• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دعبل خزاعی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمد بن علی خزاعی و کنیه‌اش «ابوعلی» یا «ابوجعفر»، از شعرای مشهور شیعه و در ردۀ اول شاعران عالی در دوره اول عباسی بود.
[۲] ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، ۱۳۶۰، ج۲، ص۱۴۴.


فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی دعبل
۲ - شهرت خزاعی
۳ - خاندان خزاعی
۴ - دوران فرمانداری
۵ - سفرهای دعبل
۶ - عشق به اهل بیت
۷ - طبع زود رنج و ظریف دعبل
۸ - تعصب
۹ - سخنان دیگران درباره وی
       ۹.۱ - نقل از ریحانة الادب
       ۹.۲ - سخن ابوعثمان جاحظ
۱۰ - دشمنی ابوالفرج اصفهانی
۱۱ - ایمان و دانش دعبل
۱۲ - تالیفات
       ۱۲.۱ - مضمون طبقات الشعرا
       ۱۲.۲ - دیوان اشعار
۱۳ - قصیده تائید
۱۴ - دعبل و ارتباط با امام رضا علیه‌السّلام
       ۱۴.۱ - مدارس آیات
       ۱۴.۲ - تفسیر قصیده
۱۵ - اجازه امام رضا علیه‌السّلام
       ۱۵.۱ - خواندن مطلع
       ۱۵.۲ - ابیات پایانی امام
       ۱۵.۳ - لباس متبرک
۱۶ - حمله راهزانان در راه بازگشت از دیدار امام رضا علیه‌السّلام
       ۱۶.۱ - شاعر آل محمد
       ۱۶.۲ - بازگرداندن اموال غارت شده
۱۷ - شهادت دعبل
۱۸ - اختلاف روایات درباب مرگ و محل دفن دعبل
       ۱۸.۱ - متن وصیت نامه
       ۱۸.۲ - علت مخفی بودن قبر دعبل
۱۹ - پانویس
۲۰ - منبع


دعبل (دعبل با کسر اول و ثالث به معنی شتر جوان و نیرومند که لقب این شاعر برزگ است، و نام شجاعترین و پر جهاد‌ترین شاعران بنی امیه است)
[۳] دهخدا، علی اکبر، تحت نظر محمدمعین، تهران، انتشارت دانشگاه تهران، ۱۳۲۵، (ذیل واژه دعبل).
[۵] کمالی دزفولی، سیدعلی کمالی، دعبل خزاعی شاعر انقلابی، قم، نشریه کتابخانه سید عالم شاه، ۱۳۷۱، ص۷.



نام اصلی وی محمد بن علی خزاعی و کنیه‌اش «ابوعلی» یا «ابوجعفر» به او می‌گفتند، که البته بیشتر به ابوعلی شهرت داشت. وی از شعرای مشهور شیعه و در ردۀ اول شاعران عالی در دوره اول عباسی بود
[۷] ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، ۱۳۶۰، ج۲، ص۱۴۴.
که در سال ۱۴۸ه. ق در عصر امام جعفر صادق علیه‌السّلام ، امام ششم شیعیان (در سال شهادت ایشان)، در عهد خلافت منصور دوانیقی (۱۳۶ه. ق) در کوفه در خانواده‌ای مشهور به علم و فضل و شعر و دوستدار اهل بیت علیه‌السّلام متولد شد. (بعضی گفته‌اند اصل دعبل و خانواده‌اش از شهر قرقیسا _ در کنار نهر فرات _ بود)
[۱۰] ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، با مقدمه رضا تجدد، تهران، بی نا، ۱۹۷۳، ص۱۸۳.
[۱۱] الاصابه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶.
[۱۲] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۴۸.



وی دوران کودکی و نوجوانی را در کوفه گذراند و سپس به بغداد رفت و مشغول تحصیل علم شد.
[۱۶] البراقی، سیدحسین بن احمد، تاریخ الکوفه، مصحح ماجد بن احمد العطیه، بی جا، مکتبة الحدریه، ۱۴۲۴، ص۴۵۹.
پدرش علی بن رزین بن عثمان بن عبدالرحمن بن عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی بود
[۲۰] حموی رومی، یاقوت، معجم الدباء، ج۱۱، ص۹۹.
و جد اعلای او عبدالله بن بدیل ، که پیامبر در روز فتح مکه ، برای وی دعا نمود که: « خدا تو و فرزندانت را بهرمند گرداند.»
[۲۱] الغدیر، ترجمه علی شیخ الاسلامی، تهران، نشر بعثت، ۱۳۷۰، ج۴، ص۲۶۶-۲۶۷.

صحابه و سفیر پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و از اصحاب امیرالمومنین علی علیه‌السّلام بود که به همراه قبیله خزاعه در صفین ، با معاویه جنگید و با سه برادرش در این جنگ به شهادت رسیدند،
خاندانش از بیوتات قدیم شیعه و راوی حدیث ، شاعر و برادرش علی و پسر عمویش « ابوالشیص » همگی از شعرای فاضل و شیعه اهل بیت علیه‌السّلام بودند. شعر و ادب عربی را از مسلم بن ولید انصاری ملقب به «صریح الغوانی» که شاعر هارون الرشید و خاندان برامکه بود، فرا گرفت و از همان جوانی به سرودن شعر پرداخت.
[۲۴] امین، سیدحسن، اعیان الشیعه، حققه و اخرجه حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، ۱۹۸۳، ج۳، ص۵۵۰.
[۲۵] امین، سیدحسن، اعیان الشیعه، حققه و اخرجه حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، ۱۹۸۳، ج۸، ص۴۷.
[۲۶] ابن رضا، ابوالفضل، مداح اهل عصمت علیه‌السّلام دعبل، بی جا، چاپ اتحاد، بی تا، ص۱.



زمامداری مستعجل دعبل بر سمنجان (سمنجان یا سمنگان از شهرهای طخارستان در کشور افغانستان بود که در آن روزگار از توابع خراسان بزرگ به شمار می‌رفت) و اسوان مصر عباس بن جعفر خزاعی که از قبیله بزرگ خزاعه بود، از سال ۱۷۳ تا ۱۷۵ه. ق از سوی هارون الرشید خلیفه عباسی، حاکم خراسان شد. او در حیطه اختیار و قدرت خویش، دعبل شاعر، هم نژاد و هم کیش خود را به ولایت و حکومت شهر سمنجان منصوب کرد. وی مدت کوتاهی فرماندار سمنجان شد. دعبل همچنین مدت کوتاهی فرماندار شهر اسوان مصر نیز شد، بنا به گزارشی معتصم عباسی وقتی هجای دعبل را به شنید
[۳۰] الفاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، نشر توس، ۱۳۷۴، ص۳۷۲.
وی را به قتل تهدید کرد، دعبل بر جان خود ترسید و به سوی مصر گریخت؛
[۳۱] ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۱۴۵.
ولی در عین حال بنی عباس و خلفای عباسی او را سخت نکوهش می‌کرد.
[۳۲] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، دارالاحیاالتراث العربی، ج۲۰، ص۱۶۱.



دعبل خزاعی سفرهایی به کشورهای آسیایی و آفریقایی، (دمشق، مصر و مغرب، ری و خراسان ) داشت و امرای آن بلاد را مدح می‌گفت، وی به دلیل هجویاتی که در مورد خلفای عباسی سروده بود، مامورین خلفای عباسی او را همواره مورد تعقیب قرار می‌دادند، وی میان شهرهای مختلف عراق رفت و آمد می‌کرد. بخصوص در شهرهای کوفه، بغداد و دینور (در غرب ایران) و در یکی از روستاهای اطراف شوش (که محل شهادت او بود) منزل داشت.
[۳۴] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، صص۲۰۰-۱۹۹.
وی به قم نیز سفر می‌کرده و اهالی قم سالی پنج هزار درهم برای او صله می‌فرستادند.
[۳۵] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۶۳.



دعبل از شیعیان و دلدادگان علی بن ابی طالب علیه‌السّلام بود،
[۳۶] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، دارالاحیا التراث العربی، ج۲۰، ص۲۹۶.
وی وجود مقدس چهار امام شیعه؛ امام جعفر صادق علیه‌السّلام ، امام موسی کاظم علیه‌السّلام ، امام رضا علیه‌السّلام و امام جواد علیه‌السّلام را درک کرد،
[۳۷] ابن شهر آشوب، ابی جعفر محمد بن علی السروی المازندرانی، مناقب، الطیه الثانیه، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۲، ج۴، ص۱۳۹.
به دلیل شرایط سخت نتوانست خدمت امام علی نقی علیه‌السّلام برسد؛ ولی شهر سامرا را که امام در آن زندانی بود را سخت نکوهش کرد. زندگی پر برکت دعبل تا زمان امام حسن عسکری علیه‌السّلام ادامه داشت و او در مدح این امام بزرگوار نیز شعر سروده است و در واقع معاصر با چند خلیفه عباسی (مهدی، هادی، هارون، امین، مامون، معتصم، واثق، متوکل) نیز بود.


خلفا به خاطر مداحیش، او را تحمل و عفو می‌کردند، ولی دیگران به دشمنی او برمی خاستند. دعبل طبعی ظریف و زودرنج داشت و خیلی زود از اشخاص می‌رنجید و از این جهت، به بعضی افراد بد می‌گفت، و حرف‌های هجو می‌زد.


دعبل تعصب شدیدی به طرفداری از ائمه اطهار و خاندان علی بن ابی طالب علیه‌السّلام داشت، چنانکه معاویه درباره خاندان وی گفته است:
«اگر زنان بنی خزاعه هم قدرت جنگ با ما را داشتند هر آینه کوتاهی نمی‌کردند.»
[۳۹] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، قم، مؤسسه اسماعیلیان للطباعة و النشر و التوزیع، بی تا، ج۱، ص۴۵.



یاقوت حموی (م۶۲۶) درباره وی آورده است: «دعبل شاعری گرانقدر و با ذوق بود و از مشاهیر شیعه به شمار می‌رفت.»
[۴۱] یاقوت حموی، معجم الادباء، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۰، ج۱۱، ص۱۰۰.


۹.۱ - نقل از ریحانة الادب

میرزا محمدعلی مدرس (م۱۳۷۳) در ریحانة الادب درباره شخصیت وی آورده است: «دعبل شاعر نامی عرب، ادیب فاضل، صالح ، متدین و مداح اهل بیت عصمت بود و از اصحاب امام رضا علیه‌السّلام به شمار می‌رفت، بسیار جلیل القدر، عظیم الشان و ممدوح علمای رجال بود و طبعی روان داشت.»
[۴۲] مدرس، میرزا محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، خیام، ۱۳۴۹، ج۲، ص۱۲۸.


۹.۲ - سخن ابوعثمان جاحظ

دعبل مدت ۶۰ سال پیاپی شاعری کرد چنانچه ادیب نامی « ابوعثمان جاحظ » می‌گوید: از دعبل شنیدم که می‌گفت: «شصت سال است که روزی را بی سرودن شعر نگذراندم».
[۴۳] جاحظ، ابوعثمان، الاغانی، به تصحیح علی النجدی ناصف، بیروت، ج۲۰، ص۱۵۱.



ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی دربارۀ دعبل می‌گوید: «دعبل شاعر خوش طبع و هجو گری پلید زبان بود که هیچ یک از خلفا و وزراء و فرزندانشان از شر هجو او در امان نماندند.» (ابوالفرج دشمنی شدیدی با دعبل داشت وی در آثارش دعبل را شخصی غاصب و خبیث معرفی می‌کند، به دلیل اینکه ابوالفرج خلفای غاصب عباسی را «ولی امر مسلمین» می‌دانست و نمی‌توانست جسارت دعبل نسبت به خلفا را برتابد، از این رو سعی کرد وی را شاعری بددهن و بی ادب و شرور معرفی کند)
[۴۴] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، شرح و کتب هوامشه عبدا. علی مهنا، بیرئت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ج۲۰، ص۱۲۰.
وی اراده‌ای قوی و روحی شجاع و گستاخ داشت، تا آخر عمرش، دست از هجو مخالفان نکشید.


دعبل دانشمندی است که حدود ده نفر از ادیبان و دانشمندان از او روایت کرده‌اند، در کتاب «تاسیس شیعه» دعبل را یکی از بزرگان و علمای کلام و ادیبان و تاریخ‌شناسان توصیف کرده‌اند که در زمینه زبان شناسی، فصاحت و تاریخ اعراب، ید طولایی داشته است. در زمان مامون خلیفه عباسی، هنگامی که _ در نزد او _ سخن از شعرای بنی خزاعه می‌رود، او هیچ یک از شعرای بنی خزاعه را همآورد دعبل نمی‌داند.
[۴۶] ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ دمشق، دمشق، ۱۳۲۹، ج۵، ص۲۹۹.



دعبل ۴ کتاب تالیف کرده است: ۱-الواحده فی المثالب العرب و مناقبها؛
[۴۹] ابن ندیم، الفهرست، ص۱۸۳.
دعبل در این کتاب سیاست قومی بنی امیه را نکوهش کرده است.

۱۲.۱ - مضمون طبقات الشعرا

۲-طبقات الشعرا،
[۵۰] ابن ندیم، الفهرست، ص۱۸۳.
این کتاب یکی از مهم‌ترین منابع ادبی می‌باشد، شامل شرح حال شاعران قبل از دعبل است. دعبل در این کتاب شعر و شاعران را می‌ستاید سیزده تن از ادیبان و تاریخ نویسان از کتاب طبقات الشعرای دعبل خزایی مطالبی را نقل کرده‌اند.
۳-کتاب وصایا الملوک؛ این کتاب تاکنون خطی می‌باشد.

۱۲.۲ - دیوان اشعار

۴-دیوان شعر دعبل؛ این کتاب شامل ده هزار بیت شعر از دعبل است، دیوان اشعار او که ابوبکر صولی در ۳۰۰ ورق جمع آوری و بعد حمزة بن حسن اصفهانی و از متاخرین شیخ محمد سماوی ، مجموعه‌های دیگری از آن ترتیب داده‌اند، اشعار او در مدح و رثاء و هجاء و حماسه و عتاب و محاجه و غزل و نصیحت و حکمت است؛ ولی این دیوان هنوز به چاپ نرسیده است. ابن عساکر (م۵۷۱) در تاریخ دمشق آورده است: «دعبل اشعاری نغز و دلنشین دارد، دیوان اشعار و کتاب طبقات الشعراء.»
[۵۳] امین، سیدحسن، اعیان الشیعه، حققه و اخرجه حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، ۱۹۸۳، ج۶، ص۴۰۲.



قصیده تائید دعبل را که از بهترین و عالی‌ترین نمونه‌های مدح در ادب عرب است عده‌ای از بزرگان شیعه؛ مانند علامه مجلسی و سید نعمت الله جزائری شرح کرده‌اند و مضامین آنها در اشعار سایر شاعران شیعه تکرار شده است.


شیخ کلینی ملاقات او را با امام رضا علیه‌السّلام و امام جواد علیه‌السّلام در کتاب اصول کافی نقل کرده است. «دعبل خزاعی» شاعر متعهد و شیعه که در زمان امام رضا علیه‌السّلام می‌زیست، هنر خویش را در راه احیای حق آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و ذکر و یاد شهدای عترت پیامبر و بیان فضایل «اهل بیت» قرار داده بود و نزد ائمه شیعه منزلتی داشت. قصیده دعبل که حماسه تاریخ بنی هاشم و منقبت نامه آل علی بود، بسیار مورد توجه قرار گرفت.

۱۴.۱ - مدارس آیات

قصیده بلند بالای دعبل که به «قصیده تائیه» یا «مدارس آیات» معروف است،
[۵۸] ابن رضا، ابوالفضل، مداح اهل عصمت علیه‌السّلام دعبل، بی جا، چاپ اتحاد، بی تا، ص۶-۱۴.
[۵۹] گوهری، محمدجواد، دعبل بن علی خزاعی، تهران، سپهر، ۱۳۶۸، ص۹-۲۲.
از پرمحتواترین قصایدی است که در بیان حق و فضایل این دودمان پاک و یادآوری از «شهدای آل محمد» می‌باشد. در این قصیده، که ۱۲۱ بیت است، در فضایی سرشار از معنویت و خاطره‌های پرسوز و گداز، جریان خاندان پیامبر را از آغاز، همراه با شهادت‌ها و رنج‌ها بیان می‌کند. در بسیاری از منابع شعر دعبل با این عنوان آغاز می‌شود:
مدارس آیات خلت من تلاوه ومنزل وحی مقفر العرصات

۱۴.۲ - تفسیر قصیده

بدین تفسیر: از خانه‌ها و مدارس و منازلی یاد می‌کند که به خاطر ستم‌های امویان و عباسیان متروک و خالی مانده است، از جمله خانه‌ها و مراکزی در خیف، منی، مسجدالحرام ، عرفات و جمرات که پایگاه وحی بوده است، دیاری که برای آل رسول الله ، امیرالمؤمنین ، حسن و حسین ، جعفر و عبدالله و فضل ، حمزه و امام سجاد علیهم‌السّلام ... بوده است. که در اینجا چند بیتی از آن را می‌خوانیم: آیا ندیدی که روزگاران چه جورها کرد و مردم عهدهای خود را شکستند و دولتها احکام خدا را به مسخره گرفتند و در ظلمت‌های جهل در پی نور گشتند؟ در این دنیای پر آشوب، چگونه می‌توان به خدای تعالی نزدیک شد، جز از راه دوستی فرزندان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و بغض کینه فرزندان مروان و فرزندان هند - معاویه.
[۶۳] ابن رضا، ابوالفضل، مداح اهل عصمت علیه‌السّلام دعبل، بی جا، چاپ اتحاد، بی تا، ص۳-۴.



زمانی هم که علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام ، امام هشتم شیعیان، ولایتعهدی مامون عباسی را قبول کرد و از مدینه به خراسان آمد، دعبل به همراه ابراهیم بن عباس صولی ، شاعر دیگر شیعه ، عازم زیارت امام رضا علیه‌السّلام شدند. هر دو شاعر در «مرو» نزد امام رضا علیه‌السّلام رفتند و قصیده خود را در مرثیه حسین و مناقب آن و سایر بنی هاشم انشا نمودند. اباصلت هروی گوید: دعبل بن علی خزاعی خدمت امام رضا علیه‌السّلام در مرو رسید و عرض کرد: ‌ای فرزند پیامبر! دربارۀ شما قصیده‌ای سروده‌ام و عهد کرده‌ام که قبل از شما آن را بر کسی نخوانم. حضرت اجازه فرمود تا دعبل شعرش را بخواند، و او هم خواند.

۱۵.۱ - خواندن مطلع

دعبل مطلع چکامه طولانی خود را آغاز نمود:
تجاوبن بالار نان و الزفرات نوائح عجم اللفظ و النطقات
«نوحه گران با مویه‌ها و آه‌های مفهوم و گنگ به یکدیگر پاسخ دادند»
وی قصیده اش را خواند، تا به این بیت رسید:
اری فیئهم فی غیرهم متقسما و ایدیهم من فیئهم صفرات
«می‌بینم اموال آنان (اهل بیت) به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه و نااهل تقسیم شده و دست آنان از غنائم و ارثشان خالی است!
در اینجا حضرت گریستند و فرمودند: «بله راست گفتی‌ای دعبل! »
دعبل اشعار خود را ادامه داد و در بعضی از اشعار، حضرت کلامی می‌فرمود تا رسید، چون رسید به این شعر :
اذا و تروا مدوا الی واتریهم اکفا عن الاوتار منقبضات.
کرد و فرمود: بلی، والله منقبضات، و چون رسید به این شعر:
لقد خفت فی الدنیا و ایام سعیها و انی لارجو الامن بعد وفائی
حضرت فرمود: ایمن گرداند خداوند تو را روز فزع اکبر، پس چون رسید، به این شعر:
افاطم قومی یابنه الخیر فاندبی نجوم سموات بارض فلات
قبور بکوفان و اخری بطیبه و اخری بفخ نالها صلوات
واخری بارض الجوزجان مح و قبر بباخمری لدی الغربات
و قبر ببغداد لنفس زکیة تضمنها الرحمن فی الغرفات.
این ابیات بدین معناست: هان‌ای فاطمه ! ‌ای دختر بهترین انسانها! برخیز و برای فرزندانت که هر کدام در سرزمینی افتاده‌اند، ناله کن! قبری به کوفه و قبری به مدینه و قبری به فخ و قبری به جوزجان... و فرزندت، موسی بن جعفر علیه‌السّلام ، نیز در بغداد مدفون گشته

۱۵.۲ - ابیات پایانی امام

در اینجا امام رضا علیه‌السّلام فرمودند: «آیا من دو بیت به اشعار تو ملحق کنم تا قصیده ات تمام و کامل شود؟ دعبل عرض کرد: «بله یا ابن رسول الله! »
حضرت فرمود:
قبر بطوس یالها من مصیبة الحت علی الاحشآء بالزفرات
الی الحشر حتی یبعث الله قائما یفرج عنا الهم والکربات
زهرا جان! قبری هم از فرزندان تو در طوس است که مصیبتش جانکاه و سوزنده است تا خداوند قائمی را برانگیزد و هم و غم ما را بزداید.
دعبل پرسید: یا ابن رسول الله! من چنین قبری نمی‌شناسم. در طوس قبر کیست؟
حضرت فرمود: «آنجا قبر من است. چند روزی بیشتر نمی‌گذرد که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران من می‌شود.»

۱۵.۳ - لباس متبرک

دعبل اشعارش را خواند تا به پایان رسید.
[۶۵] کمالی دزفولی، دعبل خزاعی، ص۱۰-۱۲.
دعبل گفت: «به خدا برای گرفتن پول نیامده‌ام و در گفتن این قصیده طمعی ندارم! » و کیسه را برگرداند و گفت: از آن حضرت لباسی از لباس‌های خودشان برایم بگیر تا به آن متبرک و مشرف شوم.
خادم رفت و برگشت و لباسی از خز برای دعبل آورد و کیسه زر را هم برگرداند و گفت حضرت می‌فرمایند: این پولها را بگیر که به آن احتیاج پیدا خواهی کرد.


پس از این که دعبل از مرو خارج شد و به مکانی به نام «قوهان» رسید، راهزنان به قافله او حمله کردند و همه اهل قافله را گرفتند و دستان آن‌ها را بستند و اموالشان را مصادره کردند. دعبل پیرامون آن واقعه می‌گوید: در آن زمان دزدان همه اموال مرا غارت کردند و به جز کهنه قبایی برایم چیزی باقی نگذاشتند، اما من هیچ تاسفی برای اسبابم نمی‌خوردم، مگر آن جامه‌ای را که امام رضا علیه‌السّلام به من عطا کرده بود.

۱۶.۱ - شاعر آل محمد

در همین حال بودم که یاد فرمایش آن حضرت علیه‌السّلام افتادم که به من گفت: این پیراهن و طلاها را حفظ کن، زیرا روزی به کارت می‌آید، ناگهان یکی از راهزنان نزدیک من شد و در حالی که گریه می‌کرد این بیت از شعر خودم را زیر لب زمزمه کرد:
اری فیئهم فی غیرهم متقسما و ایدیهم من فیئهم سفرات
من از دیدن یک شیعه در آن جا متعجب شدم، و برای پس گرفتن آن پیراهن فکری به خاطرم رسید، از این رو به آن راهزن گفتم: ‌ای سرباز ! این قصیده‌ای که می‌خوانی از کیست؟ گفت: این مساله به تو چه ربطی دارد؟ گفتم: این پرسش من سببی دارد، که به زودی تو را از آن مطلع می‌کنم. گفت: شهرت این قصیده نسبت به شاعرش بسیار زیاد است و کسی نمی‌تواند آن را مخفی کند. شاعر آن دعبل بن علی! شاعر آل محمد علیه‌السّلام است.
پس از آن من گفتم: به خدا سوگند! که من همان دعبل هستم، و این قصیده را من سروده‌ام.

۱۶.۲ - بازگرداندن اموال غارت شده

آن شخص با شنیدن حرف من متعجب شد و ابتدا باور نکرد، تا این که به او گفتم: اگر باور نداری، می‌توانی از اهل قافله بپرسی. از این رو عده‌ای از اهل قافله را جمع کرد و درباره من از آنان پرسید، و همه اهل قافله گفتند: او دعبل بن علی است. پس از آن که آن راهزن از هویت دعبل آگاه شد، دستور داد تا همه اموال غارت شده او را پس دهند.
[۶۸] الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی ین الحسین بن بابویه القمی، عیون اخبارالرضا، به تصحیح سید مهدی الحسینی لاجوردی، تهران، جهان، ۱۳۷۸، ص۲۶۴-۲۶۳.
[۶۹] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، رشیدالدین محمد، مناقب آل ابی طالب، به تصحیح هاشم رسولی محلاتی، قم، انتشارات علامه، ۱۳۵۳، ج۴، ص۳۳۸-۳۳۹.



هجویات دعبل به خلفای عباسی موجبات شهادت ایشان شد، وی خلفای عباسی را سخت نکوهش کرد. یکی از فرمانداران متوکل خلیغه عباسی، مالک بن طوق فرماندار دمشق بود، که دعبل هم متوکل و هم مالک بن طوق را به سختی نکوهش می‌کرد.
[۷۰] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۴۶.
مالک بن طوق تغلبی که از افراد بانفوذ عرب بود، در صدد قتل او برآمد، دعبل به بصره فرار کرد و سپس راه اهواز را در پیش گرفت. مالک به شخصی ده هزار درهم داد و او را مامور قتل دعبل کرد. زمانی که او در یکی از آبادی‌های شوش به نام طیبه بود، آن مرد بعد از نماز عشاء با نوک عصای دشنه مانند زهرآگین خود، زخمی به پشت پای دعبل زد که او را مسموم نمود و روز دیگر بر اثر جراحت آن، در گذشت.
[۷۱] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۸۶.
[۷۴] ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناالزمان، حققه احسان عباس، بیروت، دارصار، ۱۹۷۷، ج۱، ص۱۸۰.
سن او در موقع وفاتش بیشتر از ۹۸ سال و تاریخ وفاتش سال ۲۴۶ قمری و مدفن او در شوش است.
[۷۶] النجاشی الکوفی الاسدی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۲، ص۱۱۵.



البته درباره تاریخ وفات و چگونگی مرگ و محل قبر او، روایات و افسانه‌هایی در کتب تاریخ ذکر شده که هیچ کدام صحیح بنظر نمی‌رسد.

۱۸.۱ - متن وصیت نامه

وصیت نامه‌ای که دعبل از خود باقی گذاشت، سراسر معنوی بود و او حتی وصیت کرد که جبۀ مبارک امام رضا علیه‌السّلام که نزدیک به ۵۰ سال همراه خود داشت را در کفنش قرار دهند. بعد از وفات دعبل تعدادی از خاندان دعبل ایشان را به خواب می‌بیند که برای پیامبر شعر می‌سراید و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نیز پیراهنی سفید به دعبل هدیه می‌دهند.
[۸۰] الخوانساری اصبهانی، محمدباقر موسوی، روضات الجنات، تصحیح اسدالله اسماعیلیان، قم، مکتبة السماعیلیان، ۱۳۹۲، ج۳، ص۳۲۵.


۱۸.۲ - علت مخفی بودن قبر دعبل

برای دعبل خزاعی ۵ قبر ذکر شده بود، آن هم به دلیل این که شیعیان سخت شیفته دعبل و ایثار و مبارزات ایشان بودند و قبر واقعی ایشان که در شوش بود،
[۸۱] قاموس الرجال، ج۴، ص۸۴.
[۸۲] کمالی دزفولی، دعبل خزاعی شاعر انقلابی، ص۳.
را مخفی نگه داشتند
[۸۳] ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۸۶.
تا مورد توهین بنی عباس قرار نگیرد و این شایعه را پخش کردند که قبر دعبل در خراسان، آفریقا، شادگان، و بین راه اهواز و آبادان قرار دارد.


۱. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۶۸.    
۲. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، ۱۳۶۰، ج۲، ص۱۴۴.
۳. دهخدا، علی اکبر، تحت نظر محمدمعین، تهران، انتشارت دانشگاه تهران، ۱۳۲۵، (ذیل واژه دعبل).
۴. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۶۳.    
۵. کمالی دزفولی، سیدعلی کمالی، دعبل خزاعی شاعر انقلابی، قم، نشریه کتابخانه سید عالم شاه، ۱۳۷۱، ص۷.
۶. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۶۸.    
۷. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، ۱۳۶۰، ج۲، ص۱۴۴.
۸. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۶.    
۹. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۸۶.    
۱۰. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، با مقدمه رضا تجدد، تهران، بی نا، ۱۹۷۳، ص۱۸۳.
۱۱. الاصابه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶.
۱۲. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۴۸.
۱۳. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۶۸.    
۱۴. ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناالزمان، حققه احسان عباس، بیروت، دارصار، ۱۹۷۷، ج۲، ص۲۶۶.    
۱۵. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی، ج۸، ص۳۷۸.    
۱۶. البراقی، سیدحسین بن احمد، تاریخ الکوفه، مصحح ماجد بن احمد العطیه، بی جا، مکتبة الحدریه، ۱۴۲۴، ص۴۵۹.
۱۷. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی، ج۸، ص۳۷۸.    
۱۸. مرزبانی، ابوعبدالله محمد بن عمران، معجم الشعراء، بیروت، دارالجیل، ۱۹۹۱، ص۲۸۳.    
۱۹. النجاشی الکوفی الاسدی، ابوالعباس احمدبن علی، رجال النجاشی، تحقیق محمدجواد النائینی، بیروت، دارالاضواء، ۱۹۸۸، ص۱۶۱.    
۲۰. حموی رومی، یاقوت، معجم الدباء، ج۱۱، ص۹۹.
۲۱. الغدیر، ترجمه علی شیخ الاسلامی، تهران، نشر بعثت، ۱۳۷۰، ج۴، ص۲۶۶-۲۶۷.
۲۲. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، پیشین، ج۵، ص۱۹۷-۱۹۶.    
۲۳. امینی نجفی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.    
۲۴. امین، سیدحسن، اعیان الشیعه، حققه و اخرجه حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، ۱۹۸۳، ج۳، ص۵۵۰.
۲۵. امین، سیدحسن، اعیان الشیعه، حققه و اخرجه حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، ۱۹۸۳، ج۸، ص۴۷.
۲۶. ابن رضا، ابوالفضل، مداح اهل عصمت علیه‌السّلام دعبل، بی جا، چاپ اتحاد، بی تا، ص۱.
۲۷. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۷۹،، ج۳، ص۲۵۲.    
۲۸. یاقوت حموی معجم البلدان، پیشین، ج۳، ص۲۵۲.    
۲۹. مرزبانی، معجم الشعراء، صص۳۱۲-۳۱۱.    
۳۰. الفاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، نشر توس، ۱۳۷۴، ص۳۷۲.
۳۱. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۱۴۵.
۳۲. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، دارالاحیاالتراث العربی، ج۲۰، ص۱۶۱.
۳۳. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۶۸.    
۳۴. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، صص۲۰۰-۱۹۹.
۳۵. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۶۳.
۳۶. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، دارالاحیا التراث العربی، ج۲۰، ص۲۹۶.
۳۷. ابن شهر آشوب، ابی جعفر محمد بن علی السروی المازندرانی، مناقب، الطیه الثانیه، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۲، ج۴، ص۱۳۹.
۳۸. ابن مزاحم، نصر، وقعة صفین، قم، موسسه العربیه الحدیثه افست، ۱۳۸۲، ص۲۴۷.    
۳۹. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، قم، مؤسسه اسماعیلیان للطباعة و النشر و التوزیع، بی تا، ج۱، ص۴۵.
۴۰. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، قم، مؤسسه اسماعیلیان للطباعة و النشر و التوزیع، بی تا، ج۵، ص۱۹۷.    
۴۱. یاقوت حموی، معجم الادباء، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۰، ج۱۱، ص۱۰۰.
۴۲. مدرس، میرزا محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، خیام، ۱۳۴۹، ج۲، ص۱۲۸.
۴۳. جاحظ، ابوعثمان، الاغانی، به تصحیح علی النجدی ناصف، بیروت، ج۲۰، ص۱۵۱.
۴۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، شرح و کتب هوامشه عبدا. علی مهنا، بیرئت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ج۲۰، ص۱۲۰.
۴۵. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۸۰.    
۴۶. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ دمشق، دمشق، ۱۳۲۹، ج۵، ص۲۹۹.
۴۷. النجاشی الکوفی الاسدی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق محمدجواد النائینی، بیروت، دارالاضواء، ۱۹۸۸، ج۱، ص۱۶۲.    
۴۸. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۳، ج۲، ص۳۷۱.    
۴۹. ابن ندیم، الفهرست، ص۱۸۳.
۵۰. ابن ندیم، الفهرست، ص۱۸۳.
۵۱. النجاشی الکوفی الاسدی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق محمدجواد النائینی، بیروت، دارالاضواء، ۱۹۸۸، ج۱، ص۱۶۲.    
۵۲. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، ج۲، ص۳۷۲.    
۵۳. امین، سیدحسن، اعیان الشیعه، حققه و اخرجه حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، ۱۹۸۳، ج۶، ص۴۰۲.
۵۴. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، ج۲، ص۳۶۲.    
۵۵. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، ج۲، ص۳۶۲.    
۵۶. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۶.    
۵۷. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، ج۲، ص۳۷۳.    
۵۸. ابن رضا، ابوالفضل، مداح اهل عصمت علیه‌السّلام دعبل، بی جا، چاپ اتحاد، بی تا، ص۶-۱۴.
۵۹. گوهری، محمدجواد، دعبل بن علی خزاعی، تهران، سپهر، ۱۳۶۸، ص۹-۲۲.
۶۰. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۴۵۰.    
۶۱. خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی، ج۸، ص۳۷۹.    
۶۲. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی ین الحسین بن بابویه القمی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۹۴.    
۶۳. ابن رضا، ابوالفضل، مداح اهل عصمت علیه‌السّلام دعبل، بی جا، چاپ اتحاد، بی تا، ص۳-۴.
۶۴. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۹، ص۲۴۵.    
۶۵. کمالی دزفولی، دعبل خزاعی، ص۱۰-۱۲.
۶۶. النجاشی الکوفی الاسدی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۶۲.    
۶۷. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی ین الحسین بن بابویه القمی، عیون اخبارالرضا، به تصحیح سید مهدی الحسینی لاجوردی، تهران، جهان، ۱۳۷۸، ج۱، ص۲۹۵.    
۶۸. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی ین الحسین بن بابویه القمی، عیون اخبارالرضا، به تصحیح سید مهدی الحسینی لاجوردی، تهران، جهان، ۱۳۷۸، ص۲۶۴-۲۶۳.
۶۹. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، رشیدالدین محمد، مناقب آل ابی طالب، به تصحیح هاشم رسولی محلاتی، قم، انتشارات علامه، ۱۳۵۳، ج۴، ص۳۳۸-۳۳۹.
۷۰. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۴۶.
۷۱. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۸۶.
۷۲. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، ج۲، ص۳۸۵-۳۸۴.    
۷۳. العباسی، عبدالرحیم، معاهدالتنصیص، تحقیق نحند محی الدین عبدالحمید، قاهره، سعادة، ۱۹۴۷، ج۲، ص۲۰۶-۲۰۵.    
۷۴. ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناالزمان، حققه احسان عباس، بیروت، دارصار، ۱۹۷۷، ج۱، ص۱۸۰.
۷۵. امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، ج۲، ص۳۸۵.    
۷۶. النجاشی الکوفی الاسدی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۲، ص۱۱۵.
۷۷. الخطیب البغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، مطبعة السعادة، ۱۹۳۱، ج۸، ص۳۸۱.    
۷۸. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی ین الحسین بن بابویه القمی، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۹۵.    
۷۹. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی ین الحسین بن بابویه القمی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۹۸.    
۸۰. الخوانساری اصبهانی، محمدباقر موسوی، روضات الجنات، تصحیح اسدالله اسماعیلیان، قم، مکتبة السماعیلیان، ۱۳۹۲، ج۳، ص۳۲۵.
۸۱. قاموس الرجال، ج۴، ص۸۴.
۸۲. کمالی دزفولی، دعبل خزاعی شاعر انقلابی، ص۳.
۸۳. ابی الفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۸۶.



سایت پژوهه برگرفته از مقاله «دعبل خزاعی».    



جعبه ابزار