• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تولد حضرت ابراهیم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تولد حضرت ابراهیم - علیه‌السلام - و رشد و نمو آن حضرت از مسائل عجیب تاریخ زندگانی ایشان می‌باشد. آن حضرت دور از چشم مردم به دنیا آمده و به سرعت رشد یافت و سپس به جامعه بازگشت.



شب و روز همچنان می‌گذشت، هفته‌ها و ماهها به دنبال هم گذر می‌کرد، ‌و به همین ترتیب ولادت ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ نزدیک می‌شد، مادر قوی دل و شجاع ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ همواره در این فکر بود که هنگام زایمان کجا رود، و چگونه فرزندش را از گزند جلّادان حفظ نماید؟
در آن عصر، قانونی در میان مردم رواج داشت که زنان در هنگام قاعدگی به بیرون شهر می‌رفتند و پس از پایان آن، به شهر باز می‌گشتند.
مادر ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ تصمیم گرفت به بهانه این قانون و رسم، از شهر بیرون برود، و در کنار کوهی، غاری را پیدا کند و در آن‌جا دور از دید مردم، شاهد تولد نوزادش باشد.
همین تصمیم اجرا شد، مادر با کمال مراقبت از شهر خارج گردید، و خود را به غاری رسانید، و در آن‌جا درد زایمان به او دست داد، طولی نکشید که ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ در همان‌جا دیده به جهان گشود، کودکی که در همان وقت، نور و شکوه خاصی که نشانگر آینده درخشان او بود، ‌از چهره‌اش دیده می‌شد.
در این هنگام مادر نگران بود که آیا کودکش را در غار بگذارد یا به شهر بیاورد، سرانجام برای حفظ او تصمیم گرفت او را در پارچه‌ای پیچیده در درون همان غار بگذارد، و هر چند وقتی به سراغ او رود و به او شیر دهد.


مادر او را در میان غار گذاشت و برای حفظ او از گزند جانوران، درِ غار را سنگ چین کرد، و به شهر بازگشت، از آن پس مادر هر چند روزی یکبار مخفیانه و گاهی شبانه خود را به غار رسانده و از پسرش دیدار می‌نمود، می‌رفت تا به او شیر بدهد، ولی می‌دید به لطف خدا، او انگشت بزرگ دستش را به دهان نهاده، و به جای پستان مادر از آن شیر جاری است.
به این ترتیب این مادر و پسر، در آن دوران وحشتناک با تحمّل مشقّت‌ها و رنجهای گوناگون، با مقاومت بی‌نظیر، ماهها و سالها به زندگی چریکی خود ادامه دادند، و حاضر نشدند که تسلیم زورگویی‌های حکومت ستمگر نمرود گردند، تا آن‌که سیزده سال از عمر ابراهیم گذشت.
[۱] مجمع البیان، طبرسی، ج۴، ص۳۲۵، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵ق، ۱۹۹۵م، ۱۳۷۴.
[۲] تفسیر جامع، طبرسی، ج۲، ص۳۱۹.، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم المشرفة، موسسة النشر الاسلامی، قم، ‌۱۴۱۸ق، ‌۱۳۷۷.



آری حضرت ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ از خطر دژخیمان سنگدل نمرود، ۱۳ سال در میان غار زندگی کرد، در حقیقت در زندان طبیعت به سر برد، همواره سقف غار و دیوارهای تاریک و وحشت‌زای آن را می‌دید، گاهی مادر رنجدیده‌اش مخفیانه به ملاقاتش می‌آمد، و گاهی سر از غار بیرون می‌آورد و کوهها و دشت سرسبز و افق نیلگون را تماشا می‌کرد، و بر خداشناسی و فکر باز و نشاط روحیه خود می‌افزود، و منتظر بود که روزی فرا رسد و از زندان غار بیرون آید و در فضای باز قدم بگذارد، و مردم را از پرستش نمرود و آیین نمرود باز دارد.
جالب این‌که ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ در این مدتی که در غار بود، به لطف خدا از نظر جسمی و فکری رشد عجیبی کرد، با این‌که سیزده ساله بود قد و قامت بلندی داشت که در ظاهر نشان می‌داد مثلاً بیست سال دارد، فکر درخشنده و عالی او نیز هم چون فکر مردان کاردان و هوشمند و با تجربه کار می‌کرد.


یک روز مادر به دیدارش آمد و مدتی در کنار پسر نوجوانش بود، ولی هنگام خداحافظی، همین که خواست از غار بیرون آید، ابراهیم دامن مادر را گرفت و گفت: «مرا نیز با خود ببر، ماندن در غار بس است، اینک می‌خواهم در جامعه باشم و با مردم زندگی کنم.»
مادر می‌دانست که درخواست ابراهیم، یک درخواست کاملاً طبیعی است، ولی در این فکر بود که چگونه او را به شهر ببرد، زبان حال مادر در این لحظات، خطاب به ابراهیم چنین بود:
«عزیزم! چگونه در این شرایط سخت تو را همراه خود به شهر ببرم، نه! میوه دلم صلاح نیست، اگر شاه از وجود تو اطلاع یابد، تو را خواهد کشت، می‌ترسم خونت را بریزند، هم چنان در این جا بمان، تا خداوند راه گشایشی برای ما باز کند.»
ولی ابراهیم اصرار داشت که از غار جانکاه بیرون آید، سرانجام مادر به او گفت: «در این باره با سرپرستت (آزر) مشورت می‌کنم، اگر صلاح باشد، بعد نزدت می‌آیم و تو را به شهر می‌برم».
[۳] بحار، مجلسی، ج۱۲، ص۴۲، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ۱۹۸۳م، ۱۳۶۲.

به این ترتیب مادر دلسوخته از پسرش جدا شد و به شهر بازگشت.
وقتی که مادر رفت ابراهیم تصمیم گرفت از غار بیرون آید، صبر کرد تا غروب و خلوت شود و هوا تاریک گردد، آن گاه از غار بیرون آمد، گویی پرنده‌ای از قفس به سوی باغستان سبز و خرم پریده، به کوهها و دشت و صحرا می‌نگریست، ستارگان و ماه آسمان نظرش را جلب کرد، در‌اندیشه فرو رفت، ‌با خود می‌گفت: «به به! از این پدیده‌هایی که خدای یکتا آن را پدیدار ساخته است! » از اعماق دلش با آفریدگار جهان ارتباط پیدا کرد، و سراسر وجودش غرق در عشق و شوق به خدا شد، ودر این سیر و سیاحت، خداشناسی خود را تکمیل کرد.


(۱) مجمع البیان، طبرسی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵ق، ۱۹۹۵م، ۱۳۷۴.
(۲) تفسیر جامع، طبرسی، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم المشرفة، موسسة النشر الاسلامی، قم، ‌۱۴۱۸ق، ‌۱۳۷۷.
(۳) بحار، مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ‌۱۹۸۳م، ۱۳۶۲.
(۴) بحار، مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ‌۱۹۸۳م، ۱۳۶۲.


۱. مجمع البیان، طبرسی، ج۴، ص۳۲۵، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵ق، ۱۹۹۵م، ۱۳۷۴.
۲. تفسیر جامع، طبرسی، ج۲، ص۳۱۹.، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم المشرفة، موسسة النشر الاسلامی، قم، ‌۱۴۱۸ق، ‌۱۳۷۷.
۳. بحار، مجلسی، ج۱۲، ص۴۲، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ۱۹۸۳م، ۱۳۶۲.
۴. بحار، مجلسی، ج۱۲، ص۳۰، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ۱۹۸۳م، ۱۳۶۲.    



قم، برگرفته از مقاله «تولّد ابراهیم (علیه‌السّلام) و تفکر او در آفرینش».    


رده‌های این صفحه : تاریخ انبیاء | حضرت ابراهیم




جعبه ابزار