• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم طلاق (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این مقاله به برخی از احکام طلاق که در قرآن کریم آمده اشاره می‌شود.



رعایت موازین شناخته شده شرعی و عرفی، در طلاق لازم است.
«واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف...؛ و هنگامی که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهای «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحی آنها را نگاه دارید (و آشتی کنید)، و یا به طرز پسندیده‌ای آنها را رها سازید! و هیچ گاه به خاطر زیان رساندن و تعدی کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسی که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهی،) آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانی و علم و دانشی که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند می‌دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزی آگاه است (و از نیات کسانی که از قوانین او، سوء استفاده می‌کنند، با خبر است)».
(مقصود از «معروف» امور معاملاتی و حقوقی است که مردم از راه احکام شریعت و یا عادات اجتماع که مخالف با شرع نباشد شناخته‌اند. )
[۲] ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریروالتنویر، ج۲، جزء ۲، ص۴۲۲.



رعایت حقوق زن، همراه با احسان و نیکی و به دور از اضرار به وی، در طلاق لازم است.
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن ولا یحل لکم ان تاخذوا مما ءاتیتموهن شیــا... تلک حدود الله فلا تعتدوها ومن یتعد حدود الله فاولـئک هم الظــلمون؛ طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود). و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آنها داده‌اید، پس بگیرید؛ مگر اینکه دو همسر، بترسند که حدود الهی را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهی را رعایت نکنند، مانعی برای آنها نیست که زن، فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهای الهی است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است.
«واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ولا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا ومن یفعل ذلک فقد ظـلم نفسه و لا تتخذوا ءایـت الله هزوا...»


پرداخت متاعی مناسب و پسندیده از جانب شوهران، متناسب با توان و شئونات مالی خود به زنان مطلقه، در صورت عدم تعیین مهریه بر ایشان لازم است.
«لا جناح علیکم ان طـلقتم النساء ما لم تمسوهن او تفرضوا لهن فریضة ومتعوهن علی الموسع قدره وعلی المقتر قدره متـعـا بالمعروف حقـا علی المحسنین؛ اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی یا تعیین مهر، (به عللی) طلاق دهید، گناهی بر شما نیست. (و در این موقع،) آنها را (با هدیه‌ای مناسب،) بهره مند سازید! آن کس که توانایی دارد، به اندازه تواناییش، و آن کس که تنگدست است، به اندازه خودش، هدیه‌ای شایسته (که مناسب حال دهنده و گیرنده باشد) بدهد! و این بر نیکوکاران، الزامی است».
(به قرینه آیه بعدی که حکم مطلقه را در صورت تعیین مهر بیان می‌کند این آیه به مطلقه‌ای اختصاص دارد که مهرش تعیین نشده است که در این صورت، واجب است متاعی مناسب به او بپردازد. )
رعایت حقوق فرزند و مصالح و منافع او، در طلاق لازم است.
والولدت یرضعن اولـدهن... وعلی المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف... لاتضار ولدة بولدها ولا مولود له بولده وعلی الوارث مثل ذلک فان ارادا فصالا عن تراض منهما وتشاور فلا جناح علیهما وان اردتم ان تسترضعوا اولـدکم فلا جناح علیکم اذا سلمتم ما ءاتیتم بالمعروف...
(به نظر اکثر مفسران «و علی المولود له رزقهن...» در مورد مطلقه است.)
«یـایها النبی اذا طـلقتم النساء... • ... وان کن اولـت حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن فان ارضعن لکم فـاتوهن اجورهن واتمروا بینکم بمعروف وان تعاسرتم فسترضع له اخری؛ ای پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عده، آنها را طلاق گویید (زمانی که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکی نکرده باشند)، و حساب عده را نگه دارید؛ و از خدایی که پروردگار شماست بپرهیزید؛ نه شما آنها را از خانه هایشان بیرون کنید و نه آنها (در دوران عده) بیرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکاری انجام دهند؛ این حدود خداست، و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده؛ تو نمی‌دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند• آنها (زنان مطلقه) را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید؛ و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید (و مجبور به ترک منزل شوند)؛ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند؛ و اگر برای شما (فرزند را) شیر می‌دهند، پاداش آنها را بپردازید؛ و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شایسته انجام دهید؛ و اگر به توافق نرسیدید، آن دیگری شیردادن آن بچه را بر عهده می‌گیرد».
(احتمال دارد به قرینه آیات قبل و بعد، مقصود از «والوالدات»، زنان مطلقه باشند.)


بازگشت به زندگی زناشویی یا طلاق بر ایلا کننده، پس از گذشت چهار ماه واجب است.
«للذین یؤلون من نسائهم تربص اربعة اشهر فان فاءو فان الله غفور رحیم• وان عزمواالطـلـق فان الله سمیع علیم؛ کسانی که زنان خود را «ایلاء» می‌نمایند (سوگند یاد می‌کنند که با آنها، آمیزش جنسی ننمایند،) حق دارند چهار ماه انتظار بکشند. (و در ضمن این چهار ماه، وضع خود را با همسر خویش، از نظر ادامه زندگی یا طلاق، روشن سازند.) اگر (در این فرصت،) بازگشت کنند، (چیزی بر آنها نیست؛ زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است


اجرای طلاق، در حضور دو شاهد عادل واخب است.
«فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف اوفارقوهن بمعروف واشهدوا ذوی عدل منکم...؛ و چون عده آنها سرآمد، آنها را بطرز شایسته‌ای نگه دارید یا بطرز شایسته‌ای از آنان جدا شوید؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید؛ و شهادت را برای خدا برپا دارید؛ این چیزی است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می‌شوند! و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند


کتمان بارداری و طهر و حیض از جانب زن، در هنگام طلاق حرام است.
«والمطـلقـت یتربصن بانفسهن ثلـثة قروء ولا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یؤمن بالله والیوم الاخر...؛ زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! (عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، برای آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، برای بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگی زناشویی) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند؛ در صورتی که (براستی) خواهان اصلاح باشند. و برای آنان، همانند وظایفی که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته‌ای قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برتری دارند؛ و خداوند توانا و حکیم است».
(مقصود از «ما خلق الله» طبق نظر برخی مفسران، حیض و به نظر برخی دیگر حمل و به نظر بعضی هر دو است.)


خودداری از طلاق و بلاتکلیف گذاشتن زن از مزایای شوهرداری و مزایای بی همسری است.
«... فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقة...؛ شما هرگز نمی‌توانید (از نظر محبت قلبی) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است».


کتمان طلاق، از سوی شوهر حرام است.
«واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فلا تعضلوهن ان ینکحن ازوجهن اذا ترضوا بینهم بالمعروف ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله والیوم الاخر ذلکم ازکی لکم و اطهر و الله یعلم و انتم لا تعلمون؛ و هنگامی که زنان را طلاق دادید و عده خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیده‌ای تراضی برقرار گردد. این دستوری است که تنها افرادی از شما، که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، از آن، پند می‌گیرند (و به آن، عمل می‌کنند). این (دستور)، برای رشد (خانواده‌های) شما مؤثرتر، و برای شستن آلودگیها مفیدتر است؛ و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید».
(یک احتمال این است که مقصود از «فلا تعضلوهن» این باشد که مردی همسرش را پنهانی طلاق دهد و این موضوع را از همسرش پنهان کند تا مبادا او با کسی ازدواج کند.)


جدایی انداختن بین زن و شوهر، به وسیله سحر، نکوهیده و حرام
«... ولـکن الشیـطین کفروا یعلمون الناس السحر وما انزل علی الملکین ببابل هـروت ومـروت... فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه... ویتعلمون ما یضرهم ولاینفعهم ولقد علموا لمن اشتره ما له فی الاخرة من خلـق ولبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا یعلمون؛ و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن! ) » ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلما می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند».
(در تفسیر «یفرقون به بین...» وجوهی ذکر شده، از جمله اینکه با سعایت و نمامی بین زن و شوهر باعث می‌شدند آنان از هم جدا شوند. )


پرداخت متاعی مناسب و پسندیده، از جانب شوهران متناسب با توان و شئونات مالی به زنان طلاق داده شده، قبل از آمیزش مستحب است.
«لا جناح علیکم ان طـلقتم النساء ما لم تمسوهن او تفرضوا لهن فریضة ومتعوهن علی الموسع قدره وعلی المقتر قدره متـعـا بالمعروف حقـا علی المحسنین؛ اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی یا تعیین مهر، (به عللی) طلاق دهید، گناهی بر شما نیست. (و در این موقع،) آنها را (با هدیه‌ای مناسب،) بهره مند سازید! آن کس که توانایی دارد، به اندازه تواناییش، و آن کس که تنگدست است، به اندازه خودش، هدیه‌ای شایسته (که مناسب حال دهنده و گیرنده باشد) بدهد! و این بر نیکوکاران، الزامی است».
(برخی گفته‌اند: «متعه» _ پرداخت متاع مناسب برای هر مطلقه‌ای جز مطلقه‌ای که به صورت خلع، مبارات و ملاعنه جدا شده باشد است در این صورت، این حکم مستحبی خواهد بود.)


هزینه نگاهداری و شیر دادن نوزادان، برعهده پدر، پس از طلاق همسر است.
«یـایها النبی اذا طـلقتم النساء... • ... وان کن اولـت حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن فان ارضعن لکم فـاتوهن اجورهن واتمروا بینکم بمعروف وان تعاسرتم فسترضع له اخری؛ ای پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عده، آنها را طلاق گویید (زمانی که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکی نکرده باشند)، و حساب عده را نگه دارید؛ و از خدایی که پروردگار شماست بپرهیزید؛ نه شما آنها را از خانه هایشان بیرون کنید و نه آنها (در دوران عده) بیرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکاری انجام دهند؛ این حدود خداست، و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده؛ تو نمی‌دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند• آنها (زنان مطلقه) را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید؛ و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید (و مجبور به ترک منزل شوند)؛ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند؛ و اگر برای شما (فرزند را) شیر می‌دهند، پاداش آنها را بپردازید؛ و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شایسته انجام دهید؛ و اگر به توافق نرسیدید، آن دیگری شیردادن آن بچه را بر عهده می‌گیرد».


طلاق زنان باردار جایز است.
«یـایها النبی اذا طـلقتم النساء فطـلقوهن لعدتهن... • ... ان کن واولـت الاحمال اجلهن ان یضعن حملهن...»
«اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم ولا تضاروهن لتضیقوا علیهن وان کن اولـت حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن فان ارضعن لکم فـاتوهن اجورهن واتمروا بینکم بمعروف وان تعاسرتم فسترضع له اخری»
طلاق زنان، در صورت قرار ندادن مهریه جایز است.
«لا جناح علیکم ان طـلقتم النساء ما لم تمسوهن او تفرضوا لهن فریضة...»
طلاق رجعی، تا دو مرتبه برای مردان جایز است.
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن...»
طلاق زنان، قبل از آمیزش جنسی جایز است.
«لا جناح علیکم ان طـلقتم النساء ما لم تمسوهن...»
«وان طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن...؛ و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزش جنسی کنید) طلاق دهید، در حالی که مهری برای آنها تعیین کرده‌اید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کرده‌اید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنها (حق خود را) ببخشند؛ یا (در صورتی که صغیر و سفیه باشند، ولی آنها، یعنی) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکاری نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست».
«یـایها الذین ءامنوا اذا نکحتم المؤمنـت ثم طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن...؛ او کسی است که بر شما درود و رحمت می‌فرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت می‌کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است».
طلاق گرفتن زن، در مقابل بخشش مال طلاق خلع جایز است.
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن ولا یحل لکم ان تاخذوا مما ءاتیتموهن شیــا الا ان یخافا الا یقیما حدود الله فان خفتم الا یقیما حدود الله فلا جناح علیهما فیما افتدت به...»
(استفاده طلاق خلع بر اساس شان نزول آیه درباره زنی است که شوهرش برای او ناخوشایند بود و حاضر شد از مهریه اش در مقابل طلاق بگذرد.)
طلاق غیر مدخول بها، در ایام حیض جایز است.
یـایها النبی اذا طـلقتم النساء فطـلقوهن لعدتهن...
(طلاق در آیه یاد شده مقید شده به زمان عده که همان ایام پاکی و طهر غیر مواقعه است و به حکم صریح آیه ۴۹ سوره احزاب، غیر مدخول بها عده ندارد، بنابراین طلاق او در ایام حیض صحیح خواهد بود.)


مشروعیت طلاق و از هم گسستن پیوند زناشویی، در اسلام از آیات زیر استفاده می‌شود.
«وان عزمواالطـلـق فان الله سمیع علیم... • والمطـلقـت یتربصن بانفسهن ثلـثة قروء...؛ و اگر تصمیم به جدایی گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعی ندارد؛) خداوند شنوا و داناست• زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! (عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، برای آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، برای بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگی زناشویی) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند؛ در صورتی که (براستی) خواهان اصلاح باشند. و برای آنان، همانند وظایفی که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته‌ای قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برتری دارند؛ و خداوند توانا و حکیم است».
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن... • فان طـلقها فلا تحل له من بعد حتی تنکح زوجـا غیره فان طـلقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا...»
«واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف...»
«لا جناح علیکم ان طـلقتم النساء ما لم تمسوهن او تفرضوا لهن فریضة...»
«وان طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فریضة فنصف ما فرضتم...»
«وان اردتم استبدال زوج مکان زوج وءاتیتم احدهن قنطارا فلا تاخذوا منه شیــا...؛ و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداخته‌اید، چیزی از آن را پس نگیرید! آیا برای بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل می‌شوید؟
«وان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضـا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما... • وان یتفرقا یغن الله کلا من سعته...؛ و اگر زنی، از طغیان و سرکشی یا اعراض شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره‌ای از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم (طبق غریزه حب ذات، در این گونه موارد) بخل می‌ورزند. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد)».
«یـایها النبی قل لازوجک ان کنتن تردن الحیوة الدنیا وزینتها فتعالین امتعکن واسرحکن سراحـا جمیلا»
«یـایها الذین ءامنوا اذا نکحتم المؤمنـت ثم طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن فما لکم علیهن من عدة تعتدونها فمتعوهن وسرحوهن سراحـا جمیلا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که با زنان با ایمان ازدواج کردید و قبل از همبستر شدن طلاق دادید، عده‌ای برای شما بر آنها نیست که بخواهید حساب آن را نگاه دارید؛ آنها را با هدیه مناسبی بهره مند سازید و بطرز شایسته‌ای رهایشان کنید».
«یـایها النبی اذا طـلقتم النساء فطـلقوهن لعدتهن واحصوا العدة... • فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف...»
«عسی ربه ان طـلقکن ان یبدله ازوجـا خیرا منکن...؛ امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت کننده، زنانی غیرباکره و باکره».


تصمیم و اختیار طلاق با مردان است.
«للذین یؤلون من نسائهم... • وان عزموا الطـلـق فان الله سمیع علیم»
«فان طـلقها فلا تحل له من بعد حتی تنکح زوجـا غیره فان طـلقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا...»
«واذا طـلقتم النساء...»
«واذا طـلقتم النساء...»
«لا جناح علیکم ان طـلقتم النساء...»
«وان طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فریضة فنصف ما فرضتم الا ان یعفون او یعفوا الذی بیده عقدة النکاح...»
(برداشت بر این اساس که منظور از «الذی» شوهر باشد.)
«وان اردتم استبدال زوج مکان زوج وءاتیتم احدهن قنطارا فلا تاخذوا منه شیــا اتاخذونه بهتـنـا واثمـا مبینا»
«یـایها النبی قل لازوجک ان کنتن تردن الحیوة الدنیا وزینتها فتعالین امتعکن واسرحکن سراحـا جمیلا»
«یـایها الذین ءامنوا اذا نکحتم المؤمنـت ثم طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن فما لکم علیهن من عدة تعتدونها فمتعوهن وسرحوهن سراحـا جمیلا»
«لا یحل لک النساء من بعد ولا ان تبدل بهن من ازوج...»
«یـایها النبی اذا طـلقتم النساء فطـلقوهن لعدتهن واحصوا العدة...»
«عسی ربه ان طـلقکن ان یبدله ازوجـا خیرا منکن...»


عدم تحقق چند طلاق، با اجرای یک یا چند صیغه، در یک مجلس و بدون رجوع امساک در بین طلاقها از آیات زیر استفاده می‌شود.
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن...»
(اولا در لفظ واحد «طلقتک ثلاثا» مرتین و مرات صدق نمی‌کند و ثانیا اگر رجوع نکند، طلاق دوم صدق نمی‌کند و ثالثا باید رجوع به زندگی به صورت امساک به معروف باشد و در مجلس واحد بین صیغه اول و دوم ـ مثلا ـ گفتن «راجعت» امساک به معروف نیست.)
رجوع به همسر در عده، پس از طلاق اول و دوم، از حقوق شوهر و مشروط به قصد اصلاح است.
«والمطـلقـت یتربصن بانفسهن ثلـثة قروء... وبعولتهن احق بردهن فی ذلک ان ارادوا اصلـحــا...»
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن...؛ طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود). و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آنها داده‌اید، پس بگیرید؛ مگر اینکه دو همسر، بترسند که حدود الهی را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهی را رعایت نکنند، مانعی برای آنها نیست که زن، فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهای الهی است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است».
«واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف....؛ و هنگامی که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهای «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحی آنها را نگاه دارید (و آشتی کنید)، و یا به طرز پسندیده‌ای آنها را رها سازید! و هیچ گاه به خاطر زیان رساندن و تعدی کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسی که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهی،) آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانی و علم و دانشی که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند می‌دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزی آگاه است (و از نیات کسانی که از قوانین او، سوء استفاده می‌کنند، با خبر است)».
.. اذا طـلقتم النساء فطـلقوهن لعدتهن... • فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف اوفارقوهن بمعروف...
طلاق سوم، موجب حرمت رجوع شوهر به همسر مطلقه خویش می‌گردد.
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن... • فان طـلقها فلا تحل له من بعد حتی تنکح زوجـا غیره فان طـلقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا ان ظنا ان یقیما حدود الله...»
جلوگیری زن از طلاق، با گذشت از برخی حقوق خویش جایز است.
«وان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضـا فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحـا...»
(امام صادق (علیه‌السّلام) در معنای آیه مذکور فرمود: این در مورد زنی است که شوهرش از او خوشش نمی‌آید و می‌خواهد طلاقش دهد، زن می‌گوید: مرا نگهدار و طلاق نده، من از حقوق خودم می‌گذرم و از مالم به تو می‌دهم.)
طلاق شوهر دوم _ محلل موجب حلیت ازدواج زن، با شوهر سابق خویش می‌گردد.
«الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن... • فان طـلقها فلا تحل له من بعد حتی تنکح زوجـا غیره فان طـلقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا...»


طلاق مبارات شرعی است.
الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن ولا یحل لکم ان تاخذوا مما ءاتیتموهن شیــا الا ان یخافا الا یقیما حدود الله فان خفتم الا یقیما حدود الله فلا جناح علیهما فیما افتدت به...
(در مبارات، شرط است که زن و شوهر از یکدیگر متنفر باشند. و «الا ان یخافا الا یقیما حدود الله» معنایش این است که ظن غالب زن و شوهر بر این باشد که واجبات و محرمات دینی را نمی‌توانند رعایت کنند و این در صورتی خواهد بود که از حیث اخلاقی از یکدیگر فاصله گرفته، نسبت به یکدیگر بغض و کینه داشته باشند. )
صحت طلاق مدخول بها، مشروط به وقوع آن، در ایام پاکی طهر غیر مواقعه است.
«یـایها النبی اذا طـلقتم النساء فطـلقوهن لعدتهن...؛ ای پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عده، آنها را طلاق گویید (زمانی که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکی نکرده باشند)، و حساب عده را نگه دارید؛ و از خدایی که پروردگار شماست بپرهیزید؛ نه شما آنها را از خانه هایشان بیرون کنید و نه آنها (در دوران عده) بیرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکاری انجام دهند؛ این حدود خداست، و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده؛ تو نمی‌دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند
(«لعدتهن» بر وجوب وقوع طلاق در زمان طهر و پاکی از حیض دلالت دارد. از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره «فطلقوهن لعدتهن» روایت شده که فرمود: زن باید در حالی طلاق داده شود که از حیض پاک شده باشد، بدون اینکه در آن پاکی، آمیزش صورت گرفته باشد.)


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۲. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریروالتنویر، ج۲، جزء ۲، ص۴۲۲.
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۶.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۴۵.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۱۳.    
۹. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۱۰. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۶.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۲۷.    
۱۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۲.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۹۹.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۱۲۹.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۱۰.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۳۳۲.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۶.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۲۳.    
۲۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۲۴. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۲۵. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۲۶. طلاق/سوره۶۵، آیه۴.    
۲۷. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۶.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۶.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۳۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۹.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۰۳.    
۳۵. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۷.    
۳۷. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰.    
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۶.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۲۰.    
۴۴. نساء/سوره۴، آیه۱۲۸.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۱۳۰.    
۴۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.    
۴۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۹.    
۴۸. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۴۹. طلاق/سوره۶۵، آیه۲.    
۵۰. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۶.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۲۲۷.    
۵۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۵۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۵۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۶.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۵۸. نساء/سوره۴، آیه۲۰.    
۵۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.    
۶۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۹.    
۶۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۲.    
۶۲. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۶۳. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۰۳.    
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۶۷. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۶۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۶۹. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۷۰. طلاق/سوره۶۵، آیه۲.    
۷۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۷۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰.    
۷۳. نساء/سوره۴، آیه۱۲۸.    
۷۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۱۴۵، ح۳.    
۷۵. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۸، ح ۶۰۰.    
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۷۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰.    
۷۸. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۷۹. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد‌، زبدة البیان، ج۱، ص۶۰۵.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۳۴.    
۸۱. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۸۲. کلینی، یعقوب، الکافی، ج۶، ص۶۵.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم طلاق»    



جعبه ابزار