• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعجب از بشر بودن انبیا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در صورتی که رهبر و راهنما، همجنس پیروانش باشد و دردهای آنها را بداند و از نیازهایشان آگاه گردد جای تعجب نیست، تعجب آنجا است که از غیر جنس آنها باشد که بر اثر ناآگاهی از وضعشان نتواند آنها را رهبری کند.



«او عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم ولتتقوا ولعلکم ترحمون•... • او عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح وزادکم فی الخلق بصـطة فاذکروا ءالاء الله لعلکم تفلحون؛ آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را بیم دهد و تا شما پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید•... • آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آورید زمانی را که ( خداوند ) شما را پس از قوم نوح جانشینان (آنان) قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهای خدا را به یاد آورید باشد که رستگار شوید.»


گفتار دیگری را از نوح علیه‌السّلام می‌خوانیم که در برابر اظهار تعجب قوم خود از اینکه چگونه ممکن است انسانی عهده دار رسالت پروردگار گردد، بیان کرده است: " آیا تعجب کرده‌اید که انسانی مامور ابلاغ رسالت پروردگار گردد و دستورات بیدار کننده او بر این انسان نازل شود تا شما را از عواقب سوء اعمالتان بر حذر دارد و به آئین پرهیزگاری دعوت کند، تا مشمول رحمت الهی شوید" (ا و عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم و لتتقوا و لعلکم ترحمون).
یعنی این موضوع چه جای تعجب است؟ زیرا یک انسان شایسته، استعداد انجام این رسالت را بهتر از هر موجود دیگر دارد، به علاوه انسان است که می‌تواند رهبر انسانها شود، نه فرشتگان و نه غیر آنها.
ولی به جای اینکه دعوت چنین رهبر دلسوز و خیرخواه و آگاهی را بپذیرند، " همه گفته‌های او را تکذیب کردند و در برابر دعوتش سر تسلیم فرود نیاوردند، هر چه نوح علیه‌السّلام بیشتر تبلیغ می‌کرد، آنها بر لجاجت و سرسختی خود می‌افزودند.


هود علیه‌السّلام در این جمله مانند نوح علیه‌السّلام تعجب قوم را بی مورد دانسته و از نعمتهای الهی دو نعمت را که بسیار روشن بوده، ذکر فرموده است، یکی اینکه خداوند آنان را پس از انقراض قوم نوح، خلیفه خود قرار داده و دیگر اینکه به آنها درشتی هیکل و نیروی بدنی فراوان ارزانی داشته است. از همین جا معلوم می‌شود که قوم هود علیه السلام، دارای تمدن بوده و تقدم بر سایر اقوام داشته و قوه و قدرت بیشتری را دارا بودند. هود علیه‌السّلام بعد از ذکر این دو نعمت اشاره به سایر نعمت‌های الهی نموده و فرموده: " فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون... ".
نعمتهای پروردگار را، برای آنان شرح می‌دهد و می‌گوید:
"به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم نوح قرار داد و هنگامی که آنها بر اثر طغیانشان بوسیله طوفان نابود شدند، سرزمینهای وسیع و گسترده آنان را با تمام نعمتهایی که داشتند در اختیار شما قرار داد" (و اذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح).
به علاوه" به شما قدرت فوق العاده جسمانی و نیروی بدنی عنایت کرد" (و زادکم فی الخلق بصطة).
جمله" زادکم فی الخلق بصطة" (شما را از نظر آفرینش گسترش داد) ممکن است -همانطور که در بالا اشاره کردیم- اشاره به قدرت جسمانی قوم عاد باشد، زیرا هم از آیات مختلف قرآن و هم از تواریخ برمی آید که آنها مردمی درشت استخوان و قوی پیکر و نیرومند بودند، در آیه ۱۵ سوره فصلت از قول آنها می‌خوانیم" من اشد منا قوة": " چه کسی از ما نیرومندتر است" و در آیه ۷ سوره حاقه در مورد بلائی که به جرم اعمالشان بر سر آنها آمد می‌خوانیم" فتری القوم فیها صرعی کانهم اعجاز نخل خاویة": " قوم عاد را می‌دیدی که بر اثر طوفان آن چنان روی زمین افتاده‌اند که گویا تنه‌های درختان نخل بود که به روی زمین افتاده بود"! و نیز می‌تواند اشاره به افزایش ثروت و قدرت مالی و تمدن ظاهری و پیشرفته آنها بوده باشد، آن چنان که از آیات دیگر قرآن و تواریخ استفاده می‌شود، ولی احتمال اول با ظاهر آیه متناسبتر است.
و در پایان به آن جمعیت خودخواه خاطرنشان می‌سازد که" نعمتهای گوناگون پروردگار را به خاطر بیاورید تا حس شکرگزاری شما برانگیخته شود و در برابر فرمان او تسلیم شوید شاید رستگار گردید" (فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون).


«اکان للناس عجبـا ان اوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذین ءامنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم قال الکـفرون ان هـذا لسـحر مبین؛ آیا برای مردم شگفت آور است که به مردی از خودشان وحی کردیم که مردم را بیم ده و به کسانی که ایمان آورده‌اند مژده ده که برای آنان نزد پروردگارشان سابقه نیک است کافران گفتند این (مرد) قطعا افسونگری آشکار است.»
استفهام در این آیه شریفه انکاری است و می‌خواهد تعجب کفار را از وحی کردن خدای تعالی به یک نفر از افراد آنان را تخطئه کند و بفرماید: هیچ جای تعجب نیست که خدای تعالی معارفی را که دعوت قرآنی مشتمل بر آن است به فردی از افراد شما وحی کند.
اگر رهبر و راهنما، همجنس پیروانش باشد و دردهای آنها را بداند و از نیازهایشان آگاه گردد جای تعجب نیست، تعجب در این است که از غیر جنس آنها باشد که بر اثر ناآگاهی از وضعشان نتواند آنها را رهبری کند.
سپس به محتوای این وحی آسمانی اشاره کرده، آن را در دو چیز خلاصه می‌کند:
نخست اینکه به او وحی فرستادیم که" مردم را انذار کند و از عواقب کفر و گناه بترساند" (ان انذر الناس).
دیگر اینکه" به افراد با ایمان بشارت ده که برای آنان در پیشگاه خدا قدم صدق است" (و بشر الذین آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم).


«و ما منع الناس ان یؤمنوا اذ جاءهم الهدی الا ان قالوا ابعث الله بشرا رسولا. و (چیزی) مردم را از ایمان آوردن باز نداشت آنگاه که هدایت برایشان آمد جز اینکه گفتند آیا خدا بشری را به سمت رسول مبعوث کرده است.»
و انکار نبوت و رسالت با اقرار به ثبوت اله، خود از عقائد بت‌پرستان است که در عین اقرار به وجود پروردگار زیر بار نبوت نمی‌روند و همین خود قرینه بر این است که مقصود از کلمه" ناس" در این آیه همان بت‌پرستان و مراد از ایمانی که زیر بارش نرفتند ایمان به رسالت است.
بنا بر این، معنای آیه این می‌شود که: چه بازداشت بت‌پرستان را - البته فراموش نشود که قریش و عموم عرب آن روز از این طائفه بودند- از اینکه به رسالت و یا به رسالت تو ایمان آورند؟ چیزی بازشان نداشت الا اینکه می‌پنداشتند رسول نمی‌تواند از جنس بشر باشد و به همین جهت همواره با رسولان می‌ستیزیدند و دعوت ایشان را رد می‌کردند هم چنان که خدای تعالی در نظائر آیه" لو شاء ربنا لانزل ملائکة فانا بما ارسلتم به کافرون"، پندار ایشان را حکایت نموده است.


«فقالوا انؤمن لبشرین مثلنا وقومهما لنا عـبدون. پس گفتند آیا به دو بشر که مثل خود ما هستند و طایفه آنها بندگان ما می‌باشند ایمان بیاوریم.»
یکی از نشانه‌های روشن برتری جویی آنها این بود که" گفتند: آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم در حالی که قوم آنها ( بنی‌اسرائیل ) بندگان و بردگان ما هستند"؟! (فقالوا ا نؤمن لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون) نه تنها ما نباید زیر بار آنها برویم، بلکه آنها همیشه باید بندگی ما کنند! آنها پیامبران را متهم به برتری جویی و سلطه طلبی می‌کردند در حالی که خودشان بدترین سلطه‌جو بودند و آثار این خوی زشت در این گفتارشان به خوبی نمایان است.


«وعجبوا ان جاءهم منذر منهم وقال الکـفرون هـذا سـحر کذاب. و از اینکه هشداردهنده‌ای از خودشان برایشان آمده درشگفتند و کافران می‌گویند این ساحری شیاد است.»
تعجب کردند از آمدن منذری از جنس خودشان، یعنی از جنس بشر، چون مسلک وثنیت منکر رسالت بشر است.
کفار در اینکه گفته‌اند: " هذا ساحر کذاب" اشاره کرده‌اند به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و او را متهم به سحر کرده‌اند، چون از آوردن مثل آنچه که آن جناب آورد یعنی قرآن عاجز شدند و نیز آن جناب را متهم کردند به دروغ ، و گمان کردند که وی به دروغ، قرآن و معارف حقیقی آن را به خدا نسبت می‌دهد.
تعجب آنها از این بود که محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم یک نفر از خود آنها است.
چرا فرشته‌ای از آسمان نازل نشده؟ آنها این نقطه بزرگ قوت را نقطه ضعف می‌پنداشتند، کسی که از میان توده مردم برخاسته بود، از نیازها و دردهای آنها با خبر بود و با مشکلات و مسائل زندگی آنان آشنایی داشت، می‌توانست در همه چیز الگو و اسوه باشد، آنها این امتیاز بزرگ را به عنوان یک نقطه تاریک در دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تلقی می‌کردند و از آن تعجب داشتند.
گاه از این مرحله نیز فراتر رفتند" و کافران گفتند این ساحر دروغگویی است"! (و قال الکافرون هذا ساحر کذاب).


«بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکـفرون هـذا شیء عجیب. (که آنان نگرویدند) بلکه از اینکه هشداردهنده‌ای از خودشان برایشان آمد در شگفت شدند و کافران گفتند این (محمد و حکایت معاد ) چیزی عجیب است.»
آنها تعجب کردند که پیامبری انذارگر، از خود آنها آمده و کافران گفتند: این چیز عجیبی است"؟! (بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شی ء عجیب).
این ایرادی است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده و تکرار آن نشان می‌دهد که از ایرادهای اصلی کفار بوده که همواره آن را تکرار می‌کردند.
نه تنها به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که به سایر پیامبران نیز همین ایراد را می‌گرفتند، گاه می‌گفتند: ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباؤنا: " شما تنها انسان‌هایی مثل ما هستید که می‌خواهید ما را از آنچه نیاکانمان می‌پرستیدند باز دارید"!.
و گاه می‌گفتند: ما هذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه و یشرب مما تشربون: " این انسانی همانند شما است، از آنچه می‌خورید، می‌خورد و از آنچه شما می‌نوشید می‌نوشد"!.
و گاه می‌افزودند: لو لا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا: " چرا فرشته‌ای همراه او نازل نشده تا همراه او انذار کند"؟!.
ولی همه اینها بهانه‌هایی بود برای عدم تسلیم در برابر حق .
قرآن در آیات مورد بحث پاسخی از این ایراد نمی‌گوید، چرا که بارها به آن پاسخ گفته است، که اگر فرضا فرشته‌ای می‌فرستادیم آن را به صورت بشر قرار می‌دادیم، یعنی رهبر و راهنمای انسان تنها می‌تواند انسان باشد، تا از تمام دردها، نیازها، تمایلات، خواستها و مسائل زندگی او باخبر باشد و از سوی دیگر بتواند در جنبه‌های عملی الگویی برای آنها گردد و نگویند اگر او هم از جنس ما بود، هرگز پاک و پاکیزه نمی‌ماند.


«فقالوا ابشرا منا واحدا نتبعه انا اذا لفی ضلـل وسعر• اءلقی الذکر علیه من بیننا بل هو کذاب اشر. و گفتند آیا تنها بشری از خودمان را پیروی کنیم در این صورت ما واقعا در گمراهی و جنون خواهیم بود• آیا از میان ما (وحی) بر او القا شده است (نه) بلکه او دروغگویی گستاخ است.»
قوم ثمود پیامبر خود صالح علیه‌السّلام را تکذیب کرده، گفتند: آیا بشری را که از نوع خود ما یک نفر تک و تنها است، نه نیرویی دارد و نه جمعیتی با او است، پیروی کنیم؟ راستی اگر کار ما بدینجا بکشد خیلی بیچاره هستیم و به ضلالتی عجیب و جنونی غریب دچار گشته‌ایم.
در نتیجه این سخن توجیهی است از قوم ثمود برای پیروی نکردن از صالح علیه‌السّلام و از آن بر می‌آید که قوم نامبرده عادت کرده بودند از کسی پیروی کنند که مانند ملوک و اعاظم قوم دارای نیرو و جمعیت باشند و صالح علیه‌السّلام که یک نفر بی عده و عده بود ایشان را دعوت می‌کرد به اینکه او را اطاعت کنند و اطاعت عظما و بزرگان خود را رها سازند، همچنان که همین معنا را در جای دیگر از قول خود صالح علیه‌السّلام حکایت کرده که گفت: " فاتقوا الله و اطیعون و لا تطیعوا امر المسرفین".


۱. اعراف/سوره۷، آیه۶۳.    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۶۹.    
۳. اعراف/سوره۷، آیه۶۳.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۲۲.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۶۹.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۲۲۴.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۶۹.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۶۹.    
۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۵.    
۱۰. حاقه/سوره۶۹، آیه۷.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۶۹.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۲۸.    
۱۳. یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۱۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۰، ص۶.    
۱۵. یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۱۶. یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۱۶.    
۱۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۴.    
۱۹. سجده/سوره۳۲، آیه۱۴.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۲۸۴.    
۲۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۷.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۴۹.    
۲۳. ص/سوره۳۸، آیه۴.    
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۲۷۷.    
۲۵. ص/سوره۳۸، آیه۴.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۱۵.    
۲۷. ق/سوره۵۰، آیه۲.    
۲۸. ق/سوره۵۰، آیه۲.    
۲۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۰.    
۳۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۳.    
۳۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۷.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۲۸.    
۳۳. قمر/سوره۵۴، آیه۲۴.    
۳۴. قمر/سوره۵۴، آیه۲۵.    
۳۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۰.    
۳۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۱.    
۳۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۳۰.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۱۸۸، برگرفته از مقاله «تعجب از بشر بودن انبیا».    


رده‌های این صفحه : انبیاء | تعجب | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار