• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جاودانگی دین توحید (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دین الهی که بر مبنای توحید و یکتاپرستی پروردگار است، دینی است ابدی و جاودانه.



توحید و یکتاپرستی، دینی استوار و جاودانه است.
ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم وءاباؤکم ما انزل الله بها من سلطـن ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم ولـکن اکثر الناس لا یعلمون (شما به جاى او جز نامهايى (چند) را نمى‌پرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كرده‌ايد و خدا دليلى بر (حقانيت) آنها نازل نكرده است فرمان جز براى خدا نيست دستور داده كه جز او را نپرستيد اين است دین درست ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.)
«و تعبیر ((ما تعبدون الا اسماء)) کنایه از این است که مسمیاتى در وراء این اسماء وجود ندارد، و در نتیجه عبادت ایشان در مقابل اسمایى از قبیل اله آسمان و اله زمین و اله دریا و اله خشکى و اله پدر و اله مادر و اله فرزند و نظایر آن صورت مى گیرد.
و این معنا (که در وراى این اسماء مسمیاتى وجود ندارد) را با جمله ((انتم و آباوکم )) تأکید نمود، چه از این جمله حصر استفاده مى شود، و معنایش این است که این اسامى را غیر خود شما کسى وضع نکرده، تنها شما و پدرانتان آنها را وضع نموده اید.»

۱.۱ - دین قیم

«دینی است که هیچ اعوجاجی در آن نیست.»
« و کلمه ((قیم )) به معناى قائم به امرى است که در قیام خود و تدبیر آن امر قوى باشد. و یا به معناى کسى است که قائم به پاى خود بوده دچار تزلزل و لغزش نگردد. معناى آیه این است که : تنها دین توحید است که قادر بر اداره جامعه و سوقش به سوى سر منزل سعادت است، و آن تنها دین محکمى است که دچار تزلزل نگشته تمامى معارفش حقیقت است و بطلان در آن راه ندارد، و همه اش رشد است و ضلالتى در آن یافت نمى شود، و لیکن بیشتر مردم بخاطر انس ذهنى که به محسوسات دارند، و به خاطر اینکه در زخارف دنیاى فانى فرو رفته اند و در نتیجه سلامت دل و استقامت عقل را از دست داده اند، این معنا را درک نمى کنند. آرى، اکثریت مردم را کسانى تشکیل م ى دهند که همه همّشان زندگى ظاهر دنیا است و از آخرت روى گردانند.
اما اینکه گفتیم ((رشد در پیروى دین توحید است و معارفش همه حقیقت و مطابق با واقع است )) در بیان و توضیحش همان برهانى که یوسف (علیه السّلام ) اقامه کرده بود کافى است .
و اما اینکه گفتیم ((تنها دین توحید قادر بر اداره جامعه انسانى است)) دلیلش این است که نوع انسانى وقتى در سیر زندگیش سعادتمند مى شود که سنن حیاتى و احکام معاش خود را بر اساس حق و مبنایى که مطابق با واقع باشد بنا نماید و در مقام عمل هم بر طبق آن عمل نماید، نه اینکه بر مبناى باطل و خرافى و فاقد تکیه گاهى ثابت بنا کند.»
«یعنى توحيد در تمام ابعادش: در عبادت ، در حکومت در جامعه، در فرهنگ و در همه چيز، آئین مستقيم و پا بر جاى الهى است.»


وما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء ویقیموا الصلوة ویؤتوا الزکوة وذلک دین القیمة (و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند و در حالى كه به توحيد گراييده‌اند دين (خود) را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دين (ثابت و) پایدار همين است.)
«یعنى این است دین کتب قیمه - مفسرین چنین معنا کرده اند. و مراد از ((کتب قیمه )) اگر همه کتابهاى آسمانى یعنى کتاب نوح و پایین تر از او از سایر انبیا (علیهم السلام ) باشد، معناى جمله این مى شود که : این دعوت محمدى که بشر به پذیرفتن آن مامور شده ، دینى است که در همه کتابهاى قیم آسمانى مکلف بدان بودند، و دین نوظهورى نیست، چون دین خدا همواره یکى بوده، پس بناچار باید به آن بگروند، براى اینکه قیم است .
و اگر مراد از کتب قیمه، معارفى است که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) از صحف مطهره براى آنان خوانده، معناى آیه چنین مى شود که : مردم در دعوت اسلامى مامور نشده اند مگر به احکام و قضاهایى قیم، احکام و قضایایى که مصالح جامعه انسانی را تاءمین مى کند، پس با در نظر گرفتن این معنا بر مردم واجب است به این دعوت ایمان آورده، و به این دین متدین شوند.»
«اشاره به آن است كه اين اصول، يعنى توحيد خالص و نماز (توجه به خالق ) و زكات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پابرجاى همه ادیان است، بلكه مى‌توان گفت: اينها در متن فطرت آدمی قرار دارد؛ زيرا از يكسو سرشت انسان بر مسأله توحيد است.
از سوى ديگر، فطرتش او را دعوت به شكر منعم، معرفت و شناخت او مى‌كند.
و از سوى سوم، روح اجتماعى و مدنيت انسان، او را به سوى كمك به محرومان فرا مى‌خواند.
بنابراين، ريشه اين دستورات به صورت كلى در اعماق همه فطرت‌ها جاى دارد، لذا در متن تعليمات همه انبياى پيشين و پیامبر اسلام صلى الله عليه و آله قرار گرفته است.»


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۲۴۱.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۰۳.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۲۴۲-۲۴۳.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۴۸۵.    
۶. بینه/سوره۹۸، آیه۵.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۱۴.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۵۷۶.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۲۲۸.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۴۴۳، برگرفته از مقاله «جاودانگی دین توحید».    


رده‌های این صفحه : توحید | خلود | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار