشان صافی شده است... و همانندی به خدا به اندازۀ توانایی انسان» برایشان دست داده است. اما روشن‌ترین دلیل این نام‌گذاری در آنجا دیده می‌شود که گفته‌اند: کسانی که به دانشهای برتر و هنرهای برجسته دست یابند و به مرتبه‌ای برسند که در کار معیشت دنیایی، از دیگران بی‌نیاز شوند، درست خواهد بود که ایشان را اخوان‌الصفا بنامیم؛ این نام به حقیقت و نه مجازاً سزاوار ایشان است. کسی به صفای نفس راه ندارد، مگر پس از آنکه به آرامش درون در دین و دنیا هر دو دست یابد و هرکس چنین نباشد، از اهل صفا نیست.
اخوان در جای دیگری، پس از نقل گفتۀ منسوب به ارسطو دربارۀ دایره‌های چهارگانۀ زیر آسمان، می‌گویند که حکیمان را دربارۀ این گفته اشاره‌های پنهانی و رازهای دقیقی است که کسی از آنها آگاهی ندارد و نمی‌تواند به آنها عمل کند، مگر اخوان صفایی که ذهنهایشان صافی شده است و به پالایش آنچه از این طبایع چهارگانه بدان نیازمندند، دست یافته‌اند و برخی را با برخی در هم آمیخته‌اند و برای ایشان همانندی به خدا (تشبّه به الٰه)، به اندازۀ توانایی انسان حاصل شده است. و به سعادت بقای در دنیا از راه آرامش درون رسیده‌اند. همچنین در رسائل اخوان، اشارات رمزآمیزی یافت می‌شود که مفهوم اخوان‌الصفا را از دایرۀ گروه معینی فراتر می‌برد و به آن خصلت جهانی و تاریخی ـ انسانی می‌بخشد، چنانکه گویی اخوان‌الصفا از آغاز پیدایش انسان در جهان، گاه پنهان و گاه آشکار بوده‌اند و نیز در همۀ دورانها هستند. در جایی گفته می‌شود که «ما گروه اخوان‌الصفا، یاران وفادار و دوستان بزرگوار، در غار پدرمان آدم (علیه‌السّلام)، دیرزمانی خفته بودیم و دگرگونیهای زمان و رویدادهای دوران بر ما می‌گذشت، تا پس از پراکندگی در سرزمینها، هنگام میعادمان در کشورصاحب قانون بزرگ (= ناموس اکبر، یعنی اسلام) فرا رسید و شهر روحانیمان را برافراشته در هوا دیدیم، یعنی همان شهری که پدرمان آدم و همسر او و نسل او، در پی فریب خوردن از دشمن ملعونشان، ابلیس، از آن بیرون رانده شدند».
باز در جای دیگری، اخوان با اشاره به آنچه پس از رحلت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) ــ و پیش از آن ــ و به‌ویژه واقعه کربلا روی داد، می‌افزایند که «این سبب پنهان شدن برادران صفا و یاران وفا شد، تا هنگامی که خدا قیام نخستین، دومین و سومین ایشان را، در اوقاتی که شایستۀ قیام ایشان است، اجازه دهد، هنگامی که از غارشان بیرون آیند و از خوابشان بیدار شوند». بنابراین، گفتۀ گلدسپهر
[۱۲] .Goldziher، I.، «Über die Bennenug der Ichwān al-Safā»، Der Islam، ۱۹۱۰، vol. I، p۲۲ff
[۱۳] .Goldziher، I.، «Über die Bennenug der Ichwān al-Safā»، Der Islam، ۱۹۱۰، vol. I، p۲۵-۲۶
درست نمی‌نماید که اخوان نام خود را از داستان «کبوتر طوقدار» در کلیله و دمنه گرفته باشند. بدین‌سان شاید درست باشد اگر بگوییم که اخوان این نام‌گذاری بر خود را از صوفیان گرفته‌اند، زیرا در بسیاری جاها، منش، رفتار و کردار صوفیان راستین را می‌ستایند و چنانکه خواهیم دشد، اخوان از برجسته‌ترین «گنوستیکها» (عارفان) اسلامیند.
توجه‌برانگیز است که اخوان، کسانی را که منکر بقای روح و روز رستاخیز هستند، در برابر خود می‌نهند و می‌گویند که کتابهایشان را برای آنان ننوشته‌اند، زیرا آنان از اخوان نیستند، بلکه «برادران تیرگی و تیره‌بختی»، یاران شیطان و سپاهیان اویند.
[۱۴] الرسالة الجامعة، ص۳۳۱.



دربارۀ نویسندگان رسائل از دیرباز گفته‌ها و نظرها گوناگون بوده، و هنوز این مسأله در پردۀ ابهام است و به‌رغم پژوهشهای بسیاری که در صد و اندی سال گذشته در این‌باره شده است، همچنان آشفتگی چشمگیری در میان پژوهشگران یافت می‌شود.

۳.۱ - پژوهشگران غربی

در اینجا نخست به مهم‌ترین کارها و پژوهشهایی که تاکنون دربارۀ رسائل از سوی پژوهشگران غربی انجام گرفته است، اشاره می‌شود: توجه به اخوان‌الصفا و پژوهش دربارۀ آنان و رسائلشان، از سدۀ ۱۹م آغاز شد.

۳.۱.۱ - گوستاو فلوگل

در کنار برخی بررسی‌های ناقص، به علت نداشتن دسترسی به مجموعۀ رسائل اخوان و منابع تاریخی دست اول دربارۀ آنان، گوستاو فلوگل خاورشناس آلمانی، برای نخستین‌بار در ۱۸۵۹م در مقاله‌ای با عنوان «دربارۀ محتوا و مؤلف دائرةالمعارف عربی، رسائل اخوان‌الصفا و خلان الوفا» به پژوهشی همه‌سویه در این زمینه پرداخت که تا آن زمان کامل‌ترین پژوهش به‌شمار می‌رفت. وی پس از ذکر عنوان‌های ۵۱ رساله به بحث دربارۀ محتوای آنها و نیز خود اخوان و سازمان گروه ایشان می‌پردازد و به منابع فلسفۀ آنان اشاره می‌کند.
[۱۵] .Flügel، G.، «Über Inhalt und Verfasser der arabischen Encyclopädie...»، ZDMG، ۱۸۵۹، vol. XIII، p۱-۴۳


۳.۱.۲ - کازانووا

در ۱۸۹۸م کازانووا، خاورشناس فرانسوی، در مقاله‌ای با عنوان «یادداشتی دربارۀ یک دست‌نوشتۀ فرقۀ حشّاشین» با اشاره به بخشهایی از رسالۀ جامعه کوشید که پیوند اخوان‌الصفا و اسماعیلیان را ثابت کند.
[۱۶] .Casanova، P.، «Notice sur un manuscrit de la secte des Assassins»، JA، ۱۸۹۸، vol. XI، p۱۵۱-۱۵۹
همو در ۱۹۱۵م، بار دیگر به اخوان‌الصفا پرداخت و در مقاله‌ای با عنوان «یک تاریخ نجومی در رسائل اخوان‌الصفا» کوشید بر پایۀ محاسبۀ نجومی دربارۀ قران مشتری و زحل ــ که در یکی از رسائل اخوان به آن اشاره می‌شود ــ تاریخ تقریبی تألیف رسائل را تعیین کند و نیز بار دیگر انتساب اخوان را به اسماعیلیان و انتظار ظهور فاطمیان مصر را از سوی ایشان اثبات نماید.
[۱۷] .Casanova، P.، «Une date astronomique dans les Épîtres des Ikhwân aŞ-Safâ»، JA، ۱۹۱۵، vol. V، p۵-۱۷


۳.۱.۳ - فریدریش دیتریسی

در این میان کاری بنیادی و برجسته دربارۀ اخوان و رسائل ایشان از سوی خاورشناس نامدار آلمانی فریدریش دیتریسی انجام گرفت. وی طی بیست و اندی سال به گردآوری دست‌نوشته‌ها و نشر و ترجمۀ آلمانی رسائل اخوان پرداخت و نتیجۀ پژوهشهای خود را در مقدمه‌هایی بر آنها گنجانید.
در میان سالهای ۱۸۵۸-۱۸۷۲م دیتریسی مجموعه‌ای را با عنوان «فلسفۀ عربها در سدۀ ۱۰م از روی نوشته‌های اخوان‌الصفا» در ۱۶ جلد منتشر کرد. وی همچنین فصل بلندی از رسائل را با عنوان «مجادلۀ میان انسان و حیوان» به آلمانی ترجمه، و در ۱۸۷۹م متن عربی آن را نیز منتشر کرد. سپس دیتریسی گزیده‌هایی از رسائل را با عنوان «گزیدۀ رسائل اخوان‌الصفاء که برای نخستین‌بار از دست‌نوشته‌های عربی منتشر شده است» در ۱۸۸۶م انتشار داد.

۳.۲ - برجسته‌ترین پژوهش‌های قرن

در اینجا به برجسته‌ترین پژوهش‌هایی که در قرن کنونی دربارۀ اخوان و رسائل ایشان انجام گرفته است، اشاره می‌شود:
۱. مقالۀ حسین همدانی، «رسائل اخوان‌الصفا در ادبیات دعوت اسماعیلی طیّبی».
۲. مقالۀ اشترن، «تألیف رسائل اخوان‌الصفا».
۳. مقالۀ عبداللطیف طیباوی، «اخوان‌الصفا و رسائل ایشان، یک بازنگری انتقادی از یک قرن و نیم پژوهش».
۴. مقالۀ اشترن، «اطلاع تازه‌ای دربارۀ مؤلفان رسائل اخوان‌الصفا».
۵. مقالۀ عباس همدانی، «یک منبع فاطمی متقدم دربارۀ زمان و تألیف رسائل اخوان الصفا».


چنانکه اشاره شد، یکی از مسائلی که تاکنون پژوهشگران در آن اختلاف نظر داشته‌اند، تاریخ تألیف رسائل است. بعضی این تاریخ را میان سالهای ۲۶۰-۲۹۷ق/ ۸۷۴-۹۱۰م می‌دانند.
[۱۸] .Hamdani، A.، «An Early Fāŧimid Source on the Time and Authorship of the Rasāʾil Ihwān al-Safāʾ»، Arabica، ۱۹۷۹، vol. XXVI، no. ۱، p۷۳-۷۴
به نظر همدانی تألیف این رسائل درست پیش از استقرار خلافت فاطمیان در ۲۹۷ق کامل شده است؛ درحالی‌که در آثار نخستین داعیان فاطمی به آنها اشاره نمی‌شود و این نکته به‌ویژه دربارۀ حمیدالدین کرمانی (د پس از ۴۱۱ق/ ۱۰۲۰م) صادق است. دیتریسی با توجه به شواهدی، تاریخ تألیف رسائل را میان سال‌های ۳۵۰-۳۷۵ق/ ۹۶۱-۹۸۵م قرار می‌دهد.
[۱۹] .Dieterici، F.، Die Philosophie der Araber in Xen Jahrhundert N. C. aus den Schriften der Lauteren Bruder، Leipzig، ۱۸۵۸-۱۸۹۱، p۱۴۲ff
اخیراً مارکه، پایان تألیف رسائل را میان سالهای ۳۵۰-۳۷۰ق/ ۹۶۱-۹۸۰م، یعنی پیش از تسخیر مصر از سوی فاطمیان در ۳۵۸ق/ ۹۶۹م می‌داند،
[۲۰] .EI۲، III/p۱۰۷۲
هرچند که وی در نوشتۀ دیگری، با پیروی از منابع اسماعیلیان، آغاز تألیف رسائل را به یکی از امامان اسماعیلی نسبت می‌دهد.
[۲۱] .Marquet، Y.، La Philosophie des Ihwān al-Safāʾ، Alger، ۱۹۷۵، p۸


۴.۱ - گستردگی زمان تألیف

اکنون باتوجه به دامنۀ گستردۀ رسائل باید گفت که تألیف آنها، حتی از سوی چند تن ــ تا چه رسد به یک تن ــ در زمانی کوتاه ممکن نبوده، و دست کم چند سالی طول کشیده است. شواهدی در رسائل نیز یافت می‌شود که می‌تواند به تعیین تاریخ تقریبی تألیف آنها یاری دهد. بارزترین شاهد، شعری است از متنبی (د ۳۵۴ق/ ۹۶۵م) که در رسائل نقل می‌شود، و شاعر آن را در ۳۴۹ق/ ۹۶۰م در مدح کافور فرمانروای مصر ساخته، و برایش خوانده است. این تاریخ نشانگر آن است که دست‌کم برخی از رسائل پس از آن تاریخ تألیف شده است و ۲۴ سال بعد از آن تاریخ، یعنی در ۳۷۳ق، ابوحیان توحیدی برخی از آنها را برای مطالعه به استادش می‌دهد. از سوی دیگر مجریطی (د ۳۹۵ق/ ۱۰۰۵م) در غایة الحکیم که بنا بر گفتۀ خودش در مقدمه کتاب، آن را میان سالهای ۳۴۳-۳۴۸ق/ ۹۵۴-۹۵۹م تألیف کرده بوده است،
[۲۵] مجریطی، ابومسلمه، غایة الحکیم، ص۲.
بارها از رسائل نام می‌برد و پاره‌هایی از متن آنها را نقل می‌کند. چنانکه دیدیم، مجریطی کسی است که برای نخستین‌بار، رسائل اخوان را با خود به اندلس آورده بود. در این میان، این نکته باید روشن شود که آیا گزارش ابوحیان دربارۀ رسائل و مؤلفان آنها درست است، یا نه. با وجود همۀ تردیدهایی که دربارۀ این گزارش شده است، دور می‌نماید که ابوحیان گزارشی دروغین داده باشد، زیرا در همان زمان بوده‌اند کسانی که آن مردان را می‌شناخته‌اند و حتماً رسائل را نیز خوانده بوده‌اند، چنانکه ابوسلیمان منطقی سجستانی شمار آنها را ذکر کرده، و یکی از مؤلفان آنها را نام برده است. اما از سوی دیگر این پرسش به میان می‌آید که چرا منابع مستقل بعدی از رسائل نام نمی‌برند، تنها غزالی (د ۵۰۵ق/ ۱۱۱۱م) به «صاحب کتاب اخوان‌ الصفا» اشاره، و از محتوای آن انتقاد می‌کند. از سوی دیگر می‌دانیم که نسخه‌هایی از آنها تا ۵۵۵ق در دسترس بوده است، زیرا در آن زمان المستنجد بالله خلیفۀ عباسی فرمان داد که کتابهای فلسفی و از آن میان شفای ابن‌سینا و رسائل اخوان‌الصفا سوزانده شود.

۴.۲ - گزارش قاضی عبدالجبار

نکتۀ دیگری که باید روشن شود. گزارش قاضی عبدالجبار است که وی در آن چند تن از کسانی را نام می‌برد که ابوحیان ایشان را مؤلفان رسائل به‌شمار می‌آورد. آیا می‌توان میان گزارش‌ها گونه‌ای هماهنگی برقرار کرد؟ چرا قاضی عبدالجبار به رسائل و تألیف آنها از سوی آن مردان اشاره نمی‌کند، در حالی که ایشان را در شمار قرمطیان یا اسماعیلیان می‌آورد و نیز خود وی هم‌عصر ابوحیان بوده است، آیا نوشتۀ ابوحیان در دسترس وی نبوده است، یا وی آن را خوانده، و عمداً از انتساب رسائل به ان گروه دریغ داشته است؟ اینها نکاتی است که به پژوهش بیشتری نیاز دارد.


نخستین چاپ کامل مجموعۀ رسائل در ۴ جلد در ۱۳۰۳-۱۳۰۶ق به کوشش نورالدین بن جیواخان در بمبئی منتر شد. این چاپ هرچند انتقادی نیست، ولی کم و بیش متن قابل اعتمادی است. در ۱۳۰۶ق، شیخ‌علی یوسف، بخش یا جلد اول رسائل را در قاهره منتشر ساخت. در ۱۳۴۷ق/ ۱۹۲۸م چاپ دیگری از رسائل، در ۴ جلد با دو مقدمه از احمد زکی پاشا و طه حسین در قاهره منتشر شد. این متن نیز به هیچ روی انتقادی نیست، تنها از لحاظ تقسیم مطالب در بندها و اندکی نقطه‌گذاری بر چاپ هند مزیت دارد. سرانجام در ۱۹۵۷م مجموعۀ رسائل در ۴ جلد، در بیروت منتشر شد. این چاپ هرچند در سنجش با دو چاپ دیگر مزایایی دارد، اما آن را نیز نمی‌توان متنی انتقادی به‌شمار آورد.

۵.۱ - رسالة الجامعه

رسالة الجامعه که در رسائل بارها به آن اشاره می‌شود، تا ۱۹۴۷م که جمیل صلبیا آن را رد دو جلد در دمشق منتشر کرد، ناشناخته مانده بود. متأسفانه وی مؤلف این رساله را ابومسلمۀ مجریطی می‌شمارد و جای شگفتی است که به متن رسائل ــ که در آنها بارها به این رساله اشاره می‌شود ــ توجه نداشته است. دست‌نوشته‌هایی که ویراستار از آنها بهره گرفته، یا بی‌تاریخ است، یا به سده‌های ۱۱ و ۱۳ق بازمی‌گردد. تازه‌ترین چاپ الرسالةالجامعه، به کوشش مصطفی غالب، در ۱۹۸۴م، شامل هر دو بخش، در بیروت منتشر شده است. وی تألیف آن را به احمدبن عبدالله مستور نسبت می‌دهد. دست‌نوشته‌های این متن نیز به سالهای ۱۲۳۸ و ۱۳۲۸ق بازمی‌گردد.
[۳۰] غالب، مصطفى، مقدمه بر الرسالة الجامعة، ص۱۳-۱۴.
در اینجا باید افزود که از این رساله دست‌نوشته‌ای کهن در کتابخانه مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به شمارۀ ۱۷۰۰ وجود دارد که تاریخ کتابت آن ۶۸۴ق/ ۱۲۸۵م است و تاکنون کهن‌ترین دست‌نوشته‌ای است که شناخته شده است. این دست‌نوشته در قطع ۵/ ۱۷×۲۶ سانتی‌متر، ۹۵ برگ را در بر می‌گیرد و در هر صفحه ۲۹ سطر دارد. متن این دست‌نوشته، در مقایسه با دو متن چاپی آن، از نظر فصل‌بندی و نیز مطالب، اختلافهای چشمگیری دارد و در جای جای آن افزوده‌هایی یافت می‌شود که در متنهای چاپی نیست، درحالی‌که گاه‌گاه در متن‌های چاپی نیز افزوده‌هایی هست که در این دست‌نوشته نیست؛ همچنین ترکیب عبارات و جملات، با متنهای چاپی آن همانند نیست و پیداست که نسخه‌نویسان بعدی عمداً متن آن را دستکاری کرده‌اند.

۵.۱.۱ - جانشین رسائل دیگر

دربارۀ این رساله باید خاطرنشان شود که خود اخوان، آن را هدف نهایی از همۀ نوشته‌های خود می‌شمارند که در آن، آنچه در رسائل دیگر از راه اقناع شرح داده‌اند، با برهان قاطع روشن می‌شود.
[۳۱] الرسالة الجامعة، ص۶۵.
[۳۲] الرسالة الجامعة، ص۹۱.
در رسائل نیز در چندین جای دیگر به آن اشاره می‌کنند. در یک‌جا به‌ویژه گفته می‌شود که آنچه در ۵۱ رساله آمده است، در رسالۀ یگانۀ دیگری خلاصه شده که الجامعه نامیده می‌شود و بیرون از رسائل دیگر است و در آن، بیانِ آنچه در رساله‌های دیگر گفته شده، به‌ویژه‌ترین شکل ممکن آورده شده است و آن رساله جانشین رسائل دیگر است. اخوان سپس سفارش می‌کنند که بهتر است الرسالةالجامعه پس از ۵۱ رسالۀ دیگر خوانده شود. در حالی که در این رساله آن نویدهایی که دربارۀ آن داده شده است، دیده نمی‌شود. از آن جهش‌های اندیشه‌ای و شهامت‌های عاطفی و عقلی که از ویژگی‌های بسیاری از موضوعات رسائل است، در این رساله نشان اندکی می‌توان یافت، به‌ویژه که در آن دستکاری هم شده است.
در ۱۹۷۰م، عارف تامر، در بیروت، متنی را با عنوان جامعة الجامعة منتشر کرد. وی در مقدمه‌اش بر آن می‌گوید که این متن زبدۀ رسائل اخوان است.
[۳۷] تامر، عارف، مقدمه بر جامعة الجامعة، ص۶۱.
این متن را می‌توان برگرفته‌هایی از رسائل دانست که کسی بعدها آن را برهم نهاده است و از هیچ مزیتی برخوردار نیست.
از سوی دیگر، فصل بلندی از بخش دوم رسائل نیز که دربارۀ گفت‌وگوهای جانوران و انسان است، در ۱۹۷۷م به کوشش فاروق سعد، با عنوان رسالة تداعی الحیوانات علی‌الانسان منتشر شده است.


گذشته از گزیده‌هایی که دیتریسی، از متن رسائل به آلمانی ترجمه کرده بود، بخشهای دیگری از آنها نیز به زبانهای اروپایی ترجمه و منتشر شده است. از آن میان رسالۀ ۳۲ دربارۀ نفس و عقل است که پژوهشگر آلمانی دیوالد با عنوان «فلسفه و دانش عربی در دائرةالمعارف، کتاب اخوان‌الصفا (ج ۳)» در ۱۹۷۵م (ویسبادن) منتشر کرده است. مترجم با مقدمه، پژوهشها، توضیحات و ملاحظات خود براهمیت و ارزش ترجمه افزوده است.
رسالۀ ۵ از جلد یکم دربارۀ موسیقی را شیلواه با عنوان «رسالۀ اخوان‌الصفا دربارۀ موسیقی» به فرانسوی ترجمه، و در «مجلۀ مطالعات اسلامی»، منتشر کرده است.
رسالۀ یکم از جلد یکم، «فی العدد» را نیز گولدشتاین، با عنوان «رساله‌ای دربارۀ تئوری عدد» به انگلیسی ترجمه، و منتشر کرده است.
رسالۀ هشتم از جلد کرد، «در صنایع عملی و هدف از آنها» را لوئیس با عنوان «رساله‌ای در صنایع دستی» به انگلیسی ترجمه، و منتشر کرده است.
بروکلمان از ترجمۀ فارسی رسائل با عنوان مجمل‌الحکمه نام می‌برد که ۲۱ دست‌نوشته از سدۀ ۷ تا ۱۴ق از آن موجود است و نیز دوبار در بمبئی (۱۳۰۹ و ۱۳۱۲ق) ــ نه در تهران، چنانکه وی گفته است ــ به چاپ سنگی منتشر شده است.
[۴۲] .GAL، S، I/p۳۸۰

بنابر پژوهش ایرج افشار و محمدتقی دانش‌پژوه، این اثر ترجمۀ متنی عربی است که مؤلفی گمنام آن را به شکل گزیده‌هایی از رسائل گرد آورده، و آن را مجمل‌الحکمه نامیده است و سپس کس دیگری آن را به فارسی برگردانده است. نام مترجم در یک دست‌نوشته محمد بن حسن طوسی و در جای دیگری سراج‌الدین ارموی آمده است.
[۴۳] افشار، ایرج، مقدمۀ مجمل الحکمة.



متن‌هایی که اکنون از رسائل در دست است، ۵۲ رساله را در بر می‌گیرد، در حالی که در چند جا، اخوان به ۵۱ رساله اشاره می‌کنند، از سوی دیگر، در آغاز رسالۀ ۵۲ در متنهای کنونی با عنوان «در ماهیت سحر و جادو»، تنها به ۵۰ رساله پیش از آن اشاره شده است. در آغاز فهرست رسائل نیز، اخوان به ۵۲ رساله اشاره می‌کنند.
[۴۹] .Marquet، Y.، «Les Épîtrees des Ikhwān as-Safāʾ oeuvre ismaīlienne»، Studia Islamica، Paris، ۱۹۸۵، vol. LXI، p۱۰-۱۶
رسائل شامل ۴ بخش عمده است و هر بخشی چندین رساله و هر رساله چندین فصل را در بر می‌گیرد. این بخشها، چنانکه در فهرست آمده، بدین ترتیب است:

۷.۱ - ریاضی

الف ـ رسائل ریاضی (۱۴ رساله)
۱. عدد، ۲. هندسه، ۳. ستاره‌شناسی، ۴. موسیقی، ۵. جغرافیا، ۶. نسبتهای عددی و هندسی، ۷. صنایع علمی نظری و انواع آنها، ۸. صنایع (هنرهای) عملی و حرفه‌ای، ۹. اختلاف اخلاق و علتهای آن، ۱۰. در مدخل منطق (ایساغوجی)، ۱۱. دربارۀ مقولات دهگانه (قاطیغوریاس)، ۱۲. در کتاب العبارۀ ارسطو (پری هرمنیاس)، ۱۳. تحلیلهای نخستین (انولوطیقا الاولى)، ۱۴. تحلیلهای پسین (انولوطیقا الثانیه).

۷.۲ - جسمانی طبیعی

ب ـ رسائل جسمانی طبیعی (۱۷ رساله)
۱. در هیولی و صورت، ۲. دربارۀ آسمان و گیتی، ۳. پیدایش و تباهی (کون و فساد)، ۴. آثار جوّی (آثار علوی)، ۵. چگونگی پیدایش کانها (معادن)، ۶. ماهیت طبیعت، ۷. گونه‌های گیاهان، ۸. انواع جانوران، ۹. ترکیب پیکر انسان، ۱۰. دربارۀ حس و محسوس، ۱۱. دربارۀ تکوین نطفه، ۱۲. دربارۀ گفتۀ فیلسوفان که انسان جهانی کوچک است، ۱۳. در چگونگی پیوستن نفوس جزئی به پیکرهای انسانها، ۱۴. توانایی انسان در شناختها، ۱۵. ماهیت مرگ و زندگی، ۱۶. ماهیت لذتها و دردهای جسمی و روحی، ۱۷. علتهای اختلاف زبانها.

۷.۳ - نفسانی عقلی

ج ـ رسائل نفسانی عقلی (۱۰ رساله)
۱. مبادی عقلی طبق عقاید فیثاغورسیان، ۲. مبادی عقلی طبق عقاید اخوان‌الصفا، ۳. دربارۀ گفتۀ فیلسوفان که جهان انسانی بزرگ است، ۴. دربارۀ عقل و معقول، ۵. در دورها و کَورها و اختلاف قرنها و دورانها، ۶. در ماهیت عشق، ۷. در ماهیت رستاخیز و صور اسرافیل، ۸. کمیت انواع حرکتها و چگونگی اختلاف آنها و... ، ۹. دربارۀ علتها و معلولها، ۱۰. دربارۀ حدها و رسمها.

۷.۴ - قانون‌های الٰهی و شریعت‌های دینی

د ـ رسائل قانون‌های الٰهی و شریعت‌های دینی (۱۱ رساله)
۱. در عقاید و مذاهب، ۲. ماهیت راه به سوی خدا و چگونگی رسیدن به او، ۳. دربارۀ اعتقاد اخوان‌الصفا، ۴. دربارۀ چگونگی معاشرت اخوان‌الصفا و همکاری و مودت میان ایشان، ۵. در ماهیت ایمان و خصال مؤمنان، ۶. دربارۀ ماهیت قانون الٰهی و وضع شرعی، ۷. چگونگی دعوت به سوی خدا، ۸. چگونگی کردار روحانیان، جن و فرشتگان مقرب و شیطانها، ۹. در انواع سیاستها، ۱۰. چگونگی نظم‌ و ترتیب کل جهان، ۱۱. در ماهیت سحر و افسون و طلسمات و...


چنانکه پیداست، اخوان در رسائل خود کوشیده‌اند که خوانندگان گزیده‌ای را با همۀ بخشهای دانش‌ها و هنرهای نظری و عملی دوران خودشان آشنا کنند و هدفشان از این کوشش‌ها «راهنمایی گمراهان و ارشاد سرگشتگان و بیدار کردن غافلان» بوده است. در جای دیگری گفته می‌شود که هدف ایشان بیشتر راهنمایی برادرانشان به سوی صلاح کارهای دینی و دنیایی و نیز آشنا کردن آنان با هنرهای علمی و عملی و یاری دادن به مبتدیان برای آشنا شدن با شناختها و دانشها و پرورش آموزندگان است. سپس می‌افزایند که ایشان در این زمینه‌ها ادعایی ندارند، بلکه آنچه از دانشها به آنان رسیده است، به برادرانشان منتقل کرده‌اند وگرنه خود نیز به همۀ کلیات دانشها احاطه ندارند و آنچه از مقدمات دانش‌ها در رسائل آورده‌اند، یا خود به آنها پی برده‌اند، همه برگرفته از کتاب‌های حکیمان و پیشینیان در هنرهای علمی است و آنچه مربوط به دانشهای حقیقی و اسرار قانونهای الٰهی است، از جانشینان پیامبران و یاران و پیروان ایشان گرفته‌اند، در حالی که خود به بسیاری از هنرها نپرداخته‌اند و به بسیاری از دانشها و شناخت کنه آنها نرسیده‌اند.


از ویژگی‌های رسائل، تکرار مطالب در آنهاست، چنانکه گاه در یک رساله و فصل‌های آن، یک مطلب ــ و گاه کم و بیش با همان عبارات ــ تکرار می‌شود. زبان رسائل نثری روان و ساده، و غالباً بی‌پیرایه‌های فنی است، چنانکه می‌توان رسائل گاه به ابیاتی از شاعران عرب استناد می‌شود و در دو جا نیز ابیاتی فارسی نقل شده، و این نشانۀ آن است که برخی از نویسندگان رسائل با زبان فارسی نیز آشنا بوده‌اند. شعرهای فارسی در رسائل، نمونه‌ای از اشعار فارسی سده‌های ۳ و ۴ق، و احتمالاً از کسانی مانند شهید بلخی یا ابوشکور بلخی است. اخوان معمولاً ضمیر جمع «ما» به کار می‌برند، اما در چندجا از رسائل ضمیر مفرد نیز به کار برده شده است.


در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) ابن اثیر، علی بن محمد، الكامل فی التاریخ.
(۲) ابوحیان توحیدی، علی، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۴۲م.
(۳) افشار، ایرج، مقدمۀ مجمل الحکمة، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۴) تامر، عارف، مقدمه بر جامعة الجامعة، بیروت، ۱۹۷۰م.
(۵) الرسالة الجامعة، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۶) الرسالة الجامعة، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، شم‌ ۱۷۰۰.
(۷) رسائل اخوان الصفا، بیروت، ۱۹۵۷م.
(۸) غالب، مصطفى، مقدمه بر الرسالة الجامعة.
(۹) غزالی، محمد، المنقذ من الضلال، به کوشش عبدالحلیم محمود، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
(۱۰) مجریطی، ابومسلمه، غایة الحکیم، قاهره، مکتبةالجمهوریةالعربیه.
(۱۱) .Casanova، P.، «Notice sur un manuscrit de la secte des Assassins»، JA، ۱۸۹۸، vol. XI
(۱۲) .Casanova، P.، «Une date astronomique dans les Épîtres des Ikhwân aŞ-Safâ»، JA، ۱۹۱۵، vol. V
(۱۳) .Dieterici، F.، Die Philosophie der Araber in Xen Jahrhundert N. C. aus den Schriften der Lauteren Bruder، Leipzig، ۱۸۵۸-۱۸۹۱
(۱۴) .EI۲
(۱۵) .Flügel، G.، «Über Inhalt und Verfasser der arabischen Encyclopädie...»، ZDMG، ۱۸۵۹، vol. XIII
(۱۶) .GAL، S
(۱۷) .Goldziher، I.، «Über die Bennenug der Ichwān al-Safā»، Der Islam، ۱۹۱۰، vol. I
(۱۸) .Hamdani، A.، «An Early Fāŧimid Source on the Time and Authorship of the Rasāʾil Ihwān al-Safāʾ»، Arabica، ۱۹۷۹، vol. XXVI، no. ۱
(۱۹) .Marquet، Y.، «Les Épîtrees des Ikhwān as-Safāʾ oeuvre ismaīlienne»، Studia Islamica، Paris، ۱۹۸۵، vol. LXI
(۲۰) .Marquet، Y.، La Philosophie des Ihwān al-Safāʾ، Alger، ۱۹۷۵


۱. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۲۱.    
۲. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۳۶.    
۳. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۳۹.    
۴. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۴۳.    
۵. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۴۷.    
۶. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۳۶۱.    
۷. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۴۱۷.    
۸. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۴۱۱-۴۱۲.    
۹. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۴۱۷.    
۱۰. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۱۸.    
۱۱. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۲۶۹.    
۱۲. .Goldziher، I.، «Über die Bennenug der Ichwān al-Safā»، Der Islam، ۱۹۱۰، vol. I، p۲۲ff
۱۳. .Goldziher، I.، «Über die Bennenug der Ichwān al-Safā»، Der Islam، ۱۹۱۰، vol. I، p۲۵-۲۶
۱۴. الرسالة الجامعة، ص۳۳۱.
۱۵. .Flügel، G.، «Über Inhalt und Verfasser der arabischen Encyclopädie...»، ZDMG، ۱۸۵۹، vol. XIII، p۱-۴۳
۱۶. .Casanova، P.، «Notice sur un manuscrit de la secte des Assassins»، JA، ۱۸۹۸، vol. XI، p۱۵۱-۱۵۹
۱۷. .Casanova، P.، «Une date astronomique dans les Épîtres des Ikhwân aŞ-Safâ»، JA، ۱۹۱۵، vol. V، p۵-۱۷
۱۸. .Hamdani، A.، «An Early Fāŧimid Source on the Time and Authorship of the Rasāʾil Ihwān al-Safāʾ»، Arabica، ۱۹۷۹، vol. XXVI، no. ۱، p۷۳-۷۴
۱۹. .Dieterici، F.، Die Philosophie der Araber in Xen Jahrhundert N. C. aus den Schriften der Lauteren Bruder، Leipzig، ۱۸۵۸-۱۸۹۱، p۱۴۲ff
۲۰. .EI۲، III/p۱۰۷۲
۲۱. .Marquet، Y.، La Philosophie des Ihwān al-Safāʾ، Alger، ۱۹۷۵، p۸
۲۲. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۴۸.    
۲۳. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۶.    
۲۴. ابوحیان توحیدی، علی، الامتاع و المؤانسة، ص۱۶۸.    
۲۵. مجریطی، ابومسلمه، غایة الحکیم، ص۲.
۲۶. غزالی، محمد، المنقذ من الضلال، ص۱۵۴.    
۲۷. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۵۸.    
۲۸. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۴۲-۴۳.    
۲۹. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۴۶، جم‌.    
۳۰. غالب، مصطفى، مقدمه بر الرسالة الجامعة، ص۱۳-۱۴.
۳۱. الرسالة الجامعة، ص۶۵.
۳۲. الرسالة الجامعة، ص۹۱.
۳۳. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۲۷۴.    
۳۴. رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۴۰۸.    
۳۵. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۳۷۸.    
۳۶. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۲۵۰.    
۳۷. تامر، عارف، مقدمه بر جامعة الجامعة، ص۶۱.
۳۸. رسائل اخوان الصفا، ج۲، ص۲۰۳-۳۷۷.    
۳۹. رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۱۷۸بب.    
۴۰. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۱۸۳-۲۴۱.    
۴۱. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۲۷۶-۲۹۵.    
۴۲. .GAL، S، I/p۳۸۰
۴۳. افشار، ایرج، مقدمۀ مجمل الحکمة.
۴۴. رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۴۰۸.    
۴۵. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۱۸۶.    
۴۶. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۲۸۴.    
۴۷. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۲۸۳.    
۴۸. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۲۱.    
۴۹. .Marquet، Y.، «Les Épîtrees des Ikhwān as-Safāʾ oeuvre ismaīlienne»، Studia Islamica، Paris، ۱۹۸۵، vol. LXI، p۱۰-۱۶
۵۰. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۲۱-۴۲.    
۵۱. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۲۴۲.    
۵۲. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۳۹۴.    
۵۳. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۱۳۹.    
۵۴. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۲۳۵.    
۵۵. رسائل اخوان الصفا، ج۱، ص۱۳۹.    
۵۶. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۲۹۸.    
۵۷. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۳۹۷.    



شرف الدین خراسانی - تقی بینش، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اخوان الصفا».    






جعبه ابزار