• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حوزه معنایی استدراج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِستدراج یعنی نزدیک شدن تدریجی و غیر مستقیم کافران و فاسقان به هلاکت و عذاب، بر اثر اصرار بر کفر و گناه است. و تکذیب و رویگردانی انسان از سوی دیگر، در مورد کافران و فاسقان به اجرا درمی‌آید.



این واژه از ریشه «د‌-‌ر‌-‌ج» به معنای اندک اندک گام برداشتن
[۱] المصباح، ص‌۱۹۱.
و حرکت یک شیء یا حرکت در ضمن یک شیء و درهم پیچیدن اشیا و مرگ و فنا بوده، در همه کاربردهایش متضمّن معنای تدریج و نوعی حرکت صعودی
[۷] التحقیق، ج‌۳، ص‌۱۸۲، «درج‌.
یا نزولی
[۸] زادالمسیر، ج‌۳، ص‌۲۹۵.
[۹] جوامع‌الجامع، ج‌۱، ص‌۴۸۶.
است. استدراج به نوعی صناعت ادبی نیز گفته می‌شود که در مباحثات و مجادلات به‌کار می‌آید، به این گونه که شخص از مسیری پنهان و با جلب نظر تدریجی مخاطب، او‌را به نحوی به پذیرش مدعای خویش وادار‌می‌کند.
[۱۱] البرهان فی علوم‌القرآن، ج‌۲، ص‌۴۲۳.
[۱۲] شرح نهج‌البلاغه، ج‌۲، ص‌۳۷۶.



مفهوم استدراج در قرآن به معنای فرو‌کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان
[۱۳] فتح القدیر، ج‌۲، ص‌۲۷۱.
[۱۴] تأویل مشکل القرآن، ص‌۱۶۶.
یا در هم پیچیدن زندگی و وجودشان از طریق اغفال آن‌ها از یاد خداست
[۱۵] معانی القرآن، ج‌۳، ص‌۲۷۱.
که اعطای نعمت و آسایش بیش‌تر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسانهایی که از هدایتها و آزمایشهای گوناگون خداوند برای هدایت تأثیر مثبت نمی‌پذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها می‌گردند و حتّی زمینه‌ها و امکانات سقوط نیز برایشان مهیا‌ می‌شود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به عذاب خداوندی دچار می‌گردند.
[۲۰] السنن‌الالهیه، ص۲۳۱-۲۳۵.
واژه استدراج دوبار در قرآن به‌کار رفته و در آیات فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به‌تفصیل بحث شده است. این واژه در هر دو مورد به‌صورت جمع به‌کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر واسطه‌های فیض الهی و مدبّرات امور از قبیل فرشتگان در نزول نعمتهای پیاپی برای استدراج دانسته‌اند، چنان‌که کاربرد واژه «املاء» و «کید» به‌صورت مفرد در مورد خداوند، به حکم ویژه الهی در مورد کافران و فاسقان اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد. در روایات یکی از اسمای الهی مُملی دانسته شده است.
[۲۴] بحارالانوار، ج‌۷، ص‌۲۷۱.



مفهوم استدراج گستره وسیعی دارد و در ارتباط با بسیاری از مفاهیم دیگر قرآن است،
[۲۶] التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص‌۹۳‌-‌۹۴.
ازاین‌رو مجلسی، در ضمن دو عنوان عام «کفر و ایمان» درباره استدراج بحث‌کرده است. مفاهیم پیرامون استدراج گاه در مقایسه با افراد مبتلا به این سنّت و گاه در مقایسه با خداوند در نقش فاعل استدراج مطرح شده است. در واقع این مفاهیم، دو روی یک سکه است که بخش نخست آن‌ها حالت ظاهری استدراج (تنعّم، آسایش و احساس عزّت و اقتدار) و بخش دیگر حالت باطنی و واقعی آن (فرو رفتن آرام در باتلاق هلاکت و ابتلای تدریجی به عذاب الهی) را نمایش می‌دهد. از سوی دیگر، مراحل پیش از استدراج و مفاهیم همراه و ملازم آن، در کنار سرانجام استدراج، به نحوی در ارتباط با استدراج بوده، بستر اجرای آن را روشن می‌سازد. در دسته نخست به مراحل گوناگونی از سیر تدریجی انسان در بستر هدایتهای تکوینی و تشریعی خداوند و در دسته دوم به پایان دفعی این فرایند که با نزول عذاب دنیوی یا فرود آمدن عذاب اخروی به هنگام مرگ قرین است توجّه شده، ازاین‌رو مفهوم مزبور در ۴‌ حوزه معنایی قابل بررسی است:

۳.۱ - حوزه معنایی اول

استدراج در ظاهر با تنعم و بهره‌مندی از لذتهای حیات همراه است. واژه «امداد» از ریشه «مدّ» و به معنای گشایش و یاری رساندن در زندگی مادی یا معنوی
[۲۸] التحقیق، ج‌۱۱، ص‌۵۲، «مدّ».
در مواردی که جنبه منفی‌ آن مورد نظر بوده
[۲۹] مفردات، ص‌۷۶۳، «مد».
و به گمراهی افراد می‌انجامد، به این واقعیت اشاره دارد:
[۳۰] فیض القدیر، ج‌۳، ص‌۷۳۶.
«اَیَحسَبونَ اَنَّما نُمِدُّهُم بِهِ مِن مال وبَنین • نُسارِعُ لَهُم فِی الخَیرتِ بَل لا یَشعُرون» واژه «تمتیع» نیز به معنای بهره‌مند ساختن همراه با لذت و رفع نیاز
[۳۴] التحقیق، ج‌۱۱، ص‌۱۵، «متع».
در مواردی که در خصوص نعمتهای دنیا و با مفهوم منفی به‌کار رفته به این معنا اشاره دارد: «مَتَّعتَهُم وءاباءَهُم حَتّی نَسُوا الذِّکرَ وکانوا قَومًا بورا». مهلت و نعمتهای الهی در این گونه افراد، نوعی احساس رهایی، بی‌قیدی و بی‌بندوباری پدید می‌آورد. در همین راستا واژه «املاء» از ریشه «ملا» به معنای مدت زمان دراز و مهلت و تأخیر مطرح می‌شود که در خود معنای آزاد گذاشتن و رها کردن را دارد؛ به عنوان مثال، املاء بر رها ساختن افسار اسب برای آزادانه چریدن اطلاق می‌شود: «اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا»، «واُملی لَهُم اِنَّ کَیدی‌مَتین» ظاهر نیکوی‌استدراج موجب می‌شود افراد، اعمال خویش را نیکو شمرده، از اصلاح خویش غافل گردند:
[۴۷] جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۵۴.
«اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا و هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعا» مفهوم «تسویل» به معنای زیبا نشان دادن زشتیها: «الشَّیطنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم» و «تزیین» به همین معنا: «قَسَت قُلوبُهُم و زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطنُ ما کانوا یَعمَلون» که شیطان عامل آن دو معرفی شده، به این ویژگی اشاره دارد. فاعلیت شیطان در این آیات در مقایسه با فاعلیت خداوند در آیات استدراج بیانگر رابطه طولی میان آن دو است. نعمتهای استدراجی در افراد حالتهای ویژه‌ای می‌آفریند که دسته دیگری از مفاهیم را به آن مرتبط می‌سازد؛ مانند:«فَرَح» به معنای شادی بیش از اندازه و بی‌مورد:
[۵۲] التحقیق، ج‌۹، ص‌۴۹، «فرح».
[۵۳] المصباح، ص‌۴۶۶.
«ذلِکُم بِما کُنتُم تَفرَحونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ»، «اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الفَرِحین»، «بَطَر» به معنای زیاده‌روی در خوشی به همراه غفلت:
[۵۸] مفردات، ص‌۱۲۹، «بطر».
«وکَم اَهلَکنا مِن قَریَة بَطِرَت مَعیشَتَها»، «أشَر» به معنای شدت بطر به همراه ناسپاسی:
[۶۰] التحقیق، ج‌۱، ص‌۹۲.
«سَیَعلَمونَ غَدًا مَنِ الکَذّابُ الاَشِر»، «فُکاهة» به معنای خنده و مزاح که گاه همراه با بی‌توجهی و غفلت از گناهان و زشتیهای خویش است:
[۶۲] التحقیق، ج‌۹، ص‌۱۳۰.
[۶۳] التحقیق، ج‌۹، ص۱۳۲، «فکه».
«واِذَا انقَلَبوا اِلی اَهلِهِمُ انقَلَبوا فَکِهین»، «لهو» به معنای گرایش به لذتها بدون توجّه به فرجام آنها:
[۶۵] التحقیق، ج‌۱۰، ص‌۲۴۶، «لهو».
«ذَرهُم یَأکُلوا ویَتَمَتَّعوا ویُلهِهِمُ الاَمَلُ فَسَوفَ یَعلَمون» و «لعب» به‌معنای تفریحهای نابخردانه و سرگرمیهای پوچ
[۶۷] التحقیق، ج‌۱۰، ص‌۱۹۷، «لعب».
[۶۸] لسان العرب، ج‌۱۲، ص‌۲۸۷.
:«فَذَرهُم یَخوضوا ویَلعَبوا حَتّی یُلقوا یَومَهُمُ الَّذی یوعَدون»

۳.۲ - حوزه معنایی دوم

خداوند به افراد مبتلا به استدراج، مهلت کافی می‌دهد. مفهوم «امهال» و «تمهیل» از ریشه «مهل» به معنای سکون و مدارا به این واقعیت اشاره دارد که به کافران و منکران خدا و پیامبر مهلت داده شده و در مجازات آنان عجله نمی‌شود:
[۷۲] التحقیق، ج‌۱۱، ص‌۱۹۲، «مهل».
«وذَرنی والمُکَذِّبینَ اولِی النَّعمَةِ ومَهِّلهُم قَلیلا»، «فَمَهِّلِ الکفِرینَ اَمهِلهُم رُویدا» واژه‌های «تأخیر»، «انظار» و «انتظار» نیز معنای مهلت دادن را تداعی می‌کند:
[۷۵] مفردات، ص‌۶۹.
«... اِنَّما یُؤَخِّرُهُم لِیَوم تَشخَصُ فِیهِ الاَبصر»، «اَنظِرنی اِلی یَومِ یُبعَثون • قالَ اِنَّکَ مِنَ المُنظَرین»، «وانتَظِروا اِنّا مُنتَظِرون» مهلت خداوند در استدراج از روی بی‌اعتنایی و بی‌توجهی است.
[۷۹] مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۵۰۵.
واژه «وذر» به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شیء یا شخص بی‌ارزش
[۸۱] التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۷۵، «وذر».
به این معنا اشاره دارد: «فَذَرهُم فی غَمرَتِهِم حَتّی حین» این وضعیت به گمراهی بیش‌تر شخص انجامیده:«ونَذَرُهُم فی طُغینِهِم یَعمَهون» قلب او را کاملاً به روی حقیقت بسته و او را بیش از پیش غافل و خود فراموش می‌سازد: «ونُقَلِّبُ اَفِدَتَهُم واَبصرَهُم کَما لَم یُؤمِنوا بِهِ اَوَّلَ مَرَّة». مفاهیم «ختم»، «غشاوه»: «خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِم وعَلی سَمعِهِم وعَلی اَبصرِهِم غِشوَةٌ»، «طبع»: «کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلبِ مُتَکَبِّر جَبّار»، «اضلال»: «مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَوهُ واَضَلَّهُ اللّهُ»، «اِنساء»: «نَسُوا اللّهَ فَاَنسهُم اَنفُسَهُم» و «لعن»: «لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفرِهِم فَلا یُؤمِنونَ اِلاّ قَلیلا» هریک‌از جهتی به این معنا اشاره دارد.
[۹۰] المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۶۱.
در واقع خداوند با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینه‌های تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند گمراهی آنان نقش ایفا می‌کند: «اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا»، ازاین‌رو فرایند ابتعاد ستمکاران بر اثر پیشرفتهای مادی به منزله لعنت و نفرین خداوند بر آنان شمرده شده‌است.

۳.۲.۱ - دو لایه کاملا متفاوت استدراج

سنّت استدراج دو لایه کاملا متفاوت دارد: ظاهری نیکو و عذابی باطنی که در پایان به ناگاه آشکار می‌شود
[۹۴] تفسیر بیضاوی، ج‌۲، ص‌۱۲۶.
[۹۵] روح‌المعانی، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۱۸۵.
[۹۶] رحمة من‌الرحمن، ج‌۱، ص‌۴۸۳.
، ازاین‌رو به آن «مکر»:
[۹۷] جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۱۸۸.
[۹۹] الکشاف، ج‌۲، ص۱۸۲.
[۱۰۱] روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۸۳.
«ومَکَروا ومَکَرَ اللّهُ واللّهُ خَیرُ المکِرین»، «کید»: «واُملی لَهُم اِنَّ کَیدی مَتین»، «خدعه»:
[۱۰۵] زادالمسیر، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
«یُخدِعونَ اللّهَ وهُوَ خدِعُهُم» و گاه «فتنه»: «اَلا فِی الفِتنَةِ سَقَطوا... فَلا تُعجِبکَ اَمولُهُم ولا اَولدُهُم اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِها فِی الحَیوةِ الدُّنیا...» اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به عذاب پایانی یا الطافی که خداوند در مقام مقابله با کافران به مؤمنان می‌بخشد اطلاق کرده‌اند؛ امّا به نظر می‌رسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه مقابله به مثل از جانب خداوند را شامل می‌شود. به‌طور کلی با توجه به این‌که سنّت خداوند در این دیارِ تکلیف و آزمایش، بر پوشاندن نعمتهای خویش در لفافه‌ای از رنج و عذاب ظاهری و نهان ساختن نقمتهای خویش در قالبی از آسایش و نعمت است، می‌توان معنایی بسیار عام از مفهوم مکر تصور کرد:«اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوا اَن یَقولوا ءامَنّا وهُم لا یُفتَنون» از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت طغیان در این افراد نوعی تمسخر و استهزاء در برابر خداوند است و از این‌رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر رفتار ناشایست آنان نامیده است:
[۱۱۴] الاعتقادات، ص۳۶.
[۱۱۵] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۴۱.
«... اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون • اَللّهُ یَستَهزِئُ بِهِم ویَمُدُّهُم فی طُغینِهِم یَعمَهون» در واقع مهلت خداوند و گشایشهای او نوعی زمینه‌سازی برای عقوبت آنان است. واژه «عدّ» و «اعداد» از ریشه «عدّ» به معنای تهیه و آماده‌سازی و «عدّ» به معنای شمارش
[۱۱۸] التحقیق، ج‌۸، ص‌۴۹.
در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم برای کافران و منافقان: «غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم ولَعَنَهُم واَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ» و در آیه‌ای دیگر از شمارش اعمال یا نفسهای آنان: «فَلا‌تَعجَل عَلَیهِم اِنَّما نَعُدُّ لَهُم عَدّا» سخن به میان آورده که به ایجاد فرصت برای آنان جهت تکمیل گناهان و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند.
[۱۲۱] جامع‌البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۱۵۷‌-‌۱۵۸.
[۱۲۲] کشف‌الاسرار، ج‌۶، ص‌۸۰.
استعمال این واژه در مورد مؤمنان بر مفهومی کاملا عکس استدراج دلالت داشته، به‌مهلت جهت تکمیل حسنات و خیرات اشاره‌دارد.

۳.۳ - حوزه معنایی سوم

استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به خسران طبیعت انسانی: «والعَصر • اِنَّ الاِنسنَ لَفی خُسر» است و با مفهوم هدایت و اتمام حجت در مسیر مقابله با این روند: «و‌ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَومًا بَعدَ اِذ هَدهُم حَتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتَّقونَ» پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم «تکذیب»: «ومَن یُکَذِّبُ بِهذا الحَدیثِ سَنَستَدرِجُهُم...»، «استکبار»: «اِستِکبارًا فِی‌الاَرضِ ومَکرَ السَّیِّیِ»، «اسراف»: «فَذَرهُم فی غَمرَتِهِم حَتّی حین»، «... کَذلِکَ زُیِّنَ لِلمُسرِفینَ...»، «ذنب»: «اَنَّما یُریدُ اللّهُ اَن یُصیبَهُم بِبَعضِ ذُنوبِهِم»، «نفاق»: «فَما لَکُم فِی المُنفِقینَ فِئَتَینِ واللّهُ اَرکَسَهُم بِما کَسَبوا»، «فسق»: «فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَت قُلوبُهُم وکَثیرٌ مِنهُم فسِقون» و «طغیان»: «فَنَذَرُ الَّذینَ لا یَرجونَ لِقاءَنا فی طُغینِهِم یَعمَهون» به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از هدایت و گرایش به ادامه روند خسران مرتبط است.

۳.۴ - حوزه معنایی چهارم

پایان استدراج همواره با نزول ناگهانی عذاب الهی در دنیا یا آخرت همراه است. مفاهیم «أخذ»: «فَاَخَذَهُ اللّهُ نَکالَ الأخِرَةِ والاولی»، «عذاب»: «اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا ولَهُم عَذابٌ مُهِین» و «انتقام»: «فَلَمّا ءاسَفونَا انتَقَمنا مِنهُم فَاَغرَقنهُم اَجمَعین» به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم «هلاک»: «کَم‌اَهلَکنا مِن قَبلِهِم مِن قَرن مَکَّنّهُم فِی‌الاَرضِ»، «قَصْم»:«وکَم قَصَمنا مِن قَریَة کانَت ظالِمَةً» «دَمار »: «فَانظُر کَیفَ کانَ عقِبَةُ مَکرِهِم اَنّا دَمَّرنهُم وقَومَهُم اَجمَعین» و «قطع دابِر»: «فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ‌الَّذینَ ظَلَموا...» در سطح‌گسترده‌تری در خصوص جوامع مبتلا به استدراج‌به‌کار رفته که اصطلاحاً به آن عذاب استیصال‌ گویند.
[۱۴۱] جامعه و تاریخ، ص‌۴۵۰.



قرآن کریم از برخی سنّتهای الهی یاد می‌کند که فرایند حرکت انسان و جوامع بشری تابع آنهاست.
[۱۴۲] مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۶۴۵.
این سنتها افزون بر استناد به بعد غیبی، از واقعیتی عینی و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر روانشناختی و جامعه‌شناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش می‌توان سنّت استدراج را در دو حوزه فردی و اجتماعی بررسی‌کرد:
۱. استدراج فردی
۲. استدراج اجتماعی


۱. المصباح، ص‌۱۹۱.
۲. تاج العروس، ج‌۵، ص‌۵۵۳، «درج‌.    
۳. مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۲۷۵، «درج‌.    
۴. لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۲۶۹.    
۵. مفردات، ص‌۱۶۷، «درج‌.    
۶. الصحاح، ج‌۱، ص‌۳۱۳، «درج‌.    
۷. التحقیق، ج‌۳، ص‌۱۸۲، «درج‌.
۸. زادالمسیر، ج‌۳، ص‌۲۹۵.
۹. جوامع‌الجامع، ج‌۱، ص‌۴۸۶.
۱۰. الاصفی، ج‌۱، ص‌۴۱۵.    
۱۱. البرهان فی علوم‌القرآن، ج‌۲، ص‌۴۲۳.
۱۲. شرح نهج‌البلاغه، ج‌۲، ص‌۳۷۶.
۱۳. فتح القدیر، ج‌۲، ص‌۲۷۱.
۱۴. تأویل مشکل القرآن، ص‌۱۶۶.
۱۵. معانی القرآن، ج‌۳، ص‌۲۷۱.
۱۶. نمونه، ج‌۷، ص‌۳۲‌-‌۳۴.    
۱۷. مفردات، ص‌۳۱۱.    
۱۸. المیزان، ج۸، ص۳۴۶.    
۱۹. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۸۶.    
۲۰. السنن‌الالهیه، ص۲۳۱-۲۳۵.
۲۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۲.    
۲۲. قلم/سوره۶۸، آیه۴۴.    
۲۳. المیزان، ج‌۸، ص‌۳۴۷.    
۲۴. بحارالانوار، ج‌۷، ص‌۲۷۱.
۲۵. بحارالانوار، ج‌۸۷، ص‌۱۳۹.    
۲۶. التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص‌۹۳‌-‌۹۴.
۲۷. بحارالانوار، ج‌۷۰، ص‌۳۷۷‌-‌۳۹۱.    
۲۸. التحقیق، ج‌۱۱، ص‌۵۲، «مدّ».
۲۹. مفردات، ص‌۷۶۳، «مد».
۳۰. فیض القدیر، ج‌۳، ص‌۷۳۶.
۳۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۵۵.    
۳۲. مریم/سوره۱۹، آیه۷۵.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۱۵.    
۳۴. التحقیق، ج‌۱۱، ص‌۱۵، «متع».
۳۵. مفردات، ص‌۴۶۱، «متع».    
۳۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۱۸.    
۳۷. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۱.    
۳۸. حجر/سوره۱۵، آیه۸۸.    
۳۹. مفردات، ص‌۴۷۳‌-‌۴۷۴، «ملا».    
۴۰. الکشاف، ج‌۱، ص‌۴۴۴.    
۴۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۴۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۳.    
۴۳. قلم/سوره۶۸، آیه۴۵.    
۴۴. رعد/سوره۱۳، آیه۳۲.    
۴۵. حج/سوره۲۲، آیه۴۴.    
۴۶. حج/سوره۲۲، آیه۴۸.    
۴۷. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۵۴.
۴۸. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۴.    
۴۹. مفردات، ص۲۴۹، «سول».    
۵۰. محمد/سوره۴۷، آیه۲۵.    
۵۱. انعام/سوره۶، آیه۴۳.    
۵۲. التحقیق، ج‌۹، ص‌۴۹، «فرح».
۵۳. المصباح، ص‌۴۶۶.
۵۴. غافر/سوره۴۰، آیه۷۵.    
۵۵. قصص/سوره۲۸، آیه۷۶.    
۵۶. الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۹۲.    
۵۷. مفردات، ص۵۰، «بطر».    
۵۸. مفردات، ص‌۱۲۹، «بطر».
۵۹. قصص/سوره۲۸، آیه۵۸.    
۶۰. التحقیق، ج‌۱، ص‌۹۲.
۶۱. قمر/سوره۵۴، آیه۲۶.    
۶۲. التحقیق، ج‌۹، ص‌۱۳۰.
۶۳. التحقیق، ج‌۹، ص۱۳۲، «فکه».
۶۴. مطفّفین/سوره۸۳، آیه۳۱.    
۶۵. التحقیق، ج‌۱۰، ص‌۲۴۶، «لهو».
۶۶. حجر/سوره۱۵، آیه۳.    
۶۷. التحقیق، ج‌۱۰، ص‌۱۹۷، «لعب».
۶۸. لسان العرب، ج‌۱۲، ص‌۲۸۷.
۶۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۳.    
۷۰. معارج/سوره۷۰، آیه۴۲.    
۷۱. مفردات، ص۴۷۶، «مهل».    
۷۲. التحقیق، ج‌۱۱، ص‌۱۹۲، «مهل».
۷۳. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۱.    
۷۴. طارق/سوره۸۶، آیه۱۷.    
۷۵. مفردات، ص‌۶۹.
۷۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۲.    
۷۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۴‌-‌۱۵.    
۷۸. هود/سوره۱۱، آیه۱۲۲.    
۷۹. مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۵۰۵.
۸۰. مفردات، ص‌۵۱۸.    
۸۱. التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۷۵، «وذر».
۸۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۵۴.    
۸۳. انعام/سوره۶، آیه۱۱۰.    
۸۴. انعام/سوره۶، آیه۱۱۰.    
۸۵. بقره/سوره۲، آیه۷.    
۸۶. غافر/سوره۴۰، آیه۳۵.    
۸۷. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳.    
۸۸. حشر/سوره۵۹، آیه۱۹.    
۸۹. نساء/سوره۴، آیه۴۶.    
۹۰. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۶۱.
۹۱. المیزان، ج‌۴، ص‌۷۸.    
۹۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۹۳. بحار الانوار، ج‌۱۴، ص‌۳۰۰.    
۹۴. تفسیر بیضاوی، ج‌۲، ص‌۱۲۶.
۹۵. روح‌المعانی، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۱۸۵.
۹۶. رحمة من‌الرحمن، ج‌۱، ص‌۴۸۳.
۹۷. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۱۸۸.
۹۸. الکشاف، ج‌۲، ص‌۱۳۴.    
۹۹. الکشاف، ج‌۲، ص۱۸۲.
۱۰۰. الکشاف، ج‌۲، ص۵۳۵.    
۱۰۱. روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۸۳.
۱۰۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۴.    
۱۰۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۳.    
۱۰۴. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۴۲۶.    
۱۰۵. زادالمسیر، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
۱۰۶. نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.    
۱۰۷. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۰۵‌-‌۳۰۹.    
۱۰۸. توبه/سوره۹، آیه۴۹‌-‌۵۵.    
۱۰۹. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۱.    
۱۱۰. نمونه، ج‌۲۶، ص‌۳۷۶.    
۱۱۱. الاصفی، ج‌۱، ص‌۵۰۷.    
۱۱۲. شرح اصول کافی، ج‌۱، ص‌۱۸.    
۱۱۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲.    
۱۱۴. الاعتقادات، ص۳۶.
۱۱۵. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۴۱.
۱۱۶. امالی، ج۴، ص‌۵۵.    
۱۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۴‌-‌۱۵.    
۱۱۸. التحقیق، ج‌۸، ص‌۴۹.
۱۱۹. فتح/سوره۴۸، آیه۶.    
۱۲۰. مریم/سوره۱۹، آیه۸۴.    
۱۲۱. جامع‌البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۱۵۷‌-‌۱۵۸.
۱۲۲. کشف‌الاسرار، ج‌۶، ص‌۸۰.
۱۲۳. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۱۱۰.    
۱۲۴. عصر/سوره۱۰۳، آیه۱‌-‌۲.    
۱۲۵. توبه/سوره۹، آیه۱۱۵.    
۱۲۶. قلم/سوره۶۸، آیه۴۴.    
۱۲۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۳.    
۱۲۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۵۴.    
۱۲۹. یونس/سوره۱۰، آیه۱۲.    
۱۳۰. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۱۳۱. نساء/سوره۴، آیه۸۸.    
۱۳۲. حدید/سوره۵۷، آیه۱۶.    
۱۳۳. یونس/سوره۱۰، آیه۱۱.    
۱۳۴. نازعات/سوره۷۹، آیه۲۵.    
۱۳۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۱۳۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۵.    
۱۳۷. انعام/سوره۶، آیه۶.    
۱۳۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۱.    
۱۳۹. نمل/سوره۲۷، آیه۵۱.    
۱۴۰. انعام/سوره۶، آیه۴۵.    
۱۴۱. جامعه و تاریخ، ص‌۴۵۰.
۱۴۲. مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۶۴۵.



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله استدراج.    



جعبه ابزار