• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حول (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حَوْل (به فتح حاء و سکون واو) از واژگان قرآن کریم به معنای تغیّر و انفصال، دور و اطراف، سال است. مشتقات این واژه نیز در قرآن کریم آمده است، به این صورت: حِوَل (به کسر حاء و فتح واو) اسم فعل به معنای انتقال؛ حیلَة (به فتح لام) به معنی چاره که شخص در تدبیر کارش به آن منتقل می‌شود و آن یکنوع تغیّر و انفصال از حالت اوّلی است‌.



حَوْل به معنای تغیّر و انفصال است. راغب گوید: اصل حول تغیّر شی‌ء و انفصال آن از دیگری است. به اعتبار تغیّر گویند: «حَالَ‌ الشَّیْ‌ءُ یَحُولُ‌» و به اعتبار انفصال گویند: «حَالَ‌ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ» سال را از آن جهت حَوْل گویند که متغیّر است و انقلاب و دوران دارد. جانب و طرف شی‌ء را حول گویند که می‌تواند به آن متحوّل شود و برگردد. حال انسان و غیر انسان همان امور متغیّره است در نفس و جسم و مال (مثل صحت، شادی، ثروت و...) حول انسان نیروی اوست در یکی از امور فوق که متحوّل و متغیّر است. طبرسی ذیل آیه ۲۳۳ بقره گوید: حول به معنی سال است و آن از انقلاب ماخوذ است گوئی: «حَالَ‌ الشیْ‌ءُ عمّا کان علیه» شی‌ء از حال خود منقلب شد و گفته‌اند که از انتقال اخذ شده که گوئی: تحوّل عن المکان: از مکان منتقل شد. حال که معنی اصلی و مفردات آن معلوم شد لازم است به چند آیه اشاره شود.


(وَاعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ‌ یَحُولُ‌ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَاَنَّهُ اِلَیْهِ تُحْشَرُونَ‌) «بدانید که خدا میان شخص و قلبش حائل و فاصله می‌شود چون خدا مالک انسان و هر چیز است قادر است که شخص چیزی را اراده کند و خدا او را منصرف نماید و فکر و اراده‌اش را عوض کند.»
(وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ‌ حَوْلِکَ‌..) «اگر خشن و سنگدل می‌بودی از دور تو پراکنده می‌شدند.» اینجاست که حول به معنی دور و اطراف آمده و علّت این تسمیه چنانکه گذشت آن است که شخص می‌تواند به جانب خود منتقل شود.
همچنین آیه‌: (وَتَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ‌ حَوْلِ‌ الْعَرْشِ...) (در آن روز فرشتگان را مى‌بينى كه بر گرد عرش حلقه زده‌اند.) و غیره.
(وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ اَزْواجاً وَصِیَّةً لِاَزْواجِهِمْ مَتاعاً اِلَی‌ الْحَوْلِ‌ غَیْرَ اِخْراجٍ فَاِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِی ما فَعَلْنَ فِی اَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌) (و كسانى كه از شما در آستانه مرگ قرار مى‌گيرند و همسرانى از خود به جا مى‌گذارند، بايد براى همسران خود وصیّت كنند كه تا يك سال، آنها را با پرداختن هزينه زندگى بهره‌مند سازند؛ به شرط اينكه آنها از خانه شوهر بيرون نروند و اقدام به ازدواج نكنند). و اگر بيرون روند، حقّى ندارند؛ ولى گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه آنها درباره خود، به طور شايسته انجام مى‌دهند. و خداوند، توانا و حکیم است.)
«وَصِیَّةً» مفعول فعل مقدّر است یعنی «لیوصوا وصیّة» معنی آیه چنین می‌شود: «آنانکه از دنیا می‌روند و زنانی از خود می‌گذارند: برای زنان خویش متاعی تا یکسال وصیّت کنند آنگاه ورثه زنان را از خانه متوفّی خارج ننمایند و اگر خودشان خارج شوند برای شما گناهی نیست...» گفته‌اند: این حکم پیش از تشریع عدّه وفات وارد بود و آیات ارث که برای زنان هشت یک و چهار یک معین کرد همچنین عدّه وفات که چهار ماه و ده روز تعیین شد، این حکم را نسخ کرده است.
در تفسیر عیاشی نقل کرده که راوی از امام (علیه‌السّلام) از حکم این پرسید. فرمود: این آیه منسوخ است به آیه‌: (یَتَرَبَّصْنَ بِاَنْفُسِهِنَّ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَ عَشْراً) و نیز به آیه میراث (و كسانى كه از شما مى‌ميرند و همسرانى باقى مى‌گذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند و عدّه نگه دارند.) و ایضا نظیر آن را از ابوبصیر نقل می‌کند.
از فیض کاشانی ره در توضیح روایت نقل کرده‌اند که: تربّص یک ساله با آیه عدّه وفات و نفقه یکساله با آیه ارث نسخ شده است و آیه عدّه وفات هر چند قبل از این آیه واقع است ولی از حیث نزول بعد از این آیه است. (آیه عدّه وفات ۲۳۴ بقره است. ) ناگفته نماند اگر شیعه و اهل سنت به منسوخ بودن آیه تصریح نکرده بودند و روایاتی در این زمینه نقل نمی‌شد ممکن بود که گفته شود: این آیه مطلب دیگری را می‌رساند و آن این است که شخص می‌تواند وصیّت کند زنش پس از فوت او یکسال از خانه خارج نشود و از مال شوهر در این مدّت ارتزاق نماید و ورثه قدرت اخراج او را در آن مدّت ندارند و اگر خودش بماند و خارج شود و ازدواج نماید بر ورثه حرجی نیست.
طبرسی در ذیل آیه فرموده: علماء اتفاق کرده‌اند که این آیه منسوخ است و امام صادق (علیه‌السّلام) فرموده: در جاهلیت چون مردی از دنیا می‌رفت از اصل مال به زن او یکسال تمام انفاق می‌شد سپس بدون میراث اخراج می‌گردید پس آیه ربع و ثمن آن را نسخ کرد و به زن از نصیب خودش داده می‌شود و نیز از آن حضرت نقل است که: این آیه را آیه‌ (یَتَرَبَّصْنَ بِاَنْفُسِهِنَّ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَ عَشْراً) و آیه مواریث نسخ کرده است.
در المنار آنچه را که به نظر ما آمده از ابومسلم نقل کرده و از فخر رازی نقل می‌کند که قول ابومسلم را پسندیده و نسخ را نفی کرده است.
احتمال دیگری به نظر نگارنده می‌رسد و آن این است که امام (علیه‌السّلام) فرموده: وجوب حکم این آیه به وسیله آیه ارث و عدّه وفات نسخ شده است ولی جواز و بهتر بودن آن در صورتی که مرد وصیّت کند و زن عمل نماید از بین نرفته است. در هر حال باید دانست که مضمون این آیه مدّتی حکم زنان اسلامی بوده است.

۲.۱ - حولین

(وَالْوالِداتُ یُرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَ‌ حَوْلَیْنِ‌ کامِلَیْنِ لِمَنْ اَرادَ اَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ...) «مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر می‌دهند این برای کسی است که بخواهد شیر دادن را تمام و کامل کند.» یعنی اگر مادران نخواهند شیر تمام بدهند می‌توانند کمتر از دو سال بدهند.
محقق در شرایع فرموده: نهایت رضاع دو سال است و جایز است به بیست و یک ماه اکتفا شود و کمتر از آن جایز نیست و اگر کسر کند بر فرزند جور کرده است ولی می‌شود یکماه دو ماه از دو سال زیاد شیر بدهد. این فتوی مضمون روایاتی است که از اهل بیت (علیهم‌السّلام) نقل شده از آن جمله سماعة از امام‌ صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده فرموده: شیر دادن بیست و یک ماه است. هر چه از آن ناقص گردد بر طفل ظلم است.
در حدیث دیگری از آن حضرت نقل است: واجب در رضاع بیست و یک ماه است هر چه از آن نقص شود از شیر دهنده است (نه از شریعت) و اگر بخواهد شیر تمام بدهد دو سال کامل است. (وسائل کتاب نکاح ابواب احکام اولاد باب ۷۰).
ناگفته نماند: غرض از تفصیل این بحث، جمع مابین این آیه و آیه‌: (حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً) (مادرش او را با ناراحتى حمل مى‌كند و با ناراحتى وضع حمل مى‌نمايد؛ و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است.) است. این آیه مدت حمل و رضاع را سی ماه معیّن می‌کند. و با حذف دو سال اقلّ مدّت حمل شش ماه می‌شود.
شیخ مفید در ارشاد نقل می‌کند: زنی را پیش عمر آوردند که در شش ماه زائیده بود. عمر خواست او را سنگسار کند «به خیال آنکه زنا کرده چون لازم بود در ۹ ماه بزاید) امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به عمر گفت: اگر این زن به حکم کتاب خدا مخاصمه کند بر تو غالب آید. خدا فرماید: (وَحَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً) و فرماید: (وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَ‌ حَوْلَیْنِ‌ کامِلَیْنِ لِمَنْ اَرادَ اَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ) چون زن دو سال تمام شیر دهد و شیر دادن و باز کردن از شیر سی ماه باشد مدّت حمل او شش ماه خواهد بود. عمر چون این بشنید زن را رها کرد. با این حکم (اقل مدّت حمل) ثابت شد صحابه و تابعین بدان عمل کردند و فعلا نیز چنین است (ارشاد فصل قضایای آن حضرت در زمان عمر).
علّامه امینی این نادره را در ج۶ الغدیر ص۹۶ به بعد در سه صورت از کتب اهل سنت نقل کرده است و در همان جاست که عمر گفت: «لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ».
امام (علیه‌السّلام) از جمع این دو آیه اقلّ مدّت حمل را بیان فرموده است. استفاده دیگری که می‌شود از جمع دو آیه فوق کرد آن است که بگوئیم مراد از سی ماه، در آیه‌ مجموع دوران رضاع واجب و اکثر مدّت حمل است. اکثر مدّت حمل نه ماه و رضاع واجب بیست یک ماه است و جمعا سی ماه می‌شود و می‌توان گفت که هر دو مطلب در آیتین ملحوظ است. النهایه استفاده امام (صلوات اللّه علیه) از منطوق آیه و آنچه ما گفتیم از مفهوم آیه است.

۲.۲ - حِوَل

حِوَل اسم فعل است به معنی انتقال؛ چنانکه در اقرب گفته‌ است. (خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا) (آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز خواهان نقل مكان از آن جا نيستند.) در بهشت همیشگی‌اند و انتقال از آن را نمی‌خواهند.
اینکه فرموده: مایل به انتقال نمی‌شوند دلیل آن است که در زندگی بهشتی خستگی و ملالت نیست در زندگی دنیا هر قدر که عالی و مرفّه باشد لذّت یکنواخت خسته کننده و ملال‌آور است ولی زندگی آخرت و بهشت ملالی ندارد بلکه همیشه تازه و دل‌پسند است. آیه فوق در نوبت خود دقیق و قابل دقّت است کدام لذّات و کدام عیش دنیوی است که انسان از ادامه آن خسته نشود و یکنواخت بودنش از رونق نیندازد؟.

۲.۳ - حِیلَة

حِیلَة به معنی چاره است که شخص در تدبیر کارش به آن منتقل می‌شود و آن یکنوع تغیّر و انفصال از حال اوّلی است‌. (لا یَسْتَطِیعُونَ‌ حِیلَةً وَلا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا) «نه به علاجی قادرند و نه به راهی راه می‌یابند.»


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۹۸.    
۲. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۳۵۸.    
۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۶۶.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۶۶-۲۶۷.    
۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۶۷.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۱۲.    
۸. انفال/سوره۸، آیه۲۴.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۴۶-۴۷.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۸-۵۹.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۱-۴۵۲.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۹۱.    
۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۴۲۸.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۱۴.    
۱۶. زمر/سوره۳۹، آیه۷۵.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۷.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۷، ص۲۹۸-۲۹۹.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۵۳.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۱.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۲۲.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۴۷.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۷۰.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۰.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۶۰.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۲۹. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۲۹.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۴۲.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۶۳.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۱۷-۱۱۸.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۳۸.    
۳۴. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۲۲.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۳۷. فیض کاشانی، ملامحسن، التفسیر الصافی، ج۱، ص۲۷۰.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۱.    
۳۹. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۲، ص۳۵۴.    
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۳۹-۲۴۰.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۰.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۱۳.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۳۰-۳۱.    
۴۵. محقق حلی، نجم‌الدین، شرایع الاسلام، ج۲، ص۵۶۶.    
۴۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۵۴، قم، موسسه آل البیت.    
۴۷. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۴.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۸، ص۲۰۱.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۰۷.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۳.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۹۵.    
۵۳. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۲۰۶.    
۵۴. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۹۳-۹۶.    
۵۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۷۵۲.    
۵۶. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۸.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۴.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۳، ص۴۰۱.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۵۴۹.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۵.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۳۶.    
۶۲. نساء/سوره۴، آیه۹۸.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۵، ص۵۰.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۷۹.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۰.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۷.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حول»، ج۲، ص۱۹۸-۲۰۳.    






جعبه ابزار