• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

راوی خطبه شقشقیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برخی از وهابی‌ها ادعا کرده‌اند که خطبه شقشقیه تنها از طریق عکرمه غلام ابن عباس نقل شده که او هم از خوارج بوده است و چون از دیدگاه شیعه سخن خوارج حجت نیست؛ بنابراین این خطبه طبق مبنای خود شیعیان، فاقد سند و بدون مدرک است. این مقاله به پاسخ این شبهه می‌پردازد.

فهرست مندرجات

۱ - پاسخ اجمالی
۲ - متن خطبه شقشقیه
       ۲.۱ - ترجمه و فرازهای مهم خطبه
              ۲.۱.۱ - شکوه از ابابکر و غصب خلافت
              ۲.۱.۲ - بازی ابابکر با خلافت
              ۲.۱.۳ - شکوه از عمرو ماجرای خلافت
              ۲.۱.۴ - شکوه از شورای عمر
              ۲.۱.۵ - شکوه از خلافت عثمان
              ۲.۱.۶ - بیعت مردم با امیرالمؤمنین
              ۲.۱.۷ - مسؤولیت‌های اجتماعی
۳ - اسناد روایت
       ۳.۱ - سند اول
       ۳.۲ - سند دوم
       ۳.۳ - سند سوم
       ۳.۴ - سند چهارم
       ۳.۵ - سند پنجم
       ۳.۶ - سند ششم
       ۳.۷ - سند هفتم
       ۳.۸ - نتیجه
۴ - تصریح علماء به استفاضه سند تا ابن عباس
       ۴.۱ - شیخ مفید
       ۴.۲ - طبرسی
       ۴.۳ - محدث بحرانی
       ۴.۴ - عدم نیاز به بررسی روایت مستفیض
۵ - نقل خطبه شقشقیه توسط علمای اهل سنت
       ۵.۱ - ابو سعد آبی در کتاب نثر الدر
       ۵.۲ - سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص
       ۵.۳ - ابن مردویه اصفهانی در مناقب علی بن ابی‌طالب
       ۵.۴ - ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه
       ۵.۵ - ابن عبد ربه و حسن بن عبدالله عسکری
۶ - کلمات اهل سنت در انتساب این خطبه به حضرت علی
       ۶.۱ - عبدالله بن المعتز بالله
       ۶.۲ - احمد بن محمد المیدانی
       ۶.۳ - ابن المبارک جزری
       ۶.۴ - ابن ابی الاصبع مصری
       ۶.۵ - ابن منظور افریقی
       ۶.۶ - فیروز آبادی
       ۶.۷ - زبیدی
       ۶.۸ - محمود شکری آلوسی
۷ - نتیجه
       ۷.۱ - دیدگاه سیدمحسن امین
۸ - پانویس
۹ - منبع


خطبه شریف شقشقیه، بیش از هفت سند در کتاب‌های شیعه و سنی دارد که تنها دو طریق آن به عکرمه خارجی می‌رسد.


خطبه سوم نهج‌البلاغه معروف به «خطبه شقشقیه» است که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) آن را بعد از این که به خلافت رسید و مردم با ایشان بیعت کردند، بیان فرموده است. متن خطبه این است:
و من خطبة له وهی المعروفة بالشقشقیة
اَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَی اِلَیَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ اَرْتَئِی بَیْنَ اَنْ اَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ اَوْ اَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ فَرَاَیْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا اَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا اَرَی تُرَاثِی نَهْباً حَتَّی مَضَی الْاَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَاَدْلَی بِهَا اِلَی فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْاَعْشَی
شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَی کُورِهَاوَ یَوْمُ حَیَّانَ اَخِی جَابِرِ
فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ اِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَةِ اِنْ اَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ اِنْ اَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَی طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّی اِذَا مَضَی لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ اَنِّی اَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَی مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْاَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّی صِرْتُ اُقْرَنُ اِلَی هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا وَ طِرْتُ اِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ اِلَی اَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو اَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ اِلَی اَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ اَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ
فَمَا رَاعَنِی اِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ اِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّی لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْاَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ اُخْرَی وَ قَسَطَ آخَرُونَ کَاَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ بَلَی وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی اَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا
اَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَاَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا اَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ اَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَاَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَاْسِ اَوَّلِهَا وَ لَاَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ اَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ اِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ اِلَی هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ کِتَاباً قِیلَ اِنَّ فِیهِ مَسَائِلَ کَانَ یُرِیدُ الْاِجَابَةَ عَنْهَا فَاَقْبَلَ یَنْظُرُ فِیهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ مِنْ حَیْثُ اَفْضَیْتَ فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا اَسَفْتُ عَلَی کَلَامٍ قَطُّ کَاَسَفِی عَلَی هَذَا الْکَلَامِ اَلَّا یَکُونَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) بَلَغَ مِنْهُ حَیْثُ اَرَادَ.

۲.۱ - ترجمه و فرازهای مهم خطبه

در این خطبه مسائل مهمی درباره خلفاء و شکایت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از آنها در غصب خلافت، چگونگی بیعت مردم با حضرت و پیمان‌شکنی برخی از بیعت‌کنندگان، بیان شده است. اکنون بعد از این که متن خطبه را ذکر کردیم، فرازهای مهم آن را در ترجمه مشخص می‌کنیم تا خوانندگان گرامی بتوانند مطالب را به صورت دسته‌بندی‌شده فراگیرند.

۲.۱.۱ - شکوه از ابابکر و غصب خلافت

آگاه باشید به خدا سوگند ابابکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می‌دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‌کند.
او می‌دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دورپرواز‌ اندیشه‌ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد.
پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره‌گیری کردم و در این‌ اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان‌زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار‌ اندوهگین نگه می‌دارد پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه‌تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود؛ و با دیدگان خود می‌نگریستم که میراث مرا به غارت می‌برند.

۲.۱.۲ - بازی ابابکر با خلافت

تا اینکه خلیفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد.
سپس امام مثلی را با شعری از اعشی عنوان کرد: مرا با برادر جابر، «حیّان» چه شباهتی است (من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)
شگفتا ابابکر که در حیات خود از مردم می‌خواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری درآورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره‌مند گردیدند.

۲.۱.۳ - شکوه از عمرو ماجرای خلافت

سرانجام اوّلی حکومت را به راهی درآورد و به دست کسی (عمر) سپرد که مجموعه‌ای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش‌طلبی بود زمامدار مانند کسی که بر شتری سرکش سوار است، اگر عنان محکم کشد، پرده‌های بینی حیوان پاره می‌شود و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط می‌کند. سوگند به خدا مردم در حکومت دومی، در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند و دچار دو رویی‌ها و اعتراض‌ها شدند و من در این مدت طولانی محنت‌زا و عذاب‌آور، چاره‌ای جز شکیبایی نداشتم تا آن که روزگار عمر هم سپری شد.

۲.۱.۴ - شکوه از شورای عمر

سپس عمر خلافت را در گروهی از قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان می‌باشم پناه بر خدا از این شورا در کدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد تردید بودم تا امروز با اعضای شورا برابر شوم که هم اکنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم کوتاه آمدم و با آنان هماهنگ گردیدم.
یکی از آنها با کینه‌ای که از من داشت روی بر تافت و دیگری دامادش را بر حقیقت برتری داد و آن دو نفر دیگر که زشت است آوردن نامشان.

۲.۱.۵ - شکوه از خلافت عثمان

تا آن که سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود و خویشاوندان پدری او از بنی‌امیّه به پاخاستند و همراه او بیت‌المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه‌ای که بجان گیاه بهاری بیفتد، عثمان آن‌قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت و شکم‌بارگی او نابودش ساخت.

۲.۱.۶ - بیعت مردم با امیرالمؤمنین

روز بیعت، فراوانی مردم چون یال‌های پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین (علیهماالسّلام) لگدمال گردند و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه‌های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند و برخی از اطاعات حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خدای سبحان را که می‌فرماید: «سرای آخرت را برای کسانی برگزیدیم که خواهان سرکشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است»
آری به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، امّا دنیا در دیده آنها زیبا نمود و زیور آن چشم‌هایشان را خیره کرد.

۲.۱.۷ - مسؤولیت‌های اجتماعی

سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت‌کنندگان نبود و یاران حجّت را بر من تمام نمی‌کردند و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم‌بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن‌ انداخته، رهایش می‌ساختم و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب می‌کردم، آنگاه می‌دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی‌ارزش‌تر است.
گفتند: در اینجا مردی از اهالی عراق بلند شد و نامه‌ای به دست امام (علیه‌السّلام) داد و امام (علیه‌السّلام) آن را مطالعه می‌فرمود، گفته شد، مسایلی در آن بود که می‌بایست جواب می‌داد. وقتی خواندن نامه به پایان رسید، ابن عباس گفت یا امیرالمؤمنین چه خوب بود سخن را از همان جا که قطع شد آغاز می‌کردید امام (علیه‌السّلام) فرمود: هرگز‌ ای پسر عباس، شعله‌ای از آتش دل بود، زبانه کشید و فرو نشست.
ابن عباس می‌گوید، به خدا سوگند بر هیچ گفتاری مانند قطع شدن سخن امام (علیه‌السّلام) این‌گونه‌ اندوهناک نشدم که امام نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد.


در این نوشتار، هفت سند را برای این خطبه گردآوری کرده‌ایم که در این قسمت به آنها اشاره می‌کنیم.

۳.۱ - سند اول

سند اول روایت زراره از امام باقر از امام سجاد از امام حسین (علیهم‌السّلام) است که شیخ طوسی آن را این‌گونه نقل کرده است:
۸۰۳/ ۵۴ - اخبرنا الحفار، قال: حدثنا ابو القاسم الدعبلی، قال: حدثنا ابی، قال: حدثنا اخی دعبل، قال: حدثنا محمد بن سلامة الشامی، عن زرارة بن اعین، عن ابی جعفر محمد بن علی (علیهماالسلام)...، عن ابیه، عن جده (علیه‌السّلام)، قال: ذکرت الخلافة عند امیر المؤمنینعلی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) فقال: والله لقد تقمصها ابن ابی قحافة، وانه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحا...

۳.۲ - سند دوم

سند دوم روایت زراره از امام باقر (علیه‌السّلام) از ابن عباس است که شیخ طوسی آن را این‌گونه نقل کرده است:
۸۰۳/ ۵۴ - اخبرنا الحفار، قال: حدثنا ابو القاسم الدعبلی، قال: حدثنا ابی، قال: حدثنا اخی دعبل، قال: حدثنا محمد بن سلامة الشامی، عن زرارة بن اعین، عن ابی جعفر محمد بن علی (علیهماالسلام)، عن ابن عباس، ...

۳.۳ - سند سوم

سید بن طاووس در کتاب «الطرائف» سند سوم را با دو طریق از کتاب «الغارات» نقل کرده است:
ا. از حسن بن علی زعفرانی با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس
وهذه الفاظ الروایة من کتاب الغارات فی مدرسة النظامیة: قال: حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علی الزعفرانی قال: حدثنا محمد ابن زکریا القلابی قال: حدثنا یعقوب بن جعفر بن سلیمان عن ابیه (سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس) عن جده (علی بن عبدالله بن عباس) عن ابن عباس قال: ابو محمد حدثنی به قبل ذهاب بصره
ب. از محمد بن وثیق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس
طریق دوم این سند به دنبال طریق اول این‌گونه آمده است:
وقال ابوبکر محمد بن وثیق حدثنا محمد بن زکریا بهذه الاسناد عن ابن عباس انه قال: کنت عند امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فی الرحبة اذ تنفس الصعداء، ثم قال: اما والله لقد تقمصها ابن ابی قحافة وانه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی...

۳.۴ - سند چهارم

سند چهارم روایت عطاء بن ابی‌رباح از ابن عباس است:
سلیمان بن احمد الطبرانی، اخبرنا احمد بن علی الابار، اخبرنا اسحاق بن سعید ابو سلمة الدمشقی، اخبرنا خلید بن دعلج، عن عطاء بن ابی رباح، عن ابن عباس کنا مع علی (علیه‌السّلام) بالرحبة، فجری ذکر الخلافة ومن تقدم علیه فیها، فقال: اما والله، لقد تقمصها فلان، ...

۳.۵ - سند پنجم

ابن جریر طبری و برخی دیگر این خطبه را از طریق میثم تمار صحابی با وفای امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل کرده که مثیم آن را از آن حضرت شنیده است:
و منها: حدثنا القاضی ابو الحسن علی (بن) القاضی الطبرانی، عن القاضی سعید بن یونس المعروف بالقاضی الانصاری المقدسی، قال: حدثنی المبارک بن صافی، عن خالص بن ابی سعید، عن وهب الجمال، عن عبد المنعم بن سلمة، عن وهب الزایدی، عن القاضی یونس بن میسرة المالکی، عن الشیخ المعتمر الرقی، قال: حدثنا صحاف الموصلی، عن الرئیس ابی محمد بن جمیلة، عن حمزة البارزی الجیلانی، عن محمد بن ذخیرة، عن ابی جعفر میثم التمار قال: کنت بین یدی مولای امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) اذ دخل غلام وجلس فی وسط المسلمین فلما فرغ (علیه‌السّلام) من الاحکام، نهض الیه الغلام. وقال: یا ابا تراب انا الیک رسول، فصف لی سمعک، واخل الی ذهنک وانظر الی ما خلفک والی ما بین یدیک، فقد جئتک برسالة تتزعزع لها الجبال، من رجل حفظ کتاب الله من اوله الی آخره، وعلم علم القضایا والاحکام، وهو ابلغ منک فی الکلام، واحق منک بهذا المقام، فاستعد للجواب، ولا تزخرف المقال. فلاح الغضب فی وجه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) وقال لعمار: ارکب جملک وطف فی قبائل الکوفة، وقل لهم: اجیبوا علیا، لیعرفوا الحق من الباطل، والحلال من الحرام، والصحة من السقم. میثم:     فرکب عمار [۸]     فما کان الا هنیئة حتی رایت العرب کما قال الله تعالی: (ان کانت الا صیحة واحدة فاذا هم جمیع لدینا محضرون) فضاق جامع الکوفة بهم، وتکاثف الناس کتکاثف الجراد علی الزرع الغض فی اوانه فنهض العالم الاورع، والبطین الانزع صلوات الله علیه، ورقی من المنبر مراق ثم تنحنح، فسکت الناس، فقال: رحم الله من سمع فوعی، ایها الناس ان معاویة یزعم انه امیر المؤمنین، وان لا یکون الامام اماما حتی یحیی الموتی، او ینزل من السماء مطرا، او یاتی بما یشاء کل ذلک مما یعجز عنه غیره، وفیکم من یعلم انی الآیة الباقیة، والکلمة التامة والحجة البالغة، ولقد ارسل الی معاویة اهلا من جاهلیة العرب، ففسح فی کلامه وعجرف فی مقاله، وانتم تعلمون انی لو شئت لطحنت عظامه طحنا، ونسفت الارض من تحته نسفا، وخسفتها علیه خسفا، الا ان احتمال الجاهل صدقة (علیه). ثم حمد الله واثنی علیه، وصلی علی النبی وآله، واشار بیده الیمنی الی الجو فدمدم، واقبلت غمامة، وعلت سحابة، وسمعنا منها قائلا یقول: السلام علیک یا امیر المؤمنین، ویا سید الوصیین، ویا امام المتقین ویا غیاث المستغیثین، ویا کنز الطالبین، ومعدن الراغبین. فاشار الی السحابة، فدنت. قال میثم: فرایت الناس کلهم قد اخذتهم السکرة، فرفع رجله ورکب السحابة وقال لعمار: ارکب معی وقل: (بسم الله مجریها ومرسیها). فرکب عمار، وغابا عن اعیننا، فلما کان بعد ساعة اقبلت السحابة حتی اظلت جامع الکوفة، فالتفت فاذا مولای (علیه‌السّلام) جالس علی دکة القضاء، وعمار بین یدیه والناس حافون به ثم قام وصعد المنبر واخذ بالخطبة المعروفة ب " الشقشقیة ". فلما فرغ منها اضطرب الناس، وقالوا فیه اقاویل مختلفة، فمنهم من زاده الله ایمانا ویقینا، ومنهم من ازداد کفرا وطغیانا.

۳.۶ - سند ششم

شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) این خطبه را از طریق عکرمه از ابن عباس با این سند آورده است:
حدثنا محمد بن ابراهیم بن اسحاق الطالقانی (رضی‌الله‌عنه) قال: حدثنا عبد العزیز بن یحیی الجلودی، قال: حدثنا ابو عبدالله احمد بن عمار بن خالد، قال: حدثنا یحیی بن عبد الحمید الحمانی قال: حدثنا عیسی بن راشد، عن علی بن خزیمة، عن عکرمة، عن ابن عباس.

۳.۷ - سند هفتم

در سند دیگر که آن را نیز شیخ صدوق آورده، ابان بن تغلب از عکرمه از ابن عباس آمده است:
حدثنا محمد بن علی ماجیلویه، عن عمه محمد بن ابی القاسم، عن احمد ابن ابی عبدالله البرقی، عن ابیه عن ابن ابی عمیر، عن ابان بن عثمان، عن ابان ابن تغلب عن عکرمة، عن ابن عباس قال: ذکرت الخلافة عند امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب (ع) فقال: اما والله لقد تقمصها ابن ابی قحافة اخو تیم وانه لیعلم...

۳.۸ - نتیجه

با توجه به اسنادی که ارائه شد، خطبه شقشقیه تنها از طریق عکرمه خارجی نقل نشده است و طرق دیگر نیز دارد. علاوه بر این، تعدادی از علمای شیعه تصریح کرده‌اند که این روایت مستفیض است.


همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، خطبه شقشقیه بیش از هفت سند دارد و ما تنها به ذکر هفت سند آن اکتفا کردیم و تنها پنج سند آن از طریق ابن عباس نقل شده و در دو سند آن عکرمه قرار دارد.
نکته مهم این است که سند ابن عباس، در حد استفاضه است و علمای شیعه به این نکته تصریح کرده‌اند:

۴.۱ - شیخ مفید

شیخ مفید در «الارشاد» می‌نویسد:
وروی جماعة من اهل النقل من طرق مختلفة، عن ابن عباس قال: کنت عند امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بالرحبة، فذکرت الخلافة وتقدم منتقدم علیه فیها فتنفس الصعداء ثم قال: "‌ام والله لقد تقمصها ابن ابی قحافة وانه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی...
جماعتی از اهل نقل (محدثان) از طرق مختلف این روایت را از ابن عباس نقل کرده‌اند که من در رحبه نزد امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) بودم...
شیخ مفید در کتاب دیگرش می‌نویسد:
الشقشقیة: فاما خطبته (علیه‌السّلام) التی رواها عبدالله بن عباس فهی اشهر من ان ندل علیها لشهرتهاوهی التی یقول (علیه‌السّلام) فی اولها: واللهلقد تقمصها ابن ابی قحافة وانه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی ینحدر عنی السیل ولا یرقی الی الطیر فسدلت دونها ثوبا وطویت عنها کشحا.
خطبه شقشقیه علی (علیه‌السّلام) را که ابن عباس روایت کرده مشهورتر از این است که ما برایش دلیل بیاوریم؛ زیرا این خطبه شهرت بسیار دارد.... .

۴.۲ - طبرسی

مرحوم طبرسی نیز می‌نویسد:
وروی جماعة من اهل النقل من طرق مختلفة عن ابن عباس قال: کنت عند امیرالمؤمنین بالرحبة فذکرت الخلافة وتقدم من تقدم علیه فتنفس الصعداء ثم قال: اما والله لقد تقمصها ابن ابی قحافة وانه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی.

۴.۳ - محدث بحرانی

سید‌هاشم بحرانی می‌نویسد:
والخطبة الشقشقیة ذکرها السید الرضی (قدس‌الله‌سره) فی کتاب «نهج البلاغة» والخبر بها مستفیض.
خطبه شقشیقه که سید رضی آن را نقل کرده است، (از جهت سندی) مستفیض است.
ممکن است کسی اشکال کند که هیچ کدام از سند‌های خطبه شقشقیه با بررسی دقیق رجالی صحیح نیست؛ پس اعتباری ندارد. در پاسخ می‌گوییم: طبق قواعد رجالی شیعه، اگر ثابت شود که سند یک روایت متسفیض است، نیاز به بررسی سند ندارد.

۴.۴ - عدم نیاز به بررسی روایت مستفیض

بسیاری از بزرگان شیعه تصریح کرده‌اند که وقتی روایتی مستفیض شد، نیازی به بررسی سندی ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثی می‌نویسد:
فلا ریب فی استفاضتها بحیث تستغنی عن ملاحظة السند کما هو واضح.... تردیدی در مستفیض بودن سند آن نیست؛ به‌طوری‌که ما را از ملاحظه سند روایت بی‌نیاز می‌کند؛ چنانچه این مطلب آشکار است.
و آقا رضا همدانی نیز این‌گونه استدلال می‌کند:
واستفاضة هذه الاخبار مغنیة عن البحث عن سندها.... مستفیض بودن این روایات، ما را از تفحص در سند آن بی‌نیاز می‌کند.
و مرحوم آقای خویی نیز در بسیاری از موارد به مستفیض بودن روایت استدلال می‌کند؛ از جمله:
وان کانت ضعیفة السند باجمعها - فهی نصوص مستفیضة متظافرة مضافاً الی التسالم والاجماع وفیه الکفایة، فخلاف ابن الجنید لا یعبا به.
وهذه الاخبار وان کان اغلبها ضعیفة الا ان استفاضتها بل الاطمئنان بصدور بعضها.
مرحوم آقا ضیاء عراقی در مطلبی می‌نویسد:
ان نفس استفاضتها کافیة فی الوثوق الاجمالی بصدور بعضها.... همین که سند آن مستفیض است، برای وثوق اجمالی به صدور آن کفایت می‌کند.
متون فوق که از علمای شیعه نقل شد، نشان می‌دهد که اگر یک روایت سندش در حد استفاضه باشد، دیگر بررسی سندی لازم ندارد هرچند سندش هم ضعیف باشد.
ملا صالح مازندرانی نقل کرده است که فضل بن جعفر بن فرات از وزیران بنی‌العباس که شیعه هم بوده، قبل از سید رضی طریق خطبه شقشقیه را تصحیح کرده است:
الوزیر ابی الفتح الفضل بن جعفر بن الفرات من وزراء بنی العباس، وهو الذی صحح طریق الخطبة الشقشقیة الی امیرالمؤمنین (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبل الرضی رحمه الله.


علاوه بر علمای شیعه، برخی از دانشمندان سنی نیز این خطبه را به صورت کامل نقل کرده‌اند؛ از جمله:

۵.۱ - ابو سعد آبی در کتاب نثر الدر

وذکرت عنده (علیه‌السّلام) الخلافة، فقال: لقد تقمصها ابن ابی قحافة وهو یعلم ان محل منها القطب، ینحدر عنی النسیل ولا تترقی الی الطیر. فصبرت وفی الحلق شجاً، وفی العین قذی، لما رایت ترای نهباً. فلما مضی لسبیله صیرها الی اخی عدی، فصیرها الی ناحیةٍ خشناء تسنع مسها... در حضور امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، از خلافت یاد شد، پس فرمود: ....

۵.۲ - سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص

نوه ابن جوزی نیز می‌نویسد
(خطبة اخری و تعرف بالشقشقیة)
ذکر بعضها صاحب نهج البلاغة واخل بالبعض؛ وقد اتیت بها مستوفاة. اخبرنا بها شیخنا ابو القاسم النفیس الانباری باسناده عن ابن عباس قال: لما بویع امیرالمؤمنین بالخلافة ناداه رجل من الصف وهو علی المنبر ما الذی ابطا بک الی الآن فقال: بدیها والله لقد تقمصها فلان وهو یعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی ینحدر عنی السبیل....
خطبه دیگری از آن حضرت که به شقشقیه معروف شده است:
صاحب نهج البلاغه برخی از آن‌ها را نقل کرده و بعض دیگری را نقل نکرده؛ ولی من آن را به صورت کامل نقل خواهیم کرد. استاد ما ابو القاسم نفیس الانباری با سند خود از ابن عباس نقل کرده استکه وقتی با امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) به عنوان خلیفه بیعت شد، آن حضرت روی منبر بود که شخصی از پایین منبر سؤال کرد؛ چه چیزی تا امروز خلافت تو را به تاخیر‌انداخت؟ پس فرمود: ....

۵.۳ - ابن مردویه اصفهانی در مناقب علی بن ابی‌طالب

ابن مردویه اصفهانی می‌نویسد:
سلیمان بن احمد الطبرانی، اخبرنا احمد بن علی الابار، اخبرنا اسحاق بن سعید ابو سلمة الدمشقی، اخبرنا خلید بن دعلج، عن عطاء بن ابی رباح، عن ابن عباس

۵.۴ - ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه

ابن ابی‌الحدید معتزلی، بعد از نقل خطبه شقشیقه می‌نویسد:
قلت: وقد وجدت انا کثیراً من هذه الخطبة فی تصانیف شیخنا ابی القاسم البلخی امام البغدادیین من المعتزلة، وکان فی دولة المقتدر قبل ان یخلق الرضی بمدة طویلة. ووجدت ایضاً کثیراً منها فی کتاب ابی جعفر بن قبة احد متکلمی الامامیة وهو الکتاب المشهور المعروف بکتاب الانصاف. وکان ابو جعفر هذا من تلامذة الشیخ ابی القاسم البلخی رحمه الله تعالی، ومات فی ذلک العصر قبل ان یکون الرضی رحمه الله تعالی موجوداً.
من می‌گویم: من مطالب بسیاری از این خطبه را در نوشته‌های استام ابوالقاسم بلخی که پیشوای معتزله بغداد بود، یافتم؛ در حالی که در زمان دولت مقتدر زندگی می‌کرد؛ مدت‌ها پیش از آن که سید رضی خلق شود. همچنین بسیاری از مطالب آن را در کتاب ابوجعفر بن قبه، یکی از متکلمین شیعه، در کتاب مشهور به الانصاف یافتم. این ابوجعفر از شاگردان شیخ ابوالقاسم بلخی بود و در همان زمان از دنیا رفت، قبل از این که سید رضی (رحمت الله علیه)، به دنیا آمده باشد.

۵.۵ - ابن عبد ربه و حسن بن عبدالله عسکری

علامه مجلسی نام چند تن از علمای اهل سنت را آورده است که آنها خطبه شقشیقه را در کتابهایشان آورده‌اند:
ومن اهل الخلاف رواها ابن الجوزی فی مناقبه، وابن عبد ربه فی الجزء الرابع من کتابالعقد، وابو علی الجبائی فی کتابه، وابن الخشاب فی درسه - علی ما حکاه بعض الاصحاب - والحسن بن عبدالله بن سعید العسکری فی کتاب المواعظ والزواجرـ علی ما ذکره صاحب الطرائف ـ.
ولی متاسفانه، در حال حاضر این کتاب‌ها در اختیار ما نیست.


جدای از نقل کامل خطبه توسط گروهی از علمای اهل سنت، گروهی دیگر، بخشی از آن را بیان کرده و آن را صریحاً منتسب به حضرت علی (علیه‌السّلام) دانسته‌اند:

۶.۱ - عبدالله بن المعتز بالله

شاعر مفلق محسن حسن الطبع، واسع الفکر کثیر الحفظ والعلم یحسن فی النظم والنثر، من شعراء بنی‌هاشم المتقدمین وعلمائهم... ثم عمل اشعاراً یعتذر فیها ویمدح امیرالمؤمنین علیاً و ولده (علیهم‌السّلام)، واعطی الله عهداً لیقولن باقی عمره فی هذا الفن.....
ومن اشعاره التی کانت من آخر قوله من آخر ایامه ما انشدنیه لنفسه:
رَثَیْتُ الحَجِیجَ فَقالَ الْعُدا... ةُ سَبَّ عَلیّاً وَبِنْتَ النَّبِی
اَ آکُلُ لَحْمِی وَاَحْسُو دَمِی... فَیا قَوْمِ لِلْعَجَبِ الاعْجَبِ
عَلِیٌّ یَظُنُّونَ بِی بُغْضَهُ... فَهَلاَّ سِوَی الْکُفْرِ ظَنُّوهُ بِی
اذاً لا سَقَتْنِی عَداً کَفُّهُ... مِنَ الحَوْضِ وَالَمْشرِب الاْعَذبِ
...
مُجَلِّی الکُرُوبِ وَلَیْثُ الْحُرُوِ... بِ فی الرَّهَجِ السَّاطِعِ الاْصْهَبِ
وَبَحْرُ الْعُلُومِ وَغَیْظُ الْخُصُومِ... مَتیَ یَصْطَرِعْ وَهُمُ یَغْلِبِ
یُقَلّبُ فِی فَمِهِ مِقْوَلاً... کَشِقْشَقِة الجَمَلِ المُصْعَبِ.
و از اشعار او است که در اواخر عمرش، خود او برایم خوانده:
حجیج را مدح را کردم، دشمنان گفتند: او به علی و دختر پیامبر دشنام داده است
آیا من گوشت خود را بخورم و خون خود را بنوشم، ‌ای قوم این مطلب از عجیب‌ترین عجایب است.
گمان می‌کنند که من دشمنی علی را دارم، گمان کرده‌اند که من کافرم
اگر چنین باشد فردا دست او، از حوض و چشمه گوارا به من آب ندهد.
کسی که سختی‌ها را از بین می‌برد، شیر جنگ‌ها است در زمانی که گرد و غبار بلند شده است، با چهره درخشان و مانند شیر.
و دریای علوم و مایه خشم دشمنان، چه زمان بود که علی زمین بخورد و آن‌ها غالب شوند.
او همان کسی است که در دهان خود خطبه خود را نگه داشت، مانند شقشقه شتری که بر او فشار آمده است.

۶.۲ - احمد بن محمد المیدانی

ابوالفضل میدانی می‌نویسد:
و لامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه خطبة تعرف بالشقشقیة لان ابن عباس رضی الله عنهما قال له حین قطع کلامه یا امیرالمؤمنین لو اطردت مقالتک من حیث افضیت فقال هیهات یا ابن عباس تلک شقشقة هدرت ثم قرت. برای امیرمؤمنان علی (رضی الله عنه) خطبه‌ای معروف به شقشقیه است؛ زیرا ابن عباس برای حضرت گفت: هنگامی که امیرمؤمنان سخنش را قطع کرد، ‌ای امیرمؤمنان اگر دنباله خطبه‌ات را ادامه می‌دادی بهتر بود. حضرت فرمود: ‌ای پسر عباس چنین چیزی دیگر نخواهی شنید این سخنان شعله غم بود که زبانه کشید و خاموش شد.

۶.۳ - ابن المبارک جزری

ومنه حدیث علی فی خطبة له تلک شقشقة هدرتثم قرت.

۶.۴ - ابن ابی الاصبع مصری

کقول علی (علیه‌السّلام) فی خطبته المعروفة بالشقشقیة: بینا هو یستقبلها فی حیاته، اذ عقد لآخر بعد وفاته.

۶.۵ - ابن منظور افریقی

وفی حدیث علی (رضوان الله علیه) فی خطبة له: تلک شقشقة هدرت ثم مرت.

۶.۶ - فیروز آبادی

والخطبة الشقشقیة: العلویة لقوله لابن عباس لما قال له: لو اطردت مقالتک من حیث افضیت: یا ابن عباس هیهات تلک شقشقة هدرت ثم قرت.

۶.۷ - زبیدی

والخُطْبَةُ الشِّقْشِقِیَّةُ: هی الخُطْبَةُ العَلَوِیَّةُ، نسبت الی علی رضی الله عنه سُمِّیتْ بذل: لقولِه لابْنِ عبّاسٍ رضی الله عنهم لمّا قال له عند قَطْعِهِ کَلامَهُ: یا اَمِیرَ المؤمِنینَ لو اطَّرَدَتْ مَقالَتُک من حَیْثُ اَفْضَیْتَ، فقالَ: یا ابنَ عباسٍ هَیهات، وتِلْکَ شقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ.

۶.۸ - محمود شکری آلوسی

والخطبة الشقشقیة العلویة لقوله لابن عباس لما قال له واطردت مقالتک من حیث افضیت) یا ابن عباس هیهات تلک شقشقة هدرت ثم قرت انتهی.


اولاً: خطبه شقشقیه تنها از طریق ابن عباس نقل نشده است، بلکه با دو سند دیگر از طریق امیرمؤمنان و امام حسین (علیهماالسلام) نیز آورده شده است. و طریق ابن عباس هم در حد استفاضه است و روایت مستفیض از نظر علمای رجال نیاز به بررسی سندی ندارد.
ثانیاً: علاوه بر علمای شیعه تعدادی از علمای اهل سنت، این خطبه را هم به صورت کامل نقل کرده‌اند و هم قسمتی از آن را و نیز گروهی از آنها این خطبه منسوب به آن حضرت می‌دانند.
بنابراین، تردید در انتساب این خطبه به امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، شایسته یک شخص محقق نیست، و انکار یک روایت مستفیض جز عناد و تعصب چیز دیگری را به نمایش نمی‌گذارد.

۷.۱ - دیدگاه سیدمحسن امین

این نوشتار را با کلامی از علامه سیدمحسن امین به پایان می‌بریم که می‌نویسد:
والمتامل فی هذه الخطبة یعلم انها من کلام علی ع وانه لا فرق بینها وبین سائر کلامه وخطبه فی اسلوبها وبلاغتها وانها لا تفترق عن سائر کلامه بشئ وان الذی دعاهم الی ان یقولوا انها منحولة انها لا تتوافق مع بعض میولهم المذهبیة ولکن هذا لا یوجب الشک فیها بعد ان رواها الثقات عن علی ع وکانت فی بلاغتها وفصاحتها لا تفترق عن شئ من کلامه والمیول المذهبیة لا تصلح سندا لانکار شئ علم ثبوته.
کسی که در این خطبه تأمل کند، می‌داند که از سخنان علی (علیه‌السّلام) است و میان این خطبه و سایر فرمایشات آن حضرت در روش و بلاغت تفاوتی نیست. و آنچه موجب شده که برخی بگویند: این خطبه ساخته شده و منسوب به آن حضرت است، این است که این خطبه با امیال مذهبی‌شان در تضاد است؛ اما این مطلب موجب نمی‌شود که در این خطب شک کنیم بعداین که آن را راوایان موثق از حضرت علی (علیه‌السّلام) نقل کرده‌اند و این خطبه در بلاغت و فصاحتش از دیگر سخنان حضرت‌ اندکی تفاوت ندارد. و امیال مذهبی صلاحیت ندارد و سند انکار چیزی نمی‌شود که ثبوت آن روشن است.


۱. نهج البلاغة، خطب الامام علی، ج۱، ص۴۸.    
۲. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الامالی، ص۳۷۲، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.    
۳. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الامالی، ص۳۷۲، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.    
۴. سید بن طاووس الحسینی، علی بن موسی بن جعفر بن محمد (متوفای۶۶۴ه)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص۴۲۰، ناشر چاپخانه الخیام، قم، الطبعة الاولی، ۱۳۹۹ه.    
۵. سید بن طاووس الحسینی، علی بن موسی بن جعفر بن محمد (متوفای۶۶۴ه)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص۴۲۰، ناشر:چاپخانه:الخیام قم، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۹ه.    
۶. ابن مردویه الاصفهانی، الامام ابی بکر احمد بن موسی (متوفای۴۱۰ه)، مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه‌السّلام)، ص۱۳۴، تحقیق:عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ناشر:دار الحدیث قم، ۱۴۲۲ه ۱۳۸۰ش.    
۷. الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن ۴ه)، نوادر المعجزات فی مناقب الائمة الهداة (علیهم‌السّلام)، ص۱۳۲.    
۸. الشیخ حسین بن عبد الوهاب (متوفای ق۵ ه)، عیون المعجزات، ص۳۵.    
۹. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، معانی الاخبار، ص۳۶۰-۳۶۱، ناشر:جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق.    
۱۰. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، علل الشرائع، ج۱ ص۱۵۰، تحقیق:السید محمدصادق بحرالعلوم، ناشر:المکتبة الحیدریة النجف، ۱۳۸۵ه ۱۹۶۶م.    
۱۱. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، معانی الاخبار، ص۳۶۱، ناشر:جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق.    
۱۲. الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم ابی عبدالله العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ ه)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۸۷، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهم‌السّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳ م.    
۱۳. الجمل، الشیخ المفید، ص۶۲.    
۱۴. الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی‌طالب (متوفای ۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۲۸۳، تحقیق:تعلیق وملاحظات:السید محمدباقر الخرسان، ناشر:دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الاشرف، ۱۳۸۶ - ۱۹۶۶ م.    
۱۵. البحرانی، السید‌هاشم، (متوفای۱۱۰۷ه)، حلیة الابرار، ج۲، ص۲۹۶، تحقیق:الشیخ غلام رضا مولانا البروجردی، ناشر:مؤسسة المعارف الاسلامیة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه.    
۱۶. النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفای۱۲۶۶ه)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۲۸۶، تحقیق وتعلیق وتصحیح:محمود القوچانی، ناشر:دار الکتب الاسلامیة تهران، الطبعة:السادسة، ۱۳۶۳ش.    
۱۷. الهمدانی، الحاج آقا رضا (متوفای۱۳۲۲ه)، مصباح الفقیه (ط. ق)، ج۲، ص۳۷۵، ناشر:منشورات مکتبة الصدر طهران.    
۱۸. الموسوی الخوئی، السید ابو القاسم (متوفای۱۴۱۱ه)، مستند العروة الوثقی کتاب الخمس محاضرات زعیم الحوزة العلمیة آیة الله العظمی السید ابو القاسم الموسوی الخوئی مد ظله تألیف الشیخ مرتضی البروجردی، ج۱۵، ص۳۱۲.    
۱۹. الخوئی، السید أبوالقاسم، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۵، ص۱۴.    
۲۰. العراقی، الشیخ آغا ضیاء الدین (متوفای۱۳۶۱ه)، تعلیقة استدلالیة علی العروة الوثقی، ص۲۱۵، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ه.    
۲۱. شرح اصول الکافی، مولی محمد صالح المازندرانی، ج۷، ص۳۵۶.    
۲۲. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱ه)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۱، ص۱۸۶، تحقیق:خالد عبد الغنی محفوط، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.    
۲۳. سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبدالله البغدادی (متوفای۶۵۴ه)، تذکرة الخواص، ص۱۱۷.    
۲۴. ابن مردویه الاصفهانی، الامام ابی بکر احمد بن موسی (متوفای۴۱۰ه)، مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه‌السّلام)، ص۱۳۴، تحقیق:عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ناشر:دار الحدیث قم، ۱۴۲۲ه، ۱۳۸۰ش.    
۲۵. ابن ابی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۲۰۵.    
۲۶. المجلسی، محمدباقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۲۹ ص۵۰۶، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه، ۱۹۸۳م.    
۲۷. الصولی، ابوبکر محمد بن یحی (متوفای۳۳۵ه)، اشعار اولاد الخلفاء واخبارهم، ص۱۰۹-۱۱۰.    
۲۸. النیسابوری، ابو الفضل احمد بن محمد المیدانی (متوفای۵۱۸ه)، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، مجمع الامثال، ج۱، ص۳۶۹، ناشر:دار المعرفة-بیروت.    
۲۹. ابن اثیر الجزری، ابوالسعادات المبارک بن محمد (متوفای۶۰۶ه)، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۴۹۰، تحقیق طاهر احمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ناشر:المکتبة العلمیة - بیروت - ۱۳۹۹ه - ۱۹۷۹م.    
۳۰. ابن ابی الاصبع المصری، عبدالعظیم بن عبد الواحد (متوفای۶۵۴ه)، تحریر التحبیر فی صناعة الشعر و النثر، ج۱، ص۳۸۳.    
۳۱. الافریقی المصری، جمال‌الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱ه)، لسان العرب، ج۱۰، ص۱۸۵، ناشر:دار صادر، بیروت، الطبعة الاولی.    
۳۲. الفیروزآبادی، ابو طاهر الشیخ مجد الدین محمد بن یعقوب بن محمد بن ابراهیم بن عمر (متوفای۸۱۷ ه)، القاموس المحیط، ج۱، ص۸۹۸.    
۳۳. الحسینی الزبیدیالحنفی، محب الدین ابو فیض السید محمدمرتضی الحسینی الواسطی (متوفای۱۲۰۵ه)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲۵، ص۵۲۲، تحقیق:مجموعة من المحققین، ناشر:دار الهدایة.    
۳۴. الآلوسی، ابوالمعالی محمود شکری بن عبدالله بن محمد بن ابی الثناء (متوفای۱۳۴۲ه)، غرائب الاغتراب، ج۱، ص۸۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۳۵. اعیان الشیعة، السید محسن الامین، ج۱، ص۵۳۹.    



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا خطبه شقشقیه، تنها از طریق عکرمه خارجی نقل شده است؟»    


رده‌های این صفحه : مقالات مؤسسه ولیعصر




جعبه ابزار