• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

درختان بهشت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بهشت دارای درختان گوناگون و سرسبز با سایه‌های دلپذیر است.



بهشت، پوشیده از درختان سرسبز و پر طراوت:
•«مدهامتان:هر دو خرّم و سرسبزند!». كلمه" ادهیمام" كه مصدر باب افعیلال است، از ثلاثی مجرد " دهمة" گرفته شده، و دهمة به معناى سبز پر رنگ است، به طورى كه از شدت سبزى رنگش متمایل به سیاهى شده‌ باشد (و شاید در فارسى بتوان رنگ یشمى را مصداق آن دانست)، در این جمله در وصف دو بهشت مذكور مى‌ فرماید: آن قدر سبز است كه سبزیش و غرور و ابتهاج درختانش به نهایت رسیده، و برگ‌ها متمایل به سیاهى شده.


درختان بهشتی، پدیدآورنده سایه‌های دلپذیر و معتدل:
•«متکـین فیها علی الارائک لایرون فیها شمسا ولا زمهریرا ودانیة علیهم ظـلــلها وذللت قطوفها تذلیلا:این در حالى است كه در بهشت بر تختهاى زیبا تكیه كرده ‌اند، نه آفتاب را در آنجا مى ‌بینند و نه سرما را! و در حالى است كه سایه‌ هاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده و چیدن میوه‌ هایش بسیار آسان است‌». كلمه" ظلال" جمع ظل (سایه) است، و منظور از نزدیكى سایه بر سر آنان این است كه سایه بر سر آنان گسترده است، پس كلمه" دانیه" در خصوص این مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گستردگى را مى ‌دهد. و كلمه" قطوف" جمع قطف- به كسره قاف و سكون طاء- است، و" قطف" به معناى میوه چیده شده است. و" تذلیل قطوف براى آنان" به این معناست كه خداى تعالى میوه‌ هاى بهشتى را براى ایشان مسخر كرده، و تحت فرمان و اراده آنان قرار داده، به هر نحو كه بخواهند بدون هیچ مانع و زحمتى بچینند.


بهشت، دارای درختان گوناگون و رنگارنگ:
•«ذواتا افنان:(آن دو باغ بهشتی) داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است!».كلمه" ذواتا" تثنیه ذات (داراى) است، و در خصوص كلمه" افنان" دو احتمال هست یكى اینكه جمع" فن" باشد كه معناى نوع را مى ‌دهد، و معناى جمله این است كه: آن دو بهشت داراى انواعى از میوه‌ ها و سایر لذات اند. و یكى دیگر اینكه جمع" فنن" یعنى شاخه تر و نرم باشد، كه در این صورت معناى جمله این مى ‌شود كه: آن دو بهشت داراى درختانى نرم هستند.«ذواتا افنان» به درختان رنگارنگ تفسیر شده است، به دلیل انواع میوه‌ها یا انواع شاخه‌ها و یا انواع درختان.

۳.۱ - درخت طوبی

وجود درخت طوبی در بهشت:
•«الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت طوبی لهم وحسن مـاب:آنها كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته انجام دادند، پاكیزه ‌ترین (زندگى) نصیب شان است؛ و بهترین سرانجام ها! »كلمه" طوبى" بر وزن" فعلى"- بضم فاء- مؤنث اطیب (پاكیزه‌ تر) است، و صفتى است براى موصوف محذوف، و آن موصوف- به طورى كه از سیاق برمى‌ آید- عبارتست از حیات و یا معیشت، زیرا نعمت هر چه كه باشد از این رو گوارا و مورد غبطه است كه مایه خوشى زندگى است، و وقتى مایه خوشى و سعادت است كه قلب با آن سكون و آرامش یابد و از اضطراب خلاص شود، و چنین آرامش و سكونى براى احدى دست نمى ‌دهد مگر آنكه به خدا ایمان داشته باشد و عمل صالح كند، پس تنها خداست كه مایه اطمینان خاطر و خوشى زندگى است.در روایات متعددى نیز مى ‌خوانیم" طوبى" درختى است كه اصلش در خانه پیامبر یا علی (ع) در بهشت مى ‌باشد و شاخه‌ هاى آن همه جا و بر سر همه مؤمنان و بر فراز همه خانه‌ هایشان گسترده است، كه در واقع ممكن است تجسمى از آن مقام رهبری و پیشوایى آنان و پیوندهاى ناگسستنى میان این پیشوایان بزرگ و پیروان شان باشد كه ثمره آن، آن همه نعمت گوناگون و متنوع است.و اگر مى ‌بینیم" طوبى" به صورت مؤنث ذكر شده، نه" اطیب" كه مذکر است به خاطر آن است كه صفت براى حیات یا نعمت مى ‌باشد كه هر دو مؤنث هستند.بنا بر روایت علی بن ابراهیم از پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم «طوبی» به درخت تنومندی در بهشت تفسیر شده است.

۳.۲ - درخت اقاقیا

درخت اقاقیا در بهشت:
•«وطـلح منضود:و در سایه درخت «طلح» پربرگ (درختى خوشرنگ و خوشبو)» «طلح» به «ام غیلان» (درخت آقاقیا) تفسیر گردیده که دارای گلی بسیار خوشبو است.

۳.۳ - درخت سدر

وجود درخت سدر، در بهشت:
•«عند سدرة المنتهی عندها جنة الماوی:نزد «سدرة المنتهى»، كه «جنت المأوى» در آنجاست!». كلمه" سدر" به معناى جنس درخت سدر، و كلمه" سدرة" به معناى یك درخت سدر است، و كلمه" منتهى"- گویا- نام مكانى است، و شاید مراد از آن، منتهاى آسمانها باشد به دلیل اینكه مى‌ فرماید: جنت ماوى پهلوى آن است، و ما مى ‌دانیم كه جنت ماوى در آسمان ها است، چون در آیه فرموده:" وَ فِی السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ"و اما اینكه این درخت سدره چه درختى است؟ در كلام خداى تعالى چیزى كه تفسیرش كرده باشد نیافتیم، و مثل اینكه بناى خداى تعالى در اینجا بر این است كه به طور مبهم و با اشاره سخن بگوید، مؤید این معنا جمله‌" إِذْ یغْشَى السِّدْرَةَ ما یغْشى‌" است، كه در آن سخن از مستورى رفته است، در روایات هم تفسیر شده به درختى كه فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى‌ رود، كه بزودى بعضى از این روایات از نظر خواننده خواهد گذشت.
•«فی سدر مخضود:آنها در سایه درختان «سِدر» بى‌ خار قرار دارند، ».در حقیقت این رساترین توصیفى است كه براى درختان بهشتى در قالب الفاظ دنیوى ما امكان پذیر است، زیرا" سدر" به گفته بعضى از ارباب لغت درختى است تناور كه بلندیش گاهى تا چهل متر مى‌ رسد، و مى ‌گویند تا دو هزار سال عمر مى‌ كند (و سایه بسیار سنگین و لطیفى دارد) تنها عیب این درخت این است كه خاردار است، ولى با توصیف به" مخضود" (از ماده خضد بر وزن" مجد" به معنى بریدن و گرفتن خار است) این مشكل نیز در درختان سدر بهشتى حل شده.در حدیثى آمده است كه هر گاه بعضى از لغات قرآن براى یاران پیامبر ص مشكل مى‌ شد مى ‌گفتند خداوند به برکت اعراب بادیه‌ نشین و سؤالات آنها ما را بهره ‌مند مى ‌كند، از جمله اینكه عربى بادیه‌ نشین روزى خدمت‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد عرض كرد اى رسول خدا! خداوند متعال در قرآن نام از درخت موذى و آزار دهى برده است، و من فكر نمى‌ كردم در بهشت چنین درختى باشد! فرمود: كدام درخت؟ عرض كرد: درخت سدر، زیرا داراى خار است، پیامبر (ص) فرمود: مگر خداوند نمى ‌فرماید:" فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ" مفهومش این است كه خارهاى آن را قطع كرده است، و بجاى هر خار میوه ‌اى قرار داده كه هر میوه ‌اى هفتاد و دو رنگ ماده غذایى دارد كه هیچیك شباهتى به دیگرى ندارد"!
•«اذ یغشی السدرة ما یغشی:در آن هنگام كه چیزى (نور خیره‌ كننده ‌اى‌) سدرة المنتهى را پوشانده بود،»یغْشى‌" مصدر غشیان به معناى احاطه است، و كلمه" ما" در این آیه موصوله است.و معناى آیه این است كه: آن زمان كه احاطه مى‌ یابد به سدره، آنچه احاطه مى‌ یابد.در اینجا هم خداى تعالى مطلب را مبهم گذاشته نفرموده چه چیز به سدره احاطه مى‌ یابد، چون گفتم بناى خداى تعالى بر ابهام است.

۳.۴ - درختان میوه



۳.۴.۱ - انواع درختان میوه

بهشت ، دارای انواع درختان میوه:
•«وبشر الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت ان لهم جنت تجری من تحتها الانهـر کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا...:به كسانى كه ایمان آورده، و كارهاى شایسته انجام داده‌اند، بشارت ده كه باغهایى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان كه میوه‌اى از آن، به آنان داده شود، مى‌ گویند: «این همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود. (ولى اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوه ‌هایى كه براى آنها آورده مى ‌شود، همه (از نظر خوبى و زیبایى) یكسان اند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود»«ثمرة» به میوه درختان گفته می‌شود.مفسران براى این جمله تفسیرهاى مختلفى ذكر كرده‌ اند:بعضى گفته ‌اند: منظور این است كه این نعمتها به خاطر اعمالى است كه ما قبلا در دنیا انجام دادیم و زمینه آن از قبل فراهم شده است.بعضى دیگر گفته‌ اند: هنگامى كه میوه ‌هاى بهشتى را براى دومین بار براى آنها مى‌ آورند مى‌ گویند این همان میوه‌ اى است كه قبلا خوردیم، ولى هنگامى كه آن را مى‌ خورند مى‌ بینند، طعم جدید و لذت تازه‌اى دارد! و به تعبیر دیگر فى المثل سیب و انگورى را كه در این دنیا مى ‌خوریم در هر مرتبه همان طعم قبل را احساس مى‌ كنیم، ولى میوه‌ هاى بهشتى هر چند ظاهرا یك نوع بوده باشند هر بار طعم جدیدى دارند، و این از امتیازات آن جهان است كه گویى تكرار در آن نیست!.بعضى دیگر گفته‌ اند: منظور این است كه آنها هنگامى كه میوه‌ هاى بهشتى را مى‌ بینند آن را شبیه میوه‌ هاى دنیا مى ‌یابند، تا خاطره نامانوسى نداشته باشد، اما به هنگامى كه مى‌ خورند طعم كاملا تازه و عالى در آن احساس مى‌ كنند.هیچ مانعى ندارد كه جمله بالا اشاره به همه این مفاهیم و تفاسیر باشد چرا كه الفاظ قرآن گاه داراى چندین معنى است‌.
•«فیها فـکهة والنخل ذات الاکمام:كه در آن میوه ‌ها و نخل هاى پرشكوفه است،». " فاكهة" به معنى هر گونه میوه است (چنان كه راغب در مفردات گفته) و اینكه بعضى آن را به معنى همه میوه‌ها به استثناى خرما و رطب تفسیر كرده‌اند دلیلى ندارد جز اینكه"نخل" به صورت جداگانه در آیه ذكر شده است، در حالى كه ممكن است این تكرار به خاطر اهمیتى باشد كه در نخل و خرما است.اكمام" جمع" كم" (بر وزن جن) به غلافى مى‌ گویند كه میوه را مى ‌پوشاند و" كم" (بر وزن قم) به معنى آستین است كه دست را مى‌ پوشاند، و" كمه" (بر وزن قبه) به معنى شب كلاهى است كه سر را مى‌ پوشاند.انتخاب این توصیف در مورد میوه درخت نخل كه در آغاز در غلافى پنهان‌ است، و سپس غلاف مى ‌شكافد و خوشه نخل به طرز جالبى بیرون مى‌ ریزد، ممكن است به خاطر زیبایى خیره كننده آن باشد، و یا به خاطر منافعى كه در همان غلاف نهفته است و داراى عصاره اسانس مخصوصى است كه هم جنبه غذایى دارد و هم دارویى، و از همه گذشته این غلاف همچون رحم مادر، فرزندان نخل را تا مدتى در خود پرورش مى‌ دهد، و از آفات حفظ مى ‌كند، و هنگامى كه توانستند راه خود را در برابر هوا و نور آفتاب ادامه دهند غلاف جدا مى‌شود و كنار مى ‌رود. از همه گذشته وضع خاص میوه این درخت كه نخست در غلاف است و بعد به صورت خوشه‌ اى بیرون مى‌آید چیدن آن را سهل و آسان مى ‌سازد، و اگر بنا بود درخت نخل با آن طول قامت میوه ‌هاى پراكنده فى المثل همچون درخت سیب داشت چیدنش بسیار مشكل بود. و سرانجام بدین گونه سخن مى‌ گوید:" و در زمین دانه ‌هایى است همراه با ساقه و برگهایى كه به صورت کاه درمى آید و همچنین گیاهان خوشبو و معطر" (وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیحانُ‌).دانه ‌هاى غذایى خوراک انسان، و برگهاى تر و خشكش خوراك حیواناتى است كه در خدمت انسان، و از شیر و گوشت و پوست و پشم آنها بهره مى‌ گیرد، و به این ترتیب چیزى از آن بى‌ فایده و دور ریختنى نیست.و از سوى دیگر گیاهان خوشبو و گلها را نیز در زمین آفریده كه مشام جسم و جان را معطر مى ‌كند، و روح را آرامش و نشاط مى‌ بخشد، و به این وسیله نعمتهایش را بر انسان تمام كرده است." حب" به هر گونه دانه مى‌ گویند و" عصف" (بر وزن اسب) به معنى‌ برگها و اجزایى است كه از گیاهان جدا مى‌ شوند و گاه به وسیله بادها به هر سو پراكنده مى ‌گردد، و به" كاه" نیز گفته شده است.براى" ریحان" معانى زیادى گفته ‌اند، از جمله: گیاهان خوشبو، و هر گونه روزى است، و در اینجا مناسب همان معنى اول است.
•«فیهما فـکهة ونخل ورمان:در آنها میوه ‌هاى فراوان و درخت خرما و انار است!». مراد از" فاكهه" و" رمان" (میوه و انار) درخت آن دو است، چون بین فاكهه و رمان نخل را آورده، كه به معناى درخت خرماست نه خود خرما.

۳.۴.۲ - میوه‌هایی در دسترس

میوه‌های رسیده بر درختان بهشت، در دسترس اهل آن:
•«متکـین علی فرش بطـائنها من استبرق وجنی الجنتین دان:این در حالى است كه آنها بر فرشهایى تكیه كرده‌ اند با آسترهایى از دیبا و ابریشم، و میوه ‌هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است!»كلمه" جنى" به معناى میوه رسیده ‌اى است كه وقت چیدنش شده باشد، و كلمه" دان" (كه در اصل دانى بوده) اسم فاعل از مصدر " دنو"- با ضمه دال و نون و تشدید واو- است، كه به معناى نزدیكى است، پس دانى یعنى نزدیك، و معناى جمله این است كه میوه‌ هاى چیدنى درختان بهشتى نزدیك و در دسترس است. ابن عبّاس گوید: یعنى درخت بهشتى شاخه ‌اش پائین و نزدیك می شود تا ولىّ خدا آن را بچیند چه ایستاده باشد و چه نشسته.مجاهد گوید: میوه‌ جات دو باغ بهشتى نزدیك به دهان صاحبانش می باشد پس همانطور كه تكیه داده ‌اند میل می كنند و می خورند و هر گاه خوابیدند باز میوه ‌ها نزدیك دهانشان می آید، پس خوابیده می خورند نه دستشان بآنها می خورد و نه چنگالى لازم دارند كه میوه را با آن بردارند.
•«قطوفها دانیة:كه میوه هایش در دسترس است!»كلمه" قطوف" جمع قطف- به كسره قاف و سكون طاء- است، كه به معناى میوه‌اى است كه به حد چیدن رسیده باشد، و معناى جمله این است كه میوه‌ هاى آن بهشت به وى نزدیك است، به طورى كه هر جور بخواهد مى ‌تواند بچیند.
•«ودانیة علیهم ظـلــلها وذللت قطوفها تذلیلا:و در حالى است كه سایه‌هاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده و چیدن میوه‌ هایش بسیار آسان است!». كلمه" ظلال" جمع ظل (سایه) است، و منظور از نزدیكى سایه بر سر آنان این است كه سایه بر سر آنان گسترده است، پس كلمه" دانیه" در خصوص این مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گستردگى را مى‌ دهد. و كلمه" قطوف" جمع قطف- به كسره قاف و سكون طاء- است، و" قطف" به معناى میوه چیده شده است. و" تذلیل قطوف براى آنان" به این معناست كه خداى تعالى میوه‌ هاى بهشتى را براى ایشان مسخر كرده، و تحت فرمان و اراده آنان قرار داده، به هر نحو كه بخواهند بدون هیچ مانع و زحمتى بچینند.

۳.۴.۳ - درختان موز

درختان موز، در بهشت:
•«وطـلح منضود:و در سایه درخت «طلح» پربرگ (درختى خوشرنگ و خوشبو)،»ٍ" كلمه" طلح" نام درخت موز است.بعضى ‌گفته‌ اند: طلح، موز نیست، بلكه درختى است كه سایه‌ اى خنك و مرطوب دارد.بعضى دیگر گفته ‌اند: درخت ام غیلان است، كه شكوفه‌ هایى خوش‌بو دارد.و كلمه" منضود" اسم مفعول از مصدر نضد" چیدن به ردیف" است، پس منضود از هر چیز، رویهم چیده شده آن است.و معناى آیه مورد بحث این است كه: اصحاب یمین در درختان موز هستند كه میوه‌ هایش روى هم چیده شده از پایین درخت تا بالاى آن." وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ" بعضى‌از مفسرین گفته‌اند:" ممدود از سایه ‌ها" آن سایه ‌اى است كه: همیشگى باشد و نور خورشید آن را از بین نبرد و" ماء مسكوب" آبى است كه دائما در جریان باشد و هرگز قطع نگردد. آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه چنین آورده است:" طلح" درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفته‌ اند همان درختان موز است كه برگهاى بسیار پهن و سبز و زیبا، و میوه ‌اى شیرین و گوارا دارد، و" منضود" از ماده" نضد" به معنى متراكم است.ممكن است این تعبیر اشاره به تراكم برگها یا تراكم میوه‌ ها، و یا هر دو باشد، حتى بعضى گفته‌ اند، این درختان چنان پر میوه است كه ساقه و شاخه‌ ها غرق میوه و پوشیده از آن مى‌ باشد.بعضى از مفسران گفته ‌اند با توجه به اینكه درخت سدر برگهایى بسیار كوچك و درخت موز برگهایى بسیار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذكر این دو درخت اشاره لطیفى به تمام درختان بهشتى است كه در میان این دو قرار دارد.

۳.۴.۴ - درختان خرما و انار

بهشت، دارای درختان خرما و انار:
•«فیهما فـکهة ونخل ورمان:در آنها میوه‌ هاى فراوان و درخت خرما و انار است! ». بدون شک " فاكهة" مفهوم گسترده‌اى دارد و همه انواع میوه را شامل مى‌ شود، ولى اهمیت خرما و انار سبب شده كه بالخصوص از آن دو نام برده شود.

۳.۴.۵ - درختان انگور

بهشت، دارای انواع درختان انگور:
•«حدائق واعنـبا:باغهایى سرسبز، و انواع انگورها،»كلمه" حدائق" جمع حدیقه است، و حدیقه به معناى بوستان داراى دیوار است، و كلمه" أعناب" جمع عنب است، كه نام میوه درخت مو است، و چه بسا به خود درخت هم عنب گفته مى ‌شود.جالب اینكه از میان تمام میوه ‌ها در اینجا روى انگور تكیه شده، به خاطر مزایاى فوق العاده ‌اى كه این میوه در میان میوه‌ ها دارد، زیرا به گفته دانشمندان غذاشناس" انگور" علاوه بر اینكه از نظر خواص یك غذاى كامل محسوب مى ‌شود و مواد غذایى آن بسیار نزدیك به شیر مادر است، دو برابر گوشت در بدن ایجاد حرارت مى‌ كند، گذشته از این، به قدرى مواد مفید در آن وجود دارد كه مى ‌توان گفت یك داروخانه طبیعى است." انگور" داراى خاصیت ضد سم، مفید براى تصفیه خون، دفع رماتیسم، نقرس، و عامل مبارزه با افزایش اوره خون است.اضافه بر اینها انگور اعصاب را تقویت كرده، و تولید نشاط مى‌كند، و به خاطر داشتن انواع ویتامینها به انسان نیرو و توان مى‌ بخشد.اینها گوشه‌ اى از آثار و خواص انگور است، و لذا در حدیثى از پیغمبر اكرم ص مى‌ خوانیم:خیر فواكهكم العنب‌:" بهترین میوه‌ هاى شما انگور است".

۳.۴.۶ - درختان زیتون

بهشت، دارای درختان زیتون:
در چهار آیه در قرآن صراحتا از درخت زیتون نام برده شده است:
•«يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‌:خداوند با آن (آب باران)، براى شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه ميوه ‌ها مى‌روياند؛ مسلماً در اين، نشانه روشنى براى انديشمندان است.»" زيتون"، درخت معروفى است كه به ميوه آن نيز زيتون گفته مى‌شود، بعضى‌هم گفته ‌اند: كلمه زيتون اسم جنس جمعى است، و واحد آن را" زيتونه" مى‌گويند، و همچنين كلمه" نخيل" كه در واحدش" نخيله" گفته مى‌شود، و اين كلمه هم بر واحد اطلاق مى‌شود و هم بر جمع، و كلمه" اعناب"، جمع" عنبه" است كه ميوه درخت مو است، اين كلمه نيز هم بر خود درخت اطلاق مى‌شود و هم بر ميوه‌اش.و از سیاق استفاده مى‌شود كه تقدير جمله‌" مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ"،" و من كل الثمرات انبت اشجارها" مى‌باشد، و اگر از ميان همه ميوه‌ ها تنها به اسامى اين چند ميوه تصريح نموده و بقيه را به آنها عطف كرده، شايد از اين جهت بوده است كه غالبا به عنوان غذا مصرف مى‌شوند. و چون در اين تدبير عمومى و وسيع- كه شامل انسان و حیوان در ارتزاق از آن ميوه و نباتات است- حجتى است بر وحدانیت خداى تعالى در ربوبيت، لذا آيه شريفه با جمله‌" إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ"ختم گرديد.

۳.۴.۷ - درختان انجیر

بهشت، دارای درختان انجیر:
نام یکی از سوره ها در قرآن التین به معنای انجیر است و خداوند در اولین آیه به انجیر سوگند یاد می کند:
•«وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُون‌:قسم به انجير و زيتون‌»بعضى‌از مفسرين گفته ‌اند: مراد از كلمه" تين" (انجير) و" زيتون" دو ميوه معروف است، كه خداى تعالى به آنها سوگند ياد كرده، به خاطر اينكه در آنها فوايد بسيار زيادى و خواص و منافعى سراغ داشته.ولى بعضى‌ديگر گفته‌ اند: منظور از تين، كوهستانى است كه دمشق بر بلندى آن واقع شده، و منظور از زيتون كوهستانى است كه بیت المقدس بر بالاى يكى از كوه‌هايش بنا شده، و اطلاق نام دو ميوه انجير و زيتون بر اين دو كوه شايد براى اين بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مى‌رويد، و سوگند خوردن به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عده بسيارى از انبیا در اين دو نقطه مبعوث شده ‌اند. و بعضى ديگر احتمال‌هايى ديگر داده ‌اند.


۱. رحمان/سوره۵۵، آیه۶۴.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۸۶.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۵۱.    
۴. انسان/سوره۷۶، آیه۱۳.    
۵. انسان/سوره۷۶، آیه۱۴.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۲۰۷.    
۷. رحمان/سوره۵۵، آیه۴۸.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۸۴.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۴۶.    
۱۰. رعد/سوره۱۳، آیه۲۹.    
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۴۸۸.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۱۰.    
۱۳. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۷.    
۱۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۹.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۶۴.    
۱۷. نجم/سوره۵۳، آیه۱۴.    
۱۸. نجم/سوره۵۳، آیه۱۵.    
۱۹. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۲.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۴۹.    
۲۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۸.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۲۰.    
۲۳. نجم/سوره۵۳، آیه۱۶.    
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۵۰.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵.    
۲۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۸۱.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۴۰.    
۲۸. رحمان/سوره۵۵، آیه۱۱.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۱۱۱.    
۳۰. رحمان/سوره۵۵، آیه۶۸.    
۳۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۸۷.    
۳۲. رحمان/سوره۵۵، آیه۵۴.    
۳۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۸۵.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۴۷.    
۳۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۳.    
۳۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۶۶۷.    
۳۷. انسان/سوره۷۶، آیه۱۴.    
۳۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۲۰۷.    
۳۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۹.    
۴۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۲۱۲.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۲۱.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۶۳.    
۴۳. رحمان/سوره۵۵، آیه۶۸.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۱۷۷.    
۴۵. نبا/سوره۷۸، آیه۳۲.    
۴۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۲۷۴.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۴۸.    
۴۸. انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.    
۴۹. انعام/سوره۶، آیه۹۹.    
۵۰. تین/سوره۹۵، آیه۱.    
۵۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱.    
۵۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۲، ص۳۱۶.    
۵۳. تین/سوره۹۵، آیه۱.    
۵۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۵۳۹.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۲۶، برگرفته از مقاله «درختان بهشت».    






جعبه ابزار