• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تقوای اولواالالباب (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اولواالالباب کسانی هستند که از آیات قرآن عبرت می گیرند.



اولوالالباب مامور به رعایت تقوا هستند.
«... اتقون یـاولی الالبـب. .»؛ حج ، در ماه‌های معینی است! و کسانی که (با بستن احرام ، و شروع به مناسک حج) حج را بر خود فرض کرده‌اند، (باید بدانند که) در حج، آمیزش جنسی با زنان ، و گناه و جدال نیست! و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، خدا آن را می‌داند. و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکاری است! و از من بپرهیزید ای خردمندان!

۱.۱ - بهترین زاد و توشه

بسیارى از مفسران گفته اند که این آیه اشاره به گروهى مى کند (به گفته بعضى گروهى از مردم یمن بودند) که وقتى براى زیارت خانه خدا حرکت مى کردند هیچگونه زاد و توشهاى با خود بر نمى داشتند، و حتى اگر زاد و توشهاى با خود داشتند به هنگام احرام به دور مى ریختند و مى گفتند ما به زیارت خانه خدا مى رویم چگونه ممکن است به ما غذا ندهد (و گاه به همین جهت خود را به زحمت مى افکندند و یا محتاج به سؤ ال از این و آن مى شدند) قرآن این تفکر غلط را نفى مى کند و مى گوید زاد و توشه براى خود تهیه کنید ولى در عین حال آنها را به مساله معنوى مهمترى ارشاد کرده ، مى گوید: که ماوراى این زاد و توشه زاد و توشه دیگرى است که باید براى سفر آخرت فراهم گردد و آن پرهیزکارى و تقوا است .
این جمله ممکن است اشاره لطیفى به این حقیقت بوده باشد که در سفر حج موارد فراوانى براى تهیه زادهاى معنوى وجود دارد که باید از آن غفلت نکنید در آنجا تاریخ مجسم اسلام است و صحنه هاى زنده فداکارى ابراهیم (علیه السلام ) قهرمان توحید و جلوههاى خاصى از مظاهر قرب پروردگار دیده مى شود که در هیچ جاى دیگر جهان نیست آنها که روحى بیدار و اندیشه اى زنده دارند مى توانند براى یک عمر از این سفر بى نظیر روحانى توشه معنوى فراهم سازند.
قابل توجه اینکه به دنبال این مطلب باز دستور به تقوا مى دهد و روى سخن را به اولى الالباب یعنى صاحبان مغز و اندیشه مى کند آرى آنها هستند که روح حج را درک مى کنند و از این برنامه عالى تربیتى حد اکثر بهره بردارى را مینمایند در حالى که دیگران تنها از قشر و پوست آن سهمى دارند و روح حج را درک نمى کنند.
آرى صاحبان مغز و اندیشمندانند که آثار تقوا و پرهیزکارى را در فرد و جامعه درک مى کنند.
«.. فاتقوا الله یـاولی الالبـب....»؛ بگو: «(هیچ‌گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند؛ هر چند فزونی ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!

۱.۲ - اکثریت دلیل پاکى نیست

در پایان آیه اندیشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاکید مى کند که از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید.(فاتقوا الله یا اولى الالباب لعلکم تفلحون ).
اما اینکه در آیه ظاهرا توضیح واضحى بیان شده از این نظر است که ممکن است ، کسى خیال کند عوارضى از قبیل فزونى طرفداران پلیدى و به اصطلاح اکثریت باعث آن شود، که چیز ناپاک در ردیف پاک قرار گیرد، چنانکه ملاحظه کرده اید، گاهى بعضى از مردم تحت تاثیر انبوه جمعیت و تمایلات اکثریت قرار گرفته و تصور مى کنند، اگر اکثریت بهر مطلبى تمایل پیدا کرد، این نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آن مطلب است ، در حالى که چنین نیست و مواردى که اکثریت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده اند بسیار زیاد است ، در واقع آنچه براى شناسائى خوب از بد ( خبیث از طیب ) لازم است اکثریت کیفى است نه اکثریت کمى ، یعنى افکار قویتر و والاتر و عالیتر و اندیشه هاى تواناتر و پاکتر لازم است نه کثرت نفرات طرفدار.
این مساله شاید با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد که بر اثر تلقینات و تبلیغاتى کوشش شده ، همیشه تمایلات اکثریت را به عنوان یک مقیاس سنجش نیک از بد بخورد آنها بدهند، تا آنجا که باور کرده اند، حق یعنى چیزى که اکثریت بپسندد، و خوب چیزى است که اکثریت به آن مایل باشد در حالى که چنین نیست .
و بسیارى از گرفتاریهاى مردم دنیا بر اثر همین طرز تفکر است .
آرى اگر اکثریت از رهبرى صحیح و تعلیمات درستى بهره مند گردد و به اصطلاح یک اکثریت بتمام معنى رشید شود، آنگاه ممکن است تمایلات او مقیاسى براى سنجش خوب و بد باشد، نه اکثریتهاى رهبرى نشده و غیر رشید.
در هر حال قرآن در آیه مورد بحث ، اشاره اى به این واقعیت کرده و میفرماید: هرگز زیادى بدان و ناپاکان شما را بشگفتى در نیاورد و در موارد دیگر بیش از ده بار فرموده : و لکن اکثر الناس لا یعلمون : کار اکثر مردم از روى علم و دانش نیست !.
ضمنا باید توجه داشت که اگر در آیه کلمه خبیث بر طیب مقدم داشته شده است به خاطر آن است که در آیه مورد بحث روى سخن با کسانى است که فزونى خبیث را دلیل بر اهمیت آن میگیرند و باید به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد میکند، که ملاک خوبى و بدى در هیچ مورد کثرت و قلت و اکثریت و اقلیت نیست ، بلکه در همه جا و همه وقت پاکى بهتر از ناپاکى است ، و صاحبان عقل و اندیشه هیچگاه فریب کثرت را نمى خورند، همواره از پلیدى دورى مى کنند، اگر چه تمام افراد محیطشان آلوده باشند، و به سراغ پاکیها میروند اگر چه تمام افراد محیط با آن مخالفت ورزند.
«.. فاتقوا الله یـااولی الالباب...»؛ خداوند عذاب سختی برای آنها فراهم ساخته؛ پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید ای خردمندانی که ایمان آورده‌اید! (زیرا) خداوند چیزی که مایه تذکّر است بر شما نازل کرده؛

۱.۳ - تقواى خدا و بیم از وبال

در این جمله مؤ‌منین را اولى الالباب (خردمندان ) خوانده ، فرموده : ((فاتقوا اللّه یا اولى الالباب الذین امنوا)) یعنى حال که وضع اهل قریه ها چنین شد، پس شما از خدا بترسید، اى خردمندانى که ایمان آورده اید. و منظور از این تعبیر این بود که از عقل مؤ منین کمک بگیرد تا تقوایى که از آنان خواسته محقق شود، چون وقتى مؤ منین بشنوند که مردمى از امر پروردگارشان است کبار ورزیدند و به حساب سختى محاسبه ، و به عذاب نکرى و بى سابقه اى گرفتار شدند، و وقتى بفهمند که عاقبت استکبار خسران است ، بعد بشنوند که این سرنوشت مخصوص یک قوم و دو قوم نبوده ، بلکه هر قومى که آنچنان بوده اند، به این چنین سرنوشتى دچار شده اند، عقلشان حکم مى کند به اینکه عتو و استکبار از امر خدا، در حقیقت به استقبال عذاب شدید خدا رفتن است ، و به همین جهت ایشان را هشدار مى دهد، و عقلشان را بیدارتر مى سازد تا به حکم عقلشان به تقوى گرایند، مخصوصا مؤ منینى که خداى تعالى برایشان کتابى تذکرآور فرستاده ، آن چه نفعشان هست معین و آنچه به ضررشان هست تذکر داد، و به سوى حق و طریق مستقیم هدایتشان کرده ، دیگر عقل آنان به هیچ وجه اجازه نمى دهد از چنین هدایتى منحرف گشته ، راه آن قوم را بروند، و به سرنوشت آنان دچار گردند.


تقوای اولواالالباب سبب رستگاری آنان می‌شود.
«... فاتقوا الله یـاولی الالبـب لعلکم تفلحون»؛ ؛ بگو: «(هیچ‌گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند؛ هر چند فزونی ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!




۳.۱ - تشریع قصاص

تشریع حکم قصاص ، زمینه تقوای اولواالالباب است.
«و لکم فی القصاص حیوة یـاولی الالبـب لعلکم تتقون»؛ و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.

۳.۱.۱ - قصاص اسلامى

این آیه که از ده کلمه ترکیب شده ، و در نهایت فصاحت و بلاغت است آنچنان جالب است که به صورت یک شعار اسلامی در اذهان همگان نقش بسته ، و به خوبى نشان مى دهد که قصاص اسلامى به هیچوجه جنبه انتقامجوئى ندارد بلکه دریچه اى است به سوى حیات و زندگى انسانها.
از یکسو ضامن حیات جامعه است ، زیرا اگر حکم قصاص به هیچوجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى کردند جان مردم بیگناه به خطر مى افتاد همانگونه که در کشورهائى که حکم قصاص به کلى لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است .
و از سوى دیگر مایه حیات قاتل است چرا که او را از فکر آدمکشى تا حد زیادى باز میدارد و کنترل مى کند.
و از سوى سوم به خاطر لزوم تساوى و برابرى جلو قتلهاى پى در پى را مى گیرد و به سنتهاى جاهلى که گاه یک قتل مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتلهاى بیشترى مى شد پایان مى دهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است .
و با توجه به اینکه حکم قصاص مشروط به عدم عفو است نیز دریچه دیگرى به حیات و زندگى گشوده مى شود.
جمله لعلکم تتقون که هشدارى است براى پرهیز از هر گونه تعدى و تجاوز این حکم حکیمانه اسلامى را تکمیل مى کند.

۳.۱.۲ - حکمت تشریع قصاص

«و لکم فى القصاص حیوة یا اولى الالباب ، لعلکم تتقون» این جمله به حکمت تشریع قصاص اشاره میکند و هم توهمى را که ممکن است از تشریع عفو و دیه بذهن برسد، دفع مینماید و نیز مزیت و مصلحتى را که در عفو است ، یعنى نشر رحمت و انگیره راءفت را بیان نموده ، مى فرماید: عفو به مصلحت مردم نزدیکتر است ، تا انتقام .
و حاصل معناى این جمله این است که عفو هر چند تخفیفى و رحمتى است نسبت به قاتل ، (و رحمت خود یکى از فضائل انسانى است )، ولکن مصلحت عموم تنها با قصاص تاءمین میشود، قصاص است که حیات را ضمانت میکند نه عفو کردن و دیه گرفتن و نه هیچ چیز دیگر، و این حکم هر انسان داراى عقل است ، و اینکه فرمود: ((لعلکم تتقون ))، معنایش این است که بلکه شما از قتل بپرهیزید و این جمله به منزله تعلیل است ، براى تشریع قصاص .
مفسرین گفته اند: این جمله یعنى جمله ((و لکم فى القصاص حیوة )) الخ ، با همه اختصار و کوتاهیش و اندکى کلمات و حروفش و سلامت لفظش و صفاى ترکیبش و بلیغ ‌ترین آیات قرآن ، در افاده معناى خویش است و برجسته ترین آیات است در بلاغت ، براى اینکه در عین اینکه استدلالش بسیار قوى است ، معنایش هم بسیار لطیف و زیباست و در عین اینکه معنایش لطیف و زیباست ، دلالتش رقیق تر و در افاده مدلولش روشن تر است .

۳.۲ - تفاوت پاک از ناپاک

توجه به تفاوت پاک از ناپاک، زمینه ساز تقوا برای صاحبان خرد ناب است.
قل لایستوی الخبیث والطیب ولو اعجبک کثرة الخبیث فاتقوا الله یـاولی الالبـب...(خطاب «یا اولی الالباب» به صاحبان خرد و تفریع «فاتقوا الله» به صدر آیه ، ممکن است اشاره به این باشد که توجه به تفاوت « خبیث » با « طیب » زمینه ساز تقوا است. )

۳.۳ - عذاب

توجه به عذاب شدن متمردان از اوامر خدا و رسولان او، زمینه تقواپیشگی خردمندان می‌باشد.
«وکاین من قریة عتت عن امر ربها ورسله فحاسبنـها حسابا شدیدا وعذبنـها عذابا نکرا• فذاقت وبال امرها وکان عـقبة امرها خسرا• اعد الله لهم عذابا شدیدا فاتقوا الله یـاولی الالبـب...»؛ چه بسیار شهرها و آبادیها که اهل آن از فرمان خدا و رسولانش سرپیچی کردند و ما بشدّت به حسابشان رسیدیم و به مجازات کم‌نظیری گرفتار ساختیم! آنها آثار سوء کار خود را چشیدند؛ و عاقبت کارشان خسران بود! خداوند عذاب سختی برای آنها فراهم ساخته؛ پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید ای خردمندانی که ایمان آورده‌اید! (زیرا) خداوند چیزی که مایه تذکّر است بر شما نازل کرده؛

۳.۳.۱ - سرانجام دردناک سرکشان

شیوه قرآن این است که در بسیارى از مواد بعد از ذکر یک سلسله از دستورات عملى اشاره به وضع امتهاى پیشین مى کند، تا مسلمانان نتیجه ((اطاعت )) و ((عصیان )) را در سرگذشت آنها با چشم ببینند، و مساءله شکل حسى به خود گیرد.
لذا در این سوره نیز بعد از ذکر وظایف ، مردان و کنان در موقع طلاق و جدائى به سراغ همین معنى رفته ، و به عاصیاى و گردنکشان هشدار مى دهد.
نخست مى فرماید: ((چه بسیار شهر و آبادیها که اهل آن در برابر فرمان پروردگار و رسولانش طغیان و سرپیچى کردند، و ما حساب آنها را با دقت و شدت رسیدیم و آنها را به مجازات وحشتناک و عذاب کم نظیرى گرفتار ساختیم ))! (و کاین من قریة عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها شدیدا وعذبناها عذابا نکرا).
منظور از قریه ، چنانکه قبلا نیز گفته ایم ، محل اجتماع انسانها اعم از شهر و روستا است ، و در اینجا منظور اهل آنها مى باشد.
عتت از ماده ((عتو)) (بر وزن غلو) به معنى سرپیچى از اطاعت است .
و ((نکر)) (بر وزن شکر) به معنى کار مشکل و بى سابقه یا کم سابقه مى باشد.
((حسابا شدیدا)) یا به معنى حساب دقیق و تواءم با سختگیرى است ، و یا به معنى مجازات شدید است که نتیجه حساب دقیق مى باشد، و در هر حال اشاره به عذاب این اقوام سرکش در این دنیا است که گروهى با طوفان ، گروهى با زلزله هاى ویرانگر، گروهى با صاعقه و مانند آن ، ریشه کن شدند، و شهرها و دیار ویران شده آنها به صورت درس عبرتى براى آیندگان باقى ماند.
لذا در آیه بعد مى افزاید: ((آنها وبال کفر و گناه خود را چشیدند، و عاقبت امر آنها خسران و زیان بود)) (فذاقت وبال امرها و کانت عاقبة امرها خسرا).
چه زیانى از این بدتر که سرمایه هاى خداداد، را از کف دادند، و در این بازار تجارت دنیا نه تنها متاعى نخریدند بلکه سرانجام با عذاب الهى نابود شدند.بعضى ((حساب شدید)) و ((عذاب نکر)) را در اینجا اشاره به ((عذاب قیامت )) دانسته اند، و فعل ماضى را به معنى مستقبل گرفته اند، ولى هیچ موجبى براى این کار نیست ، بخصوص اینکه در مورد عذاب قیامت در آیه بعد سخن گفته خواهد شد، و این خود گواه زنده اى است بر اینکه عذاب در اینجا عذاب دنیا است .
سپس به عذاب اخروى آنها اشاره کرده ، مى فرماید: ((خداوند عذاب شدیدى براى آنها آماده ساخته )) (اعد الله لهم عذابا شدیدا).
عذابى دردناک ، شدید، وحشت انگیز، خوار کننده ، رسواگر، و همیشگى در دوزخ براى آنها از هم اکنون فراهم است .
حال که چنین است ((از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید اى صاحبان اندیشه و مغز، اى کسانى که ایمان آورده اید))! (فاتقوا الله یا اولى الالباب الذین آمنوا).
فکر و اندیشه از یکسو، ایمان و آیات الهى از سوى دیگر، به شما هشدار مى دهد که سرنوشت اقوام متمرد و طغیانگر را ببینید، و از آن عبرت بگیرید، مبادا در صف آنها واقع شوید که خداوند هم در این جهان شما را به مجازات هولناک و بى سابقه اى گرفتار مى کند، و هم عذاب شدید آخرت در انتظار شما است .
سپس مؤمنان اندیشمند را مخاطب ساخته مى افزاید: ((خداوند آن چیزى که مایه تذکر شما است بر شما نازل کرده است )) (قد انزل الله الیکم ذکرا)


۱. بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۵.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۹۴.    
۵. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۰.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۵۴۴.    
۷. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۷۹.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۰۶.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۶۵۷.    
۱۱. المیزان، علامه طباطبایی، ذیل آیه.    
۱۲. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.    
۱۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۸ - ۱۰.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۵۴.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۰۸، برگرفته از مقاله «تقوای اولواالالباب».    


رده‌های این صفحه : اولوا الالباب | تقوا | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار