• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بازیابی حکومت طاهریان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در مدتی که حکومت خراسان رسما توسط خاندان طاهری اداره می‌شد، بومی بودن آن‌ها و همچنین نوع برخورد و مواجه با مردم سبب گشته بود که اهالی آن سامان همچنان خواهان ادامه حاکمیت آنان بر مناطق خود باشند از این رو تا چندین سال پس از سقوط طاهریان در سال ۵۹ (ه. ق) هر سردار و فرمانده‌ای که در نیشابور مرکز و پایتخت حکام طاهری به قدرت می‌رسید، ولایت خود را به حکومت طاهریان منسوب می‌کردند و خطبه به نام محمد بن طاهر بن عبدالله می‌خواندند و خود را نماینده وی در خراسان معرفی می‌نمودند. از جمله این فرماندهان می‌توان به احمد بن عبدالله خجستانی اشاره کرد که خطبه به نام حاکم طاهری خواند.
[۱] ابن حوقل، ایران در صوره الارض، ترجمه جعفر شعار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶، ص۱۷۵.
وی که زمانی در زمره یاران و نزدیکان محمد بن طاهر بود؛ اما ضمن خیانت به وی در جرگه یاران یعقوب لیث صفاری در آمد بود؛ ولی به یعقوب نیز وفادار نمانده و پس از بازگشت او به سیستان، یاران و اطرافیان خویش را گرد آورده و علم مخالفت با یعقوب را بر افراشت و موفق به تصرف نیشابور گشت.
[۲] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا، ج۲، ص۹۸۱.
از آن ‌جایی که اهالی نیشابور و خراسان هنوز دل در گرو محبت طاهریان داشتند، خود را نماینده طاهریان معرفی نمود و حتی برخی از رجال طاهری را نیز در کنار خویش به کار گمارد.
[۳] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۸۸.




چرا محمد بن طاهر بن عبدالله به خراسان نیامد؟
پس از آن که محمد بن طاهر موفق به فرار و آزادی از دست یعقوب شد، خلیفه بغداد وی را همچنان حاکم خراسان معرفی کرد؛ اما خود محمد به دلیل ضعف و سستی که در نبرد به یعقوب در نیشابور از خود نشان داده بود، دیگر هرگز جرات و شهامت بازگشت به خراسان را به خود نداده و هم‌چنان در بغداد به سر می‌برد. بعد از اعلام حمایت خجستانی از طاهریان محمد بن طاهر، برادرش حسین بن طاهر را تشویق به رفتن به خراسان کرد. حسین که با دست خالی و بدون هیچ ثروت و مردان جنگی به سمت نیشابور عازم گشته بود، توانست با کمک کوشاد بن شاه مردان به نیشابور وارد شود؛ ولی چون از هیچ نقطه‌ای کمکی به وی نشد، او نیز خراسان را ترک گفت.
[۴] اصفهانی، حمزه بن حسین، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۷، ص۲۱۰.
البته این توقف حسین به طاهر را برخی تاریخ نویسان پنج سال ذکر کرده‌اند،
[۵] طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۴۹۵.
و ابن ‌خلدون اشاره دارد که در زمان ورود حسین به طاهر به نیشابور این شهر در تصرف ابوطلحه منصور بن شرکب رقیب خجستانی بوده است و همو به نام حسین بن طاهر خطبه خوانده است.
[۶] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۸۸.
این زمانی بوده است که حکومت نیشابور به شدت آسیب پذیر نموده و در اندک زمانی ولایت آن دست به دست می‌شده است. به همین روی خجستانی توانست نیشابور را از ابوطلحه باز پس گیرد و حسین بن طاهر نیز قبل از آن توسط ابوطلحه از شهر خارج گشته بود.
[۷] طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۴۶۸.




چنان که در برخی منابع آمده است، در همین بین گویا حسین بن طاهر با کمک بردار زاده خود، احمد بن طاهر که در خوارزم بوده، قصد تصرف بخارا را داشته است؛ ولی با شکست سختی مواجه می‌شود و بسیاری از یاران خویش را از دست می‌دهد. در کتاب تاریخ بخارا این قضیه چنین نقل شده است «حسین بن طاهر باز با دو هزار مرد به آموی آمده است، و قصد بخارا کرده، امیر اسماعیل لشکر جمع کرد آن چه توانست، و به حرب رفت. خبر دادند که حسین بن طاهر از جیحون بگذشت با دو هزار مرد خوارزمی. امیر اسماعیل بر نشست و بیرون آمد، و حرب سخت کردند، و حسین بن طاهر هزیمت شد، و از لشکر وی بعضی کشته شدند و بعضی به آب غرق شدند و هفتاد مرد اسیر شدند و این حرب نخستین امیر اسماعیل بود که کرد. چون بامداد شد امیر اسیران را بخواند، و هر مردی را یک جامه کرباس داد، و باز فرستاد. حسین بن طاهر به مرو رفت، و امیر اسماعیل به بخارا باز آمد.»
[۸] نرشخی، ابو بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمه ابو نصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۲.



حمایت خجستانی از طاهریان؛ واقعیت یا منفعت طلبی؟
خجستانی که ادعای حمایت و بازگرداندن حکومت به طاهریان را داشت در عمل اصلا به این شعار اهمیتی نمی‌داد و به گفته ابن خلدون این حرف وی دروغی بیش نبود.
[۹] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۴۹۰.
بعد از محرز شدن دروغ خجستانی، احمد بن محمد بن طاهر که والی خوارزم بود، یکی از سرداران خود به نام العباس نوفلی را با پنج هزار مرد جنگی برای به دست گرفتن حکومت پدرش به نیشابور فرستاد. شدت اقدامات نوفلی به حدی بود و خشونت وی به اندازه‌ای بود که باعث شد مردم این شهر دوباره از خجستانی حمایت کنند و در نبرد به سود خجستانی به میدان وارد شوند و این باعث شکست لشکر احمد بن محمد به فرماندهی نوفلی گردید و وی در این نبرد کشته شد.
[۱۰] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۴۹۰.




حسین بن طاهر که بعد از شکست خوردن از امیر اسماعیل والی بخارا، به مرو عقب نشسته بود توانست با خوشروئی و رفتار مناسب برای خود در آن دیار جایگاهی فراهم آورده و اموالی فراوانی جمع نماید و حتی مدتی به نام وی در آن‌جا خطبه خوانده شود.
[۱۱] طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۴۹۵.
خجستانی نیز که دیگر موقعیت خویش را در نیشابور کاملا مستحکم یافته بود نام طاهریان را از خطبه انداخت و تنها به نام خود و خلیفه خطبه خواند،
[۱۲] فرای، ریچارد، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳، ج۴، ص۱۰۳.
و همچنین سکه‌های طلا را به نام خود ضرب نمود.
[۱۳] طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۵۴۶.
البته وی عاقبت توسط عاملانش به قتل رسید و راه برای توسعه طلبی دیگر مدعیان هموار گردید.


رافع بن هرثمه، رقیب خجستانی
یکی دیگر از کسانی که در این منطقه صاحب دعوت و نفوذ بود، رافع بن هرثمه بود که از سرداران و نزدیکان محمد بن طاهر به شمار می‌رفت که با تصرف نیشابور به یعقوب پیوسته بود؛ ولی بعد از مدتی از وی جدا گشته و به عنوان سپهسالار به خجستانی پیوست.
[۱۴] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۴۲۳ - ۴۲۵.
بعد از کشته شدن خجستانی لشکریان وی که خود را در خطر جدی ابوطلحه احساس می‌کردند که دوباره با شعار بازگشت طاهریان به نیشابور بازگشته بود،
[۱۵] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۹۱.
رافع را به فرمادهی خویش برگزیدند. رافع نیز موفق به شکست ابوطلحه گشته و توانست نیشابور را به تصرف خود در آورد. وی نیز از حربه نام طاهریان جهت همراه کردن مردم استفاده نمود.
[۱۶] ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۱۰.
مردم نیز به سبب محبتی که از طاهریان در دل داشتند همیشه از کسانی که به نام طاهری حاکم می‌شدند، حمایت می‌کردند.
[۱۷] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۹۰.



تثبیت امارت محمد بن طاهر از سوی خلیفه
رافع ابن هرثمه که توانسته بود، خراسان را تحت نفوذ خود قرار دهد از محمد بن طاهر حمایت می‌کرد و همین باعث شده بود تا موفق، خلیفه عباسی که با عمرو لیث اختلاف داشت در میان حاجیان خراسان، عمرو را برکنار و محمد بن طاهر را حاکم قانونی و مورد تائید خود برای خراسان معرفی کند.
[۱۸] طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۶۲۷.
همان‌طور که گذشت محمد بن طاهر خود تمایلی برای عزیمت به خراسان نداشت و از سویی حضور برادرش حسین بن طاهر را نیز مثمر ثمر تشخیص نداده بود، رافع بن هرثمه را به نیابت از خویش برای ولایت خراسان برگزید،
[۱۹] ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۱۱.
و علاوه بر رافع، نیابت و حکومت نصر بن احمد را بر ماوراء‌النهر نیز تثبیت نمود.
[۲۰] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۱۳.




سامانیان، حامیان خاندان طاهری
سامانیان که در این زمان هنوز به هر دلیلی خود را وفادار به طاهریان می‌دانستند و حتی در پاره‌ای از اقدامات به سود طاهریان شرکت داشتند در جریان نبرد ابوطلحه که در مرو حکومت را به دست گرفته بود
[۲۱] ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۱۱.
و رافع بن هرثمه که نیابت محمد بن طاهر را یافته بود، شرکت کردند به طوری که امیر اسماعیل چهار هزار مرد جنگی را به فرماندهی یکی از سردارانش به نام علی بن حسین مرورودی برای کمک به رافع فرستاد.
[۲۲] ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۱۱.
در جریان همین درگیری بود که ابوطلحه شکست خورده و از مرو بیرون رفت.


رافع بن هرثمه و خیانت به طاهریان و فرمان جدید خلیفه
رافع بن هرثمه که توانسته بود قدرت خویش را به طور چشمگیری افزایش دهد به طوری که در یکی از حملاتش موفق به فتح خوارزم شده بود و غنایم زیادی به چنگ آورده بود، قدرت خویش را مستحکم می‌دانست و آن را از تدبیر نیکوی خویش به حساب می‌آورد به همین دلیل دیگر چندان علاقه‌ای به ذکر نام طاهریان در خطبه نشان نمی‌داد. همین لشکرکشی به خوارزم که در اختیار خود طاهریان بود نشان از پیمان شکنی رافع دارد. حتی کار به جایی کشید که به سبب تجاوز رافع به گرگان وی با خلیفه اختلاف پیدا نمود و این به معنای مخالفت با دستوارت خلیفه عباسی بود که در این زمان خلافت در اختیار معتضد عباسی قرار داشت وی که بنا داشت اوضاع آشفته سرزمین‌های اسلامی را سر و سامان دهد، دریافت که حضور رافع در خراسان به ضرر حکومت عباسیان است. یکی از کارهای دیگر رافع که دشمنی وی را با خلیفه نمایان نمود اتحادش با محمد بن زید علوی (دشمن خلیفه) بود.
[۲۳] فخری، محمد بن علی بن طباطبا معروف به ابن طقطقی، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش، ص۳۵۱.
همه این دلایل سبب شد تا خلیفه جدید (معتضد) ناچار شود حکم حکومت خراسان را برای عمرو لیث بفرستد و این به معنای خلع محمد بن طاهر و بالتبع او رافع بن هرثمه بود. در همین بین رافع در نیشابور به نام علویان خطبه خواند.
[۲۴] ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۹۲.
البته وی به دلیل ستم و ظلمی که در حق مردم روا می‌داشت و هم به دلیل رویگردانی از طاهریان دیگر در بین مردم منطقه اعتبار خویش را از دست داده بود.


عمرو لیث؛ جانشین آل طاهر در خراسان
به هر روی با ورود عمرو لیث به نیشابور، نیروهای تحت فرمان وی از عمرو شکست خورده و رافع نیز به خوارزم گریخت. خوارزمیان نیز به تلافی رفتار وحشیانه‌ای که وی در جریان لشکرکشی خوارزم از خود نشان داده بود، وی را کشتند و سرش را برای عمرو لیث فرستادند.
[۲۵] ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶، ص۲۵۵.
عمرو لیث نیز سر وی را به بغداد فرستاد. با کشته شدن رافع تمام نیروهای که به صورت ظاهری و یا در حقیقت به طرفداری از طاهریان حرکت می‌کردند از بین رفته و منهزم گشتند و وضعیت به صورتی درآمد که بازماندگان طاهری فقط وارث اموال شخصی پدران خود بودند. به این ترتیب طومار حکومت چندین ساله خاندان طاهری در خراسان به طور رسمی در هم پیچیده می‌شود.



۱. ابن حوقل، ایران در صوره الارض، ترجمه جعفر شعار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶، ص۱۷۵.
۲. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا، ج۲، ص۹۸۱.
۳. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۸۸.
۴. اصفهانی، حمزه بن حسین، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۷، ص۲۱۰.
۵. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۴۹۵.
۶. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۸۸.
۷. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۴۶۸.
۸. نرشخی، ابو بکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمه ابو نصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۲.
۹. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۴۹۰.
۱۰. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۴۹۰.
۱۱. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۴۹۵.
۱۲. فرای، ریچارد، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳، ج۴، ص۱۰۳.
۱۳. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۵۴۶.
۱۴. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۴۲۳ - ۴۲۵.
۱۵. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۹۱.
۱۶. ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۱۰.
۱۷. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۹۰.
۱۸. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۱۵، ص۶۶۲۷.
۱۹. ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۱۱.
۲۰. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۱۳.
۲۱. ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۱۱.
۲۲. ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۱۱.
۲۳. فخری، محمد بن علی بن طباطبا معروف به ابن طقطقی، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش، ص۳۵۱.
۲۴. ابن اثیر، عزالدین، تاریخ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تهران، علمی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص۲۹۲.
۲۵. ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶، ص۲۵۵.




سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « بازیابی حکومت طاهریان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۱۹    






جعبه ابزار