• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان ریاحی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصل و نسب خانواده "ریاحی" از تیره اصفهانی‌هایی است که از کوچ‌نشینی در دوره صفوی و زندیه و قاجار به یکجانشینی در نطنز رسیده‌اند. "برادران ریاحی" از این خاندان همگی مصدر مشاغل نظامی‌و سیاسی بوده‌اند و هر یک به تناسب تخصص خود در دوره پهلوی متصدی منصب و مقام شده‌اند.



"اسماعیل ‌ریاحی" وزیر کشاورزی در دولت "آموزگار"، "ابراهیم"، پزشکی حاذق و وزیر بهداری در دولت "امینی" و علم، "تقی‌ ریاحی" که مهم‌ترین این برادران است و بیشتر از او در حوادث کودتای مرداد ۳۲ می‌خوانیم، رییس ستاد ارتش دولت "مصدق" بوده است. نام پدر برادران ریاحی "خلیل‌الله" است. گفتنی است این سه برادر با برادران ریاحی به نام "منوچهر" و "جهانگیر" که آن‌ها نیز اهل اصفهان و تحصیل کرده فرانسه و نیز از نزدیکان دربار پهلوی بوده‌اند، نسبت خویشاوندی نداشته، اما به قول "حسن‌ میرکیانی" از یک تیره‌اند.
[۱] ریاحی، منوچهر، سراب زندگی، تهران، انتشارات تهران، ۱۳۷۲، ص۱۵.
"سرلشگر حبیب‌الله شیبانی" دایی همین دو برادر است که در بعضی منابع به اشتباه به عنوان دایی تقی ریاحی و برادرانش معرفی شده است.


اسماعیل ریاحی در ۱۲۸۶ش در اصفهان به دنیا آمد. بعد از انجام تحصیلات ابتدایی و قسمتی از متوسطه به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون ثبت‌ نام کرد و در ۱۳۰۶ دیپلم گرفت. در همان سال وارد دانشکده افسری که برای اولین بار شرط ورود، دیپلم کامل متوسطه بود، ثبت‌ نام کرد و در ۱۳۰۸ به درجه ستوان دومی، در رشته توپخانه نائل آمد. خدمات اولیه خود را در تیپ توپخانه تهران آغاز کرد
[۲] پژمان، جلال، خاطرات، ج۲، ص۲۲۳، تهران، نامک، ۱۳۸۱.
و مراحل ترقی را تدریجا پیمود و در ۱۳۱۸ با درجه سرگردی به دانشگاه جنگ وارد شد و دوره ستاد و فرماندهی را گذراند و به ریاست کارگزینی ارتش منصوب شد. در ۱۳۲۰ درجه سرهنگ دومی‌و دو سال بعد به درجه سرهنگ تمام رسید و به ریاست ستاد لشگر اصفهان برگزیده شد. پس از آن به معاونت لشگر فارس انتخاب شد و در ۱۳۲۹ درجه سرتیپی گرفت و فرمانده لشگر لرستان و در ۱۳۳۱ فرمانده لشگر تبریز شد و در همین سمت او را برای ریاست شهربانی احضار نمودند، ولی از قبول آن خودداری نمود تا به گرفتاری‌های این سمت پرمخاطره در آن روز دچار نشود، اما او را به ریاست اداره مرزبانی کل کشور رساندند. وی در سال ۱۳۳۳ درجه سرلشگری گرفته و به فرماندهی سپاه جنوب به جای "سرلشگرحجازی" که با "فرخ" استاندار وقت فارس سر ناسازگاری داشت، منصوب شد. سرکوب عشایر جنوب و نارضایتی مردم به نوشتن بیانیه‌ای در سال‌های ۳۵-۱۶منجر شد که در آن به خدمات خود در این مناطق اشاره کرده بود. این مسئله باعث شد تا نامه‌ای با امضای عده‌ای از اهالی فارس در خصوص نقض مسائل اشاره شده در آن بیانیه صادر گردد. بخشی از آن نامه چنین است: «آیا در تصدی یک سال اخیر شش قتل در ماهور میلانی و چهار قتل در خانه عبدالله کشکولی و چند قتل و جرح در دشتستان و چند قتل در فیروزآباد و توقیف رییس ژاندارمری فسا از طرف اشرار و چندین سرقت صورت نگرفته است... امنیت یک سال اخیر جنابعالی باید از وقایع استثنایی محسوب شود».
[۳] رجال عصر پهلوی به روایت اسناد (کابینه حسنعلی منصور)، ص۱۲، تهران، مرکز بررسی اسناد.
ریاحی در سال ۳۸ به درجه سپهبدی رسید و معاون کل ستاد مشترک شد. در سال ۱۳۴۲ به جای "حسن ‌ارسنجانی" وزیر کشاورزی شد
[۴] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۵۱۳، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴.
و بعدها که وزارت کشاورزی به چند شاخه مجزا تبدیل شد. سپهبد ریاحی به عنوان سفیر کبیر ایران راهی هلند شد. در سال ۵۰ تا ۵۷ رییس شیلات جنوب شد. وی در جوانی با خانواده وکیلی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.
[۵] عاقلی، باقر، شرح حال رجال نظامی‌و سیاسی معاصر، ج۲، ص۷۴۵، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.



ابراهیم ریاحی در ۱۲۸۴ش در اصفهان متولد شد. وی پس از انجام تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و وارد مدرسه دارالفنون شد و دوره آنجا را به پایان برد. هنگامی‌که رضاشاه مشغول نوسازی و اصلاحات در کشور بود. گروهی را نیز برای فراگیری علوم روز به اروپا اعزام کرد. از میان آن‌ها "ابراهیم ‌ریاحی" نیز جز اولین گروه اعزامی‌به فرانسه بودند.
[۶] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۴۷۵، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴.
وی در پاریس دوره دانشکده پزشکی را گذراند. وقتی به ایران بازگشت وارد دانشگاه شده و مقام استادی گرفت. وی در چند بیمارستان هم ریاست داشت، در سال ۱۳۴۰ در کابینه "دکتر امینی" به وزارت بهداری منصوب شد و در کابینه "علم" نیز مقام خویش را حفظ کرد. ریاحی پزشک حاذق و استادی برجسته بود. وی در سال ۱۳۶۸ در تهران درگذشت.
[۷] عاقلی، باقر، شرح حال رجال نظامی‌و سیاسی معاصر، ج۲، ص۷۴۶، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.



"تقی ‌ریاحی" در (۱۲۸۹ش) در اصفهان متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی و ابتدایی وارد مدرسه دارالفنون تهران شده و دیپلم متوسطه دریافت کرد. پس از آن‌که دانشکده افسری را گذراند،

۴.۱ - تحصیل درفرانسه

از طرف ارتش برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام و در پاریس وارد مدرسه عالی "پلی‌تکنیک" شد.
[۸] عاقلی، باقر، شرح حال رجال نظامی‌ و سیاسی معاصر، ج۲، ص۷۴۵، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.
در این مدرسه در رشته هیدرولیک، دیپلم مهندسی گرفت. پس از بازگشت به ایران ضمن انجام وظایف نظامی، برای تدریس در دانشکده فنی دانشگاه تهران دعوت شد و تدریس دروس آنالیز، هندسه، حساب و شیمی‌ به عهده او قرار گرفت.
[۹] موحد، علیمحمد، خواب آشفته نفت، ج۲، ص۲۶۴، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۸۷.


۴.۲ - مناصب حکومتی

ریاحی در سال (۱۳۳۰ش) با احراز درجه سرتیپی به ریاست اداره تسلیحات ارتش منصوب گردید و سازمان جدیدی برای آن بنیاد نهاد که با اصول فنی و تکنولوژی کشورهای پیشرفته برابری می‌کرد. به دنبال ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران و اخراج کارشناسان انگلیسی نفت، سرتیپ ریاحی به ریاست پالایشگاه آبادان منصوب شد.
[۱۰] زیرک زاده، خاطرات مهندس زیرک زاده، ص۷۱، تهران، نیلوفر، ۱۳۷۶.
در این انتصاب "مهندس‌ بازرگان" رییس موقت هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران نقش مهمی‌داشت.
[۱۱] سررشته، سرهنگ حسینقلی، خاطرات، ص۱۳۵، تهران، ناشر نویسنده، ۱۳۶۷.
ریاحی موفق شد از تعطیلی کامل پالایشگاه جلوگیری کند و چرخ‌های صنعت نفت را به گردش درآورد.
[۱۲] هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۸۳، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.


۴.۳ - فعالیتهای سیاسی

وی از رهبران "سازمان مخفی افسران ناسیونالیست" بود که از نهضت ‌ملی و‌اندیشه‌های "دکتر مصدق" طرفداری می‌کرد. با رهبران "حزب ایران" دوستی و وابستگی داشت و این ارتباط موجب گردید که پس از توطئه (۹ اسفند ۱۳۳۱) "دکتر مصدق" که به زحمات ریاحی در آبادان واقف بود، سرلشگر "بهارمست" را از ریاست ستاد ارتش برکنار و ریاحی به جای او گمارده شود.
[۱۳] هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۱۳۰، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.
(کاندیدای افسران ناسیونالیست برای تصدی ستاد ارتش، سرتیپ "محمود امینی" و سرتیپ "افشار طوس "بودند.
[۱۴] هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۳۰۵، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.
ریاحی برای تصدی معاون دفاع ملی نامزد و پیشنهاد شده بود. با مداخله رهبران "حزب‌ ایران" "دکتر مصدق" ریاحی را بدین سمت انتخاب کرد.
[۱۵] خاطرات سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی، ص۱۲۵، تهران، رواق، ۱۳۶۳.
ریاحی تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ریس ستاد ارتش بود.
[۱۶] هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۸۳، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.


۴.۴ - کودتای ۲۸ مرداد

در شب (۲۴ مرداد ۳۲) که شایعه کودتای نظامی‌ فراگیر شده بود، "مصدق" متوجه شد که سرتیپ ریاحی در انجام وظیفه کوتاهی می‌کند. از این رو او را احضار کرد و از او نوشته‌ای گرفت که از دولت قانونی دفاع و حمایت خواهد کرد. همان شب، افراد گارد سلطنتی به خانه‌ی ریاحی ریختند، ولی موفق به دستگیری او نشدند. پس از آن ‌که کودتا نافرجام ماند و شاه به خارج از کشور گریخت، ریاحی از کودتا پرده برداشت و فرار شاه را استعفا تلقی کرد، پس دستور داد نام شاه از مراسم دعای صبحگاهی و شامگاهی پادگان‌ها حذف شود، اما در روز (۲۸ مرداد) چنان‌که باید و شاید از حکومت مصدق دفاع نکرد و اگر نوشته "سرهنگ سر رشته" افسر تجسس رکن دوم ستاد را باور کنیم. ریاحی در ساعت ۱۱ صبح آن روز دستور داد تانک‌هایی را که راهروهای ورودی به خانه مصدق را مسدود کرده بودند، برچینند و به پادگان‌ها برگرداند.
[۱۷] سرهنگ حسینقلی سررشته، خاطرات، ص۱۲۶ـ۱۳۵، ۱۳۱۰، ناشر: نویسنده، تهران، ۱۳۶۷.
تقی ریاحی همراه مصدق در دادگاه نظامی‌ محاکمه شد. دادگاه بدوی ریاحی را به دو سال زندان و دادگاه تجدید نظر که در اردیبهشت ۱۳۳۳ تشکیل شد او را به ۳ سال زندان محکوم کرد.
[۱۸] موحد، علیمحمد، خواب آشفته نفت، ج۲، ص۲۶۴، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۸۷.


۴.۵ - سرانجام ریاحی

سرتیپ ریاحی پس از خروج از زندان در بخش خصوصی به کار مشغول شد و پس از چندی از ایران خارج شد و در فرانسه اقامت گزید. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و در فروردین ۱۳۵۸ از سوی دولت موقت " بازرگان " به وزارت دفاع ملی منصوب شد. سرتیپ ریاحی در (۱۸ تیر ۱۳۵۸) سرهنگ "عزیرالله امیررحیمی" را از فرماندهی دژبان مرکز برکنار کرد، ولی او اعلام داشت که من به دستور امام آمده‌ام و به دستور امام خواهم رفت و به جز امام هیچ کس را قبول ندارم، هنگامی‌ که اعلام شد به فرمان امام‌ خمینی فرمانده دژبان در سمت خود ابقا شده است. ریاحی برای نخستین بار از سمت خود استعفا کرد که مورد قبول قرار نگرفت. دومین بار در (۲۸ شهریور ۱۳۵۸) ) به علت دخالت اشخاص غیر مسئول در امور ارتش به طور قطع استعفا داد و به فرانسه بازگشت و در ۱۴ مرداد ۱۳۶۷ در شهر "نیس" در گذشت.
[۱۹] هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۸۷، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳



۱. ریاحی، منوچهر، سراب زندگی، تهران، انتشارات تهران، ۱۳۷۲، ص۱۵.
۲. پژمان، جلال، خاطرات، ج۲، ص۲۲۳، تهران، نامک، ۱۳۸۱.
۳. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد (کابینه حسنعلی منصور)، ص۱۲، تهران، مرکز بررسی اسناد.
۴. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۵۱۳، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴.
۵. عاقلی، باقر، شرح حال رجال نظامی‌و سیاسی معاصر، ج۲، ص۷۴۵، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.
۶. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۴۷۵، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴.
۷. عاقلی، باقر، شرح حال رجال نظامی‌و سیاسی معاصر، ج۲، ص۷۴۶، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.
۸. عاقلی، باقر، شرح حال رجال نظامی‌ و سیاسی معاصر، ج۲، ص۷۴۵، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.
۹. موحد، علیمحمد، خواب آشفته نفت، ج۲، ص۲۶۴، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۸۷.
۱۰. زیرک زاده، خاطرات مهندس زیرک زاده، ص۷۱، تهران، نیلوفر، ۱۳۷۶.
۱۱. سررشته، سرهنگ حسینقلی، خاطرات، ص۱۳۵، تهران، ناشر نویسنده، ۱۳۶۷.
۱۲. هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۸۳، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.
۱۳. هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۱۳۰، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.
۱۴. هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۳۰۵، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.
۱۵. خاطرات سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی، ص۱۲۵، تهران، رواق، ۱۳۶۳.
۱۶. هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۸۳، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳.
۱۷. سرهنگ حسینقلی سررشته، خاطرات، ص۱۲۶ـ۱۳۵، ۱۳۱۰، ناشر: نویسنده، تهران، ۱۳۶۷.
۱۸. موحد، علیمحمد، خواب آشفته نفت، ج۲، ص۲۶۴، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۸۷.
۱۹. هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، ص۸۷، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳



سایت‌پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان ریاحی» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۴    






جعبه ابزار