• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکومت و غرور (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مسئله غرور و نخوت از آن روزى كه آدم پا به اين كره خاكى نهاد، در تمام دوران‌هاى تاریخ و عصر انبياى پيشين تا امروز، يكى از سرچشمه‌هاى اصلى و خطرناک فساد و انحراف و کفر و نفاق و حکومت و قدرت بوده است. مطالعه در آیات قرآن نشان مى‌دهد كه تا چه حد اين صفت رذيله مايه بدبختى گروه عظيمى از انسان‌ها و جوامع بشرى مى‌شود و اگر هيچ دليلى بر زشتى اين رذيله اخلاقى جز همين آيات نباشد، كافى است.



رسیدن به حکومت و قدرت، مایه غرور و برتری‌طلبی است:

•• «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛ «آيا نديدى (و آگاهى ندارى از) کسى (= نمرود) که با ابراهيم در باره پروردگارش محاجه و گفت‌وگو کرد؟ زيرا خداوند به او حکومت داده بود؛ (و بر اثر کمى ظرفيت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مى‌کند و مى‌ميراند.» او گفت: «من نيز زنده مى‌کنم و مى‌ميرانم!» (و براى اثبات اين کار و مشتبه ‌ساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى يکى و قتل ديگرى را داد) ابراهيم گفت: «خداوند، خورشید را از افق مشرق مى‌آورد؛ (اگر راست مى‌گويى که حاکم بر جهان هستى تويى،) خورشيد را از مغرب بياور!» (در اينجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمى‌کند».

۱.۱ - بیان تفسیری آیه



۱.۱.۱ - محاجه ابراهیم با طاغوت زمان!

به دنبال آیه قبل که از هدایت مؤمنان در پرتو ولایت و راه‌نمایی پروردگار و گمراهی کافران بر اثر پیروی از طاغوت سخن می‌گفت خداوند چند نمونه ذکر می‌کند که یکی از آنان نمونه روشنی است که در آیه مورد بحث آمده است، و آن ماجرای گفت‌وگو و محاجه ابراهیم قهرمان بت‌شکن با جبار زمان خود (نمرود) است، می‌فرماید: (آیا ندیدی (آگاهی نداری) از کسی که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجه و گفت‌وگو کرد) (الم تر الی الذی حاج ابراهیم فی ربه).

۱.۱.۲ - انگیزه اصلی

و در یک جمله اشاره به انگیزه اصلی این محاجه می‌کند و می‌گوید: (به خاطر این بود که خداوند به او حکومت داده بود) و بر اثر کمی ظرفیت از باده کبر و غرور، سرمست شده بود (ان آتیه الله الملک).
و چه بسیارند کسانی که در حال عادی، انسان‌های معتدل، سر به راه، مؤمن و بیدارند؛ اما هنگامی که به مال و مقام و نوایی برسند، همه چیز را به دست فراموشی می‌سپارند، و مهم‌ترین مقدسات را زیر پا می‌نهند.
و در ادامه می‌افزاید: در آن هنگام که از ابراهیم (علیه‌السلام) پرسید خدای تو کیست که به سوی او دعوت می‌کنی؟ ابراهیم گفت: (همان کسی است که زنده می‌کند و می‌میراند) (اذ قال ابراهیم ربی الذی یحیی و یمیت).
در حقیقت بزرگ‌ترین شاهکار آفرینش یعنی قانون حیات و مرگ را به عنوان نشانه روشنی از علم و قدرت پروردگار مطرح ساخت.

۱.۱.۳ - سفسطه نمرود

ولی نمرود جبار راه تزویر و سفسطه را پیش گرفت و برای اغفال مردم و اطرافیان خود گفت: (من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم) و قانون حیات و مرگ در دست من است (قال انا احیی و امیت).
و برای اثبات این مدعای دروغین طبق روایت معروفی دست به حیله‌ای زد و دستور داد دو نفر زندانی را حاضر کردند و فرمان داد یکی را آزاد کنند و دیگری را به قتل برسانند سپس رو به ابراهیم و حاضران کرد و گفت: (دیدید چگونه حیات و مرگ به دست من است؟).

۱.۱.۴ - استدلال دیگر ابراهیم

ولی ابراهیم (علیه‌السلام) برای خنثی کردن این توطئه، دست به استدلال دیگری زد که دشمن نتواند در برابر ساده‌لوحان در مورد آن مغالطه کند، (ابراهیم گفت: خداوند، خورشید را از (افق مشرق) می‌آورد (اگر تو راست می‌گویی که حاکم بر جهان هستی می‌باشی) خورشید را از طرف مغرب بیاور) (قال ابرهیم فان الله یاتی بالشمس من المشرق فات بها من المغرب).
اینجا بود که (آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد) (فبهت الذی کفر).
آری (خداوند قوم ظالم را هدایت نمی‌کند) (و الله لا یهدی القوم الظالمین).

و به این ترتیب آن مرد مست و مغرور سلطنت و مقام، خاموش و مبهوت و ناتوان گشت و نتوانست در برابر منطق زنده ابراهیم (علیه‌السلام) سخنی بگوید، و این بهترین راه برای خاموش کردن این‌گونه افراد لجوج است.

۱.۱.۵ - توضیح

با اینکه مسلم است که مسئله حیات و مرگ از جهاتی مهم‌تر از مسئله طلوع و غروب آفتاب است و سند گویاتری بر علم و قدرت پروردگار محسوب می‌شود و به همین دلیل ابراهیم نخست به آن استدلال کرد، و اگر افراد بافکر و روشن‌ضمیری در آن مجلس بودند، طبعا با این دلیل قانع شدند؛ زیرا هر کس می‌داند مساله آزاد کردن و کشتن یک زندانی، هیچ‌گونه ربطی به مسئله حیات و مرگ طبیعی واقعی ندارد؛ ولی برای آن دسته که درک کافی نداشتند و ممکن بود تحت تأثیر سفسطه آن جبار حیله‌گر قرار گیرند، دست به استدلال دوم زد و مساله طلوع و غروب خورشید را مطرح ساخت تا حق بر هر دو دسته روشن گردد.

و چه خوب کرد ابراهیم (علیه‌السلام) که اول مسئله حیات و مرگ را پیش کشید تا آن جبار مدعی شرکت با پروردگار در تدبیر عالم گردد؛ سپس مسئله طلوع و غروب آفتاب را عنوان کرد که او در آن، به کلی وا مانده شد.

۱.۱.۶ - مقدمات ضلالت و گمراهی

ضمنا از جمله (و الله لا یهدی القوم الظالمین) معلوم می‌شود که گرچه هدایت و ضلالت به دست خداست، اما مقدمات آن از سوی بندگان فراهم می‌گردد، ظلم و ستم و گناه همچون ابرهای تیره و تاری، بر آیینه قلب سایه می‌افکند و اجازه درک حقایق به او نمی‌دهد.

۱.۱.۷ - نکته

منظور از «الذی حاج...» نمرود، حاکم بابل است.

•• «وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ»؛ «فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آيا حکومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ آيا نمى‌بينيد؟».

۱.۲ - تفسیر آیه

یعنی فرعون قوم خود را ندا کرد که ای قوم آیا ملک مصر از آن من نیست؟ و این نهرها از دامنه ملکم جاری نیست؟ آیا نمی‌بینید؟ و در این جمله با آوردن کلمه (قال) جمله بعد را از ما قبل جدا کرد، چون جمله بعد به منزله جواب از سؤالی تقدیری است. بعد از آنکه فرمود (فرعون در میان قوم خود ندا کرد) کاءنه کسی پرسیده: چه گفت؟ فرمود: (قال یا قوم...).
و معنای اینکه فرمود (و هذه الانهار تجری من تحتی) این است که این نهرها از تحت قصرم و یا از زیر و دامنه بستانم که قصرم در آن است جاری است که به احتمال دوم قصرش در آن باغ و در نقطه مرتفعی قرار داشته، و بنایی بلند بوده است. و جمله مذکور حال از ما قبل است، و نیز عطف است بر (ملک مصر) و جمله (تجری من تحتی) حال است از (انهار) و منظور از (انهار) شعبه‌های رود نیل است.
و جمله (افلا تبصرون) در معنای تکرار کردن استفهام سابق است که فرعون می‌پرسید (الیس لی ملک مصر...)

•• «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»؛ «(فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتيجه از او اطاعت کردند؛ آنان قومى فاسق بودند!».

۱.۱ - بیان تفسیری آیه


یعنى فرعون با این سخنان عقول قوم خود را دزدید و فریبشان داد.
اصولا راه و رسم همه حکومت‌های جبار و فاسد این است که برای ادامه خودکامگی باید مردم را در سطح پایینی از فکر و اندیشه نگهدارند، و با انواع وسائل آنها را تحمیق کنند، آنها را در یک حال بی‌خبری از واقعیت‌ها فرو برند و ارزش‌های دروغین را جانشین ارزش‌های راستین کنند، و دائما آنها را نسبتا به واقعیت‌ها شست‌وشوی مغزی دهند.
چراکه بیدار شدن ملت‌ها و آگاهی و رشد فکری ملت‌ها بزرگ‌ترین دشمن حکومت‌های خودکامه و شیطانی است که با تمام قوا با آن مبارزه می‌کنند!
این شیوه فرعونی یعنی استخفاف عقول با شدت هرچه تمام‌تر در عصر و زمان ما بر همه جوامع فاسد حاکم است، اگر فرعون برای نیل به این هدف وسائل محدودی در اختیار داشت طاغوتیان امروز با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، مطبوعات، فرستنده‌های رادیو تلویزیونی، و انواع فیلم‌ها، و حتی ورزش در شکل انحرافی، و ابداع انواع مدهای مسخره، به استخفاف عقول ملت‌ها می‌پردازند، تا در بی‌خبری کامل فرو روند و از آنها اطاعت کنند، به همین دلیل دانشمندان و متعهدان دینی که خط فکری و مکتبی انبیا را تداوم می‌بخشند وظیفه سنگین در مبارزه با برنامه استخفاف عقول بر عهده دارند که از مهم‌ترین وظایف آنهاست.
جالب اینکه آیه فوق را با این جمله تکمیل و پایان می‌دهد آنها گروهی فاسق بودند (انهم کانوا قوما فاسقین).
اشاره به اینکه این قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل نبودند تسلیم چنین تبلیغات و ترهاتی نمی‌شدند، و اسباب گمراهی خود را به دست خویش فراهم نمی‌ساختند، به همین دلیل آنها هرگز در این گمراهی معذور نبودند، درست است که فرعون عقل آنها را دزدید و به طاعت خویش واداشت، ولی آنها نیز با (تسلیم کورکورانه) موجبات این دزدی را فراهم ساختند.
آری آنها فاسقانی بودند که از فاسقی تبعیت می‌کردند.


به باور امام‌ خمینی غرور سبب بی‌تاثیر شدن موعظه‌های الهی و دعوت انبیاء و اولیاء (علیهم‌السّلام) در انسان می‌شود، زیرا انسان را از تفکر در نقص‌ها و مرض‌های خود غافل می‌کند که این از نقشه‌های شیطان است. افراد مغرور در امور دنیوی به نفس خودشان و مردم اعتماد دارند؛ ولی از پروردگار غافل‌اند؛ به امور آخرتی بی‌اعتنایند و سستی و تنبلی خود را به حساب توکل، رجاء و امید به خداوند می‌گذارند و بدون عمل، جزا طلب می‌کنند. ازاین‌رو از کسب معارف و تحصیل اخلاق کریمانه و عمل صالح بازمی‌مانند و افسار آنها گسیخته شده، به دام گناه و معاصی گرفتار می‌شوند.
به اعتقاد امام‌ خمینی اگر کارهای انسان با خودخواهی و غرور همراه شود، مبدا شکست انسان می‌شود؛ لازم است انسان به خدا توکل کند و نباید به قدرت خود مغرور و از خداوند غافل باشد زیرا این به شکست منتهی می‌شود. همچنین از آثار غرور، بدبختی، شقاوت، هلاکت ابدی جهنم است، درنتیجه مغرور از قافله سالکان، عقب می‌افتد و از مقامات معنوی محروم می‌شود. همچنان ‌که مغرور شدن به اصطلاحات و مفاهیم موجب می‌شود انسان از رسیدن به حکمت، معارف، تهذیب باطن و رسیدن به هدایت و سعادت غافل شود که ثمره آن ظلمت قلب و تکبر است. امام‌ خمینی درباره خروج سالکان معتقد است، آفت سلوک سالکان راه خدا، اعتماد به عمل و ریاضت خود است؛ ازاین‌رو سالک باید از اعتماد به قدرت خود به ‌صورت کامل خارج و سلوک و عمل را از خود نبیند.
[۱۴] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۸۸، ذیل آیه.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۸۹، ذیل آیه.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۶۷ ۱۶۹.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۵۰ - ۳۵۳.    
۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۱.    
۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۴.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۸۸، ذیل آیه.    
۹. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۰. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۱۱. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۳۳-۱۳۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۲. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۳۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۳. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۲۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۳.۱ - منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکومت و غرور».    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار