• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تکفیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌تکفیر، اصطلاحی در کلام و فقه به معنای نسبت کفر دادن به مسلمان است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی و اصطلاحی
۲ - تکتیف
۳ - معنای تکفیر
۴ - پیشینه تکفیر
       ۴.۱ - معارضین خلافت
       ۴.۲ - خوارج نهروان
       ۴.۳ - فرقه‌های کلامی
       ۴.۴ - شخصیت‌ها
۵ - تکفیر از منظر فقهی
۶ - نظریه احباط و تکفیر
۷ - تبیین ماهیت کفر
۸ - تفاوت تکفیر و ارتداد
۹ - تحقق تکفیر
۱۰ - مبانی مقوله تکفیر
۱۱ - مجازات تکفیر کننده
۱۲ - تکفیر مطلق و معین
۱۳ - تحقق اسلام و مسلمانی
۱۴ - معیارهای محدود کردن تکفیر
       ۱۴.۱ - اهل قبله
       ۱۴.۲ - تکذیب پیامبر
۱۵ - ضرورت پرهیز از تکفیر
       ۱۵.۱ - در آیات
       ۱۵.۲ - در روایات
       ۱۵.۳ - راه حل‌ها
۱۶ - تاریخ تکفیر
       ۱۶.۱ - موارد تکفیر
       ۱۶.۲ - تکفیر در میان فرقه‌ها
       ۱۶.۳ - مسئله تأویل
       ۱۶.۴ - دشنام به صحابه
۱۷ - تکفیر در میان معاصران
       ۱۷.۱ - سید قطب
       ۱۷.۲ - محمد بن عبدالوهاب
              ۱۷.۲.۱ - مهم‌ترین باورها
              ۱۷.۲.۲ - صراحت در تکفیر
              ۱۷.۲.۳ - نام فرقه پیروان عبدالوهاب
              ۱۷.۲.۴ - تکفیر شیعیان
              ۱۷.۲.۵ - باورهای ابن تیمیه
              ۱۷.۲.۶ - تلاش برای تعدیل باورها
۱۸ - فهرست منابع
۱۹ - پانویس
۲۰ - منبع


«تکفیر» از «ک ـ ف ـ ر» به معنای نهان کردن و پوشاندن است.
[۱] معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۹۱.
اطلاق کفر به فرد از این رو است که حقیقت را نهان می‌کند یا با کفرورزی بر دل خود پوشش می‌نهد.
[۴] معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۹۱.
در تحلیلی ویژه گفته‌اند: از آن جا که فرد حقایق و تاویل‌های دین خداوند را می‌پوشاند،
[۷] رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۶۱-۶۳.
به او کفر نسبت می‌یابد. کفر متضاد ایمان و در اصطلاح، انکار مطالبی است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آورده است.
[۱۴] ارشاد الطالبین، ص۴۳۷.

به دیگر سخن، انکار قطعیات و مسلمات دین، کفر است.
[۱۵] مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص۲۳۹.
[۱۷] مصطلحات الامام الفخر الرازی، ص۶۱۷.
گاه از این مسلمات با عنوان «ضروری دین» نام می‌برند.
[۲۰] رسائل و مسائل، ج۳، ص۳۳۶-۳۳۷.
البته انکار ضروری دین اگر ملازم با انکار اصول دین گردد و فرد به این ملازمه عنایت داشته باشد، موجب کفر است.
[۲۱] بحر الفوائد، ج۱، ص۲۸۳.
[۲۲] دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۲۲۲.
[۲۳] رسائل و مسائل، ج۳، ص۳۴۰.

تکفیر در اصل به معنای پوشیدن و پوشاندن است، ولی در عربی و فارسی به معانی گوناگونی به کار رفته
[۲۴] احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ذیل «کفر»، بیروت: دارالفکر.
[۲۵] محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «کفر»، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۶] لویس معلوف، المنجد فی اللّغة و الاعلام، ذیل «کفر»، بیروت ۱۹۹۶.
[۲۷] ذیل «تکفیر»، علی اکبر دهخدا، لغت نامه.
که بر پایه آن‌ها در قرآن و احادیث و منابع کلامی و فقهی چند مفهوم مصطلح یافته است، از جمله پاک کردن گناهان و ابطال عقاب (عذاب پرداختن کفاره سوگند و مانند آن
[۳۲] الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۳۵ـ۲۳۶، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
و کافر خواندن کسی
[۳۳] احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ذیل «کفر»، بیروت: دارالفکر.
[۳۴] محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «کفر»، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۳۵] لویس معلوف، المنجد فی اللّغة و الاعلام، ذیل «کفر»، بیروت ۱۹۹۶.
[۳۶] عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، ذیل «تکفیر»، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
یا نسبت کفر دادن به مسلمان.
[۳۷] محمود عبدالرحمان عبدالمنعم، معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیة، ذیل «تکفیر»، قاهره ۱۹۹۹.
[۳۸] الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۲۷، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.



در برخی احادیث و به تبع آن در اصطلاح فقها، تکفیر به معنای نهادن یک دست بر روی دست دیگر در هنگام ایستادن در نماز و نیز در غیر نماز برای ادای احترام آمده است (یا اصطلاحاً «تکتیف»)
[۳۹] عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، ذیل «تکفیر»، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
که برخی فقهای امامی آن را حرام و برخی دیگر مکروه دانسته‌اند.
[۴۳] مجلسی، بحار الانوار، ج۸۱، ص۳۲۵ـ ۳۲۶.



تکفیر به معنیِ نسبت دادن کفر به شخص یا گروه در قرآن کریم مصادیق متعددی دارد، از جمله کسانی که حضرت مسیح علیه‌السلام را خدا پنداشتند و افرادی که به مردم جادوگری می‌آموختند
[۴۸] محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «کفر»، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
تکفیر شده‌اند. در احادیث نیز علل و عواملی که ممکن است سبب تکفیر گردد و موارد غیرمجاز و شرایط آن بتفصیل مطرح شده است.


پیشینه تکفیر در جهان اسلام، به صدر اسلام باز می‌گردد.
برخی حوادث مهم تاریخ اسلام به سبب تکفیر روی داده، همچنانکه برخی رخداد‌های سیاسی و اجتماعی زمینه تکفیر را فراهم آورده است.

۴.۱ - معارضین خلافت

از جمله رویداد‌های مهم دوران پس از رحلت پیامبر اکرم، جنگ‌های «رِدّه» در زمان ابوبکر بود که در این جنگ‌ها دستگاه خلافت معارضانِ خود را کافر و خارج از دین خواند.
[۴۹] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۲۵۰ـ۲۵۲.
[۵۰] ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۱۵ـ ۱۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۵۱] ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۲۳، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۵۲] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۶۹ـ۷۱، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴.

در باره این‌که واقعاً تمامی یا بعضی از کسانی که در آن دوره تکفیر شده‌اند، از دیدگاه فقه اسلامی کافرند یا خیر، تردید جدّی وجود دارد و برخی گزارش‌های تاریخی تردید‌های بسیار در این باره، حتی تردید افراد نزدیک به خلیفه، را نشان می‌دهد.
[۵۳] رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء، ج۲، ص۳۵، قم ۱۳۷۷ ش.

بنا بر برخی منابع تاریخی، عواملی مانند ندادن زکات و نپذیرفتن اصل خلافت یا در نظر گرفتن کسانی دیگر برای این مقام، در انتساب کفر به «اهل رِدّه» یا دست کم دسته‌هایی از آنان نقش مهمی داشته است.
[۵۴] ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۴، المعروف بتاریخ الخلفاء، قاهره ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۵۵] حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۴، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
[۵۶] ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۱۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۵۷] ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۲۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۵۸] رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء، ج۲، ص۲۹، قم ۱۳۷۷ ش.

البته ادعای پیامبری نیز در میان آنان بسیار گزارش شده است که می‌تواند تکفیر را از دیدگاه فقهی توجیه کند.
[۵۹] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۲۵۶.
[۶۰] رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء، ج۲، ص۲۹ـ۳۲، قم ۱۳۷۷ ش.


۴.۲ - خوارج نهروان

واقعه مهم تاریخی دیگر در باره تکفیر، غائله خوارج است.
بسیاری از فرقه‌های خوارج کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد، و حتی امت پیامبر را، تکفیر می‌کردند.
[۶۱] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۲، چاپ محمد سیّدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۶۲] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۸، چاپ محمد سیّدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۶۳] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۵، چاپ محمد سیّدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

در مقابل، بعضی از مسلمانان، از جمله برخی مذاهب اهل سنّت، خوارج را تکفیر می‌کردند.
[۶۶] نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، الصّوارم المهرقة فی نقد الصّواعق المحرقة، ج۱، ص۲۲۱، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۷.


۴.۳ - فرقه‌های کلامی

در احادیث، غالیان یا غُلات (آنان که در باره شخصیت امامان علیهم‌السلام غلوّ و زیاده روی می‌کردند) و قائلان به تفویض (مفوّضه) خارج از ایمان خوانده شده‌اند.
بعضی از معتزله و اشاعره، مشبّهه را تکفیر می‌کردند.

۴.۴ - شخصیت‌ها

علاوه بر گروهها، افراد و شخصیت‌های متعددی، چه بسا بعضی اشخاص سرشناس، را تکفیر کرده‌اند، از جمله در باره تکفیر برخی خلفا و همسران پیامبر اکرم روایاتی نقل شده است.
حتی ساحت مقدّس معصومان علیهم‌السلام نیز از تکفیر بر کنار نمانده است.
[۷۳] نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، الصّوارم المهرقة فی نقد الصّواعق المحرقة، ج۱، ص۱۹۳، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۷.

هر چند نمونه‌های فردی و جمعی تکفیر در تاریخ اسلام کم نیست و در برهه‌هایی از تاریخ، این جریان شایع بوده است، نمی توان تکفیر را در میان فرقه‌ها و نحله‌های گوناگون اسلامی چندان عمده و سرنوشت ساز دانست.
حتی در نگاهی کلان، موارد افراط آمیز تکفیر، چه آنان که تکفیر کرده‌اند و چه آنان که تکفیر شده‌اند، اندک به نظر می‌رسد و امروزه شمار پیروان دیدگاه افراطی تکفیر، نسبت به کل جمعیت مسلمانان، چندان نیست.


فقها فرموده‌اند: اگر کسی به مسلمانی نسبت کفر دهد تعزیر می‌شود.
ظاهراً نظر علما و فقهای مذاهب مهم اسلامی در کاهش تکفیر مؤثر بوده است، زیرا فقها با استناد به احادیث
[۷۷] الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۲۸، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
نسبت دادن بی دلیل کفر به مسلمان را مستوجب تعزیر دانسته‌اند.
[۷۸] زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۹، ص۱۷۵، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۷۹] عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۵، ص۱۹۴ـ۱۹۵، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
[۸۰] الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۲۹، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.

حتی گاهی فقها با وجود نادرستی برخی عقاید، از تکفیر پیروان آن‌ها استنکاف نموده‌اند.
غزالی
[۸۳] غزالی، فیصل التفرقة بین الاسلام الزندقة، ج۱، ص۸۵ ـ۱۰۱، چاپ ریاض مصطفی عبداللّه، دمشق ۱۴۱۷/.
نیز ضمن توضیح معیار تکفیر، بر طایفه‌ای از متکلمان که با تنگ نظری عده‌ای از مسلمانان را تکفیر کرده‌اند، انتقاد و توصیه کرده است که حتی الامکان از تکفیر اهل قبله احتراز شود.
با اینهمه، از دیدگاه فقهی در مواردی معیّن و با حصول شرایطی خاص، تکفیر مشروع است و آثاری ویژه در پی دارد.


گروهی از معتزله نظریّه احباط و تکفیر را مطرح نموده؛ لیکن در چگونگی آن اختلاف کرده‌اند. برخی از آنان از طریق موازنه وارد شده و گفته‌اند: به عنوان مثال اگر مکلّف گناهی مرتکب شود که ده جزء کیفر دارد، سپس طاعتی با بیست جزء ثواب انجام دهد، ده جزء ثواب انجام گرفته، ده جزء از کیفر گناه را از بین می‌برد، در نتیجه ده جزء ثواب باقی می‌ماند که به مکلّف به همان اندازه پاداش داده می‌شود. عکس قضیه هم همین گونه است.
مشهور متکلّمان امامیّه قائل به بطلان نظریّه احباط و تکفیر معتزلی و در مقابلِ «موازنه» آنان، قائل به «موافات» هستند؛ یعنی اعطای ثواب بر ایمان و طاعت، مشروط به علم خداوند متعال بر مردن مؤمن بر ایمان؛ و عقاب بر کفر و عصیان، منوط به علم الهی به مردن کافر بر کفر و گناهکار بر عدم توبه است.
برخی امامیه گفته‌اند: اصلِ سقوط ثواب ایمان به مردن بر کفر و سقوطِ عقاب کفر به مردن بر ایمان، غیر قابل انکار است و روایات زیادی بر محو بسیاری از طاعت‌ها بر اثر ارتکاب گناهانی و کفّاره قرار گرفتن برخی طاعت‌ها برای بسیاری از گناهان، دلالت دارد؛ لیکن عمومیت و فراگیری این مسئله نسبت به همه طاعات و معاصی معلوم نیست و نیز معلوم نیست مبنای این سقوط، اِحباط و تکفیر است و یا موافات.
[۸۵] الفصول المهمة، ج۱، ص۲۸۳.

برخی پنداشته‌اند تقسیم گناه به کبیره و صغیره مبتنی بر نظریّه احباط و تکفیر معتزلی است؛ یعنی هر گناهی که به سبب طاعت از بین برود صغیره و هر گناهی که طاعت را از بین ببرد کبیره است. امّا این گمان باطل است؛ زیرا مشهور امامیّه در عین تقسیم گناه به کبیره و صغیره قائل به بطلان احباط و تکفیر معتزلی شده‌اند.
بنابر قول مشهور ـ که گناه را به کبیره و صغیره تقسیم کرده‌اند ـ اجتناب از گناهان بزرگ (کبائر) سبب تکفیر گناهان کوچک (صغائر) از سوی خداوند متعال است. چنان‌که ظاهر برخی آیات بر آن دلالت دارد.
در تحقق عدالت ـ بنابر قول مشهور مبنی بر تقسیم گناه به دو قسم ـ اجتناب از کبائر و عدم اصرار بر صغائر کفایت می‌کند و صرف ارتکاب صغائر به عدالت ضرر نمی‌رساند.
برخی گفته‌اند: زیان نرساندن صغائر به عدالت شخص در فرض یاد شده مبتنی بر تکفیر صغائر به سبب اجتناب از کبائر نیست، بلکه بر اساس مفاد ادلّه موجود است.


در تبیین ماهیت کفر، اختلاف نظر دارند. گمان می‌رود این اختلاف از تفاوت در برداشت از خود مفهوم ایمان بر می‌خیزد.
[۸۹] ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۰۳.
از دیدگاه خوارج که ایمان را تصدیق قلبی و اقرار زبانی و رفتاری می‌دانند، ارتکاب گناه، کفر است ؛ اما بیشتر متکلمان و فقیهان ایمان را تصدیق همراه اقرار می‌شمرند و رفتار را در شمار کمال و نه اصل ایمان می‌دانند.
[۹۱] الفصل، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰.
[۹۳] ارشاد الطالبین، ص۴۴۰-۴۴۲.
گویا همین تفاوت دیدگاه، زمینه تقسیم کفر به دو گونه اعتقادی و عملی را فراهم کرده است. توجه نکردن به این تفکیک، زمینه نظری تکفیر را شکل می‌دهد.


حکم به کفر مسلمانی که ضروری دین را انکار کرده، موضوع مبحث ارتداد و از دایره تکفیر بیرون است. فقیهان به تفصیل به مقوله ارتداد پرداخته‌اند وآن را «بیرون آمدن از دین» دانسته‌اند که با انکار ضروری دین تحقق می‌یابد و به دو گونه ملی و فطری تقسیم می‌شود. ارتداد فرد با وجود شرایطی چون بلوغ، عقل، اختیار و قصد و با اقرار خود او یا گواهی عادل اثبات می‌گردد
[۹۷] الاشباه و النظائر، ص۱۶۰.
[۹۹] حق الیقین، ص۵۷۶-۵۷۸.
و احکامی چون وجوب قتل و جدایی از همسر را برای وی به بار می‌آورد.
[۱۰۰] التهذیب، ج۸، ص۹۱.
[۱۰۱] الاشباه و النظائر، ص۱۵۹.
احکام و مسائل ارتداد، جز برخی جزئیات، را همه فقیهان مذاهب اسلامی پذیرفته‌اند.
[۱۰۳] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۴۴۳-۴۴۴.



تکفیر، نسبت دادن کفر به مسلمان یا گفتن جمله «کافر شدی» به او است.
[۱۰۴] المصباح، ج۲، ص۵۳۵، «کفر».
[۱۰۵] المفهم، ج۲، ص۱۷-۱۸.
[۱۰۶] الاشباه و النظائر، ص۱۵۸-۱۶۰.
پس با تکفیر، کسی از دیدگاه خود به دیگری نسبت کفر می‌دهد و او را کافر می‌داند.
[۱۰۸] المفهم، ج۲، ص۱۷-۱۸.
تکفیر به ویژه از این جهت که موجب طرد کردن دیگران است،
[۱۰۹] دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج۲، ص۲۴۰.
در ماجرای رده در دوره خلافت ابوبکر، قتل عثمان، جنگ‌های دوره خلافت علی علیه‌السّلام، فتنه ابن زبیر و رخداد حره پیشینه دارد. روش فرقه‌ها در طرد یکدیگر و نسبت کفر دادن به طرف مقابل، به رواج تکفیر انجامید.
[۱۱۰] مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص۲۴۰.
در دوره کنونی، وهابیان آشکارا تکفیر مسلمانان، به ویژه شیعیان، را با توجیه دینی همراه می‌کنند.


برای شناخت مبانی مقوله تکفیر، به تقسیم کفر به اعتقادی و عملی باید توجه کرد.
[۱۱۲] تقریب و ترتیب شرح العقیدة الطحاویه، ص۲۹۶-۲۹۹.
کفر عملی موجب بیرون آمدن از دین نیست؛ اما کفر اعتقادی که همان انکار ضروری دین است، فرد را از دین بیرون می‌کند. می‌توان گفت کفر عملی یعنی این که فرد گناه نماید، تنها او را متصف به فسق می‌کند.
[۱۱۷] شرح المقاصد، ج۲، ص۲۷۰.
[۱۱۹] تبصرة العوام، ص۴۷.
کفران نعمت را نیز مصداقی از کفر عملی دانسته‌اند.
[۱۲۰] المفهم، ج۲، ص۱۸.
وهابیان که کفر اعتقادی را از کفر عملی تفکیک نکرده‌اند، مواردی چون ترک نماز را موجب کفر دانسته و به کافر بودن مسلمان تارک نماز، فتوا داده‌اند.
[۱۲۱] خطر الوهابی، ص۱۹۷.

دقت در مضمون روایات با تعبیر کفر و کافر، نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها به کفر اعتقادی ارتباط ندارد. روایاتی چون «من ترک قتل الحیات خشیة النار فقد کفر» در باره نکشتن مار یا «ان الله ینزل الغیث فیصبح قوم به کافرین» در اشاره به کفران نعمت باران و یا «من رغب عن ابیه فقد کفر» در زمینه بی توجهی به پدر، مربوط به کفر عملی است. کلمه کفر در آیه (و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین) نیز به کفر عملی اشاره دارد. بنا بر این، تنها ارتکاب گناه موجب کفر نیست و نسبت دادن کفر به فرد گناهکار را مشروع و مجاز نمی‌کند و با تمسک به آن، نمی‌توان نسبت ناروا به مسلمانان داد.


در فقه شیعیان، ضمن مخالفت با تکفیر، برای تکفیر کننده مجازات در نظر گرفته‌اند. در باور فقیهان شیعه، نسبت دهنده کفر به مسلمان، باید تعزیر شود. برخی بر آنند که در مسائل اختلافی، نباید کسی را تکفیر کرد. در سخنان بسیاری از دانشوران مذاهب اسلامی، بر پرهیز از تکفیر تاکید شده است. آنان با عبارات گوناگون، از طرد یکدیگر و نسبت دادن کفر و فسق به اهل قبله پرهیز داده و پیامدهای آن را هشدار داده‌اند. پس این تهمت که شیعیان دیگران را تکفیر می‌کنند، از اعتبار ساقط است.


به اهل سنت نسبت می‌دهند که میان تکفیر مطلق و معین، تفاوت نهاده‌اند
[۱۲۹] اتحاف السائل، ج۲۶، ص۱۱-۱۲.
[۱۳۰] ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۲۰۳.
[۱۳۱] البحر الرائق، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳.
؛ به این معنا که نسبت دادن کفر به فرد ویژه را جز با وجود شرایط و فقدان موانع، نپذیرفته‌اند؛ اما تکفیر مطلق را که به گفتار و رفتار کافرانه، صرف نظر از گوینده آن تعلق می‌گیرد، مشروع می‌دانند.
[۱۳۲] اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۲۸.
[۱۳۳] الفتاوی الهندیه، ج۲، ص۲۶۹-۲۸۳.
برای نمونه، گفتن این که هر کس به خلق قرآن یا خلق اعمال باور داشته باشد، کافر است،
[۱۳۵] الذخیره، ج۱۲، ص۲۹.
از نوع تکفیر مطلق است؛ زیرا کفر به شخص معین نسبت داده نشده است. از سخن آنان در باره شرایط تکفیر شامل بلوغ، عقل، اختیار و عرضه دلیل
[۱۳۶] الذخیره، ج۱۲، ص۲۹-۳۰.
[۱۳۷] التکفیر و ضوابطه، ص۲۶۳.
بر می‌آید که مقصودشان از شرایط تکفیر خاص همان شرایط یاد شده در مبحث ارتداد است
[۱۴۰] الاشباه و النظائر، ص۱۵۸-۱۶۰.
که در آن اختلاف راه ندارد. حتی جواز تکفیر مطلق هم به سبب بازگشت به انکار ضروری دین و همان مسئله ارتداد است. بر این اساس، بیرون از مبحث ارتداد، هیچ یک از مسلمانان شناخته شده به مشروعیت تکفیر باور ندارد؛ بلکه همگان با این پدیده مخالفت ورزیده و راه توجیه آن را بسته‌اند. از جمله، در انکار ضروریات دین یاد کرده‌اند که نه به صورت بدیهی و نه مستدل، نمی‌توان انکار ضروری دین را ثابت کرد.
[۱۴۲] تلخیص المحصل، ص۴۰۵.
کسانی از عبارت «استحلال الحرام» بهره برده
[۱۴۳] الابانه، اشعری، ص۲۶.
[۱۴۵] اتحاف السائل، ج۲۶، ص۱۳.
[۱۴۶] البحر الرائق، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳.
و گفته‌اند که تکفیر مسلمانی که بر گناه اصرار ورزد و به حلیت آن باور نداشته باشد، صحیح نیست.
[۱۴۷] اصول السنه، ص۵۰-۵۳.
[۱۴۸] اتحاف السائل، ج۲۶، ص۱۴-۱۵.
نیز اختلاف عقیدتی فرقه‌ها که به انکار ضروری دین نینجامد، موجب کفر نیست.
[۱۵۱] التحصیل، ص۱۶.
همچنین نمی‌توان به فرد یا گروهی که در عقاید غلو کرده، نسبت کفر داد؛ زیرا به یقین همه حقیقت را نمی‌دانیم و بر گمان هم نباید تکیه کرد.
[۱۵۲] الاقتصاد، ص۱۳۵.



تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین صورت می‌گیرد
[۱۵۳] العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳.
و در سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نیز همین برای اثبات مسلمان بودن فرد کافی است
[۱۵۴] الشفاء، ج۲، ص۱۰.
و نشان می‌دهد که قلمرو ورود به اسلام پهناور است و با اقرار فرد به توحید و نبوت، باید به مسلمانی او حکم نمود. بر پایه این روایت نبوی: «امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا «لا اله الا الله محمد رسول الله فاذا قالوها فقد عصموا...»
[۱۵۸] السنن الکبری، ج۳، ص۳۶۷.
در امان بودن و محفوظ ماندن، از آثار اظهار شهادتین است.
[۱۵۹] الاقتصاد، ص۱۳۵.
حتی پاره‌ای از فقیهان در باره فردی که شهادتین را بر زبان جاری کرده، اما قلبا آن را نپذیرفته، حکم به مسلمانی کرده‌اند.
[۱۶۰] العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳.
برخی نیز تصریح نموده‌اند که شهادتین هر چند با باور و رفتار هماهنگ نباشد، برای حکم به مسلمانی فرد، کافی است.
[۱۶۳] العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳.





۱۴.۱ - اهل قبله

برخی از متکلمان در مخالفت با تکفیر، به این مهم که نباید اهل قبله را تکفیر کرد، تمسک نموده‌اند
[۱۶۴] الابانه، اشعری، ص۲۶.
[۱۶۵] اتحاف السائل، ج۲۶، ص۳.
؛ زیرا همه پیشینیان با تکفیر اهل قبله، سخت مخالف بوده‌اند.
[۱۶۶] شرح المقاصد، ج۲، ص۲۶۷-۲۷۰.
[۱۶۷] شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۶، ص۱۱۲۹.
آنان بر این باور بودند که گمراهی در عقیده، موجب جواز تکفیر نمی‌شود. از این رو، از تکفیر اهل تجسیم پرهیز می‌کردند.
[۱۶۸] الموطا، ج۳، ص۴۰۴.


۱۴.۲ - تکذیب پیامبر

معیار دیگر برای محدود کردن تکفیر، اصل تکذیب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است.
[۱۶۹] الاشباه و النظائر، ص۱۵۹.
ابوحامد غزالی (م. ۵۰۵ق.) مفهوم تکذیب را توضیح می‌دهد و برای آن مراتبی یاد می‌کند و بر آن است که جز با تکذیب صریح
[۱۷۰] الاقتصاد، ص۱۳۳-۱۳۸.
نمی‌توان به کسی نسبت کفر داد. او تکفیر را مقوله‌ای فقهی می‌داند که از دلیل شرعی یا اجتهاد بر می‌خیزد و هر کس که آن را به کار می‌برد، بر اصل قطعی تکذیب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تکیه می‌کند.
[۱۷۲] الاقتصاد، ص۱۳۴.





۱۵.۱ - در آیات

گذشته از این مباحث نظری، تکفیر در آیات و روایات نهی شده است. می‌توان ضرورت پرهیز از تکفیر را به پشتوانه آیاتی چون: (و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمنا) (و لا یرضی لعباده الکفر) توضیح داد. مضمون آیه نخست، بیانگر اراده و امر تشریعی خداوند در پرهیز از انتساب کفر به دیگران است.
[۱۷۵] دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۲۲۰.
در آیه دوم بیان می‌کند که خداوند به کفر بندگانش راضی نیست. کفر هر چند به علم خداوند تعلق می‌گیرد، بر خلاف اشاعره،
[۱۷۶] الاربعین، ص۶.
به اراده و رضایت او تعلق نمی‌گیرد. از این رو، باید از نسبت دادن کفر به مسلمان که مورد اراده و رضایت خداوند نیست و از آن نهی کرده، پرهیز کرد.

۱۵.۲ - در روایات

بر پایه پاره‌ای روایات نبوی که برخی آن‌ها را صحیح دانسته‌اند، از تکفیر کردن مسلمانان نهی شده؛ زیرا هرکس «لا اله الا الله» گوید، مال و جانش در امان خواهد بود.
[۱۸۲] صحیح البخاری، ج۲، ص۱۱۰.
[۱۸۳] صحیح مسلم، ج۱، ص۳۸.
نیز در روایت آمده است: «هم کیشان خود را تکفیر نکنید، حتی اگر گناهان بزرگ مرتکب شوند.»
[۱۸۶] لسان المیزان، ج۶، ص۲۲۵.
در برخی جوامع حدیثی، بابی با عنوان «اثم من کفر مسلما» برای پرهیز دادن از تکفیر مسلمانان گشوده شده است.
[۱۸۷] المفهم، ج۲، ص۱۷.
از پیوند این دسته از روایات با احادیثی مانند «اذا قال الرجل لاخیه یا کافر فقد باء بها احدهما»
[۱۸۸] صحیح مسلم، ج۱، ص۵۷.
[۱۸۹] صحیح البخاری، ج۷، ص۹۷.
یا «ملعون ملعون من رمی مؤمنا بکفر» و احادیثی که در موضوع شهادت، بدون ایجاد تفاوت میان شهادت حق و شهادت باطل، از نسبت دادن کفر به مسلمانان پرهیز می‌دهند،
[۱۹۲] مسند ابی عوانه، ص۳۲.
آشکار می‌شود که تکفیر کاری نکوهیده است. برخی در توضیح این روایات گفته‌اند که تکفیر روش متکبران روزگار جاهلیت بود و از این رو، پیامبر مسلمانان را از همانندی به آن‌ها بازداشته و پرهیز داده است.
[۱۹۵] المفهم، ج۲، ص۱۸-۱۹.
گاه نیز این روایات را این گونه توضیح داده‌اند که فرد با پذیرش اسلام از کفر بیرون می‌شوند و از این رو، نسبت دادن کفر به او صحیح نیست، زیرا این دو نسبت با هم جمع نمی‌شوند.
[۱۹۶] شرح مشکل الآثار، ج۷، ص۳۰۶.


۱۵.۳ - راه حل‌ها

بسیاری از عالمان دینی به ریشه‌یابی تکفیر در جوامع اسلامی پرداخته‌اند و عوامل آن را نیز یادآور شده‌اند. امام‌ خمینی نیز به عوامل تکفیر پرداخته و سپس برای از میان برداشتن این معضل، رهنمودهایی ارائه کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
۱- هواهای نفسانی: از نگاه امام‌ خمینی هواهای نفسانی و دنیادوستی را از مهم‌ترین عوامل رواج تکفیر و تفسیق می‌داند ایشان با اشاره به حدیث «راس کل خطیئه حبّ الدنیا» یادآور شده‌ است عده‌ای بر اساس حب نفس، حضرت مهدی (علیه‌السلام) را تکفیر خواهند کرد. ایشان در مواردی دنیاگرایی را از موجبات مخالفت با عرفا و لعن و طعن و تفسیق و تکفیر و غیبت آنان شمرده و یادآور شده برخی صدرالمتألهین را که سرآمد اهل توحید بود، زندیق خوانده‌اند و با اینکه وی در ردّ صوفیه کتاب کسر اصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه را نوشته بود، وی را صوفی خوانده‌اند و لعن کردند.
۲- ناآگاهی: امام‌ خمینی جهالت به مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را از موجبات تکفیر پیروان آن در سخن برخی از گروه‌ها معرفی کند. ایشان از امت اسلامی می‌خواهد با مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بیشتر آشنا شوند و به گفته‌های ناروای فرقه‌های تکفیری و ناآشنای با دین که سد راه مردم برای استفاده از علم و دانش اهل‌بیت شده‌اند، گوش ندهند.
۳- تعصب و تنگ‌نظری: امام‌ خمینی تفکر ناصبی‌گری را از ریشه‌های تکفیر شیعیان شمرده است و متهم کردن مسلمانان ایرانی به شرک و کفر از ناحیه‌ وهابیان آل سعود و کشتن آنان را ناشی از تفکر سفیانی و با هدف حفظ سیاست‌های استکبار می‌داند. امام‌ خمینی برای برطرف شدن فضای تکفیر و تهدید گفتگوی عقلانی و منطقی را لازم می‌داند، به‌همین دلیل به حاجیان ایرانی یادآور شده‌ است با دیگر مسلمانان برادرانه و با موعظه حسنه برخورد کنند و با آنان مدارا کنند.
۴- استبداد و استعمار: دشمنان اسلام به‌ویژه حاکمان مستبد و استعمارگران از مهم‌ترین عوامل ایجاد تکفیر در میان مسلمانان به شمار می‌آیند آنان با دامن‌زدن به زمینه‌های تنازع و اختلاف، زمینه تکفیر را فراهم ساخته و از آن به‌عنوان بهترین راه مقابله با اسلام استفاده می‌کنند.
[۲۰۳] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.

ƒ

بررسی تکفیریه‌ها نشان می‌دهد که تکفیر همواره موجب تفرقه میان مسلمانان و هتک حرمت آنان شده است.
[۲۰۴] اصل الشیعة و اصولها، ص۱۹.
[۲۰۵] خطورة التسرع فی التکفیر، ص۶-۷.
عامل اصلی این تکفیرها بیشتر تعصب مذهبی بوده است. گروه‌هایی از معتزله و اشاعره به سبب تعصب مذهبی، سخت یکدیگر را تکفیر می‌کردند. اما آموزه‌های اسلامی همواره مسلمانان را از تفرقه بازداشته و بر وحدت تاکید کرده است.

۱۶.۱ - موارد تکفیر

تفاوت دیدگاه در باره ارتکاب گناه بزرگ، دشنام به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و صحابه،
[۲۰۹] الاشباه و النظائر، ج۱، ص۱۵۹.
تاویل نصوص،
[۲۱۰] شرح کتاب الفقه الاکبر، ص۲۷۸-۲۷۹.
[۲۱۱] العقیدة و علم الکلام، ص۷۴.
مخلوق بودن قرآن، رابطه صفات و ذات خداوند، رؤیت خداوند، عصمت پیامبران، و بدعت
[۲۱۳] الاعتصام، ص۴۵۴.
زمینه رواج تکفیر را فراهم کرد. بررسی منابع فرقه شناختی نشان می‌دهد که به کارگیری سلاح تکفیر، رفتاری رایج میان فرقه‌ها بوده است. نخستین بار، رخداد ارتداد در خلافت ابوبکر موجب شد افرادی بسیار به جرم پرداخت نکردن زکات، تکفیر شوند.
[۲۲۳] اسد الغابه، ج۴، ص۳۱.
مسئله تکفیر پس از فتنه اول (قتل عثمان) رواج بسیار یافت و در اندک زمانی میان گروه‌های مسلمان، به اوج رسید.
[۲۲۴] تقریب المعارف، ص۲۹۲.
چنان که از منابع فرقه شناسی بر می‌آید،
[۲۲۵] مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۴-۸۵.
خوارج بیشتر و پیشتر از دیگران این حربه را به صحنه سیاست کشاندند و هر موضع مخالف را گناه بزرگ و مرتکب آن را کافر می‌دانستند. در برابر، معتزله به اصل «منزلة بین المنزلتین» باور داشتند و نمی‌پذیرفتند که وضع گناهکار همانند کافر و منافق باشد.
[۲۳۳] تبصرة العوام، ص۴۷.
آورده‌اند که پیشینیان اهل سنت، وضع و حال مرتکب گناه بزرگ را به خدا وا گذار کرده‌اند
[۲۳۵] ظاهرة التکفیر، ص۸۷.
یا باور داشته‌اند که داوری در باره سرنوشت فرد، بدعت است.
[۲۳۶] اصول السنه، ص۱۸۲.
در مسئله انکار امامت، بیشتر فقیهان و متکلمان امامی، اعتقاد به کفر منکران امامت را رد کرده و از اسلام و طهارت منکران امامت دفاع نموده‌اند.

۱۶.۲ - تکفیر در میان فرقه‌ها

کسانی از اهل حدیث در موضعی سختگیرانه، قدریه (معتقدان به خلق کارها به دست بندگان) و باورداران به خلق قرآن را کافر و قتلشان را واجب دانسته‌اند.
[۲۳۹] کتاب القدر، ص۱۸۰-۲۰۵.
[۲۴۰] کتاب القدر، ص۲۲۱.
[۲۴۱] شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۱۷۲.
در مسئله خلق قرآن، به «جهمیه» نسبت کفر داده‌اند.
[۲۴۲] الابانه، ابن بطه، ج۵، ص۲۱۴-۲۱۵.
[۲۴۴] تاریخ التراث العربی، ج۱، جزء۴، ص۲۱-۲۳.
هنگامی که مسئله خلق قرآن به یکی از جدل‌های کلامی جامعه تبدیل شد، این تکفیرها رواج داشت. پیشوایان حنبلی در اختلاف‌ها و جدل‌های کلامی، فراوان به حربه تکفیر چنگ می‌زدند. در سده‌های پنجم و ششم ق. فضای تکفیر میان اشاعره و حنبلیان برقرار بود و گزارش‌های بسیار از نسبت دادن کفر به یکدیگر در میان آنان در دست است.
[۲۴۷] الابانه، اشعری، ص۲۰.
[۲۴۸] الملل و النحل، ج۱، ص۳۱۶.
[۲۴۹] الملل و النحل، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۸.


۱۶.۳ - مسئله تأویل

مسئله تاویل دو صورت داشته است: یکی بیان جمله‌ای بود که نتیجه اش کفرآمیز به شمار می‌رفت؛ مانند این که در نفی زیادت صفات از ذات، برخی با کاربرد عبارت «خداوند عالم نیست»، علم خدا را نفی می‌کردند.
[۲۵۰] شرح الشفاء، ج۲، ص۵۲۹.
مورد مهم تر، تاویل ظاهر آیات بود که به رواج تکفیر دامن می‌زد. گاه کتاب‌هایی در تکفیر تاویل گران می‌نوشتند و استدلال می‌کردند که چون تاویل گران همانند مشرکانند، کافرند
[۲۵۳] الانتصار، ج۱، ص۸۷.
[۲۵۴] الکاشف الامین، ج۳، ص۲۷۵.
[۲۵۵] شرح الشفاء، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴.
[۲۵۶] شرح الشفاء، ج۲، ص۵۲۹.
؛ اما بیشتر مسلمانان و متکلمان از تکفیر اهل تاویل دوری می‌گزیدند.
[۲۵۷] شرح الشفاء، ج۲، ص۵۲۹.
[۲۵۹] من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۳۱۳.
آن‌ها بر این باور بودند که تاویلات و دیدگاه‌های منسوب به فرقه‌ها و مذاهب، در موارد بسیار، معانی متفاوت داشته و تنها با تاویل نمی‌توان صاحبان آن‌ها را تکفیر کرد. آورده‌اند که نبرد حضرت علی علیه‌السّلام با خوارج، نبرد برای تاویل بوده است.
[۲۶۴] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۳۷۳.
اهل سنت، مخالفان حاضر در این جنگ‌ها را اهل بغی دانسته‌اند؛ ولی فقیهان امامی «بغی» را به بغض امیر مؤمنان ملحق کرده و به کفر اهل بغی، باور یافته‌اند.

۱۶.۴ - دشنام به صحابه

در باره دشنام به صحابه، دیدگاه‌ها تعارض دارند. معمولا دشنام به صحابه را گناهی بزرگ می‌دانستند که برخلاف باور خوارج، موجب کفر نیست.
[۲۶۷] التعلیقات علی شرح العقائد العضدیه، ص۱۲۶.
برخی، روایات مربوط به تکفیر دشنام دهنده به صحابه را ضعیف شمرده‌اند.
[۲۶۸] الموطا، ج۳، ص۴۰۴.
آورده‌اند که احمد بن حنبل و شماری از اصحاب حدیث،
[۲۶۹] شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۱۶۹.
بیزاری از صحابه را فقط بدعت می‌دانند.
[۲۷۰] اصول السنه، ص۵۴.
گاه دشنام ندادن و طعن نزدن به صحابه را جزئی از عقیده لازم یک مسلمان می‌دانستند. البته انکار اجماع‌های صحابه را موجب کفر و فسق نمی‌شمردند. مخالفان، تکفیر و دشنام صحابه را به شیعیان نسبت داده و به حدیثی ضعیف استناد کرده‌اند که طبق آن، پس از پیامبر، جز چند تن، همه صحابه مرتد شدند.
[۲۷۳] الاختصاص، ص۶، ۱۰.
این اتهام را دانشوران شیعه سخت رد نموده و در پاسخ تصریح کرده‌اند که شیعیان به بسیاری از صحابه احترام ویژه می‌نهند و هیچ گاه آن‌ها را تکفیر یا تفسیق نمی‌کنند. شاید این اتهام از دیدگاه شیعیان در باره عدالت صحابه برخاسته باشد. در مسئله عدالت صحابه، شیعیان بر این باورند که دلیل روشنی بر عدالت همه صحابه که نام بسیاری از آن‌ها در منابع ثبت نشده، در دست نیست.
[۲۷۸] الملل و النحل، ج۶، ص۴۰۶-۴۱۴.





۱۷.۱ - سید قطب

اندیشه تکفیر از سده گذشته به سبب تحولات گوناگون، به ویژه سکولار شدن جامعه مصر،
[۲۸۰] تاریخ و تمدن اسلامی، ش۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».
نخست در آن سرزمین و سپس در دیگر بوم‌های اسلامی رواج یافت. در میان دانشوران اثرگذار مصر، سید قطب (م. ۱۳۸۷ق.) حامی اندیشه تکفیر بود و خود، از ابوالاعلی مودودی، دانشور پاکستانی، اثر پذیرفته بود. موقعیت سید قطب در میان اسلام گرایان، در رواج تکفیر اثر نهاد.
[۲۸۱] التکفیر و ضوابطه، ص۳۸-۴۵.
اندیشه تکفیر در مواضع جند الله، طلائع الجهاد و حزب التحریر الاسلامی مصر به فراوانی دیده شده است. اخوان المسلمین با اندیشه تکفیر مخالف هستند و آن را نشانه غلو، تحجر و کوته بینی می‌دانند.
[۲۸۲] دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج۲، ص۲۴۱.
میثاق نامه‌های سلفیان، فتاوا، و اندیشه‌های تکفیری اسلام گرایانی که در مصر ظهور کردند و دست به ترور مخالفان زدند، در مجموعه‌ای دو جلدی با عنوان النبی المسلح گردآوری و نخستین بار به سال ۱۹۹۱م. در لندن منتشر شد.
[۲۸۳] تاریخ و تمدن اسلامی، ش۱۳، ص۱۷۴، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».


۱۷.۲ - محمد بن عبدالوهاب

در جزیرة العرب، شکلی دیگر از سلفی گری به رهبری محمد بن عبدالوهاب (م. ۱۲۰۶ق.) رشد کرد. برخی او را که به آسانی مسلمانان را تکفیر می‌کرد، آورنده آیینی تازه دانسته‌اند.
[۲۸۴] خطر الوهابی، ص۵۴-۵۸.
او دریافتی تنگ از اسلام را تبلیغ می‌کرد.
[۲۸۵] الوهابیه، ص۱۲.
سران آل سعود با محمد بن عبدالوهاب هم پیمان و همراه شدند و باور کردند که شرک سراسر جهان را فرا گرفته و آن‌ها وظیفه دارند مشرکان را بکشند.
[۲۸۶] خطر الوهابی، ص۷۹.
سران سعودی در آغاز قیام و تصرف حجاز، در نامه به مسلمانان، به صراحت آن‌ها را مشرک خطاب می‌کردند.
[۲۸۷] رحلة فتح الله الصائغ الحلبی، ص۲۴۶.
آنان نبرد خود با مسلمانان را جهاد بر ضد شرک و بدعت خوانده‌اند.
[۲۸۸] کشف الارتیاب، ص۱۳۶.


۱۷.۲.۱ - مهم‌ترین باورها

مهم‌ترین باورهای محمد بن عبدالوهاب و پیروانش در پیروی از صحابه و تابعین سده دوم و سوم ق. و مخالفت با تاویل و گسترش مفهوم کفر و شرک خلاصه می‌گردد. محمد بن عبدالوهاب دریافتی متفاوت از قرآن داشت و به سیره فقیهان و مسلمانان بی اعتنا بود و بسیاری از رفتارهای دینی زمانه اش را شرک می‌دانست. او خون و مال زائران قبرهای صالحان را حلال و جایز شمرد.
[۲۸۹] کشف الشبهات، ص۵۸.
در باور او، هرکس به زیارت قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم یا یکی از صالحان برود و از او حاجت بخواهد، این رفتار او شرک صریح است و باید توبه کند؛ وگر نه، باید کشته شود.

۱۷.۲.۲ - صراحت در تکفیر

صراحت سخن محمد بن عبدالوهاب در مشرک خواندن مسلمانان به گونه‌ای است که جای هیچ توجیهی باقی ننهاده است. او بیش از ۲۴ بار کلمه شرک و مشرکین و بیش از ۲۵ بار کلمات کفر، الحاد، مرتد، منافق و بت پرست را در باره مسلمانان به کار برده است.
[۲۹۲] کشف الارتیاب، ص۱۳۴.
[۲۹۳] الدرر السنیه، ج۱، ص۴۶.
[۲۹۴] خلاصة الکلام، ص۲۲۹-۳۳۰.
در باور او، دعا، استغاثه، نذر و ذبح برای غیر خدا شرک اکبر است و همان گونه که نماز بی طهارت باطل است، عبادت با شرک هم توحید فرد را باطل می‌کند و او را سزاوار عذاب جاودان می‌نماید. وی بر این باور است که شرک اکبر در دو دوره، یکی روزگار جاهلیت و دیگری عصر کنونی، تحقق یافته است. شرک دوران جاهلیت تنها در عبادت بود و مشرکان فقط در خوشی‌ها به بت‌ها متوسل می‌شدند؛ اما مشرکان کنونی در همه حال به غیر خدا توسل می‌جویند و در شرک همیشگی به سر می‌برند. اشاره محمد بن عبدالوهاب به بسیاری از مسلمانان، به ویژه شیعیان، است که به زیارت قبرها می‌روند. به این ترتیب، با پیوند دادن کارهای مسلمانان با شرک اکبر، خون و مال و آبروی آن‌ها بر تکفیرگران حلال می‌گردد. وهابیان این باور او را با صراحت در آثار خود آورده، از آن دفاع می‌کنند.
[۲۹۶] ظاهرة التکفیر، ص۶۷.


۱۷.۲.۳ - نام فرقه پیروان عبدالوهاب

پیروان محمد بن عبدالوهاب، خود را «سلفیه» یا «الموحد» می‌خوانند
[۲۹۷] تاریخ و تمدن اسلامی، ش۱۳، ص۱۶۷، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».
؛ ولی نزد محققان و مستشرقان به وهابی شهرت یافته‌اند.
[۲۹۸] الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص۹۱.
آنان به صراحت از مقوله تکفیر دفاع می‌کنند و از آیه ۷۴ توبه/۹: (قالوا کلمة الکفر و کفروا بعد اسلامهم) این مفهوم را برداشت می‌کنند که خداوند کسانی از مسلمانان نماز گزار و حج گزار را که با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم جهاد کرده، زکات می‌دادند، کافر خوانده‌اند و بر آنند که خداوند اجازه بهره گیری از این تعبیر را داده است.
[۳۰۰] رسالة فی رد مذهب الوهابیه، ص۶۹-۷۰.
این تحلیل چندان صحیح نیست؛ زیرا آیه در باره مسلمانان کافر شده، سخن نمی‌گوید؛ بلکه به منافقانی اشاره می‌کند که در دل ایمان ندارند. وانگهی علم خداوند به وجود مقتضی و نبود مانع، سبب بیان این سخن شده است؛ اما ما که چنین دانشی نداریم، نمی‌توانیم در باره دیگران داوری کنیم.

۱۷.۲.۴ - تکفیر شیعیان

بر پایه این مبانی فکری، هیئت عالی افتای سعودی، شیعیان را تکفیر کرده است. در باور این عالمان، گوینده «یا علی و یا حسن و یا حسین» مشرک و از دین اسلام بیرون است. ذیل این فتوا، امضای این افراد به چشم می‌خورد: عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، عبدالرزاق عفیفی، عبدالله بن غدیان، و عبدالله بن قعود. این گونه نظرها و استدلال‌ها در آثار و فتاوای وهابیان، فراوان یافت می‌گردد.
[۳۰۱] خطر الوهابی، ص۱۹۵-۱۹۶.
[۳۰۲] فتاوی اللجنه، ج۳، ص۵۷.

باورهای محمد بن عبدالوهاب از آغاز با انتقاد سخت دانشوران اسلامی روبه رو شد و برخی از نزدیکان او، از جمله استاد و برادرش سلیمان بن عبدالوهاب، باورهای او را با مبانی دین در تعارض شمردند و او را به سبب فتوا بر ضد مسلمانان نکوهیدند.
[۳۰۳] فتنة الوهابیه، ص۹.
سلیمان در رد نظر و فتوای برادرش گفته است: «توسل و زیارت در روزگار پیشوایان اهل سنت و پیش از احمد بن حنبل رواج داشت و هیچ یک از آنان مردم را به این سبب کافر و مرتد نمی‌دانست و سرزمین مسلمانان را سرزمین شرک یا دار الحرب نمی‌نامید.»
[۳۰۵] خطر الوهابی، ص۶۱-۶۲.


۱۷.۲.۵ - باورهای ابن تیمیه

نیز که دیدگاه‌ها و فتاوای محمد بن عبدالوهاب از آن‌ها ریشه می‌گرفت،
[۳۰۶] الوهابیه، ص۴۸-۴۹.
از همان آغاز با انکار دانشوران اهل سنت روبه رو شد.
[۳۰۷] الوهابیه، ص۳۶-۴۳.
از جمله، شمس الدین ذهبی (م. ۷۴۸ق.) گفته است که ریشه دیدگاه‌های او در انتساب کفر به مسلمانان، از القائات دروغ گویان و بی سوادانی ریشه گرفته که روایات صحیح مسلم و بخاری در پرهیز از تکفیر را ضعیف قلمداد کرده‌اند.
[۳۰۸] السیف الصقیل، ص۲۱۸-۲۱۹.
سبکی (م. ۷۵۶م. ق.) ضمن مخالفت با ابن تیمیه، شبهات او را در باره زیارت و توسل و شفاعت پاسخ گفته و نشان داده که این مقولات نسبتی با شرک ندارند.
[۳۰۹] شفاء السقام، ص۲۵۷-۲۶۰.
نیز ابن حجر مکی، ابن تیمیه را گمراه و بدعت گذار و غیر معتدل خوانده است.
[۳۱۰] الفتاوی الحدیثیه، ص۸۴.


۱۷.۲.۶ - تلاش برای تعدیل باورها

به تدریج دیدگاه‌های تکفیری محمد بن عبدالوهاب و فتاوای تند او مبنای رفتار گروه‌های تکفیری شد که سعودیان از آنان حمایت می‌کردند. همین سبب اندوه و ناخرسندی متفکران و واکنش مسلمانان گشت. وهابیان، به ویژه متاخرین آن‌ها، از مشکلات دیدگاه‌های بنیان گذار وهابیت آگاه گشتند و با شیوه‌های گوناگون در صدد بازسازی افکار محمد بن عبدالوهاب و حذف اندیشه تکفیر هستند. آنان حتی در مقدمه کتاب‌های محمد بن عبدالوهاب می‌کوشند تا چهره خشن و تکفیری او را نفی کنند. یک توجیه آن‌ها این است که تکفیر در دیدگاه او تنها به موارد کفر شمرده شده در اجماع مسلمانان، اختصاص دارد. کتاب مصباح الظلام فی الرد علی من کذب علی الشیخ الامام و نسبه الی تکفیر اهل الایمان و الاسلام
[۳۱۲] المملکة العربیة السعودیة فی مائة عام، ج۷، ص۵۳۹.
نمونه‌ای از توجه وهابیان جدید به این معضل است که گریبان آن‌ها را گرفته است.


(۱) قرآن.
(۲) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، قم ۱۴۰۴.
(۳) ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۴) ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، چاپ جلال الدین حسینی، قم ۱۴۰۰.
(۵) ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، قاهره ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۶) عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۷) رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء، قم ۱۳۷۷ ش.
(۸) حرّعاملی، وسائل الشیعة.
(۹) علی اکبر دهخدا، لغت نامه.
(۱۰) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴.
(۱۱) نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، الصّوارم المهرقة فی نقد الصّواعق المحرقة، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۷.
(۱۲) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیّدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۱۳) زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۱۴) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۵) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
(۱۶) عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
(۱۷) غزالی، فیصل التفرقة بین الاسلام الزندقة، چاپ ریاض مصطفی عبداللّه، دمشق ۱۴۱۷/.
(۱۸) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۹) احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت: دارالفکر.
(۲۰) مجلسی، بحار الانوار.
(۲۱) محمود عبدالرحمان عبدالمنعم، معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیة، قاهره ۱۹۹۹.
(۲۲) لویس معلوف، المنجد فی اللّغة و الاعلام، بیروت ۱۹۹۶.
(۲۳) محمدبن محمد مفید، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، قم ۱۴۱۳.
(۲۴) الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۲۵) حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶.


۱. معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۹۱.
۲. مفردات، ص۴۳۳-۴۳۴.    
۳. لسان العرب، ج۵، ص۱۴۴-۱۴۶، «کفر».    
۴. معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۹۱.
۵. مفردات، ص۴۳۴.    
۶. لسان العرب، ج۵، ص۱۴۴-۱۴۶.    
۷. رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۶۱-۶۳.
۸. معجم الفروق اللغویه، ص۴۵۴-۴۵۵.    
۹. الکافی، ج۱، ص۲۱.    
۱۰. تعظیم قدر الصلاة، ج۲، ص۵۱۲.    
۱۱. تعظیم قدر الصلاة، ج۲، ص۵۱۷.    
۱۲. اوائل المقالات، ص۴۸.    
۱۳. شرح المواقف، ج۸، ص۳۳۱-۳۳۲.    
۱۴. ارشاد الطالبین، ص۴۳۷.
۱۵. مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص۲۳۹.
۱۶. ابکار الافکار، ج۵، ص۲۶-۲۸.    
۱۷. مصطلحات الامام الفخر الرازی، ص۶۱۷.
۱۸. الروضة البهیه، ج۹، ص۳۳۴.    
۱۹. اوثق المسائل، ص۲۳۸.    
۲۰. رسائل و مسائل، ج۳، ص۳۳۶-۳۳۷.
۲۱. بحر الفوائد، ج۱، ص۲۸۳.
۲۲. دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۲۲۲.
۲۳. رسائل و مسائل، ج۳، ص۳۴۰.
۲۴. احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ذیل «کفر»، بیروت: دارالفکر.
۲۵. محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «کفر»، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۶. لویس معلوف، المنجد فی اللّغة و الاعلام، ذیل «کفر»، بیروت ۱۹۹۶.
۲۷. ذیل «تکفیر»، علی اکبر دهخدا، لغت نامه.
۲۸. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۱۳۲، قم ۱۴۰۴.    
۲۹. مجلسی، بحار الانوار، ج۵، ص۳۳۲.    
۳۰. مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۹۷.    
۳۱. حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۲۹۰.    
۳۲. الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۳۵ـ۲۳۶، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۳۳. احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ذیل «کفر»، بیروت: دارالفکر.
۳۴. محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «کفر»، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۳۵. لویس معلوف، المنجد فی اللّغة و الاعلام، ذیل «کفر»، بیروت ۱۹۹۶.
۳۶. عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، ذیل «تکفیر»، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۳۷. محمود عبدالرحمان عبدالمنعم، معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیة، ذیل «تکفیر»، قاهره ۱۹۹۹.
۳۸. الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۲۷، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۳۹. عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، ذیل «تکفیر»، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۴۰. حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۷، ص۲۶۵۲۶۷.    
۴۱. حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۲۳۵.    
۴۲. مجلسی، بحار الانوار، ج۸۱، ص۲۰۵.    
۴۳. مجلسی، بحار الانوار، ج۸۱، ص۳۲۵ـ ۳۲۶.
۴۴. مائده/سوره۵، آیه۱۷.    
۴۵. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۴۶. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۴۸. محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «کفر»، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
۴۹. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۲۵۰ـ۲۵۲.
۵۰. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۱۵ـ ۱۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۵۱. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۲۳، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۵۲. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۶۹ـ۷۱، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴.
۵۳. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء، ج۲، ص۳۵، قم ۱۳۷۷ ش.
۵۴. ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۴، المعروف بتاریخ الخلفاء، قاهره ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۵۵. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۴، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
۵۶. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۱۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۵۷. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۱، ص۲۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۵۸. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء، ج۲، ص۲۹، قم ۱۳۷۷ ش.
۵۹. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۲۵۶.
۶۰. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء، ج۲، ص۲۹ـ۳۲، قم ۱۳۷۷ ش.
۶۱. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۲، چاپ محمد سیّدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۶۲. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۸، چاپ محمد سیّدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۶۳. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۵، چاپ محمد سیّدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۶۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۸، ص۱۱۳، قم ۱۴۰۴.    
۶۵. مجلسی، بحار الانوار، ج۳۳، ص۳۷۳.    
۶۶. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، الصّوارم المهرقة فی نقد الصّواعق المحرقة، ج۱، ص۲۲۱، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۷.
۶۷. حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۲۸، ص۳۴۸.    
۶۸. مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۶۵.    
۶۹. ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۳۵۵، چاپ جلال الدین حسینی، قم ۱۴۰۰.    
۷۰. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۳، ص۵۰، قم ۱۴۰۴.    
۷۱. ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۲۹۲، چاپ جلال الدین حسینی، قم ۱۴۰۰.    
۷۲. محمدبن محمد مفید، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ج۱، ص۳۱۳، قم ۱۴۱۳.    
۷۳. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، الصّوارم المهرقة فی نقد الصّواعق المحرقة، ج۱، ص۱۹۳، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۷.
۷۴. مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۵.    
۷۵. کتاب السرائر، ج۳، ص۵۲۹.    
۷۶. مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۰۸۲۰۹.    
۷۷. الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۲۸، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۷۸. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۹، ص۱۷۵، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۷۹. عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۵، ص۱۹۴ـ۱۹۵، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
۸۰. الموسوعه الفقهیّه، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۲۹، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۸۱. مجلسی، بحار الانوار، ج۵۴، ص۲۴۶۲۴۷.    
۸۲. مجلسی، بحار الانوار، ج۵۸، ص۱۰۴.    
۸۳. غزالی، فیصل التفرقة بین الاسلام الزندقة، ج۱، ص۸۵ ـ۱۰۱، چاپ ریاض مصطفی عبداللّه، دمشق ۱۴۱۷/.
۸۴. عدة الداعی، ص۲۳۰.    
۸۵. الفصول المهمة، ج۱، ص۲۸۳.
۸۶. بحار الانوار، ج۵، ص۳۳۲-۳۳۴.    
۸۷. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۲۹.    
۸۸. جواهر الکلام، ج۱۳، ص۳۰۵-۳۰۸.    
۸۹. ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۰۳.
۹۰. ابکار الافکار، ج۵، ص۲۹.    
۹۱. الفصل، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰.
۹۲. ابکار الافکار، ج۵، ص۸.    
۹۳. ارشاد الطالبین، ص۴۴۰-۴۴۲.
۹۴. المبسوط، ج۸، ص۷۱-۷۳.    
۹۵. شرائع الاسلام، ج۴، ص۹۶۲.    
۹۶. الروضة البهیه، ج۹، ص۳۴۱.    
۹۷. الاشباه و النظائر، ص۱۶۰.
۹۸. مرآة العقول، ج۷، ص۱۶۲.    
۹۹. حق الیقین، ص۵۷۶-۵۷۸.
۱۰۰. التهذیب، ج۸، ص۹۱.
۱۰۱. الاشباه و النظائر، ص۱۵۹.
۱۰۲. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۰۵.    
۱۰۳. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۴۴۳-۴۴۴.
۱۰۴. المصباح، ج۲، ص۵۳۵، «کفر».
۱۰۵. المفهم، ج۲، ص۱۷-۱۸.
۱۰۶. الاشباه و النظائر، ص۱۵۸-۱۶۰.
۱۰۷. لسان العرب، ج۵، ص۱۴۶.    
۱۰۸. المفهم، ج۲، ص۱۷-۱۸.
۱۰۹. دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج۲، ص۲۴۰.
۱۱۰. مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص۲۴۰.
۱۱۱. رسائل و مقالات، ص۲۱۱.    
۱۱۲. تقریب و ترتیب شرح العقیدة الطحاویه، ص۲۹۶-۲۹۹.
۱۱۳. مقالات الاسلامیین، ص۱۳۲.    
۱۱۴. مقالات الاسلامیین، ص۱۴۱.    
۱۱۵. ابکار الافکار، ج۵، ص۲۵-۲۷.    
۱۱۶. مرآة العقول، ج۱۰، ص۱۵۷.    
۱۱۷. شرح المقاصد، ج۲، ص۲۷۰.
۱۱۸. ابکار الافکار، ج۵، ص۲۶.    
۱۱۹. تبصرة العوام، ص۴۷.
۱۲۰. المفهم، ج۲، ص۱۸.
۱۲۱. خطر الوهابی، ص۱۹۷.
۱۲۲. آل عمران/سوره۳، آیه۹۷.    
۱۲۳. التبیان، ج۲، ص۵۳۸.    
۱۲۴. التبیان، ج۸، ص۲۷۵.    
۱۲۵. المقنعه، ص۷۹۶.    
۱۲۶. السرائر، ج۳، ص۵۲۹.    
۱۲۷. الروضة البهیه، ج۹، ص۳۳۵.    
۱۲۸. فی ظل اصول الاسلام، ص۲۰-۲۲.    
۱۲۹. اتحاف السائل، ج۲۶، ص۱۱-۱۲.
۱۳۰. ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۲۰۳.
۱۳۱. البحر الرائق، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳.
۱۳۲. اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۲۸.
۱۳۳. الفتاوی الهندیه، ج۲، ص۲۶۹-۲۸۳.
۱۳۴. الابانه، ابن بطه، ج۵، ص۳۱۷-۳۶۴.    
۱۳۵. الذخیره، ج۱۲، ص۲۹.
۱۳۶. الذخیره، ج۱۲، ص۲۹-۳۰.
۱۳۷. التکفیر و ضوابطه، ص۲۶۳.
۱۳۸. التنبیه، ص۲۳۰-۲۳۱.    
۱۳۹. شرائع الاسلام، ج۴، ص۹۶۲.    
۱۴۰. الاشباه و النظائر، ص۱۵۸-۱۶۰.
۱۴۱. الروضة البهیه، ج۹، ص۳۴۱.    
۱۴۲. تلخیص المحصل، ص۴۰۵.
۱۴۳. الابانه، اشعری، ص۲۶.
۱۴۴. اصول الدین، ج۱، ص۳۰۱.    
۱۴۵. اتحاف السائل، ج۲۶، ص۱۳.
۱۴۶. البحر الرائق، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳.
۱۴۷. اصول السنه، ص۵۰-۵۳.
۱۴۸. اتحاف السائل، ج۲۶، ص۱۴-۱۵.
۱۴۹. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۶.    
۱۵۰. وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۵.    
۱۵۱. التحصیل، ص۱۶.
۱۵۲. الاقتصاد، ص۱۳۵.
۱۵۳. العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳.
۱۵۴. الشفاء، ج۲، ص۱۰.
۱۵۵. الایمان و الکفر، ص۱۰۸-۱۰۹.    
۱۵۶. الخلاف، ج۱، ص۵۵۱.    
۱۵۷. الابانه، ابن بطه، ج۲، ص۷۶۲-۷۶۳.    
۱۵۸. السنن الکبری، ج۳، ص۳۶۷.
۱۵۹. الاقتصاد، ص۱۳۵.
۱۶۰. العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳.
۱۶۱. اوثق الوسائل، ص۲۳۹.    
۱۶۲. المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.    
۱۶۳. العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳.
۱۶۴. الابانه، اشعری، ص۲۶.
۱۶۵. اتحاف السائل، ج۲۶، ص۳.
۱۶۶. شرح المقاصد، ج۲، ص۲۶۷-۲۷۰.
۱۶۷. شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۶، ص۱۱۲۹.
۱۶۸. الموطا، ج۳، ص۴۰۴.
۱۶۹. الاشباه و النظائر، ص۱۵۹.
۱۷۰. الاقتصاد، ص۱۳۳-۱۳۸.
۱۷۱. الابانه، ابن بطه، ج۲، ص۷۶۲-۷۶۳.    
۱۷۲. الاقتصاد، ص۱۳۴.
۱۷۳. نساء/سوره۴، آیه۹۴.    
۱۷۴. زمر/سوره۳۹، آیه۷.    
۱۷۵. دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۲۲۰.
۱۷۶. الاربعین، ص۶.
۱۷۷. استقصاء النظر، ص۳۷.    
۱۷۸. تصحیح اعتقادات، ص۴۸-۵۰.    
۱۷۹. الاحتجاج، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵.    
۱۸۰. الوافی، ج۱، ص۵۲۱.    
۱۸۱. الایمان و الکفر، ص۶۳-۶۴.    
۱۸۲. صحیح البخاری، ج۲، ص۱۱۰.
۱۸۳. صحیح مسلم، ج۱، ص۳۸.
۱۸۴. کنز العمال، ج۱، ص۲۱۵.    
۱۸۵. لسان المیزان، ج۳، ص۱۳۳.    
۱۸۶. لسان المیزان، ج۶، ص۲۲۵.
۱۸۷. المفهم، ج۲، ص۱۷.
۱۸۸. صحیح مسلم، ج۱، ص۵۷.
۱۸۹. صحیح البخاری، ج۷، ص۹۷.
۱۹۰. بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۰۹.    
۱۹۱. کنز العمال، ج۷، ص۲۰.    
۱۹۲. مسند ابی عوانه، ص۳۲.
۱۹۳. الوافی، ج۸، ص۱۱۸۲.    
۱۹۴. البیان و التحصیل، ج۹، ص۱۷۳-۱۷۴.    
۱۹۵. المفهم، ج۲، ص۱۸-۱۹.
۱۹۶. شرح مشکل الآثار، ج۷، ص۳۰۶.
۱۹۷. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۵۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۹۸. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۶۱-۱۶۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۱۹۹. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۵۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۰۰. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۲۸۵-۲۸۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۰۱. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۷۵-۷۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۲۰۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۲۰۳. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۲۰۴. اصل الشیعة و اصولها، ص۱۹.
۲۰۵. خطورة التسرع فی التکفیر، ص۶-۷.
۲۰۶. الایمان و الکفر، ص۵۸-۵۹.    
۲۰۷. رسائل و مقالات، ج۱، ص۲۲۱.    
۲۰۸. فی ظل اصول الاسلام، ص۱۸-۱۹.    
۲۰۹. الاشباه و النظائر، ج۱، ص۱۵۹.
۲۱۰. شرح کتاب الفقه الاکبر، ص۲۷۸-۲۷۹.
۲۱۱. العقیدة و علم الکلام، ص۷۴.
۲۱۲. حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج۱، ص۱۱۱.    
۲۱۳. الاعتصام، ص۴۵۴.
۲۱۴. الایمان و الکفر، ص۵.    
۲۱۵. الفرق بین الفرق، ص۱۱۵.    
۲۱۶. اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۳۹.    
۲۱۷. اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۴۴.    
۲۱۸. اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۴۶-۴۷.    
۲۱۹. اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۵۱.    
۲۲۰. اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۵۶.    
۲۲۱. اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۶۰.    
۲۲۲. الرده، ص۱۶۷-۱۷۰.    
۲۲۳. اسد الغابه، ج۴، ص۳۱.
۲۲۴. تقریب المعارف، ص۲۹۲.
۲۲۵. مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۴-۸۵.
۲۲۶. الفرق بین الفرق، ص۵۵.    
۲۲۷. الفرق بین الفرق، ص۶۷.    
۲۲۸. تعظیم قدر الصلاة، ج۲، ص۶۲۴.    
۲۲۹. الفرق بین الفرق، ص۶۴.    
۲۳۰. الفرق بین الفرق، ص۶۶.    
۲۳۱. بحار الانوار، ج۳۳، ص۳۷۳.    
۲۳۲. ابکار الافکار، ج۵، ص۲۶.    
۲۳۳. تبصرة العوام، ص۴۷.
۲۳۴. انوار الملکوت، ص۱۸۰.    
۲۳۵. ظاهرة التکفیر، ص۸۷.
۲۳۶. اصول السنه، ص۱۸۲.
۲۳۷. مستند الشیعه، ج۶، ص۲۷۱.    
۲۳۸. معتمد الشیعه، ص۸۰.    
۲۳۹. کتاب القدر، ص۱۸۰-۲۰۵.
۲۴۰. کتاب القدر، ص۲۲۱.
۲۴۱. شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۱۷۲.
۲۴۲. الابانه، ابن بطه، ج۵، ص۲۱۴-۲۱۵.
۲۴۳. الابانه، ابن بطه، ج۵، ص۲۹۷.    
۲۴۴. تاریخ التراث العربی، ج۱، جزء۴، ص۲۱-۲۳.
۲۴۵. الابانه، ابن بطه، ج۵، ص۳۱۵-۳۱۷.    
۲۴۶. حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۱.    
۲۴۷. الابانه، اشعری، ص۲۰.
۲۴۸. الملل و النحل، ج۱، ص۳۱۶.
۲۴۹. الملل و النحل، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۸.
۲۵۰. شرح الشفاء، ج۲، ص۵۲۹.
۲۵۱. الفرق بین الفرق، ص۱۱۵.    
۲۵۲. ایثار الحق، ص۳۷۶-۳۷۸.    
۲۵۳. الانتصار، ج۱، ص۸۷.
۲۵۴. الکاشف الامین، ج۳، ص۲۷۵.
۲۵۵. شرح الشفاء، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴.
۲۵۶. شرح الشفاء، ج۲، ص۵۲۹.
۲۵۷. شرح الشفاء، ج۲، ص۵۲۹.
۲۵۸. المبدا و المعاد، ص۴۰۴.    
۲۵۹. من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۳۱۳.
۲۶۰. ابکار الافکار، ج۵، ص۱۰۱.    
۲۶۱. ابکار الافکار، ج۵، ص۱۰۶.    
۲۶۲. بدائع الصنائع، ج۷، ص۱۴۰.    
۲۶۳. السنه، ج۱، ص۱۵۱.    
۲۶۴. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۳۷۳.
۲۶۵. بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۲۴.    
۲۶۶. بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۲۷.    
۲۶۷. التعلیقات علی شرح العقائد العضدیه، ص۱۲۶.
۲۶۸. الموطا، ج۳، ص۴۰۴.
۲۶۹. شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۱۶۹.
۲۷۰. اصول السنه، ص۵۴.
۲۷۱. اصول الدین، ص۲۹۷.    
۲۷۲. جلاء العینین، ص۲۹۶.    
۲۷۳. الاختصاص، ص۶، ۱۰.
۲۷۴. بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۳۳.    
۲۷۵. اضواء علی عقائد الشیعه، ص۵۲۲.    
۲۷۶. حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸.    
۲۷۷. الایمان و الکفر، ص۶۸-۶۹.    
۲۷۸. الملل و النحل، ج۶، ص۴۰۶-۴۱۴.
۲۷۹. رسائل و مقالات، ص۴۰۱.    
۲۸۰. تاریخ و تمدن اسلامی، ش۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».
۲۸۱. التکفیر و ضوابطه، ص۳۸-۴۵.
۲۸۲. دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج۲، ص۲۴۱.
۲۸۳. تاریخ و تمدن اسلامی، ش۱۳، ص۱۷۴، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».
۲۸۴. خطر الوهابی، ص۵۴-۵۸.
۲۸۵. الوهابیه، ص۱۲.
۲۸۶. خطر الوهابی، ص۷۹.
۲۸۷. رحلة فتح الله الصائغ الحلبی، ص۲۴۶.
۲۸۸. کشف الارتیاب، ص۱۳۶.
۲۸۹. کشف الشبهات، ص۵۸.
۲۹۰. الایمان و الکفر، ص۱۰۶-۱۰۷.    
۲۹۱. زیارة القبور، ص۳۰-۳۱.    
۲۹۲. کشف الارتیاب، ص۱۳۴.
۲۹۳. الدرر السنیه، ج۱، ص۴۶.
۲۹۴. خلاصة الکلام، ص۲۲۹-۳۳۰.
۲۹۵. اصول الایمان، ص۲۷.    
۲۹۶. ظاهرة التکفیر، ص۶۷.
۲۹۷. تاریخ و تمدن اسلامی، ش۱۳، ص۱۶۷، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».
۲۹۸. الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص۹۱.
۲۹۹. توبه/سوره۹، آیه۷۴.    
۳۰۰. رسالة فی رد مذهب الوهابیه، ص۶۹-۷۰.
۳۰۱. خطر الوهابی، ص۱۹۵-۱۹۶.
۳۰۲. فتاوی اللجنه، ج۳، ص۵۷.
۳۰۳. فتنة الوهابیه، ص۹.
۳۰۴. الصواعق الالهیه، ص۳۸.    
۳۰۵. خطر الوهابی، ص۶۱-۶۲.
۳۰۶. الوهابیه، ص۴۸-۴۹.
۳۰۷. الوهابیه، ص۳۶-۴۳.
۳۰۸. السیف الصقیل، ص۲۱۸-۲۱۹.
۳۰۹. شفاء السقام، ص۲۵۷-۲۶۰.
۳۱۰. الفتاوی الحدیثیه، ص۸۴.
۳۱۱. اصول الایمان، ص۲۵-۲۶.    
۳۱۲. المملکة العربیة السعودیة فی مائة عام، ج۷، ص۵۳۹.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکفیر»، شماره۳۷۹۷.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۰۱.    
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «تکفیر».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار